آرای قضایی
📚 نگفتن همان #دروغ گفتن است ، قدری کثیف تر !!! ... #نادر_ابراهیمی jOin 🔜 @arayeghazayi 📚
🌸 آشفتگی من
از این نیست که تو به من #دروغ گفته ای،
از این آشفته ام که
که دیگر نمیتوانم تو را #باور کنم...
"#فردریش_نیچه"
jOin🔜@arayeghazayi 🌸
از این نیست که تو به من #دروغ گفته ای،
از این آشفته ام که
که دیگر نمیتوانم تو را #باور کنم...
"#فردریش_نیچه"
jOin🔜@arayeghazayi 🌸
⁉️"چرا با هم همکاری نمیکنیم؟"
✍️ یادداشتی از دکتر محمود سریعالقلم
شاید سوال دقیقتر این باشد که: اصلاً برای چه باید همکاری کنیم؟ چند سال پیش وقتی مهمان یک دانشگاه نروژی بودم. یک استاد ایرانیالاصل آن دانشگاه بازدیدی از #دانشگاه را به من پیشنهاد کرد. طی سه ساعت بازدید پیاده، او همچنان با شوق و اشتیاق و علاقمندی و وابستگی و دلبستگی به دانشگاه، طرحهای آن، #کتابخانه آن، اهداف آن، ساختمانها و نماهای آن و همکاران و بخشهای #اداری و مدیریتی دانشگاه سخن میگفت که مرا بیش از اهمیت خود دانشگاه تحتتأثیر قرار داد. در انتهای بازدید که به ناهار ختم شد از او علل شوق و اشتیاق را جویا شدم. گفت: محیط، خدمه، مدیریت و فضای آموزشی-پژوهشی این دانشگاه به من آرامش میدهد؛ همه به من #احترام میگذارند؛ با آنکه ایرانیالاصل هستم، #دانشکده و دانشگاه مرا در سه #کمیته عضو کردهاند تا #مشارکت کنم؛ #دانشجو و #استاد عموماً میخواهند بیاموزند؛ اغراق نکرده باشم اینجا #خانه اصلی من است. #محبت میکنم، محبت میبینم. راست میگویم، راست میگویند. #بدی فردی را نمیخواهم، بدی مرا نمیخواهند. از دیگران #انتظار نامعقول ندارم، از من انتظار نامعقول ندارند. وظایفم را انجام میدهم، وظایفشان را انجام میدهند. #مشورت میکنم، مشورت میکنند. #خیانت نمیکنم، خیانت نمیکنند. منظم هستم، #منظم هستند. بدگویی نمیکنم، بدگویی نمیکنند. حذف نمیکنم، حذف نمیکنند. همکاری میکنم، همکاری میکنند.
تلقی و حسی که از این #گفتوگو پیدا کردم این بود: چقدر این انسان حالت نرمال دارد. فرد نرمال، خوبی ببیند، خوبی میکند. اما اگر همین فرد نرمال حذف شود، بعد #احتیاط میکند. وقتی به او خیانت شد، فاصله میگیرد. وقتی #دروغ گفتند، بدبین میشود. وقتی #فحاشی کردند، خود را منزوی میکند. وقتی از او #سوءاستفاده کردند، در محبت کردن #تردید میکند. اگر شخصی در قبال محبتکردن، احترام گذاشتن، خوبیکردن، وظیفهشناس بودن، #راستگو بودن، #منصف بودن، واکنشهای منفی و مخرب ببیند، چه روحیهای برای همکاری خواهد داشت؟
وقتی از این سفر علمی به تهران برمیگشتم، عناوین روزنامههای فارسی را در هواپیما مطالعه میکردم. در یک عنوان گفته شده بود: ایرانیها را #تهدید نکنید. چند ستون آن طرفتر، چندین تهدید نسبت به کشورهای مختلف در اقصی نقاط جهان مطرح شده بود. هر کنشی واکنشی دارد، هر حرف ناپسندی پیآمدی دارد. در جهان فعلی عموماً سخن و عمل ناشایستی، بدون پاسخ نمیماند. در چه شرایطی، شهروندان یک #جامعه با هم همکاری میکنند؟ وقتی همکاری آنها، جبران شود. همکاری و یا عدم همکاری هر دو نرمال هستند زیرا در مقام #عکسالعمل به #رفتار دیگران انجام میپذیرد.
بخاطر فطرتی که دارد، #انساننرمال تمایل به #خوبی دارد ولی وقتی در ساختاری قرار میگیرد که واکنشها عموماً با احترام، محبت، #خویشتنداری و #قانون آمیخته نشدهاند، حداقل این است که فاصله میگیرد، محتاط میشود و در یک دایرۀ محدودی، خود را تعریف میکند. تابحال #تجربه کردهاید که وقتی در ترافیکی سنگین آرام #رانندگی میکنید، ناگهان اتوموبیلی در شانۀ خاکی جاده سعی میکند از دیگران #سبقت بگیرد ضمن اینکه فضا را آلوده میکند. در ذهن انسان نرمال این #اندیشه شکل میگیرد که چرا من باید ساعتها در #ترافیک، قانون را رعایت کنیم و دیگری این کار را نمیکند؟ بحرانها در یک جامعه انباشته میشود زمانی که عدهای از حاشیۀ خاکی #جاده حرکت کنند و قانون و مراتب و #حقوق دیگران را رعایت نکنند.
زمانی از یک پیرمرد ایرانی که انبوهی از #علم و تجربه بود پرسیدم: مهمترین #مشکل ما در #توسعه کشور چیست؟ اول باید کدام #مسئله را حل کنیم تا بقیه مسائل حل شوند؟ #کانون کجاست؟ او در پاسخ گفت: عموماً ماها غرق در خود، خواستهها، #منافع و آرزوهای خود هستیم. (Self-Absorption) این خصلت #خودشیفتگی #اجازه نمیدهد، #سیستم درست کنیم، #ساختار درست کنیم، #تقسیمکار کنیم، از هم بیاموزیم و #همکاری کنیم.
افراد نرمال وقتی همکاری میکنند که از جانب دیگران همکاری ببینند. این محتاج یک سیستم است. این سیستم به نوبۀ خود نیازمند #قانونگرایی و #شایستهسالاری است که هر شهروندی بنا به #دانش، تجربه و اهتمام خود در #جایگاه شایسته، قرار میگیرد. در چارچوبی که شایستهسالاری نباشد، دروغگفتن بدون #مجازات بماند و #غرور فرد برتر از #مصلحت عام باشد، افراد نرمال همکاری نمیکنند. در این قالب، شهروندان به تدریج مدارهای #اعتماد خود را محدود کرده و در جزایر خودساخته زندگی میکنند که جامعهشناسان به آن، #ذرهایشدنجامعه میگویند.
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
✍️ یادداشتی از دکتر محمود سریعالقلم
شاید سوال دقیقتر این باشد که: اصلاً برای چه باید همکاری کنیم؟ چند سال پیش وقتی مهمان یک دانشگاه نروژی بودم. یک استاد ایرانیالاصل آن دانشگاه بازدیدی از #دانشگاه را به من پیشنهاد کرد. طی سه ساعت بازدید پیاده، او همچنان با شوق و اشتیاق و علاقمندی و وابستگی و دلبستگی به دانشگاه، طرحهای آن، #کتابخانه آن، اهداف آن، ساختمانها و نماهای آن و همکاران و بخشهای #اداری و مدیریتی دانشگاه سخن میگفت که مرا بیش از اهمیت خود دانشگاه تحتتأثیر قرار داد. در انتهای بازدید که به ناهار ختم شد از او علل شوق و اشتیاق را جویا شدم. گفت: محیط، خدمه، مدیریت و فضای آموزشی-پژوهشی این دانشگاه به من آرامش میدهد؛ همه به من #احترام میگذارند؛ با آنکه ایرانیالاصل هستم، #دانشکده و دانشگاه مرا در سه #کمیته عضو کردهاند تا #مشارکت کنم؛ #دانشجو و #استاد عموماً میخواهند بیاموزند؛ اغراق نکرده باشم اینجا #خانه اصلی من است. #محبت میکنم، محبت میبینم. راست میگویم، راست میگویند. #بدی فردی را نمیخواهم، بدی مرا نمیخواهند. از دیگران #انتظار نامعقول ندارم، از من انتظار نامعقول ندارند. وظایفم را انجام میدهم، وظایفشان را انجام میدهند. #مشورت میکنم، مشورت میکنند. #خیانت نمیکنم، خیانت نمیکنند. منظم هستم، #منظم هستند. بدگویی نمیکنم، بدگویی نمیکنند. حذف نمیکنم، حذف نمیکنند. همکاری میکنم، همکاری میکنند.
تلقی و حسی که از این #گفتوگو پیدا کردم این بود: چقدر این انسان حالت نرمال دارد. فرد نرمال، خوبی ببیند، خوبی میکند. اما اگر همین فرد نرمال حذف شود، بعد #احتیاط میکند. وقتی به او خیانت شد، فاصله میگیرد. وقتی #دروغ گفتند، بدبین میشود. وقتی #فحاشی کردند، خود را منزوی میکند. وقتی از او #سوءاستفاده کردند، در محبت کردن #تردید میکند. اگر شخصی در قبال محبتکردن، احترام گذاشتن، خوبیکردن، وظیفهشناس بودن، #راستگو بودن، #منصف بودن، واکنشهای منفی و مخرب ببیند، چه روحیهای برای همکاری خواهد داشت؟
وقتی از این سفر علمی به تهران برمیگشتم، عناوین روزنامههای فارسی را در هواپیما مطالعه میکردم. در یک عنوان گفته شده بود: ایرانیها را #تهدید نکنید. چند ستون آن طرفتر، چندین تهدید نسبت به کشورهای مختلف در اقصی نقاط جهان مطرح شده بود. هر کنشی واکنشی دارد، هر حرف ناپسندی پیآمدی دارد. در جهان فعلی عموماً سخن و عمل ناشایستی، بدون پاسخ نمیماند. در چه شرایطی، شهروندان یک #جامعه با هم همکاری میکنند؟ وقتی همکاری آنها، جبران شود. همکاری و یا عدم همکاری هر دو نرمال هستند زیرا در مقام #عکسالعمل به #رفتار دیگران انجام میپذیرد.
بخاطر فطرتی که دارد، #انساننرمال تمایل به #خوبی دارد ولی وقتی در ساختاری قرار میگیرد که واکنشها عموماً با احترام، محبت، #خویشتنداری و #قانون آمیخته نشدهاند، حداقل این است که فاصله میگیرد، محتاط میشود و در یک دایرۀ محدودی، خود را تعریف میکند. تابحال #تجربه کردهاید که وقتی در ترافیکی سنگین آرام #رانندگی میکنید، ناگهان اتوموبیلی در شانۀ خاکی جاده سعی میکند از دیگران #سبقت بگیرد ضمن اینکه فضا را آلوده میکند. در ذهن انسان نرمال این #اندیشه شکل میگیرد که چرا من باید ساعتها در #ترافیک، قانون را رعایت کنیم و دیگری این کار را نمیکند؟ بحرانها در یک جامعه انباشته میشود زمانی که عدهای از حاشیۀ خاکی #جاده حرکت کنند و قانون و مراتب و #حقوق دیگران را رعایت نکنند.
زمانی از یک پیرمرد ایرانی که انبوهی از #علم و تجربه بود پرسیدم: مهمترین #مشکل ما در #توسعه کشور چیست؟ اول باید کدام #مسئله را حل کنیم تا بقیه مسائل حل شوند؟ #کانون کجاست؟ او در پاسخ گفت: عموماً ماها غرق در خود، خواستهها، #منافع و آرزوهای خود هستیم. (Self-Absorption) این خصلت #خودشیفتگی #اجازه نمیدهد، #سیستم درست کنیم، #ساختار درست کنیم، #تقسیمکار کنیم، از هم بیاموزیم و #همکاری کنیم.
افراد نرمال وقتی همکاری میکنند که از جانب دیگران همکاری ببینند. این محتاج یک سیستم است. این سیستم به نوبۀ خود نیازمند #قانونگرایی و #شایستهسالاری است که هر شهروندی بنا به #دانش، تجربه و اهتمام خود در #جایگاه شایسته، قرار میگیرد. در چارچوبی که شایستهسالاری نباشد، دروغگفتن بدون #مجازات بماند و #غرور فرد برتر از #مصلحت عام باشد، افراد نرمال همکاری نمیکنند. در این قالب، شهروندان به تدریج مدارهای #اعتماد خود را محدود کرده و در جزایر خودساخته زندگی میکنند که جامعهشناسان به آن، #ذرهایشدنجامعه میگویند.
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
🌺 «#قاضی زيرك»
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قویهیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به #شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت:
به مقدار ۱۰ قطعهطلا به این شخص #قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریاش را دارد ولی #تاخیر میاندازد و اینک میگوید #گمان میکنم #طلب تو را دادهام.
حضرتقاضی، از شما #تقاضا دارم وی را #سوگند بده که آیا #بدهکاری خودش را داده است یا خیر. چنانچه #قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت:
من #اقرار میکنم که دهقطعه #طلا از وی قرض نمودهام ولی بدهکاری را #ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دستراست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم. سپس عصا را به مرد #مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعاتطلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من #مطالبه کند، از روی #فراموشکاری و #ناآگاهی است.
قاضی به #طلبكار گفت: اكنون چه ميگويی؟
او در جواب گفت: من میدانم که این شخص #قسمدروغ یاد نمیکند، شاید من فراموش کردهباشم، امیدوارم #حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر #اجازه #مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت.
در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بیدرنگ هر دوی آنها را صدا زد.
قاضی #عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیوارهاش را تراشید، ناگاه دید که دهقطعهطلا در میان عصا جاسازی شده است.
به طلبکار گفت: #بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، #حیله کرد که قسم #دروغ نخورد ولی من از او زیرکتر بودم.
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قویهیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به #شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت:
به مقدار ۱۰ قطعهطلا به این شخص #قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریاش را دارد ولی #تاخیر میاندازد و اینک میگوید #گمان میکنم #طلب تو را دادهام.
حضرتقاضی، از شما #تقاضا دارم وی را #سوگند بده که آیا #بدهکاری خودش را داده است یا خیر. چنانچه #قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت:
من #اقرار میکنم که دهقطعه #طلا از وی قرض نمودهام ولی بدهکاری را #ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دستراست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم. سپس عصا را به مرد #مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعاتطلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من #مطالبه کند، از روی #فراموشکاری و #ناآگاهی است.
قاضی به #طلبكار گفت: اكنون چه ميگويی؟
او در جواب گفت: من میدانم که این شخص #قسمدروغ یاد نمیکند، شاید من فراموش کردهباشم، امیدوارم #حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر #اجازه #مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت.
در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بیدرنگ هر دوی آنها را صدا زد.
قاضی #عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیوارهاش را تراشید، ناگاه دید که دهقطعهطلا در میان عصا جاسازی شده است.
به طلبکار گفت: #بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، #حیله کرد که قسم #دروغ نخورد ولی من از او زیرکتر بودم.
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺
🌺 ممکن است که لباس و #زبان و #رسوم و آداب و معتقدات مردم عوض شود ولی #حماقت آنها عوض نخواهد شد و در تمام اعصار میتوان به وسیله گفتهها و نوشتههای #دروغ #مردم را فریفت. زیرا همانطور که مگس، عسل را دوست دارد، مردم هم دروغ و #ریا و وعدههای پوچ را که هرگز عملی نخواهد شد دوست میدارند.
📒 کتاب سینوهه (#پزشک مخصوص #فرعون)؛ اثر: #میکاوالتاری
(جلد اول)
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
📒 کتاب سینوهه (#پزشک مخصوص #فرعون)؛ اثر: #میکاوالتاری
(جلد اول)
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
Forwarded from آرای قضایی
🌺 «#قاضی زيرك»
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قویهیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به #شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت:
به مقدار ۱۰ قطعهطلا به این شخص #قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریاش را دارد ولی #تاخیر میاندازد و اینک میگوید #گمان میکنم #طلب تو را دادهام.
حضرتقاضی، از شما #تقاضا دارم وی را #سوگند بده که آیا #بدهکاری خودش را داده است یا خیر. چنانچه #قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت:
من #اقرار میکنم که دهقطعه #طلا از وی قرض نمودهام ولی بدهکاری را #ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دستراست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم. سپس عصا را به مرد #مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعاتطلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من #مطالبه کند، از روی #فراموشکاری و #ناآگاهی است.
قاضی به #طلبكار گفت: اكنون چه ميگويی؟
او در جواب گفت: من میدانم که این شخص #قسمدروغ یاد نمیکند، شاید من فراموش کردهباشم، امیدوارم #حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر #اجازه #مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت.
در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بیدرنگ هر دوی آنها را صدا زد.
قاضی #عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیوارهاش را تراشید، ناگاه دید که دهقطعهطلا در میان عصا جاسازی شده است.
به طلبکار گفت: #بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، #حیله کرد که قسم #دروغ نخورد ولی من از او زیرکتر بودم.
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قویهیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به #شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت:
به مقدار ۱۰ قطعهطلا به این شخص #قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریاش را دارد ولی #تاخیر میاندازد و اینک میگوید #گمان میکنم #طلب تو را دادهام.
حضرتقاضی، از شما #تقاضا دارم وی را #سوگند بده که آیا #بدهکاری خودش را داده است یا خیر. چنانچه #قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت:
من #اقرار میکنم که دهقطعه #طلا از وی قرض نمودهام ولی بدهکاری را #ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دستراست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم. سپس عصا را به مرد #مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعاتطلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من #مطالبه کند، از روی #فراموشکاری و #ناآگاهی است.
قاضی به #طلبكار گفت: اكنون چه ميگويی؟
او در جواب گفت: من میدانم که این شخص #قسمدروغ یاد نمیکند، شاید من فراموش کردهباشم، امیدوارم #حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر #اجازه #مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت.
در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بیدرنگ هر دوی آنها را صدا زد.
قاضی #عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیوارهاش را تراشید، ناگاه دید که دهقطعهطلا در میان عصا جاسازی شده است.
به طلبکار گفت: #بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، #حیله کرد که قسم #دروغ نخورد ولی من از او زیرکتر بودم.
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺