آرای قضایی
23.4K subscribers
3.55K photos
181 videos
195 files
2.83K links
توسعه حقوق کاربردی. پیوند تئوری و تجربه و نقد آرای روز مراجع قضایی.
Download Telegram
آرای قضایی
💐 سیمای #قضات و #داوران در آیینه نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر ( نامه 53 #نهج_البلاغه) 💐 jOin 🔜 @arayeghazayi سپس از ميان مردم ، برترين فرد نزد خود را براى #قضاوت انتخاب كن ، كسانى كه مراجعه فراوان ، آنها را به ستوه نياورد ، و برخورد مخالفان با يكديگر…
💠 زنى در #نكاح فرزندش ! 💠

jOin 🔜 @arayeghazayi

در زمان #خلافت عمر ، جوانى به نزد او آمد و از مادرش #شكايت كرد.
و ناله سر مى داد كه :
- خدايا! بين من و مادرم #حكم كن .
عمر از او پرسيد:
- مگر مادرت چه كرده است ؟ چرا درباره او شكايت مى كنى ؟

جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شكم خود پرورده و دو سال تمام نيز شير داده . اكنون كه بزرگ شده ام و خوب و بد را #تشخيص مى دهم ، مرا طرد كرده و مى گويد: تو فرزند من نيستى ! حال آنكه او #مادر من و من #فرزند او هستم .

عمر #دستور داد زن را بياورند. زن كه فهميد #علت #اظهارش چيست ، به همراه چهار برادرش و نيز چهل #شاهد در #محكمه حاضر شد.

عمر از جوان خواست تا ادعايش را مطرح نمايد.

⚪️ جوان گفته هاى خود را تكرار كرد و #قسم ياد كرد كه اين زن مادر من است . عمر به زن گفت :
- شما در جواب چه مى گوييد؟

زن پاسخ داد : خدا را شاهد مى گيرم و به پيغمبر #سوگند ياد مى كنم كه اين پسر را نمى شناسم . او با چنين #ادعایی مى خواهد مرا در بين #قبيله و خويشاوندانم بى #آبرو سازد. من زنى از #خاندان قريشم و تا بحال #شوهر نكرده ام و هنوز #باكره ام .

در چنين حالتى چگونه ممكن است او فرزند من باشد؟

عمر پرسيد: آيا شاهد دارى ؟

زن پاسخ داد : اينها همه #گواهان و #شهود من هستند.

آن چهل نفر شهادت دادند كه پسر دروغ مى گويد و نيز #گواهى دادند كه اين زن شوهر نكرده و هنوز هم باكره است .

jOin 🔜 @arayeghazayi

عمر دستور داد كه پسر را #زندانى كنند تا درباره شهود #تحقيق شود. اگر گواهان راست گفته باشند ، پسر به عنوان #مفترى #مجازات گردد.

🔷 ماموران در حالى كه پسر را به سوى #زندان مى بردند ، با حضرت على عليه السلام برخورد نمودند ، پسر فرياد زد :
- يا على ! به دادم برس .
زيرا به من #ظلم شده و شرح حال خود را بيان كرد.

حضرت فرمود : او را نزد عمر برگردانيد . چون بازگردانده شد ، عمر گفت : من دستور زندان داده بودم .
براى چه او را آورديد؟

🔶 گفتند : على عليه السلام دستور داد برگردانيد و ما از شما مكرر شنيده ايم كه با دستور على بن ابى طالب عليه السلام #مخالفت نكنيد.

jOin 🔜 @arayeghazayi

♦️ در اين وقت حضرت على عليه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را #احضار كنند و او را آوردند. آن گاه حضرت به پسر فرمود : #ادعاى خود را بيان كن .

جوان دوباره تمام شرح حالش را بيان نمود.

🌱 #على عليه السلام رو به عمر كرد و گفت :
- آيا مايلى من درباره اين دو نفر #قضاوت كنم ؟

عمر گفت : سبحان الله ! چگونه مايل نباشم و حال آنكه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام كه فرمود :
- على بن ابى طالب عليه السلام از همه شما داناتر است .

🌱 حضرت به زن فرمود: درباره ادعاى خود شاهد دارى ؟

گفت : بلى ! چهل شاهد دارم كه همگى حاضرند. در اين وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پيش گواهى دادند.

🔵 على عليه السلام فرمود : طبق رضاى خداوند حكم مى كنم . همان حكمى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من آموخته است .

🔴 سپس به زن فرمود : آيا در كارهاى خود #سرپرست و صاحب #اختيار دارى ؟
زن پاسخ داد: بلى !

اين چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختيار دارند. آن گاه حضرت به برادران زن فرمود :
- آيا درباره خود و خواهرتان به من #اجازه و اختيار مى دهيد؟

گفتند: بلى ! شما درباره ما صاحب اختيار هستيد.

jOin 🔜 @arayeghazayi

⚪️ حضرت فرمود : به شهادت خداى بزرگ و شهادت تمامى مردم كه در اين وقت در #مجلس حاضرند اين زن را به #عقد #ازدواج اين پسر درآوردم و به #مهريه چهارصد درهم وجه نقد كه خود آن را مى پردازم . ( البته عقد صورت ظاهرى داشت ).

▫️ سپس به قنبر فرمود : سريعا چهارصد درهم حاضر كن .

🌱 قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ريخت .

🌱 فرمود: اين پولها را بگير و در دامن زنت بريز و دست او را بگير و ببر و ديگر نزد ما برنگرد مگر آنكه #آثار عروسى در تو باشد ، يعنى #غسل كرده برگردى .

پسر از جاى خود حركت كرد و پولها را در دامن زن ريخت و گفت :
- برخيز ! برويم .

در اين هنگام زن فرياد زد: ((النار! النار!)) (آتش ! آتش !)
اى پسر عموى پيغمبر آيا مى خواهى مرا همسر پسرم قرار بدهى ؟!
به خدا قسم ! اين جوان فرزند من است . برادرانم مرا به شخصى شوهر دادند كه پدرش #غلام آزاد شده اى بود اين پسر را من از او آورده ام . وقتى بچه بزرگ شد به من گفتند : فرزند بودن او را #انكار كن و من هم طبق دستور برادرانم چنين عملى را انجام دادم ولى اكنون #اعتراف مى كنم كه او فرزند من است . دلم از مهر و #علاقه او لبريز است .

مادر دست پسر را گرفت و از محكمه بيرون رفتند.

عمر گفت : ((واعمراه ، لو لا على لهلك عمر))
- (( اگر على نبود من هلاك شده بودم .))

#داستانهاى_بحارالانوار
🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAADuoHpF1ajbOmW9f-A