Forwarded from دستیار
💐 شما تنها زمانی به #قدرت نیاز دارید که ،
#قصد انجام کار مضری را داشته باشید !
در غیر این صورت ؛
#عشق برای انجام هر کاری کافی است !
#چارلی_چاپلین
jOin 🔜 @arayeghazayi 💐
#قصد انجام کار مضری را داشته باشید !
در غیر این صورت ؛
#عشق برای انجام هر کاری کافی است !
#چارلی_چاپلین
jOin 🔜 @arayeghazayi 💐
آرای قضایی
🌸 زندگی یک #مبارزه بی پایان است اگه مبارزه را #متوقف کنی ،باختی و تمام خواهی شد. jOin 🔜 @arayeghazayi 🌸
🌼🍃🌹🍃🌺🍃🌷🍃🌺
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌺🍃🌷
🌸
زندگی تون رو سخت نگیرید، #قانون ۷۰ درصد رو هیچوقت از یاد نبرید!
jOin 🔜 @arayeghazayi
درگیر تجملات عذاب آوری که همه #انرژی و #درآمد شما را #محاصره می کند نشوید.
۷۰ درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها، بدون استفاده می ماند!
۷۰ درصد سرعت یک ماشین گران #قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست!
۷۰ درصد فضاهای یک ویلای لوکس، بدون استفاده می ماند!
۷۰ درصد یک قفسه پر لباس، به ندرت پوشیده می شود!
۷۰ درصد استعدادهایمان استفاده نمی شود!
۷۰ درصد از محبت و عشقمان را ابراز نمي كنيم!
۷۰ درصد از کل درآمد طول عمرمان، برای دیگران باقی می ماند!
روزهای مان می گذرد و #پول هایمان در #بانک ها و #عشق مان در سينه می ماند.
وقتی که زنده ایم فکر می کنیم پول کافی برای #خرج کردن نداریم، اما وقتی که می میریم پول بسیار زیادی می ماند که هنوز خرج نشده...
ثروتمندی می میرد و برای زنش ۱.۹ میلیون #دلار در بانک باقی می گذارد و سپس #زن با راننده شخصی شوهرش #ازدواج می کند!
راننده می گوید:
همیشه برای رئیسم #کار کرده ام
اما الان می فهمم، رئیسم برای من کار می کرد...!
و چقدر 70 درصد دیگه...!/کانال دیدگاه
jOin 🔜 @arayeghazayi
☘
🌺🍃💐
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌼🍃🍂🍃🌺🍃🌾🍃🌺
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌺🍃🌷
🌸
زندگی تون رو سخت نگیرید، #قانون ۷۰ درصد رو هیچوقت از یاد نبرید!
jOin 🔜 @arayeghazayi
درگیر تجملات عذاب آوری که همه #انرژی و #درآمد شما را #محاصره می کند نشوید.
۷۰ درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها، بدون استفاده می ماند!
۷۰ درصد سرعت یک ماشین گران #قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست!
۷۰ درصد فضاهای یک ویلای لوکس، بدون استفاده می ماند!
۷۰ درصد یک قفسه پر لباس، به ندرت پوشیده می شود!
۷۰ درصد استعدادهایمان استفاده نمی شود!
۷۰ درصد از محبت و عشقمان را ابراز نمي كنيم!
۷۰ درصد از کل درآمد طول عمرمان، برای دیگران باقی می ماند!
روزهای مان می گذرد و #پول هایمان در #بانک ها و #عشق مان در سينه می ماند.
وقتی که زنده ایم فکر می کنیم پول کافی برای #خرج کردن نداریم، اما وقتی که می میریم پول بسیار زیادی می ماند که هنوز خرج نشده...
ثروتمندی می میرد و برای زنش ۱.۹ میلیون #دلار در بانک باقی می گذارد و سپس #زن با راننده شخصی شوهرش #ازدواج می کند!
راننده می گوید:
همیشه برای رئیسم #کار کرده ام
اما الان می فهمم، رئیسم برای من کار می کرد...!
و چقدر 70 درصد دیگه...!/کانال دیدگاه
jOin 🔜 @arayeghazayi
☘
🌺🍃💐
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌼🍃🍂🍃🌺🍃🌾🍃🌺
آرای قضایی
🔰 #تجربه_قضایی؛ چند ساعت با #قاضی_کشیک جنایی! jOin 🔜 @arayeghazayi 🔷 چند شب پیش ساعت ۲ شب گوشی همراه #کشیک_جنایی به صدا درآمد. آن شب تا ساعت یازده و نیم شب در منزل #پرونده نوشته بودم و خستگی جسمی و روحی شدیدی وجودم را آزار داده بود. از شدت خستگی در خواب…
🌼🍃🌹🍃🌺🍃🌷🍃🌺
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌺🍃🌷
🌸
❇️ خاطره ای از #استاد فقید #دکتر_ناصر_کاتوزیان در مقدمه کتاب #عدالت_قضائی؛ گزیده #آراء:
jOin 🔜 @arayeghazayi
🔸 روزی به عیادت مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی استاد فقید دانشکده #حقوق و علوم سیاسی، که مدتها #دادستان_کل_کشور بود و به من نیز مرحمتی پدرانه داشت، رفته بودم. او در بستر بیماری بود؛ بستری که دیگر از آن برنخاست. با دیدن من و یکی از دوستان به زحمت جای خود نشست و با ملاحظه یکی از آخرین نوشتههایم که به همراه داشتم برق شادی را در چشمان بیفروغش خواندم. پیر فرزانه و دانشمند، در همان وضع بیماری نیز از اینکه میدید #نسل بعد از او دنباله کار را رها نکرده است و شعله #عشق به #عدالت هنوز هم جرقههایی دارد، خوشحال و راضی بود. از هر دری سخن رفت تا نوبه به #لزوم تقوای #قاضی و ترس از #عدل الهی رسید. ناگهان مردی که به #عدالت_خواهی و وسعت معلومات شهره بود چهره درهم کرد. ما از #حسن_شهرت و توفیق ایشان میگفتیم و او میکوشید قطره اشکی را، که همچون مروارید غلطان بر گوشه چشمانش میدرخشید و حکایت از دلی گرم میکرد، در سایه لبخندی عارفانه پنهان سازد. سرانجام با لحنی آرام و در پناه همان لبخند حزنآلود گفت :
« مدتها پیش، در #پرونده ای که #دادگاه جنایی #حکم به #اعدام داده بود و برای #رسیدگی_تمییزی در #دیوان_عالی مطرح میشد، بر مبنای #شواهد_ظاهری، #درخواست #ابرام حکم را کردهام و بیم از آن دارم که تمام #حقیقت را ندیده باشم و خطای من به هدر رفتن خون بیگناهی کمک کرده باشد ».
او میدانست که در پیشگاه عدل الهی شکستن #حرمت خون انسان گناه نابخشودنی است و در اخبار معصومان به تکرار آمده است که در روز واپسین نخستین پرسش دربارهی خون بیگناه است. در خیل عاشقان عدالت چنین مردانی کم نبودهاند که در طریقت خود #شجاعت را در ترس از خدا میدیدند.
در همان حال که او با نگرانی از امکان خطای خود سخن میگفت، ذهن من بیاختیار متوجه نمونههای مخالف شد؛ آنان که با بضاعت اندک خود و بیآنکه اطلاعی درخور از #دادرسی و #قضاء و #دانش حقوق داشته باشند، با غرور تکیه بر #مسند_قضا میزنند و با خونسردی و تهور کامل حکم میرانند، چنانکه گویی بر #میراث #غصب شده خود سلطه یافتهاند. با خود میگفتم: در این جهان پرغوغا و گونهگون، نهتنها میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» فاصلهای عمیق است، تفاوت #وجدان ها نیز مثالزدنی و عبرت آموز است: این یکی، پس از سالیان دراز #تجربه و #تحقیق و با داشتن عالیترین #مدارک تحصیلی از دانشگاههای معتبر دنیا و با آن همه کنجکاوی و #احتیاط، از تقاضای ابرام حکمی که دیگری داده و مقام دیگری هم باید آن را ابرام یا #نقض کند، نگران است؛ و آنیکی، همچون والیان #خودکامه حکم میراند و اعتنایی هم به #قوانین و آثار حکم خود بر خون و #مال و عِرض مردم ندارد ... غافل از آنکه «جرس فریاد میدارد که بربندید محملها». [1]
[1]. #کاتوزیان، ناصر؛ عدالت قضائی؛ گزیده آراء، چاپ چهارم، نشر میزان، ۱۳۹۲، تهران
jOin 🔜 @arayeghazayi
☘
🌺🍃💐
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌼🍃🍂🍃🌺🍃🌾🍃🌺
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌺🍃🌷
🌸
❇️ خاطره ای از #استاد فقید #دکتر_ناصر_کاتوزیان در مقدمه کتاب #عدالت_قضائی؛ گزیده #آراء:
jOin 🔜 @arayeghazayi
🔸 روزی به عیادت مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی استاد فقید دانشکده #حقوق و علوم سیاسی، که مدتها #دادستان_کل_کشور بود و به من نیز مرحمتی پدرانه داشت، رفته بودم. او در بستر بیماری بود؛ بستری که دیگر از آن برنخاست. با دیدن من و یکی از دوستان به زحمت جای خود نشست و با ملاحظه یکی از آخرین نوشتههایم که به همراه داشتم برق شادی را در چشمان بیفروغش خواندم. پیر فرزانه و دانشمند، در همان وضع بیماری نیز از اینکه میدید #نسل بعد از او دنباله کار را رها نکرده است و شعله #عشق به #عدالت هنوز هم جرقههایی دارد، خوشحال و راضی بود. از هر دری سخن رفت تا نوبه به #لزوم تقوای #قاضی و ترس از #عدل الهی رسید. ناگهان مردی که به #عدالت_خواهی و وسعت معلومات شهره بود چهره درهم کرد. ما از #حسن_شهرت و توفیق ایشان میگفتیم و او میکوشید قطره اشکی را، که همچون مروارید غلطان بر گوشه چشمانش میدرخشید و حکایت از دلی گرم میکرد، در سایه لبخندی عارفانه پنهان سازد. سرانجام با لحنی آرام و در پناه همان لبخند حزنآلود گفت :
« مدتها پیش، در #پرونده ای که #دادگاه جنایی #حکم به #اعدام داده بود و برای #رسیدگی_تمییزی در #دیوان_عالی مطرح میشد، بر مبنای #شواهد_ظاهری، #درخواست #ابرام حکم را کردهام و بیم از آن دارم که تمام #حقیقت را ندیده باشم و خطای من به هدر رفتن خون بیگناهی کمک کرده باشد ».
او میدانست که در پیشگاه عدل الهی شکستن #حرمت خون انسان گناه نابخشودنی است و در اخبار معصومان به تکرار آمده است که در روز واپسین نخستین پرسش دربارهی خون بیگناه است. در خیل عاشقان عدالت چنین مردانی کم نبودهاند که در طریقت خود #شجاعت را در ترس از خدا میدیدند.
در همان حال که او با نگرانی از امکان خطای خود سخن میگفت، ذهن من بیاختیار متوجه نمونههای مخالف شد؛ آنان که با بضاعت اندک خود و بیآنکه اطلاعی درخور از #دادرسی و #قضاء و #دانش حقوق داشته باشند، با غرور تکیه بر #مسند_قضا میزنند و با خونسردی و تهور کامل حکم میرانند، چنانکه گویی بر #میراث #غصب شده خود سلطه یافتهاند. با خود میگفتم: در این جهان پرغوغا و گونهگون، نهتنها میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» فاصلهای عمیق است، تفاوت #وجدان ها نیز مثالزدنی و عبرت آموز است: این یکی، پس از سالیان دراز #تجربه و #تحقیق و با داشتن عالیترین #مدارک تحصیلی از دانشگاههای معتبر دنیا و با آن همه کنجکاوی و #احتیاط، از تقاضای ابرام حکمی که دیگری داده و مقام دیگری هم باید آن را ابرام یا #نقض کند، نگران است؛ و آنیکی، همچون والیان #خودکامه حکم میراند و اعتنایی هم به #قوانین و آثار حکم خود بر خون و #مال و عِرض مردم ندارد ... غافل از آنکه «جرس فریاد میدارد که بربندید محملها». [1]
[1]. #کاتوزیان، ناصر؛ عدالت قضائی؛ گزیده آراء، چاپ چهارم، نشر میزان، ۱۳۹۲، تهران
jOin 🔜 @arayeghazayi
☘
🌺🍃💐
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌼🍃🍂🍃🌺🍃🌾🍃🌺
🌺 عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند!
اگر همین #انرژی را صرف #عشق ورزیدن به همنوعان خود کنند،
#شیطان در تنهایی خود خواهد مُرد!
👤 هلن كلر
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺
اگر همین #انرژی را صرف #عشق ورزیدن به همنوعان خود کنند،
#شیطان در تنهایی خود خواهد مُرد!
👤 هلن كلر
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺
من خود آن سیزدهم
محسن چاوشی
🌳🌺🍃🌤🌸🍃🌸🌳🌺
#سیزدهبدر، سال دگر
#کرونا نباشد در #وطن
از #عشق و مهر و عاطفه
قلبی نباشد بیاثر
خاموش و سرد و ناامید
هرگز نباشد یک نفر
هرگز نیفتد یک درخت
از ضربه ی سرد تبر
از #جنگ و خونریزی، #زمین
خالی بماند سر به سر
هرگز نماند کودکی
بیسایهی سبز پدر
تنها دلی که #عاشق است
باشد به هر جا معتبر
از جان پاک عاشقان
باشد جدا شر و خطر
چشمانتظار هر آن که هست
آید عزیزش از سفر
بیغصه باشند مردمان
سال دگر سیزدهبدر
سیزده بدر در خانه مبارک ❤🌸🌺🌸🌺
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
#سیزدهبدر، سال دگر
#کرونا نباشد در #وطن
از #عشق و مهر و عاطفه
قلبی نباشد بیاثر
خاموش و سرد و ناامید
هرگز نباشد یک نفر
هرگز نیفتد یک درخت
از ضربه ی سرد تبر
از #جنگ و خونریزی، #زمین
خالی بماند سر به سر
هرگز نماند کودکی
بیسایهی سبز پدر
تنها دلی که #عاشق است
باشد به هر جا معتبر
از جان پاک عاشقان
باشد جدا شر و خطر
چشمانتظار هر آن که هست
آید عزیزش از سفر
بیغصه باشند مردمان
سال دگر سیزدهبدر
سیزده بدر در خانه مبارک ❤🌸🌺🌸🌺
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
🌺 #گاندی در هنگام مرگ، از #مال دنیا فقط همینها رو داشت...!
و یک دنیا #عشق نزد مردمش...
🔸رونوشت به مسئولان پاکدست...!
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺
و یک دنیا #عشق نزد مردمش...
🔸رونوشت به مسئولان پاکدست...!
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi 🌺
🌺 در #جنگجهانیدوم سربازی نامهای با این متن برای فرماندهاش نوشت:
"جناب #فرمانده اسلحهام را زیر خاک پنهان کردم، دیگر نمیخواهم بجنگم، این #تصمیم بهخاطر ترس از #مرگ یا #عشق به همسر و فرزندانم هم نیست...
راستش را بخواهی، بعد از آنکه یک #سرباز دشمن را کشتم، درون جیبهایش را گشتم و چیز عجیبی دیدم. روی یکتکهکاغذ آغشته به خون نوشته شده بود:
”پدر از روزی که تنهایم گذاشتی هر صبح تا غروب جلوی در چشمبهراه تو ام... #پدر جان، بهخدا اگر این بار برگردی تو را محکم در آغوش میگیرم و #اجازه نمیدهم دوباره به #جنگ برگردی...” من این #کودک را در انتظاری بیهوده گذاشتم. او تا چند غروب دیگر چشم انتظار پدر خواهد ماند؟ لعنت بر جنگی که کودکی را از آغوش مهر پدر بیبهره میکند..."
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
"جناب #فرمانده اسلحهام را زیر خاک پنهان کردم، دیگر نمیخواهم بجنگم، این #تصمیم بهخاطر ترس از #مرگ یا #عشق به همسر و فرزندانم هم نیست...
راستش را بخواهی، بعد از آنکه یک #سرباز دشمن را کشتم، درون جیبهایش را گشتم و چیز عجیبی دیدم. روی یکتکهکاغذ آغشته به خون نوشته شده بود:
”پدر از روزی که تنهایم گذاشتی هر صبح تا غروب جلوی در چشمبهراه تو ام... #پدر جان، بهخدا اگر این بار برگردی تو را محکم در آغوش میگیرم و #اجازه نمیدهم دوباره به #جنگ برگردی...” من این #کودک را در انتظاری بیهوده گذاشتم. او تا چند غروب دیگر چشم انتظار پدر خواهد ماند؟ لعنت بر جنگی که کودکی را از آغوش مهر پدر بیبهره میکند..."
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi