آرای قضایی
24.3K subscribers
3.67K photos
197 videos
236 files
3.05K links
توسعه حقوق کاربردی. پیوند تئوری و تجربه و نقد آرای روز مراجع قضایی.
Download Telegram
آرای قضایی
💐 شما تنها زمانی به #قدرت نیاز دارید که ، #قصد انجام کار مضری را داشته باشید ! در غیر این صورت ؛ #عشق برای انجام هر کاری کافی است ! #چارلی_چاپلین jOin 🔜 @arayeghazayi 💐
🔰 #قاتل_فراری

❇️ جنایتکاری که آدم کشته بود، در حال فرار با لباس ژنده خسته به دهکده رسید.
چند روز چیزى نخورده بود و گرسنه بود. جلوى مغازه میوه فروشى ایستاد و به سیب هاى بزرگ و تازه خیره شد، اما پولى براى خرید نداشت.

دو دل بود که سیب را به #زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدایى کند. توى جیبش #چاقو را لمس مى کرد که سیبى را جلوى چشمش دید! چاقو را رها کرد... سیب را از دست مرد میوه فروش گرفت. میوه فروش گفت: « بخور نوش جانت، #پول نمى خواهم. »

روزها، آدمکش فرارى جلوى دکه میوه فروشى ظاهر میشد و بى آنکه کلمه اى ادا کند، صاحب دکه فوراً چند سیب در دست او می‌گذاشت .یک شب، صاحب دکه وقتى که مى خواست بساط خود را جمع کند، صفحه اوّل روزنامه به چشمش خورد. عکس توى #روزنامه را شناخت .زیر عکس نوشته بود: «#قاتل_فرارى»؛ و #جایزه تعیین شده بود.
میوه فروش شماره #پلیس را گرفت...

موقعی که پلیس او را مى برد، به میوه فروش گفت: «آن روزنامه را من جلو دکه تو گذاشتم. دیگر از #فرار خسته شدم. هنگامى که داشتم براى پایان دادن به زندگى ام #تصمیم مى گرفتم به یاد مهربانی تو افتادم.
"بگذار جایزه پیدا کردن من، جبران زحمات تو باشد"

گابریل گارسیا مارکز

jOin 🔜 @arayeghazayi

◀️اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi

◀️تلپادو 🔻
https://telepado.me/۱/arayeghazayi

◀️تم تم 🔻
https://tt.me/arayeghazayi
🌼🍃🌹🍃🌺🍃🌷🍃🌺
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌺🍃🌷
🌸
🔸 عکاسی از دخترکی دست‌فروش که زیرباران جوراب می‌فروخت عکسی گرفت…
آن عکس بهترین #عکس سال شد…
#عکاس بهترین عکاس سال شد و #جایزه گرفت…
کتابی درمورد آن عکس نوشته شد… نویسنده اش بهترین نویسنده شد و جایزه ای گرفت…
از آن کتاب فیلمی ساخته شد…آن #فیلم پر بیننده‌ترین فیلم شد…
تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند…
ولی آن #کودک‌دست‌فروش هنوز دست‌فروشی می‌کند!!!!!

jOin 🔜 @arayeghazayi

◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi

🌺🍃💐
🍃🌺🍃🌼🍃🌺
🌼🍃🍂🍃🌺🍃🌾🍃🌺
#قتل‌عام موش‌های‌هانویی و #سیاست‌تقنینی
***
ماجرای قتل‌عام موش‌های هانویی از نظر من خیلی آموزنده است. داستان مربوط به اواخر قرن نوزدهمه. شهر هانویی که الان پایتخت #ویتنام هست، اون موقع مستعمره #فرانسه بوده، و فرانسوی‌ها قصد داشتن زیرساخت‌های شهر رو ارتقا بدن، طوری که برازنده یک مستعمره فرانسه باشه.

یکی از کارهای مهمی که انجام میشه، احداث شبکه‌فاضلاب بوده که به تعدادی از مردم دسترسی به سرویس‌های‌بهداشتی و توالت‌خصوصی میداده.
این‌طور بوده که هم اشرافیون در کاخ‌هاشون صاحب توالت‌شخصی میشن، هم مردم در محله‌های پرجمعیت توالت‌عمومی داشتن.
مشکل از اینجا شروع میشه که این شبکه‌فاضلاب خیلی سریع محل رشد و تکثیر موش‌های‌موزی میشه که عامل #بیماری هم بودن. #بحران انقدر بزرگ میشه که بعد از مدتی، از توالت‌های کاخ‌های اشرافی، موش‌های‌بزرگ‌صحرایی بیرون میومدن و... خب، دردسر درست می‌کردن
خطر بزرگ‌تر هم بیماری #طاعون بود که بسیاری از این موش‌ها حامل اون بودن و جان کل مردم شهر رو به خطر می‌انداختن.
خلاصه باید به حال این موش‌ها یه فکری میشد. راه حل اول استعمارگرا #استخدام گروهی از مردم محلی بود که کارشون پیدا کردن و کشتن این موش‌ها بود. این گروه‌ها بابت دستمزدی که می‌گرفتن، وارد شبکه‌فاضلاب می‌شدن و تک‌تک موش‌ها رو می‌کشتن. در هفته اول، روزی ۱۰۰۰ موش این‌طوری کشته میشن.
بعد از مدتی، ۴۰۰۰ موش در روز. تا جایی که به ۲۰ هزار موش در روز هم می‌رسه. اما این‌ها در برابر تعداد بی‌شمار موش‌ها رقم بزرگی نبودن و تاثیر محسوسی رو #جمعیت موش‌ها دیده نشد. خلاصه استعمارگرها به فکر راه‌حل‌جایگزین می‌افتن و نهایتا تصمیمی می‌گیرن که به #فاجعه منجر میشه.
#تصمیم جدید این بود که به جای اینکه به گروه‌های‌حرفه‌ای #پول بدن تا موش‌ها رو بکشن، بیان برای هم موش مرده، به هر کسی که کشته باشدش، #جایزه بدن.
جایزه برای هر موش مرده، یک‌سنت اعلام میشه. کافی بوده که دم موش مرده رو ازش جدا کنی تا بابت اون دم، یک سنت پول رو بگیری. ۱۰ دم= ۱۰ سنت
این تصمیم از هر لحاظ منطقی به نظر میرسیده:
#مشارکت‌عمومی رو برای حل یک #بحران‌عمومی جلب میکرده.
هر کس میتونسته در ساعت فراغت کمی پول به جیب بزنه.
و اینکه روحیه #کارآفرینی رو به #جامعه معرفی می‌کرده.
این برنامه ابتدا کارساز هم میشه. موش‌ها در مقیاس بی‌شمار کشته می‌شدن و سیلی از دم موش به سمت دفاتر شهری سرازیر میشه.
خلاصه همه فکر می‌کنن که #مسئله دیگه حل شده‌ست و به زودی جمعیت موش‌ها ریشه‌کن میشه.
ولی خوب، این‌طور نمیشه.
مدتی که از شروع کشتار میگذره، موش‌هایی تو سطح شهر رصد میشن که دم نداشتن.
معلوم میشه که مردمی که موش‌ها رو می‌کشتن و دمشون رو تحویل میدادن، الان دیگه اون دم‌ها محل #درآمد و امرار معاش‌شون شده و #قصد ندارن منبع درآمدشون رو از دست بدن.
پس به جای اینکه موش‌ها رو بکشن، فقط دمشون رو جدا می‌کردن، تا #موش زنده بمونه و بتونه باز هم #تولید‌مثل کنه.
کار به کارآفرینی هم کشیده میشه و مزرعه‌های‌موشداری در اطراف #شهر احداث میشن که کارشون، تکثیر موش و فروختن دم‌شون به استعمار‌گرها بوده
این باعث میشه که جمعیت موش‌ها انقدر زیاد بشه که طاعون هم تو شهر فراگیر بشه و حداقل ۲۵۰ نفر از مردم هم جانشون رو از دست بدن.

این از معروف ترین مثال‌های پدیده ایه به نام «#انگیزه‌منحرف»: قانونی گذاشته میشه که #هدف خوبی داره، و در نهایت منجر به نتیجه عکس میشه.
مثال دیگه‌ش، دیرینه‌شناسی بود که در قرن‌نوزده در سفر به #چین، به هر کسی که یک تکه #فسیل #دایناسور براش پیدا کنه، جایزه می‌داد. #مردم هم برای اینکه درآمدشون زیاد بشه، فسیل‌هایی که پیدا می‌کردن رو تکه‌تکه می‌کردن و بعد تحویل می‌دادن.
یا مثلا #قرارداد ساخت راه‌آهنی که شرق و غرب #آمریکا رو به هم متصل می‌کرد، براساس طول خط‌آهن بود. #پیمانکار هم برای این‌که سودش رو بیشتر کنه، به خط‌آهن پیچ و خم می‌داد تا طولش بیشتر بشه.

مثال امروزی هم زیاد داره. مثلا #بیمه‌همگانی بزرگسالان آمریکا، براساس #قیمت داروی‌تجویز شده به #پزشک پول میده. پزشکا هم برای #سود بیشتر، داروی گرونتر تجویز می‌کنن، حتی که ضرورتی نداشته باشه.

این #قانون به «#اثر‌کبرا» هم معروفه. که مربوط به زمانیه که انگلیس‌ها برای #کنترل‌جمعیت کبراهای‌دهلی برای هر کبرای مرده جایزه تعیین می‌کنن، و مردم دهلی هم به پرورش کبرا رو میارن
وقتی که از اثر کبرا آگاه هستی، مثال زیاد براش پیدا می‌کنی. از رفتار آدما گرفته تا #مشوق‌های‌اقتصادی. چه تو #ایران، چه خارج. شاید مهم‌ترین اثرش اینه که این توهم که مشکلات رو صرفا با قانون و #تهدید و #تشویق میشه حل کرد، رو کنار می‌زاری و به فکر راه‌های‌اساسی و ریشه‌ای می‌افتی.

نویسنده ناشناس

jOin 🔜 @arayeghazayi

◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi