#حکایت_شبانه
روزی لقمان به فرزندش گفت:
از فردا یک کیسه با خودت بیاور و در آن
به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید پیاز قرار بده!»
روز بعد فرزند همین کار را انجام داد و لقمان گفت: هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن!
فرزندش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت میکند...
لقمان پاسخ داد :
این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری. این کینه، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد..!
روزی لقمان به فرزندش گفت:
از فردا یک کیسه با خودت بیاور و در آن
به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید پیاز قرار بده!»
روز بعد فرزند همین کار را انجام داد و لقمان گفت: هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن!
فرزندش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت میکند...
لقمان پاسخ داد :
این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری. این کینه، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد..!
📜🖋
🐋 #یک_قاچ_کتاب
بیشتر آدمها در نوعی بی خبری همیشگی زندگی میکنند. آنها همیشه امیدوارند که چیزی اتفاق بیفتد و زندگیشان را دگرگون کند.
حادثه ای، برخوردهای اتفاقی، بلیط برنده بخت آزمایی، تغییر سیاست. آنها هرگز نمیدانند که همه چیز از خودشان آغاز میشود ...
📗 #حکایت_آنکه_دلسرد_نشد
✍🏻 #مارک_فیشر
#کانون_ادبی_چلیپا_دانشگاه_اراک
@chalipa_araku 🪐
🐋 #یک_قاچ_کتاب
بیشتر آدمها در نوعی بی خبری همیشگی زندگی میکنند. آنها همیشه امیدوارند که چیزی اتفاق بیفتد و زندگیشان را دگرگون کند.
حادثه ای، برخوردهای اتفاقی، بلیط برنده بخت آزمایی، تغییر سیاست. آنها هرگز نمیدانند که همه چیز از خودشان آغاز میشود ...
📗 #حکایت_آنکه_دلسرد_نشد
✍🏻 #مارک_فیشر
#کانون_ادبی_چلیپا_دانشگاه_اراک
@chalipa_araku 🪐
Forwarded from کانون نشر و اندیشه دانشگاه اراک ✍🏻 (ᶠᵃᵗᵉᵐᵉᶻᵃʰʳᵃ 🐋⃤)
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز.
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای بگزارد. چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند.
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش
#گلستان_سعدی
#حکایت
#کانون_نشر_و_اندیشه_دانشگاه_اراک 📚
《 @NashroAndisheh 》
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای بگزارد. چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند.
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش
#گلستان_سعدی
#حکایت
#کانون_نشر_و_اندیشه_دانشگاه_اراک 📚
《 @NashroAndisheh 》
Forwarded from 🖋📜کانون ادبی چلیپا 🌱 (yas)
#حکایت
🌼جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر. چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی. باری پدرش گفت: ای پسر! تو نیز آنچه دانی بگوی. گفت: ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.
نشنیدی که صوفیی میکوفت
زیر نعلین خویش میخی چند
آستینش گرفت سرهنگی
که بیا نعل بر ستورم بند
#حکایت_شماره_۷
#گلستان_سعدی
#باب_چهارم_در_فواید_خاموشی
#کانون_ادبی_چلیپا_دانشگاه_اراک
°♡° @chalipa_araku °♡°
🌼جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر. چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی. باری پدرش گفت: ای پسر! تو نیز آنچه دانی بگوی. گفت: ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.
نشنیدی که صوفیی میکوفت
زیر نعلین خویش میخی چند
آستینش گرفت سرهنگی
که بیا نعل بر ستورم بند
#حکایت_شماره_۷
#گلستان_سعدی
#باب_چهارم_در_فواید_خاموشی
#کانون_ادبی_چلیپا_دانشگاه_اراک
°♡° @chalipa_araku °♡°
حکایت
<unknown>
کانون رادیو دانشگاه اراک تقدیم میکند📻
#حکایت
گوینده : فهیمه عنایتی
تدوین: سمانه رفعت پناه
@Araku_radio_channel
#حکایت
گوینده : فهیمه عنایتی
تدوین: سمانه رفعت پناه
@Araku_radio_channel
Forwarded from 🖋📜کانون ادبی چلیپا 🌱 (yas)
#حکایت
✨در عقد بیع سرایے متردّد بودم.جهودے گفت:آخر من از کدخدایان این محلتم.وصف این خانه چنان که هست از من پرس،بخر که هیچ عیبے ندارد.گفتم:به جز آن که تو همسایه منی!
خانهای را که چون تو همسایه است
ده درم سیم بد عیار ارزد
لکن امیدوار باید بود
که پس از مرگ تو هزار ارزد
#حکایت_شماره_۱۱
#گلستان_سعدی
#باب_چهارم_در_فواید_خاموشی
#کانون_ادبی_چلیپا_دانشگاه_اراک
°•🍃🌸°•🍃🌸°•🍃🌸
@chalipa_araku
°•🍃🌸°•🍃🌸°•🍃🌸
✨در عقد بیع سرایے متردّد بودم.جهودے گفت:آخر من از کدخدایان این محلتم.وصف این خانه چنان که هست از من پرس،بخر که هیچ عیبے ندارد.گفتم:به جز آن که تو همسایه منی!
خانهای را که چون تو همسایه است
ده درم سیم بد عیار ارزد
لکن امیدوار باید بود
که پس از مرگ تو هزار ارزد
#حکایت_شماره_۱۱
#گلستان_سعدی
#باب_چهارم_در_فواید_خاموشی
#کانون_ادبی_چلیپا_دانشگاه_اراک
°•🍃🌸°•🍃🌸°•🍃🌸
@chalipa_araku
°•🍃🌸°•🍃🌸°•🍃🌸