#نکته
⭕️حضرت نواب صفوی برای خدا نمایندگی قم را می پذیرد!
( شرح عکس :اعلامیه فدائیان برای کاندیداتوری نواب صفوی)
یک روز که نواب در مدرسه ی فیضیه برای انتخابات سخنرانی داشت ... من هم همراهشان بودم در آن زمان، عمامه نداشتم ،کلاه بر سر می گذاشتم. دست گذاشت روی پشتم و گفت: "آقا پسر، می خواهی چه کاره شوی؟"
گفتم:" می خواهم یک خدمتی به اسلام بکنم" گفت : "بارک الله!"
گفتم : "ان شاء الله سرباز امام زمان (عج) می شوم."
همانجا ایستاد و با تسبیح استخاره گرفت و به آقای واحدی - سیدی بود که با صدای بسیار غرا در بالای ایوان نقره ای صحن سخنرانی می کرد- گفت: "استخاره بد آمده بگویید که من نماینده نمی شوم."
آقای واحدی گفت:" آقا شما که اعلام کردید؛ بهتر بود قبلاً استخاره می کردید."
نواب گفت: "نه، یک دفعه به ذهنم رسید دیگر تمام شد."
آقای واحدی برگشت و با سروصدا اعلام کرد که آقای نواب از نماینده شدن منصرف شدند تعجب کردم که چطور این قدر سریع اتفاق افتاد.
📚خاطرات شیخ علی آل اسحاق ،ص۸۲
@antioligarchie
⭕️حضرت نواب صفوی برای خدا نمایندگی قم را می پذیرد!
( شرح عکس :اعلامیه فدائیان برای کاندیداتوری نواب صفوی)
یک روز که نواب در مدرسه ی فیضیه برای انتخابات سخنرانی داشت ... من هم همراهشان بودم در آن زمان، عمامه نداشتم ،کلاه بر سر می گذاشتم. دست گذاشت روی پشتم و گفت: "آقا پسر، می خواهی چه کاره شوی؟"
گفتم:" می خواهم یک خدمتی به اسلام بکنم" گفت : "بارک الله!"
گفتم : "ان شاء الله سرباز امام زمان (عج) می شوم."
همانجا ایستاد و با تسبیح استخاره گرفت و به آقای واحدی - سیدی بود که با صدای بسیار غرا در بالای ایوان نقره ای صحن سخنرانی می کرد- گفت: "استخاره بد آمده بگویید که من نماینده نمی شوم."
آقای واحدی گفت:" آقا شما که اعلام کردید؛ بهتر بود قبلاً استخاره می کردید."
نواب گفت: "نه، یک دفعه به ذهنم رسید دیگر تمام شد."
آقای واحدی برگشت و با سروصدا اعلام کرد که آقای نواب از نماینده شدن منصرف شدند تعجب کردم که چطور این قدر سریع اتفاق افتاد.
📚خاطرات شیخ علی آل اسحاق ،ص۸۲
@antioligarchie
#نکته
⭕️اهوازیها ضرب المثلی دارند که:
"فی بلاد بطیخ، البریعصی، یغنی والفارة تدگ!"
یعنی در شهر هِرت، مارمولک، آواز میخواند و موش هم برایش طبل میزند.
عرب عادت داشت که حیوانات را هم با کُنیه بخواند، مثلا روباه را ابوالحصین میخواند، اسب را اممنقذ و الاغ را ابوزیاد و قاطر را ابوالمختار؛که در هر یک تعریضی بود و کنایتی؛ در نهج هم حجاج را «ابو وذحه» خوانده که کنیهی سرگین غلتان است و اشارتی به اُبنگی در آن دوران؛ مارمولک را هم ابوبریص یعنی موجودی زشت و پلشت و برصگرفته میخواندند.
اشارهی ضربالمثل به این است که شهر هِرت، واقعا جایی است که پلشتترینها و چندشترینهایش، عهدهدار و متصدیِ ظریفترین امورند؛ ورنه از چیست تسلسلِ هر روزهی این همه اخبار تباهی و نفرت و دروغ و فساد و ناکارآمدی؟!
💢ترجمه ادب و فرهنگ عربی
@antioligarchie
⭕️اهوازیها ضرب المثلی دارند که:
"فی بلاد بطیخ، البریعصی، یغنی والفارة تدگ!"
یعنی در شهر هِرت، مارمولک، آواز میخواند و موش هم برایش طبل میزند.
عرب عادت داشت که حیوانات را هم با کُنیه بخواند، مثلا روباه را ابوالحصین میخواند، اسب را اممنقذ و الاغ را ابوزیاد و قاطر را ابوالمختار؛که در هر یک تعریضی بود و کنایتی؛ در نهج هم حجاج را «ابو وذحه» خوانده که کنیهی سرگین غلتان است و اشارتی به اُبنگی در آن دوران؛ مارمولک را هم ابوبریص یعنی موجودی زشت و پلشت و برصگرفته میخواندند.
اشارهی ضربالمثل به این است که شهر هِرت، واقعا جایی است که پلشتترینها و چندشترینهایش، عهدهدار و متصدیِ ظریفترین امورند؛ ورنه از چیست تسلسلِ هر روزهی این همه اخبار تباهی و نفرت و دروغ و فساد و ناکارآمدی؟!
💢ترجمه ادب و فرهنگ عربی
@antioligarchie
#نکته
⭕️امروز روز عید است. آقا گفتهاند، برای اینکه به جمهوری اسلامی رای داده شد. پس از چند هزار سال بساط سلطنت برچیده شد اما انگار نه انگار...
امکان دارد که در آینده، ملت به دو بخش مذهبی و غیرمذهبی تقسیم شود، با شکافی عبورناپذیر در میانه، ملت دوپاره شود...
📚روزها در راه، شاهرخ مسکوب،۱۲ فروردین ۵۸
@antioligarchie
⭕️امروز روز عید است. آقا گفتهاند، برای اینکه به جمهوری اسلامی رای داده شد. پس از چند هزار سال بساط سلطنت برچیده شد اما انگار نه انگار...
امکان دارد که در آینده، ملت به دو بخش مذهبی و غیرمذهبی تقسیم شود، با شکافی عبورناپذیر در میانه، ملت دوپاره شود...
📚روزها در راه، شاهرخ مسکوب،۱۲ فروردین ۵۸
@antioligarchie
#نکته
⭕️ این سوالی است که هر یک از ما باید به آن بیندیشیم:
چگونه دموکراسی می تواند در جامعه ای پا بگیرد که اکثر قریب به اتفاق جمعیت آن را دیکتاتورهای کوچک و بزرگ تشکیل داده اند؟
شاید وقتی صحبت از دیکتاتور می شود هیتلر یا موسولینی در ذهن تداعی شده و گفته شود من مفلوک کجا و هیتلر کجا؟
به اعتقاد نگارنده دیکتاتور کسی است که عقیده خود را از دیگران بهتر دانسته و میل دیکته کردن یا تحمیل آن را به ضعیف تر از خود داشته باشد، خواه کارفرما، رییس یا مدیری که انتظار فرمانبرداری بی چون و چرا از کارگران یا کار مندانش دارد، خواه چوپانی که در دورافتاده ترین روستاها عقیده و سلیقه خود را به زن و فرزندانش تحمیل می کند و یا نو جوانی شهر نشین که برادر و خواهر کوچکتر از خود را وادار به اطاعت از خویش می کند، چنین کسی اگر شرایط به او اجازه دهد به سهولت می تواند تبدیل به یک موسولینی یا هیتلر شود.
💢در اسارت فرهنگ
@antioligarchie
⭕️ این سوالی است که هر یک از ما باید به آن بیندیشیم:
چگونه دموکراسی می تواند در جامعه ای پا بگیرد که اکثر قریب به اتفاق جمعیت آن را دیکتاتورهای کوچک و بزرگ تشکیل داده اند؟
شاید وقتی صحبت از دیکتاتور می شود هیتلر یا موسولینی در ذهن تداعی شده و گفته شود من مفلوک کجا و هیتلر کجا؟
به اعتقاد نگارنده دیکتاتور کسی است که عقیده خود را از دیگران بهتر دانسته و میل دیکته کردن یا تحمیل آن را به ضعیف تر از خود داشته باشد، خواه کارفرما، رییس یا مدیری که انتظار فرمانبرداری بی چون و چرا از کارگران یا کار مندانش دارد، خواه چوپانی که در دورافتاده ترین روستاها عقیده و سلیقه خود را به زن و فرزندانش تحمیل می کند و یا نو جوانی شهر نشین که برادر و خواهر کوچکتر از خود را وادار به اطاعت از خویش می کند، چنین کسی اگر شرایط به او اجازه دهد به سهولت می تواند تبدیل به یک موسولینی یا هیتلر شود.
💢در اسارت فرهنگ
@antioligarchie
#نکته
⭕️داستان فیل در تاریکی
✍عبدالله باقری
حکایت فیل و کوران، یکی از مشهورترین اشعار داستانی مولاناست.
مولوی در مثنوی خود به این داستان اشاره میکند و چنین عنوانی را برای آن برمیگزیند:
"اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل"
ظاهراً این داستان، در شبه قارهی هند ریشه دارد. جدا از اینکه استفاده از فیل در این داستان، به نوعی امضای فرهنگ هندی است، خود مولوی نیز در نخستین بیت داستان، توضیح میدهد که هندیان مشغول دیدن فیل بودهاند (البته برای رعایت وزن شعر، از واژه ی هنود استفاده میکند).
فیلی در اتاقی تاریک قرار داشت و مردم شهر که فیل ندیده بودند به آن اتاق میرفتند و از آن بازدید میکردند:
"فیلی اندرخانهی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی...."
به علت تاریکی اتاق، مردم مجبور بودند از حس لامسه استفاده کنند.
شاید روایت هندی داستان،حرف "حافظ" را برایتان تداعی کند که:
"جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند"
▪︎مفهوم فیل در تاریکی در ادبیات، مدیریت و مدل ذهنی آدمها
در ادبیات روزمره و روانشناسیاجتماعی،
فیل، تصورات، توهمات، تخیلات، برداشت ها، فهم و معناهای ذهنی ما هست که به دلایل متعدد در ما #کلیشه شده اند، #برساخته شده اند و ذیلِ کنشِ #قضاوتزودهنگام خوانده میشوند و در ادبیات دینی آن را #تهمت می نامند.
از صبح تا شام کسی نیست که با دیدن بخشی از فیلِ آدم ها (رفتارها و کارهایشان) آن را با فهم و تصورات خودش #قضاوت نکند .از کوچه و خیابان و اداره ها گرفته تا فضای مجازی و محل کار، دانشگاه، ... و حتی در روابط فامیلی و خانوادگی ...
#فیلی ( برداشت و قضاوتی) که آدمها قطعا بخشی از آن را با فهم و میزان اطلاع و تربیت خود برداشت کرده و بعد کل را ماجرا را قضاوت میکنند.
بعنوان مثال کلیشههای ذهنی و ناقص ساخته شده ی ما ، با دیدن نوع پوشش و رنگ پوشش لباس زنان، آنها را نه تعریف که قضاوت میکند...درحالی که بنا بر حکمت مولوی، هر کسی فقط، خیالات و تصورات خود را بیان میکند نه حقیقت فیل را ....
#روانشناسی_اجتماعی
@antioligarchie
⭕️داستان فیل در تاریکی
✍عبدالله باقری
حکایت فیل و کوران، یکی از مشهورترین اشعار داستانی مولاناست.
مولوی در مثنوی خود به این داستان اشاره میکند و چنین عنوانی را برای آن برمیگزیند:
"اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل"
ظاهراً این داستان، در شبه قارهی هند ریشه دارد. جدا از اینکه استفاده از فیل در این داستان، به نوعی امضای فرهنگ هندی است، خود مولوی نیز در نخستین بیت داستان، توضیح میدهد که هندیان مشغول دیدن فیل بودهاند (البته برای رعایت وزن شعر، از واژه ی هنود استفاده میکند).
فیلی در اتاقی تاریک قرار داشت و مردم شهر که فیل ندیده بودند به آن اتاق میرفتند و از آن بازدید میکردند:
"فیلی اندرخانهی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی...."
به علت تاریکی اتاق، مردم مجبور بودند از حس لامسه استفاده کنند.
شاید روایت هندی داستان،حرف "حافظ" را برایتان تداعی کند که:
"جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند"
▪︎مفهوم فیل در تاریکی در ادبیات، مدیریت و مدل ذهنی آدمها
در ادبیات روزمره و روانشناسیاجتماعی،
فیل، تصورات، توهمات، تخیلات، برداشت ها، فهم و معناهای ذهنی ما هست که به دلایل متعدد در ما #کلیشه شده اند، #برساخته شده اند و ذیلِ کنشِ #قضاوتزودهنگام خوانده میشوند و در ادبیات دینی آن را #تهمت می نامند.
از صبح تا شام کسی نیست که با دیدن بخشی از فیلِ آدم ها (رفتارها و کارهایشان) آن را با فهم و تصورات خودش #قضاوت نکند .از کوچه و خیابان و اداره ها گرفته تا فضای مجازی و محل کار، دانشگاه، ... و حتی در روابط فامیلی و خانوادگی ...
#فیلی ( برداشت و قضاوتی) که آدمها قطعا بخشی از آن را با فهم و میزان اطلاع و تربیت خود برداشت کرده و بعد کل را ماجرا را قضاوت میکنند.
بعنوان مثال کلیشههای ذهنی و ناقص ساخته شده ی ما ، با دیدن نوع پوشش و رنگ پوشش لباس زنان، آنها را نه تعریف که قضاوت میکند...درحالی که بنا بر حکمت مولوی، هر کسی فقط، خیالات و تصورات خود را بیان میکند نه حقیقت فیل را ....
#روانشناسی_اجتماعی
@antioligarchie
#نکته
⭕️با آنکه صد سال از عمر مشروطه میگذرد، و به تولّای آن مردم میخواستند سرنوشتِ خود را از دستِ یک خانواده و گروه بیرون آورند و خود آن را در دست گیرند؛ با این حال، باید نتیجهی کار را از عارف قزوینی و میرزاده عشقی و ملک الشّعرا بهار و نسیم شمال (سیّد اشرفالدّین گیلانی) پرسید، و نیما هم میگفت:
به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟
پس از آنکه با تمدّن غرب آشنایی پیدا شد و مشروطه آمد، ریا میدانی تازه برای خودنمایی یافت، و آن سنگ اصلاحات و تجدّد بر سینه زدن بود. یک طبقهی به اصطلاح روشنفکرِ آشنا به فرنگ که به ادّعای خود میخواستند شرق را از ظلمت قرون وسطایی بیرون آورند، خود را بر دوش مردم سوار کردند و چنان تسمهای از پشت آنان کشیدند که استبداد قاجار در برابرش رنگ پریده بود!
دیگر اینجا ملّت را از طریق فرنگ مرعوب میکردند، و مفهومی که برای مردم در ذهن داشتند، همان "عوام کالانعام" بود، در تمام عرض و طول معنایش.
از این تاریخ دیگر ریا سیستماتیک میشود، یعنی سازمان مییابد و تحت قاعده درمیآید. از یک سو دولت مشروطه است و پارلمان و دادگستری و تفکیک قوا و قانون که البتّه شوخیِ بزرگی بیش نیست، مانند مانکنهای پلاستیکی، و از سوی دیگر مردمی که از مداخله در سیاست منع شدهاند و فقط به نامِ آنان صندوق رأی صادر میشود.
چراغها خاموش بود و آسیاب میگشت و فرصتطلبان همواره آماده به کار که بیدرنگ خود را به رنگِ خواستِ قدرت درآورند، و خود را عاشقِ دلخستهی آنچه از آن بوی زر و زور میآمد نشان دهند، خواه کفر و خواه ایمان. و عجیب این است و تأسف نیز در این، که جامعهی ایرانی با همهی تلاش نتوانسته است خود را از عرضهکردِ خدمت به این عدّهی فرصتطلب که در طرّاری بسیار با استعداد هستند، بینیاز کند. به هر طرف که رو کند عدّهای از اینان او را در میان گرفتهاند؛ ولی باید پنبه را از گوشِ خود کشید که تا این زخمِ تاریخیِ ایران که «ریـا» باشد علاج نشود، هیچ چیز عمقی تغییر نخواهد کرد و ایران ناگزیر خواهد بود که باز با فرع و شِبه زندگی کند.
📚دیروز_امروز_فردا، محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@antioligarchie
⭕️با آنکه صد سال از عمر مشروطه میگذرد، و به تولّای آن مردم میخواستند سرنوشتِ خود را از دستِ یک خانواده و گروه بیرون آورند و خود آن را در دست گیرند؛ با این حال، باید نتیجهی کار را از عارف قزوینی و میرزاده عشقی و ملک الشّعرا بهار و نسیم شمال (سیّد اشرفالدّین گیلانی) پرسید، و نیما هم میگفت:
به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟
پس از آنکه با تمدّن غرب آشنایی پیدا شد و مشروطه آمد، ریا میدانی تازه برای خودنمایی یافت، و آن سنگ اصلاحات و تجدّد بر سینه زدن بود. یک طبقهی به اصطلاح روشنفکرِ آشنا به فرنگ که به ادّعای خود میخواستند شرق را از ظلمت قرون وسطایی بیرون آورند، خود را بر دوش مردم سوار کردند و چنان تسمهای از پشت آنان کشیدند که استبداد قاجار در برابرش رنگ پریده بود!
دیگر اینجا ملّت را از طریق فرنگ مرعوب میکردند، و مفهومی که برای مردم در ذهن داشتند، همان "عوام کالانعام" بود، در تمام عرض و طول معنایش.
از این تاریخ دیگر ریا سیستماتیک میشود، یعنی سازمان مییابد و تحت قاعده درمیآید. از یک سو دولت مشروطه است و پارلمان و دادگستری و تفکیک قوا و قانون که البتّه شوخیِ بزرگی بیش نیست، مانند مانکنهای پلاستیکی، و از سوی دیگر مردمی که از مداخله در سیاست منع شدهاند و فقط به نامِ آنان صندوق رأی صادر میشود.
چراغها خاموش بود و آسیاب میگشت و فرصتطلبان همواره آماده به کار که بیدرنگ خود را به رنگِ خواستِ قدرت درآورند، و خود را عاشقِ دلخستهی آنچه از آن بوی زر و زور میآمد نشان دهند، خواه کفر و خواه ایمان. و عجیب این است و تأسف نیز در این، که جامعهی ایرانی با همهی تلاش نتوانسته است خود را از عرضهکردِ خدمت به این عدّهی فرصتطلب که در طرّاری بسیار با استعداد هستند، بینیاز کند. به هر طرف که رو کند عدّهای از اینان او را در میان گرفتهاند؛ ولی باید پنبه را از گوشِ خود کشید که تا این زخمِ تاریخیِ ایران که «ریـا» باشد علاج نشود، هیچ چیز عمقی تغییر نخواهد کرد و ایران ناگزیر خواهد بود که باز با فرع و شِبه زندگی کند.
📚دیروز_امروز_فردا، محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@antioligarchie
#نکته
⭕️ "حفظِ حرمتِ نان و نمک"
حفظ این حرمت باعث می شود کسانی که در مسند قدرتی قرار می گیرند افراد قوم و قبیله خود یعنی کسانی که با آنان هم سفره بوده اند را در مصادر امور قرار دهند. پس جای تعجب نیست اگر می بینیم کلیه مسئولین و کسانی که پست های کلیدی را در کشور دارا هستند با یکدیگر رابطه خویشاوندی و یا رفاقت دارند. طبیعتا اینان پیش از آنکه به فکر آسایش مردم باشد در پی رضایت یکدیگر و بخصوص مافوقان خود هستند چرا که اگر چنین نکنند به نمک خوری و نمکدان شکنی متهم می شوند.
💢در اسارت فرهنگ
@antioligarchie
⭕️ "حفظِ حرمتِ نان و نمک"
حفظ این حرمت باعث می شود کسانی که در مسند قدرتی قرار می گیرند افراد قوم و قبیله خود یعنی کسانی که با آنان هم سفره بوده اند را در مصادر امور قرار دهند. پس جای تعجب نیست اگر می بینیم کلیه مسئولین و کسانی که پست های کلیدی را در کشور دارا هستند با یکدیگر رابطه خویشاوندی و یا رفاقت دارند. طبیعتا اینان پیش از آنکه به فکر آسایش مردم باشد در پی رضایت یکدیگر و بخصوص مافوقان خود هستند چرا که اگر چنین نکنند به نمک خوری و نمکدان شکنی متهم می شوند.
💢در اسارت فرهنگ
@antioligarchie
#نکته
⭕️جامعه ای که در "انتخاب حاکم" نقشی ندارد، از اهرم های سیاسی لازم برای "خلع حاکم" نیز برخوردار نیست
و تنها کاری که مردم در چنین جامعه ای می کنند لعن و نفرین کردن است.
و اگر جامعه ای "قبیله ای_دینی" باشد، این مسئولیت را به عهده ی خداوند می گذارند
📚جامعه شناسی خودکامگی ،
#علی_رضاقلی
@antioligarchie
⭕️جامعه ای که در "انتخاب حاکم" نقشی ندارد، از اهرم های سیاسی لازم برای "خلع حاکم" نیز برخوردار نیست
و تنها کاری که مردم در چنین جامعه ای می کنند لعن و نفرین کردن است.
و اگر جامعه ای "قبیله ای_دینی" باشد، این مسئولیت را به عهده ی خداوند می گذارند
📚جامعه شناسی خودکامگی ،
#علی_رضاقلی
@antioligarchie
#نکته_انتخاباتی
⭕️ماهیت انتخابات در ساختار کنونی
✍️ شهریار خسروی
پس از بهمن ۵۷ انقلابیون می خواستند دولت حاصل ارادهی اکثریت باشد اما رعایت حقوق اقلیت برای آنها چندان مهم نبود. اسم این وضعیت را میتوان «انتخابات بدون لیبرالیسم» نامید.
نو-انقلابیهای امروز اما از جلب حمایت اکثریت ناامید شدهاند. برای همین میکوشند در انتخاباتی با مشارکت محدود، با بسیج اقلیتی از مردم بر پدرخواندههای خودشان پیروز شوند. این وضعیت را میتوان «رایگیریِ بدون انتخابات» نامید.
«انتخابات بدون لیبرالیسم» به ثبات کلی جامعه کمک میکند و به دولت حدی از مشروعیت را میبخشد اما ماهیتا غیراخلاقی و شکلی از دیکتاتوری اکثریت است و چنان که در دههی شصت دیدیم به فجایع حقوق بشری منجر میشود. اما «رایگیری بدون انتخابات» شرّ خالص است، سودی برای جامعه ندارد، منابع را اتلاف میکند و فقط به باند بازی و فساد منجر میشود....
@antioligarchie
⭕️ماهیت انتخابات در ساختار کنونی
✍️ شهریار خسروی
پس از بهمن ۵۷ انقلابیون می خواستند دولت حاصل ارادهی اکثریت باشد اما رعایت حقوق اقلیت برای آنها چندان مهم نبود. اسم این وضعیت را میتوان «انتخابات بدون لیبرالیسم» نامید.
نو-انقلابیهای امروز اما از جلب حمایت اکثریت ناامید شدهاند. برای همین میکوشند در انتخاباتی با مشارکت محدود، با بسیج اقلیتی از مردم بر پدرخواندههای خودشان پیروز شوند. این وضعیت را میتوان «رایگیریِ بدون انتخابات» نامید.
«انتخابات بدون لیبرالیسم» به ثبات کلی جامعه کمک میکند و به دولت حدی از مشروعیت را میبخشد اما ماهیتا غیراخلاقی و شکلی از دیکتاتوری اکثریت است و چنان که در دههی شصت دیدیم به فجایع حقوق بشری منجر میشود. اما «رایگیری بدون انتخابات» شرّ خالص است، سودی برای جامعه ندارد، منابع را اتلاف میکند و فقط به باند بازی و فساد منجر میشود....
@antioligarchie
#نکته
⭕️در زمان قدیم مردم برای اینکه نشان دهند نامه یا دست خطی که نوشته اند متعلق به انهاست، انتهای آن را مهر می کردند.
بر روی این مهر ها اسم شخص صاحب نامه نوشته شده بود که مثلا اگر شخص حاکم بود در بالای آن لفظ "الملک لله "و شعری که حاکی نام شاه بود بر روی مهر کنده می شد.
مردم عادی و طبقات فرودست فقط نام خود بر روی مهر ذکر می کردند.
در برخی دهات مردم آنقدر فقیر بودند که مهر را نه از آهن یا چوب بلکه از صابون و یا کشک درست می کردند و وقتی در انتهای نامه ای چنین مهری بود، معلوم می شد که شخص صاحب نامه فرد معتبری نیست و می گفتند :"مهرش کشکی است! "
واز آنجا اصطلاح " کشکی حرف می زند " رایج شد و منظور آن است حرف های گوینده آن بی پایه و اساس است و اعتبار چندانی ندارد.
@antioligarchie
⭕️در زمان قدیم مردم برای اینکه نشان دهند نامه یا دست خطی که نوشته اند متعلق به انهاست، انتهای آن را مهر می کردند.
بر روی این مهر ها اسم شخص صاحب نامه نوشته شده بود که مثلا اگر شخص حاکم بود در بالای آن لفظ "الملک لله "و شعری که حاکی نام شاه بود بر روی مهر کنده می شد.
مردم عادی و طبقات فرودست فقط نام خود بر روی مهر ذکر می کردند.
در برخی دهات مردم آنقدر فقیر بودند که مهر را نه از آهن یا چوب بلکه از صابون و یا کشک درست می کردند و وقتی در انتهای نامه ای چنین مهری بود، معلوم می شد که شخص صاحب نامه فرد معتبری نیست و می گفتند :"مهرش کشکی است! "
واز آنجا اصطلاح " کشکی حرف می زند " رایج شد و منظور آن است حرف های گوینده آن بی پایه و اساس است و اعتبار چندانی ندارد.
@antioligarchie
#نکته
⭕️[ مقدمه : "تنوخی" قاضی سده چهارم یک اثر موضوعی دارد به نام "نشوارالمحاضرة اخبارالمذاکرة" در یازدهجلد که ،بیست سال تألیف آن طول کشیده ،مشحون از حکایات ناب است و به تناسب شغلش حاوی اخبار بسیار از قضات و مظالمشان.
لفظ«نشوار»به معنای کلام نیکوست.
حکایت زیر از این کتاب است]
چندی از مشایخ بغداد به من خبر دادند که روی پل معروف بغداد دو گدای کور بودند یکی از ایشان،علی را دستآویز گداییاش میکرد و آن یکی معاویه را؛
و بدین سبک،تعصب مردمان برمیانگیختند و هریک پولی کسب میکرد.
پایان روز که میشد هر دوی آنها پولهای گِردآمده را بین هم قسمت و با هم به راه میافتادند.
بعدها مردم فهمیدند که این دو شریک بودند و با این حیله و شوراندن تعصبات ، مردم را میفریفتند تا اهل سنت،به کینهیِ گدایِ شیعی ،به گدایِ سُنی کمک کنند وشیعیان از نفورِ معاویه به گدایِ شیعی صدقه دهند.
وگرنه بقول "ابوالعلای معرّی" :
«إنما هذه المذاهب أسباب لجذب الدّنيا إلى الرّؤساء»
یعنی:تمامی اين قيل و قالها و آیین و کیشها،چیزی جز ابزارهای سران و مهتران برای جلب و کسب منافع دنیویشان نبوده است.
🀄️مسعود باب الحوائجی
#twitter
@antioligarchie
⭕️[ مقدمه : "تنوخی" قاضی سده چهارم یک اثر موضوعی دارد به نام "نشوارالمحاضرة اخبارالمذاکرة" در یازدهجلد که ،بیست سال تألیف آن طول کشیده ،مشحون از حکایات ناب است و به تناسب شغلش حاوی اخبار بسیار از قضات و مظالمشان.
لفظ«نشوار»به معنای کلام نیکوست.
حکایت زیر از این کتاب است]
چندی از مشایخ بغداد به من خبر دادند که روی پل معروف بغداد دو گدای کور بودند یکی از ایشان،علی را دستآویز گداییاش میکرد و آن یکی معاویه را؛
و بدین سبک،تعصب مردمان برمیانگیختند و هریک پولی کسب میکرد.
پایان روز که میشد هر دوی آنها پولهای گِردآمده را بین هم قسمت و با هم به راه میافتادند.
بعدها مردم فهمیدند که این دو شریک بودند و با این حیله و شوراندن تعصبات ، مردم را میفریفتند تا اهل سنت،به کینهیِ گدایِ شیعی ،به گدایِ سُنی کمک کنند وشیعیان از نفورِ معاویه به گدایِ شیعی صدقه دهند.
وگرنه بقول "ابوالعلای معرّی" :
«إنما هذه المذاهب أسباب لجذب الدّنيا إلى الرّؤساء»
یعنی:تمامی اين قيل و قالها و آیین و کیشها،چیزی جز ابزارهای سران و مهتران برای جلب و کسب منافع دنیویشان نبوده است.
🀄️مسعود باب الحوائجی
@antioligarchie
#نکته
عزت الله سحابی( ملی- مذهبی) درخاطراتش نکته ای را مطرح کرده است که:
''حمله سوم [به دفترمجله ایران فردا] زمانی رخ داد که اقای خاتمی درمجلس شورای اسلامی جهت گرفتن رای اعتماد برای وزرای کابینه حضور پیدا کرده بود.
من در سفر بودم و علیجانی،صابر و دیگران در دفتر مجله حضور داشتند که ناگهان باحمله نیروهای حزب الله مواجه می شوند.انان بی خبر در را باز می کنند و وارد دفتر می شوند و سیلی به صورت اقای صابرکه جلو ان ها رفته بود می زنند وهرچه جلوی دستشان می بینند برزمین زده، می شکنند...
درمیان حمله کنندگان فردی بود به نام کیانوش مظفری.مدتی بعد وی به دفتر مجله مراجعه نمود و گفت که از سوی انصارحزب الله طرد شده و ازنظر مالی وضعیت بسیاروبدی دارد و پدرش سخت بیمار است.ما نیز توسط برادرم ،ایرج ، که مدیریت مالی ایران فردا را برعهده داشت وجهی را در اختیار او گذاشتیم.
این مراجعه بار دیگر نیزبه همین منوال اتفاق افتاد، ماهم انچه از دستمان برمی امد کمک نمودیم.بار دیگر وی به همراه خانم جوانی امد وگفت که برای ازدواج هیچ امکاناتی در اختیار ندارد...مسئله کمک مالی و ارتباط با کیانوش مظفری برای ما نیز دردسرساز بود ودر بازجویی های سال ۷۹به ان بسیارمی پیچیدند ومارا تحت فشار قرار می دادند.''
📚نیم قرن خاطره و تجربه ، عزت الله سحابی
@antioligarchie
عزت الله سحابی( ملی- مذهبی) درخاطراتش نکته ای را مطرح کرده است که:
''حمله سوم [به دفترمجله ایران فردا] زمانی رخ داد که اقای خاتمی درمجلس شورای اسلامی جهت گرفتن رای اعتماد برای وزرای کابینه حضور پیدا کرده بود.
من در سفر بودم و علیجانی،صابر و دیگران در دفتر مجله حضور داشتند که ناگهان باحمله نیروهای حزب الله مواجه می شوند.انان بی خبر در را باز می کنند و وارد دفتر می شوند و سیلی به صورت اقای صابرکه جلو ان ها رفته بود می زنند وهرچه جلوی دستشان می بینند برزمین زده، می شکنند...
درمیان حمله کنندگان فردی بود به نام کیانوش مظفری.مدتی بعد وی به دفتر مجله مراجعه نمود و گفت که از سوی انصارحزب الله طرد شده و ازنظر مالی وضعیت بسیاروبدی دارد و پدرش سخت بیمار است.ما نیز توسط برادرم ،ایرج ، که مدیریت مالی ایران فردا را برعهده داشت وجهی را در اختیار او گذاشتیم.
این مراجعه بار دیگر نیزبه همین منوال اتفاق افتاد، ماهم انچه از دستمان برمی امد کمک نمودیم.بار دیگر وی به همراه خانم جوانی امد وگفت که برای ازدواج هیچ امکاناتی در اختیار ندارد...مسئله کمک مالی و ارتباط با کیانوش مظفری برای ما نیز دردسرساز بود ودر بازجویی های سال ۷۹به ان بسیارمی پیچیدند ومارا تحت فشار قرار می دادند.''
📚نیم قرن خاطره و تجربه ، عزت الله سحابی
@antioligarchie
#نکته
⭕️ما در زمان مبارزه با دیکتاتور (پهلوی) خیال میکردیم که راه رسیدن به آن ناکجاآبادمان از هرکوچهای باشد، باشد، قصد فقط رسیدن است، به دست گرفتن قدرت است، حاکمیت سیاسی و در پی آن حاکمیت ملی است. فکر هم می کردیم که این چیزها، این دوروییها و پشتک و واروهای هر روزهمان را وقتی به آن جامعه رسیدیم، مثل یک جامه قرضی در می آوریم و میاندازیم توی زباله دانی تاریخ، اما حالا می فهمم که تاریخ اصلاً زباله دانی ندارد ... هیچ چیز را نمی شود دور ریخت!
📚نیمه تاریک ماه، هوشنگ گلشیری
@antioligarchie
⭕️ما در زمان مبارزه با دیکتاتور (پهلوی) خیال میکردیم که راه رسیدن به آن ناکجاآبادمان از هرکوچهای باشد، باشد، قصد فقط رسیدن است، به دست گرفتن قدرت است، حاکمیت سیاسی و در پی آن حاکمیت ملی است. فکر هم می کردیم که این چیزها، این دوروییها و پشتک و واروهای هر روزهمان را وقتی به آن جامعه رسیدیم، مثل یک جامه قرضی در می آوریم و میاندازیم توی زباله دانی تاریخ، اما حالا می فهمم که تاریخ اصلاً زباله دانی ندارد ... هیچ چیز را نمی شود دور ریخت!
📚نیمه تاریک ماه، هوشنگ گلشیری
@antioligarchie