آنتی الیگارشی
7.6K subscribers
14.9K photos
5.54K videos
95 files
5.13K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
آنتی الیگارشی
⭕️ در ۱۵خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت؟! #قسمت_اول حجت الاسلام شفیعی کیا 🔻۱۳خرداد ۸۵ با رسیدن تعطیلات قصد داشتم خانواده را تهران برده و در مراسم سالگرد هم شرکت کنیم، بنابراین متنی درباره مرحوم آقاروح‌اللّه که نوشته بودم را به دفتر روانبحش سردبیر نشریه پرتوی جناب…
⭕️در ۱۵ خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت ؟! #قسمت_دوم

حجت الاسلام شفیعی کیا

🔻در صورتیکه قرار بود افراد در ظاهری طلبه و پرسشگر از وی سؤال کنند و همان شب با قطعی شدن شروع سؤال توسط علی‌ابوترابی، قرار شد وی با دست گرفتن چند کاغذ و قلمی در دست شائبه‌ی کار دیگری غیر از سؤال را بر طرف کند (تصویر۱) که لودگی روانبخش حساسیت‌ها و تدارک مهدی رفسنجانی را بیش کرد.

البته کسانی مانند استاد آقا هم پیشنهاد در دست گرفتن پلاکارد با شعارهای انتقادی دادند که عملی نشد ولی در پرونده ما به عنوان گزارش اداره اطلاعات و جرم ما گنجانده شد!

صبح ۱۵خرداد شد و وارد شبستان شدیم جو شبستان امام ملتهب بود، گوشی‌ها را هم می‌گرفتند، جمعیت مراسم سال‌های پیش نبودند، بلکه تعداد زیادی حتی با چهره‌هایی خاص و بعضا معتاد با سرهای باند پیچی هم بین جمعیت بودند که بیشترین ضرب و شتم را هم آنان داشتند.
البته پس از آزادی از زندان برخی خادمان حرم گفتند که از صبح آن روز توسط مهدی رفسنجانی چند اتوبوس آدم آورده شده بود و فضا آماده برای برخورد بود.

مراسم با تلاوت قرآن شروع شد و سیما هم پخش مستقیم کرد، شمس مجری برنامه با کت و شلواری سفید پشت تریبون رفت و با این جمله التهاب را بیش کرد: خبر دار شدیم عده‌ای منافق به میان شما آمده‌اند تا مجلس را بر هم بزنند، هشیاری انقلابی خود را حفظ کنید! و ... (تصویر۲)
افرادی هم با تصاویر آقای احمدی‌نژاد در صحن حضور داشتند، ولی اوباشی هم بعضا عربده می کشیدند تا عکس‌های دکتر پایین بیاید، خلاصه جو عادی نبود.

طلبه‌ای بلژیکی و عرب‌تبار سخنرانی پیش از آمدن رفسنجانی را شروع کرد، و وقتی گفت: خدا را شاهد می گیرم که در بین تمام مسئولان بعد از سیدخمینی فقط احمدی‌نژاد این راه را خالصانه و محکم رفته. با واکنش اکثر موافقان و مخالفان مواجه شد.

رفسنجانی قرار بود ساعت ۱۰، ۱۱ شروع کند، ولی به دلیل دیدار با مراجع تأخیر داشت، و سرانجام حدود ساعت دوازده آمد، شعارها درهم تنیده بود.
رفسنجانی سخنان خود را شروع کرد، ده دقیقه‌ای گذشته بود، علی ابوترابی که در زاویه دیدم بود را نگاه می کردم گمان کردم جو ملتهب منصرفش کرده، بگذریم که بعد یکی از امنیتی‌ها فیلم همین نگاه کردن‌های مرا دلیل لیدری من گزارش کرده بود!

تا اینکه ابوترابی برخاست و فریاد زد: آقای هاشمی از شما به عنوان پیش کسوت انقلاب سؤال دارم!
رفسنجانی که کلامش پاره شد گفت: الان جای سؤال نیست جای دیگر ...(تصویر۳)
شعار ممتد مرگ بر منافق التهاب را بالا برد، چند هیکل‌مند که به محافظان شبیه بودند سراغ ابوترابی رفتند و گفتند: حاج آقا گفت بیا جلو سؤال کن ابوترابی امتناع کرد و کشیدنش و عمامه اش افتاد.
شعارهای مرگ بر غارتگر، مرگ بر منافق، هاشمی، هاشمی به هم پیچیده بود و رفسنجانی با پوزخند همیشگی‌اش ‌گفت: دیروز هم مردم برای رهبری همینطور ابراز احساسات می‌کردند!

من به سمت ابوترابی رفتم، دیدم چهار پنج نفر برای مهار من دنبالم هستند، کاملا برای مأموران شناخته شده بودیم، روانبخش که در آن روز خودش برای ردگم کردن به میبد رفته بود با آن جلسه‌ پرتو کار دست ما داده‌بود.
محمدصادق برادر زاده علی ابوترابی برخاست در حالی که انگشت سبابه‌اش را بالا گرفته بود گفت: آقای هاشمی عموی من یک سؤال از شما خواست بکند باهاش این برخورد را کردید؟! (تصویر۴)
که همان زمان رفسنجانی با اشاره دست که معنی اش این بود که این را هم ببرید امنیتی‌ها را واداشت صادق را هم بردند، بلافاصله محمدباقر محمدزاده از کارمندان آن زمان مؤسسه جناب مصباح که الان کارآفرین موفقی است به اعتراض بلند شد ولی مورد آماج کتک اراذل حاضر قرار گرفت و با اینکه دارای مهارت کنگ‌فو بود برخوردی نداشت، و کمرش بعدا به عمل محتاج شد. (تصویر۵)

من از سؤال منصرف شدم و متوجه شدم هر طرف میروم چند قلچماق همراهی‌ام میکنند، حرکت دست رفسنجانی و ضرب و شتم و بازداشت ابوترابی و برادرزاده‌اش و محمدزاده در ذهنم مدام تکرار می‌شد سکوت را جفا دانستم، جلو رفتم و فریاد کردم: ای فرزند روح‌الله چرا ساعت‌ها با دختران‌وپسران می‌نشینی و سؤال و جواب میکنی(فیلم انتخاباتیش) ولی یک طلبه از تو نمیتواند سؤال کند، همان غول‌تشنگ‌ها که در تصویر معروف یکی‌شان معلوم است مرا به باد کتک و مشت‌های سنگین گرفتند و دانسته یا ندانسته به جراحت کهنه گردنم میزدند که عوارضش هنوز هست.
عکاس عکس معروف گفته بود حدود ۵۰ قاب عکس انداخته بود و اطلاعات همه را توقیف و فقط همین عکس معروف را اجازه انتشار داد.(تصویر۶)
یکی‌ هم عمامه‌ام را بین جمعیت پرتاب کرد، چون ملبس بودن ما دروغ اراذل و اوباش بودن ما را ناکارآمد می‌کرد.
طلبه‌ای که بعدا عمامه‌ام آورد را هم بازداشت کردند.

گفتند لطفی رئیس فعلی شورای هماهنگی تبلیغات که کت و شلوار سفیدی پوشیده بود، بسان مأموران بین جمعیت آمده و همراهان ما را با اشاره برای بازداشت شدن نشان می‌داد.
#ادامه_دارد

@antioligarchie
آنتی الیگارشی
⭕️در ۱۵ خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت ؟! #قسمت_دوم حجت الاسلام شفیعی کیا 🔻در صورتیکه قرار بود افراد در ظاهری طلبه و پرسشگر از وی سؤال کنند و همان شب با قطعی شدن شروع سؤال توسط علی‌ابوترابی، قرار شد وی با دست گرفتن چند کاغذ و قلمی در دست شائبه‌ی کار دیگری غیر از…
⭕️ در ۱۵خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت ؟
#قسمت_سوم

حجت الاسلام شفیعی کیا

🔻عمامه‌ام را که باز شده بود بستم و خواستم از در عقب خارج شوم که دوتنومند با لباس خدام کنارم آمدند، گفتند حاجی از این در بری بیرون میگیرنت بیا ما از در دیگه ردت کنیم مرا بردند وقتی به در سالن تشریفات رسیدم و #مهدی_رفسنجانی را خشمگین پشت شیشه در کوچک دیدم، شستم خبردار شد که آن دو خادم نیستند، البته یکی از این دو، خادم نمایی بود که در سفر سال۹۶ دکتر‌احمدی‌نژاد به حرم حضرت‌معصومه در زیارت ایشان و ارتباط مردم با وی اخلال می کرد.

عقب کشیدم و مقاومت کردم ولی آن دو خفتم کردند، برگشتم به اساتید حاضر در صف اول مثل آقایان میرباقری و هادوی‌تهرانی نگاه کردم و کمک خواستم گویا نشنیدند، البته پناهیان که ضد سیاست خارجه دکتر احمدی نژاد در خیابان زیاد پشت بلندگو می رفت نیز گفتند که از شبستان خارج شد تا ذخیره برای آینده باشد.

مهدی رفسنجانی کنار رفت و در باز شد، دو تنومند دیگر مرا داخل کشیدند، چفیه گردنم را یکی به دست پیچید و دیگر نتوانستم مقاومت کنم.

هنوز رفسنجانی که سخنرانی‌اش ناتمام مانده بود در سالن تشریفات بود، برای همین چهار مأمور مرا پشت در کوچک نگهداشتند، مهدی داشت سر شیخ اسد جعفری معاون وقت دادستان قم عربده میزد: گند زدید، بلد نیستید جمع کنید، چرا حاج آقا رو دعوت کردید؟
جعفری که حواسش به من نبود، گفت: مگه ما دعوت کردیم؟ می‌خواستید نیاد، خودتون اومدید. حالا هم چیزی نشده چارتا اراذل اوباش بودند که دستگیر شدند.

مهدی رفسنجانی کفرش درآمده بود با چشمانی ورقلمبیده و رگ‌های برآمده گردن برگشت دو دستی مرا نشان داد و فریاد کرد: کجا اراذل و اوباش اند؟ اینم مثل خودت آخونده!
جعفری برگشت نگاهم کرد و سری تکان داد و من هم از این نزاع که خستگی‌ام را در کرده‌بود خنده‌ام گرفت، و مهدی هم با خشم نگاهم کرد و به اتفاقِ رفسنجانی خارج شدند.

محوطه تشریفات به جز مأموران امنیتی و پیرمردی خادم کس دیگری نماند، روی میز تشریفات گیلاس‌ها و زردآلوها و موزها در دیس کریستال برق میزد و آب نیمه خورده رفسنجانی هم مانده بود، یکی از اطلاعاتی‌های حاضر گفت: شما رفاه‌طلب شدید و دنیا کورتان کرده و اگرنه میفهمیدید ۱۵خرداد را آیت‌الله رفسنجانی راه انداخته، گفتم: اون موقع چند سالش بوده؟! حاضرم اموالم را با اموال تو روی میز بریزم تا معلوم بشه کی دنیا کورش کرده.
صدای اذان بلند شد وضو داشتم، جانماز را از جیب در آوردم و نماز ظهر را شروع کردم، بعد نماز در حال تعقیبات بودم که مأموری میانسال با چشمانی سبز با خشم جلویم آمد و پایش را روی پرقبایم گذاشت تا نتوانم تکان بخورم، زانویش را به سمت صورتم پرتاب کرد عقب کشیدم به سینه‌ام خورد، عمامه‌ام را برداشت و با سیلی محکمی به صورتم زد که عینکم پرتاب شد و ...
چون قبل در شبستان به گردنم ضربات فلج کننده‌ای زده بودند قدرت تلافی نداشتم.

پیرمرد خادم که مرحوم شده است آمد جلوی آن مأمور با گریه التماس میکرد و می‌گفت: این شیخ محترمی است من میشناسمش، این کار را نکن.
همین قدری از سگی‌اش کاست.
به وی گفتم: همین‌جا رضاقلدر مرحوم بافقی رو به چوب بست اون قلدر توی موریس ستر عورتم نداشت و مُرد، ببین تو و شاهت چه عاقبتی دارید! البته حساب همه چیز را می‌کردم به جز غرق در استخرفرح!

این مأمور را در سفر سال۸۹ رهبر به قم که در شبستان زیرزمین فیضیه درجمع اساتید شام مهمان ایشان بودیم سر سفره آقا رو به روی خودم دیدم که معلوم بود از مسئولان عالی امنیتی قم است، ولی آنجا چه میگفتم؟

تمام نگرانی‌ام این بود که نکند مأموران حفاظت رفسنجانی یا عمال مهدی رفسنجانی مرا ببرند تهران، وقتی مأمورانی آمدند که مرا ببرند، گفتم: تا نگید از کجایید و کجا میبریدم نمی‌آیم، جوان‌ترشان گفت: اداره اطلاعات هستیم!
چون دولت احمدی‌نژاد بود کمی مطمئن‌تر بود.
اگر چه بعد فهمیدیم جناب محسنی اژه ای ساز خودش را می زند وکاری به احمدی نژاد ندارد، البته اداره اطلاعات مجبور به حفظ ظاهر بود، به خصوص که آقای احمدی نژاد گزارشی از اداره اطلاعات قم درباره ماجرا خواسته بود، برای همین اتفاقات سال۸۴ توسط اطلاعات خاتمی که برای طلابی که سی‌دی تبلیغی علیه رفسنجانی منتشر کرده بودند و روزهای زیادی مفقود شدند و سپس جسم مریض و نیمه جانشان را به خانواده داده بودند، الحمدلله برای ما پیش نیامد.

بازرسی بدنی‌ کردند و در ماشین بردنم و دو طرفم مأمور نشاندند.

با بدنی کوفته و کمی حیران دعای تفأل خواندم و لای قرآن باز کردم این آیه آمد:

لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّىٰ جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُون. ۴۸توبه

از قبل برای تو فتنه جویی کرده بودند و کارها را بر تو وارو ساختند، تا اینکه حق آمد و امرخدا ظاهر شد در حالی که برای آنان ناخوشایند بود.

پیام آرامبخشی بود.



#ادامه_دارد
@Shafieikia
#نقد_و_نظر

⭕️ رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_اول

سعید زیباکلام

🔻...پاسخ به سوال مبنایی یکی از عدالتخواهان :
چرا پس از برملاشدن نقش آشکارا متخلّفانه و مجرمانه #فاضل_لاریجانی در ارتباط با شیخ #صادق_لاریجانی، نه تنها ایشان از ریاست قوه قضائیه عزل نمی‌شود و نه تنها هیچ توضیحی یا توجیهی از سوی #رهبری برای عدم عزل ارائه نمی‌شود که، تکان‌دهنده‌تر، #شیخ پس از پایان دوره ریاستِ بسیار ناصواب و قانون‌شکنانه و مناقشه‌انگیز بر قوه، در سمت فوق‌العاده تاثیرگذار #ریاست_مجمع_تشخیص مصلحت نظام #منصوب هم می‌شود؟

🔻سوال بنیانی‌ای که مرتبط با این سوال مبنایی مطرح می‌شود اینست که: آیا اساساً #رهبری دستکم در حوزه‌هایی که مستقیماً اختیارات قانونیِ نصب و عزل دارند #مسئولیت‌پذیر هم هستند؟

▪️.. همه می‌دانند پاسخ منفی است و مهم‌تر اینکه هیچ‌گاه بدین پاسخِ روشنِ منفی هم هیچ تصریحی در هیچ‌جا نمی‌شود! و این، پرتو مهمی بر عرصه سیاست فوق‌العاده غبارآلود و منحط ما می‌افکند:
همه فعالان سیاسی و غیر سیاسی می‌دانند که #مسئولیت‌پذیری در این مورد قاطعانه #منتفی است و معهذا در هیچ سندی، اساسنامه‌ای، مصوّبه‌ای، منشوری، و قانونی کمترین اشارتی بدان نشده است!

1⃣ بخشی از تبیین رفتار فعلی بازمی‌گردد به سابقه و روند رفتاریِ رهبری از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی. یعنی، ما باید نوع رفتار رهبری را از همان حدود زمستان ۵۷ بخوبی می‌دیدیم. باید می‌دیدیم که عموم رجال سیاسی دخیل در گام اول انقلاب چگونه بینشی از رهبر، منزلت، و قدرت او داشتند. این بینش و تلقّی بوضوح در رفتار سیاسیِ عموما خسران‌خیز ایشان، منجمله چهره‌سازی‌هایی که از رهبر می‌کردند، کاملا قابل رویت است.

2⃣ بخش بسیار مهم دیگر تبیین رفتار فعلی رهبری، معطوف است به فرهنگ سیاسی استبدادی و منحط موروثی عموم مردم که طبق آن برای برخی از اقشار و شخصیتها، بطور خودآگاه و عموما بنحو ناخودآگاه، هویتی شبه‌ماورایی، قدسی، ظل‌ّاللهی، قبله عالمی قایل بودند و البته کمابیش هستند.

▪️بیاد بیاوریم که در سالهای اوج نهضت انقلابی، در میان اقشار وسیعی از مردم انقلابی و قیام‌کرده، و البته در میان غیر دانشگاهیان بسیار وسیع‌تر و شورانگیزتر، این باور کاملا رایج و شایع بود که تصویر #رهبر_انقلاب در #ماه دیده شده است. مهم نیست که براستی مشاهده شده بود یا نه. آنچه مهم است منشا استعداد و میل شدید به چنین باورهایی است که باید بنیاناً و اصالتاً مورد تامل نخبگان جامعه قرار گیرد.

▪️نیز بیاد بیاوریم که عموم اقشار مردم با چه شور و ولع زایدالوصفی در تجمعات شدیدا بهم‌فشرده تلاش مجدّانه‌ای می‌کردند تا برای لحظاتی بسیار کوتاه فقط سیمای ”آقا“ را ببینند. اصلا و ابدا برای انبوه آن جمعیت‌های بسیار متراکم مهم نبود که آقا درباره چه موضوعی، چه می‌خواهند بگویند. مهم این بود که چهره آقا را رویت کنند و برای سالیان سال آن دیدار نقل مجالس‌شان شود.

🔻ما فعالان سیاسی جوان‌تر و نیز ریش‌سفید در آن بحبوحه‌ها یا نمی‌فهمیدیم ترویج و شیوع این رفتارها چه تبعات ساختاری ویرانگری برای سازوکارهای یک نظام سیاسی قاعده‌مندِ احتساب‌پذیرِ تبعیض‌ناپذیرِ پاسخگو دارد و یا می‌فهمیدیم و از سر عافیت‌طلبی حرف‌وحدیث و اعتراضی هم سر ندادیم.

@antioligarchie
#ادامه_دارد
#نقد_و_نظر

⭕️رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_دوم

سعید زیباکلام

🔻مصیبت عمیق‌تر است : هنگام دیدار جمعِ ما [سفرا و کاردارانِ اکثرا دارای تحصیلاتِ عالیه از کشورهای اروپاـآمریکاییِ جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۹] با ”آقا“، پس از شنیدن صحبت‌های سابقاً بکرات شنیده‌شده بسیار پیش پاافتادة ”آقا“ تقریبا همگی، همچون محصّلان دبیرستانی، سرازپانشناخته با مشتهای گره‌کرده فریاد می زدیم : "تاخون در رگ ماست/ خمینی رهبر ماست"! یادم نمی‌آید مقاماتی را یافته باشم که از این رفتار خود احساس حقارت و صغارت کرده باشند.

اگر مجموعه این قبیل رفتارها در سالهای قبل و بعد از گام اول انقلاب را در بستر تاریخ فرهنگ سیاسی بسیار منحط موروثی قرار دهیم نباید از رویداد تکان‌دهنده بعدی چندان شگفت‌زده شویم : نامه هشت تن از نمایندگان مجلس شورا در آبان ۶۵ و واکنش رهبری به آن.

▪️مطابق قانون اساسی، هشت نماینده مجلسی که قرار است در رأس امور باشد نامه‌ای به رئیس مجلس می‌نویسند : که آقای وزیر خارجه در رابطه با سفر مشاور امنیت ملی آمریکا، #مک‌فارلین، به ایران برای پاره‌ای توضیحات در مجلس حاضر شود. واکنش امام به این نامه بقدری شدید و غلیظ است که بقرار مسموع برخی از نمایندگان تا مدتها از بیم هرگونه تعرض واقعی یا واهی مخفی شده بودند.

آن نامه و آن واکنش سرکوب‌کننده را باید مورد پژوهش قرار داد: نمایندگان نه اعتراض کرده بودند و نه انتقاد، و نه حتی سؤالاتی کنایه‌آمیز و نیشدار. صرفاً سؤالات ساده‌ای کرده بودند درباره سفر #مک‌فارلین. فوق‌العاده تأمل‌انگیز، هیچ‌گاه دیده یا شنیده نشد که اصحاب سیاست یا دانشگاه یا رسانه ؛ منتقد یا معترضِ به رفتار رهبر شده باشند.

▪️لینک قسمت اول👇

https://t.me/antioligarchie/25266

@antioligarchie
#ادامه_دارد
آنتی الیگارشی
#نقد_و_نظر ⭕️رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور #قسمت_دوم سعید زیباکلام 🔻مصیبت عمیق‌تر است : هنگام دیدار جمعِ ما [سفرا و کاردارانِ اکثرا دارای تحصیلاتِ عالیه از کشورهای اروپاـآمریکاییِ جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۹] با ”آقا“، پس از شنیدن صحبت‌های سابقاً…
▪️لینک #قسمت_سوم👇

https://t.me/Saeidzibakalam/1649

⭕️رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_چهارم

سعید زیباکلام

🔻برای بهتر دیدن فرهنگ سیاسیِ استبدادپرورِ استکباری و غیرپاسخگو، سیطره بلامنازع #علی_لاریجانی بر مجلس را بگذاریم در کنار سیطره بلامنازع #ابراهیم_رئیسی بر دستگاه قضا و امور جاریه آن، و سپس این دو رجل را بگذارید در کنار رفتار مستبدانه‌ و کاملا غیر پاسخگوی آقای #حسن_روحانی.

سپس رفتار مطیعانه و توام با تسلیم و انقیاد مجلس خبرگان رهبری نسبت به #رهبر را بگذارید در کنار تسلیم و انقیاد عموم مردم در مقابل مدیران و مسئولان دستگاههای مختلف حکومتی. در سطحی دیگر، سیطره جدید #سردارِ خلبانِ مدیرِ جهادی و همزمان استاد دانشگاه بر مجلس را بگذارید در کنار سیطره‌ی #علی_لاریجانی بر مجلس.

▪️...آیا تاکنون شنیده یا دیده‌ایم که نمایندگان مجلس دوره‌های گذشته به این سیطره اعتراض کرده باشند؟

▪️ آیا در دوره جدید، نمایندگان معترضِ سردار خلبان مدیر استاد دانشگاه شده‌اند که: مجلس جای رئیس‌بازی نیست. همه به یک اندازه نماینده هستند و یک نفر هم مدیریت جلسات را برای جریانِ آرام و منظم امور و نه برای تصمیم‌گیری بجای نمایندگان برعهده دارد؟ و ضمنا آن یک نفر هم الزامی ندارد که نماینده باشد؟

ملاحظه می‌شود عرصه سیاست ما چقدر عمیقاً منحط و مستبدپرور و بله‌قربان‌گوپرور است؟

▪️در اینجا عجالتاً بدین مقدار مقدماتی بسنده می‌کنم که ما باید با فرهنگ سیاسیِ موروثیِ استبدادی در تمام تجلّیات و چهره‌های آن مبارزه کنیم.

▪️برای مبارزه‌ای موزون، یکپارچه، غیر خشونت آمیز، آرام و بدون تخریب و خونریزی و با کمترین هزینه، باید همزمان برای اصلاح ساختاری و اصلاح رفتاریِ فرهنگ استبدادی و خودکامگی در سطوح و لایه‌های گوناگون مجاهدت صبورانه و طولانی‌مدت کرد.

🔳 و برای چنین اصلاح ساختاری و اصلاح رفتاریِ فرهنگ استبدادی، باید مدام به خود و یکدیگر یادآور شویم که رویداد بهمن ۵۷ تنها یک گام ابتدایی از انقلابی است که با تداوم سنجیده و پویای آن می‌خواهیم فرهنگ سیاسی و فرهنگ اجتماعی را دچار اصلاحات بنیانی کنیم.

▪️"ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن‌المنکر و اولئک هم المفلحون"(آل عمران: ۱۰۴)
۱۸ تیرماه ۱۳۹۹

@antioligarchie
⭕️سرنوشت عجيب يك نامه‌ی انتقادی در زمان جنگ
#قسمت_اول؛ طرح آتش به جای خون

جعفر شیرعلی نیا

🔻پس از #آزادی_خرمشهر عمليات‌ها سخت و تلخ پيش می رفت. تير و مرداد ١٣٦١ كمتر از دو ماه پس از آزادی خرمشهر #عمليات_رمضان در هوای داغ خوزستان با تلخی تمام و پرتلفات پايان يافت. هرچند پس از آن عمليات‌های محدود #مسلم و #محرم موفقيت‌هایی داشت اما در #عمليات_محرم كه آبان ٦١ انجام شد سيل در رودخانه‌ی #دويرج تلفات عجيبی از ايرانی ها گرفت. در بهمن‌ماه اين سال عمليات پرحاشيه‌ ی #والفجر پرتلفات و با صحنه‌های دردناكی همراه بود و پس از شكست، نامش را #والفجر_مقدماتی گذاشتند.
اختلاف #فرماندهان #ارتش و #سپاه اوج گرفته بود و #صياد_شيرازی پس از اين عمليات در توضيح طرح عمليات پيشنهادی اش طرح را "آتش به جاي خون" توصيف كرد كه حاشيه‌ساز شد. اين طرح نيز با نام #والفجر١ در فروردين ٦٢ اجرا شد كه عملياتی شكست‌خورده شد.
زمستان٦٢ در حالی فرا رسيد كه #محسن_رضایی اميدوار بود با شناسايی هایی كه در منطقه دست‌نخورده‌ یِ #هورالهويزه انجام داده بودند ارتش صدام را غافلگير كنند و پس از چندين عمليات به يك موفقيت بزرگ برسند. بسياری در پيروزی اين طرح ترديد داشتند و شكست تلخی را پيش‌بينی می كردند. عمليات در هور سختی های زيادی داشت و پشتيبانی از نيروها سخت‌تر از عمليات‌های قبلی بود. #عمليات_خيبر نيز علی رغم شروع خوب به سختی هاي عجيبی خورد و يك ناهماهنگی عجيب در انتقال خبر، #٤_گردان خط‌شكن از لشكرهاي ٣١ عاشورا و ٨ نجف را به #قتلگاه برد. نيروهای تهران نيز تلفات عجيبی دادند كه در يادداشتی ديگر به اين تلفات و گزارش تكان‌دهنده #رضا_دستواره از فرماندهان لشكر ٢٧ و اوضاع غم‌انگيز #محمدابراهيم_همت فرمانده لشكر ٢٧ در اين عمليات مي‌پردازم.
هرچند #محسن_رضایی و ساير فرماندهان ارشد سپاه در گزارش‌هايشان بيشتر #عدم_پشتيبانی و #نبود_امكانات را عامل شكست‌ها معرفی می كردند اما حقيقت اين بود كه عوامل‌ زيادی نيز تاثير داشت كه به: " نيروهای نظامی، طراحی ها و اختلافاتشان" باز می گشت.
▪️تعدادی از فرماندهان قديمی نيروهای تهران كه در #عمليات_خيبر در لشكر ١٠ سيدالشهدا جمع بودند در نقد و بررسی #عمليات_خيبر علاوه بر مشكلات بخش‌های ديگر كشور، به مشكلات داخلی سپاه در جنگ نيز توجه كردند. حرف‌هايشان را يك‌كاسه كردند و پيگير شدند تا #امام را ببينند. #محمد_ابوترابی مي‌گويد: با #احمد_خمينی صحبت كردند. او گفت: بروند مسايل را با #آيت‌الله_منتظری در ميان بگذارند. آقای #منتظری كه توضيحاتشان را شنيد از آن‌ها خواست نظرات و پيشنهادهايشان را در جزوه‌ای تدوين كنند ؛ چنين كردند كه جزوه‌ای ٩٠صفحه‌ای شد. #آيت‌الله_منتظری گفت : اين جزوه را به مسوولين كشور برسانند ؛ رساندند. ديداری هم با #هاشمی داشتند كه #هاشمی گفته بود نامه را به #محسن_رضایی مي‌دهد اما امضاهايشان را بردارند چون اذیتشان می کنند ،ولی قبول نكردند... اين نامه انتقادها و پيشنهادهایی داشت كه قابل‌بحث و پيگيری بود اما #محمد_ابوترابی از نويسندگان نامه می گويد: «جزوه پيگيری شد، اما نه با رويكرد اصلاح ايرادات، بلكه از سر عناد و با نيت برخورد با عوامل تنظيم و تدوينش.»
در سال ٦٣ كه اين نامه تدوين شده بود ، #محسن_رضایی فرمانده سپاه چالش‌های مختلفی داشت، البته نه از سوي مسوولين درجه ١ نظام و به دليل ناكامی عمليات‌های جنگي. او چالشی جدی با آقای #محلاتی نماينده امام در سپاه درباره حدود اختياراتشان داشت كه می توانيد در جای جای خاطرات سال ٦٣ #هاشمی اين اختلافات و تلاشی كه برای حل آن انجام شده را ببينيد و همچنين اختلافات با #صياد_شيرازی . علاوه بر آن در داخل سپاه نيز به‌ويژه در تهران #محسن_رضایی مخالفانی داشت. در خاطرات ١ آذر ٦٣ #هاشمی می نويسد: #محسن_رضایی در ديدار با او؛ « از تحرك مخالفانش در سپاه و كارشكنی در منطقه تهران عليه فرماندهی اظهار ناراحتی شديد و درخواست اجازه برخورد خشن‌تر و تنبيه مخالفان را داشت.» در همين ايام در تهران و كرمانشاه برخی جلسات #محسن_رضایی با رزمندگان و فرماندهان به تشنج كشيده شد.
مشكل اين‌جا بود كه نامه فرماندهان لشكر ١٠ نيز در همين ايام نوشته شد و مسايلش با ساير مسايل مخلوط شد. شايد فرماندهی سپاه اين ماجراها را به هم مرتبط می ديد. از سوی ديگر يكی از احتمال‌هایی كه به ذهن نويسندگان نامه آمده بود اين بود كه تشنج‌های اين ايام برنامه‌ريزی شده و برای بدنام‌كردن نويسندگان نامه طراحی شده است. #محمد_ابوترابی : «شاهد بوديم فرماندهی وقت سپاه قدم در مسيری می گذارد كه قلب امام امت را به درد خواهد آورد

@antioligarchie
ادامه مطلب در پست بعدی👇
⭕️سرنوشت عجيب يك نامه‌ ی انتقادی در زمان جنگ
#قسمت_دوم ؛ اعتراض به محسن رضایی

جعفر شیرعلی نیا

🔻نامه و انتقادها و پيشنهادهايش وارد فضایی پرهياهو شده بود. به نظر می رسد 👈دادن نامه‌ای كه در آن به صراحت و شدت از #محسن_رضایی و #رفيق‌دوست انتقاد شده و پيشنهاد بركناری آن‌ها داده شده به خود آن‌ها توسط #هاشمی كار جالبی نبود و بهتر بود #هاشمی به‌عنوان فرمانده جنگ مساله را پيگيری می كرد.
از سوی نويسندگان نامه در جلساتی با نمايندگان مجلس تعدادی از آن‌ها را نيز با خود همراه كرده بودند. به روايت $هاشمی بنا می شود #فرمانده سپاه و #منتقدانش با #امام ديدار كنند و در حضور #امام حرف‌ها مطرح شود. ٢٢ آذر #هاشمی می نويسد كه: به او خبر دادند كه #امام با آن‌ها ديدار نمی كند و #هاشمی موضوع را پيگيری كند. #هاشمی نوشته : #رييس‌جمهور درباره اين ديدار نظر مخالف داده و #امام از ديدار منصرف شده‌اند.
٢٥ آذر ، ٩٠ نماينده مجلس به #هاشمی نامه نوشتند كه: معترضين اعتراض‌هايشان را درباره #فرماندهی_سپاه در حضور نمايندگان مجلس مطرح كنند. ماجرا ابعاد پيچيده‌ای پيدا كرده بود. اما همين روز #هاشمی پيامی برای نمايندگان مخالف فرماندهی سپاه داشت. #هاشمی : «پيغام شفاهی #امام را قبل از شروع جلسه به نمايندگان گفتم كه #امام از دخالت بعضی از نمايندگان در امور سپاه و همراهی با مخالفان فرماندهی ابراز نارضايتی كرده بودند. برای خواباندن سر و صداها خيلی موثر افتاد؛ گرچه آن‌ها را خيلی دمق كرد.»
همين روز #هاشمی با #رييس‌جمهور و #شورای_سپاه جلسه گرفتند و تصميم گرفتند از #امام بخواهند شبيه پيامی كه #هاشمی به مجلسيان گفت پيامی هم برای #منتقدان سپاهی #محسن_رضایی بدهد. پيامی شفاهی كه آقای #محلاتی نماينده امام در سپاه آن را ۲۸ آذر ۱۳۶۳ در جمع منتقدان خواند.
#محلاتی از قول #امام به دشمنی ها اشاره كرد و اين‌كه دشمنان به دنبال اختلاف در سپاه هستند. گفت #امام از هياهو عليه فرماندهان سپاه انتقاد كرده است و گفته اگر در سپاه اختلاف شود جمهوری اسلامي از بين خواهد رفت. گفت #امام گفته است: امروز هيچ‌يك از افرادی را كه در راس امور هستند امكان ندارد برداريم؛ با هياهو #آقا_محسن و آقای #رفيق‌دوست برداشته نمی شوند. #امام گفته بود اگر بعد از اين پيام كاری كنند به‌عنوان مخالف اسلام معرفی می شوند.
#حسن_بهمنی و #كاظم_نجفی_رستگار از امضاءكنندگان نامه بودند و نزد بقيه‌ی امضاكنندگان احترام زيادی داشتند. گفتند كه #امام تكليف همه را روشن كرده و ما وظيفه‌مان رساندن مشكلات به مسوولين كشور بود كه انجام شد. امضاءكنندگان اين نامه علاوه بر #بهمنی و #رستگار كه دو ماه پس از اين جريانات در اسفند ۱۳۶۳ در #عمليات_بدر شهيد شدند، عبارتند از #محمد_ابوترابی ، #بهرام_ميثمی ، #منصور_کوچک_محسنی ، #تقی_محقق، #حسين_اسكندرلو، #احمد_غلامی ، #عباس_نجف‌آبادی و #قاسم_گلريز كه برخی از آن‌ها نيز شهيد شده‌اند.
هرچند روايت #ابوترابی امضاءكنندگان نامه را از جريانات اعتراض‌های ميدانی به #محسن_رضایی بي‌خبر نشان مي‌دهد اما روايت‌هایی وجود دارد كه نيروهای لشكر ۱۰ و فرماندهانشان را در اين اعتراضات مؤثر مي‌دانند. شايد بدون اين اعتراض‌ها انتقادها جواب بهتری مي‌گرفت و مسوولين به دليل نگرانی از افزايش ناآرامی ها ماجرا را ختم كردند. البته از سویی مسوولين نيز نبايد تحت‌تاثير حاشيه، اصل انتقادها را ناديده بگيرند.

[منبع مطالب : روايت‌ها آقای ابوترابی از كتاب مردان رستگار، سخنان هاشمی از خاطرات سال ٦٣ و پيام امام برگرفته از يادداشت شهيد رستگار است كه آقای داوودآبادی در اختيار نگارنده قرار داده است.]
▪️لینک نامه 👇
https://t.me/jafarshiralinia/176

▪️لینک قسمت اول 👇

https://t.me/antioligarchie/25557
@antioligarchie
⭕️ واکنش رهبر انقلاب ، وقتی اکثر فرماندهان جنگ فرمانده وقت سپاه را فاقد مشروعیت دانستند وخواستار استعفایش شدند
#قسمت_اول

مسعود شفیعی کیا

🔻 ...از حرف های بچه های تبلیغات فهمیدم که قراره یکی دو روز دیگر محسن رضایی برای سخنرانی به پادگان ابوذر بیاید. می گفتند که قرار است حالش را بگیرند...

می گفتند :
- بچه ها در اعتراض به این که محسن رضایی عضو سازمان مجاهدین انقلابه می خوان جلوش وایسن.
پرسیدم: "مگر عضویت او در مجاهدین انقلاب مشکلی ایجاد کرده؟" گفت:
- آره. مگه امام نگفته که سپاهی ها حق ندارن عضو احزاب و گروه های سیاسی باشن؟...

#محسن_رضایی از در پشت حسینیه وارد شد، جمعیت سر پا ایستادند و شروع کردند به شعار دادن. سر و صداها بسیار مبهم بود و معلوم نمی شد چه شعارهایی داده می شود. عده ای فریاد زدند:
"صل علی محمد ... یار امام خوش آمد"
ولی عده ای دیگر که بیشتر از بچه های لشکر ۱۰ بودند، چیزهای دیگری گفتند!
مجری مراسم پشت تریبون رفت و پس از قرائت چند آیه از قرآن مجید، اسامی فرماندهان و معاونین لشکرها را خواند که بیایند جلو و کنار فرمانده سپاه بنشینند.
نام ( شهید ) #عباس_کریمی فرمانده‌ی لشکر۲۷ و ( شهید ) #سیدرضا_دستواره معاون او را خواند، ولی هیچ کدام پیدایشان نشد. نام ( شهید ) #کاظم_رستگار و معاون لشکر ۱۰ را خواند آنها هم پیدایشان نشد. فقط نام "ناصح" فرمانده تیپ نبی اکرم را که خواند، او رفت کنار رضایی...

کم کم زمزمه ها شروع شد. احساس بدی داشتم. بوی خوشی از اوضاع و احوال به مشام نمی رسید.
محسن رضایی پشت تریبون قرار گرفت تا سخنرانی کند. همان اول یک نفر از وسط جمعیت برخاست و فریاد زد:
- برای سلامتی فرمانده‌ی کل سپاه پاسداران ... امام خمینی صلوات ...
جمعیت، ناخواسته صلوات بلندی فرستاد. رضایی که از این شعار جا خورده بود، سعی کرد خود را کنترل کند و "بسم الله الرحمن الرحیم" را گفت...
ناگهان صدای "هیس س س " جمعیت بلند شد. به دنبال آن سرفه کردن های الکی آغاز شد. هنوز رضایی دو سه کلمه حرف نزده بود که یک نفر جلویش بلند شد و درست توی صورت رضایی، داد زد:
"خمینی بت شکن ... بت جدید رو بشکن"

ناگهان جمعیت روی پا ایستاد و شروع کرد به دادن همین شعار. محافظین رضایی سریع ریختند دورش تا او را از میان جمعیت خارج کنند. عده ای جلوی جمع را می گرفتند که به طرف او نروند. رضایی از سخنرانی منصرف شد و سریع به طرف در پشتی رفت. جمعیت به طرف درهای حسینیه هجوم بردند که متوجه شدند درها را از بیرون قفل کرده اند. عده ای با لنگه پوتین و هر چه دم دست شان می آمد، شیشه‌ی پنجره ها را شکستند و بیرون پریدند. ماشین لندکروز رضایی گازش را گرفت و رفت تا از دست آنها که قصد کرده بودند بزنندش، رهایی یابد.
جمعیت خشمگین، در خیابان های پادگان راه افتادند و شعارهای مختلف در مخالفت با محسن رضایی سر دادند:
- فرمانده‌ی کل سپاه ... خمینی روح خدا
- خمینی بت شکن ... بت جدید رو بشکن ...

از روز بعد، لندکروزهای حفاظت اطلاعات سپاه، در پادگان چرخ می زدند و مثل فیلم های سیاسی - پلیسی، هر کس را که قبلا شناسایی کرده بودند – اکثرا بچه های لشکر ۱۰ را – دستگیر کرده و با خود می بردند. به دستور "زرمخی" مسئول تبلیغات، عکس های منتظری از اتاق ها پایین کشیده شد. روی در توالت ها، شعارهای مختلفی از جمله "مرگ بر رضایی"، "مرگ بر بت جدید" به چشم می خورد ... »

@antioligarchie
#ادامه ...👇
آنتی الیگارشی
⭕️ واکنش رهبر انقلاب ، وقتی اکثر فرماندهان جنگ فرمانده وقت سپاه را فاقد مشروعیت دانستند وخواستار استعفایش شدند #قسمت_اول مسعود شفیعی کیا 🔻 ...از حرف های بچه های تبلیغات فهمیدم که قراره یکی دو روز دیگر محسن رضایی برای سخنرانی به پادگان ابوذر بیاید. می گفتند…
⭕️ واکنش رهبرانقلاب، وقتی اکثر فرماندهان جنگ، فرمانده وقت سپاه را فاقد مشروعیت دانستند وخواستار استعفایش شدند
#قسمت_دوم

مسعود شفیعی کیا

🔻 « در ساختمان فرماندهی لشکر سیدالشهدا، ۶ ساعت جلسه بین محسن رضایی و مخالفینش بود؛ ( شهید ) کاظم رستگار جلوی محسن ایستاده و گفته بود که چرا نیروهای مجاهدین انقلاب رو به کار می گیری و محسن هم جلوی همه گفت که تو منافق هستی و می دم به جرم نفاق دادگاهیت کنن. امروز صبح زود هم حفاظت اطلاعاتی ها ریختن توی تبلیغات لشکر ۱۰ تا فیلم های دیروز و بخصوص ۶ ساعت جلسه دیشب رو بگیرن، که متوجه شدن فیلم ها اون جا نیست. بچه ها زرنگی کردن و همون دیشب با یه تویوتا، فیلما رو رسوندن به #آیت_الله_منتظری تا در جریان همه چیز باشه ...
در تهران شنیدم که #امام_خمینی پیامی برای سپاهی ها داده که قرار است نماینده امام در سپاه، آیت الله "محلاتی" آن را بخواند.
اطراف پادگان ولی عصر تهران غلغله بود. اتوبوس ها و مینی بوس هایی که سپاهی ها را از شهرستان ها و جاهای دیگر آورده بودند، خیابان ها را بند آورده بودند...
آن نامه محرمانه امام هرگز منتشر نشد و کسی هم درباره‌ی آن چیزی نگفت. اخیرا در میان دست نوشته های شهید "کاظم رستگار" که نزد خانواده اش بود، کاغذی یافتم که ظاهرا در همان جلسه، بخش هایی از پیام امام را یادداشت کرده بود.

▪️متن نامه امام خمینی برگرفته از نوشته های شهید "کاظم رستگار"

بسمه تعالی

شما به آقایان بگویید که شماها می دانید که مملکت ما بعد از انقلاب است و ما مبتلا هستیم به مخالفت های همه جانبه از تمام ممالک دنیا، دو سه تا هستند که با ما سر جنگ ندارند و همیشه ابرقدرت ها در فکر آن هستند که به یک راهی عمل کنند که تا می توانند ما را آرام کنند. راه هایی که انتخاب کرده اند زیاد بوده است تا رساندند به جنگ و در جنگ هم موفق نشدند.
اینها در فکر این هستند که اختلاف ایجاد کنند و آن جمعیتی که بیشتر از همه مورد خوف آنهاست سپاه و آن چه مربوط به آن است و بسیج. از این باب آنها دنبال این هستند که در خود سپاه رخنه کنند.
خیال نکنید اگر کسی آمد و هیاهو کرد که سران سپاه چه هستند، از حلقوم خودشان است. از حلقوم خودشان نیست. از حلقوم دشمنان اسلام است.
اگر مردم خوبی هستند، بازی خورده اند. اگر چنان چه اشخاصی باشند که نفوذ کرده اند و عمدا این کارها را انجام می دهند که سپاه را فشل کنند، باید بدانند که اگر چنان چه اختلاف در سپاه بیفتد، جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت.
اگر به خدا معتقد هستند، پیش خدا مسئولند و این طور نیست که خداوند از آنها گذشت نماید.
اگر مردمی هستند که برای ایران عمل می کنند و این کارها را انجام می دهند، باید بدانند که این وضعیت به نفع اسلام نیست.
از این کارها دست بردارید. البته من می توانم با وضع دیگری عمل کنم، ولی بنا دارم با دوستی و برادری برخورد شود.
علی ای حال از این طور کارها که موجب تضعیف فرماندهی می شود که آنها از حشمتی که دارند بیفتند، دست بردارید.
ما امروز هیچ یک از افرادی که در راس امور هستند را امکان ندارد که برداریم و آنها همین طور خواهند ماند.
با هیاهو آقای محسن و آقای رفیق دوست برداشته نمی شوند. اگر ما یک مقام را برداریم، ما را تضعیف می کنند و این به نفع مملکت ما نیست. چه از نظر اسلام و چه از نظر برداشت سیاسی ما از دنیا چون ما می بینیم کارهایی که در این جا انجام می شود قبل از آن که از رادیوی خودمان بشنویم، از رادیوی بیگانه می شنویم.
شما درست توجه کنید که با این مسائلی که خیال می کنید با سر و صدا و هیاهو افراد کنار می روند، امکان ندارد سران کنار بروند.
کنار بگذارید این کارها را. این کارها مخالف جمهوری اسلامی است. این کار با برداشت ما از جمهوری اسلامی مخالف است و وضع سیاسی ما در دنیا به هم می خورد.
من سفارش شما را به آقایان کرده ام که با شما مدارا کنند. اگر افرادی بعد از این پیام دست برنداشتند باز بخواهند به اختلافات دامن بزنند، به من اطلاع دهید. آنها تکلیف دیگری دارند.این را باید اطلاع بدهید.
در بین آقایان هم صحبت کنید. به آنها محبت کنید و اگر من بدانم بعد از این پیام کاری کنند، من به عنوان مخالف اسلام تلقی و معرفی می کنم.
والسلام
روح الله الموسوی الخمینی
« ۶۳/۹/۲۸

📚از معراج برگشتگان/ #حمید_داودآبادی

▪️سرانجام شهید رستگارمقدم با انگ زاویه با ولایت همراه شمار زیادی از کادر فرماندهی لشگر ۱۰ سیدالشهدا چون شهید موحدی دانش از فرماندهی کنار و در سمت بسیجی به شهادت رسیدند و محسن رضایی ماند و کربلای۴ را هم فرماندهی کرد و در قطعنامه و سال ها پس از آن خصوصا سال۸۸ درخششش را دیدیم،
بیت آقای منتظری خصوصا جریان مهدی هاشمی با حزب مجاهدین انقلاب نزدیک به محسن رضایی برای تسلط بر سپاه به رقابت می پرداختند، ولی دغدغه ی فرماندهان جنگ مانند شهید رستگار جدی و فرای این دعواها بود

@antioligarchie
#یادداشت

#قسمت_اول

⭕️ جهت دهی افکار

🔻شیوۀ یِ رایج سانسور در گذشته چنین بود: "شناسایی و مسدود کردنِ گلوگاهِ اصلیِ خبر "

▪️در گذشته ای نه چندان دور ،ساده‌ترین راه برای بستن مسیر انتشار یک ایده یا خبر آن بود که جلوی نشر مکانیکی‌اش گرفته شود. روزنامه را ببندند، به رئیس شبکه فشار بیاورند، یک سانسورچی رسمی در انتشارات بگذارند. یا در صورت ضرورت، یک تفنگ پر روی شقیقۀ گزارشگر بگیرند؛
ممکن است این شیوه یِ آخر به نظر خنده دار باشد اما این اتفاق واقعاً یک‌بار در ترکیه افتاده است. بهار سال ۱۹۶۰ بود و گروهی از افسران ارتش، تازه کنترل حکومت و رسانۀ ملی را در اختیار گرفته بودند. آن‌ها اطلاع‌رسانی را متوقف کرده بودند تا جلوی هماهنگ‌سازی هرگونه تهدیدی علیه کودتایشان را بگیرند. اما از بختِ بدِ قرار بود دو هفته بعد از کودتا یک مسابقۀ فوتبال بین ترکیه و اسکاتلند برگزار شود که مردم بسیار منتظرش بودند. گزارش این مسابقه‌ها از رادیوی ملی پخش می‌شد و گزارشگر تک‌تکِ حرکاتِ بازی را توضیح می‌داد. مردم سراسر ترکیه دور دستگاه‌های رادیو جمع می‌شدند و تیم ملی را تشویق می کردند.
ریسک لغو مسابقه برای کودتاچی‌ها زیاد بود چون احتمال داشت جرقه یِ اعتراض را بزند. اما اگر گزارشگر در پخش زندۀ رادیویی یک حرف سیاسی می‌زد چطور؟ یک اشاره کافی بود تا کشور به آشوب کشیده شود. لذا افسران به یک راه‌حلِ جالب !! رسیدند: چند تفنگدار گذاشتند که در مدت دو ساعت و چهل‌وپنج دقیقۀ پخش زنده، گزارشگر را نشانه بگیرند.
این اقدام هم ریسک داشت، ولی #ریسکی_مدیریت‌_شده . بالاخره آن‌ها فقط مجبور بودند یک گزارشگر را تهدید کنند: فقط یک گلوگاه برای کنترل امواج.
نسخه‌های مختلف این روشِ سانسور [بستن گلوگاه اصلی خبر] زمانی هنجار سراسر دنیا بود چون پخش و نشر اخبار:
۱. اموری دشوار و پرهزینه بود
۲. زیرساخت‌هایشان چند گلوگاه داشت و در دست عده‌ای محدود متمرکز بود.

امروزه اما این روش تقریبا منسوخ شده چون هرکسی می‌تواند ظرف چند ثانیه یک حساب در توییتر باز کند یا با موبایل صحنه و حادثه ای را ضبط و پخش کند.
در آگوست ۲۰۱۴ که اعتراضات در فرگوسن [ایالت میزوری آمریکا ] آغاز شد، کاربری به نام مصطفی حسین که مستقیماً از اعتراضات گزارش می‌ داد، مخاطبانی به دست آورد که برای مدتی کوتاه از لحاظ حجم با سی.ان.ان برابری می‌کرد.
در محیط شبکه‌ای امروز، وقتی کسی پخش زنده می‌کند یا اندیشه‌هایش را در یک شبکۀ اجتماعی پست می‌کند، گویا سانسور ناممکن است. گویا این روزگار را باید یگانه عصر طلایی آزادی بیان دانست.
▪️واقعا چنین است؟

#ادامه_دارد


@antioligarchie