❌ از آن دانشآموزان تا این دانش آموزان
✍️ #مهراب_صادقنیا
✅ کلاس سوم ابتدایی، تازه یاد گرفته بودم نماز بخوانم، وقتی آقای بداخشان(معلّم) از بچههای کلاس پرسید " از بین شما کی نماز میخواند؟" من و هشت نفر دیگر از بچههای کلاس پانزده نفرهمان، دست بالا بردیم. نگاهی کرد و گفت: "خوبه! ولی نماز بر شما واجب نیست." خیلی به مذاق من خوش نیامد؛ وقتی پدربزرگم ماجرا را شنید، گفت "این معلّمها میخواهند بچههای ما را بینماز کنند، شاه از آنها خواسته است."
✅ خواهرزادهی دبیرستانی من میگوید، دبیر تعلیمات دینیشان از آنها پرسیده است کی نماز میخواند؛ و از سی و شش نفرشان تنها سه نفر دست بلند کردهاند. و بعد معلّم ناراحت شده و به آنها گفته است "چرا نماز نمیخوانید؟ نماز بر همهی شما واجب است." احتمالاً پدر بزرگ این بچهها وقتی حرف دبیرشان را بشنوند میگویند این هم از برنامههای حکومت است که بچههای ما را نمازخوان بکند!
💢 گذار از این سیاستوارگی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
✍️ #مهراب_صادقنیا
✅ کلاس سوم ابتدایی، تازه یاد گرفته بودم نماز بخوانم، وقتی آقای بداخشان(معلّم) از بچههای کلاس پرسید " از بین شما کی نماز میخواند؟" من و هشت نفر دیگر از بچههای کلاس پانزده نفرهمان، دست بالا بردیم. نگاهی کرد و گفت: "خوبه! ولی نماز بر شما واجب نیست." خیلی به مذاق من خوش نیامد؛ وقتی پدربزرگم ماجرا را شنید، گفت "این معلّمها میخواهند بچههای ما را بینماز کنند، شاه از آنها خواسته است."
✅ خواهرزادهی دبیرستانی من میگوید، دبیر تعلیمات دینیشان از آنها پرسیده است کی نماز میخواند؛ و از سی و شش نفرشان تنها سه نفر دست بلند کردهاند. و بعد معلّم ناراحت شده و به آنها گفته است "چرا نماز نمیخوانید؟ نماز بر همهی شما واجب است." احتمالاً پدر بزرگ این بچهها وقتی حرف دبیرشان را بشنوند میگویند این هم از برنامههای حکومت است که بچههای ما را نمازخوان بکند!
💢 گذار از این سیاستوارگی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
🛑 فوری
❌ با تصمیم اتاق بحران تهران کلیه مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش و دانشگاههای استان تهران در دو نوبت صبح و عصر روز دوشنبه ۹ بهمن ماه تعطیل است.
❌ با تصمیم اتاق بحران تهران کلیه مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش و دانشگاههای استان تهران در دو نوبت صبح و عصر روز دوشنبه ۹ بهمن ماه تعطیل است.
آنتی الیگارشی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇 @antioligarchie
وقتی که مدیریت کلانشهری مثل تهران روبخاطر منافع حزبی به یه مشت مفتخورکه اسم خودشونوگذاشتن اصلاحطلب میسپرند
باید هم برف روکه یک نعمت الهی هست ومردم آرزوش رو داشتن ،انتقام الهی بخوانند.
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
باید هم برف روکه یک نعمت الهی هست ومردم آرزوش رو داشتن ،انتقام الهی بخوانند.
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
shadee.ir
shadim.ir
#قدرت power
کتاب صوتی { قدرت } شاهکار دوم خانم راندا برن بعد از کتاب راز...
#قسمت_دوازدهم
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
کتاب صوتی { قدرت } شاهکار دوم خانم راندا برن بعد از کتاب راز...
#قسمت_دوازدهم
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#سیل_آذربایجان و #شهردار_شهر
مهدی به خانه ای رسید که پیرزنی در حیاطش فریاد می کشید . مهدی در را هل داد . آب تا بالای زانوانش رسیده بود . پیرزن به سر و صورت می زد . مهدی گفت : چه شده مادر جان ؟ کسی زیر آوار مانده ؟ پیرزن که انگار جانی تازه گرفته بود با گریه و زاری گفت : قربانت بروم پسرم ...خانه و زندگی ام زیر آب مانده کمکم کن ! چند نفر به کمک مهدی آمدند . آنها وسایل خانه را با زحمت بیرون می کشیدند و روی بام و گوشه حیاط می گذاشتند
پیرزن گفت : جهیزیه دخترم توی زیرزمین مانده . با بدبختی جمعش کرده ام . مهدی رو به احمد و هاشم کرد و گفت : یا الله زود جلوی در سد درست کنید ! احمد و هاشم سدی از خاک جلوی در خانه درست کردند . راه آب بسته شد . مهدی به کوچه دوید . وانت آتش نشانی را پیدا کرد و به طرف خانه پیرزن آورد . چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد . پمپ کار می کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می شد . مهدی غرق گل و لای شده بود . پیرزن گفت : خیر ببینی پسرم . . .یکی مثل تو کمکم می کند آنوقت شهردار ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست . مگر دستم بهش نرسد . . . مهدی فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد . اگر دستم به شهردار برسد حقش را کف دستش می گذارم
چند ساعت بعد جلوی سیل بطور کامل گرفته شد . مهدی پمپ را خاموش کرد و پیرزن هنوز دعایش می کرد . گروههای امدادی پتو و پوشاک و غذا بین سیل زده ها تقسیم می کردند . مهدی رو به پیرزن گفت : خب مادر جان با من امری ندارید ؟ پیرزن گریه کنان دست رو به آسمان بلند کرد و گفت : پسرم ان شاء الله خیر از جوانی ات ببینی . برو پسرم دست علی به همراهت . خدا از تو راضی باشد . خدا بگویم این شهردار را چه کند . کاش یک جو از غیرت و مردانگی تو را داشت . مهدی از خانه بیرون رفت . پیرزن همچنان او را دعا می کرد و شهردار را نفرین ! دریغ از این که پیرزن بداند شهردار شهرشان همین جوان است آقا مهدی باکری
#شهید_مهدی_باکری
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
مهدی به خانه ای رسید که پیرزنی در حیاطش فریاد می کشید . مهدی در را هل داد . آب تا بالای زانوانش رسیده بود . پیرزن به سر و صورت می زد . مهدی گفت : چه شده مادر جان ؟ کسی زیر آوار مانده ؟ پیرزن که انگار جانی تازه گرفته بود با گریه و زاری گفت : قربانت بروم پسرم ...خانه و زندگی ام زیر آب مانده کمکم کن ! چند نفر به کمک مهدی آمدند . آنها وسایل خانه را با زحمت بیرون می کشیدند و روی بام و گوشه حیاط می گذاشتند
پیرزن گفت : جهیزیه دخترم توی زیرزمین مانده . با بدبختی جمعش کرده ام . مهدی رو به احمد و هاشم کرد و گفت : یا الله زود جلوی در سد درست کنید ! احمد و هاشم سدی از خاک جلوی در خانه درست کردند . راه آب بسته شد . مهدی به کوچه دوید . وانت آتش نشانی را پیدا کرد و به طرف خانه پیرزن آورد . چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد . پمپ کار می کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می شد . مهدی غرق گل و لای شده بود . پیرزن گفت : خیر ببینی پسرم . . .یکی مثل تو کمکم می کند آنوقت شهردار ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست . مگر دستم بهش نرسد . . . مهدی فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد . اگر دستم به شهردار برسد حقش را کف دستش می گذارم
چند ساعت بعد جلوی سیل بطور کامل گرفته شد . مهدی پمپ را خاموش کرد و پیرزن هنوز دعایش می کرد . گروههای امدادی پتو و پوشاک و غذا بین سیل زده ها تقسیم می کردند . مهدی رو به پیرزن گفت : خب مادر جان با من امری ندارید ؟ پیرزن گریه کنان دست رو به آسمان بلند کرد و گفت : پسرم ان شاء الله خیر از جوانی ات ببینی . برو پسرم دست علی به همراهت . خدا از تو راضی باشد . خدا بگویم این شهردار را چه کند . کاش یک جو از غیرت و مردانگی تو را داشت . مهدی از خانه بیرون رفت . پیرزن همچنان او را دعا می کرد و شهردار را نفرین ! دریغ از این که پیرزن بداند شهردار شهرشان همین جوان است آقا مهدی باکری
#شهید_مهدی_باکری
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
❇️ باید یه ستاد درست کنن تا هر وقت اتفاقی میفته ستاد بحران رو از غافلگیری دربیاره (:
#ستاد_ضد_غافلگیری
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#ستاد_ضد_غافلگیری
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
Forwarded from Zhanrnevis
بعد از علیزاده و تاجزاده در جهان آرا!
اینبار ابطحی در فارس!
آشتی ملی یا آشتی نورافکن های بصیرت با اصلاح طلبان؟
#نئو
@zhanrnevis
اینبار ابطحی در فارس!
آشتی ملی یا آشتی نورافکن های بصیرت با اصلاح طلبان؟
#نئو
@zhanrnevis
🔴 عمق سیاست زدگی دولت حسن روحانی را درک کنید!!
✔️ رشد اقتصاد تنها در سال های 66 و 86 که دولت هایی غیر از اصلاح طلبان بوده اند نزولی نشان داده شده است.
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
✔️ رشد اقتصاد تنها در سال های 66 و 86 که دولت هایی غیر از اصلاح طلبان بوده اند نزولی نشان داده شده است.
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
🔺لعنت بر همه چی و چند تا نقطهچین!
🔻واکنش شدید، اما خواندنی #حسین_قدیانی به خلاء ساده زیستی
من البته تا «صندلی شمارهی یک تا شش هواپیما» را میدانستم اما الباقی را و بهخصوص «و ...» را دیگر نمیدانستم! اگر واقعا اینگونه است، گمانم کار از «پیرایش» گذشته و نیست که همان یک «انقلاب» برای هفت پشتمان بس بود، تنها گزینهی موجود، فرستادن لعنت است بر همه چی، بویژه بر پدران سادهلوحمان که بزرگترین فریب تاریخ را خوردند تا چنین میراث شوم سراسر تبعیضی، برای ما زخمخوردگان همیشهی روزگار به یادگار بماند! که ما یتیم شویم تا ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی، مثل بدبختترین قوم ممکن، سطح رضایتمان تنزل پیدا کند به اینکه فلان روحانی، چقدر خوب کرد دستور جمعآوری نردهها را صادر کرد! واقعا قرار بود شاه برود و خمینی بیاید و هزاران جوان، قربانی این رفت و آمد شوند که دقیقا چه بشود؟! که خمینیزادهها دقیقا و عینا تداعیگر همان شیوهی زندگی باشند که شاهزادهها؟! که هزارفامیل اسلامی، جای هزارفامیل پهلوی را بگیرد؟! که چندشغلههای لپگلیِ هنوز هم بیکلاس، جایگزین چندشغلههای اقلا خوشتیپ رژیم قبل شوند؟! که ربع خمینی + خمس خمینیهای ردیف یک تا شش، روی چادر پینهبستهی مادران شهدا، اسکی بروند؟! نه! من به سایر شهدا جسارت نمیکنم لیکن محفوظ میدانم برای خودم حق فرستادن لعنت بر پدر فریبخوردهام را! که توهم زده بود؛ «دیو چو بیرون رود، فرشته در آید!» البته فرشتههای شاسیبلند دودی! و استخرهای خصوصی! و چند تا نقطهچین! خوب است یکی به من توضیح دهد که آنوقت کجای این خیمهشببازی، دقیقا جمهوری است؟! و کجایش دقیقا اسلامی؟! خخخخخ! ما حتی نسل سوخته هم نیستیم! گشادترین کلاه قرن را بر سرمان گذاشتهاند! آنقدر گشاد که لعنت فرستادن بر پدرمان را مسلمترین حق خود بدانیم! و ببین من چقدر شرف داشتم که در اعتراض به این وضع و شاید هم از سر لج، رفتم و به «شرق» مطلب دادم؛ حال آنکه از دست این فرشته، جا دارد پناه به «غرب» ببریم! گفتم که! لعنت بر همه چی ...
💢حسین قدیانی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
🔻واکنش شدید، اما خواندنی #حسین_قدیانی به خلاء ساده زیستی
من البته تا «صندلی شمارهی یک تا شش هواپیما» را میدانستم اما الباقی را و بهخصوص «و ...» را دیگر نمیدانستم! اگر واقعا اینگونه است، گمانم کار از «پیرایش» گذشته و نیست که همان یک «انقلاب» برای هفت پشتمان بس بود، تنها گزینهی موجود، فرستادن لعنت است بر همه چی، بویژه بر پدران سادهلوحمان که بزرگترین فریب تاریخ را خوردند تا چنین میراث شوم سراسر تبعیضی، برای ما زخمخوردگان همیشهی روزگار به یادگار بماند! که ما یتیم شویم تا ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی، مثل بدبختترین قوم ممکن، سطح رضایتمان تنزل پیدا کند به اینکه فلان روحانی، چقدر خوب کرد دستور جمعآوری نردهها را صادر کرد! واقعا قرار بود شاه برود و خمینی بیاید و هزاران جوان، قربانی این رفت و آمد شوند که دقیقا چه بشود؟! که خمینیزادهها دقیقا و عینا تداعیگر همان شیوهی زندگی باشند که شاهزادهها؟! که هزارفامیل اسلامی، جای هزارفامیل پهلوی را بگیرد؟! که چندشغلههای لپگلیِ هنوز هم بیکلاس، جایگزین چندشغلههای اقلا خوشتیپ رژیم قبل شوند؟! که ربع خمینی + خمس خمینیهای ردیف یک تا شش، روی چادر پینهبستهی مادران شهدا، اسکی بروند؟! نه! من به سایر شهدا جسارت نمیکنم لیکن محفوظ میدانم برای خودم حق فرستادن لعنت بر پدر فریبخوردهام را! که توهم زده بود؛ «دیو چو بیرون رود، فرشته در آید!» البته فرشتههای شاسیبلند دودی! و استخرهای خصوصی! و چند تا نقطهچین! خوب است یکی به من توضیح دهد که آنوقت کجای این خیمهشببازی، دقیقا جمهوری است؟! و کجایش دقیقا اسلامی؟! خخخخخ! ما حتی نسل سوخته هم نیستیم! گشادترین کلاه قرن را بر سرمان گذاشتهاند! آنقدر گشاد که لعنت فرستادن بر پدرمان را مسلمترین حق خود بدانیم! و ببین من چقدر شرف داشتم که در اعتراض به این وضع و شاید هم از سر لج، رفتم و به «شرق» مطلب دادم؛ حال آنکه از دست این فرشته، جا دارد پناه به «غرب» ببریم! گفتم که! لعنت بر همه چی ...
💢حسین قدیانی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#درسهایی_از_تاریخ
#سیاهکاریهای_بنی_امیه
❌ابوسفیان دیگر علی(ع) وحق و شایستگی و لیاقت او را با گرفتن باجهای سیاسی فراموش کرد، عجیب است که حمایت از حق هم برای رسيدن به مقام و پول است و طرفداری از ديگران هم برای مقام و پول میشود و مردم سرگردان میشوند که آیا حقی هم وجود دارد؟ بالاخره سهمخواهی هم در دنیا از اول تا امروز و تا قیامت مسئلهای است که نمیتوان آن را فراموش کرد.
ابوسفیان با گرفتن سهم خاندان خود با قبايل تیم و عُدَی که نمایندة آن ابوبکر و عمر بودند، هماهنگ و متحد شد و او هم با دیگران در انزوا قرار دادن خاندان محمد(ص) هماهنگ گردید.
ابوسفیان برای آنکه پسرانش یزید و معاویه در جنگ پیروز شوند به همراه آنها تا یرموک رفت و نقش مشاور را در سپاه یزید داشت، چشم چپ خود را هم در این جنگ از دست داد، چشم راستش در نبرد طائف نابینا شده بود.
ابوسفیان پس از این نبرد به خاطر نابیناشدن هر دو چشمش خانهنشین شد. اگر چشمهایش نمیدید فكرش خوب کار میکرد، ولی او در هر شرایطی رمزهاي مدیریت را به فرزندانش میآموخت و اینکه چگونه باید همای پیروزی را بر دوش بنشانند.
در اینجا مطمئن بود که اسلام پیروزی را بهدست میآورد، مثل اوایل کارش نبود که احتمال شکست مسلمانها را هم بدهد، به این نتیجه رسیده بود که هر کاری را باید از راه مسلمانی و تظاهر به اسلام به پیش ببرد.
هنگامی که خلافت به عمر رسید، ابوسفیان سخت خوشحال شد، پیوسته از او حمایت میکرد و عمر نیز او را گرامی میداشت و به او احترام میگذاشت.
ابوسفیان در زمان عمر گاهی سخنان ناسنجیدهای هم میگفت و یا اعمالی نادرست مرتکب میشد، که مورد نکوهش خلیفه قرار میگرفت.
در زمان عمر، ابوسفیان طرف توجه و مورد احترام و طرف مشورت خلیفه بود. عجیب است عمر که در جریان فتح مکه مصمم به کشتن ابوسفیان بود چگونه با ابوسفیان کنار میآید و آبادترین و سرسبزترین مناطق اسلامی را در اختیار پسران او میگذارد و در همهجا وقتی با خانوادۀ ابوسفیان روبهرو میشود، آن قیافۀ خشن و عصبی، سرتا پا نرمش و انعطاف میگردد.
نوشتهاند که خلیفۀ دوم در مراقبت و کنترل کارگزاران ولایات سختگیر و به دقت حسابگر بود، خالد بن ولید مبلغی اختلاس کرده بود، بهشدّت بر او خشم گرفت و دستور داد که در برابر عموم مردم در مسجد جامع حمص او را با عمّامهاش ببندند و سر و پای برهنه بر سر یک پا بدارند و از او بپرسند که پولی را که به اشعث داده از کجا آورده است؟ آیا از مال خودش بوده که اسراف کرده و یا از بیتالمال، که خیانت کرده؟ خلیفه او را معزول کرد و منزویش ساخت، اموالش را مصادره کرد و این قطعاً با توطئۀ ابوسفیان و معاویه بود که قدرتی را از شام برانند و نقطۀ ضعف و خیانت او را آشكار سازند.
و در زمانی دیگر عمر، ابوهریره را که حاکم بحرین شده بود فراخواند و به خاطر خیانت در اموال مسلمین آنقدر با تازیانه بر پیکر او نواخت که خونآلود شد و رفت و پولها را آورد و عمر به او گفت: مادرت تو را برای الاغچرانی زايیده است.
با دیگر حاکمان زمان عمر، همچون ابوموسی اشعری، قدامـ بن مظعون، حارث بن وهب و... چنین برخوردهايی در تاریخ آمده است، ولی در مورد معاویه، با همه شکایاتی که از او میشد، اوضاع طور دیگری بود، او را در شام کاملاً آزاد گذاشته بود و حتی به او گفته بود: «من به تو امر و نهی نمیکنم» و این به خاطر حضور جدّی ابوسفیان، بزرگ قریش، پدر همسر پیامبر(ص) و مشاور عالی، در کنار عمر بود و بدینوسیله معاویه خود را قدر قدرت و قوی شوکت و مطلقالعنان بهشمار میآورد.
برخی سخنان ضد اسلامی را که ابوسفیان و یا معاویه پنهانی گفته بودند و به گوش عمر، رسیده بود، عمر تنها به دادن تذکّر اکتفا کرده بود.
ادامه دارد..
💢#دکتر_فضل_الله_صلواتی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#سیاهکاریهای_بنی_امیه
❌ابوسفیان دیگر علی(ع) وحق و شایستگی و لیاقت او را با گرفتن باجهای سیاسی فراموش کرد، عجیب است که حمایت از حق هم برای رسيدن به مقام و پول است و طرفداری از ديگران هم برای مقام و پول میشود و مردم سرگردان میشوند که آیا حقی هم وجود دارد؟ بالاخره سهمخواهی هم در دنیا از اول تا امروز و تا قیامت مسئلهای است که نمیتوان آن را فراموش کرد.
ابوسفیان با گرفتن سهم خاندان خود با قبايل تیم و عُدَی که نمایندة آن ابوبکر و عمر بودند، هماهنگ و متحد شد و او هم با دیگران در انزوا قرار دادن خاندان محمد(ص) هماهنگ گردید.
ابوسفیان برای آنکه پسرانش یزید و معاویه در جنگ پیروز شوند به همراه آنها تا یرموک رفت و نقش مشاور را در سپاه یزید داشت، چشم چپ خود را هم در این جنگ از دست داد، چشم راستش در نبرد طائف نابینا شده بود.
ابوسفیان پس از این نبرد به خاطر نابیناشدن هر دو چشمش خانهنشین شد. اگر چشمهایش نمیدید فكرش خوب کار میکرد، ولی او در هر شرایطی رمزهاي مدیریت را به فرزندانش میآموخت و اینکه چگونه باید همای پیروزی را بر دوش بنشانند.
در اینجا مطمئن بود که اسلام پیروزی را بهدست میآورد، مثل اوایل کارش نبود که احتمال شکست مسلمانها را هم بدهد، به این نتیجه رسیده بود که هر کاری را باید از راه مسلمانی و تظاهر به اسلام به پیش ببرد.
هنگامی که خلافت به عمر رسید، ابوسفیان سخت خوشحال شد، پیوسته از او حمایت میکرد و عمر نیز او را گرامی میداشت و به او احترام میگذاشت.
ابوسفیان در زمان عمر گاهی سخنان ناسنجیدهای هم میگفت و یا اعمالی نادرست مرتکب میشد، که مورد نکوهش خلیفه قرار میگرفت.
در زمان عمر، ابوسفیان طرف توجه و مورد احترام و طرف مشورت خلیفه بود. عجیب است عمر که در جریان فتح مکه مصمم به کشتن ابوسفیان بود چگونه با ابوسفیان کنار میآید و آبادترین و سرسبزترین مناطق اسلامی را در اختیار پسران او میگذارد و در همهجا وقتی با خانوادۀ ابوسفیان روبهرو میشود، آن قیافۀ خشن و عصبی، سرتا پا نرمش و انعطاف میگردد.
نوشتهاند که خلیفۀ دوم در مراقبت و کنترل کارگزاران ولایات سختگیر و به دقت حسابگر بود، خالد بن ولید مبلغی اختلاس کرده بود، بهشدّت بر او خشم گرفت و دستور داد که در برابر عموم مردم در مسجد جامع حمص او را با عمّامهاش ببندند و سر و پای برهنه بر سر یک پا بدارند و از او بپرسند که پولی را که به اشعث داده از کجا آورده است؟ آیا از مال خودش بوده که اسراف کرده و یا از بیتالمال، که خیانت کرده؟ خلیفه او را معزول کرد و منزویش ساخت، اموالش را مصادره کرد و این قطعاً با توطئۀ ابوسفیان و معاویه بود که قدرتی را از شام برانند و نقطۀ ضعف و خیانت او را آشكار سازند.
و در زمانی دیگر عمر، ابوهریره را که حاکم بحرین شده بود فراخواند و به خاطر خیانت در اموال مسلمین آنقدر با تازیانه بر پیکر او نواخت که خونآلود شد و رفت و پولها را آورد و عمر به او گفت: مادرت تو را برای الاغچرانی زايیده است.
با دیگر حاکمان زمان عمر، همچون ابوموسی اشعری، قدامـ بن مظعون، حارث بن وهب و... چنین برخوردهايی در تاریخ آمده است، ولی در مورد معاویه، با همه شکایاتی که از او میشد، اوضاع طور دیگری بود، او را در شام کاملاً آزاد گذاشته بود و حتی به او گفته بود: «من به تو امر و نهی نمیکنم» و این به خاطر حضور جدّی ابوسفیان، بزرگ قریش، پدر همسر پیامبر(ص) و مشاور عالی، در کنار عمر بود و بدینوسیله معاویه خود را قدر قدرت و قوی شوکت و مطلقالعنان بهشمار میآورد.
برخی سخنان ضد اسلامی را که ابوسفیان و یا معاویه پنهانی گفته بودند و به گوش عمر، رسیده بود، عمر تنها به دادن تذکّر اکتفا کرده بود.
ادامه دارد..
💢#دکتر_فضل_الله_صلواتی
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
اشاره برنامه ضد ایرانی «همسایه» شبکه الاخباریه سعودی به صحبتهای اخیر محمود صادقی
💢efshagri_ir
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
💢efshagri_ir
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie