آنتی الیگارشی
7.62K subscribers
14.9K photos
5.56K videos
95 files
5.14K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
#تاریخ_حوزه

⭕️جایزه‌‌ی آیت‌الله بروجردی به آقای اکبر هاشمی رفسنجانی

برای من دوران طلبگی دوران خاصی بود. از دوران ادبیات وقتی که سیوطی می‌خواندم خاطره شیرینی دارم: حافظه من خوب بود و اشعار الفیه و متن اصلی حاشیه ملا عبدالله را حفظ کرده بودم. در آن زمان به طلبه‌های مبتدی تا حدود لعمه شهریه نمی‌دادند. البته گاهی فوق العاده‌ای تقسیم می‌کردند.

من به فکر افتادم برای تامین نیازهایم خدمت آیت‌الله بروجردی بروم. خیلی به وی علاقه‌مند بودم. هرجا ایشان بودند، حالا چه توی درس یا جلسه، تا ایشان بودند من می‌ماندم. درس ایشان را نمی‌فهمیدم ولی پای درسش می‌رفتیم. عاشق ایشان بودم و همین طور نگاه می‌کردم.

در آن زمان مقداری قرآن، بخشی از سوره بقره را حفظ کرده بودم – از اول به فکر حفظ قرآن بودم – نامه‌ای خدمت آیت‌الله بروجردی نوشتم و در آن نامه متذکر شدم که من بخشی از سوره بقره، متن الفیه و متن منطق را حفظ دارم و از ایشان استمداد نمودم. توی نامه نوشتم که آمادگی دارم امتحان بدهم. ایشان ایام وفیات مجلس روضه می‌گرفتند و آقای فلسفی منبر می‌رفتند. نامه را توی مجلس روضه به ایشان دادم. ایشان خواندند – مرحوم فاضل قفقازی، پدر آقای محمد فاضل [لنکرانی] هم کنار ایشان نشسته بودند – بعداز خواندن نامه فرمودند: حاضری امتحان بدهی؟ گفتم: بلی. بچه طلبه‌ای بودم، دو زانو خدمت ایشان نشستم. حداقل شهریه که ۹ تومان بود همان‌جا گرفتم و این اولین شهریه من بود. بعد از آن به مقسم ایشان، آقای شیخ محمدحسن احسن گفتند: جایزه‌ای به من بدهند. ما رفتیم جایزه‌مان را بگیریم. ایشان یک دست لباس (قبا و عبا) کهنه داد. خیلی به من برخورد؛ چون حالت گدایی پیدا کرد. من گریه‌ام گرفت و آن‌ها را نگرفتم. بعد یک چیز نقدی به من دادند و آن طوری تمام شد.


💢 گفت‌وگوی مجله حوزه با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی
https://b2n.ir/m49529
@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️ آیت‌الله بروجردی و فداییان اسلام

#روایت_اول

🔻 [درباره فداییان اسلام‌‌ ] طلاب دو دسته بودند: گروهی حرکات آنان را می‌پسندیدند و گروهی دیگر مخالف بودند و حرکات تند آنان را مزاحم درس و بحث طلاب می‌پنداشتند.

آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری و آیت‌الله سید صدرالدین صدر نسبت به آنان خوش‌بین بودند. حاج‌آقا روح‌الله خمینی نیز نسبت به آنان خوش‌بین بود، ولی آنان را جوانانی تند و بی‌تجربه می‌دانستند و در موفقیت‌شان تردید داشتند.

اکثر اطرافیان آقای بروجردی نیز گاه و بی‌گاه نزد ایشان سعایت می‌کردند که سخنان تند فداییان اسلام آرامش را از حوزه سلب کرده، مانع درس و بحث طلاب می‌شوند و باید فکری کرد. این وسوسه‌ها در روح آقای بروجردی تأثیر گذاشت. روزی ضمن درس عبارتی قریب به این مضمون فرمود که : " این‌ها که نظم حوزه را بر هم می‌زنند، چه منظوری دارند، می‌خواهند چه کنند؟ نمی‌دانم درباره آن‌ها چه بگویم. "

چند نفر از طلاب بروجردی و خرم‌آبادی و ملایری خدمت آقای بروجردی رسیده برای جلوگیری از مزاحمان، کسب اجازه و اعلام آمادگی کردند. در یکی از شب‌ها، در وسط نماز مغرب و عشای فیضیه یکی از فداییان خواست اعلامیه‌ای پخش کند. در این هنگام شیخ خرم‌آبادی (لر) و شیخِ ملایری که قبلاً با چوب‌دستی مجهز شده بودند، به جان فداییان اسلام افتادند و بزن و بکوب شروع شد. فداییان از مدرسه فرار کردند. از آن پس سخنرانی فداییان در مدرسه‌ی فیضیه ممنوع شد. شنیده شد آقای بروجردی دستور داده شهریه‌ی تعدادی از طلاب عضو فداییان را قطع کنند.

📚خاطرات آیت‌الله امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

#روایت_دوم

🔻 در حوزه حامیان مرحوم نواب صفوی شلوغ‌کاری می‌کردند. آن‌ها در مدرسه‌ی فیضیه روی سنگی که بین کتاب‌خانه و حوض بود و به حجرالانقلاب معروف شده بود، می‌ایستادند و صحبت و سخنرانی می‌کردند. آقای بروجردی با این کارها مخالف بود و احساس می‌کرد که آن‌ها می‌خواهند شلوغ کنند. او معتقد بود این گونه کارها باید با سیاست و متانت مراجع حل شود، نه این که طلبه راه بیفتد و شلوغ کاری کند. آقای بروجردی کسی را به سراغ آقایان صدر و سید محمدتقی خوانساری و آقای حجت فرستاد؛ چون معروف بود که این دو نفر کارهای نواب را تایید می‌کنند. از آن‌ها پرسید که آیا شما کارهای نواب را تایید می‌کنید؟ آن دو به آقای بروجردی پیام دادند که ما هرگز بدون نظر شما به هیچ وجه کاری نمی‌کنیم.

📚 خاطرات آیت‌الله گرامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه ۱۵۲

@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️ در مصائب استهلال

تضاد در حکم عیدین، بارها اتفاق افتاده که دو مرجع در تعیین روز عید مخصوصا عید فطر، اختلاف نظر پیدا می کردند تا جایی که باعث درگیری مقلدان آنان می گردید:
▪️در زمان آیت الله بروجردی سال های قبل از ۱۳۳۹ شمسی که من در قم تحصیل می کردم، در عید فطر بین قم و تهران اختلاف افتاد، مرحوم آیت الله خوانساری در تهران به عید حکم کرده بود و نماز عید را هم به جا آورده بود. هنگامی که سراغ آیت الله بروجردی رفتند به ایشان گفته شد: آقا روزه هستند و خوابیده اند. دو مدعی رؤیت ماه به قم آمدند و شهادت دادند؛ [اما] آیت الله به شهادت آنان قانع نگردید.

▫️نقل می شد در بازار تهران، میان روزه داران و روزه بازکردگان دعوا درگرفته است. این به آن می گفت: در روز عید روزه حرام است و تو کار حرام مرتکب شده ای و آن به این می گفت: در ماه رمضان داری روزه می خوری؟!

🔻عجیب است که به نظر می رسید دستگاه دولت، پنهانی، و [همچنین] دو عالم سرشناس تهران مرحوم بهبهانی و مرحوم کاشانی که در دو خط سیاسی متقابل قرار داشتند - یکی طرفدار شاه و دیگری مخالف آن -، هرکدام از یکی از این دو مرجع حمایت می کردند. آقای بهبهانی طرف آیت الله خوانساری را گرفت و مردم را به باز کردن روزه فرمان می داد؛ مرحوم کاشانی هم در خانه اش نشسته و مردم دور او گرد آمده بودند. او می گفت ما منتظر نظر آیت الله بروجردی هستیم. سرانجام، در بین الصلاتین مسجد اعظم قم که به امامت آیت الله بروجردی اقامه می شد و بسیار مهم بود، مرحوم حاج شیخ ابوالفضل زاهدی، به منبر رفت و گفت: «آیت الله می فرمایند بعید نیست امروز عید باشد؛ ما همین سخن ایشان را حکم غید تلقی می کنیم و امروز را عید می گیریم.» بعدازظهر آن روز کم کم مردم افطار کردند و غائله خوابید.

📚نشریه مشکات، آیت الله واعظ زاده خراسانی، شماره ۲۵، صفحات ۳۰ و ۳۱.

#عید_فطر


@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️ می‌خواهیم برویم فلسطین

.. آن وقت صحبت شد که ایران هم می‌خواهد اسرائیل را به رسمیت بشناسد. در آن زمان مرحوم آیت‌الله حاج سید محمدتقی خوانساری از کسانی بود که با آیت‌الله کاشانی علیه به رسمیت شناختن اسرائیل همراه بود و آقای حاج‌آقا رضا صدر هم در همین جهت فعالیت می‌کرد. حاج‌آقا رضا صدر به آقای سید جواد حسنی که اهل نجف‌آباد بود و طلبه خوب و متدینی هم بود گفته بود که بیاید علیه به رسمیت‌شناختن اسرائیل صحبت کند. ایشان آمده بود در مدرسه فیضیه روی حجرالانقلاب ایستاده بود و برای جمعیت زیادی از طلبه‌ها سخنرانی کرده بود و گفته بود الآن یهودی‌ها دارند مسلمانان را می‌کشند و ما ساکت نشسته‌ایم، از فردا من برای رفتن به فلسطین حرکت می‌کنم، هر کس خواست بیاید اسم‌نویسی کند. در مدرسه فیضیه دفتر گذاشتند و طلبه‌ها یکی‌یکی برای حرکت به فلسطین می‌آمدند اسم می‌نوشتند؛ حالا با چه اسلحه‌ای؟ با چه امکاناتی؟ طلبه‌ای که پانزده قران شهریه دارد! بالاخره تندتند اسم می‌نوشتند.

▪️ آن وقت یک جمعیتی را راه انداخته بودند رفته بودند جلوی در خانه آقای بروجردی که مثلاً ما می‌خواهیم برویم فلسطین، آقای بروجردی هم فرموده بودند ان‌شاءالله اقدام می‌کنیم. همین سبب شده بود که دولت هم به دست و پا افتاده بود و آجودان شهربانی کل کشور تیمسار ابوالقاسم ایزدی را فرستاده بودند پیش آقای بروجردی، البته دروغ گفته بودند ولی در ذهن آقای بروجردی القا کرده بودند که ما به رسمیت نشناخته‌ایم. بالاخره آقای بروجردی متقاعد شدند که جلوی حرکت و سروصدای طلاب را بگیرند، با آیت‌الله حاج سید محمدتقی خوانساری و بعضی علمای دیگر جلسه تشکیل دادند و جلوی حرکت طلاب را گرفتند.

📚 خاطرات آیت‌الله حسینعلی منتظری، نشر اینترنتی، صفحه ۷۴

@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️داستان یک نوار

"... برخلاف تهمت هایی که به ما زده می شود، واقعیت این است که حزب ما از آغاز شروع این حرکت از مبارزاتِ آیت الله خمینی پشتیبانی کرد.

مهم ترین کاری که ما انجام دادیم انتشار سخنرانی آیت الله خمینی در مسجد فیضیه قم از طریق" رادیو پیك ایران" بود. جریان از این قرار بود که "آصف رزم دیده" مطلع شد که امام خمینی قصد چنین سخنرانی ای را دارد ، در زمان سخنرانی بالای درخت رفت و سخنرانی را ضبط کرد و نوار آن را به وسیله "پرویز حکمت جو" به خارج از کشور فرستاد.
این نوار به دست ما رسید و " رادیو پیك ایران" به کرات آن را پخش کرد و شنوندگان رادیو در ایران، افغانستان و منطقه خلیج فارس این سخنرانی را شنیدند.
این اقدام بازتاب وسیع داشت تا حدی که" شاه" در کتاب "انقلاب سفید" نوشت: « رادیوهای آوارگان بی وطن حزب سابق توده... از این شخص به کرات با عنوان آیت الله تجلیل کردند و مقام او را به اصطلاح معروف به عرش رسانیدند.»

📚خاطرات نورالدین کیانوری ( رهبر حرب منحله توده ) ص ۴۲۸ و۴۲۹


@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️ تو حق نداری اين‌قدر خوشگل باشی؛‌ امام موسی صدر به روايت سيمين دانشور؛

موسی صدر خیلی خوش‌تیپ بود. حالا لیبی (قذافی) یا گمش کرده یا کشتدش، نمی‌دونم. غروب بود. موسی صدر اومد، در زد. اون یکی از زیباترین مردهای دنیا بود. چشم‌های خاکستری، درشت، زیبا، لباس آخوندیش هم شیک، از این سینه کفتری‌ها، من در رو باز کردم. گفتم «ببینم! شما امامی؟ پیغمبری؟ تو حق نداری این‌قدر خوشگل باشی.» خندید. گفت: جلال[ آل احمد] هست؟ گفتم: آره، بیا تو. اومد تو. نیمام که همیشه این‌جا بود... دیگه من نرسیدم چایی به نیما بدم.

▪️ نیما [نیما یوشیج] تو خاطراتش نوشته «سیمین محو جلال امام موسی صدر شد و چایی ما رو خودش نداد و منم چایی نخوردم.».
موسی صدر ۳-۴ روز این‌جا موند. نیما خیلی حسودیش شد. نیما خیلی وسواسی بود، باید چایی رو خودم می‌ریختم. تفاله نداشته ‌باشه، سرش هم این‌قد خالی باشه، خودمم چای رو می‌دادم بهش. من محو جمال صدر شدم. خیلی زیبا بود. بعد ۳-۴ روز موند و ما رفتیم قم. او رئیس نهضت امل در لبنان بود. «سووشون» رو او به عربی ترجمه کرد. آورده‌ بود برامون. بعد ما رو به قم دعوت کرد که دیگه بیرونی و اندورنی بود ولی می‌دیدمش، شام و نهار اینا می‌دیدمش.

📚مجله ی گوهران،‌ شماره ی ۱۳ و ۱۴.

https://t.me/horalhistory/403

@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️ فدائیان اسلام و انتخابات سال ۱۳۳۰؛ «به امر حضرت نواب صفوی دخالت در این انتخابات وظیفه برادران فدائیان اسلام نمی باشد.»

🔻متن اطلاعیه فدائیان اسلام درباره انتخابات:

"هو العزیز. به نام مقدس اعلی حضرت صاحب جلالت پادشاه غائب جهان حضرت ولی عصر عجل الله فرجه، بنابر فرمان صریح حضرت سید مجتبی نواب صفوی و بیان مذکورشان، برادران فدائیان اسلام در سراسر ایران از دخالت در انتخابات و هرگونه تماس نزدیکی با معرکه های انتخاباتی احتراز کامل نموده و همچنان با ثبات قدم در برابر انحرافات افکار و گمراهی های تاریک و مظالم دنیا تا واژگون شدن اساس هر انحراف و گمراهی و ظلمی، به یاری خدای توانا مقاومت خواهند کرد.
به یاری خدای توانا، فدائیان اسلام."


@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️آغاز و انجام دفتر انقلاب

پیش از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی یک شب خواب دیدم به منزل اخوی (عالم ربّانی) آقا سید علی اکبر هاشمی رفته ام . یک بسته کتاب شبیه الفیه ابن مالک جلوی ایشان بود.

گفتند : این کتاب الفیه امام خمینی است که در علائم ظهور گفته اند و همه آن ها ظاهر شده و تنها سه تای دیگر آن مانده است. بعد به من گفتند یکی از آنها را بردار .

کتاب را که برداشتم دیدم اول کتاب رنگ زرد (صفراء لونها تسرّ الناظرین) داشت و خیلی جذّاب و جالب بود، اما انتهای کتاب پاره و موجب تنفّر بود.
خواب را این گونه تعبیر کردم که آن قسمت اول کتاب که خوش آب و رنگ بود اوایل انقلاب بوده که مردم همه یک رنگ و یک صدا در دفاع از اسلام و دین حرکت می کردند، و قسمت آخر آن مربوط به جریانات بعدی است که پیدا شد و چند دستگی ها و غیره ...

📚یادنامه آیت الله مرحوم سید اسماعیل هاشمی (نماینده مجلس خبرگان ) ، اداره ارشاد اسلامی اصفهان. ص ۶۹

@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️... سید محمود موسوی نژاد درباره فضای قم در حوالی سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ می گوید :
مبارزات از سال ۱۳۴۱ با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی كه اسدالله علم به مجلس برد آغاز شد، در این لایحه سوگند به كتاب آسمانی، به جای سوگند به قرآن مطرح شده بود كه باعث شد علما و مراجع ازجمله امام خمینی (ره)، آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله مرعشی نجفی و... علیه این اقدام اطلاعیه دهند. دو ماه مبارزه‌ طول كشید تا علم شكست خورد و امام (ره) فرمودند باید در سرلوحه روزنامه‌هایتان بنویسید كه سوگند جز به قرآن قابل اجرا نیست. بعد از آن شاه با انقلاب سفید قصد داشت مفادی شش ماده‌ای را به رفراندوم بگذارد كه باز هم آقایان اعتراض كردند و امام (ره) نیز با این مساله خیلی تند برخورد كردند.
پس از اعتراض تند آیت‌الله خمینی به انقلاب سفید شاه، عده‌ای از طلبه‌ها و مردم در قم تظاهرات كردند و شعار می‌دادند: " ما پیرو قرآنیم/ رفراندوم نمی‌خواهیم"


https://www.irna.ir/news/83196069
@antioligarchie
#تاریخ_حوزه

⭕️ آیت الله علوی بروجردی: من این قصه را بارها گفته‌ام ؛ مرحوم آیت الله بروجردی در بروجرد که بودند، محله یهودی‌نشین جمعیت زیادی داشت. خود یهودی‌ها برای من چنین نقل می‌کردند:
«مرحوم آیت الله بروجردی زمانی که بروجرد بودند و هنوز به قم نیامده بودند، قبرستان یهودی‌ها از شهر فاصله داشت و در این فاصله محله‌های مسلمان‌نشین بود. وقتی هر یهودی از دنیا می‌رفت و می‌خواستند جنازه‌اش را به قبرستان ببرند، یک مشت بچه مسلمان جمع می‌شدند و به جنازه یهودی­ ها سنگ می‌زدند. آیت الله بروجردی که عالم مشهوری بودند، به آن‌ها تذکر دادند و تأکید کردند، اما گوش ندادند. ایشان در منبر گفتند، باز هم فایده‌ای نداشت. تا اینکه آیت الله بروجردی سفارش کرده بودند وقتی یک یهودی می‌میرد، به من خبر بدهید. وقتی که افراد جنازه آن یهودی را تشییع می‌کردند، ایشان دنبال این جنازه تا قبرستان یهودی‌ها می‌رفتند. به احترام ایشان دیگر کسی به جنازه سنگ نمی‌زد. چندین سال این کار را تکرار کردند تا این رسم سنگ‌زدن به جنازه یهودی فراموش شد و از بین رفت.»

@antioligarchie