⭕️ کاخ سازی به فرمان امام!
🔻ستاد اجرایی فرمان امام (ره) هلدینگ های مختلفی دارد که فقط یکی از هلدینگ های آن هلدینگ توسعه ساختمان تدبیر است.
این هلدینگ شش شرکت زیر مجموعه دارد که پروژه های شاخص سه تا از شرکتها در سایتهای رسمی خود معرفی شده است.
من نمیدانم کجای فرمان امام فرمان کاخسازی بوده است؟ اما میدانم در خارج و داخل به فرمان امام دارند کاخ میسازند که دو اثر وحشتناک دارد:
۱. ستاد اجرایی فرمان امام به نام امام دارد به پنج درصد بالای جامعه خدمت رسانی میکند و همگام با سیاستهای سرمایه سالار مسکن قشر مستضعف را به حاشیه نشین شدن اجبار کرده و به سرعت این سیستم معیوب ناعادلانه دامن میزند! (قبلا توضیح دادم).
۲. از آنجا که شفافیتی وجود ندارد، سیاستمداران و تصمیم سازان آلوده به این همه ثروت و قدرت بی حد میشوند و خوی اشرافیت اینها را از مردم جدا کرده و به تباهی میکشاند کما اینکه میبینیم چطور اخلاق بسیاری از اینها عوض شده است.
💢سید مهدی صدرالساداتی/مکتوبات
@antioligarchie
🔻ستاد اجرایی فرمان امام (ره) هلدینگ های مختلفی دارد که فقط یکی از هلدینگ های آن هلدینگ توسعه ساختمان تدبیر است.
این هلدینگ شش شرکت زیر مجموعه دارد که پروژه های شاخص سه تا از شرکتها در سایتهای رسمی خود معرفی شده است.
من نمیدانم کجای فرمان امام فرمان کاخسازی بوده است؟ اما میدانم در خارج و داخل به فرمان امام دارند کاخ میسازند که دو اثر وحشتناک دارد:
۱. ستاد اجرایی فرمان امام به نام امام دارد به پنج درصد بالای جامعه خدمت رسانی میکند و همگام با سیاستهای سرمایه سالار مسکن قشر مستضعف را به حاشیه نشین شدن اجبار کرده و به سرعت این سیستم معیوب ناعادلانه دامن میزند! (قبلا توضیح دادم).
۲. از آنجا که شفافیتی وجود ندارد، سیاستمداران و تصمیم سازان آلوده به این همه ثروت و قدرت بی حد میشوند و خوی اشرافیت اینها را از مردم جدا کرده و به تباهی میکشاند کما اینکه میبینیم چطور اخلاق بسیاری از اینها عوض شده است.
💢سید مهدی صدرالساداتی/مکتوبات
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️ یک کشور از یک سوراخ چند بار گزیده میشود؟
✍ علی علیزاده(ارزشی)
🔻پرستیوی تیر هشتاد و شش آغاز شد. با بودجهای تقریبا برابر بیبیسی فارسی. پرس خیلی زود انحصار قلدرهای رسانهای غرب را شکست و امید محرومان جهان سوم شد. در همین لندنی که من زندگی میکنم آنقدر اعتبار داشت که جرمی کوربین یا کن لیوینگستون، شهردار وقت لندن، حاضر بودن مجریش باشند.
هشتاد و هشت امنیتیها دستور دادند اعترافات اجباری چند زندانی را پخش کند. پرستیوی تبعیت کرد. آن زندانیان لحظهای که پایشان به خارج رسید علیه پرس مصاحبه کردند. اعتبار پرس خیلی زود منهدم شد. دادگاه انگلیس هم با خفت و خواری از لیست شبکههای کابلی حذفش کرد. دهها میلیون دلار سرمایهگذاری ایرانیان هم دود شد. امروز هم جرمی کوربین و لیوینگستون بخاطر حضورشان در «شبکه اعتراف اجباری» فحش و دشنام میخورند.
سال نود و یک امنیتیها صداسیما را مجبور به پخش اعترافات اجباری مازیار ابراهیمی کردند. ابراهیمی زیر فشار میگفت دانشمندان هستهای را بدستور اسراییل ترور کرده. هفت سال بعد بیبیسی فارسی مستندی بیست دقیقهای درباره ایراهیمی ساخت که گمانم پنج هزار دلار هزینه نبرده باشد اما اعتبار صداسیمایی که سالی یک تا سه میلیارد دلار بیتالمال برایش هزینه میشود را به صورت جدی زیر سوال برد.
و حالا سپیده قلیان.
وقتی از فاجعهی رسانهای میگوییم منظور اینست که امنیتیها با دستهایشان رسانه را خفه کردهاند. رسانه متعلق به قدرت نرم است. یک اشتباه، یک مورد ایجاد بیاعتمادی دهها سال کار خوب بخشهای دیگر آن رسانه و میلیاردها دلار سرمایهگذاری را به هوا میبرد.
انگار کلیت نظام حتی از بسته شدن پرستیوی درس نیاموخته. نفهمیده غیبت پرستیوی بویژه طی جنگ سوریه چقدر به ایران و جبهه مقاومت خسارت زده. از مائده هژبری نیاموخت. نیاموخت تلویزیون جای پخش اعتراف نیست. حتی امروز هم نفهمیده بیاعتبار شدن صداسیما و بیاعتمادی جامعه چه هزینهای دارد.
چهار سال از جیب خودم هزینه کردم و سالهای عمرم را مستهلک به این امید که رسانههای ملی به روز شوند و بتوانند مقابل رسانههای استعماری بایستند. حالا به جرات میگویم صداسیما از گذشته هیچ نیاموخته و هیچ ارادهای برای اصلاح رویکردش از خود نشان نمیدهد. مساله اخلاقی و دینی قبح اعتراف اجباری به کنار. با ضرر و زیانی که این عادت زشت و نهادینهشده در سیمای ملی تا به حال زده حساب کنید چند هزار مدرسه و چند صد بیمارستان در مناطق محروم میشد ساخت .
فهم آقایان از نقدها به بحران رسانهای کشور، تقلید از دکور و نحوه نشستن مجری بیبیسی بوده. اما نه! تا خبرنگاران صداسیما آنقدر مستقل نشوند که هم بتوانند مانع ورود امنیتیها به سازمان شوند هم بتوانند رییس جمهور و وزیر و سردار را به صلابه بکشند صداسیما رسانه نمیشود و برده این و آن میماند.
و یقین دارم تا ارادهای بالاتر از صداسیما برای تغییر سازوکار کلی معاونت سیاسی و قطع دخالت امنیتیها (واجا/اطلاعات سپاه/ شورا عالی امنیت ملی) بوجود نیاید، کلیت نظم رسانهای کشور همین وضع اسفناک باقی میماند. و هشتاد و پنج میلیون ایرانی هرشب مقابل حمله رسانهای اجنبی یتیم و بیپناه میمانند.
https://www.instagram.com/p/B6lC73WBM18
@antioligarchie
⭕️ یک کشور از یک سوراخ چند بار گزیده میشود؟
✍ علی علیزاده(ارزشی)
🔻پرستیوی تیر هشتاد و شش آغاز شد. با بودجهای تقریبا برابر بیبیسی فارسی. پرس خیلی زود انحصار قلدرهای رسانهای غرب را شکست و امید محرومان جهان سوم شد. در همین لندنی که من زندگی میکنم آنقدر اعتبار داشت که جرمی کوربین یا کن لیوینگستون، شهردار وقت لندن، حاضر بودن مجریش باشند.
هشتاد و هشت امنیتیها دستور دادند اعترافات اجباری چند زندانی را پخش کند. پرستیوی تبعیت کرد. آن زندانیان لحظهای که پایشان به خارج رسید علیه پرس مصاحبه کردند. اعتبار پرس خیلی زود منهدم شد. دادگاه انگلیس هم با خفت و خواری از لیست شبکههای کابلی حذفش کرد. دهها میلیون دلار سرمایهگذاری ایرانیان هم دود شد. امروز هم جرمی کوربین و لیوینگستون بخاطر حضورشان در «شبکه اعتراف اجباری» فحش و دشنام میخورند.
سال نود و یک امنیتیها صداسیما را مجبور به پخش اعترافات اجباری مازیار ابراهیمی کردند. ابراهیمی زیر فشار میگفت دانشمندان هستهای را بدستور اسراییل ترور کرده. هفت سال بعد بیبیسی فارسی مستندی بیست دقیقهای درباره ایراهیمی ساخت که گمانم پنج هزار دلار هزینه نبرده باشد اما اعتبار صداسیمایی که سالی یک تا سه میلیارد دلار بیتالمال برایش هزینه میشود را به صورت جدی زیر سوال برد.
و حالا سپیده قلیان.
وقتی از فاجعهی رسانهای میگوییم منظور اینست که امنیتیها با دستهایشان رسانه را خفه کردهاند. رسانه متعلق به قدرت نرم است. یک اشتباه، یک مورد ایجاد بیاعتمادی دهها سال کار خوب بخشهای دیگر آن رسانه و میلیاردها دلار سرمایهگذاری را به هوا میبرد.
انگار کلیت نظام حتی از بسته شدن پرستیوی درس نیاموخته. نفهمیده غیبت پرستیوی بویژه طی جنگ سوریه چقدر به ایران و جبهه مقاومت خسارت زده. از مائده هژبری نیاموخت. نیاموخت تلویزیون جای پخش اعتراف نیست. حتی امروز هم نفهمیده بیاعتبار شدن صداسیما و بیاعتمادی جامعه چه هزینهای دارد.
چهار سال از جیب خودم هزینه کردم و سالهای عمرم را مستهلک به این امید که رسانههای ملی به روز شوند و بتوانند مقابل رسانههای استعماری بایستند. حالا به جرات میگویم صداسیما از گذشته هیچ نیاموخته و هیچ ارادهای برای اصلاح رویکردش از خود نشان نمیدهد. مساله اخلاقی و دینی قبح اعتراف اجباری به کنار. با ضرر و زیانی که این عادت زشت و نهادینهشده در سیمای ملی تا به حال زده حساب کنید چند هزار مدرسه و چند صد بیمارستان در مناطق محروم میشد ساخت .
فهم آقایان از نقدها به بحران رسانهای کشور، تقلید از دکور و نحوه نشستن مجری بیبیسی بوده. اما نه! تا خبرنگاران صداسیما آنقدر مستقل نشوند که هم بتوانند مانع ورود امنیتیها به سازمان شوند هم بتوانند رییس جمهور و وزیر و سردار را به صلابه بکشند صداسیما رسانه نمیشود و برده این و آن میماند.
و یقین دارم تا ارادهای بالاتر از صداسیما برای تغییر سازوکار کلی معاونت سیاسی و قطع دخالت امنیتیها (واجا/اطلاعات سپاه/ شورا عالی امنیت ملی) بوجود نیاید، کلیت نظم رسانهای کشور همین وضع اسفناک باقی میماند. و هشتاد و پنج میلیون ایرانی هرشب مقابل حمله رسانهای اجنبی یتیم و بیپناه میمانند.
https://www.instagram.com/p/B6lC73WBM18
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️ آیا تکذیب 'هرگونه دیدار ایران و آمریکا'را باید جدی گرفت؟
✍ حسین باستانی (اصلاح طلب)
🔻علیاکبر ولایتی، مشاور بینالملل آیتالله خامنه ای، به تازگی در مصاحبه با تلویزیون روسیا الیوم، در پاسخ به سوالی در مورد ارتباط ایران با آمریکا گفت: "هیچ تصمیمی درباره چنین مذاکراتی وجود ندارد، تصمیم قاطع ایران عدم هرگونه دیداری بین مسئولان ایرانی و آمریکایی است."
اظهارات اخیر آقای ولایتی، یادآور خاطراتی مشخص و از جمله وقایع بهمن ماه ۱۳۹۱ است که برخی از رسانههای بینالمللی، خبر از مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در عمان دادند. در آن زمان، علی اکبر ولایتی، که نامش به عنوان گفتگو کننده ایرانی مطرح شده بود، به شدت خبر مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در عمان و نقش خود را در این مذاکرات را تکذیب کرد.
وی گفت: "مقام معظم رهبری تا کنون چنین مجوزی را به هیچ کس نداده اند و بر این اساس مذاکره ای که مبنای قانونی داشته باشد و با اجازه رهبری باشد، هیچ گاه صورت نگرفته است." بخشی از اظهارات آقای ولایتی که به عدم حضور خود در مذاکرات محرمانه با آمریکا در عمان مربوط میشد، البته درست بود. اما موضوع اصلی تکذیب وی، یعنی اینکه آقای خامنه ای "هیچ مجوزی" برای مذاکره محرمانه ایران و آمریکا نداده، صحت نداشت.
چنانکه علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه سابق ایران، در مصاحبه های مختلفی در سال ۱۳۹۴و با جزئیات تشریح کرد، در پی نامه سلطان قابوس پادشاه عمان به رهبر جمهوری اسلامی برای میانجیگری مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا، شخص آیت الله خامنه ای از اواسط سال ۱۳۹۰به آقای صالحی مجوز داد تا این مذاکرات انجام شود. این مجوز، به دو دور مذاکرات محرمانه میان نمایندگان ایران و آمریکا در اوایل تابستان ۱۳۹۱ و سپس در اواخر زمستان ۱۳۹۱منجر شد که دومی، در سطح معاونان وزارت امور خارجه صورت گرفت.
به عبارت دیگر در بهمن ۱۳۹۱، علی اکبر ولایتی در شرایطی اعلام کرد آیت الله خامنه ای "هیچ مجوزی" برای مذاکره محرمانه ایران و آمریکا نداده که با مجوز رهبر، دور اول این مذاکرات صورت گرفته و تا دور دوم هم چند هفته پیشتر باقی نمانده بود.
مهمتر آنکه از قضا، شخص آقای ولایتی هم در جریان ابتکار عمان برای میانجیگری میان ایران و آمریکا قرار داشت.علی اکبر صالحی در کتاب خاطرات خود تحت عنوان "گذری در تاریخ" که اوایل ۱۳۹۷منتشر شد، توضیح میداد که بعد از دریافت نامه سلطان قابوس برای رهبر جمهوری اسلامی با پیشنهاد میانجیگری میان تهران و واشنگتن، این نامه را به علی اکبر ولایتی تحویل داده است. وی می افزود پس از آن بوده که برای مشورت در مورد موضوع نامه، به جلسه ای با حضور آقای خامنه ای و همچنین محمد محمدی گلپایگانی و اصغر حجازی از مسئولان دفتر رهبری دعوت شده است.
از تجربیاتی از این نوع، البته لزوما نمی توان برداشت کرد که ممکن است مذاکرات محرمانه دیگری از همان نوع در جریان یا در پیش باشد.اما در این حد را می توان نتیجه گرفت که وقتی نزدیکان رهبر برنامه مذاکرات محرمانه ای را تکذیب میکنند، لزوما تمام حقیقت را نمیگویند.
@antioligarchie
⭕️ آیا تکذیب 'هرگونه دیدار ایران و آمریکا'را باید جدی گرفت؟
✍ حسین باستانی (اصلاح طلب)
🔻علیاکبر ولایتی، مشاور بینالملل آیتالله خامنه ای، به تازگی در مصاحبه با تلویزیون روسیا الیوم، در پاسخ به سوالی در مورد ارتباط ایران با آمریکا گفت: "هیچ تصمیمی درباره چنین مذاکراتی وجود ندارد، تصمیم قاطع ایران عدم هرگونه دیداری بین مسئولان ایرانی و آمریکایی است."
اظهارات اخیر آقای ولایتی، یادآور خاطراتی مشخص و از جمله وقایع بهمن ماه ۱۳۹۱ است که برخی از رسانههای بینالمللی، خبر از مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در عمان دادند. در آن زمان، علی اکبر ولایتی، که نامش به عنوان گفتگو کننده ایرانی مطرح شده بود، به شدت خبر مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در عمان و نقش خود را در این مذاکرات را تکذیب کرد.
وی گفت: "مقام معظم رهبری تا کنون چنین مجوزی را به هیچ کس نداده اند و بر این اساس مذاکره ای که مبنای قانونی داشته باشد و با اجازه رهبری باشد، هیچ گاه صورت نگرفته است." بخشی از اظهارات آقای ولایتی که به عدم حضور خود در مذاکرات محرمانه با آمریکا در عمان مربوط میشد، البته درست بود. اما موضوع اصلی تکذیب وی، یعنی اینکه آقای خامنه ای "هیچ مجوزی" برای مذاکره محرمانه ایران و آمریکا نداده، صحت نداشت.
چنانکه علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه سابق ایران، در مصاحبه های مختلفی در سال ۱۳۹۴و با جزئیات تشریح کرد، در پی نامه سلطان قابوس پادشاه عمان به رهبر جمهوری اسلامی برای میانجیگری مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا، شخص آیت الله خامنه ای از اواسط سال ۱۳۹۰به آقای صالحی مجوز داد تا این مذاکرات انجام شود. این مجوز، به دو دور مذاکرات محرمانه میان نمایندگان ایران و آمریکا در اوایل تابستان ۱۳۹۱ و سپس در اواخر زمستان ۱۳۹۱منجر شد که دومی، در سطح معاونان وزارت امور خارجه صورت گرفت.
به عبارت دیگر در بهمن ۱۳۹۱، علی اکبر ولایتی در شرایطی اعلام کرد آیت الله خامنه ای "هیچ مجوزی" برای مذاکره محرمانه ایران و آمریکا نداده که با مجوز رهبر، دور اول این مذاکرات صورت گرفته و تا دور دوم هم چند هفته پیشتر باقی نمانده بود.
مهمتر آنکه از قضا، شخص آقای ولایتی هم در جریان ابتکار عمان برای میانجیگری میان ایران و آمریکا قرار داشت.علی اکبر صالحی در کتاب خاطرات خود تحت عنوان "گذری در تاریخ" که اوایل ۱۳۹۷منتشر شد، توضیح میداد که بعد از دریافت نامه سلطان قابوس برای رهبر جمهوری اسلامی با پیشنهاد میانجیگری میان تهران و واشنگتن، این نامه را به علی اکبر ولایتی تحویل داده است. وی می افزود پس از آن بوده که برای مشورت در مورد موضوع نامه، به جلسه ای با حضور آقای خامنه ای و همچنین محمد محمدی گلپایگانی و اصغر حجازی از مسئولان دفتر رهبری دعوت شده است.
از تجربیاتی از این نوع، البته لزوما نمی توان برداشت کرد که ممکن است مذاکرات محرمانه دیگری از همان نوع در جریان یا در پیش باشد.اما در این حد را می توان نتیجه گرفت که وقتی نزدیکان رهبر برنامه مذاکرات محرمانه ای را تکذیب میکنند، لزوما تمام حقیقت را نمیگویند.
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️درباره انقلاب
✍ #اکبر_جباری
🔻انقلاب مثل سیل ویران می کند، اما مثل سیل نمی توان جلویش را گرفت، چون وقتی دارد پیش می آید، یعنی جامعه به مرحله ای رسیده که باید چنین برون ریزی داشته باشد.
اجازه دهید اینطور توضیح بدهم. یک حکومت وقتی عدالت و آزادی را در شرایط مطلوبی محقق سازد، اساسا جامعه نه به انقلاب فکر می کند و دنبال تغییر است. برای همین هم هیچ کس دنبال جلوگیری از وقوع انقلاب نیست. اصلا خود شیوه حکومت داری مبتنی بر عدالت و آزادی، یک آنتی انقلاب و مهمترین عامل پیش گیرنده است.
اما وقتی حکومتی، به هر دلیل (دینی یا غیر دینی) از طریق آزادی و عدالت دور میشود، جامعه به فکر تغییر می افتد. این تغییر چون از راه رفرم عملی نمیشود، سراغ انقلاب می رود تا کل را تغییر دهد.
در این مرحله انقلاب یک رخدادیست که نه حکومت می تواند مقابلش بایستد و نه روشنفکران می توانند با وعظ و خطابه و نصیحت، مانع از بروز آن بشوند. حکومت اگر می خواست مقابل انقلاب بایستد، تنها راهش اصلاح خودش بود، تا اصلا چنین ذهنیتی در جامعه صورت نمی گرفت که "کل" باید تغییر کند. برای همین وقتی به فکر اصلاحات می افتد که دیگر کار از کار گذشته و مردم "کل" را نشانه رفته اند. چیزی که در سال 57 هم اتفاق افتاد. شاه خیلی تلاش کرد اصلاحات انجام دهد، ولی افاقه نمیکرد. او باید پیش از سال 42 اصلاحات را شروع میکرد. اما نکرد و گذاشت موقعی که جامعه به مرحله انقلاب رسیده بود.
انقلاب یک پدیده عقل گریز است. کسانی که می کوشند به حکومت، دائما نهیب بزنند که "اگر خودتان را اصلاح نکنید انقلاب می شود" متوجه نیستند که جامعه ای که از اصلاحات عبور کرد، دیگر باز نمی گردد. متاسفانه یا خوشبختانه، انقلاب امری گریزناپذیر است و وظیفه روشنفکران این نیست که در دوران وقوع انقلاب، یا مردم را نهی کنند، یا حکومت را نصیحت.
در چنین شرایطی باید بکوشند، در صف اول انقلاب بایستند تا از تبعات و آسیب های انقلاب کمی بکاهند. هر انقلاب در مقام "سلب"، فقط ویرانگر است، کاری هم از دست کسی بر نمی آید. تنها میتوان در مقام "ایجاب"، به فکر ایجاد ساختارهای جدیدی باشند که آزادی و عدالت را تضمین کند.
این هرزه نویسی های روشنفکری در تقبیح انقلاب، یا نصیحت حاکمان بوقت انقلاب، نه تنها هیچ فایده ای ندارد، بل ارتباط این هرزه نویسان را با مردم در فردای بعد از انقلاب قطع می کند.
انقلاب، امری گریزناپذیر است. تنها باید بکوشیم به تعبیر هیدگر، «انچه را که در این زیر رو شدن، امری تعیین کننده است، را ببینیم.» این میتواند صورتی دیگر از سخن حنا آرنت باشد که میگفت:
«انقلابیون، انقلاب نمیکنند، کسانی انقلاب میکنند که میدانند قدرت چه زمانی در کوچه و خیابان ریخته است و چه وقت میتوانند آن را جمع کنند.»
@antioligarchie
⭕️درباره انقلاب
✍ #اکبر_جباری
🔻انقلاب مثل سیل ویران می کند، اما مثل سیل نمی توان جلویش را گرفت، چون وقتی دارد پیش می آید، یعنی جامعه به مرحله ای رسیده که باید چنین برون ریزی داشته باشد.
اجازه دهید اینطور توضیح بدهم. یک حکومت وقتی عدالت و آزادی را در شرایط مطلوبی محقق سازد، اساسا جامعه نه به انقلاب فکر می کند و دنبال تغییر است. برای همین هم هیچ کس دنبال جلوگیری از وقوع انقلاب نیست. اصلا خود شیوه حکومت داری مبتنی بر عدالت و آزادی، یک آنتی انقلاب و مهمترین عامل پیش گیرنده است.
اما وقتی حکومتی، به هر دلیل (دینی یا غیر دینی) از طریق آزادی و عدالت دور میشود، جامعه به فکر تغییر می افتد. این تغییر چون از راه رفرم عملی نمیشود، سراغ انقلاب می رود تا کل را تغییر دهد.
در این مرحله انقلاب یک رخدادیست که نه حکومت می تواند مقابلش بایستد و نه روشنفکران می توانند با وعظ و خطابه و نصیحت، مانع از بروز آن بشوند. حکومت اگر می خواست مقابل انقلاب بایستد، تنها راهش اصلاح خودش بود، تا اصلا چنین ذهنیتی در جامعه صورت نمی گرفت که "کل" باید تغییر کند. برای همین وقتی به فکر اصلاحات می افتد که دیگر کار از کار گذشته و مردم "کل" را نشانه رفته اند. چیزی که در سال 57 هم اتفاق افتاد. شاه خیلی تلاش کرد اصلاحات انجام دهد، ولی افاقه نمیکرد. او باید پیش از سال 42 اصلاحات را شروع میکرد. اما نکرد و گذاشت موقعی که جامعه به مرحله انقلاب رسیده بود.
انقلاب یک پدیده عقل گریز است. کسانی که می کوشند به حکومت، دائما نهیب بزنند که "اگر خودتان را اصلاح نکنید انقلاب می شود" متوجه نیستند که جامعه ای که از اصلاحات عبور کرد، دیگر باز نمی گردد. متاسفانه یا خوشبختانه، انقلاب امری گریزناپذیر است و وظیفه روشنفکران این نیست که در دوران وقوع انقلاب، یا مردم را نهی کنند، یا حکومت را نصیحت.
در چنین شرایطی باید بکوشند، در صف اول انقلاب بایستند تا از تبعات و آسیب های انقلاب کمی بکاهند. هر انقلاب در مقام "سلب"، فقط ویرانگر است، کاری هم از دست کسی بر نمی آید. تنها میتوان در مقام "ایجاب"، به فکر ایجاد ساختارهای جدیدی باشند که آزادی و عدالت را تضمین کند.
این هرزه نویسی های روشنفکری در تقبیح انقلاب، یا نصیحت حاکمان بوقت انقلاب، نه تنها هیچ فایده ای ندارد، بل ارتباط این هرزه نویسان را با مردم در فردای بعد از انقلاب قطع می کند.
انقلاب، امری گریزناپذیر است. تنها باید بکوشیم به تعبیر هیدگر، «انچه را که در این زیر رو شدن، امری تعیین کننده است، را ببینیم.» این میتواند صورتی دیگر از سخن حنا آرنت باشد که میگفت:
«انقلابیون، انقلاب نمیکنند، کسانی انقلاب میکنند که میدانند قدرت چه زمانی در کوچه و خیابان ریخته است و چه وقت میتوانند آن را جمع کنند.»
@antioligarchie
#داستانک
🔻صدای آشنا شنید!
خاطره ای از آیت الله #حائری_شیرازی : شما #شرورترین انسان ها را در کشور ما، ساواکی ها می دانید. دیگر از این بدتر که نیست. درست است؟ سازمان اطلاعات و امنیت شهر شیراز، من را با یک دسته اعلامیه گرفته بودند. رئیس ساواک به من فشار می آورد که بگو از چه کسی گرفتی؟ من را آوردند در یک اتاقی در اداره ی اطلاعات. یک مبلمان جالب داشت و این شعر سعدی را هم آنجا گذاشته بودند:
هزار مرتبه سعدی تو را نصیحت کرد * که حرف محفل ما را به مجلسی نبری
این آقای رضوان که ظاهراً الآن در حیات است گفت که دستبند را بیاور. دستهایم را از پشت بستند و کیسهای از شن را هم به آن آویختند و مرا روی یکپا نگه داشتند و شکمم را نیشگون گرفتند. بعد هم شروع کرد این ماهیچه های شکم را نیشگون گرفتن. من نه به عنوان اینکه او بترسد، بلکه یک دفعه از زبانم در رفت و گفتم: «#خدایا_تو_می_بینی».
به من گفت: «چی گفتی؟» گفتم: «خدایا؛ تو می بینی». یک دفعه به همکارش گفت: سطل را پایین بگذار. سطل را از دستم گرفتند. بعد به من گفت: پایت را بینداز. بعد گفت: دست بند او را باز کن. حالا ایستاده بودم آنجا. به آنها گفت: «بروید بیرون». آنها را بیرون کرد و درب را هم محکم زد. حالا من ماندم و خودِ این. یک دفعه این شلاقی که دستش بود را پرت کرد و خودش وِلُو شد روی آن سطل. بعد گفت: «ای تُف به این نانی که ما می خوریم». #صدای_آشنا شنید؛ «#فطرت». دیگر نتواست کارش را بکند و خدا می داند که در این دوره ی طولانی مبارزات، هر وقت ایشان شنید که برای من مشکلی ایجاد شده، کمک می کرد.
💢haerishirazi
@antioligarchie
🔻صدای آشنا شنید!
خاطره ای از آیت الله #حائری_شیرازی : شما #شرورترین انسان ها را در کشور ما، ساواکی ها می دانید. دیگر از این بدتر که نیست. درست است؟ سازمان اطلاعات و امنیت شهر شیراز، من را با یک دسته اعلامیه گرفته بودند. رئیس ساواک به من فشار می آورد که بگو از چه کسی گرفتی؟ من را آوردند در یک اتاقی در اداره ی اطلاعات. یک مبلمان جالب داشت و این شعر سعدی را هم آنجا گذاشته بودند:
هزار مرتبه سعدی تو را نصیحت کرد * که حرف محفل ما را به مجلسی نبری
این آقای رضوان که ظاهراً الآن در حیات است گفت که دستبند را بیاور. دستهایم را از پشت بستند و کیسهای از شن را هم به آن آویختند و مرا روی یکپا نگه داشتند و شکمم را نیشگون گرفتند. بعد هم شروع کرد این ماهیچه های شکم را نیشگون گرفتن. من نه به عنوان اینکه او بترسد، بلکه یک دفعه از زبانم در رفت و گفتم: «#خدایا_تو_می_بینی».
به من گفت: «چی گفتی؟» گفتم: «خدایا؛ تو می بینی». یک دفعه به همکارش گفت: سطل را پایین بگذار. سطل را از دستم گرفتند. بعد به من گفت: پایت را بینداز. بعد گفت: دست بند او را باز کن. حالا ایستاده بودم آنجا. به آنها گفت: «بروید بیرون». آنها را بیرون کرد و درب را هم محکم زد. حالا من ماندم و خودِ این. یک دفعه این شلاقی که دستش بود را پرت کرد و خودش وِلُو شد روی آن سطل. بعد گفت: «ای تُف به این نانی که ما می خوریم». #صدای_آشنا شنید؛ «#فطرت». دیگر نتواست کارش را بکند و خدا می داند که در این دوره ی طولانی مبارزات، هر وقت ایشان شنید که برای من مشکلی ایجاد شده، کمک می کرد.
💢haerishirazi
@antioligarchie
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️مردم به نماینده مجلس:
دیگه ما خر نمیشیم بسه ! دوازده ساله
#عبدالغفور_ایران_نژاد
نماینده #چابهار_نیکشهر_کنارک_قصرقند
@antioligarchie
دیگه ما خر نمیشیم بسه ! دوازده ساله
#عبدالغفور_ایران_نژاد
نماینده #چابهار_نیکشهر_کنارک_قصرقند
@antioligarchie
⭕️ خدمت آقای احمدی نژاد از گزارشاتی درباره مدرک دکترا و شکل تهیه پایان نامه جناب بی ریا و ماجرای تلفن آقای مصباح به استادی تازه مسلمان در آمریکا و ... و حواشی های وی در مسجدی که در هیوستون آمریکا بوده است سخن به میان آوردم، ایشان طبق معمول با بی رغبتی از سخن گفتن درباره شخص غائب، در پاسخ این که در بی ریا چه دیدید که وی را مشاور امور روحانیت کردید؟!
گفت: من هم خیلی موافق نبودم و گزینه های دیگری داشتم، ولی آقای مصباح خیلی اصرار داشت، و با تکان دادن سر از آن گذشت و به همین بسنده کرد و...
💢مسعود شفیعی کیا
▪️لینک شرح مطلب👇
http://www.ebaarat.ir/N47128
@antioligarchie
گفت: من هم خیلی موافق نبودم و گزینه های دیگری داشتم، ولی آقای مصباح خیلی اصرار داشت، و با تکان دادن سر از آن گذشت و به همین بسنده کرد و...
💢مسعود شفیعی کیا
▪️لینک شرح مطلب👇
http://www.ebaarat.ir/N47128
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
⭕️ خدمت آقای احمدی نژاد از گزارشاتی درباره مدرک دکترا و شکل تهیه پایان نامه جناب بی ریا و ماجرای تلفن آقای مصباح به استادی تازه مسلمان در آمریکا و ... و حواشی های وی در مسجدی که در هیوستون آمریکا بوده است سخن به میان آوردم، ایشان طبق معمول با بی رغبتی از سخن…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ [۹۸/۱۰/۶[ #ناصر_سقای_بیریا : جبهه پایداری کاملا از #احمدی_نژاد جداست و هیچ وابستگی به #احمدی_نژاد نداریم و منتقد جدی ایشان هستیم
پانوشت : لینک ویدئو : ماجرای مطرح شدن اسلام ایرانی در دولت دهم 👇
https://youtu.be/A6bA0M-bY5c
@antioligarchie
پانوشت : لینک ویدئو : ماجرای مطرح شدن اسلام ایرانی در دولت دهم 👇
https://youtu.be/A6bA0M-bY5c
@antioligarchie
⭕️ مثل شاه شدهایم/کارخانه مستضعفسازی راه انداختهایم!
✍روزنامه جمهوری اسلامی
🔻پوست قدرت، پوستین قدرتمندان و نقابهائی که صاحبمنصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند و عملکردها با دقت بررسی شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که ما هم شاه شدهایم.
علامت شاهی اگر دلبستگی به القاب بود که ما هم این دلبستگی را داریم، اگر بیتوجهی به معیشت مردم بود که ما هم بیتوجهیم، اگر فاصله گرفتن از مردم بود که ما هم فاصله گرفتهایم، اگر گوش ندادن به حرف ضعفا بود که ما هم گوش نمیدهیم، اگر طبقاتی کردن جامعه بود که ما هم همین کار را کردهایم و اگر ایجاد کارخانه مستضعفسازی بود که ما هم درحال حاضر رسماً میگوئیم 60 میلیون مستضعف داریم. ما حتی حاضر نیستیم نتیجه نظرسنجیها را یک سانتیمتر دورتر از بولتنهای بکلی سری منتشر کنیم. آیا واقعاً ما شاه نشدهایم؟!
متن کامل👇
https://www.eghtesadnews.com/بخش-سایر-رسانه-ها-61/318472-جمهوری-اسلامی-مثل-شاه-شده-ایم-کارخانه-مستضعف-سازی-راه-انداخته-ایم
@antioligarchie
✍روزنامه جمهوری اسلامی
🔻پوست قدرت، پوستین قدرتمندان و نقابهائی که صاحبمنصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند و عملکردها با دقت بررسی شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که ما هم شاه شدهایم.
علامت شاهی اگر دلبستگی به القاب بود که ما هم این دلبستگی را داریم، اگر بیتوجهی به معیشت مردم بود که ما هم بیتوجهیم، اگر فاصله گرفتن از مردم بود که ما هم فاصله گرفتهایم، اگر گوش ندادن به حرف ضعفا بود که ما هم گوش نمیدهیم، اگر طبقاتی کردن جامعه بود که ما هم همین کار را کردهایم و اگر ایجاد کارخانه مستضعفسازی بود که ما هم درحال حاضر رسماً میگوئیم 60 میلیون مستضعف داریم. ما حتی حاضر نیستیم نتیجه نظرسنجیها را یک سانتیمتر دورتر از بولتنهای بکلی سری منتشر کنیم. آیا واقعاً ما شاه نشدهایم؟!
متن کامل👇
https://www.eghtesadnews.com/بخش-سایر-رسانه-ها-61/318472-جمهوری-اسلامی-مثل-شاه-شده-ایم-کارخانه-مستضعف-سازی-راه-انداخته-ایم
@antioligarchie
اقتصاد نیوز
جمهوری اسلامی: مثل شاه شدهایم/کارخانه مستضعفسازی راه انداختهایم!
اقتصادنیوز: جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان« ما هم شاه شدهایم» به انتقاد از عملکرد مسئولان پرداخت.
⭕️چرا رای نمیدهم؟
۱. معتقدم ساختارها ایراد دارند و با تعویض افراد، اتفاقی نخواهد افتاد.
۲. قوانین انتخاباتی ایراد دارند.
۳. در ایران جامعه مدنی و حزب وجود ندارد : همین باعث میشود که نمایندگان پاسخگوی عملکرد خود نباشند.
۴. قومی-قبیلهای بودن انتخابات.
۵. قومی-قبیلهای بودن مجلس.
۶. نداشتن مشروعیت و قدرت لازم برای تصمیم گیری(جایگزینی شورای غیرقانونی سران قوا به جای مجلس).
۷. درحالیکه نظام کوچکترین اعتراضات را سرکوب میکند بهترین راه اعتراض، رای ندادن است.
۸. دخالت قطب های ثروت و قدرت در انتخابات به گونهای که نمایندگان مجلس به دنبال تامین منافع آنها می روند و نه منافع ملت.
۹. ثروتمند شدن نماینده منتخب به طوریکه نماینده منتخب و اطرافیانش بعد از چهار سال با استفاده از رانت ثروتمند میشوند.
#رای_نمیدهم
🀄️ سجاد ابراهیمی نیا
#twitter
@antioligarchie
۱. معتقدم ساختارها ایراد دارند و با تعویض افراد، اتفاقی نخواهد افتاد.
۲. قوانین انتخاباتی ایراد دارند.
۳. در ایران جامعه مدنی و حزب وجود ندارد : همین باعث میشود که نمایندگان پاسخگوی عملکرد خود نباشند.
۴. قومی-قبیلهای بودن انتخابات.
۵. قومی-قبیلهای بودن مجلس.
۶. نداشتن مشروعیت و قدرت لازم برای تصمیم گیری(جایگزینی شورای غیرقانونی سران قوا به جای مجلس).
۷. درحالیکه نظام کوچکترین اعتراضات را سرکوب میکند بهترین راه اعتراض، رای ندادن است.
۸. دخالت قطب های ثروت و قدرت در انتخابات به گونهای که نمایندگان مجلس به دنبال تامین منافع آنها می روند و نه منافع ملت.
۹. ثروتمند شدن نماینده منتخب به طوریکه نماینده منتخب و اطرافیانش بعد از چهار سال با استفاده از رانت ثروتمند میشوند.
#رای_نمیدهم
🀄️ سجاد ابراهیمی نیا
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
#نقد_و_نظر ✍احسان محمدی 🔻دستگیری دختر جوانی به نام فاطمه خ مشهور به سحر تبر مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. در خبر آمده است «او بهواسطه عملهای متعدد زیبایی و گریمهای مشمئزکننده و هنجارشکن، اقدام به جذب فالوور در حساب اینستاگرام خود میکرد». از بازداشت…
⭕️دادسرای ارشاد پرونده فاطمه خویشوند معروف به «سحر تبر» ،چهره اینستاگرامی، را برای رسیدگی با اتهاماتی همچون #معاونت در #افساد_فیالارض به دادگاه انقلاب ارسال کرد
@antioligarchie
@antioligarchie
⭕️ #واعظی: گویا یک اتاق فکری اصرار دارد که به مردم بگوید که دولت هیچ کاری انجام نمیدهد.
www.isna.ir/news/98100805996
@antioligarchie
www.isna.ir/news/98100805996
@antioligarchie
⭕️ #نوبخت"معاون رییس جمهوری و رییس سازمان برنامه و بودجه :
"به جای "هو کردن" راه را نشان دهید"
entekhab.ir/002BNl
@antioligarchie
"به جای "هو کردن" راه را نشان دهید"
entekhab.ir/002BNl
@antioligarchie
⭕️ #مرتضی_آقاتهرانی "دبیرکل جبهه پایداری" طی سخنانی در مراسم نهم دی که در مسجد امام جعفر صادق(ع) برگزار شد، با بیان اینکه فرار از فتنه محال است، گفت:
فرار از امتحان الهی هم محال است البته برخی مثل آیتالله مصباح هردو را یکی میدانند.
▫️برخی ممکن است بنده را قبول نداشته باشند اما سعی میکنم دروغ نگویم مگر اینکه از دستم دربرود، من کاری به کسی ندارم ولی حضرت آقا را خیلی آقا میدانم. اطاعت از این بزرگوار اطاعت از مقام ولایت است. نمیگویم که ایشان معصوم است اما اگر امام زمان بگوید ایشان نایب من است شما میگویید چرا؟ شما چکارهای که برای ایشان تعیین تکلیف کنی؟
▫️ ۸۸ فقیه نشستهاند و آقا را به رهبری انتخاب کردهاند میتوانیم بگوییم از آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله مشکینی و آیتالله مهدوی کنی کسی اسلامشناستر داریم؟
▫️ما باید به مردم بصیرتدهی کنیم. مردم را گول نزنیم. مردم بدی نداریم. مردم هر عیبی داشته باشند امام حسین را دوست دارند. دیدید که چگونه به خیابان آمدند.
www.hamshahrionline.ir/news/474153
@antioligarchie
فرار از امتحان الهی هم محال است البته برخی مثل آیتالله مصباح هردو را یکی میدانند.
▫️برخی ممکن است بنده را قبول نداشته باشند اما سعی میکنم دروغ نگویم مگر اینکه از دستم دربرود، من کاری به کسی ندارم ولی حضرت آقا را خیلی آقا میدانم. اطاعت از این بزرگوار اطاعت از مقام ولایت است. نمیگویم که ایشان معصوم است اما اگر امام زمان بگوید ایشان نایب من است شما میگویید چرا؟ شما چکارهای که برای ایشان تعیین تکلیف کنی؟
▫️ ۸۸ فقیه نشستهاند و آقا را به رهبری انتخاب کردهاند میتوانیم بگوییم از آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله مشکینی و آیتالله مهدوی کنی کسی اسلامشناستر داریم؟
▫️ما باید به مردم بصیرتدهی کنیم. مردم را گول نزنیم. مردم بدی نداریم. مردم هر عیبی داشته باشند امام حسین را دوست دارند. دیدید که چگونه به خیابان آمدند.
www.hamshahrionline.ir/news/474153
@antioligarchie
همشهری آنلاین
یاد عطاءالله مهاجرانی در جلسه پایداریها | آقا تهرانی: سعی میکنم دروغ نگویم مگر اینکه از دستم در برود
یک فعال سیاسی اصولگرا گفت: باید به مردم بصیرتدهی کنیم و آنان را گول نزنیم ما مردم بدی نداریم؛ آنان هر عیبی داشته باشند امام حسین (ع) را دوست دارند و دیدیم چگونه برای ایشان به خیابان آمدند.
⭕️ #علی_باقری_کنی که عصر امروز در گفتگو با خبرنگار سایت #مدآرا خبر انتصابش به عنوان رییس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه را تکذیب کرده بود با حکم #ابراهیم_رییسی به عنوان معاون امور بین الملل جایگزین #جواد_لاریجانی در ستاد حقوق بشر قوه قضائیه شد.
@antioligarchie
@antioligarchie
Forwarded from آنتی الیگارشی
#دیدگاه
❌ «غروب ِ #لاریجانی_ها»
✍️ #حسین_علیپور (اصلاح طلب)
🔻در گذشته ای نه چندان دور خانواده ای بود که نماد«خاندان قدرت» در نظام جمهوری اسلامی شناخته میشد. اگر هاشمی رفسنجانی ها صاحب نفوذ ِ شماره یک در دهه های ۶۰ تا ۸۰ بودند لاریجانی های دهه ی ۹۰ چیزی کمتر از آنها نداشتند. با وجود آنکه در تئوری و عمل لاریجانی ها مرادشان را مریدی ِ خاندان هاشمی میدانستند اما رؤیایشان نیز رسیدن به جایگاه هاشمی در نظام شده بود.
اینگونه بود که محافظه کاری را سرلوحه کار قرار داده و برای حفظ مشروعیت خود از روحانیت بهره ها بردند. میرزا هاشم آملی ِ پدر را مبنا قرار داده و وصلت ها با خانواده ی روحانیونِ سرشناس کردند، بطوریکه تنها دخترِخانواده، عروس ِ محقق دامادها شد و علی، داماد ِ خانواده ی آیت الله مطهری. صادق با دخترِ آیت الله وحید خراسانی وصلت کرد و باقر با خانواده ی حسن زاده ی آملی. گویی پایه های رسیدن ِ به قدرت با این وصلت ها محکم تر شد و رنگی واقعی تر به خود میگرفت که البته گرفت.
نمایه های قدرت کار خود را کرد و دیری نپایید که در دهه ی ۹۰ «علی» بر پررنگ ترین صندلی ِ سبزِ بهارستان نشست و حکمران مجلس شد و «صادق» بر محکم ترین صندلی قُضات در قوه ی قضاییه تکیه زد و قاضی القضات نام گرفت. محمدجواد که بزرگ ِ خانواده و از تئورسین های محافظه کاران بود بر معاونت امور بین الملل و ریاست ستاد حقوق بشر ِ برادر کوچکتر در قوه ی قضاییه تکیه زد و فاضل بر دانشگاه آزادی در آمل که به نام ِ پدر و به کام ِ ایشان بود ریاست کرد و دیگر برادر هم قبول مسئولیتی داشت در معاونت وزارت بهداشت!
شایسته سالاری یا ژن ِ خوب هر چه که بود، گستره ی این خانواده آملی، ملی شد و از مجلس و قوه قضاییه تا وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد را فرا گرفت. خانواده ای که ۳ پسر ِ اول زاییده در نجف بودند و دو دیگری بدنیا آمده در قم، حالا محور ائتلاف قم _ تهران شده بود برای مدیریت ایران، تا جاییکه علی برای حضور مجدد خود در مجلس و نشستن بر صدر، هم خود را خرجِ قم میکرد و هم بیشتر از آن قم نشینان را خرج ِ خود. تا حمایت آنان را محل ِ لابی خود با حاکمان قرار دهد. گویی در این خاندان چندان تفاوتی نمیکرد که فقه خوانده باشی یا فلسفه، فیزیک یا پزشکی، چون محمدجواد در کالیفرنیا تحصیل کرده باشی و یا چون فاضل در لندن. آنچه مهم تر بود ریشه های خانوادگی بود که در نَسَب و هم در سَبب پرقدرت بود و البته شناخت ِ قواعد ِ بازی بزرگان هم مزید بر علت میشد. همین ها بود که قم را به مناصب ِ مهم ِ تهران میرساند و لاریجانی ها را به آنچه آرزویشان بود.
زمانه گذشت و گذشت و حالا با رسیدن به انتهای دهه ی ۹۰ بویی تازه به مشام میرسد. آنکس که بر بهارستان حکومت میکرد غزل ِ خداحافظی برایَش میخوانند و آنکس که سودای بالاتر از قوه ی قضائیه را داشت یاران ِ غار خود را اسیر ِ زندان های ابراهیم رئیسی میبیند. علی که زمانی میرفت محور ائتلاف میانه روها با حمایت ِ دولت باشد برای ریاست جمهوری حالا با غرق شدن روحانی بهتر است به فکر نجات ِ خود باشد و صادق که حامیانش نیم نگاهی به جانشینی داشتند حالا قافیه را به رئیسی باخته میبیند. «علی از راست رانده و از چپ مانده شده است» و صادق آرام آرام نقش َش کمرنگ تر میشود.
پس از دو دهه ای که خاندان لاریجانی خود را صاحب تئوری و مرد ِ اجرا میخواندند اما نشان داده شد بی توجهی به یک اصل سادهی سیاست زمینگیرشان کرده است. بی توجهی به آنکه در زمین ِ بازیِ کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد نباید بازی کرد. اینگونه بود که #رئیس_جمهور_سابق در پساغروب ِ خویش دست در یقه ی علی و فاضل و صادق برد و آنها را نماد «حاکمانی در برابر مردم» معرفی کرد. آنکس که خود زمانی از نگاه مردم نمادی از قدرت بود، به نامشروع بودن ِ قدرت ِ خاندان لاریجانی پرداخت و از چشم مردم و البته گویا حاکمان انداخته است.
به نظر غروب ِ خاندان ِ لاریجانی فرا رسیده است و خانواده ای که فراتر از یک قوه بود و از پس ِ هاشمی ها بزرگ خانواده ی قدرتمند جمهوری اسلامی محسوب میشد وارد فضایی غریب میشوند، ساختاری که مشروعیت را نه از شایستگی، که از روابط و قاعده ی بازی اش به اینان داد حالا لاریجانی ها را نه در گام دوم و جوانگرایی اش و نه در مبارزه با فسادش تعریف نمیکند.
بنظر در غرق شدن محافظه کاران ِ به رهبری حسن روحانی، هم ائتلافی هایش یعنی لاریجانی ها هم باید نوایی غم انگیز برای خود بسُرایند. انگار غروب ِ خاندانی دیگر از خاندان ِقدرت هم فرا رسیده، خاندانی که در نگاهشان رسیدن به مرکز و گریز از مردم محور بوده و حالا هم مردم و هم شاید مرکز از ایشان گریزان شده اند. آری، لاریجانی ها را وقت ِ رفتن است. گویی این رسم ِ روزگار است؛ بامردم که نباشی باید عطای ماندگاری را به لقایش بسپاری…!
@antioligarchie
❌ «غروب ِ #لاریجانی_ها»
✍️ #حسین_علیپور (اصلاح طلب)
🔻در گذشته ای نه چندان دور خانواده ای بود که نماد«خاندان قدرت» در نظام جمهوری اسلامی شناخته میشد. اگر هاشمی رفسنجانی ها صاحب نفوذ ِ شماره یک در دهه های ۶۰ تا ۸۰ بودند لاریجانی های دهه ی ۹۰ چیزی کمتر از آنها نداشتند. با وجود آنکه در تئوری و عمل لاریجانی ها مرادشان را مریدی ِ خاندان هاشمی میدانستند اما رؤیایشان نیز رسیدن به جایگاه هاشمی در نظام شده بود.
اینگونه بود که محافظه کاری را سرلوحه کار قرار داده و برای حفظ مشروعیت خود از روحانیت بهره ها بردند. میرزا هاشم آملی ِ پدر را مبنا قرار داده و وصلت ها با خانواده ی روحانیونِ سرشناس کردند، بطوریکه تنها دخترِخانواده، عروس ِ محقق دامادها شد و علی، داماد ِ خانواده ی آیت الله مطهری. صادق با دخترِ آیت الله وحید خراسانی وصلت کرد و باقر با خانواده ی حسن زاده ی آملی. گویی پایه های رسیدن ِ به قدرت با این وصلت ها محکم تر شد و رنگی واقعی تر به خود میگرفت که البته گرفت.
نمایه های قدرت کار خود را کرد و دیری نپایید که در دهه ی ۹۰ «علی» بر پررنگ ترین صندلی ِ سبزِ بهارستان نشست و حکمران مجلس شد و «صادق» بر محکم ترین صندلی قُضات در قوه ی قضاییه تکیه زد و قاضی القضات نام گرفت. محمدجواد که بزرگ ِ خانواده و از تئورسین های محافظه کاران بود بر معاونت امور بین الملل و ریاست ستاد حقوق بشر ِ برادر کوچکتر در قوه ی قضاییه تکیه زد و فاضل بر دانشگاه آزادی در آمل که به نام ِ پدر و به کام ِ ایشان بود ریاست کرد و دیگر برادر هم قبول مسئولیتی داشت در معاونت وزارت بهداشت!
شایسته سالاری یا ژن ِ خوب هر چه که بود، گستره ی این خانواده آملی، ملی شد و از مجلس و قوه قضاییه تا وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد را فرا گرفت. خانواده ای که ۳ پسر ِ اول زاییده در نجف بودند و دو دیگری بدنیا آمده در قم، حالا محور ائتلاف قم _ تهران شده بود برای مدیریت ایران، تا جاییکه علی برای حضور مجدد خود در مجلس و نشستن بر صدر، هم خود را خرجِ قم میکرد و هم بیشتر از آن قم نشینان را خرج ِ خود. تا حمایت آنان را محل ِ لابی خود با حاکمان قرار دهد. گویی در این خاندان چندان تفاوتی نمیکرد که فقه خوانده باشی یا فلسفه، فیزیک یا پزشکی، چون محمدجواد در کالیفرنیا تحصیل کرده باشی و یا چون فاضل در لندن. آنچه مهم تر بود ریشه های خانوادگی بود که در نَسَب و هم در سَبب پرقدرت بود و البته شناخت ِ قواعد ِ بازی بزرگان هم مزید بر علت میشد. همین ها بود که قم را به مناصب ِ مهم ِ تهران میرساند و لاریجانی ها را به آنچه آرزویشان بود.
زمانه گذشت و گذشت و حالا با رسیدن به انتهای دهه ی ۹۰ بویی تازه به مشام میرسد. آنکس که بر بهارستان حکومت میکرد غزل ِ خداحافظی برایَش میخوانند و آنکس که سودای بالاتر از قوه ی قضائیه را داشت یاران ِ غار خود را اسیر ِ زندان های ابراهیم رئیسی میبیند. علی که زمانی میرفت محور ائتلاف میانه روها با حمایت ِ دولت باشد برای ریاست جمهوری حالا با غرق شدن روحانی بهتر است به فکر نجات ِ خود باشد و صادق که حامیانش نیم نگاهی به جانشینی داشتند حالا قافیه را به رئیسی باخته میبیند. «علی از راست رانده و از چپ مانده شده است» و صادق آرام آرام نقش َش کمرنگ تر میشود.
پس از دو دهه ای که خاندان لاریجانی خود را صاحب تئوری و مرد ِ اجرا میخواندند اما نشان داده شد بی توجهی به یک اصل سادهی سیاست زمینگیرشان کرده است. بی توجهی به آنکه در زمین ِ بازیِ کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد نباید بازی کرد. اینگونه بود که #رئیس_جمهور_سابق در پساغروب ِ خویش دست در یقه ی علی و فاضل و صادق برد و آنها را نماد «حاکمانی در برابر مردم» معرفی کرد. آنکس که خود زمانی از نگاه مردم نمادی از قدرت بود، به نامشروع بودن ِ قدرت ِ خاندان لاریجانی پرداخت و از چشم مردم و البته گویا حاکمان انداخته است.
به نظر غروب ِ خاندان ِ لاریجانی فرا رسیده است و خانواده ای که فراتر از یک قوه بود و از پس ِ هاشمی ها بزرگ خانواده ی قدرتمند جمهوری اسلامی محسوب میشد وارد فضایی غریب میشوند، ساختاری که مشروعیت را نه از شایستگی، که از روابط و قاعده ی بازی اش به اینان داد حالا لاریجانی ها را نه در گام دوم و جوانگرایی اش و نه در مبارزه با فسادش تعریف نمیکند.
بنظر در غرق شدن محافظه کاران ِ به رهبری حسن روحانی، هم ائتلافی هایش یعنی لاریجانی ها هم باید نوایی غم انگیز برای خود بسُرایند. انگار غروب ِ خاندانی دیگر از خاندان ِقدرت هم فرا رسیده، خاندانی که در نگاهشان رسیدن به مرکز و گریز از مردم محور بوده و حالا هم مردم و هم شاید مرکز از ایشان گریزان شده اند. آری، لاریجانی ها را وقت ِ رفتن است. گویی این رسم ِ روزگار است؛ بامردم که نباشی باید عطای ماندگاری را به لقایش بسپاری…!
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
⭕️ مثل شاه شدهایم/کارخانه مستضعفسازی راه انداختهایم! ✍روزنامه جمهوری اسلامی 🔻پوست قدرت، پوستین قدرتمندان و نقابهائی که صاحبمنصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند و عملکردها با دقت بررسی شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که ما هم شاه شدهایم. …
#نقد_و_نظر
✍محمد جواد اکبرین
🔻روزنامه «جمهوری اسلامی» خالصترین روزنامهای بود که از دل انقلابِ ۵۷ درآمد. مدیرش سید علی خامنهای بود و سردبیرش میرحسین موسوی و روزنامهنگارش غلامحسین افشردی که به نام حسن باقری مشهور بود و از طرف این روزنامه به جبهه رفت؛ با نقشی که در آزادی خرمشهر داشت فرمانده نامدار جنگ شد و مدتی بعد در فکه به شهادت رسید.
این روزنامه بعد از ۴۰سال، در سرمقاله امروزش نوشت: «پوست قدرت، پوستین قدرتمندان و نقابهائی که صاحبمنصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند و عملکردها با دقت بررسی شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که ما هم شاه شدهایم...اگر فاصله گرفتن از مردم بود که ما هم فاصله گرفتهایم، اگر گوش ندادن به حرف ضعفا بود که ما هم گوش نمیدهیم، اگر طبقاتی کردن جامعه بود که ما هم همین کار را کردهایم و اگر ایجاد کارخانه مستضعفسازی بود که ما هم درحال حاضر رسماً میگوئیم ۶۰میلیون مستضعف داریم. ما حتی حاضر نیستیم نتیجه نظرسنجیها را یک سانتیمتر دورتر از بولتنهای به کلی سری منتشر کنیم».
این کارنامه نظام است از زبان روزنامهاش در چند خط. نقطه سرِ خط!
@antioligarchie
✍محمد جواد اکبرین
🔻روزنامه «جمهوری اسلامی» خالصترین روزنامهای بود که از دل انقلابِ ۵۷ درآمد. مدیرش سید علی خامنهای بود و سردبیرش میرحسین موسوی و روزنامهنگارش غلامحسین افشردی که به نام حسن باقری مشهور بود و از طرف این روزنامه به جبهه رفت؛ با نقشی که در آزادی خرمشهر داشت فرمانده نامدار جنگ شد و مدتی بعد در فکه به شهادت رسید.
این روزنامه بعد از ۴۰سال، در سرمقاله امروزش نوشت: «پوست قدرت، پوستین قدرتمندان و نقابهائی که صاحبمنصبان ما بر چهره دارند اگر کنار زده شوند و عملکردها با دقت بررسی شوند، همه به این نتیجه خواهیم رسید که ما هم شاه شدهایم...اگر فاصله گرفتن از مردم بود که ما هم فاصله گرفتهایم، اگر گوش ندادن به حرف ضعفا بود که ما هم گوش نمیدهیم، اگر طبقاتی کردن جامعه بود که ما هم همین کار را کردهایم و اگر ایجاد کارخانه مستضعفسازی بود که ما هم درحال حاضر رسماً میگوئیم ۶۰میلیون مستضعف داریم. ما حتی حاضر نیستیم نتیجه نظرسنجیها را یک سانتیمتر دورتر از بولتنهای به کلی سری منتشر کنیم».
این کارنامه نظام است از زبان روزنامهاش در چند خط. نقطه سرِ خط!
@antioligarchie
⭕️ معاون دادستان کل کشور در امور فضای مجازی : مردم باید درک کنند که حضور گسترده و بیپروای آنها در شبکههای اجتماعی مضرات بسیار زیادی دارد. یکی از آنها مشکلات اخلاقی مانند آمار بالای طلاق و ابتذال اخلاقی جوانان است. برخی #مشکلات_اقتصادی نیز مربوط به #فضای_مجازی است.
https://www.yjc.ir/00UAY8
@antioligarchie
https://www.yjc.ir/00UAY8
@antioligarchie
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ "داوطلبان"
فیلمی از جوانان داوطلب ایرانی که در تهران برای شرکت در جنگ داخلی لبنان آماده میشدند. آذر 1358. فرد معمّمی که در ویدئو میبینید محمد منتظری، فرزند ارشد آیتالله منتظری بود.
💢تاریخ اندیشی
@antioligarchie
فیلمی از جوانان داوطلب ایرانی که در تهران برای شرکت در جنگ داخلی لبنان آماده میشدند. آذر 1358. فرد معمّمی که در ویدئو میبینید محمد منتظری، فرزند ارشد آیتالله منتظری بود.
💢تاریخ اندیشی
@antioligarchie