آنتی الیگارشی
7.62K subscribers
14.8K photos
5.51K videos
95 files
5.12K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
🔘 نصب عابر بانک به جای #کارتخوان

🔻تصاویر کلینیک فارابی تبریز ( کودکان) و رستوران رفتاری در تهران است که به جای تهیه دستگاه پوز برای بیماران و مشتربان ، عابربانک راداخل کلینیک یا مغازه آورده اند تا نقد حساب کنند، عجیب است که بانک ها در این #فرار_مالیاتی همراهی می کنند .


پانوشت : یک تیر و دو نشان!
اینطوری هم فرار مالیاتی می‌شود و هم طی قرارداد با بانک، درصدی از سود تراکنش خودپرداز را هم بر می دارند!

@antioligarchie
پس از #مکارم_شیرازی،
#نوری_همدانی نیز در پاسخ به نامه جمعی از طلاب درباره این سریال، نوشت :« طبق گفته حضرت صادق (ع) فرقه صوفیه دشمنان ما هستند و ترویج آن به هر شکلی باشد جایز نیست و حرام است.»
@antioligarchie
🔻‏اینکه فقط رییس قوه قضاییه محرم لیست اموال مسئولانه ، آیا باعث نمی شه در آینده، یک سینه پر از گنجینه اسرار جدید ! هم به کشور اضافه بشه؟

🀄️حمیده امینی فرد

▪️لینک خبر👇

khabaronline.ir/news/1301047
@antioligarchie
🔻‏یادمان نرفته است که مانند بچه ها قهر کرده بودند و در مراسم بدرقه رییس جمهور به سفرهای خارجی حاضر نمی شدند.
امروز باید کسی را بدرقه کنند که قرار است در مقابل نظارت دائمی بر صنعت هسته ای آب نبات رفع تحریمها را برایمان به ارمغان بیاورد.

🀄️جواد شیخ الاسلامی کندلوسی


@antioligarchie
آنتی الیگارشی
Photo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻 #ظریف در مصاحبه با CNN:
اگر ترامپ در «توافق ماندگار» جدی است، حاضریم به جای سال ۲۰۳۰، به سرعت پروتکل الحقاقی را به مجلس بفرستیم؛ به شرطی که آمریکا علاوه بر برداشتن همه تحریم‌ها، آن را در کنگره نیز تصویب کند.
@antioligarchie
🔻هرچه فکر می‌کنم مهر را باید به آقازاده‌های مدارس لاکچری، مدرسه-بنگاه‌دارها، مافیای کنکور و #مدارس_خصوصی تبریک گفت نه به کودکی که جانش در خطر آوار و آتش است و نه به استعدادی که در فضای #آموزش_طبقاتی، محکوم به تلف شدن است.

🀄️عادل برکم

@antioligarchie
1 از 2


✍️ از شمس تأویل تا کسوف تکفیر
(عقل سرخ)

🔹شیخ حر عاملی در مطلبی راجع‌به جناب بایزید بسطامی می‌گوید:
«يكى ديگر از سران فريب‌كار صوفى، بايزيد بسطامى است. بايزيد در برخى از سخنان خويش، جمله‌ی «سبحاني ما أعظم شأني» (پاك و منزه‏م من؛ چقدر شأنم بزرگ است!) را عنوان كرده و نيز گفته‌است: «ليس في جبّتي سوى اللَّه» (نيست در لباسم جز خدا). اكنون به فردى كه سخن و ادعايش اين است و اعتقادش بزرگ‌ترين كفر و الحاد است، بنگريد كه هيچ‌گونه راهى براى تأويل (معنای باطنی سخن که لزوما موافق ظاهر آن نیست) در سخن او وجود ندارد؛ بنابراين اگر منظورش از بيان اين سخن، خلافِ ظاهر آن بوده، ضرورتى براى مطلق آوردن آن نبوده‌است؛ بلكه صريح در اين معناست (یعنی صریح در همان معنای ظاهری کلامش)…

اى كاش مى‏‌دانستم اين كفر و الحاد و نظير آن در گفتار و كردار اينان، چگونه قابل تأويل است؟! اگر باب «تأويل» گشوده شود، امكان ندارد حكم به ارتداد و يا فسق كسى شود و يا حدّ و مال و قصاصى برايش قابل اثبات باشد؛ زيرا باب تأويل گسترده است و اين عمل موجب تباهى و تخريب پايه‏‌هاى دين مى‏ شود».[۱]

🔸به این بخش از سخن جناب حر عاملی، صاحب وسائل‌الشیعه، توجه بفرمایید:
«اگر باب تأویل گشوده شود، امکان ندارد حکم به ارتداد و یا فسق کسی شود».
مایه‌ی شگفتی‌ست! گویا از نگاه ایشان، اصل بر این است که گروهی را بر مبنای نص‌گرایی ظاهرگرایانه، تکفیر کرد و چون با فتح باب تأویل (فرای ظواهر، نه لزوما ورای ظواهر) باب تکفیر بسته می‌شود، پس تأویل مردود است!
سپس در ادامه‌ی کلامشان هم تأویل را موجب تخریب اساس همان دین مد نظرشان، یعنی دین منحصر در ظواهر متون دینی، می‌دانند.

🔹سوال این‌جاست که اولاً اساساً چه ایرادی دارد که گروهی بدون رد ظواهر مورد قبول ظاهرگرایان، با تآویل عرفانی، لایه‌های دیگری از حقایق دینی را کشف کنند؟ چرا باید بسته‌شدن باب تکفیر و تفسیق و ‌اجرای حدود را یک‌ مصیبت شرعی قلمداد کرد؟
آیا نمی‌توان همین جملات جناب بایزید را که مستند تکفیر ایشان توسط جناب حر عاملی شده‌است، به‌گونه‌ای تأویل کرد که هیچ حظر عقلی و شرعی نداشته‌باشد؟
ایشان می‌فرمایند چون کلام بایزید، مطلق آمده‌است، پس پیداست که اراده‌ای مبنی‌بر خلاف ظاهر آن نداشته‌است.
حال آن‌که اصلاً لطافت کلمات عرفانی، همچون اشعار و حتی آیات قرآن، این است که گاه به اشاراتی بسنده می‌کنند و به مستمعان اجازه جولان اندیشه و شهود را می‌دهند تا غواصی در بحر کلام را بیاموزند.
اگر قرار بود گوینده حدود و ثغور کلام و درواقع مراد جدی خویش را برملا سازد که دیگر تأویل نبود؛ عین ظاهر بود.

ادامه در پایین:
🔻🔻🔻

@antioligarchie
2 از 2

✍️ از شمس تأویل تا کسوف تکفیر
(عقل سرخ)

🔸ثانیاً مزید بر مطلب فوق، در ظاهر کلام بایزید نیز کفری پیدا نیست. چنان‌که از برخی کلمات عرفانی چنین مستفاد می‌گردد که حدود ماهوی (همچون تعاریف محدود از انسان) و‌ اعراض (همچون زمانمندی و مکانمندی) تنها شئون و حیثیات حق‌اند و وجود حقیقی، جز یکی نیست.
بنابراین اگر بزرگی می‌گوید «ما أعظم شأنی»، نظر به همان ظاهر کلام، پر پیداست که شأن محدود عین‌الفقر عین‌الربطش مراد او‌ نیست و نظر به شدت اتصال خویش به آن وجود بسیط عالم دارد.
بر همین مبنا، کلام «لیس فی جبتی سوی الله» نیز بر اساس ظاهرش قابل تفسیر است؛ بدین صورت که این لباسِ شأنیِ حیثیِ مرا جز وجود سرشار حق، فیض نبخشیده‌است و احیا نکرده‌است.
(نک: شمس‌الدین محمدبن‌حمزه فَناری، مصباح الأنس بین المعقول و المشهود)

🔹در تایید آن‌چه عرض شد، به‌ روایتی منقول از امام صادق (ع) نیز استشهاد (و نه استدلال) می‌کنیم:
«ان الجمع بلا تفرقةٍ زندقة و التفرقة بلا جمع، تعطیل و الجمع بینهما توحید»[۲]؛ جمع بین حق و خلق بدون تنزیه و فرق‌نهادن کفر است و تنزیه بدون جمع بین حق و‌ خلق [موجب] تعطیل [معرفت ‌الله] است و جمع بین جمع و تفریق، توحید است.

تطبیق: تعبیر ماهیات امکانی به شئون حق (و نه وجود حقیقی)، محظور تشبیه را مرتفع می‌سازد؛ شدت اتصال شئون حق و حق، محضور تعطیل را رفع می‌کند و انحصار وجود در حق، توحید را تبیین می‌کند.

نتیجه: نوشتار فوق، مختصری بود در شرح دعوای دیرینه‌ی نص‌گرایان با عارفان و توضیح این‌که چگونه با مقداری تدقیق و تعمق، می‌توان خود را از ورطه‌ی تکفیر رهانید.
موضوع اصلی، شمس تبریزی و بایزید بسطامی و محی‌الدین عربی یا‌ حر عاملی و مکارم شیرازی و‌ نوری همدانی و... نیست.
موضوع اصلی این است که‌ چرا کثیری از فقها در طول تاریخ اسلام و شیعه، نتوانسته‌اند بروز و ظهور معارف متفاوت انسانی را تحمل کنند؟ و تا کی قرار است این نفی ناشایست ادامه یابد؟


[۱]. حر عاملی، نقدی جامع بر تصوف: ترجمه‌ی رساله‌ی الإثنى‏ عشريه فی الرد علی التصوف، ترجمه‌ی عباس جلالی، چ۲، قم: انصاریان، ۱۳۸۶ ش، ص ۲۵۰.
[2]. صائن‌الدين‌بن‌تركه، تمهید القواعد، چاپ انجمن فلسفة ايران، ص۱۱۵؛ همان، چاپ دفتر تبليغات، ص۲۶۲؛ همان، چاپ مؤسسة امّ‌ القري، ص۳۱۲.

#نص‌گرایی
#ظاهرگرایی
#عرفان
#باطن‌گرایی
#تأویل #تفسیر_اشاری

@antioligarchie
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻 زباله، میراث کهنه‌ی #چهاردانگه!
نزدیک به ۱۴ سال است که ساری زباله ی خانگی، صنعتی، بیمارستانی شهرش را به منطقه ی چهاردانگه حمل و دفن می کند و مشکلات زیادی را برای ساکنان این منطقه به وجود آورده است.
@antioligarchie
Forwarded from اتچ بات
#ویژه

#ارسالی_مخاطب

⭕️ در دادگاه ها چه می گذرد⁉️

🔻سخنان دادخواهانه فرزند شهید خطاب به رئیس محترم قوه قضاییه : آقای رئیسی در حالی به جرم #نشر_اکاذیب با شکایت دادستان بهشهر و صاحب کبابی به شش ماه #حبس محکوم شده ام که استفاده از گوشت خوک طی دو بار بررسی بدستور شخص دادستان در آزمایشگاه دامپزشکی مسجل شده است.

قاضی قیصری حرف دادستان و بازپرس را قبول ندارد؟

چرا به جای برخورد با شخص خاطی[ که از طرفی سلامت جامعه را به خطر میندازد و از سوی دیگر سبب بدگمانی مردم و ترویج خصلت فریبکاری و کسب سود از راه های نامشروع می شود] با یک هموطن دلسوز که آمر به معروف و ناهی از منکر است، برخورد شده است؟

#عدالتخواهی

@antioligarchie
یادداشت ایده آل گرایانه پایانی بر عصر آخوندیسم در عین کوتاهی خالی از مغالطات متعدد نبود.
در این یادداشت توصیه شده است که " شایسته است هر مومن مسلمان منتظر ظهور، مراجع تقلید را به مراجع تحقیق مبدل کرده و با پژوهش و تدبر در قرآن و سنت، دین داری خود را از دین داری منفعلانه به دین داری آگاهانه تغییر وضعیت دهد و قطعا این پایانی است بر عصر آخوندیسم "
در پاسخ به این بخش باید گفت:
آن چه که در دین مورد تقلید قرار می گیرد، بخش عملی دین یعنی احکام است و این در حالی است که عمده بخش دین یعنی عقاید و معارف دین، به اتفاق همه فقها، قابل تقلید نیست و هر مسلمانی باید خود در این باره تحقیق کرده و به یقین و آگاهی برسد. بنابراین هم متون دین و هم فقها همگان را به تحقیق و تدبر و تفکر در خصوص مسایل اعتقادی دعوت می کنند. گرچه در همین حیطه نیز تحقیق قابل قبولی از جانب افراد اتفاق نمی افتد
اما مسلما در هر رشته و علمی، اگر انسان به دنبال تحصیل برآید. از حالت انفعال (مراجعه به نظردیگران در آن رشته) به حالت فعال و آگاه( کارشناس آن رشته) تغییر وضعیت خواهد داد. این نه تنها در مورد علم فقه، بلکه در پزشکی و دیگر رشته ها هم می تواند اتفاق بیفتد. و در این صورت شما از مقلد به فقیه و از وضعیت بیمار به پزشک ، تغییر وضعیت خواهید داد بدیهی است در این صورت نه تنها عصر پزشکی و آخوندی به پایان نخواهد رسید بلکه خود شما نیز به این گروه و لو این عنوان بر شمااطلاق نشود اضافه خواهید شد.
حال سوال این است که چنین ایده آلی آیا امکان تحقق خواهد داشت؟ با اندکی تامل، کسب حد اقل های لازم حتی با در نظر گرفتن ساختار آکادمیک تحصیلات در هر رشته ای، نزدیک به ده سال طول می انجامد تا شخص در رشته مورد نظر ، صاحب نظر شود. آیا همه آحاد جامعه این استعداد و علاقه را دارند تا در این حوزه به تحصیل و پژوهش بپردازند؟ با مراجعه به عقل و تجربه و حتی به استناد آیه نفر ( و ما کان المومنون لینفروا کافه...) جواب مسلما منفی است. پس تحقق چنین ایده آلی عملا منتفی است.
در بخش دیگر این یادداشت آمده است که:
" اساسا خلق واژه های من در آوردی همچون "تقلید" به جای "تحقیق" از آن جهت است که علما، تحقیق را برای عوام جایز نمی دانند از برای همین است که بجای "مرجع تحقیق" "مرجع تقلید" را بر خود سزاوارتر می دانند."
گرچه عنوان مرجع تقلید برای عده ای خاص اطلاق می شود اما با کمی تامل، این عنوان برای همه کسانی که در رشته خاصی تخصص دارند قابل اطلاق است. چون همان طور که هر مسلمانی برای اطلاع از وظیفه دینی خود به نظر کارشناس مراجعه و آن را به کار می گیرد. در پزشکی نیز یک بیمار برای اگاهی از نحوه مقابله با بیماری اش به پزشک مراجعه و نسخه وی را بدون چون و چرا اجرا می کند. در تعمیر خودرو نیز صاحب خودرو به و نسخه تعمیرکار را و لو با صرف هزینه های سنگین عملی می کند. بنابراین هر کسی در حوزه تخصص خود عملا محل رجوع مردمند.
ذکر این نکته لازم است که هر عقل سلیمی، کسانی را که بدون آگاهی، در هر حیطه ای مداخله می کنند تقبیح کرده و مداخله آن ها را فساد زا می دانند. در امر دین نیز، جریان از همین قرار است. و قبل از علما، این عقل است که حکم به عدم امکان پژوهش برای فرد غیر وارد می کند. لذا حتی اگر علما هم حکم به جواز دهند باز هم بدون کسب آگاهی های لازم برای فهم متون دین، رسیدن به دستورالعملهای دینی ممکن نیست.
اما بخش اصلی و مهم این یادداشت، که به عنوان فرضیه این یادداشت قلمداد می شود سطور اول آن است که گفته شده:
" از بزرگترین خطراتی که حکومت آخوندی را تهدید می کند خارج ساختن تفقه و تدبر در امر دین و شکستن انحصار پژوهش در آن از دست آخوندهای حکومتی مستقر در قم و بیوت معظم است."
که در آن، خارج شدن تفقه و تدبر در امر دین از دست آخوندهای حکومتی، تهدید برای حکومت آخوندی قلمداد شده است.
در این باره چند نکته لازم است:
1- الزاما وجود آخوند حکومتی ، به معنای آخوندی بودن حکومت نیست. چه بسا آخوند حکومتی باشد ولی حکومت غیر آخوندی باشد کما اینکه در طول تاریخ علمای درباری و به تعبیر امروزی آخوند حکومتی بودند اما دربار و حکومت از آن سلاطین و شاهان بود.
2-حتی اگر آخوند حکومتی هم نباشد و تفقه و تدبر در امر دین از دست آخوندهای حکومتی هم خارج شود باز در مقابل، آخوندهای غیر حکومتی قرار دارند که به امر تفقه و تدبر در دین مشغولند. و همواره به عنوان محل رجوع مردم در امور دین محسوب می شده اند. بنابراین باز هم روحانیت، به عنوان مرجع مردم باقی خواهد ماند.
3-اگر گفته شود که امر تدبر و تفقه در دین چه از دست آخوند حکومتی و چه از دست آخوند غیر حکومتی خارج شود و همه مسلمانان، خود شخصا به تفقه و تدبر در دین بپردازند و این ایده آل دور از ذهن عملا تحقق یابد، نتیجه اش پایان آخوندی و فقاهت نیست بلکه فراگیر شدن آن است و‌لو با رویکردی متفاوت باشند
@antioligarchie
🔻 دیدار #حسن_روحانی و نخست وزیر انگلیس
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
Photo
#دیدگاه

🔘 #مولانا را به ترکیه نبخشید!

امیر هاشمی مقدم

🔻به تازگی نامه گروهی از طلبه‌ها منتشر شده که در آن دیدگاه آیت‌الله مکارم شیرازی را درباره ساخت فیلم «مست عشق» جویا شده‌اند. این فیلم درباره شمس و مولانا و به کارگردانی حسن فتحی محصول مشترک ایران و ترکیه خواهد بود. آیت‌الله مکارم نیز در پاسخی کوتاه نوشته: «با توجه به اینکه این کار سبب ترویج فرقه ضالّه صوفیه می‌شود، شرعاً جایز نیست و باید از آن خودداری کرد». البته شیوه نگارش نامه‌ای که طلبه‌ها نوشته‌اند، خود بحث جداگانه‌ای است؛ شیوه‌ای که در آن کلا به بیان دیدگاه‌های منفی و تکفیری درباره یک شخص یا برنامه پرداخته، و آنگاه از مراجع تقلید نظر می‌خواهند. در واقع با این ادبیات، مراجع تقلید را در کار انجام‌شده قرار می‌دهند و شوربختانه مراجع نیز بسیاری اوقات، به تایید چنین دیدگاه‌های افراطی‌ای می‌پردازند؛ همچون همین پاسخ آیت‌الله مکارم.
نگارنده دقیقا همین امروز به قونیه آمده. هشتم مهرماه زادروز مولاناست و سالهاست که ترکیه در هفته نخست پاییز، جشنواره بین‌المللی موسیقی سنتی و عرفانی برگزار کرده و گروه‌های موسیقی برجسته از کشورهای گوتاگون را به این جشنواره دعوت می‌کند. هر شب موسیقی یک کشور اجرا می‌شود و امشب هم کنسرت علیرضا قربانی از ایران است. شگفت‌آور آنکه تنها کنسرت گروه‌های ایرانی در سالن «سلجوقلو» این شهر برگزار می‌شود و دیگر کشورها، کنسرت‌شان در سالن مجموعه فرهنگی مولانا برگزار می‌گردد؛ چرا که شمار ایرانیانی که در این برنامه شرکت می‌کنند، قابل قیاس با شمار گردشگران کشورهای دیگر نیست و مجموعه فرهنگی‌مولانا گنجایش‌شان‌را ندارد. در نیمه دوم آذرماه هم که به مناسبت درگذشت مولانا، 10 روز مراسم «شب عروس» برگزار می‌شود نیز، اوضاع همین است.
یک دلیل چنین استقبالی از سوی ایرانیان، به جز پیوند ناگسستنی میان ایرانیان و مولانا، محروم بودن‌شان در ایران از برنامه‌هایی اینچنین درباره مفاخر ایرانی است. شمس و مولانا را دیدگاه‌های افراطی، ضاله می‌نامند و حتی ساخت یک فیلم درباره‌شان را برنمی‌تابند. پس چه جای گلایه که ترکیه مولانا را به‌نام خویش مصادره کرده و دارد درباره شمس نیز همین کار را می‌کند؟ (توضیح آنکه مسجدی کوچک به‌نام شمس در قونیه دارند که چند سالی است دولت ترکیه بر پایه خواب‌نما شدن یک نفر، مدعی است آرامگاه شمس اینجاست؛ در حالی‌که در منابع تاریخی خود عثمانی هم بارها به آرامگاه شمس در خوی اشاره شده و سلاطین عثمانی که به ایران حمله می‌کردند، با پای پیاده به زیارتش می‌رفتند).
در واقع چنین موضع‌گیری‌هایی از سوی طلبه‌ها و مجتهدان، بیش از اینکه خدمت به ایران باشد، خدمت به ترکیه و دیگر کشورهایی است که در پی مصادره میراث فرهنگی ایران هستند و آنگاه ایرانیان مجبورند برای برنامه‌های مرتبط با آنان، راه ترکیه را در پیش بگیرند.
بر پایه دیدگاه‌های افراطی در ایران، شمس و مولانا ضاله و گمراهند، حافظ اهل سنت بوده و نباید به او پر و بال داد، سعدی دروغگو بوده و اعمال منافی عفت می‌کرده، فردوسی زبان فارسی را در برابر زبان اسلام عَلَم کرد، ناصرخسرو اسماعیلی بود، منصور حلاج «انا الحق» گفت و شرک ورزید، دیگر مفاخر هم هر یک به دلیلی، گمراه بودند. عموما هنگامی که کسی از ایران‌دوستان از تمدن ایران باستان سخن می‌گویند، همین دیدگاه‌های افراطی مدعی می‌شوند در حالی‌که ایران دوره اسلامی صدها اندیشمند برجسته داشتیم، تمدن ایران باستان اندیشمندان شناخته‌شده چندانی نداشته است. خب اگر این دیدگاه را بپذیریم، دقیقا به کدام‌یک از مفاخرمان در تمدن اسلامی فخر بورزیم که شما آنها را تکفیر نکرده باشید؟
نکته دیگر «فرقه ضالّه» دانستن صوفیه از نگاه آیت‌الله مکارم و برخی از دیگر حوزویان است. به جز اینکه ضاله و گمراه نامیدن مسلمانانی که همه اصول و فروع دین را قبول دارند، کار ساده‌ای نیست، باید نگاهی اجتماعی نیز به این پدیده داشت. در درازای تاریخ ایران عموما گروه‌های متصوفه هنگامی گسترش یافته‌اند که اوضاع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران مناسب نبوده و بنابراین مردم تلاش می‌کردند با پیوستن به گروه‌های تصوف، راه گریزی از جهان پر آشوب اطراف‌شان بیابند. برای نمونه پس از حمله مغول و ویرانی‌هایی که در پی داشت، تصوف رشد چشمگیری نمود و از قضا از دل همین صوفیان بود که حکومت صفوی بر آمده و یکپارچگی و امنیت را در کشور برقرار کرد (و البته مذهب تشیع را رواج داد که همین طلاب اکنون مدافع دو آتشه‌اش هستند). اکنون نیز شرایط نامناسب اقتصادی/ اجتماعی است که تصوف و عرفان‌های اصطلاحا «نو ظهور» را گسترش داده و بنابراین برخوردهای امنیتی در این زمینه راه به جایی نخواهد برد. ای‌کاش روحانیون ما به جای تکفیر تصوف و عرفان، چاره‌ای هم برای رفع زمینه‌های پیدایش آن در دوران کنونی می‌یافتند.
اگر می‌پسندید، برای دیگران نیز بفرستید.

@antioligarchie