ضد تخریب
4.75K subscribers
25.4K photos
16.6K videos
40 files
1.16K links
🔴 پاسخ به تخریب و شبهات مطرح در رابطه با انقلاب اسلامی
Download Telegram
#فروش_ویژه
#چاپ_سوم
#آخرین_نخست_وزیر
زندگی وزمانه #میر_حسین_موسوی
اثر #جواد_موگویی
#نه_دی

دهه‌ی شصت گنگه.
دهه‌ی شصت راز آلوده.
دهه‌ی شصت پر ابهامه.
دهه‌ی شصت پر حادثه است.
دهه‌ی شصت جوانمرد کشه.
دهه‌ی شصت.. اما خیلی قدیمی نیست.
عجیب نیست؟ این همه صفت برای دوره‌ای که تعداد زیادی از مردم این مملکت توی هواش نفس کشیدن و خوب به خاطر دارنش، اما هنوز هم که هنوزه درباره خیلی از اتفاقاتش پر از سوالن.
ببینید رفقا؛
سیاست صریح و بی تعارفه و گاهی انقدر نزدیک و مرتبط که حتی اگر مدام ازش فرار کنید و نخواید باهاش دست به یقه بشید، اون رهاتون نمی‌کنه.
جنگ، صلح، امنیت، رفاه، عدالت، فساد، فقر و همه‌ی این واژه‌ها دست پرورده‌ی سیاستن و اونقدر حجم زیادی از زندگی‌تون رو قبضه کردن که خیال رهایی ازشون خنده‌آوره.
امروز درباره‌ی خیلی ماجراها می‌شه خوند و دونست، توضیح خواست، سوال کرد، متهم کرد و نسبتا مطمئن شد؛
اما اگر یک-دو دهه دیر کنیم، به جای مقدمه‌ی هر واقعه‌ای باید نوشت،
" از این قوم که من سخن خواهم راند یک دو تن زنده اند در گوشه‌ای افتاده."
و تنها و تنها به شنیده‌ها اکتفا کرد و اون موقع شاید از هر واقعه‌ای تنها یک روایت واحد در میون نباشه... و شاید حتی به سادگی نشه #جلاد ها رو از #شهید ها جدا کرد...
.http://yon.ir/m6OjQ
اگر مدت‌هاست هوس کردید کتابی بخونید که هر چند صفحه دست‌تون رو بکوبید روی پاتونو و زیر لب به خودتون بگید "د لامصب من الان باید اینا رو بدونم...؟" توصیه می‌کنم بخونیدش.

#دهه_شصت
#آخرین_نخست_وزیر
#نشر_شهید_کاظمی
#ناشر_برگزیده_سال
02537840846
www.manvaketab.ir
لینک مستقیم فروش اینترنتی:
http://manvaketab.ir/465146-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1/bz=fs

خرید آسان از طریق ربات "من و کتاب":
https://t.me/manvaketab_bot?start=61719


⛔️ @anti_takhrib
شباهت‌های دو استعفا!

ساعت ۱۰ شب ۱۴شهریور ۶۷ موسوی‌اردبیلی به هاشمی اطلاع داد که موسوی بی‌خبر از مسئولین استعفای ناگهانی داده. هاشمی در خاطراتش می‌نویسد: «فردا قرار است کابینه ایشان برای اخذ رای اعتماد در مجلس مطرح شود، تلاش کردم موسوی را پیدا کنم تا او را از استعفا منصرف کنم، معلوم شد، رابطه خود را با بیرون قطع کرده است»
صبح فردا روزنامه جمهوری‌اسلامی خبر استعفایی که هنوز رئیس‌جمهور نپذیرفته بود را علنی کرد!
این استعفای رسانه‌ای، برای ولایتی در اولین روز مذاکراتش در ژنو درباره پایان جنگ، به معنی خالی شدن پشت تیم مذاکره کننده بود. طرف غربی این را خوب می‌فهمید. برخی در داخل این استعفا را نوعی خیانت می‌دانستند. رسانه‌های غربی هم آنرا جنگ قدرت در ایران و مانور سیاسی موسوی تعبیر کردند.
جلال‌الدین فارسی می‌گوید:
«میرحسین استعفا داد تا به جامعه القا کند که موافق قطعنامه نبوده و از خودش قهرمان بسازد. در جلسه‌ روسای قوه، آیت‌الله خامنه‌ای گفت موسوی دنبال قهرمان‌سازی از خودش است و نباید بااستعفای او موافقت کرد»
موسوی در استعفایش خواستار اختیارات بیشتر شده بود. هاشمی می‌نویسد:
«احمداقا اطلاع دادند امام نامه تندی به موسوی نوشته...امام اجازه تعزیرات حکومتی را هم از موسوی گرفته‌اند...موسوی که برای گرفتن اختیارات بیشتر استعفا کرده بود، با گرفتن شدن اختیارات مواجه شده است»
امام در نامه‌اش نوشته بود: «حق این بود که اگر تصمیم بدین‌کار داشتید، لااقل من یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می‌گذاشتید. در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند، چه وقت گله و استعفا است!»
در نهایت، این نامه تند امام، موسوی را وادار به بازگشت کرد. اما این بار با اختیار کمتر از گذشته!
استعفای شبانه و اینستاگرامی ظریف تداعی استعفای ۳۰سال پیش موسوی را کرد. واقعا در روزهایی که مردم در جنگ اقتصادی آمریکا در تنگنا هستند، چه وقت گلایه و استعفاست؟
شاید هم‌ یک شوی سیاسی است برای گرفتن اختیارات بیشتر یا فشار برای تصویب fatf یا فرار قهرمانانه از نتایج شکست‌خورده برجام.

منبع: رجوع کنید به آخرین نخست‌وزیر؛ زندگینامه مهندس موسوی

#جواد_موگویی
⛔️ @anti_takhrib
رونوشت‌های سفر به لرستان-خوزستان/۳۲
روز یازدهم ۹۸/۱/۲۳- قسمت ۵


با عماد رفتیم حمیدیه در ۲۵کیلومتری اهواز.
رفتم روی پل شریعتی که بر کرخه است‌.
۴ طرف پل سیل‌بند زده‌اند؛ ۱۲ کیلومتر گونی پر کردند!
نبرد تن با سیل!
سرداری می‌گفت میلیون‌ها گونی در خوزستان پر شده!
رفتم کنار سیل‌بندها چرخی زدم. یک جانباز یک دست دیدم‌. عرب خوزستانی! از فرماندهان گونی‌پرکن‌ها بود!
یکی از رفقای تهرانی‌ام را دیدم. گفت اینجا هزاران نفر بودند تا گونی پرکنند اما نه گونی بود و نه بیل و نه خاک! همه چیز کم بود! برای هرچند نفر، یک بیل بود. عماد می‌گفت برخی بر روی سیل‌بند پاهایشان را بهم طناب کرده بودند! نشان از نرفتن و ماندن.
یاد فیلم عمرمختار افتادم؛ سکانسی که مجاهدان لیبیایی در برابر حمله ایتالیای‌ها، بر روی خاکریز‌ها پاهایشان را بهم می‌بستند. که یعنی می‌میرم اما نمی‌رویم!
پیرمرد چای‌فروشی می‌گفت ما اینجا تنها بودیم! نیروهای مردمی که آمدند جان گرفتیم برای مقاومت. سبزی‌فروشی‌ها در خیابان جار می‌زندند تا هرکس گونی در خانه دارد بیاورد! ده‌ها هزار گونی جمع می‌شود. ولی بازهم کم بوده تا ناگهان سیل گونی و خاک و کامیون می‌آید!
از کجا؟ نمی‌دانم.
باید بفهمم! محتمل است که کار خلق‌عرب یا وهابیون باشد، برای نفوذ در قلوب مردم. شایدم کار دیگری! حلقه مفقوده است.
شب آمدم قرارگاه کمیته مفقودین شهدای جنگ! سه راهی خرمشهر.
حسین یکتا را دیدم! سه روز پیش پل‌دختر دیدمش! داشت با سرداری حرف میزد. گوش تیز کردم: «تا وارد حمیدیه شدیم، رفتیم پل شریعتی! غوغایی بود. مردم دست‌تنها بودند؛ نه بیل بود نه گونی‌و...
زنگ زدم به فلانی. گفتم هرچه کامیون و فلان داری بفرست اینجا. هرچه از مردم پول گرفتم خرج شد! حساب خالیست!»

پی‌نوشت:
این روزها مدام با خود فکر می‌کنم که این قصه‌ها را چه کسی می‌نویسد؟!
آیا کسی برای فاطمه‌ ۳ماهه‌ی من، از قصه‌ی گونی‌پرکن‌های خوزستانی خواهد گفت؟! یا هنوز هم باید افسانه پتروس فداکار هلندی را بخواند!

#جواد_موگویی
https://t.me/joinchat/AAAAAE_4IcpN6Uv_wWL4xQ