این خانوم مهتاب ثروتی هم خیلی نچرال و زیباست. قشنگ از اوناس که دخترا میگن خاک تو سرتون ما اگه پسر بودیم میگرفتیمش!
البته خودمم باورم نداشتم، یه آن به خودم اومدم و رفتم که پیام رو پاک کنم ولی دیگه دیر شده بود.
آدم معمولا با ترسی که از تصوراتش داره زندگی میکنه، گاهی انقدر ازشون میترسه که سعی میکنه بهشون فکر هم نکنه حتی. ولی وقتی تصوراتش به واقعیت تبدیل میشن میبینه که خیلی از اون ترسها فقط ذهنی بودن و بیمورد. برای من اینجوری بوده بیشتر مواقع.
توروخدا چنلاتون رو یهویی دیلیت نکنید، هرچقدر هم که کمممبر و کوچیک باشه. نزدیک یکساله چنل دیلی یه خانمی رو دنبال میکردم با فقط ۱۳تا ممبر، که از خودش و بچههاش مینوشت و خیلی دوسش داشتم. الان فهمیدم چنلش رو پاک کرده. انگار یهچیزی ته دل آدم خالی میشه وقتی هی سرچ میکنی و چنل محبوبت رو دیگه پیدا نمیکنی.
من تا سر کوچه بخوام برم از دو روز قبل برنامهریزی میکنم، ولی مشهد رفتنم اینجوریه که داداشم زنگ زد گفت دوتا بلیط ارزون به تورم خورد براتون خریدم، فردا پاشید بیاید مشهد. الان داریم چمدون میبندیم!
چه هوایی. الان حال میداد بغلبهبغل کنار بخاری میخوابیدیم و پاهامونو گرم میکردیم، درحالی که کتری رو گذاشته بودیم رو بخاری، یه تیکه نون هم کنارش میذاشتیم که گرم بشه و تو داد میزدی: انقدر پتو رو باد نده.
آن
تو رو خدا با جزئیات تعریف کنید😩😩😩 چجوری دختر مزاحم میشه؟!
دوستدخترم داره میاد، ممکنه بخونه و دیگه نیاد!
Forwarded from خاطرات یک کتابدار
«کسی یک فیلسوف پیدا نکرده؟»
چند سال پیش روزی شبیه همین روزها پسربچهای هشت نه ساله یک شاخه گل باغچهای برایم آورد و گفت: «خانم روزتون مبارک». بهش شکلات دادم و از اینکه مناسبت روز را میدانست ازش تشکر کردم. برایم تعریف کرد که یک روز معلمشان گفته سعی کنید به آدمهایی که کسی را ندارند و کسی به یادشان نیست محبت کنید. او هم همان روز تقویم را برداشته و مناسبتها را یکی یکی یادداشت کرده و روزهایی مثل روز معلم و پرستار و پزشک را خط زده و فقط روز کتابدار و روز فلسفه را نگه داشته و حالا که ماموریت اول را انجام داده بود به دنبال یک فیلسوف میگشت تا در روز موعود برایش گل ببرد.
https://t.me/khaterateyekketabdar
چند سال پیش روزی شبیه همین روزها پسربچهای هشت نه ساله یک شاخه گل باغچهای برایم آورد و گفت: «خانم روزتون مبارک». بهش شکلات دادم و از اینکه مناسبت روز را میدانست ازش تشکر کردم. برایم تعریف کرد که یک روز معلمشان گفته سعی کنید به آدمهایی که کسی را ندارند و کسی به یادشان نیست محبت کنید. او هم همان روز تقویم را برداشته و مناسبتها را یکی یکی یادداشت کرده و روزهایی مثل روز معلم و پرستار و پزشک را خط زده و فقط روز کتابدار و روز فلسفه را نگه داشته و حالا که ماموریت اول را انجام داده بود به دنبال یک فیلسوف میگشت تا در روز موعود برایش گل ببرد.
https://t.me/khaterateyekketabdar