اندیشیدن تنها راه نجات
چگونه بدون ترک کهکشان راهشیری از آن عکس میگیرند؟ ⚛ @AndisheKonim ادامه در پست بعدی 👇
ادامهی پست فوق 👆👇
چگونه بدون ترک #کهکشان #راهشیری از آن عکس میگیرند؟
حتماً همهی ما در جاهای مختلف عکسهای زیادی از کهکشان راه شیری دیدهایم. این تصاویر معمولاً به دو دسته تقسیم میشوند:
۱. عکسهایی که از روی کرهی زمین گرفته شدهاند،
۲. و تصاویری که به نظر میرسد از بیرون کهکشان گرفته شدهاند.
در این پست، موضوع ما تصاویر نوع دوم است. اگر ما انسانها خود درون کهکشان زندگی میکنیم، چنین عکسهایی چگونه گرفته شدهاند؟
زمین در فاصلهای حدود ۲۷٬۰۰۰ سال نوری از سیاهچالهی مرکزی کهکشان راه شیری قرار دارد. برای کسی که در منظومهی شمسی حضور دارد، گرفتن عکسی از کل کهکشان راه شیری غیرممکن است. این مسئله مانند آن است که درون یک خودرو نشسته باشیم و بخواهیم از بیرون آن عکس بگیریم! اگر بخواهیم دوربینی به خارج از کهکشان بفرستیم تا برایمان عکس بگیرد، ارسال دادهها به زمین هزاران سال زمان خواهد برد.
متأسفانه باید بپذیریم که اغلب تصاویری که تاکنون از کهکشان محل سکونتمان دیدهایم، عکس واقعی نیستند، بلکه شبیهسازیهایی دقیق هستند. البته این تصاویر بیپایه و اساس نیستند. ما با بررسی چگالی گازها، بهویژه هیدروژن، و همچنین تحلیل مسیر حرکت ستارگان، به این نتیجه رسیدهایم که کهکشان ما یک کهکشان مارپیچی است. از سوی دیگر، با مشاهدهی کهکشانهای مارپیچیِ دیگر، میتوانیم ساختار کلی آنها را بشناسیم. ستارهشناسان با ترکیب این اطلاعات، تصاویر نسبتاً دقیقی از راه شیری بازسازی کردهاند، اما نباید آنها را عکس واقعی تصور کرد.
هر بار که به آسمان نگاه میکنیم، در واقع بخشی از راه شیری را میبینیم. تمام ستارگانی که با چشم غیرمسلح دیده میشوند، متعلق به کهکشان خودمان هستند. دید ما نسبت به راه شیری مانند نگاهکردن از لبهی یک بشقاب به سمت مرکز آن است. چون ما در لبهی کهکشان قرار داریم، میتوانیم بخش زیادی از آن را ببینیم. برخی عکاسان با گرفتن تصاویر متعدد از بخشهای مختلف آسمان، پانوراماهای بسیار زیبایی از راه شیری ساختهاند.
در شرایط مناسب، حتی مرکز کهکشان نیز با چشم غیرمسلح قابل مشاهده است؛ البته اگر آلودگی نوری و آلودگی هوا اجازه دهند! آلودگی نوری به روشنایی بیش از اندازهی محیط بر اثر نورهای مصنوعی گفته میشود. در شهرهای بزرگ که شبها چراغهای فراوانی روشن هستند، نهتنها مرکز کهکشان دیده نمیشود، بلکه بسیاری از ستارگان نیز از دید پنهان میمانند.
اقیانوسها، بیابانها و کوههای بلند، بهترین مکانها برای دیدن کهکشان هستند. اگر گذرتان به چنین جاهایی افتاد، حتماً دوربین با خودتان ببرید؛ شاید شما یکی از بهترین عکسها را از کهکشان عزیزمان بگیرید!
بنمایهها :
Yahoo Answers - How to Take Pictures of the Milky Way
io9 - How to Take Pictures of the Milky Way Without Leaving
⚛ @AndisheKonim
چگونه بدون ترک #کهکشان #راهشیری از آن عکس میگیرند؟
حتماً همهی ما در جاهای مختلف عکسهای زیادی از کهکشان راه شیری دیدهایم. این تصاویر معمولاً به دو دسته تقسیم میشوند:
۱. عکسهایی که از روی کرهی زمین گرفته شدهاند،
۲. و تصاویری که به نظر میرسد از بیرون کهکشان گرفته شدهاند.
در این پست، موضوع ما تصاویر نوع دوم است. اگر ما انسانها خود درون کهکشان زندگی میکنیم، چنین عکسهایی چگونه گرفته شدهاند؟
زمین در فاصلهای حدود ۲۷٬۰۰۰ سال نوری از سیاهچالهی مرکزی کهکشان راه شیری قرار دارد. برای کسی که در منظومهی شمسی حضور دارد، گرفتن عکسی از کل کهکشان راه شیری غیرممکن است. این مسئله مانند آن است که درون یک خودرو نشسته باشیم و بخواهیم از بیرون آن عکس بگیریم! اگر بخواهیم دوربینی به خارج از کهکشان بفرستیم تا برایمان عکس بگیرد، ارسال دادهها به زمین هزاران سال زمان خواهد برد.
متأسفانه باید بپذیریم که اغلب تصاویری که تاکنون از کهکشان محل سکونتمان دیدهایم، عکس واقعی نیستند، بلکه شبیهسازیهایی دقیق هستند. البته این تصاویر بیپایه و اساس نیستند. ما با بررسی چگالی گازها، بهویژه هیدروژن، و همچنین تحلیل مسیر حرکت ستارگان، به این نتیجه رسیدهایم که کهکشان ما یک کهکشان مارپیچی است. از سوی دیگر، با مشاهدهی کهکشانهای مارپیچیِ دیگر، میتوانیم ساختار کلی آنها را بشناسیم. ستارهشناسان با ترکیب این اطلاعات، تصاویر نسبتاً دقیقی از راه شیری بازسازی کردهاند، اما نباید آنها را عکس واقعی تصور کرد.
هر بار که به آسمان نگاه میکنیم، در واقع بخشی از راه شیری را میبینیم. تمام ستارگانی که با چشم غیرمسلح دیده میشوند، متعلق به کهکشان خودمان هستند. دید ما نسبت به راه شیری مانند نگاهکردن از لبهی یک بشقاب به سمت مرکز آن است. چون ما در لبهی کهکشان قرار داریم، میتوانیم بخش زیادی از آن را ببینیم. برخی عکاسان با گرفتن تصاویر متعدد از بخشهای مختلف آسمان، پانوراماهای بسیار زیبایی از راه شیری ساختهاند.
در شرایط مناسب، حتی مرکز کهکشان نیز با چشم غیرمسلح قابل مشاهده است؛ البته اگر آلودگی نوری و آلودگی هوا اجازه دهند! آلودگی نوری به روشنایی بیش از اندازهی محیط بر اثر نورهای مصنوعی گفته میشود. در شهرهای بزرگ که شبها چراغهای فراوانی روشن هستند، نهتنها مرکز کهکشان دیده نمیشود، بلکه بسیاری از ستارگان نیز از دید پنهان میمانند.
اقیانوسها، بیابانها و کوههای بلند، بهترین مکانها برای دیدن کهکشان هستند. اگر گذرتان به چنین جاهایی افتاد، حتماً دوربین با خودتان ببرید؛ شاید شما یکی از بهترین عکسها را از کهکشان عزیزمان بگیرید!
بنمایهها :
Yahoo Answers - How to Take Pictures of the Milky Way
io9 - How to Take Pictures of the Milky Way Without Leaving
⚛ @AndisheKonim
Yahoo
Yahoo Search - Web Search
The search engine that helps you find exactly what you're looking for. Find the most relevant information, video, images, and answers from all across the Web.
#مغز آنچه میخواهد میبیند !
مطالعهای جدید توسط دانشمندان علوم اعصاب نشان میدهد که ادراک بصری ما ممکن است کمتر به ورودیهای حسی وابسته باشد و بیشتر تحت تأثیر انتظارات و پیشداوریهای مغز باشد. این پژوهش که توسط محققان دانشگاه کالیفرنیا، سندیگو انجام شده، درک سنتی از نحوه پردازش اطلاعات بصری توسط مغز را به چالش میکشد.
بهطور سنتی، تصور میشد که سیستم بینایی مانند یک دوربین عمل میکند و اطلاعات بصری را از محیط بهصورت غیرفعال دریافت و پردازش میکند. با این حال، این مطالعه جدید نشان میدهد که مغز بهطور فعال آنچه را که میخواهیم یا انتظار داریم ببینیم، پیشبینی و تفسیر میکند. این فرآیند شامل شبکهای از نورونها
Neurons
در قشر بینایی
Visual Cortex
است که انتظارات را با ورودیهای حسی ادغام میکنند.
محققان با استفاده از تکنیکهای تصویربرداری مغزی، مانند تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI)، فعالیت مغز داوطلبان را در حالی که تصاویر مبهم یا چندپهلو به آنها نشان داده میشد، بررسی کردند. نتایج نشان داد که وقتی شرکتکنندگان انتظار دیدن یک شیء خاص، مانند یک چهره یا یک شیء روزمره را داشتند، قشر بینایی آنها فعالیت متفاوتی نسبت به زمانی که هیچ انتظاری نداشتند، نشان میداد. این یافتهها حاکی از آن است که ادراک بصری تا حد زیادی تحت تأثیر حالتهای ذهنی مانند توجه، انتظار و تجربیات قبلی قرار دارد.
یکی از جنبههای کلیدی این مطالعه، نقش بازخورد نورونی
Neural Feedback
در شکلگیری ادراک است. نورونهای موجود در نواحی بالاتر مغز، مانند قشر پیشپیشانی
Prefrontal Cortex
سیگنالهایی را به قشر بینایی ارسال میکنند که ادراک را بر اساس انتظارات شکل میدهند. این فرآیند میتواند توضیح دهد که چرا افراد گاهی اوقات چیزهایی را «میبینند» که در واقع وجود ندارند، مانند الگوهای خیالی در تصاویر مبهم.
این مطالعه پیامدهای گستردهای برای درک ما از ادراک بصری و حتی اختلالات مرتبط با آن، مانند اسکیزوفرنی یا توهمات بصری، دارد. با روشن شدن اینکه چگونه انتظارات ادراک را شکل میدهند، دانشمندان ممکن است بتوانند درمانهایی برای شرایطی که در آنها ادراک تحریف شده است، توسعه دهند. این پژوهش همچنین سؤالاتی را درباره ماهیت واقعیت و چگونگی تعامل ذهن ما با جهان اطرافمان مطرح میکند.
متن به جزئیات بیشتری درباره روشهای تجربی اشاره دارد، از جمله استفاده از تصاویر مبهم مانند تستهای رورشاخ
Rorschach Test
برای بررسی چگونگی تفسیر تصاویر توسط شرکتکنندگان. همچنین، مطالعه از مدلهای محاسباتی برای شبیهسازی تعامل بین ورودیهای حسی و انتظارات مغزی استفاده کرد.
قشر بینایی
Visual Cortex
بخشی از مغز که اطلاعات بصری را پردازش میکند و در ناحیه پسسری
Occipital Lobe
قرار دارد.
بازخورد نورونی
Neural Feedback
فرآیندی که در آن نواحی بالاتر مغز سیگنالهایی به نواحی پایینتر، مانند قشر بینایی، ارسال میکنند تا ادراک را تنظیم کنند.
تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI): تکنیکی برای اندازهگیری فعالیت مغز با ردیابی تغییرات جریان خون در نواحی فعال.
قشر پیشپیشانی
Prefrontal Cortex
ناحیهای در مغز که با تصمیمگیری، توجه و پیشبینی مرتبط است.
مطالعات قبلی، مانند پژوهشهایی در دهه ۱۹۹۰، نشان داده بودند که ادراک بصری میتواند تحت تأثیر زمینه و انتظارات باشد. با این حال، این مطالعه جدید با استفاده از تصویربرداری مغزی و مدلسازی محاسباتی، مکانیسمهای نورونی پشت این پدیده را با دقت بیشتری روشن کرده است.
کاربردهای عملی یافتهها
درمان اختلالات ادراکی: این یافتهها میتوانند به توسعه درمانهایی برای توهمات بصری در بیماریهایی مانند اسکیزوفرنی کمک کنند.
بهبود فناوریهای بصری: درک بهتر ادراک میتواند به طراحی رابطهای کاربری یا واقعیت مجازی واقعیتر منجر شود.
آموزش و یادگیری: شناخت نقش انتظارات میتواند به بهبود روشهای آموزشی مبتنی بر توجه و ادراک کمک کند.
این مطالعه با به چالش کشیدن مدل سنتی ادراک بصری، درک ما از تعامل مغز با جهان را عمیقتر میکند. این پژوهش نشان میدهد که ادراک صرفاً انعکاسی از واقعیت نیست، بلکه ساختاری فعال توسط مغز است که پیامدهای فلسفی و علمی عمیقی دارد. مطالعه از نظریه «پیشبینیهای عصبی»
Predictive Coding
حمایت میکند که طبق آن، مغز مدام در حال حدسزدن و پیشبینی ورودیهای حسی است.
بنمایهها :
https://www.earth.com/news/rethinking-vision-the-brain-sees-what-it-wants-to-see
https://www.nature.com/articles/s41467-025-58707-4
⚛ @AndisheKonim
مطالعهای جدید توسط دانشمندان علوم اعصاب نشان میدهد که ادراک بصری ما ممکن است کمتر به ورودیهای حسی وابسته باشد و بیشتر تحت تأثیر انتظارات و پیشداوریهای مغز باشد. این پژوهش که توسط محققان دانشگاه کالیفرنیا، سندیگو انجام شده، درک سنتی از نحوه پردازش اطلاعات بصری توسط مغز را به چالش میکشد.
بهطور سنتی، تصور میشد که سیستم بینایی مانند یک دوربین عمل میکند و اطلاعات بصری را از محیط بهصورت غیرفعال دریافت و پردازش میکند. با این حال، این مطالعه جدید نشان میدهد که مغز بهطور فعال آنچه را که میخواهیم یا انتظار داریم ببینیم، پیشبینی و تفسیر میکند. این فرآیند شامل شبکهای از نورونها
Neurons
در قشر بینایی
Visual Cortex
است که انتظارات را با ورودیهای حسی ادغام میکنند.
محققان با استفاده از تکنیکهای تصویربرداری مغزی، مانند تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI)، فعالیت مغز داوطلبان را در حالی که تصاویر مبهم یا چندپهلو به آنها نشان داده میشد، بررسی کردند. نتایج نشان داد که وقتی شرکتکنندگان انتظار دیدن یک شیء خاص، مانند یک چهره یا یک شیء روزمره را داشتند، قشر بینایی آنها فعالیت متفاوتی نسبت به زمانی که هیچ انتظاری نداشتند، نشان میداد. این یافتهها حاکی از آن است که ادراک بصری تا حد زیادی تحت تأثیر حالتهای ذهنی مانند توجه، انتظار و تجربیات قبلی قرار دارد.
یکی از جنبههای کلیدی این مطالعه، نقش بازخورد نورونی
Neural Feedback
در شکلگیری ادراک است. نورونهای موجود در نواحی بالاتر مغز، مانند قشر پیشپیشانی
Prefrontal Cortex
سیگنالهایی را به قشر بینایی ارسال میکنند که ادراک را بر اساس انتظارات شکل میدهند. این فرآیند میتواند توضیح دهد که چرا افراد گاهی اوقات چیزهایی را «میبینند» که در واقع وجود ندارند، مانند الگوهای خیالی در تصاویر مبهم.
این مطالعه پیامدهای گستردهای برای درک ما از ادراک بصری و حتی اختلالات مرتبط با آن، مانند اسکیزوفرنی یا توهمات بصری، دارد. با روشن شدن اینکه چگونه انتظارات ادراک را شکل میدهند، دانشمندان ممکن است بتوانند درمانهایی برای شرایطی که در آنها ادراک تحریف شده است، توسعه دهند. این پژوهش همچنین سؤالاتی را درباره ماهیت واقعیت و چگونگی تعامل ذهن ما با جهان اطرافمان مطرح میکند.
متن به جزئیات بیشتری درباره روشهای تجربی اشاره دارد، از جمله استفاده از تصاویر مبهم مانند تستهای رورشاخ
Rorschach Test
برای بررسی چگونگی تفسیر تصاویر توسط شرکتکنندگان. همچنین، مطالعه از مدلهای محاسباتی برای شبیهسازی تعامل بین ورودیهای حسی و انتظارات مغزی استفاده کرد.
قشر بینایی
Visual Cortex
بخشی از مغز که اطلاعات بصری را پردازش میکند و در ناحیه پسسری
Occipital Lobe
قرار دارد.
بازخورد نورونی
Neural Feedback
فرآیندی که در آن نواحی بالاتر مغز سیگنالهایی به نواحی پایینتر، مانند قشر بینایی، ارسال میکنند تا ادراک را تنظیم کنند.
تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI): تکنیکی برای اندازهگیری فعالیت مغز با ردیابی تغییرات جریان خون در نواحی فعال.
قشر پیشپیشانی
Prefrontal Cortex
ناحیهای در مغز که با تصمیمگیری، توجه و پیشبینی مرتبط است.
مطالعات قبلی، مانند پژوهشهایی در دهه ۱۹۹۰، نشان داده بودند که ادراک بصری میتواند تحت تأثیر زمینه و انتظارات باشد. با این حال، این مطالعه جدید با استفاده از تصویربرداری مغزی و مدلسازی محاسباتی، مکانیسمهای نورونی پشت این پدیده را با دقت بیشتری روشن کرده است.
کاربردهای عملی یافتهها
درمان اختلالات ادراکی: این یافتهها میتوانند به توسعه درمانهایی برای توهمات بصری در بیماریهایی مانند اسکیزوفرنی کمک کنند.
بهبود فناوریهای بصری: درک بهتر ادراک میتواند به طراحی رابطهای کاربری یا واقعیت مجازی واقعیتر منجر شود.
آموزش و یادگیری: شناخت نقش انتظارات میتواند به بهبود روشهای آموزشی مبتنی بر توجه و ادراک کمک کند.
این مطالعه با به چالش کشیدن مدل سنتی ادراک بصری، درک ما از تعامل مغز با جهان را عمیقتر میکند. این پژوهش نشان میدهد که ادراک صرفاً انعکاسی از واقعیت نیست، بلکه ساختاری فعال توسط مغز است که پیامدهای فلسفی و علمی عمیقی دارد. مطالعه از نظریه «پیشبینیهای عصبی»
Predictive Coding
حمایت میکند که طبق آن، مغز مدام در حال حدسزدن و پیشبینی ورودیهای حسی است.
بنمایهها :
https://www.earth.com/news/rethinking-vision-the-brain-sees-what-it-wants-to-see
https://www.nature.com/articles/s41467-025-58707-4
⚛ @AndisheKonim
Earth.com
Rethinking vision: The brain sees what it wants to see - Earth.com
A new study shows that the brain's visual system adapts to your goals, reshaping perception based on what you're trying to do.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شبیهسازی برخورد دو #ستارهی #نوترونی
این رویداد پس از میلیاردها سال چرخش به دور کدیگر رخ میدهد. در این شبیهسازی ، ستارهها در چند میلیثانیه با هم ادغام میشوند و امواج گرانشی را آزاد میکنند که توسط نظریه نسبیت عام اینشتین پیشبینی شده بود. برخورد ستارههای نوترونی مانند کارخانههای کیهانی برای تولید عناصر سنگین مثل طلا و پلاتین عمل میکند. مطالعهای در سال ۲۰۱۷ در مجله آتلانتیک اشاره کرده که برخورد دو ستارهی نوترونی میتواند ده هزار برابر جرم زمین از این مواد تولید کند و این موضوع باور قبلی مبنی بر اینکه ابرنواخترها منبع اصلی این عناصر هستند را به چالش میکشد.
⚛ @AndisheKonim
این رویداد پس از میلیاردها سال چرخش به دور کدیگر رخ میدهد. در این شبیهسازی ، ستارهها در چند میلیثانیه با هم ادغام میشوند و امواج گرانشی را آزاد میکنند که توسط نظریه نسبیت عام اینشتین پیشبینی شده بود. برخورد ستارههای نوترونی مانند کارخانههای کیهانی برای تولید عناصر سنگین مثل طلا و پلاتین عمل میکند. مطالعهای در سال ۲۰۱۷ در مجله آتلانتیک اشاره کرده که برخورد دو ستارهی نوترونی میتواند ده هزار برابر جرم زمین از این مواد تولید کند و این موضوع باور قبلی مبنی بر اینکه ابرنواخترها منبع اصلی این عناصر هستند را به چالش میکشد.
⚛ @AndisheKonim
دولت ترامپ قصد دارد در بودجهی پیشنهادی سال ۲۰۲۶، کل برنامهی پژوهشهای زیستی «سازمان زمینشناسی آمریکا» (USGS) را که ۳۰۷ میلیون دلار هزینه دارد، حذف کند.
این برنامه بخشی از مأموریت «اکوسیستمها» در USGS است که در زمینههایی چون حفاظت از گونههای در معرض انقراض، مدیریت حیاتوحش، مقابله با آتشسوزی جنگلها، و سازگاری با تغییرات اقلیمی فعالیت دارد.
حدود ۱۲۰۰ نفر، از جمله دانشمندان، در این برنامه مشغول به کارند. آنها پژوهشهایی درباره تغییرات اقلیمی، گونههای مهاجم، بیماریهایی مانند آنفلوانزای پرندگان و بیماری سفید در خفاشها، و آلودگیهایی چون «مواد شیمیایی همیشگی» انجام میدهند. USGS همچنین نقش مهمی در لیست شدن خرسهای قطبی به عنوان گونه در خطر انقراض در سال ۲۰۰۸ داشته و برنامههای پژوهشی آن در مورد پرندگان و خفاشها سابقهای صدساله دارد.
این اقدام با الهام از پیشنهاد بنیاد محافظهکار
Heritage
طرح
Project 2025
انجام میشود که هدفش حذف «بخش منابع زیستی» USGS است. اما تصمیم نهایی با کنگره است و پیشتر نیز کنگره در برابر چنین کاهشهایی مقاومت کرده و بودجه را بازگردانده است.
منتقدان هشدار دادهاند که حذف این برنامه یک «ضربه بزرگ به ظرفیت علمی کشور» خواهد بود، چرا که دانشگاهها و نهادهای ایالتی نمیتوانند بار مطالعات بلندمدت و هماهنگ فدرال را به دوش بکشند.
خاستگاه :
Science
⚛ @AndisheKonim
این برنامه بخشی از مأموریت «اکوسیستمها» در USGS است که در زمینههایی چون حفاظت از گونههای در معرض انقراض، مدیریت حیاتوحش، مقابله با آتشسوزی جنگلها، و سازگاری با تغییرات اقلیمی فعالیت دارد.
حدود ۱۲۰۰ نفر، از جمله دانشمندان، در این برنامه مشغول به کارند. آنها پژوهشهایی درباره تغییرات اقلیمی، گونههای مهاجم، بیماریهایی مانند آنفلوانزای پرندگان و بیماری سفید در خفاشها، و آلودگیهایی چون «مواد شیمیایی همیشگی» انجام میدهند. USGS همچنین نقش مهمی در لیست شدن خرسهای قطبی به عنوان گونه در خطر انقراض در سال ۲۰۰۸ داشته و برنامههای پژوهشی آن در مورد پرندگان و خفاشها سابقهای صدساله دارد.
این اقدام با الهام از پیشنهاد بنیاد محافظهکار
Heritage
طرح
Project 2025
انجام میشود که هدفش حذف «بخش منابع زیستی» USGS است. اما تصمیم نهایی با کنگره است و پیشتر نیز کنگره در برابر چنین کاهشهایی مقاومت کرده و بودجه را بازگردانده است.
منتقدان هشدار دادهاند که حذف این برنامه یک «ضربه بزرگ به ظرفیت علمی کشور» خواهد بود، چرا که دانشگاهها و نهادهای ایالتی نمیتوانند بار مطالعات بلندمدت و هماهنگ فدرال را به دوش بکشند.
خاستگاه :
Science
⚛ @AndisheKonim
Science
Trump swings budget ax at USGS biology research
Plan to eliminate $307 million ecosystem program could face obstacles in Congress
"میکروسکوپ الکترونی رویشی"؛ یک اشتباه بیپایان در علم و هوش مصنوعی
ماجرا از کجا شروع شد؟
اوایل امسال، دانشمندان به عبارتی عجیب در مقالات علمی برخوردند:
Vegetative electron microscopy
(میکروسکوپ الکترونی رویشی). این اصطلاح، هرچند ظاهری فنی دارد، در واقع بیمعناست و هیچ کاربرد واقعی در علم ندارد. با این حال، در چندین مقالهی منتشرشده دیده میشود. منشأ این عبارت به ترکیب اشتباه دو واژه در هنگام اسکن و دیجیتالیسازی مقالات علمی دههی ۵۰ میلادی بازمیگردد، جایی که واژهی
Vegetative
از یک ستون و
Electron
از ستونی دیگر به اشتباه به هم چسبیدهاند.
خطای ترجمهی از پارسی
در دهههای اخیر، این اصطلاح اشتباه در مقالات ایرانی نیز ظاهر شده است، احتمالاً به دلیل اشتباه در ترجمه. در فارسی، تفاوت میان واژههای "رویشی" و "پویشی" (یا «اسکن» و «رویشی») تنها در یک نقطه یا حرف نگارشی است. همین شباهت باعث شده ترجمهی اشتباه به انگلیسی، عبارت
"vegetative electron microscopy"
را تولید کند.
گسترش از طریق هوش مصنوعی
این اصطلاح اشتباه، بهمرور در منابع آموزشی مدلهای هوش مصنوعی مانند GPT-3 و GPT-4 وارد شده و بهعنوان بخشی از «دانش» آنها نهادینه شده است. به عبارت دیگر، اگر بخواهید متنی علمی تولید کنید، این مدلها ممکن است این عبارت را بهعنوان پیشنهاد معقول مطرح کنند، چون در دیتاستهای آموزشی آنها وجود دارد.
مشکل مقیاس و شفافیت
اصلاح چنین خطاهایی بسیار دشوار است. پایگاههایی مثل
CommonCrawl
که منابع عظیم آموزش AI هستند ، دارای میلیونها گیگابایت دادهاند. بررسی و اصلاح آنها از توان محققان خارج است. همچنین شرکتهایی مانند
OpenAI
یا
Anthropic
جزئیات دقیقی از دادههای آموزشی مدلهای خود منتشر نمیکنند.
واکنش ناشران علمی
برخی ناشران مانند
Springer Nature
مقالهای را بهدلیل استفاده از این عبارت بازپس گرفتند، در حالیکه برخی دیگر مانند
Elsevier
در ابتدا سعی کردند اصطلاح را توجیه کنند و سپس مجبور به تصحیح شدند.
نگرانیهای بزرگتر
این اتفاق، تنها نوک کوه یخ است. معلوم نیست چند اصطلاح نادرست دیگر در مدلهای هوش مصنوعی دفن شدهاند که هنوز کشف نشدهاند. این موضوع اعتبار علم، فرایند داوری مقالات و حتی آیندهی پژوهش را زیر سؤال میبرد.
خاستگاه :
Original article
Aaron J. Snoswell, Research Fellow in AI Accountability, Queensland University of Technology; Kevin Witzenberger, Research Fellow, GenAI Lab, Queensland University of Technology, and Rayane El Masri, PhD Candidate, GenAI Lab, Queensland University of Technology
⚛ @AndisheKonim
ماجرا از کجا شروع شد؟
اوایل امسال، دانشمندان به عبارتی عجیب در مقالات علمی برخوردند:
Vegetative electron microscopy
(میکروسکوپ الکترونی رویشی). این اصطلاح، هرچند ظاهری فنی دارد، در واقع بیمعناست و هیچ کاربرد واقعی در علم ندارد. با این حال، در چندین مقالهی منتشرشده دیده میشود. منشأ این عبارت به ترکیب اشتباه دو واژه در هنگام اسکن و دیجیتالیسازی مقالات علمی دههی ۵۰ میلادی بازمیگردد، جایی که واژهی
Vegetative
از یک ستون و
Electron
از ستونی دیگر به اشتباه به هم چسبیدهاند.
خطای ترجمهی از پارسی
در دهههای اخیر، این اصطلاح اشتباه در مقالات ایرانی نیز ظاهر شده است، احتمالاً به دلیل اشتباه در ترجمه. در فارسی، تفاوت میان واژههای "رویشی" و "پویشی" (یا «اسکن» و «رویشی») تنها در یک نقطه یا حرف نگارشی است. همین شباهت باعث شده ترجمهی اشتباه به انگلیسی، عبارت
"vegetative electron microscopy"
را تولید کند.
گسترش از طریق هوش مصنوعی
این اصطلاح اشتباه، بهمرور در منابع آموزشی مدلهای هوش مصنوعی مانند GPT-3 و GPT-4 وارد شده و بهعنوان بخشی از «دانش» آنها نهادینه شده است. به عبارت دیگر، اگر بخواهید متنی علمی تولید کنید، این مدلها ممکن است این عبارت را بهعنوان پیشنهاد معقول مطرح کنند، چون در دیتاستهای آموزشی آنها وجود دارد.
مشکل مقیاس و شفافیت
اصلاح چنین خطاهایی بسیار دشوار است. پایگاههایی مثل
CommonCrawl
که منابع عظیم آموزش AI هستند ، دارای میلیونها گیگابایت دادهاند. بررسی و اصلاح آنها از توان محققان خارج است. همچنین شرکتهایی مانند
OpenAI
یا
Anthropic
جزئیات دقیقی از دادههای آموزشی مدلهای خود منتشر نمیکنند.
واکنش ناشران علمی
برخی ناشران مانند
Springer Nature
مقالهای را بهدلیل استفاده از این عبارت بازپس گرفتند، در حالیکه برخی دیگر مانند
Elsevier
در ابتدا سعی کردند اصطلاح را توجیه کنند و سپس مجبور به تصحیح شدند.
نگرانیهای بزرگتر
این اتفاق، تنها نوک کوه یخ است. معلوم نیست چند اصطلاح نادرست دیگر در مدلهای هوش مصنوعی دفن شدهاند که هنوز کشف نشدهاند. این موضوع اعتبار علم، فرایند داوری مقالات و حتی آیندهی پژوهش را زیر سؤال میبرد.
خاستگاه :
Original article
Aaron J. Snoswell, Research Fellow in AI Accountability, Queensland University of Technology; Kevin Witzenberger, Research Fellow, GenAI Lab, Queensland University of Technology, and Rayane El Masri, PhD Candidate, GenAI Lab, Queensland University of Technology
⚛ @AndisheKonim
The Conversation
A weird phrase is plaguing scientific papers – and we traced it back to a glitch in AI training data
Once errors creep into the AI knowledge base, they can be very hard to get out.
اندیشیدن تنها راه نجات
"میکروسکوپ الکترونی رویشی"؛ یک اشتباه بیپایان در علم و هوش مصنوعی ماجرا از کجا شروع شد؟ اوایل امسال، دانشمندان به عبارتی عجیب در مقالات علمی برخوردند: Vegetative electron microscopy (میکروسکوپ الکترونی رویشی). این اصطلاح، هرچند ظاهری فنی دارد، در واقع بیمعناست…
نظر چتجیپیتی در مورد مقالهی فوق و بررسی راههای اصلاح چنین مشکلاتی :
مقاله واقعاً جالب و قابلتأملهست، مخصوصاً چون نشون میده که چطور یک اشتباه ظاهراً بیاهمیت میتونه بهمرور در مقیاس وسیع علمی پخش بشه و حتی وارد دانشِ نهادینهشده در مدلهای هوش مصنوعی بشه.
دربارهی اصلاح اینجور خطاها، چند نکته مهم هست:
شفافیت در دادههای آموزشی:
اگر شرکتهایی مثل
OpenAI
یا
Anthropic
بخشی از منابع آموزشیشون رو عمومی کنن، پژوهشگرها میتونن دادهها رو بررسی کنن و الگوهای اشتباه رو شناسایی کنن. اما وقتی این منابع مخفی هستن، عملاً هیچ راهی برای تحلیل یا اصلاح وجود نداره.
بازخورد از کاربرها و پژوهشگرها :
یکی از روشهای مؤثر، استفاده از سیستم بازخورد فعال توسط کاربران متخصصه. مثلاً وقتی پژوهشگری متوجه اصطلاح نادرستی مثل "میکروسکوپ الکترونی رویشی" میشه، بتونه اون رو علامتگذاری کنه تا توی نسخههای بعدی مدلها حذف یا تصحیح بشه.
استفاده از سیستمهای اعتبارسنجی منابع:
مدلهای AI باید بتونن بر اساس وزن علمی و اعتبار خاستگاه ، اطلاعات رو دستهبندی کنن. مثلاً مقالهای از
Nature
باید ارزش بیشتری نسبت به یک وبلاگ ناشناخته داشته باشه. فعلاً خیلی از مدلها این تفاوت رو بهخوبی تشخیص نمیدن.
آموزش با دادههای تأییدشده
Curated data
بهجای اتکا به دیتاهای عظیم و خام مثل
CommonCrawl
میشه مجموعه دادههایی کوچکتر اما بسیار دقیقتر ساخت که با کمک انسانها بررسی و تایید شده باشن.
افزودن حافظه خطاها به مدلها:
یک نوع حافظه یا
Blacklist
از اصطلاحات نادرست که اگر مدل خواست از اونها استفاده کنه، هشدار بده یا اصلاح کنه.
خلاصه:
این اشتباه یه نمونه عالیه از اینکه چرا ما نباید چشمبسته به خروجیهای AI اعتماد کنیم، مخصوصاً در حوزههایی مثل علم، پزشکی، یا حقوق. و مهمتر اینکه تصحیح این اشتباهات نیاز به ترکیب قدرت انسانی و ماشینی داره
⚛ @AndisheKonim
مقاله واقعاً جالب و قابلتأملهست، مخصوصاً چون نشون میده که چطور یک اشتباه ظاهراً بیاهمیت میتونه بهمرور در مقیاس وسیع علمی پخش بشه و حتی وارد دانشِ نهادینهشده در مدلهای هوش مصنوعی بشه.
دربارهی اصلاح اینجور خطاها، چند نکته مهم هست:
شفافیت در دادههای آموزشی:
اگر شرکتهایی مثل
OpenAI
یا
Anthropic
بخشی از منابع آموزشیشون رو عمومی کنن، پژوهشگرها میتونن دادهها رو بررسی کنن و الگوهای اشتباه رو شناسایی کنن. اما وقتی این منابع مخفی هستن، عملاً هیچ راهی برای تحلیل یا اصلاح وجود نداره.
بازخورد از کاربرها و پژوهشگرها :
یکی از روشهای مؤثر، استفاده از سیستم بازخورد فعال توسط کاربران متخصصه. مثلاً وقتی پژوهشگری متوجه اصطلاح نادرستی مثل "میکروسکوپ الکترونی رویشی" میشه، بتونه اون رو علامتگذاری کنه تا توی نسخههای بعدی مدلها حذف یا تصحیح بشه.
استفاده از سیستمهای اعتبارسنجی منابع:
مدلهای AI باید بتونن بر اساس وزن علمی و اعتبار خاستگاه ، اطلاعات رو دستهبندی کنن. مثلاً مقالهای از
Nature
باید ارزش بیشتری نسبت به یک وبلاگ ناشناخته داشته باشه. فعلاً خیلی از مدلها این تفاوت رو بهخوبی تشخیص نمیدن.
آموزش با دادههای تأییدشده
Curated data
بهجای اتکا به دیتاهای عظیم و خام مثل
CommonCrawl
میشه مجموعه دادههایی کوچکتر اما بسیار دقیقتر ساخت که با کمک انسانها بررسی و تایید شده باشن.
افزودن حافظه خطاها به مدلها:
یک نوع حافظه یا
Blacklist
از اصطلاحات نادرست که اگر مدل خواست از اونها استفاده کنه، هشدار بده یا اصلاح کنه.
خلاصه:
این اشتباه یه نمونه عالیه از اینکه چرا ما نباید چشمبسته به خروجیهای AI اعتماد کنیم، مخصوصاً در حوزههایی مثل علم، پزشکی، یا حقوق. و مهمتر اینکه تصحیح این اشتباهات نیاز به ترکیب قدرت انسانی و ماشینی داره
⚛ @AndisheKonim
📢 تصویر روز ناسا
🗓 جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
عنوان: سیارک دونالدجوهانسون
عکس: ناسا / لوسی / گودارد / سوآرآی / جانز هاپکینز / نویرلب
سیارک دونالدجوهانسون که در کمربند اصلی سیارکها قرار دارد، حدود ۸ کیلومتر طول و ۳.۵ کیلومتر عرض دارد. در ۲۰ آوریل، فضاپیمای لوسی این عکس واضح و نزدیک را از فاصله حدود ۱۱۰۰ کیلومتری با دوربین مخصوص خودش گرفته است. این سیارک به نام دانشمند آمریکایی، دونالد جوهانسون، که فسیل معروف لوسی را کشف کرد، نامگذاری شده است. شکل کشیده و خاص این سیارک احتمالاً حدود ۱۵۰ میلیون سال پیش بر اثر برخورد آرام دو جرم کوچکتر به وجود آمده است. فضاپیمای لوسی که در اکتبر ۲۰۲۱ پرتاب شد، در سال ۲۰۲۵ به سفرش در کمربند اصلی سیارکها ادامه میدهد و بعد به سمت سیارکهای تروجان نزدیک سیاره مشتری میرود. انتظار میرود لوسی اولین سیارک تروجان هدفش به نام یوریباتس را در آگوست ۲۰۲۷ ملاقات کند.
⚛ @AndisheKonim
🗓 جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
عنوان: سیارک دونالدجوهانسون
عکس: ناسا / لوسی / گودارد / سوآرآی / جانز هاپکینز / نویرلب
سیارک دونالدجوهانسون که در کمربند اصلی سیارکها قرار دارد، حدود ۸ کیلومتر طول و ۳.۵ کیلومتر عرض دارد. در ۲۰ آوریل، فضاپیمای لوسی این عکس واضح و نزدیک را از فاصله حدود ۱۱۰۰ کیلومتری با دوربین مخصوص خودش گرفته است. این سیارک به نام دانشمند آمریکایی، دونالد جوهانسون، که فسیل معروف لوسی را کشف کرد، نامگذاری شده است. شکل کشیده و خاص این سیارک احتمالاً حدود ۱۵۰ میلیون سال پیش بر اثر برخورد آرام دو جرم کوچکتر به وجود آمده است. فضاپیمای لوسی که در اکتبر ۲۰۲۱ پرتاب شد، در سال ۲۰۲۵ به سفرش در کمربند اصلی سیارکها ادامه میدهد و بعد به سمت سیارکهای تروجان نزدیک سیاره مشتری میرود. انتظار میرود لوسی اولین سیارک تروجان هدفش به نام یوریباتس را در آگوست ۲۰۲۷ ملاقات کند.
⚛ @AndisheKonim
قدیمیترین فسیل مورچه که تاکنون پیدا شده ، تاریخچهی «مورچههای جهنمی» را روشن میکند.
چند ماه پیش، حشرهشناس آندرسون لپکو در حال بررسی ...
⚛ @AndisheKonim
ادامه در پست بعدی 👇
چند ماه پیش، حشرهشناس آندرسون لپکو در حال بررسی ...
⚛ @AndisheKonim
ادامه در پست بعدی 👇
اندیشیدن تنها راه نجات
Photo
ادامهی پست فوق 👆👇
قدیمیترین #فسیل #مورچه که تاکنون پیدا شده، تاریخچهی #مورچههای #جهنمی را روشن میکند.
چند ماه پیش، حشرهشناس آندرسون لپکو در حال بررسی مجموعهای از فسیلها در موزه جانورشناسی دانشگاه سائوپائولو بود که یک نمونهی غیرعادی توجهش را جلب کرد: مورچهای با فکهایی شبیه داس که درون سنگ آهک به دام افتاده بود. این مورچه که تقریباً به اندازه یک سکه کوچک بود، در مکانی بسیار دور از زیستگاههای قبلاً شناختهشدهی مورچههای باستانی پیدا شده بود و قدمت آن به ۱۱۳ میلیون سال قبل میرسید _ این یعنی قدیمیترین مورچهای که تاکنون پیدا شده است.
این یافته که در مجلهی
Current Biology
منتشر شده، میتواند شناخت دانشمندان دربارهی منشأ و تکامل مورچهها را بهکلی بازنویسی کند. فیل باردن، زیستشناس تکاملی از مؤسسه فناوری نیوجرسی (که در این پژوهش دخیل نبوده)، میگوید: نه تنها یاقتن چنین حشرهای غیرعادی و هیجانانگیز است، بلکه یافتن آن در آمریکای جنوبی _ جایی که فسیلهای کمی از مورچهها یافت شده _ بسیار شگفتانگیز است. به گفته او، آمریکای جنوبی تاکنون مانند «جعبهی سیاه» تکامل مورچهها باقی مانده بود.
مورچهها چه زمانی پدید آمدند؟
مورچهها در دوره ژوراسیک پایانی و کرتاسهی آغازین، یعنی بین ۱۶۸ تا ۱۲۰ میلیون سال پیش، پس از انشعاب از زنبورها و زنبورهای عسل شکل گرفتند. آنها در زمان دایناسورها شروع به گسترش و تنوع یافتن کردند. اما بهدلیل کمبود فسیل، جزئیات این روند در پردهی ابهام باقی مانده بود.
این فسیل جدید چه میگوید؟
فسیل تازه، که در لایههای سنگ آهک «تشکیل کراتو» در شمالشرق برزیل کشف شده، سیزده میلیون سال قدیمیتر از دیگر مورچههای جهنمیِ یافتشده در فرانسه، میانمار و کاناداست. این مورچه متعلق به گروهی منقرضشده از مورچههاست که در واقع «پسرعموهای مورچههای امروزی» به شمار میروند.
و بله، این یک مورچهی جهنمی واقعی است. لپکو و همکارانش با استفاده از توموگرافی میکروکامپیوتری، توانستند درون سنگ آهک را ببینند و تصویر سهبعدی دقیقی از این مورچه بسازند. این حشره دارای شاخ و فکهایی داسیشکل بود _ ویژگیهایی که در مورچههای امروزی دیده نمیشود. این فکها به مورچههای جهنمی اجازه میداد طعمه را بهوسیلهی فکهای خود نیزهوار فرو کنند. پژوهشگران این گونهی جدید را
Vulcanidris cratensis
نامیدند، به افتخار خانوادهی «ولکانو» که فسیل را به موزه اهدا کرده بودند.
• این فسیل نشان میدهد که تنوع مورچهها بسیار زودتر از آنچه پیشتر تصور میشد آغاز شده است.
• مورچههای جهنمی احتمالاً پلی بین مورچهها و نیاکان زنبوری آنها بودهاند.
• با توجه به اینکه فسیل جدید ۱۳ میلیون سال قدیمیتر از نمونههای شمالی است، پژوهشگران نتیجه میگیرند که آمریکای جنوبی کانون تکامل مورچههای جهنمی بوده است.
کوری مورو، حشرهشناس دانشگاه کورنل، میگوید: «فقط یک فسیل میتواند درک ما از تاریخ یک گروه کامل از موجودات را دگرگون کند _این شگقتانگیز است.»
اما یک پرسش باقی میماند:
چرا مورچههای جهنمی، با وجود تکنیکهای شکار منحصربهفردشان، منقرض شدند، در حالیکه تبارهای دیگر مورچهها باقی ماندند؟
مورو میگوید: «کاش یک ماشین زمان داشتم!»
خاستگاه :
Science
⚛ @AndisheKonim
قدیمیترین #فسیل #مورچه که تاکنون پیدا شده، تاریخچهی #مورچههای #جهنمی را روشن میکند.
چند ماه پیش، حشرهشناس آندرسون لپکو در حال بررسی مجموعهای از فسیلها در موزه جانورشناسی دانشگاه سائوپائولو بود که یک نمونهی غیرعادی توجهش را جلب کرد: مورچهای با فکهایی شبیه داس که درون سنگ آهک به دام افتاده بود. این مورچه که تقریباً به اندازه یک سکه کوچک بود، در مکانی بسیار دور از زیستگاههای قبلاً شناختهشدهی مورچههای باستانی پیدا شده بود و قدمت آن به ۱۱۳ میلیون سال قبل میرسید _ این یعنی قدیمیترین مورچهای که تاکنون پیدا شده است.
این یافته که در مجلهی
Current Biology
منتشر شده، میتواند شناخت دانشمندان دربارهی منشأ و تکامل مورچهها را بهکلی بازنویسی کند. فیل باردن، زیستشناس تکاملی از مؤسسه فناوری نیوجرسی (که در این پژوهش دخیل نبوده)، میگوید: نه تنها یاقتن چنین حشرهای غیرعادی و هیجانانگیز است، بلکه یافتن آن در آمریکای جنوبی _ جایی که فسیلهای کمی از مورچهها یافت شده _ بسیار شگفتانگیز است. به گفته او، آمریکای جنوبی تاکنون مانند «جعبهی سیاه» تکامل مورچهها باقی مانده بود.
مورچهها چه زمانی پدید آمدند؟
مورچهها در دوره ژوراسیک پایانی و کرتاسهی آغازین، یعنی بین ۱۶۸ تا ۱۲۰ میلیون سال پیش، پس از انشعاب از زنبورها و زنبورهای عسل شکل گرفتند. آنها در زمان دایناسورها شروع به گسترش و تنوع یافتن کردند. اما بهدلیل کمبود فسیل، جزئیات این روند در پردهی ابهام باقی مانده بود.
این فسیل جدید چه میگوید؟
فسیل تازه، که در لایههای سنگ آهک «تشکیل کراتو» در شمالشرق برزیل کشف شده، سیزده میلیون سال قدیمیتر از دیگر مورچههای جهنمیِ یافتشده در فرانسه، میانمار و کاناداست. این مورچه متعلق به گروهی منقرضشده از مورچههاست که در واقع «پسرعموهای مورچههای امروزی» به شمار میروند.
و بله، این یک مورچهی جهنمی واقعی است. لپکو و همکارانش با استفاده از توموگرافی میکروکامپیوتری، توانستند درون سنگ آهک را ببینند و تصویر سهبعدی دقیقی از این مورچه بسازند. این حشره دارای شاخ و فکهایی داسیشکل بود _ ویژگیهایی که در مورچههای امروزی دیده نمیشود. این فکها به مورچههای جهنمی اجازه میداد طعمه را بهوسیلهی فکهای خود نیزهوار فرو کنند. پژوهشگران این گونهی جدید را
Vulcanidris cratensis
نامیدند، به افتخار خانوادهی «ولکانو» که فسیل را به موزه اهدا کرده بودند.
• این فسیل نشان میدهد که تنوع مورچهها بسیار زودتر از آنچه پیشتر تصور میشد آغاز شده است.
• مورچههای جهنمی احتمالاً پلی بین مورچهها و نیاکان زنبوری آنها بودهاند.
• با توجه به اینکه فسیل جدید ۱۳ میلیون سال قدیمیتر از نمونههای شمالی است، پژوهشگران نتیجه میگیرند که آمریکای جنوبی کانون تکامل مورچههای جهنمی بوده است.
کوری مورو، حشرهشناس دانشگاه کورنل، میگوید: «فقط یک فسیل میتواند درک ما از تاریخ یک گروه کامل از موجودات را دگرگون کند _این شگقتانگیز است.»
اما یک پرسش باقی میماند:
چرا مورچههای جهنمی، با وجود تکنیکهای شکار منحصربهفردشان، منقرض شدند، در حالیکه تبارهای دیگر مورچهها باقی ماندند؟
مورو میگوید: «کاش یک ماشین زمان داشتم!»
خاستگاه :
Science
⚛ @AndisheKonim
Science
Oldest ant fossil ever found reveals history of ‘hell ants’
Unusual Brazilian specimen trapped in limestone is 113 million years old
اکثر #فینیقی_ها از سرزمین کنعان نیامده بودند ، چالشی برای فرضیات تاریخی رایج
فینیقیها نهتنها بهخاطر مهارت دریانوردی و اختراع الفبایی که مبنای حروف امروزی ماست، شناختهشدهاند، بلکه مدتها تصور میشد از نوادگان کنعانیها باشند _ همان قومی که در کتاب مقدس آمده. اما یک مطالعهی جدید روی صدها ژنوم باستانی نشان میدهد که اگرچه فرهنگ و زبان فینیقیها احتمالاً از سرزمین کنعان سرچشمه گرفته، بیشتر مردمی که فینیقی خوانده میشدند، در واقع ریشهی کنعانی نداشتند.
ناتان پیلکینگتون، مورخ و باستانشناس دانشگاه کارولینای شمالی، که در این پژوهش مشارکتی نداشته، میگوید:
«این دادهها واقعاً قویاند و شروع میکنند به گفتن یک چیز مهم: فرهنگ میتواند بدون مهاجرت گسترده پخش شود.»
شواهد باستانشناسی نشان میدهد که فرهنگ فینیقی از حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد شروع به گسترش بهسوی غرب مدیترانه کرد. این موج پس از فروپاشی سال ۱۲۰۰ ق.م رخ داد؛ فروپاشیای که تمدنهای باستانی متعددی، از جمله فینیقیها، را درگیر کرد.
از سیسیل تا اسپانیا و سرتاسر شمال آفریقا، شهرهای جدیدی به سبک فینیقی ساخته شدند که اشیاء، هنر، و سبک کشاورزی فینیقی در آنها دیده میشود. اما پرسش بزرگ این بود: آیا این گسترش با مهاجرت گستردهی مردم همراه بود یا نه؟
هارالد رینگباوئر، متخصص ژنتیک در مؤسسه ماکس پلانک (برای انسانشناسی فرگشتی) و یکی از نویسندگان مقاله میگوید:
«تا پیش از این نمیدانستیم واقعاً چه تعداد انسان جابهجا شدهاند.»
مشکلی بهنام سوزاندن مردگان
اغلب فینیقیهایی که در قرون اولیهی این گسترش درگذشتهاند، سوزانده میشدند. این رسم باعث از بین رفتن DNA آنها شده و امکان تحلیل ژنتیکی را از بین میبرد. همین موضوع، ردیابی آنها به کنعانیهای عصر برنز (حدود دوهزار تا ۱۲۰۰ ق.م) در سرزمین شام (لبنان و اسرائیل امروزی) را دشوار کرده بود.
پیتر ون دوملن، مورخ دانشگاه براون و از نویسندگان مقاله، میگوید:
بین دوره فینیقی در شام و شواهد بعدی، سه قرن خلأ اطلاعاتی داریم. اما وقتی در اسپانیا یک محله به سبک شام میبینی، این فرض معقول است که افرادی از شام به آنجا رفتهاند.
تغییر سنت تدفین و نقطهی عطف علمی
خوشبختانه حدود ششصد ق.م، فینیقیها سنت تدفین مردگان را از سوزاندن به دفن تغییر دادند. این روند تا قرن دوم پیش از میلاد ادامه یافت زمانی که امپراتوری روم با شکستدادن فینیقیها مستعمرات آنها را یا از بین برد یا در خاک خود ادغام کرد.
پژوهشگران باستانشناسانی از سراسر اروپا و شمال آفریقا را بسیج کرد تا اسکلتهایی را که در مقبرههای فینیقی یافت شده بودند، شناسایی کنند. طی پنج سال، بقایای حدود چهارصد نفر از گورهای فینیقی از قرون پایانی تمدنشان جمعآوری شد. استخوانها با روش کربن-۱۴ تاریخگذاری شدند و DNA آنها استخراج شد. در نهایت بیش از یکصد ژنوم به دست آمد که به همراه ژنومهای منتشرشدهی قبلی، مجموعهای بینظیر ساختند.
هانا موتس متخصص ژنتیک دانشگاه استکهلم که در این تحقیق مشارکت نداشت، میگوید
کار خارقالعادهای کردند که اینهمه سایت مختلف رو با هم جمع کردن.
شگفتی ژنتیکی: فینیقیها کنعانی نبودند!
تحلیلهای ژنتیکی، شگفتی بزرگی را آشکار کرد: بیشتر افرادی که بهلحاظ فرهنگی فینیقی بودند، هیچگونه تبار ژنتیکی از شام نداشتند.
رینگباوئر میگوید:
این کاملاً غیرمنتظره و شگفتانگیز بود. DNA نشان داد که فینیقیها ترکیبی از مردمان حوزه مدیترانه بودند: عمدتاً از سیسیل، یونان، جزایر اژه و شمال آفریقا
اگرچه تبار شامی تقریباً بهطور کامل از فینیقیهای متأخر غایب است، ولی برخی باستانشناسان پیشتر فرض کرده بودند که اقوام محلی با استقبال از فرهنگ فینیقی، آن را بهسرعت جذب میکردند.
از کارتاژ تا کادیس شهرهایی که ابتدا با چند صد نفر پایهگذاری شده بودند، در طول دویست سال، گاه تا ده برابر رشد کردند. کارتاژ _ بزرگترین شهر فینیقی و دشمن اصلی روم از یک دهکده کوچک به شهری با بیش از چهل هزار نفر تبدیل شد.
پیلکینگتون میگوید
«این سایتها احتمالاً برای مردم محلی بسیار جذاب بودند. نرخ رشد آنقدر بالاست که بدون مشارکت بومیها ممکن نیست، و این همان چیزی است که DNA به ما نشان میدهد.»
اختلاط فرهنگی و دریای پیونددهنده
مردم شهرهای مختلف فینیقی که با دریانوردی بههم متصل بودند، خیلی زود شروع به اختلاط کردند. در هیچکدام از گورستانهای بررسیشده، مردان Y کروموزوم مشترک نداشتند. این یعنی مردها بین شهرها جابهجا میشدند و در یکجا برای نسلهای متوالی نمیماندند.
در بخشی دیگر دانشمندان توانستند جزئیات جالبی از روابط فردی هم بهدست آورند. آنها با شناسایی قطعات مشابه DNA در افراد، خویشاوندانی مثل پسرعموهای درجه دوم را یافتند که یکی در سیسیل دفن شده بود و دیگری در شمال آفریقا
خاستگاه :
Science
⚛ @AndisheKonim
فینیقیها نهتنها بهخاطر مهارت دریانوردی و اختراع الفبایی که مبنای حروف امروزی ماست، شناختهشدهاند، بلکه مدتها تصور میشد از نوادگان کنعانیها باشند _ همان قومی که در کتاب مقدس آمده. اما یک مطالعهی جدید روی صدها ژنوم باستانی نشان میدهد که اگرچه فرهنگ و زبان فینیقیها احتمالاً از سرزمین کنعان سرچشمه گرفته، بیشتر مردمی که فینیقی خوانده میشدند، در واقع ریشهی کنعانی نداشتند.
ناتان پیلکینگتون، مورخ و باستانشناس دانشگاه کارولینای شمالی، که در این پژوهش مشارکتی نداشته، میگوید:
«این دادهها واقعاً قویاند و شروع میکنند به گفتن یک چیز مهم: فرهنگ میتواند بدون مهاجرت گسترده پخش شود.»
شواهد باستانشناسی نشان میدهد که فرهنگ فینیقی از حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد شروع به گسترش بهسوی غرب مدیترانه کرد. این موج پس از فروپاشی سال ۱۲۰۰ ق.م رخ داد؛ فروپاشیای که تمدنهای باستانی متعددی، از جمله فینیقیها، را درگیر کرد.
از سیسیل تا اسپانیا و سرتاسر شمال آفریقا، شهرهای جدیدی به سبک فینیقی ساخته شدند که اشیاء، هنر، و سبک کشاورزی فینیقی در آنها دیده میشود. اما پرسش بزرگ این بود: آیا این گسترش با مهاجرت گستردهی مردم همراه بود یا نه؟
هارالد رینگباوئر، متخصص ژنتیک در مؤسسه ماکس پلانک (برای انسانشناسی فرگشتی) و یکی از نویسندگان مقاله میگوید:
«تا پیش از این نمیدانستیم واقعاً چه تعداد انسان جابهجا شدهاند.»
مشکلی بهنام سوزاندن مردگان
اغلب فینیقیهایی که در قرون اولیهی این گسترش درگذشتهاند، سوزانده میشدند. این رسم باعث از بین رفتن DNA آنها شده و امکان تحلیل ژنتیکی را از بین میبرد. همین موضوع، ردیابی آنها به کنعانیهای عصر برنز (حدود دوهزار تا ۱۲۰۰ ق.م) در سرزمین شام (لبنان و اسرائیل امروزی) را دشوار کرده بود.
پیتر ون دوملن، مورخ دانشگاه براون و از نویسندگان مقاله، میگوید:
بین دوره فینیقی در شام و شواهد بعدی، سه قرن خلأ اطلاعاتی داریم. اما وقتی در اسپانیا یک محله به سبک شام میبینی، این فرض معقول است که افرادی از شام به آنجا رفتهاند.
تغییر سنت تدفین و نقطهی عطف علمی
خوشبختانه حدود ششصد ق.م، فینیقیها سنت تدفین مردگان را از سوزاندن به دفن تغییر دادند. این روند تا قرن دوم پیش از میلاد ادامه یافت زمانی که امپراتوری روم با شکستدادن فینیقیها مستعمرات آنها را یا از بین برد یا در خاک خود ادغام کرد.
پژوهشگران باستانشناسانی از سراسر اروپا و شمال آفریقا را بسیج کرد تا اسکلتهایی را که در مقبرههای فینیقی یافت شده بودند، شناسایی کنند. طی پنج سال، بقایای حدود چهارصد نفر از گورهای فینیقی از قرون پایانی تمدنشان جمعآوری شد. استخوانها با روش کربن-۱۴ تاریخگذاری شدند و DNA آنها استخراج شد. در نهایت بیش از یکصد ژنوم به دست آمد که به همراه ژنومهای منتشرشدهی قبلی، مجموعهای بینظیر ساختند.
هانا موتس متخصص ژنتیک دانشگاه استکهلم که در این تحقیق مشارکت نداشت، میگوید
کار خارقالعادهای کردند که اینهمه سایت مختلف رو با هم جمع کردن.
شگفتی ژنتیکی: فینیقیها کنعانی نبودند!
تحلیلهای ژنتیکی، شگفتی بزرگی را آشکار کرد: بیشتر افرادی که بهلحاظ فرهنگی فینیقی بودند، هیچگونه تبار ژنتیکی از شام نداشتند.
رینگباوئر میگوید:
این کاملاً غیرمنتظره و شگفتانگیز بود. DNA نشان داد که فینیقیها ترکیبی از مردمان حوزه مدیترانه بودند: عمدتاً از سیسیل، یونان، جزایر اژه و شمال آفریقا
اگرچه تبار شامی تقریباً بهطور کامل از فینیقیهای متأخر غایب است، ولی برخی باستانشناسان پیشتر فرض کرده بودند که اقوام محلی با استقبال از فرهنگ فینیقی، آن را بهسرعت جذب میکردند.
از کارتاژ تا کادیس شهرهایی که ابتدا با چند صد نفر پایهگذاری شده بودند، در طول دویست سال، گاه تا ده برابر رشد کردند. کارتاژ _ بزرگترین شهر فینیقی و دشمن اصلی روم از یک دهکده کوچک به شهری با بیش از چهل هزار نفر تبدیل شد.
پیلکینگتون میگوید
«این سایتها احتمالاً برای مردم محلی بسیار جذاب بودند. نرخ رشد آنقدر بالاست که بدون مشارکت بومیها ممکن نیست، و این همان چیزی است که DNA به ما نشان میدهد.»
اختلاط فرهنگی و دریای پیونددهنده
مردم شهرهای مختلف فینیقی که با دریانوردی بههم متصل بودند، خیلی زود شروع به اختلاط کردند. در هیچکدام از گورستانهای بررسیشده، مردان Y کروموزوم مشترک نداشتند. این یعنی مردها بین شهرها جابهجا میشدند و در یکجا برای نسلهای متوالی نمیماندند.
در بخشی دیگر دانشمندان توانستند جزئیات جالبی از روابط فردی هم بهدست آورند. آنها با شناسایی قطعات مشابه DNA در افراد، خویشاوندانی مثل پسرعموهای درجه دوم را یافتند که یکی در سیسیل دفن شده بود و دیگری در شمال آفریقا
خاستگاه :
Science
⚛ @AndisheKonim
#کاریکاتور #مانا #نیستانی
انتشار تفاهمنامه همکاری میان فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) و وزارت آموزش و پرورش، که روز دوشنبه اول اردیبهشت ۱۴۰۴ رسانهای شد، موجی از واکنشها و نگرانیها را در پی داشت.
بر اساس مفاد این تفاهمنامه، طرحهایی چون "معلمیار پلیس" و استقرار نیروهای انتظامی در شعاع پانصد متری مدارس اجرایی خواهد شد. هدف اعلامشده این حضور، "پیشگیری از آسیبهای اجتماعی"، "ایجاد نظم و انضباط" و "آموزش قانونمداری" به دانشآموزان عنوان شده است.
اما فعالان حقوق کودک، معلمان و کارشناسان تعلیم و تربیت، این اقدام را مداخله مستقیم نهادهای امنیتی در فرآیند آموزش و تربیت دانسته و آن را مغایر با اصول حقوق بشر و حقوق کودک ارزیابی میکنند. از نظر آنان، چنین حضوری فارغ از نیت اولیهاش، فضای مدرسه را به محیطی امنیتی و تهدیدآمیز تبدیل میکند.
⚛ @AndisheKonim
انتشار تفاهمنامه همکاری میان فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) و وزارت آموزش و پرورش، که روز دوشنبه اول اردیبهشت ۱۴۰۴ رسانهای شد، موجی از واکنشها و نگرانیها را در پی داشت.
بر اساس مفاد این تفاهمنامه، طرحهایی چون "معلمیار پلیس" و استقرار نیروهای انتظامی در شعاع پانصد متری مدارس اجرایی خواهد شد. هدف اعلامشده این حضور، "پیشگیری از آسیبهای اجتماعی"، "ایجاد نظم و انضباط" و "آموزش قانونمداری" به دانشآموزان عنوان شده است.
اما فعالان حقوق کودک، معلمان و کارشناسان تعلیم و تربیت، این اقدام را مداخله مستقیم نهادهای امنیتی در فرآیند آموزش و تربیت دانسته و آن را مغایر با اصول حقوق بشر و حقوق کودک ارزیابی میکنند. از نظر آنان، چنین حضوری فارغ از نیت اولیهاش، فضای مدرسه را به محیطی امنیتی و تهدیدآمیز تبدیل میکند.
⚛ @AndisheKonim
این تصویر ، ستونی کیهانی به ارتفاع ۹/۵ سال نوری را در سحابی ایگل Eagle (مسیه ۱۶) به نمایش میگذارد. این سحابی ، یک زایشگاه ستارهای در فاصله هفتهزار سال نوری از زمین است که در آن ستارگان جدید از میان گاز و غبار متولد میشوند. این نمای جدید که به مناسبت سی و پنجمین سالگرد تلسکوپ فضایی #هابل در سال ۲۰۲۵ منتشر شده، از تکنیکهای پیشرفتهی پردازش تصویر بهره میبرد که طی دو دهه اخیر توسعه یافتهاند و جزئیات بیشتری را در مقایسه با تصویر سال ۲۰۰۵ از همین منطقه نشان میدهد. هستهی سحابی Eagle ، که فراتر از این تصویر قرار دارد، شامل خوشهای از ستارگان جوان است که حفرهای عظیم را در سحابی ایجاد کردهاند و ساختارهای نمادین "ستونهای آفرینش" را شکل دادهاند ، پدیدهای که هابل از زمان پانزدهمین سالگرد خود آن را مورد مطالعه قرار داده است.
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/DI3mJPNCYaU/?igsh=NHNrdjNjNGV3b21l
⚛ @AndisheKonim
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/DI3mJPNCYaU/?igsh=NHNrdjNjNGV3b21l
⚛ @AndisheKonim
Solar.System.S01E04_subtitled.mp4
205 MB
#مستند #سامانهی #خورشیدی
با پرفسور #برایان #کاکس
بخش چهارم
زبان کلیپ انگلیسی با با زیرنویس پارسی ، کیفیت عالی ، زمان کلیپ شصت دقیقه
لینک بخش نخست : 👉
لینک بخش دوم : 👉
لینک بخش سوم : 👉
لینک بخش پایانی : 👉
⚛ @AndisheKonim
با پرفسور #برایان #کاکس
بخش چهارم
زبان کلیپ انگلیسی با با زیرنویس پارسی ، کیفیت عالی ، زمان کلیپ شصت دقیقه
لینک بخش نخست : 👉
لینک بخش دوم : 👉
لینک بخش سوم : 👉
لینک بخش پایانی : 👉
⚛ @AndisheKonim
چرا #هانا #آرنت #فلسفه را رها کرد تا با جهان روبهرو شود.
هانا آرنت ، فیلسوف و نظریه پرداز سیاسی آلمانی-آمریکایی، به دلیل نقدش به فلسفه سنتی و گرایش به مسائل عینی و سیاسی مشهور است. این مقاله دلایل این تغییر جهت را بررسی میکند:
انتقاد از فلسفه انتزاعی :
آرنت معتقد بود فلسفه سنتی ، از افلاطون تا هایدگر بیش ازحد بر مفاهیم انتزاعی متمرکز است و از واقعیت های انسانی و سیاسی فاصله گرفته است. او به جای تأمل در "حقیقت متعالی"، به تحلیل رویدادهای ملموس مانند ظهور توتالیتاریسم پرداخت.
تجربه های شخصی :
فرار از آلمان نازی به دلیل تبار یهودی و مشاهده وحشت هولوکاست، او را به سمت بررسی ریشه های شر و سیاستهای عملی سوق داد. مفهوم "ابتذال شر" در گزارش محاکمه آیشمن، نشان دهنده تأکید او بر نقش بیفکری افراد عادی در فجایع است.
تأکید بر عمل و جهان عمومی :
در کتاب وضع بشر، آرنت "عمل" را به عنوان بالاترین فعالیت انسانی معرفی میکند که در حوزه عمومی و از طریق تعامل با دیگران محقق میشود. او میان «کار»، «ساخت» و «عمل» تمایز قائل شد و بر اهمیت زندگی فعال
Vita activa
در مقابل زندگی تأملی
Vita contemplativa
تأکید کرد.
روایتگری به جای سیستم های فلسفی :
آرنت از روایتهای تاریخی و زندگینامه های برای تحلیل پدیده هایی مانند توتالیتاریسم استفاده کرد. او معتقد بود فهم جهان از طریق قصه گویی و توجه به تکثر انسانی ممکن است.
مفهوم ناتالیتی (تولد) :
ایده «ناتالیتی» او بر امکان آغازگری و تغییر در سیاست تأکید دارد، که امیدی در مقابل تاریکی های قرن بیستم ایجاد میکند.
ارثیهی فکری :
آرنت نه فلسفه را رد کرد و نه کاملاً از هایدگر (استادش) فاصله گرفت، اما رویکردی میان رشته ای را برگزید که فلسفه، تاریخ، و سیاست را برای درک انسان مدرن ترکیب میکند.
نتیجه گیری از این نوشتار :
آرنت با عبور از مرزهای فلسفه محض، به چهرهای پیشگام در نظریه سیاسی تبدیل شد که تعامل انسان با جهان واقعی و مسئولیت پذیری جمعی را مرکز اندیشه خود قرار داد.
خاستگاه : 👉
⚛ @AndisheKonim
هانا آرنت ، فیلسوف و نظریه پرداز سیاسی آلمانی-آمریکایی، به دلیل نقدش به فلسفه سنتی و گرایش به مسائل عینی و سیاسی مشهور است. این مقاله دلایل این تغییر جهت را بررسی میکند:
انتقاد از فلسفه انتزاعی :
آرنت معتقد بود فلسفه سنتی ، از افلاطون تا هایدگر بیش ازحد بر مفاهیم انتزاعی متمرکز است و از واقعیت های انسانی و سیاسی فاصله گرفته است. او به جای تأمل در "حقیقت متعالی"، به تحلیل رویدادهای ملموس مانند ظهور توتالیتاریسم پرداخت.
تجربه های شخصی :
فرار از آلمان نازی به دلیل تبار یهودی و مشاهده وحشت هولوکاست، او را به سمت بررسی ریشه های شر و سیاستهای عملی سوق داد. مفهوم "ابتذال شر" در گزارش محاکمه آیشمن، نشان دهنده تأکید او بر نقش بیفکری افراد عادی در فجایع است.
تأکید بر عمل و جهان عمومی :
در کتاب وضع بشر، آرنت "عمل" را به عنوان بالاترین فعالیت انسانی معرفی میکند که در حوزه عمومی و از طریق تعامل با دیگران محقق میشود. او میان «کار»، «ساخت» و «عمل» تمایز قائل شد و بر اهمیت زندگی فعال
Vita activa
در مقابل زندگی تأملی
Vita contemplativa
تأکید کرد.
روایتگری به جای سیستم های فلسفی :
آرنت از روایتهای تاریخی و زندگینامه های برای تحلیل پدیده هایی مانند توتالیتاریسم استفاده کرد. او معتقد بود فهم جهان از طریق قصه گویی و توجه به تکثر انسانی ممکن است.
مفهوم ناتالیتی (تولد) :
ایده «ناتالیتی» او بر امکان آغازگری و تغییر در سیاست تأکید دارد، که امیدی در مقابل تاریکی های قرن بیستم ایجاد میکند.
ارثیهی فکری :
آرنت نه فلسفه را رد کرد و نه کاملاً از هایدگر (استادش) فاصله گرفت، اما رویکردی میان رشته ای را برگزید که فلسفه، تاریخ، و سیاست را برای درک انسان مدرن ترکیب میکند.
نتیجه گیری از این نوشتار :
آرنت با عبور از مرزهای فلسفه محض، به چهرهای پیشگام در نظریه سیاسی تبدیل شد که تعامل انسان با جهان واقعی و مسئولیت پذیری جمعی را مرکز اندیشه خود قرار داد.
خاستگاه : 👉
⚛ @AndisheKonim
Big Think
Why Hannah Arendt left philosophy behind to face the world
Arendt thought 20th-century philosophy had become too abstract. She called for "active thinking" that prepares us to live in the real world.