پنج تن از زنان زندانی در زندان قرچک، تهدید به «بدتر از اعدام» شدند: کاری می کنیم که آرزوی #اعدام کنید!
بر اساس گزارشهای رسیده، #زندانیان_سیاسی #سهیلا_حجاب، #زهرا_صفایی، #فروغ_تقی_پور، #پرستو_معینی و #مرضیه_فارسی هر یک بصورت جداگانه توسط ۵ بازجو و شکنجهگر مورد #بازجویی و #تهدید قرار گرفتند.
پرستو معینی ۲۰ ساله در این بازجویی توسط شکنجهگری که وی را بازجویی می کرده مورد تهدید قرار گرفته است. بازجو به این زندانی سیاسی گفته است: «ممکن است دوباره شرایط مثل ۶۷ شود»!
وی در بخش دیگری از تهدیدات خود خطاب به این زندانی گفته است: « اگر اعدامتان هم نکنیم، کاری میکنیم که آرزوی اعدام کنید».
علاوه بر این بدستور رئیس زندان، از ورود سایر زنان زندانی به اتاق این ۵ زندانی ممانعت بعمل میآید و برای آنان یک زندان دیگر در درون زندان ایجاد کرده اند و مانع رفت و آمد آنان به سایر قسمتهای زندان از جمله کتابخانه و نمازخانه میشوند.
جان این زنان زندانی سیاسی در زندان قرچک در خطر است و پیش از این هم عوامل مزدور و اجیر شده توسط رئیس این زندان، با حمله و هجوم به آنان و ریختن آب جوش قصد کشتن آنان را داشتند.
@andishehlivetv
بر اساس گزارشهای رسیده، #زندانیان_سیاسی #سهیلا_حجاب، #زهرا_صفایی، #فروغ_تقی_پور، #پرستو_معینی و #مرضیه_فارسی هر یک بصورت جداگانه توسط ۵ بازجو و شکنجهگر مورد #بازجویی و #تهدید قرار گرفتند.
پرستو معینی ۲۰ ساله در این بازجویی توسط شکنجهگری که وی را بازجویی می کرده مورد تهدید قرار گرفته است. بازجو به این زندانی سیاسی گفته است: «ممکن است دوباره شرایط مثل ۶۷ شود»!
وی در بخش دیگری از تهدیدات خود خطاب به این زندانی گفته است: « اگر اعدامتان هم نکنیم، کاری میکنیم که آرزوی اعدام کنید».
علاوه بر این بدستور رئیس زندان، از ورود سایر زنان زندانی به اتاق این ۵ زندانی ممانعت بعمل میآید و برای آنان یک زندان دیگر در درون زندان ایجاد کرده اند و مانع رفت و آمد آنان به سایر قسمتهای زندان از جمله کتابخانه و نمازخانه میشوند.
جان این زنان زندانی سیاسی در زندان قرچک در خطر است و پیش از این هم عوامل مزدور و اجیر شده توسط رئیس این زندان، با حمله و هجوم به آنان و ریختن آب جوش قصد کشتن آنان را داشتند.
@andishehlivetv
https://ibb.co/HYbMf9x
یکشنبه۴مهر
#مینا_راد، از بازداشتشدگان اعتراضات دی ۹۶ از روشهای نسبتا جدید بازجوییهای جمهوری اسلامی تحت آنچه او «رابطهی پزشک و بیمار» و یا «همدستی رذیلانهی وکلا و روانپزشکان» میخواند، پرده برداشته است.
بیست و پنجم خرداد ۹۹ بود. تماس گرفته و میگویند: شما سال۹۶ بازداشت موقت بودید و حالا #ابراهیم_رئیسی، طبق دستور مستقیم رهبری فراخوانِ دادگاهی شدن دوبارهی تمامی بازداشت موقتهای دی و آبان را صادر کرده است. تماس قطع میشود. بوق آزاد، کرنا کشان داغ کهنه را تازه میکند.
چمدان جمع میکنیم و منتظر میمانیم.
آقایان در پستفطرتی خوش قولتر از آنچه به نظر میرسند هستند.
تیر ۹۹ احضاریه میآید و بلافاصله سیرک دادگاه برگزار و به پایان میرسد.
وکیل تسخیری، شاگرد خلف ج.ا میگوید: ۵ماه حبس میگیری و اگر قول بدهی صدایش را درنیاوری، عفو مشروط نجاتت میدهد.
الحق نگذریم ما خوشبختیم. لابد خوشبختیم که تنها شادی جوانیمان را اینطور دست و دل بازانه با عفو مشروط کادوپیچ میکنند.
با همین خیال خام، در سکوت خبری راهی وزرا میشویم.
یا بهتر است بگوییم: غسالخانهی وزرا.
وزرا:
خزانی که تنها نوبرانهاش سرما بود.
و ما جز تابوت کبود انسانیت آنجا چه منظرهای برای دیدن داشتیم؟ هیچ!
خسته ترین گواه: دندانهایی که با صدای پای مامور بدرقه چنان به هم میخوردند که طفلک «عدالت»، از شدت این آوای مهیب دچار تشنجی مرگآور میشد.
ما یکدیگر را نمیدیدیم.
در زیرزمین وزرا، آنگونه که میشد از نالهها و گریه ها و نفرینها حدس زد، سلول فراوان بود. چهل یا پنجاه، چه بسا بیشتر. در تک تک سلولها «ما» بودیم. «ما» اینجا یک وحدت همخویش و تکثیر یافته بود.
وحدتی که با چشم بند از کنار دیگری عبور میکند، وحدتی که دیگری را میشناسد بیآنکه او را دیده باشد. وحدتی که تنها شناسهاش زخم مشترک بود. فریاد مشترک بود و بیش از همه آن کهنه کینهی بزرگ، آن کهنه کینهی همتبار.
در ۳هفتهای که آنجا بودم، چیزی نبودم جز شمارشگر حنجرهها و قدمها.
هر حزن، آوایی جدا داشت با سوزی مشترک. هر قدم، بهسانِ یک سمفونی وحشت بود در سالنی خالی از سکنه، خالی از تماشگر.
شیوهی بازجویی در وزرا، عموما پرسشگری میان «متهم و بازجو» نیست. شگرد حقیرانهی نسبتا جدید، پرسشگری میان «بیمار و پزشک» است.
لازم به ذکر است که وزرا، اگر دقیق حسابش را کنیم یک مرکز روانی مجهز است، مجهز به انواع و اقسام تجهیزات شوک برقی، با تخت های مجهز به دستبند، و انواع و اقسام داروهای آرامبخش آنتی سایکوتیک و توهم آور.
«اقرار به دیوانگی» همدستی رذیلانهی صنف وکلا و روانپزشکان:
در نود درصد پروندههایی که در سکوت خبری به امید رهایی سریع اتفاق میفتند، چندیست این سیاست مهیب اعمال میشود. افراد بر خلاف حکم اجرای احکام، با هماهنگیِ وجدانِ نداشتهی وکیل تسخیری، به بازداشتگاههایی نظیر وزرا منتقل میشوند و هیچکس حتی خانوادهیشان از جای شخص خبردار نمیشود.
تا سرانجام، دست کم یا شخص مورد نظر از شدت شکنجه تلف میشود، یا نظیر بهنام محجوبی و بهنامهای بینام دیگر، عاقبت در زیر فشار شوکها و داروهای سنگین و کشندهی آنتی سایکوتیک در بیصداییِ غریبِ عصر تاریک ما، به وحشیانهترین شکل ممکن به «قتل» میرسد.
#قتل_حکومتی #شکنجه #بازجویی #زندان
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@andishehlivetv کانال تلگرام اندیشه
یکشنبه۴مهر
#مینا_راد، از بازداشتشدگان اعتراضات دی ۹۶ از روشهای نسبتا جدید بازجوییهای جمهوری اسلامی تحت آنچه او «رابطهی پزشک و بیمار» و یا «همدستی رذیلانهی وکلا و روانپزشکان» میخواند، پرده برداشته است.
بیست و پنجم خرداد ۹۹ بود. تماس گرفته و میگویند: شما سال۹۶ بازداشت موقت بودید و حالا #ابراهیم_رئیسی، طبق دستور مستقیم رهبری فراخوانِ دادگاهی شدن دوبارهی تمامی بازداشت موقتهای دی و آبان را صادر کرده است. تماس قطع میشود. بوق آزاد، کرنا کشان داغ کهنه را تازه میکند.
چمدان جمع میکنیم و منتظر میمانیم.
آقایان در پستفطرتی خوش قولتر از آنچه به نظر میرسند هستند.
تیر ۹۹ احضاریه میآید و بلافاصله سیرک دادگاه برگزار و به پایان میرسد.
وکیل تسخیری، شاگرد خلف ج.ا میگوید: ۵ماه حبس میگیری و اگر قول بدهی صدایش را درنیاوری، عفو مشروط نجاتت میدهد.
الحق نگذریم ما خوشبختیم. لابد خوشبختیم که تنها شادی جوانیمان را اینطور دست و دل بازانه با عفو مشروط کادوپیچ میکنند.
با همین خیال خام، در سکوت خبری راهی وزرا میشویم.
یا بهتر است بگوییم: غسالخانهی وزرا.
وزرا:
خزانی که تنها نوبرانهاش سرما بود.
و ما جز تابوت کبود انسانیت آنجا چه منظرهای برای دیدن داشتیم؟ هیچ!
خسته ترین گواه: دندانهایی که با صدای پای مامور بدرقه چنان به هم میخوردند که طفلک «عدالت»، از شدت این آوای مهیب دچار تشنجی مرگآور میشد.
ما یکدیگر را نمیدیدیم.
در زیرزمین وزرا، آنگونه که میشد از نالهها و گریه ها و نفرینها حدس زد، سلول فراوان بود. چهل یا پنجاه، چه بسا بیشتر. در تک تک سلولها «ما» بودیم. «ما» اینجا یک وحدت همخویش و تکثیر یافته بود.
وحدتی که با چشم بند از کنار دیگری عبور میکند، وحدتی که دیگری را میشناسد بیآنکه او را دیده باشد. وحدتی که تنها شناسهاش زخم مشترک بود. فریاد مشترک بود و بیش از همه آن کهنه کینهی بزرگ، آن کهنه کینهی همتبار.
در ۳هفتهای که آنجا بودم، چیزی نبودم جز شمارشگر حنجرهها و قدمها.
هر حزن، آوایی جدا داشت با سوزی مشترک. هر قدم، بهسانِ یک سمفونی وحشت بود در سالنی خالی از سکنه، خالی از تماشگر.
شیوهی بازجویی در وزرا، عموما پرسشگری میان «متهم و بازجو» نیست. شگرد حقیرانهی نسبتا جدید، پرسشگری میان «بیمار و پزشک» است.
لازم به ذکر است که وزرا، اگر دقیق حسابش را کنیم یک مرکز روانی مجهز است، مجهز به انواع و اقسام تجهیزات شوک برقی، با تخت های مجهز به دستبند، و انواع و اقسام داروهای آرامبخش آنتی سایکوتیک و توهم آور.
«اقرار به دیوانگی» همدستی رذیلانهی صنف وکلا و روانپزشکان:
در نود درصد پروندههایی که در سکوت خبری به امید رهایی سریع اتفاق میفتند، چندیست این سیاست مهیب اعمال میشود. افراد بر خلاف حکم اجرای احکام، با هماهنگیِ وجدانِ نداشتهی وکیل تسخیری، به بازداشتگاههایی نظیر وزرا منتقل میشوند و هیچکس حتی خانوادهیشان از جای شخص خبردار نمیشود.
تا سرانجام، دست کم یا شخص مورد نظر از شدت شکنجه تلف میشود، یا نظیر بهنام محجوبی و بهنامهای بینام دیگر، عاقبت در زیر فشار شوکها و داروهای سنگین و کشندهی آنتی سایکوتیک در بیصداییِ غریبِ عصر تاریک ما، به وحشیانهترین شکل ممکن به «قتل» میرسد.
#قتل_حکومتی #شکنجه #بازجویی #زندان
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@andishehlivetv کانال تلگرام اندیشه
ImgBB
Ofogi-Insta-1000-1000-12
Image Ofogi-Insta-1000-1000-12 hosted in ImgBB
https://ibb.co/K6VgN9X
شنبه ۲۹ آبان 🖤
#کیوان_صمیمی در یادداشتی که در کانال تلگرام وی منتشر شده، با اشاره به اینکه به تازگی به بند ۴ زندان اوین منتقل شده است، در مطلبی تحت عنوان "تنبیه از طریق برچسب #جاسوسی"، درباره وضعیت پرونده و شرایط جسمانی #علیرضا_گلیپور در زندان مینویسد.
وی با معرفی این زندانی نوشت: چند روز از انتقال من به بند ۴ میگذرد و در اینجا با دانشمند جوانی آشنا شدهام که خوشبختانه سیاسی هم شده است. علیرضا گلیپور ابتدا دانش آموز تیزهوشی بود که در ۱۴ سالگی دیپلم ریاضی گرفت. #فارغالتحصیل_الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف است. دکترای مخابرات با گرایش رادیو مکس را در آلمان خوانده و پیش از دفاع از تز خود با اصرار مقامات علمی ایرانی و برای کمک به پروژههای حساس مخابراتی به وطن بازگشته است.
این روزنامهنگار عنوان کرد: او با امید ارائه خدمات ملی و پژوهشهای علمی و صنعتی به ایران آمده بود، اما با دعوت به کارهای مخابراتی و شنود و نیز همکاری با مجموعههای مرتبط به سازمان انرژی اتمی مواجه شد و طبیعی بود که زیر بار آن نرود، ولی نیروهای امنیتی تهدید را شروع کردند و بعد هم که حریف وی نشدند او را بازداشت کردند. ماجرای فشارهای ضابطان اطلاعات به او به اتهام همکاری با جنبش ۸۸ و بعد هم سپاه در ارتباط با اجبار به همکاری با پروژههای حساس علمی و امنیتی آغاز شد و بر اساس سرمشق خانمان برانداز "حفظ نظام اوجب واجبات است" و با اتهام جاسوسی و صدور حکم ۱۲ سال حبس، برخوردی انتقامجویانه با این سرمایه علمی کشور کردند و همچنین باعث بروز بیماری حاد و در نتیجه ایجاد فشار روانی و مالی برای خانواده ایشان هم شدند.
چندی پیش #بازجویی_سپاه به آقای گلیپور گفته بود: "آن روزی که از کار برای قسمت شنود خودداری کردی، باید فکر امروز را میکردی" و "حسرت دیدن بچهات را روی دلت میگذارم". همچنین فردی که نماینده دادستان و دادیار ناظر بر زندانیان است، گفته است؛ "حتی اگر بازجویان و ضابطان هم با آزادی تو موافقت کنند، من نخواهم گذاشت".
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@andishehlivetv کانال تلگرام اندیشه
شنبه ۲۹ آبان 🖤
#کیوان_صمیمی در یادداشتی که در کانال تلگرام وی منتشر شده، با اشاره به اینکه به تازگی به بند ۴ زندان اوین منتقل شده است، در مطلبی تحت عنوان "تنبیه از طریق برچسب #جاسوسی"، درباره وضعیت پرونده و شرایط جسمانی #علیرضا_گلیپور در زندان مینویسد.
وی با معرفی این زندانی نوشت: چند روز از انتقال من به بند ۴ میگذرد و در اینجا با دانشمند جوانی آشنا شدهام که خوشبختانه سیاسی هم شده است. علیرضا گلیپور ابتدا دانش آموز تیزهوشی بود که در ۱۴ سالگی دیپلم ریاضی گرفت. #فارغالتحصیل_الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف است. دکترای مخابرات با گرایش رادیو مکس را در آلمان خوانده و پیش از دفاع از تز خود با اصرار مقامات علمی ایرانی و برای کمک به پروژههای حساس مخابراتی به وطن بازگشته است.
این روزنامهنگار عنوان کرد: او با امید ارائه خدمات ملی و پژوهشهای علمی و صنعتی به ایران آمده بود، اما با دعوت به کارهای مخابراتی و شنود و نیز همکاری با مجموعههای مرتبط به سازمان انرژی اتمی مواجه شد و طبیعی بود که زیر بار آن نرود، ولی نیروهای امنیتی تهدید را شروع کردند و بعد هم که حریف وی نشدند او را بازداشت کردند. ماجرای فشارهای ضابطان اطلاعات به او به اتهام همکاری با جنبش ۸۸ و بعد هم سپاه در ارتباط با اجبار به همکاری با پروژههای حساس علمی و امنیتی آغاز شد و بر اساس سرمشق خانمان برانداز "حفظ نظام اوجب واجبات است" و با اتهام جاسوسی و صدور حکم ۱۲ سال حبس، برخوردی انتقامجویانه با این سرمایه علمی کشور کردند و همچنین باعث بروز بیماری حاد و در نتیجه ایجاد فشار روانی و مالی برای خانواده ایشان هم شدند.
چندی پیش #بازجویی_سپاه به آقای گلیپور گفته بود: "آن روزی که از کار برای قسمت شنود خودداری کردی، باید فکر امروز را میکردی" و "حسرت دیدن بچهات را روی دلت میگذارم". همچنین فردی که نماینده دادستان و دادیار ناظر بر زندانیان است، گفته است؛ "حتی اگر بازجویان و ضابطان هم با آزادی تو موافقت کنند، من نخواهم گذاشت".
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@andishehlivetv کانال تلگرام اندیشه
ImgBB
Ofogi-Insta-1000-1000-2-5
Image Ofogi-Insta-1000-1000-2-5 hosted in ImgBB