С чего начинается Родина?
* از کجا وطن آغاز میشود؟
С картинки в твоëм букваре,
* از تصویری در کتاب الفبایت،
С хороших и верных товарищей,
* از دوستان خوب و وفادارت،
Живущих в соседнем дворе.
* که در همسایگیات زندگی میکنند.
А может она начинается
* یا شاید وطن را او آغاز کرده باشد،
С той песни, что пела нам мать.
* از مادرم، با شعری که در گوشم خواند،
С того, что в любых испытаниях
* از چیزی که در هر آزمونی،
У нас никому не отнять.
* از ما گرفته نمیشود.
С чего начинается Родина?
* از کجا وطن آغاز میشود؟
С заветной скамьи у ворот.
* از نیمکت خاطرهانگیزِ جلوی در.
С той самой берёзки, что во поле,
* از آن درخت توس که در دشت،
Под ветром, склоняясь, растёт.
* با وزش باد خم میشود.
А может она начинается
* شاید وطن از اینجا شروع شود،
С весенней запевки скворца
* از آواز بهاری سار،
И с этой дороги проселочной,
* و از این جاده خاکی،
Которой не видно конца.
* که انتهایش دیده نمیشود.
С чего начинается Родина?
* از کجا وطن آغاز میشود؟
С окошек, горящих вдали,
* از پنجرههایی که در دوردست میدرخشند،
Со старой отцовской буденовки,
* از کلاه قدیمی پدرم،
Что где-то в шкафу мы нашли.
* که جایی در کمد پیدا کردیم.
А может она начинается
* شاید وطن از اینجا شروع شود،
Со стука вагонных колёс
* از صدای چرخهای قطار،
И с клятвы, которую в юности
* و از سوگندی که در جوانی،
Ты ей в своем сердце принес.
* برایش در دلت زمزمه کردی.
С чего начинается Родина?..
* وطن از کجا آغاز میشود؟...
[ #Матусовский ]
@Andarooni
* از کجا وطن آغاز میشود؟
С картинки в твоëм букваре,
* از تصویری در کتاب الفبایت،
С хороших и верных товарищей,
* از دوستان خوب و وفادارت،
Живущих в соседнем дворе.
* که در همسایگیات زندگی میکنند.
А может она начинается
* یا شاید وطن را او آغاز کرده باشد،
С той песни, что пела нам мать.
* از مادرم، با شعری که در گوشم خواند،
С того, что в любых испытаниях
* از چیزی که در هر آزمونی،
У нас никому не отнять.
* از ما گرفته نمیشود.
С чего начинается Родина?
* از کجا وطن آغاز میشود؟
С заветной скамьи у ворот.
* از نیمکت خاطرهانگیزِ جلوی در.
С той самой берёзки, что во поле,
* از آن درخت توس که در دشت،
Под ветром, склоняясь, растёт.
* با وزش باد خم میشود.
А может она начинается
* شاید وطن از اینجا شروع شود،
С весенней запевки скворца
* از آواز بهاری سار،
И с этой дороги проселочной,
* و از این جاده خاکی،
Которой не видно конца.
* که انتهایش دیده نمیشود.
С чего начинается Родина?
* از کجا وطن آغاز میشود؟
С окошек, горящих вдали,
* از پنجرههایی که در دوردست میدرخشند،
Со старой отцовской буденовки,
* از کلاه قدیمی پدرم،
Что где-то в шкафу мы нашли.
* که جایی در کمد پیدا کردیم.
А может она начинается
* شاید وطن از اینجا شروع شود،
Со стука вагонных колёс
* از صدای چرخهای قطار،
И с клятвы, которую в юности
* و از سوگندی که در جوانی،
Ты ей в своем сердце принес.
* برایش در دلت زمزمه کردی.
С чего начинается Родина?..
* وطن از کجا آغاز میشود؟...
[ #Матусовский ]
@Andarooni
❤11🕊2👍1👏1
антидепрессант
nohssiwi
هر آنچه که علم بر آن محیط است، همه جز خدای است. روا نباشد که گویم خدای هست و یا نیست؛ از بهر آنکه این هر دو زیر علم است و خدای زیر علم نیست.
[ #ناصر_خسرو ]
🦌🌿
[ #ناصر_خسرو ]
🦌🌿
👏7❤1🔥1
Forwarded from خاموشی
نقل است که آوازه درافتاد که منجّمان میگویند «طوفانی خواهد بود و خرابیِ بسیار خواهد افتاد.» و خلق پراکنده شدند. شیخ بر سرِ منبر گفت: «فردا همه بیایید تا شما را خبر دهم که تا یکسال بر شما چه خواهد گذشت!» خلق، بیقیاس، دیگرروز، به مجلسِ شیخ آمدند. شیخ بر سرِ منبر شد و گفت: «ای مردمان! بدانید که من، دوش اصطرلاب برداشتم. از امروز تا یکسال، همه آن خواهد بود که خدا خواهد و دلیل برین آن است که از پار تا امسال، همه آن رفته است که خدای خواسته است.»
#بوسعید
#بوسعید
❤8🔥1
اندرونی🪴
https://vrgl.ir/Zajq6
زمانی که کلمهی " تَچان" را چهارسال پیش برای اولین بار در جایی خواندم، بنظرم بسیار گوشخراش و بَد فونتیک رسید. حروف "ت" و "چ" آنقدر کنار هم سفت و زمخت میشوند که انتظار میرود برای هضم آن در زبان، نیاز به یک عالمه حروف نرم و مخملی در ادامهی کلمه داریم. مثلاً یک چیزی مثلِ تچالَندَران! یا تَچیبانِگان! اما تچان؟ زیادی کوتاه و ناگهانی است. سختی کلمهرا در یک پایان کوتاه، چگال و فشرده میکند.
اتفاقاً معنیاش هم یک همچین چیزی است!
تچان: غرقگی و شیفتگی در انجام یککار، آنچنانکه متوجه گذر زمان نشویم. تَچندگی و چگال شدن!
تَچَندگی کلمهی قشنگ تریست و خوشبختانه قبلاً یک نفر آدمِ دلسوز این کلمه را برایمان ساخته. پس با همین میآغازیم:
تچان را در ابعاد زمانی کوچک طرح میکنند. مثلاً پنج ساعت کتاب خواندن بیوقفه؛ سه ساعت غرقگی در فیلم.
اما اجازه دهید این فعل تچیدن را برای ابعاد زمانی بزرگتری صرف کنیم. تچندگی برای پنج سال؛ تچندگی در یک هدف شغلی درازمدت؛ تچندگی در یک مسیر تحصیلی و ...
تچانها معمولاً پایان جذابی دارند. سرت را از صفحهی فیلم بیرون میآوری و ناگهان صدای کولر و ساعت و بچههای کوچه سماخ گوشت را قلقلک میدهد. تصویر فیلم در مانیتور خاموش میشود و بهیک آن، در سیصد و شصت درجهی چشمت تصویر میبینی.
تچان درست در لحظهی تمام شدن، روی سرت دوپامین شاباش میکند!
البته اما تمام شدن تچان های بلندمدت، به این زیبایی نیست. بعد از پنج سال تچندگی در یک مسیر، سرت را بالا میآوری و بوم! جهان با تمام عظمت و احتمالات و امکاناتش پیش چشم تو عرضه میشود. دوپامین؟ نه! شاید اضطراب، شاید امید، شاید بیهودگی، هر چه باشد خبری از شاباش نیست.
گویی از ابتدا باید تدبیر کرد. کدام راه؟ دقیقاً کدام مسیر؟
اضطراب تدبیر، مثل موریانه به جان معناهای قبلی میافتد و در هزار جهت دیگر خلق معنا میکند. معنا در هزار جهت. مسیر به هزار سو.
درست شبیه جسمی که از هر سو کشیده شود و من حیثالمجموع بیحرکت بماند.
نجات در چیست؟
بیرون دویدن از فضای مهآلودِ اپوخه! رجوع به آنچه میدانیم. رجوع به آنچه که خود واقعاً میدانیم که میدانیم!!! قبلترش هم میدانستیم و تچان برای مدتی آن را از یادمان برد! رسالتی جز این نیست. آنچه واقعاً میدانیم که میدانیم!!
وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۖ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ.
و آنگاه كه موسى براى قوم خود طلب آب كرد، پس به او گفتيم: عصاى خود را بر سنگ بزن، پس دوازده چشمهى آب از آن جوشيد، همانا هر طایفه (از طوایف دوازدهگانهی بنیاسرائیل) آبشخور خود را شناخت!
از روزى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين، تبهكارانه فساد نكنيد!
[ بقره، ۶۰ ]
اتفاقاً معنیاش هم یک همچین چیزی است!
تچان: غرقگی و شیفتگی در انجام یککار، آنچنانکه متوجه گذر زمان نشویم. تَچندگی و چگال شدن!
تَچَندگی کلمهی قشنگ تریست و خوشبختانه قبلاً یک نفر آدمِ دلسوز این کلمه را برایمان ساخته. پس با همین میآغازیم:
تچان را در ابعاد زمانی کوچک طرح میکنند. مثلاً پنج ساعت کتاب خواندن بیوقفه؛ سه ساعت غرقگی در فیلم.
اما اجازه دهید این فعل تچیدن را برای ابعاد زمانی بزرگتری صرف کنیم. تچندگی برای پنج سال؛ تچندگی در یک هدف شغلی درازمدت؛ تچندگی در یک مسیر تحصیلی و ...
تچانها معمولاً پایان جذابی دارند. سرت را از صفحهی فیلم بیرون میآوری و ناگهان صدای کولر و ساعت و بچههای کوچه سماخ گوشت را قلقلک میدهد. تصویر فیلم در مانیتور خاموش میشود و بهیک آن، در سیصد و شصت درجهی چشمت تصویر میبینی.
تچان درست در لحظهی تمام شدن، روی سرت دوپامین شاباش میکند!
البته اما تمام شدن تچان های بلندمدت، به این زیبایی نیست. بعد از پنج سال تچندگی در یک مسیر، سرت را بالا میآوری و بوم! جهان با تمام عظمت و احتمالات و امکاناتش پیش چشم تو عرضه میشود. دوپامین؟ نه! شاید اضطراب، شاید امید، شاید بیهودگی، هر چه باشد خبری از شاباش نیست.
گویی از ابتدا باید تدبیر کرد. کدام راه؟ دقیقاً کدام مسیر؟
اضطراب تدبیر، مثل موریانه به جان معناهای قبلی میافتد و در هزار جهت دیگر خلق معنا میکند. معنا در هزار جهت. مسیر به هزار سو.
درست شبیه جسمی که از هر سو کشیده شود و من حیثالمجموع بیحرکت بماند.
نجات در چیست؟
بیرون دویدن از فضای مهآلودِ اپوخه! رجوع به آنچه میدانیم. رجوع به آنچه که خود واقعاً میدانیم که میدانیم!!! قبلترش هم میدانستیم و تچان برای مدتی آن را از یادمان برد! رسالتی جز این نیست. آنچه واقعاً میدانیم که میدانیم!!
وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۖ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ.
و آنگاه كه موسى براى قوم خود طلب آب كرد، پس به او گفتيم: عصاى خود را بر سنگ بزن، پس دوازده چشمهى آب از آن جوشيد، همانا هر طایفه (از طوایف دوازدهگانهی بنیاسرائیل) آبشخور خود را شناخت!
از روزى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين، تبهكارانه فساد نكنيد!
[ بقره، ۶۰ ]
لاتَجعَلوا عِلمَکُم جَهلاً، ویَقینَکُم شَکّاً، اذا عَلِمتُم فَاعمَلوا، و اذا تَیَقَّنتُم فَأَقدِمُوا.✍🏻 @Andarooni
" علمتان را جهل، و یقینتان را شک قرار ندهید. "
چون دانستید عمل کنید.
و چون یقین یافتید، قدم بردارید.
[ #امام_علی ع ]
❤4🔥3👏3🕊2👍1
Bless The Lord, O My Soul
Divna Ljubojević
Ибо нет ничего сокровенного, что не обнаружилось бы, и тайного, что не стало бы известно и не вышло бы наружу."
( #Луки 8:17)
( #Луки 8:17)
❤6❤🔥1
در نوشیدن قهوه و چیزهای دیگه، دوز آدم که بالا میره، آدم رو دیر میگیره!
یادمه یه جا شنیده بودم که آدمهای درونگرا، کلاً دوزشون پایینه. یعنی انگار با محرکهای کم هم به اندازهی کافی سنسورهاشون تحریک میشه. مثلاً علت اینکه بعد از دو ساعت مهمونی زود خسته میشن و به ریکاوری نیاز دارن، اینه که مغزشون با شدت بیشتری در حال دست و پنجه نرم کردن با محرکهای محیطی بوده.
دوز درونگرا ها در حدی پایینه که حتی غالباً موسیقی رو هم با ولوم پایینتری گوش میکنن! احتمالاً به لمس و قلقلک هم حساس تر باشن!
داشتم به این فکر میکردم که بعضی آدمهاهم هستن که دوز زیباییشناسی پایینی دارن!
شاید تا الان براتون پیش اومده باشه که در چهرههای معمولی، به دنبال نشونههایی یونیک، از زیباییهای غیر آشکار بگردید!
جزئیاتی مثل حالت یه خط چروک زیر چشم که هنگام خندیدن کسی به نظرتون زیبا بیاد. یا حالت شکلگیری لب ها هنگام ادای یک حرف خاص از الفبا!
این دست تجربیات رو کمابیش همه داشتیم اما سوال جالبی که میتونه شدت دوز زیباییشناسیمون رو آشکار کنه اینه که :
آیا یک زییایی اگزجره و آشکار برای ما، درست به اندازهی یک مهمونی شلوغ برای یک درونگرا، ما رو خسته میکنه!؟
مثلاً از فلان بازیگر محبوب دقیقاً به خاطر شدت زیباییش خوشتون نیاد!
یا کنجکاوی پیدا کردن زیبایی در یک چهرهی معمولی، براتون چشمنواز تر از نگاه به یک چهرهی شدیداً بینقص باشه!
و مثالهایی از این دست...
بهش فکر کنید.
یه نظرسنجی هم میزارم باهم ببینیم دوز پایین زییایی شناسی به دوز پایین در درونگرایی ربطی داره یا نه(: !
✍🏻 @Andarooni
کفارهٔ شرابخوریهای بیحساب
هشیار در میانهٔ مستان نشستن است!
#صائب_تبریزی
یادمه یه جا شنیده بودم که آدمهای درونگرا، کلاً دوزشون پایینه. یعنی انگار با محرکهای کم هم به اندازهی کافی سنسورهاشون تحریک میشه. مثلاً علت اینکه بعد از دو ساعت مهمونی زود خسته میشن و به ریکاوری نیاز دارن، اینه که مغزشون با شدت بیشتری در حال دست و پنجه نرم کردن با محرکهای محیطی بوده.
دوز درونگرا ها در حدی پایینه که حتی غالباً موسیقی رو هم با ولوم پایینتری گوش میکنن! احتمالاً به لمس و قلقلک هم حساس تر باشن!
داشتم به این فکر میکردم که بعضی آدمهاهم هستن که دوز زیباییشناسی پایینی دارن!
شاید تا الان براتون پیش اومده باشه که در چهرههای معمولی، به دنبال نشونههایی یونیک، از زیباییهای غیر آشکار بگردید!
جزئیاتی مثل حالت یه خط چروک زیر چشم که هنگام خندیدن کسی به نظرتون زیبا بیاد. یا حالت شکلگیری لب ها هنگام ادای یک حرف خاص از الفبا!
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو!
#وحشی_بافقی
این دست تجربیات رو کمابیش همه داشتیم اما سوال جالبی که میتونه شدت دوز زیباییشناسیمون رو آشکار کنه اینه که :
آیا یک زییایی اگزجره و آشکار برای ما، درست به اندازهی یک مهمونی شلوغ برای یک درونگرا، ما رو خسته میکنه!؟
مثلاً از فلان بازیگر محبوب دقیقاً به خاطر شدت زیباییش خوشتون نیاد!
یا کنجکاوی پیدا کردن زیبایی در یک چهرهی معمولی، براتون چشمنواز تر از نگاه به یک چهرهی شدیداً بینقص باشه!
و مثالهایی از این دست...
بهش فکر کنید.
یه نظرسنجی هم میزارم باهم ببینیم دوز پایین زییایی شناسی به دوز پایین در درونگرایی ربطی داره یا نه(: !
✍🏻 @Andarooni
❤6👍4🤩1💘1
اندرونی🪴
در نوشیدن قهوه و چیزهای دیگه، دوز آدم که بالا میره، آدم رو دیر میگیره! کفارهٔ شرابخوریهای بیحساب هشیار در میانهٔ مستان نشستن است! #صائب_تبریزی یادمه یه جا شنیده بودم که آدمهای درونگرا، کلاً دوزشون پایینه. یعنی انگار با محرکهای کم هم به اندازهی کافی…
اگر پاسختون به سوال آخر متن بله هست، یعنی باید گزینهی دوز پایین رو انتخاب کنید.
Anonymous Poll
27%
درونگرا هستم_ با دوز پایین زیبایی شناسی
27%
درونگرا هستم _با دوز بالای زیبایی شناسی
12%
برونگرا هستم_با دوز پایین زیبایی شناسی
9%
برونگرا هستم_با دوز بالای زیبایی شناسی
26%
دیدن نتایج
👍5👏1
لَهُۥ مَا بَيۡنَ أَيۡدِينَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَيۡنَ ذَٰلِكَۚ..
آنچه پیش روی ما، و پشت سر ما، و آنچه میان این دو هست، همه از آن اوست.
[ #مریم ، ۶۴ ]
🍃🌒
@Andarooni
آنچه پیش روی ما، و پشت سر ما، و آنچه میان این دو هست، همه از آن اوست.
[ #مریم ، ۶۴ ]
🍃🌒
@Andarooni
❤8🕊2👏1🐳1
در مضحکه و ملعبه بودن زمین، گرد بودنش را بس!
هیچ چیز توهینآمیزتر و ریشخندانهتر از این نمیتواند باشد که به عنوان یک موجود راه رونده در زمین، به یک سو بایستی، جاده را ببینی، و با نگاهی امیدجویانه در جستجوی معنا و غایتی برای جاده، بفهمی که زمین لعنتی گرد است و این جادهی مسخره به طرز بازیگونهای آخرش به همین نقطهای میرسد که روی آن ایستاده ای. از هر جهتی که شروع کنی، پیشاپیش در انتها حضور داری و دیگر هیچ راهی نیست که مقصد آن را همین الان، و آنهم انقدر بدون راز و عریان ندیده باشی.
برای هر کس که چمدان به دست، عازم سفر غایت باشد، هیچ سیلیای محکم تر از گرد بودن زمین نیست.
زمین، به هیچ شکلی دقیقتر از این نمیتوانست از رمز و راز تهی شود. هیچ چیز مثل کرویّت نمیتوانست اینچنین دست تخیل را از کشف مقصد کوتاه کند.
اینجا در غایت القصوای پیمودن راه، برمیگردی سر جای اولت. کاملترین حرکت در زمین، مساوی با جابهجایی صفر است! کرویّت، عجیب ترین وضعیت استعاری ریشخند شدن، برای همهی موجودات متحرک اینجاست.
✍🏻 @Andarooni
هیچ چیز توهینآمیزتر و ریشخندانهتر از این نمیتواند باشد که به عنوان یک موجود راه رونده در زمین، به یک سو بایستی، جاده را ببینی، و با نگاهی امیدجویانه در جستجوی معنا و غایتی برای جاده، بفهمی که زمین لعنتی گرد است و این جادهی مسخره به طرز بازیگونهای آخرش به همین نقطهای میرسد که روی آن ایستاده ای. از هر جهتی که شروع کنی، پیشاپیش در انتها حضور داری و دیگر هیچ راهی نیست که مقصد آن را همین الان، و آنهم انقدر بدون راز و عریان ندیده باشی.
برای هر کس که چمدان به دست، عازم سفر غایت باشد، هیچ سیلیای محکم تر از گرد بودن زمین نیست.
زمین، به هیچ شکلی دقیقتر از این نمیتوانست از رمز و راز تهی شود. هیچ چیز مثل کرویّت نمیتوانست اینچنین دست تخیل را از کشف مقصد کوتاه کند.
اینجا در غایت القصوای پیمودن راه، برمیگردی سر جای اولت. کاملترین حرکت در زمین، مساوی با جابهجایی صفر است! کرویّت، عجیب ترین وضعیت استعاری ریشخند شدن، برای همهی موجودات متحرک اینجاست.
وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَعِبٞ وَلَهۡوٞۖ
[ #انعام ، ۳۲]
✍🏻 @Andarooni
👍5❤3👏1👌1💯1
«نه به امور پیدا، بلکه به امور ناپیدا مینگریم؛ چرا که امور پیدا گذران است و امور ناپیدا جاودانه.»
(عهد جدید، رسالهٔ دوم به کُرَنتیان، ۴: ۱۸)
🌒🪔
@Andarooni
(عهد جدید، رسالهٔ دوم به کُرَنتیان، ۴: ۱۸)
🌒🪔
@Andarooni
❤8👏2
حقیقتاً اگه کسی خیلی جدی و موشکافانه اتفاقات و اخبار و دراماهای دنیای واقعی رو، چه در مقیاس زندگی شخصی و چه در مقیاس بزرگ و جهانی دنبال بکنه، اصلاً آیا دیگه جای خالیای از شگفتی و هیجان براش باقی میمونه که بعدش بخواد بره با سریال و رمان پرش بکنه !؟ (به جز یه سبکهای خاصی از سریال و رمان که اتمسفرشون خیلی غیرعادی تر از اونیه که توی دنیای واقعی قابل دیدن باشن)
واقعاً سواله برام.
همیشه دورمون یه سیلانی از داستان های حیرتآور و غیرقابل پیشبینی در جریانه. مگه به اندازهی کافی اشباع کننده نیست؟
(قبل از اینکه روی سریالهای موردعلاقتون غیرتی بشید یه دور به تمام مسائلی از دنیای واقعی فکر کنید که به خاطر کمتوجهی، هنوز بهشون فرصت ندادید که دوپامینتون رو بالا ببرن😁 )
واقعاً سواله برام.
همیشه دورمون یه سیلانی از داستان های حیرتآور و غیرقابل پیشبینی در جریانه. مگه به اندازهی کافی اشباع کننده نیست؟
(قبل از اینکه روی سریالهای موردعلاقتون غیرتی بشید یه دور به تمام مسائلی از دنیای واقعی فکر کنید که به خاطر کمتوجهی، هنوز بهشون فرصت ندادید که دوپامینتون رو بالا ببرن😁 )
🔥8
آنهنگام که در عصرگاهان، اسبان چابک تندرو را بر سلیمان عرضه داشتند،
گفت: من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم! تا آنكه از دیدگانش پنهان شدند.
_ بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید!
و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید.
همانا سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد.
[ #ص ، ۳۱~۳۴]
🌿
@Andarooni
گفت: من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم! تا آنكه از دیدگانش پنهان شدند.
_ بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید!
و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید.
همانا سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد.
[ #ص ، ۳۱~۳۴]
🌿
@Andarooni
❤7
اندرونی🪴
آنهنگام که در عصرگاهان، اسبان چابک تندرو را بر سلیمان عرضه داشتند، گفت: من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم! تا آنكه از دیدگانش پنهان شدند. _ بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید. همانا سلیمان را آزمودیم و بر تخت…
إِنِّيٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَيۡرِ عَن ذِكۡرِ رَبِّي
اوضاع اختلاف بین مترجمان برای ترجمهی جملهی سلیمان حسابی شلم شورباست.(مشاهده)
ترجمه نمیشه چون لفظ، لفظ یک صدّیقه، هنگامی که سخنش صدق نیست ولی هست!
❤7
Right By You
Olafur Arnalds
❤4💘3❤🔥1🐳1🎄1
فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً
پس هنگامى كه وعدهی آخر فرا رسد، [آنچنان دشمن بر شما بنیاسرائیل سخت خواهد گرفت كه] آثار غم و اندوه در چهرهی شما ظاهر مىشود.
و آنها داخل مسجدالاقصى مىشوند همانگونه كه بار اوّل وارد شدند. و آنچه را که زير سلطه مىگيرند، سخت درهم كوبيده و نابود مىكنند.
[ #اسراء، ۷ ]
@Andarooni
پس هنگامى كه وعدهی آخر فرا رسد، [آنچنان دشمن بر شما بنیاسرائیل سخت خواهد گرفت كه] آثار غم و اندوه در چهرهی شما ظاهر مىشود.
و آنها داخل مسجدالاقصى مىشوند همانگونه كه بار اوّل وارد شدند. و آنچه را که زير سلطه مىگيرند، سخت درهم كوبيده و نابود مىكنند.
[ #اسراء، ۷ ]
@Andarooni
❤🔥5❤3🔥1🤣1