مردی که شعر مینویسد
معشوقه‌هایش را
در کُنجِ کلمات
آغوش می‌کند وُ می‌بوسد.
اما
بخاطر آن زن که قلم‌اش را پس می‌زند
که خیالش را می‌آشوبد
که هرگز لب‌هایش را
وام نمی‌دهد به شعر او
سیگار میکشد
و حسرت دود می‌کند.

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

صدایت
اِد شیران را
از سکه
می‌اندازد،
مسخ‌ می‌کند.
#فرح_آریا

نمیدانم
من
از آهِ چندُمِ پدرم
دویدم
تا شکل بگیرم
هرچه کروکیِ
زندگی میکشم
تاریخ تولد خوشبختی
عقب می‌رود
ـــــــــــــــــــــ
#فرح‌_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

بعضی کلمات
در افقی _عمودی هیچ جدولی
حل نمی‌شوند،
نیست که روزنامه‌ها
پر از اخبار حوادث دروغ است؟
‌واژه‌های حل نشده در مربع‌ها
جلوی مداد معلق می‌زنند.

اسلایدهای ویژه را نقل به قول
عکس میزنند
طفره میروند از شرح حقیقت.
روزنامه‌دارها با ارگاسم دروغ
برای یک دلار بیشتر
نان به نرخ لحظه سق میزنند.
اگر این انتشارات جعلی را
استراداموس برای یوهان کارولوس
پیشگویی میکرد
۴۰۰ سال پیش اصلا روزنامه‌ای منتشر نمی‌شد
فرانسه همه کاغذهای زیرچاپ را
قایق‌های کاغذی درست میکرد
برای فانتزی رود سن.

#فرح‌_آریا


پی‌نوشت:
دروغ بر هیچ کاغذی نوشته نمی‌شود
شفاهی گفته میشود که ثبت نشود
و حقیقت با پوستواری فریبنده با واژگانی که سزاوار نیست، تاریخ میشود.

فرح

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

انقدر حسودم
که اگر زنی شبنم به تو هدیه داد
من دریا می‌دهم.
برای داشتن‌ات
دست‌ودلبازم.
‏━━━━━━━━━━
#فرح_آریا

شقایق
گل حوا باشد یا آدم
مهم این است
که بهشت
هی صادرش میکند
به استیصال زمین
در انجماد نَفَس‌ها.

هوای بهشت
جهنم کرده زمین را.

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

شمشیرِ کلمات را از رو بسته‌ای
و دقیقا نمیدانم در کتمان چه‌چیز
متبهرانه مرا
به جنگ قلم با قلم
در ویترای این مجاز میخوانی.
تو بگو
چطور با خورشیدی که
در آسمانِ دلگیر
و ابری من طلوع کرد بجنگم؟
خلع سلاح می‌‌کنم خودم را
آرام
از صلحی که با التهاب از من بالا می‌رود
بر قله فاتح قلم‌ات می‌ایستم
و موج پیراهن‌ام را
پرچم صلح می‌کنم
و برهنه
با پاهای آنه پدرسدوتر
و سِحرِ گام‌هایش
مدیترانه را جا می‌گذرام
هوایی که تو هستی می‌بلعم
به قبیله‌ی کلماتِ جنگ‌جویت برسم
حالا من هستم وُ جزیره‌ی تن
من هستم وُ دست‌هایی پر از صدف
از سواحل دور وُ نزدیک
من هستم وُ چند دریا بوسه‌ی آشتی
قلم‌ جنگ‌طلب‌ات را زمین بگذار
که تا به صلح‌ات برسم
چند قاره پوست انداخته‌ام.

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

همه گناهان بهشت
پای زن نوشته شد
تا امواج اسرافیل
تا کرشمه خر دجال
زیر فلورسنت ماه
روی اینترنشنال پل‌صراط در برزخ بنشیند.

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

پشت مردمک چشم‌هایم لمیده‌ای
آینه دروغ نمی‌گوید
خودم را نگاه می‌کنم
حضور بی دعوت تورا می‌بینم

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

گیج می‌زنم
در شکل‌های هندسی شعر
در جبر زندگی
در دایره تنهایی
در خطوط موازی
وقتی قلم انگشتان‌ام را به بازی می‌گیرد
به واژه‌ها نبض بدهم
کلمات برقصند.

ذهن‌ام یک قدم برنمی‌دارد
به قلب شعر بزند.
گیج‌ام، گیج
مثل می‌زده‌ای که
در تاریکی نیمه شب
اصرار به بدمستی دارد
که عالَمِ هشیاری را
عمدا فراموش کند
که یادش برود
قافیه زندگی‌ را باخته است
که شک دارد میان بودن و نبودن
باور نکند
رفتن بی‌دلیلی
که به چشم دیده است
خداحافظی‌ای که با گوش خود شنیده است.

از قلب بی عشق
که مرده‌ای تپنده است
چگونه شعر برمی‌آید؟

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

آنچه در آینه می‌بینم
من نیستم
سوپرانوی نُتِ اول اعتماد به نفس‌ام
تاج گذاشته روی سرم
تا با صدای سلن دیان او را بخوانم.

#فرح‌_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

از استریپ‌تیزِ آواهای شب
گاهی دیوارهای اتاق می‌گُسَلَند.
‏━━━━━━━━━━
#فرح_آریا

.
بشر موجودی است که می‌تواند به همه چیز عادت کند.

🖋داستایوفسکی



پا‌نوشت :
گمانم وقتی یوفسکی در کافه میدان سرخ ودکای روسی میزد این جمله از شیار روانکاو مغزش تراوش کرده. خُب وسط  سال ۱۸۴۹ کف دست سیاست‌اش را بو نکرده بود که در خاورمیانه زندگی از ریل منحرف و زمین لبریز می‌شود از مرگ.
و ما هنوز به مرگ عادت نکرده‌ایم چون جوانی‌مان از لبه‌ی تیغِ جنونِ یک کفتار میگذرد .

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

ورق‌ها را هرچقدر بُر بزنی
آس خشت
از تشعشع بخت بلند براندون آدامز
بیست‌ویک می‌شود
کنار تَکِ دلِ من.

من اما
در قمارِ عشق
خودم را به تو می‌بازم.

#فرح‌_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

پوست‌ام
نوازش‌ات را می‌بوسد
تا رخساری دیگر
از حیات را ببیند.
ـــــــــــــــــــــــــ
#فرح‌_آریا

لب‌ها
و فقط لب‌ها
زیباترین و شیرین‌ترین
دیالوگ بی کلام را
اجرا می‌کنند.

#فرح_آریا



پی‌نوشت:
مناسبت این ویدید را بگذاریم به حساب روز بوسه که گذشت وُ دیر فهمیدیم، لذت آن روز را نچشیدیم.

فرح


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man

او سکوت را
دوست داشت،
آه
اما
در سینه من
تخم می‌گذاشت.
‏━━━━━━━━
#فرح_آریا

کالیگولای قرن
قبرستان را ایالت متحده‌ی عقده‌های بیات شده‌اش می‌دانست
و طیاره‌ را
شتری بالدار.
صراط‌المستقیم از زیر سایه غَربِستان
رسید به سرزمین خاموشان.
حواس ۲۲ بهمن پرت شد
از بی‌ربطی کلمات؛
"آنطور نباشد، اینطور باشد"،
آزادی به مسلخ رفت
و نطفه مرگ با لااله‌.... بسته شد.
تلویزیون شکل‌های متفاوت مرگ نشان داد
رادیو هیس پخش کرد
و اخبار شب‌نامه‌ها هر روز
با انگشتان چپ ممهور شد.
ذهن مسموم کالیگولاها آدمیت را پس زد.

از دماغه‌ی بیست‌ویکمین قرن
آنارشیسم سرگیجه گرفت
و اعداد از شمارش مرده‌ها
از نبض افتادند.

هنوز که هنوز است
مرگ‌های سفارشی
اتفاق هر روز است‌‌،
وقتی نارنجی خورشید
از نوک افراها موج می‌زند
گردنی با گره‌ی طناب می‌رقصد،
مرگ را از پشت کامیون
یواشکی قاچاق می‌کنند به چشم خاک
در گورهای دستِ جمعی‌.

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

دلار و اسلحه
بودن و نبودن انسانِ امروز را
تعیین می‌کنند!

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

دست‌هایم
حس داوینچی
و هوس‌های پیکاسو را
یک التهاب کاملا مفهوم نقاشی می‌کند
لفظ مجسمه‌ی عریانِ پاپ ژولیوسِ مایکل آنژلو
نگران از غرق شدن در کُرنش‌های کلیسا
دکمه‌های زنِ صومعه را
باز می‌کند.

#فرح‌‌_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man