✳️خوانش غزل شماره ۱۶۷ از دبوان حضرت حافظ
۱-ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
۲-نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
۳-به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
۴-به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
۵-خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
۶-طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
۷-لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
۸-کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
۹-چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
۱۰-ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
حضرت حافظ
✳️توضیحاتی در باره ی این شعر
بن مایه : تمجیدی
ستایش از شاه شجاع و به سلطنت رسیدن او بعد از ظلمهایی که پدرش امیر مبارزالدین به مردم داشت
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر : مجتث مثمن مخبون محذوف
قوافی : مجلس مونس مدرس نرگس مجلس ابوالفوارس مهندس موسوس
بی حس مس مفلس
ردیف : شد
دل رمیده : دل دور افتاده از ترس و وحشت و ظلم
نگار من : شاه شجاع
غمزه : ناز و عشوه
مسئله آموز : آموزگار مسائل دینی و قرآنی
عارض : چهره و رخسار
بیت ۳ : مانند باددصبا که خود را فدای رخسار نرگس و نسرین میکند عاشقان شاه شجاع هم از بوی او مست میشوند و خود را فدای او میکنند
مصطَبِه: جایی در میخانه که بلند از جاهای دیگر است : در واقع نوعی وی آی پی بود برای بزرگان
گدای شهر : حافظ خودش را میگوید
میر : آقا و بزرگ
خیال آب خضر بست و جام اسکندر : یعنی دیگر به دنبال آب حیات و جاودانه ی خضر و اسکندر نیست
جرعه نوشی : هم پیک
ابوالفوارس :شاه شجاع
معمور : مرمت و بازسازی خواهد شد
ترشح : خیس ماندن از قطرات شراب بر روی لب
موسوس : وسوسه انگیز
به عاشقان پیمود : به عاشقان نوشانید
بی خبر افتاد: خود فراموشی و بی اساس شدن
عزیز وجود : واژه ای یکه بدون کسره
وجود ی با ارزش
قبول دولتیان : بزرگ مردان قبولش کردند
کیمیای این مس شد: شعر من مس بود و با قبول بزرگان دولت به طلا تبدیل شد
عنان : افسار و دهنه در اینجا به معنی راه را کج کنید چون حافظ اموالش را در راه خریداری شراب از دست داد
مفلس : بی چیز
پیوسته خوانی : ابیات ۳ و ۸
علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
۱-ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
۲-نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
۳-به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
۴-به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
۵-خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
۶-طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
۷-لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
۸-کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
۹-چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
۱۰-ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
حضرت حافظ
✳️توضیحاتی در باره ی این شعر
بن مایه : تمجیدی
ستایش از شاه شجاع و به سلطنت رسیدن او بعد از ظلمهایی که پدرش امیر مبارزالدین به مردم داشت
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر : مجتث مثمن مخبون محذوف
قوافی : مجلس مونس مدرس نرگس مجلس ابوالفوارس مهندس موسوس
بی حس مس مفلس
ردیف : شد
دل رمیده : دل دور افتاده از ترس و وحشت و ظلم
نگار من : شاه شجاع
غمزه : ناز و عشوه
مسئله آموز : آموزگار مسائل دینی و قرآنی
عارض : چهره و رخسار
بیت ۳ : مانند باددصبا که خود را فدای رخسار نرگس و نسرین میکند عاشقان شاه شجاع هم از بوی او مست میشوند و خود را فدای او میکنند
مصطَبِه: جایی در میخانه که بلند از جاهای دیگر است : در واقع نوعی وی آی پی بود برای بزرگان
گدای شهر : حافظ خودش را میگوید
میر : آقا و بزرگ
خیال آب خضر بست و جام اسکندر : یعنی دیگر به دنبال آب حیات و جاودانه ی خضر و اسکندر نیست
جرعه نوشی : هم پیک
ابوالفوارس :شاه شجاع
معمور : مرمت و بازسازی خواهد شد
ترشح : خیس ماندن از قطرات شراب بر روی لب
موسوس : وسوسه انگیز
به عاشقان پیمود : به عاشقان نوشانید
بی خبر افتاد: خود فراموشی و بی اساس شدن
عزیز وجود : واژه ای یکه بدون کسره
وجود ی با ارزش
قبول دولتیان : بزرگ مردان قبولش کردند
کیمیای این مس شد: شعر من مس بود و با قبول بزرگان دولت به طلا تبدیل شد
عنان : افسار و دهنه در اینجا به معنی راه را کج کنید چون حافظ اموالش را در راه خریداری شراب از دست داد
مفلس : بی چیز
پیوسته خوانی : ابیات ۳ و ۸
علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
Telegram
آموزش وزن و عروض و ادبیات تحلیلی
آموزش وزن و عروض و صناعات شعری
@AliEbrahiemi
@AliEbrahiemi
✳️خوانش شعر شاعران معاصر
۱-بگذارید بگریم به پریشانی خویش
که به جان آمدم از بی سر و سامانی خویش
۲-غم بی همنفسی کشت مرا در این شهر
در میان با که گذارم غم پنهانی خویش
۳-اندرین بحر بلا ساحل امّیدی نیست
تا بدانسوی کشم کشتی طوفانی خویش
۴-زنده ام باز پس از اینهمه ناکامیها
به خدا کس نشناسم به گرانجانی خویش
۵-گفتم ای دل که چو من خانه خرابی دیدی
گفت ما خانه ندیدیم به ویرانی خویش
۶-جان چو پروانه بپای تو فشاندم که چو شمع
بینمت رقص کنان بر سر قربانی خویش
۷-ما بپای تو سر صدق نهادیم و زدیم
داغ رسوایی عشق تو به پیشانی خویش
۸-اطهری قصه ی عشاق شنیدیم بسی
نشنیدیم کسی را به پریشانی خویش
علی اطهری
شاعر معاصر اهل کرمان
آفریده ۱۳۰۵
آرمیده ۱۳۷۷
✳️توضیحات
بن مایه : اعترافی
وزن : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر : رمل مثمن مخبون محذوف
قوافی:: پریشانی بی سروسامانی
پنهانی طوفانی گرانجانی ویرانی قربانی پیشانی پریشاتی ( رد المطلع)
پیوسته خوانی : ابیات ۳ و ۶
علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
۱-بگذارید بگریم به پریشانی خویش
که به جان آمدم از بی سر و سامانی خویش
۲-غم بی همنفسی کشت مرا در این شهر
در میان با که گذارم غم پنهانی خویش
۳-اندرین بحر بلا ساحل امّیدی نیست
تا بدانسوی کشم کشتی طوفانی خویش
۴-زنده ام باز پس از اینهمه ناکامیها
به خدا کس نشناسم به گرانجانی خویش
۵-گفتم ای دل که چو من خانه خرابی دیدی
گفت ما خانه ندیدیم به ویرانی خویش
۶-جان چو پروانه بپای تو فشاندم که چو شمع
بینمت رقص کنان بر سر قربانی خویش
۷-ما بپای تو سر صدق نهادیم و زدیم
داغ رسوایی عشق تو به پیشانی خویش
۸-اطهری قصه ی عشاق شنیدیم بسی
نشنیدیم کسی را به پریشانی خویش
علی اطهری
شاعر معاصر اهل کرمان
آفریده ۱۳۰۵
آرمیده ۱۳۷۷
✳️توضیحات
بن مایه : اعترافی
وزن : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر : رمل مثمن مخبون محذوف
قوافی:: پریشانی بی سروسامانی
پنهانی طوفانی گرانجانی ویرانی قربانی پیشانی پریشاتی ( رد المطلع)
پیوسته خوانی : ابیات ۳ و ۶
علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
Telegram
آموزش وزن و عروض و ادبیات تحلیلی
آموزش وزن و عروض و صناعات شعری
@AliEbrahiemi
@AliEbrahiemi
✳️خوانش غزل شماره ۱۶۸ از دیوان حضرت حافظ
۱-گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
۲-به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
۳-پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
۴-رواست در بر اگر میتپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
۵-بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
۶-به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
۷-فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
۸-دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
۹-هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد
حضرت حافظ
✳️توضیحاتی درباره ی این شعر
بن مایه : اعنراضی
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر : مجتث مثمن مخبون محذوف
قوافی: تمام خام غلام نام دام جام اهتمام تمام کرام رام
ردیف : و نشد
گداخت : سوخت
کار دل تمامشدن : به آرزو رسیدن
آرزوی خام : آرزویی که تحقق نپیوست و خیال بود
لابه : عجزو عشوه ی همراه با گریه
میر مجلس : مهمان ویژه
رغبت : میل و اشتیاق
شدم به رغبت خویشش کمین غلام:با توجه به خواسته ی او و از روی اشتیاق غلام و مهماندارش شدم
بشدبه رندی و دُردی کشیم نام و نشد:
بهترین رند و شراب ساز نام گرفتم و اما
او در مجلسم حاضر نشد
رواست : شایسته
کبوتر دل : دل شبیه کبوتر
در بر : در سینه و آغوش
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد:
کبوتر دلم پیچ و تاب ِ دام آن زلف نگار را دید اما نتونست باز به نیفتد
بدان هوس : بخاطر اشتیاق و میلم
لب لعل : لب سرخ
دلیل راه : راهنما و پیشکسوت و پیر
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد:
که من خودم به تنهایی این راه را رفتم و همت و تلاش کردم اما موفق نشدم
فغان : ای فریاد
در طلب : برای بدست آوردن
گنج نامه مقصود: نقشه ی رسیدن به هدف که همان آرزوی وصال است
شدم خراب جهانی زغم تمام و نشد:بدون مرشد و راهنما رفتم
خودم را بی هویت و خراب جهانی تماما پر از غم کردم ولی موفق نشدم
دریغ : افسوس
گنج حضور : رسیدن به گنج حقیقت و معرفت
بسی شدم به گدایی بر ِ کرام و نشد:
بسیار دست کمک و مدد به سمت بزرگان و افراد با کرامت دراز کردم و کسی به دادم نرسید
حیله بر انگیخت : فنون اجرا کرد و نقشه کشید
در آن هوس : در آرزوی
پیوسته خوانی : ابیات ۴ و ۶ و ۷ و ۸
موقوف المعانی : ابیات ۲ و ۳
علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
۱-گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
۲-به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
۳-پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
۴-رواست در بر اگر میتپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
۵-بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
۶-به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
۷-فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
۸-دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
۹-هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد
حضرت حافظ
✳️توضیحاتی درباره ی این شعر
بن مایه : اعنراضی
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر : مجتث مثمن مخبون محذوف
قوافی: تمام خام غلام نام دام جام اهتمام تمام کرام رام
ردیف : و نشد
گداخت : سوخت
کار دل تمامشدن : به آرزو رسیدن
آرزوی خام : آرزویی که تحقق نپیوست و خیال بود
لابه : عجزو عشوه ی همراه با گریه
میر مجلس : مهمان ویژه
رغبت : میل و اشتیاق
شدم به رغبت خویشش کمین غلام:با توجه به خواسته ی او و از روی اشتیاق غلام و مهماندارش شدم
بشدبه رندی و دُردی کشیم نام و نشد:
بهترین رند و شراب ساز نام گرفتم و اما
او در مجلسم حاضر نشد
رواست : شایسته
کبوتر دل : دل شبیه کبوتر
در بر : در سینه و آغوش
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد:
کبوتر دلم پیچ و تاب ِ دام آن زلف نگار را دید اما نتونست باز به نیفتد
بدان هوس : بخاطر اشتیاق و میلم
لب لعل : لب سرخ
دلیل راه : راهنما و پیشکسوت و پیر
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد:
که من خودم به تنهایی این راه را رفتم و همت و تلاش کردم اما موفق نشدم
فغان : ای فریاد
در طلب : برای بدست آوردن
گنج نامه مقصود: نقشه ی رسیدن به هدف که همان آرزوی وصال است
شدم خراب جهانی زغم تمام و نشد:بدون مرشد و راهنما رفتم
خودم را بی هویت و خراب جهانی تماما پر از غم کردم ولی موفق نشدم
دریغ : افسوس
گنج حضور : رسیدن به گنج حقیقت و معرفت
بسی شدم به گدایی بر ِ کرام و نشد:
بسیار دست کمک و مدد به سمت بزرگان و افراد با کرامت دراز کردم و کسی به دادم نرسید
حیله بر انگیخت : فنون اجرا کرد و نقشه کشید
در آن هوس : در آرزوی
پیوسته خوانی : ابیات ۴ و ۶ و ۷ و ۸
موقوف المعانی : ابیات ۲ و ۳
علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
Telegram
آموزش وزن و عروض و ادبیات تحلیلی
آموزش وزن و عروض و صناعات شعری
@AliEbrahiemi
@AliEbrahiemi