آموزش وزن و عروض و ادبیات تحلیلی
449 subscribers
141 photos
452 links
آموزش وزن و عروض و صناعات شعری

@AliEbrahiemi
Download Telegram
✳️خوانش غزل شماره ۱۶۷ از دبوان حضرت حافظ

۱-ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

۲-نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

۳-به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

۴-به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

۵-خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

۶-طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد

۷-لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

۸-کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد

۹-چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد

۱۰-ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد

حضرت حافظ
✳️توضیحاتی در باره ی این شعر
بن مایه : تمجیدی
ستایش از شاه شجاع و به سلطنت رسیدن او بعد از ظلمهایی که پدرش امیر مبارزالدین به مردم داشت

وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

بحر : مجتث مثمن مخبون محذوف

قوافی : مجلس مونس مدرس نرگس مجلس ابوالفوارس مهندس موسوس
بی حس مس مفلس

ردیف : شد
دل رمیده : دل دور افتاده از ترس و وحشت و ظلم
نگار من : شاه شجاع
غمزه : ناز و عشوه
مسئله آموز : آموزگار مسائل دینی و قرآنی
عارض : چهره و رخسار
بیت ۳ : مانند باددصبا که خود را فدای رخسار نرگس و نسرین میکند عاشقان شاه شجاع هم از بوی او مست میشوند و خود را فدای او میکنند

مصطَبِه: جایی در میخانه که بلند از جاهای دیگر است : در واقع نوعی وی آی پی بود برای بزرگان
گدای شهر : حافظ خودش را میگوید
میر : آقا و بزرگ
خیال آب خضر بست و جام اسکندر : یعنی دیگر به دنبال آب حیات و جاودانه ی خضر و اسکندر نیست
جرعه نوشی : هم پیک
ابوالفوارس :شاه شجاع
معمور : مرمت و بازسازی خواهد شد
ترشح : خیس ماندن از قطرات شراب بر روی لب
موسوس : وسوسه انگیز
به عاشقان پیمود : به عاشقان نوشانید
بی خبر افتاد: خود فراموشی و بی اساس شدن
عزیز وجود : واژه ای یکه بدون کسره
وجود ی با ارزش
قبول دولتیان : بزرگ مردان قبولش کردند
کیمیای این مس شد: شعر من مس بود و با قبول بزرگان دولت به طلا تبدیل شد
عنان : افسار و دهنه در اینجا به معنی راه را کج کنید چون حافظ اموالش را در راه خریداری شراب از دست داد
مفلس : بی چیز

پیوسته خوانی : ابیات ۳ و ۸

علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
✳️خوانش شعر شاعران  معاصر

۱-بگذارید بگریم به پریشانی خویش
که به جان آمدم از بی سر و سامانی خویش

۲-غم بی همنفسی کشت مرا در این شهر
در میان با که گذارم غم پنهانی خویش

۳-اندرین بحر بلا ساحل امّیدی نیست
تا بدانسوی کشم کشتی طوفانی خویش

۴-زنده ام باز پس از اینهمه ناکامیها
به خدا کس نشناسم به گرانجانی خویش

۵-گفتم ای دل که چو من خانه خرابی دیدی
گفت ما خانه ندیدیم به ویرانی خویش

۶-جان چو پروانه بپای تو فشاندم که چو شمع
بینمت رقص کنان بر سر قربانی خویش

۷-ما بپای تو سر صدق نهادیم و زدیم
داغ رسوایی عشق تو به پیشانی خویش

۸-اطهری قصه ی عشاق شنیدیم بسی
نشنیدیم کسی را به پریشانی خویش

علی اطهری
شاعر معاصر اهل کرمان
آفریده ۱۳۰۵
آرمیده  ۱۳۷۷

✳️توضیحات

بن مایه : اعترافی

وزن : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

بحر : رمل مثمن مخبون محذوف

قوافی:: پریشانی بی سروسامانی
پنهانی طوفانی گرانجانی ویرانی قربانی پیشانی پریشاتی ( رد المطلع)

پیوسته خوانی : ابیات ۳ و ۶

علی ابراهیمی
موسیقی شعر

https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ
✳️خوانش غزل  شماره ۱۶۸  از دیوان حضرت حافظ

۱-گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد

۲-به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد

۳-پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد

۴-رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد

۵-بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد

۶-به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

۷-فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد

۸-دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد

۹-هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد

حضرت  حافظ

✳️توضیحاتی  درباره ی این شعر

بن مایه :  اعنراضی
وزن  : مفاعلن  فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر : مجتث  مثمن  مخبون محذوف

قوافی:  تمام  خام  غلام  نام  دام  جام  اهتمام  تمام  کرام  رام
ردیف :   و  نشد
گداخت :  سوخت
کار دل تمام‌شدن : به آرزو رسیدن
آرزوی خام : آرزویی که تحقق نپیوست و خیال بود
لابه : عجزو عشوه ی همراه با گریه
میر مجلس : مهمان  ویژه
رغبت : میل و اشتیاق
شدم به رغبت خویشش کمین غلام:با توجه  به  خواسته ی او و از روی اشتیاق  غلام و مهماندارش شدم
بشدبه رندی و دُردی کشیم  نام و نشد:
بهترین  رند و شراب ساز نام گرفتم  و اما
او در مجلسم  حاضر نشد

رواست : شایسته
کبوتر دل : دل شبیه کبوتر
در بر : در سینه و آغوش
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد:
کبوتر دلم پیچ و تاب ِ دام  آن  زلف نگار را دید اما نتونست  باز به  نیفتد
بدان هوس : بخاطر اشتیاق و میلم
لب لعل : لب  سرخ
دلیل راه :  راهنما و پیشکسوت و پیر
که من  به خویش نمودم صد اهتمام و نشد:
که من  خودم به تنهایی این راه را رفتم و همت  و تلاش کردم  اما  موفق نشدم

فغان :  ای فریاد
در طلب :  برای بدست آوردن
گنج نامه مقصود:  نقشه ی رسیدن  به  هدف که همان آرزوی وصال  است
  شدم خراب جهانی  زغم تمام و نشد:بدون مرشد و راهنما  رفتم
خودم  را   بی هویت  و خراب  جهانی تماما پر   از غم   کردم  ولی موفق نشدم
دریغ  : افسوس
گنج حضور : رسیدن  به   گنج حقیقت و معرفت 
بسی  شدم به گدایی بر ِ  کرام  و نشد:
بسیار دست کمک و مدد به سمت بزرگان و افراد با کرامت دراز کردم  و کسی به دادم نرسید
حیله  بر انگیخت :  فنون اجرا کرد و نقشه کشید
در آن  هوس : در آرزوی
پیوسته  خوانی : ابیات ۴ و  ۶ و ۷ و ۸ 
موقوف المعانی :  ابیات ۲ و ۳

علی ابراهیمی
موسیقی شعر
https://t.me/joinchat/AAAAAEkx2l8W-g9Qhqu3BQ