🔴 #ديالکتيک_طبيعت
🔴کوه های هزار رنگ و جادویی زنجان و ماهنشان؛ از شگفت انگیزترین جاذبه های طبیعی در مسیر زنجان به ماهنشان است. نام محلی این تپه "آلا داغ لار" است.
@amookhtan
🔴کوه های هزار رنگ و جادویی زنجان و ماهنشان؛ از شگفت انگیزترین جاذبه های طبیعی در مسیر زنجان به ماهنشان است. نام محلی این تپه "آلا داغ لار" است.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
839. بزرگترين عامل مرگهاي ناگهاني درسراسر جهان،بعد از تصادفات،افتادن است که براثراز دست دادن تعادل است. پايهي مادي حفظ تعادل پيادهروي است.آيا ميتوانيد با چشم بسته روي يک پاي خود بهايستيد؟ اگر بتوانيد ۱۰ ثانيه با چشم بسته روي يک پا بايستيد، خوب است.
840. آرسنيک عنصری است که با عدد اتمی 33 و با علامت As نشان داده میشود، و بهطور طبيعي در خاک و آبهاي زيرزميني وجود دارد. از آنجايي که برنج در شاليزارهايي که غرق در آب هستند رشد ميکند، آرسنيک موجود در خاک به راحتي جذب گياه برنج ميشود. ...
Anonymous Quiz
6%
1. اين مسئله حتا در مورد برنج ارگانيک نيز صادق است.
0%
2. مصرف آرسنيک در درازمدت ميتواند به مشکلات پوستي و گوارشي منجر شود.
0%
3. همچنين میتواند خطر ابتلا به ديابت، سرطان و بيماريهاي قلبي- عروقي را افزايش دهد.
88%
4. تجربه ثابت کرده است که گزینههای 1و2و3 درست هستند.
6%
5. تجربه ثابت کرده است که گزینههای 1و2و3 درست نيستند.
🔴 #حافظه_تاريخي
@amookhtan
«نقطهي حرکت ما بايد جوامع اوليه باشند، «چرا که آنها ابتدا از قلمرو حيوانات ظهور يافتند، در حالي که هنوز در برابر نيروهاي طبيعت عاجز و از قدرت خودناآگاه بودند؛ از همين رو همچون حيوانات ضعيف بوده و بيشتر از آنها هم بارور نبودند»[انگلس]. آنچه انسان در اينجا توليد ميکند «چيزي بيش از مايحتاج اوليهي او نيست. حد نيازهاي او حد توليد است ... در اينجا هيچ مبادلهيي صورت نميگيرد يا اينکه مبادله، به مبادلهي کار او در ازاي محصول کارش تقليل مييابد، و از اين مبادله شکل نهفته و نطفهي مبادلهي واقعي است.»[مجموعه آثار جلد3ص224]
به محض اينکه مردم بهتوانند بيش از ميزان مورد نياز براي رفع احتياجات روزانهي خود توليد کنند؛ يعني به محض اينکه «محصول مازاد» ايجاد شود، نقطهي عطف فرا ميرسد. حالا مبادلهي محصولات ايجاد شود، نقطهي عطف فرا ميرسد. حالا مبادلهي محصولات در وهلهي اول، نه در محدودهي خود جوامع اوليه «که در حاشيه و در مرزهاي آنها؛ يعني معدود نقاطي که آنها با ساير جوامع تماس پيدا کنند» صورت ميگيرد. [اداي سهم ص50] ولي اين مبادلهي پاياپاي ابتدايي هنوز با مبادلهي واقعي که پول واسطهي آن است، تفاوت بسيار دارد.»
@amookhtan
📚سرمايه مارکس چهگونه شکل گرفت؛ ✍️رومن روسدولسکي؛ ص172-173 ترجمه؛ سيمين موحد؛ تهران، 1389 نشر قطره
@amookhtan
«نقطهي حرکت ما بايد جوامع اوليه باشند، «چرا که آنها ابتدا از قلمرو حيوانات ظهور يافتند، در حالي که هنوز در برابر نيروهاي طبيعت عاجز و از قدرت خودناآگاه بودند؛ از همين رو همچون حيوانات ضعيف بوده و بيشتر از آنها هم بارور نبودند»[انگلس]. آنچه انسان در اينجا توليد ميکند «چيزي بيش از مايحتاج اوليهي او نيست. حد نيازهاي او حد توليد است ... در اينجا هيچ مبادلهيي صورت نميگيرد يا اينکه مبادله، به مبادلهي کار او در ازاي محصول کارش تقليل مييابد، و از اين مبادله شکل نهفته و نطفهي مبادلهي واقعي است.»[مجموعه آثار جلد3ص224]
به محض اينکه مردم بهتوانند بيش از ميزان مورد نياز براي رفع احتياجات روزانهي خود توليد کنند؛ يعني به محض اينکه «محصول مازاد» ايجاد شود، نقطهي عطف فرا ميرسد. حالا مبادلهي محصولات ايجاد شود، نقطهي عطف فرا ميرسد. حالا مبادلهي محصولات در وهلهي اول، نه در محدودهي خود جوامع اوليه «که در حاشيه و در مرزهاي آنها؛ يعني معدود نقاطي که آنها با ساير جوامع تماس پيدا کنند» صورت ميگيرد. [اداي سهم ص50] ولي اين مبادلهي پاياپاي ابتدايي هنوز با مبادلهي واقعي که پول واسطهي آن است، تفاوت بسيار دارد.»
@amookhtan
📚سرمايه مارکس چهگونه شکل گرفت؛ ✍️رومن روسدولسکي؛ ص172-173 ترجمه؛ سيمين موحد؛ تهران، 1389 نشر قطره
@amookhtan
🔴 گیاهان با "شنیدن" صدای وزوز زنبورها، شهد بیشتری تولید میکنند
دانشمندان دریافتهاند که گیاهان میتوانند صدای وزوز زنبورها را بشنوند و شهد بیشتری تولید کنند.
این تحقیق نشان میدهد که گیاهان در همزیستی خود با گردهافشانها فعالتر از آن هستند که پیشتر تصور میشد.
این رفتار میتواند یک استراتژی بقا باشد که زنبورها را به غارتگران شهد که هیچ مزیت تولید مثلی برای گیاهان ندارند، ترجیح میدهند.
افزایش شهد بهویژه در گیاهانی مانند گل شببو مشاهده شده است. تحقیقات نشان میدهد که با پخش صدای زنبور برای این گیاهان، حجم شهد و میزان قند موجود افزایش مییابد.
شواهد نشان میدهد که هم حشرات و هم گیاهان میتوانند سیگنالهای ارتعاشی-صوتی را حس و تولید یا منتقل کنند.
پیشنهاد محققان این است که از صداهای وزوز در مزارع به عنوان روشی سازگار با محیط زیست برای افزایش گردهافشانی محصولات کشاورزی استفاده شود.
دانشمندان هنوز مطمئن نیستند که گیاهان چگونه میتوانند بشنوند اما معتقدند آنها میتوانند به سلولهایی که به تحریک فیزیکی مانند لمس، فشار یا ارتعاش پاسخ میدهند، تکیه کنند.دویچه وله
@amookhtan
🔴 گیاهان با "شنیدن" صدای وزوز زنبورها، شهد بیشتری تولید میکنند
دانشمندان دریافتهاند که گیاهان میتوانند صدای وزوز زنبورها را بشنوند و شهد بیشتری تولید کنند.
این تحقیق نشان میدهد که گیاهان در همزیستی خود با گردهافشانها فعالتر از آن هستند که پیشتر تصور میشد.
این رفتار میتواند یک استراتژی بقا باشد که زنبورها را به غارتگران شهد که هیچ مزیت تولید مثلی برای گیاهان ندارند، ترجیح میدهند.
افزایش شهد بهویژه در گیاهانی مانند گل شببو مشاهده شده است. تحقیقات نشان میدهد که با پخش صدای زنبور برای این گیاهان، حجم شهد و میزان قند موجود افزایش مییابد.
شواهد نشان میدهد که هم حشرات و هم گیاهان میتوانند سیگنالهای ارتعاشی-صوتی را حس و تولید یا منتقل کنند.
پیشنهاد محققان این است که از صداهای وزوز در مزارع به عنوان روشی سازگار با محیط زیست برای افزایش گردهافشانی محصولات کشاورزی استفاده شود.
دانشمندان هنوز مطمئن نیستند که گیاهان چگونه میتوانند بشنوند اما معتقدند آنها میتوانند به سلولهایی که به تحریک فیزیکی مانند لمس، فشار یا ارتعاش پاسخ میدهند، تکیه کنند.دویچه وله
@amookhtan
🔴 معده مرد 60 ساله کرجی که به جای غذا، پیچ های تلگرافی خورده بود!!??
🔴به گزارش ایسنا، محسن رجبنیا گفت: با تلاش تیم درمانی بیمارستان امام علی (ع) کرج در رخدادی کمنظیر، ۴۷ پیچ فلزی تیز بدون جراحی و به روش اندوسکوپی از معده بیمار ۶۰ ساله خارج شد.
@amookhtan
🔴به گزارش ایسنا، محسن رجبنیا گفت: با تلاش تیم درمانی بیمارستان امام علی (ع) کرج در رخدادی کمنظیر، ۴۷ پیچ فلزی تیز بدون جراحی و به روش اندوسکوپی از معده بیمار ۶۰ ساله خارج شد.
@amookhtan
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴مقوله دستمزد
يکي از کارهاي عظيم کارل مارکس، در مورد مقوله دستمزد يا نظريههاي دستمزد است. از زمان نگارش گروندريسه (1857-1858) تاکنون (2025)، 168 سال ميگذرد، اما هنوز تازهگي و خلاقيت خود را از دست نداده است، و همچنان، در سرتاسر جهان، مورد مطالعه و بررسي قرار ميگيرد.
اين اثر عظيم که با روش ديالکتيکي، در نگارش، خلق شده است، تا زماني که شيوهي توليد سرمايهداري در جهان حاکميت دارد، [نظريههاي دستمزد مارکس، و ...] از بين رفتني نيستند، چون پايه علمي و ديالکتيکي دارند.
مارکس نظريههاي دستمزد را در گروندريسه و کاپيتال جلد يکم، به طرزي زيبا و خلاقانه نگارش کرده است که قلم از ستايش چنين خلاقيتي باز ميماند.
او در دو آثار گفته شده بالا، بين دو مقولهي «قيمت نيروي کار» و «ارزش نيروي کار» کارگران، تفکيک قائل ميشود. از نظر او قيمت نيروي کار همان مزد اسمي يا صوري است و ارزش نيروي کار، هم مزد واقعي است که در آن کارگران چه مقدار مايحتاج زندهگي روزانه، ميتوانند تهيه نمايند، ميباشد.
به بياني ديگر، ارزش نيروي کار با قيمت نيروي کار از نظر مارکس فرق دارد. چه فرقي؟ قيمت نيروي کار، قيمت اسمي، صوري و يا بازاري نيروي کار کارگران است که در قبال انجام کارلازم روزانه، و توسط بازار عرضه و تقاضاي نيروي کار (اثر لشکر بيکاران و ...)، تعيين ميشود، يعني دستمزد اسمي يا صوري يا بازاري، تحت تاثير عرضه و تقاضاي نيروي کار کارگران، قرار ميگيرد و بالا و پايين ميگردد که هيچگاه نياز واقعي آنها را تامين نميکند.
اما ارزش نيروي کار، دستمزد واقعي کارگران است که عملا" در زندهگي روزمره بهتوانند نيازهاي مادي و رواني خود و خانوادههايشان را تامين کنند و ربطي به عرضه و تقاضاي نيروي کار کارگران ندارد، يعني مستقل از عرضه و تقاضاست.
در نتيجه ارزش نيروي کار چهگونه تعيين ميشود؟ مثل همهي کالاها با هزينهي توليد آن. هزينههايي که براي «حفظ کارگر به مثابهي کارگر» و براي «تداوم نسل کارگر» لازماند؛ و اينها در درجه اول عبارتاند از مايحتاجي که براي تامين معاش کارگران و خانوادههايشان، براي تامين غذا، پوشاک، مسکن و غيرهي آنها لازماند. در حقيقت ارزش نيروي کار با ارزش «مايحتاج ضروري زندهگي» و در تحليل نهايي با مقدار کاري که در آنها عجين شده، تعيين ميشود.
بنا بر نظريهي دستمزدهاي مارکس، ارزش مايحتاجي که از لحاظ فيزيولوژيکي حتمياند، فقط پايينترين حد ارزش نيروي کار را تعيين ميکند، در حالي که حد بالاي آن توسط «نيروهاي دو طرف مبارزه» [بين دو حق، حق با کيست؟]، يعني سرمايه و کار تعيين ميشود.
نظريهي دستمزدهاي مارکس، داراي تاريخي 168 ساله است. از انترناسيونال اول و قبل از آن، تاکنون را در بر ميگيرد. يکي از موارد تاريخي مبارزه با «قانون آهنين مزدها» است که توسط لاسال و به تبعيت نظريات وارونهي ملا مالتوس «بوزينه» و «کلهخر» ابداع شد و توسط مارکس، همان زمان باطل اعلام گرديد.
مارکس در نظريهي دستمزدها در گروندريسه و کاپيتال جلد يکم اثبات ميکند که افزايش دستمزد براي کارگران لازم و ضروري است و به عواملی تورم و غيره ربطي ندارد، تنها فقط در کاهش نرخ سود سرمايهدارها که از کاراضافي و ارزش اضافي کارگران دريافت ميکنند، اثر دارد. فقط همين.
«لاسال در مخالفت با افزايش دستمزد، به «قانون خدشهناپذير مزدها»يا «قانون آهنين مزدها» متوسل شد. برطبق اين قانون، کارگران بهطور ناگسستني به پايينترين سطح معاش وابسته هستند و هر افزايش دستمزدي که از طريق اتحاديه بدست آيد، با افزايش هزينه زندهگي خودبهخود خنثا ميشود. مارکس اين تئوري خردهبورژوايي لاسال را شديدا" مورد حمله قرار داد.
لاسال ادعا ميکرد افزايش دستمزد موجب بهبود وضعيت طبقه کارگر نميشود چون افزايش دستمزد باعث افزايش قيمت کالاها ميشود که اين به نوبه خود افزايش دستمزد را خنثا ميسازد. لذا معتقد بود که کارگران نبايد براي افزايش دستمزد مبارزه کنند و فعاليت اتحاديهيي را حتا مضرّ ميدانست.
اما مارکس ثابت کرد که اولا" رشد عمومي نرخ دستمزد، بهطور کلي بر متوسط قيمت کالاها تاثير نميگذارد و به افزايش قيمت کالاها منجر نميگردد، چون ارزش کالاها برحسب دستمزد تنظيم يا تعيين نميشود، بلکه براساس «کار اجتماعا" لازم» براي توليد آن تعيين ميشود.
ادامه در پست بعدی👇👇👇
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴مقوله دستمزد
يکي از کارهاي عظيم کارل مارکس، در مورد مقوله دستمزد يا نظريههاي دستمزد است. از زمان نگارش گروندريسه (1857-1858) تاکنون (2025)، 168 سال ميگذرد، اما هنوز تازهگي و خلاقيت خود را از دست نداده است، و همچنان، در سرتاسر جهان، مورد مطالعه و بررسي قرار ميگيرد.
اين اثر عظيم که با روش ديالکتيکي، در نگارش، خلق شده است، تا زماني که شيوهي توليد سرمايهداري در جهان حاکميت دارد، [نظريههاي دستمزد مارکس، و ...] از بين رفتني نيستند، چون پايه علمي و ديالکتيکي دارند.
مارکس نظريههاي دستمزد را در گروندريسه و کاپيتال جلد يکم، به طرزي زيبا و خلاقانه نگارش کرده است که قلم از ستايش چنين خلاقيتي باز ميماند.
او در دو آثار گفته شده بالا، بين دو مقولهي «قيمت نيروي کار» و «ارزش نيروي کار» کارگران، تفکيک قائل ميشود. از نظر او قيمت نيروي کار همان مزد اسمي يا صوري است و ارزش نيروي کار، هم مزد واقعي است که در آن کارگران چه مقدار مايحتاج زندهگي روزانه، ميتوانند تهيه نمايند، ميباشد.
به بياني ديگر، ارزش نيروي کار با قيمت نيروي کار از نظر مارکس فرق دارد. چه فرقي؟ قيمت نيروي کار، قيمت اسمي، صوري و يا بازاري نيروي کار کارگران است که در قبال انجام کارلازم روزانه، و توسط بازار عرضه و تقاضاي نيروي کار (اثر لشکر بيکاران و ...)، تعيين ميشود، يعني دستمزد اسمي يا صوري يا بازاري، تحت تاثير عرضه و تقاضاي نيروي کار کارگران، قرار ميگيرد و بالا و پايين ميگردد که هيچگاه نياز واقعي آنها را تامين نميکند.
اما ارزش نيروي کار، دستمزد واقعي کارگران است که عملا" در زندهگي روزمره بهتوانند نيازهاي مادي و رواني خود و خانوادههايشان را تامين کنند و ربطي به عرضه و تقاضاي نيروي کار کارگران ندارد، يعني مستقل از عرضه و تقاضاست.
در نتيجه ارزش نيروي کار چهگونه تعيين ميشود؟ مثل همهي کالاها با هزينهي توليد آن. هزينههايي که براي «حفظ کارگر به مثابهي کارگر» و براي «تداوم نسل کارگر» لازماند؛ و اينها در درجه اول عبارتاند از مايحتاجي که براي تامين معاش کارگران و خانوادههايشان، براي تامين غذا، پوشاک، مسکن و غيرهي آنها لازماند. در حقيقت ارزش نيروي کار با ارزش «مايحتاج ضروري زندهگي» و در تحليل نهايي با مقدار کاري که در آنها عجين شده، تعيين ميشود.
بنا بر نظريهي دستمزدهاي مارکس، ارزش مايحتاجي که از لحاظ فيزيولوژيکي حتمياند، فقط پايينترين حد ارزش نيروي کار را تعيين ميکند، در حالي که حد بالاي آن توسط «نيروهاي دو طرف مبارزه» [بين دو حق، حق با کيست؟]، يعني سرمايه و کار تعيين ميشود.
نظريهي دستمزدهاي مارکس، داراي تاريخي 168 ساله است. از انترناسيونال اول و قبل از آن، تاکنون را در بر ميگيرد. يکي از موارد تاريخي مبارزه با «قانون آهنين مزدها» است که توسط لاسال و به تبعيت نظريات وارونهي ملا مالتوس «بوزينه» و «کلهخر» ابداع شد و توسط مارکس، همان زمان باطل اعلام گرديد.
مارکس در نظريهي دستمزدها در گروندريسه و کاپيتال جلد يکم اثبات ميکند که افزايش دستمزد براي کارگران لازم و ضروري است و به عواملی تورم و غيره ربطي ندارد، تنها فقط در کاهش نرخ سود سرمايهدارها که از کاراضافي و ارزش اضافي کارگران دريافت ميکنند، اثر دارد. فقط همين.
«لاسال در مخالفت با افزايش دستمزد، به «قانون خدشهناپذير مزدها»يا «قانون آهنين مزدها» متوسل شد. برطبق اين قانون، کارگران بهطور ناگسستني به پايينترين سطح معاش وابسته هستند و هر افزايش دستمزدي که از طريق اتحاديه بدست آيد، با افزايش هزينه زندهگي خودبهخود خنثا ميشود. مارکس اين تئوري خردهبورژوايي لاسال را شديدا" مورد حمله قرار داد.
لاسال ادعا ميکرد افزايش دستمزد موجب بهبود وضعيت طبقه کارگر نميشود چون افزايش دستمزد باعث افزايش قيمت کالاها ميشود که اين به نوبه خود افزايش دستمزد را خنثا ميسازد. لذا معتقد بود که کارگران نبايد براي افزايش دستمزد مبارزه کنند و فعاليت اتحاديهيي را حتا مضرّ ميدانست.
اما مارکس ثابت کرد که اولا" رشد عمومي نرخ دستمزد، بهطور کلي بر متوسط قيمت کالاها تاثير نميگذارد و به افزايش قيمت کالاها منجر نميگردد، چون ارزش کالاها برحسب دستمزد تنظيم يا تعيين نميشود، بلکه براساس «کار اجتماعا" لازم» براي توليد آن تعيين ميشود.
ادامه در پست بعدی👇👇👇
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴مقوله دستمزد يکي از کارهاي عظيم کارل مارکس، در مورد مقوله دستمزد يا نظريههاي دستمزد است. از زمان نگارش گروندريسه (1857-1858) تاکنون (2025)، 168 سال ميگذرد، اما هنوز تازهگي و خلاقيت خود را از دست نداده است، و همچنان، در سرتاسر…
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
(ادامه از پست قبلی👆👇)
🔴 مارکس همچنين اثبات نمود که افزايش دستمزد، نه به افزايش قيمت کالا، بلکه به کاهش نرخ عمومي سود ميانجامد. لذا در منازعه بر سر دستمزد، کارگران با تقاضاي افزايش دستمزد، ميکوشند بخشي از آنچه را که سرمايهدار بهعنوان ارزش اضافي نصيب خود ميسازد، از آنها بازپس بگيرند.
همچنين مارکس نشان داد که گرايش عمومي توليد سرمايهداري افزايش متوسط دستمزدها نيست، بلکه کاهش آن است. يعني گرايش عمومي در اين است که «ارزش نيروي کار را کما بيش تا پايينترين مرز آن پايين ميآورد.»
بنابراين مارکس تاکيد داشت که کارگران با مبارزه متشکل اقتصادي و سياسي خود ميتوانند سطح دستمزدهاي خود را تعيين و افزايش دهند.
مارکس معتقد بود که عمل اتحاديههاي کارگري قادر است مزدها را از سطح زندگي بالاتر برد. درست همانطور که عمل هماهنگ يا انحصاري کارفرمايان ميتواند مزد را از سطح زندگي پايينتر ببرد.
علاوه بر اين مبارزه براي افزايش دستمزد ميتواند توانايي کارگران را براي مبادرت به جنبشي گستردهتر عليه سرمايه افزايش دهد. مارکس ميگويد اگر کارگران اين مبارزه را رها سازند «به صورت توده بيمبالات مستمندان منحطي درخواهند آمد که در جبين آنها نور رستگاري نخواهد بود.»
مارکس جريان راست اتحاديهگرا را نيز که مبلغ اتحاديهگرايي صرف بود و مبارزه اقتصادي روزمره را تقديس ميکرد و شعار اصلي خود را «دستمزد عادلانه براي روز کار عادلانه» قرار داده بود، مورد حمله قرار داد و نظرات آنها را نيز افشا نمود.
مارکس بعد از اشاره به اهميت اتحاديه و موفقيت آنها، به ناکامي آنها نيز اشاره نموده و پيرامون علت آن چنين مينويسد:
«عدم موفقيت آنها بهطور کلي در اين است که بهجاي به کارگيري و استفاده از نيروي سازمان يافته خود به عنوان اهرمي براي رهايي طبقه کارگر يعني الغاء نهايي نظام مبتني بر کار مزدي، خود را به جنگ چريکي عليه عواقب و آثار نظم موجود محدود ميسازند.
مارکس ميگويد طبقه کارگر نبايد در مورد نتايج مبارزه روزمره گرفتار مبالغه شود: «او نبايد از ياد ببرد که در اين مبارزه روزانه فقط عليه معلولها مبارزه ميکند و نه عليه عللي که زاييده آنهاست. فقط جلوي گرايشي را که موجب بدتر شدن وضع اوست ميگيرد، ولي جهت آن را تغيير نميدهد. مسکّن بهکار ميبرد ولي بيمار را درمان نميکند. پس کارگران نبايد فقط به اين درگيريهاي ناگزير پارتيزاني که پيوسته در اثر تشبثات غارتگرانه قطعنشدني سرمايه و يا در اثر وضع بازار بوجود ميآيد، قناعت ورزند. آنان بايد دريابند که سيستم کنوني با همه بينواييهايي که همراه ميآورد، در عين حال موجد آن شرايط مادي و شکلهاي اجتماعي است که براي دگرگوني اقتصادي جامعه ضرورت دارد. کارگران بهجاي شعار محافظهکارانه «دستمزد عادلانه براي روز کار عادلانه» بايد اين شعار انقلابي را بر پرچم خود بنويسد: امحاء سيستم کار مزدي.1»
رومن روسدولسکي هم در کتاب «سرمايه مارکس چهگونه شکل گرفت» که توسط خانم سيمين موحد، ترجمه زيبايي از آن، در دو جلد صورت گرفته و توسط نشر قطره در سال 1389، وارد بازار کتاب شده است، به زيبايي هرچه تمامتر مقوله دستمزد مارکس را از تمام زوايايي که مارکس به آن پرداخته است، مورد بررسي قرار داده است.
رومن روسدولسکي مينويسد: «بنابر نظريهي دستمزدهاي مارکس، ارزش مايحتاجي که از لحاظ فيزيولوژيکي حتمياند، فقط پايينترين حد ارزش نيروي کار را تعيين ميکند، در حالي که حد بالاي آن توسط نيروهاي دو طرف مبارزه در چارچوب توازن قواي مبارزه طبقاتي بين سرمايه و کار تعيين ميشود2.»
او از قول مارکس بيان ميدارد:«تعيين درجهي واقعي آن [دستمزد] فقط با مبارزهي مستمر ميان سرمايه و کار حل ميشود؛ سرمايه مدام سعي دارد دستمزدها را به حداقل فيزيکيشان کاهش دهد، و ساعات کار روزانه را به حداکثر فيزيکيشان برساند، در حالي که کارگر مدام در جهت مقابل فشار ميآورد. حل اين موضوع به مسئله قدرت طرفين نبرد بستهگي دارد.3»
ادامه در پست بعدی👇👇👇
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
(ادامه از پست قبلی👆👇)
🔴 مارکس همچنين اثبات نمود که افزايش دستمزد، نه به افزايش قيمت کالا، بلکه به کاهش نرخ عمومي سود ميانجامد. لذا در منازعه بر سر دستمزد، کارگران با تقاضاي افزايش دستمزد، ميکوشند بخشي از آنچه را که سرمايهدار بهعنوان ارزش اضافي نصيب خود ميسازد، از آنها بازپس بگيرند.
همچنين مارکس نشان داد که گرايش عمومي توليد سرمايهداري افزايش متوسط دستمزدها نيست، بلکه کاهش آن است. يعني گرايش عمومي در اين است که «ارزش نيروي کار را کما بيش تا پايينترين مرز آن پايين ميآورد.»
بنابراين مارکس تاکيد داشت که کارگران با مبارزه متشکل اقتصادي و سياسي خود ميتوانند سطح دستمزدهاي خود را تعيين و افزايش دهند.
مارکس معتقد بود که عمل اتحاديههاي کارگري قادر است مزدها را از سطح زندگي بالاتر برد. درست همانطور که عمل هماهنگ يا انحصاري کارفرمايان ميتواند مزد را از سطح زندگي پايينتر ببرد.
علاوه بر اين مبارزه براي افزايش دستمزد ميتواند توانايي کارگران را براي مبادرت به جنبشي گستردهتر عليه سرمايه افزايش دهد. مارکس ميگويد اگر کارگران اين مبارزه را رها سازند «به صورت توده بيمبالات مستمندان منحطي درخواهند آمد که در جبين آنها نور رستگاري نخواهد بود.»
مارکس جريان راست اتحاديهگرا را نيز که مبلغ اتحاديهگرايي صرف بود و مبارزه اقتصادي روزمره را تقديس ميکرد و شعار اصلي خود را «دستمزد عادلانه براي روز کار عادلانه» قرار داده بود، مورد حمله قرار داد و نظرات آنها را نيز افشا نمود.
مارکس بعد از اشاره به اهميت اتحاديه و موفقيت آنها، به ناکامي آنها نيز اشاره نموده و پيرامون علت آن چنين مينويسد:
«عدم موفقيت آنها بهطور کلي در اين است که بهجاي به کارگيري و استفاده از نيروي سازمان يافته خود به عنوان اهرمي براي رهايي طبقه کارگر يعني الغاء نهايي نظام مبتني بر کار مزدي، خود را به جنگ چريکي عليه عواقب و آثار نظم موجود محدود ميسازند.
مارکس ميگويد طبقه کارگر نبايد در مورد نتايج مبارزه روزمره گرفتار مبالغه شود: «او نبايد از ياد ببرد که در اين مبارزه روزانه فقط عليه معلولها مبارزه ميکند و نه عليه عللي که زاييده آنهاست. فقط جلوي گرايشي را که موجب بدتر شدن وضع اوست ميگيرد، ولي جهت آن را تغيير نميدهد. مسکّن بهکار ميبرد ولي بيمار را درمان نميکند. پس کارگران نبايد فقط به اين درگيريهاي ناگزير پارتيزاني که پيوسته در اثر تشبثات غارتگرانه قطعنشدني سرمايه و يا در اثر وضع بازار بوجود ميآيد، قناعت ورزند. آنان بايد دريابند که سيستم کنوني با همه بينواييهايي که همراه ميآورد، در عين حال موجد آن شرايط مادي و شکلهاي اجتماعي است که براي دگرگوني اقتصادي جامعه ضرورت دارد. کارگران بهجاي شعار محافظهکارانه «دستمزد عادلانه براي روز کار عادلانه» بايد اين شعار انقلابي را بر پرچم خود بنويسد: امحاء سيستم کار مزدي.1»
رومن روسدولسکي هم در کتاب «سرمايه مارکس چهگونه شکل گرفت» که توسط خانم سيمين موحد، ترجمه زيبايي از آن، در دو جلد صورت گرفته و توسط نشر قطره در سال 1389، وارد بازار کتاب شده است، به زيبايي هرچه تمامتر مقوله دستمزد مارکس را از تمام زوايايي که مارکس به آن پرداخته است، مورد بررسي قرار داده است.
رومن روسدولسکي مينويسد: «بنابر نظريهي دستمزدهاي مارکس، ارزش مايحتاجي که از لحاظ فيزيولوژيکي حتمياند، فقط پايينترين حد ارزش نيروي کار را تعيين ميکند، در حالي که حد بالاي آن توسط نيروهاي دو طرف مبارزه در چارچوب توازن قواي مبارزه طبقاتي بين سرمايه و کار تعيين ميشود2.»
او از قول مارکس بيان ميدارد:«تعيين درجهي واقعي آن [دستمزد] فقط با مبارزهي مستمر ميان سرمايه و کار حل ميشود؛ سرمايه مدام سعي دارد دستمزدها را به حداقل فيزيکيشان کاهش دهد، و ساعات کار روزانه را به حداکثر فيزيکيشان برساند، در حالي که کارگر مدام در جهت مقابل فشار ميآورد. حل اين موضوع به مسئله قدرت طرفين نبرد بستهگي دارد.3»
ادامه در پست بعدی👇👇👇
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي (ادامه از پست قبلی👆👇) 🔴 مارکس همچنين اثبات نمود که افزايش دستمزد، نه به افزايش قيمت کالا، بلکه به کاهش نرخ عمومي سود ميانجامد. لذا در منازعه بر سر دستمزد، کارگران با تقاضاي افزايش دستمزد، ميکوشند بخشي از آنچه را که سرمايهدار…
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
(ادامه از پست قبلی👆👇)
🔴«قانون کاهش گرايشي دستمزدهاي نسبي»
يکي از مواردي که مارکس در رابطه با مقوله دستمزد بيان ميدارد، رابطهي دستمزد با رشد سرمايه است. يعني هرچه سرمايهداري پيشرفتهتر ميشود و انباشت سرمايهي او افزايش مييابد، دستمزد کارگران را عملا" کاهش ميدهد. او با مقايسهي دو خانه (خانه کوچک و يک قصر)، به زيبايي اين رابطهی ديالکتيکي را تشريح ميکند.
رومن روسدولسکي از قول مارکس نقل ميکند:
«خانهيي ممکن است کوچک يا بزرگ باشد؛ مادام که محيط پيرامون آن خانه هم بهطور مساوي کوچک است، همهي نيازهاي اجتماعي براي سکونت در آن را بر طرف ميکند. اما حالا فرض کنيد در کنار آن خانهي کوچک يک قصر بسازند، در اين صورت آن خانهي کوچک به آلونک بدل ميشود. اکنون خانهي کوچک نشان ميدهد که صاحباش هيچ خواستهيي ندارد يا فقط خواستههايي اندک دارد؛ و هر چهقدر هم که اين خانه در جريان تمدن گسترش پيدا کند، اگر قصر همسايه هم به ميزان مساوي يا بيشتر رشد کند، ساکنان خانهي نسبتا" کوچک در چارديواري خودشان بيشتر احساس ناراحتي، نارضايتي، و گرفتهگي خواهند کرد.»
همين امر در مورد موقعيت طبقهي کارگر تحت نظام سرمايهداري صادق است. دستمزد کفاف زندهگي طبقه کارگران را نميدهد چون «تقسيم ثروت اجتماعي ميان سرمايه و کار باز هم نابرابرتر شده است. سرمايهدار با همان مقدار سرمايه بر ميزان بيشتري از کار مسلط است. قدرت طبقهي سرمايهدار بر کارگر افزايش پيدا کرده، مقام اجتماعي کارگر بدتر شده و يک قدم ديگر از مقام سرمايهدار پايينتر رفته است.»(کارمزدبگير و سرمايه، منتخب آثار، صص 85-83)
#رزالوکزامبورگ از اين افتخار برخوردار است که اين وجه نظريهي دستمزدهاي مارکس يعني «قانون کاهش گرايشي دستمزدهاي نسبي»[دستمزد نسبت به رشد سرمايه] را در پرتو حقيقياش قرار داده است: «توليد سرمايهداري بدون تصاحب سهم محصول اجتماعي کارگر نميتواند يک قدم به جلو بر دارد. با هر کشف فني جديد [شبيه ساختن قصر در مقابل خانه کوچک] و بهبود ماشينها و کاربرد جديد بخار و برق در توليد و تجارت، سهم کارگر در محصول کمتر، و سهم سرمايهدار بيشتر ميشود.» همين «قدرت کاملا" نامريي، همين تاثير مکانيکي سادهي توليد کالايي و رقابت است که کارگر را از سهم بيشتري از محصول خود محروم ميکند. ... کاهش دستمزد، که به کاهش سطح واقعي زندهگي کارگران ميانجامد، حملهيي آشکار از سوي سرمايهداري عليه کارگران است، و هرگاه که نفوذ اتحاديهها گسترش پيدا کند با مبارزهي آني پاسخ گفته خواهد شد. ...4»
اما در رابطه با «دستمزد منصفانه براي کار منصفانه»، در سال 1881، وقتي مارکس هنوز زنده بود، انگلس با توافق مارکس و 14 سال پس از انتشار مجلد اول سرمايه، چنين نوشت:
«مزيت بزرگ اتحاديههاي کارگري در مبارزهشان براي حفاظت از نرخ دستمزدها و کاهش ساعات کار اين است که آنها سطح زندهگي را حفظ ميکنند و بالا ميبرند. حرفههاي فراواني در منطقه ايستِاند لندن وجود دارد که مهارت شاغلان در کارشان بيش از بناها و کارگران ساختماني نيست و به همان سختي کار ميکنند، با اين حال آنها به زحمت نصف مزد بناها را ميگيرند. چرا؟ فقط به اين دليل که يک سازمان قدرتمند باعث ميشود تا مجموعهيي بهتواند سطح زندهگي نسبتا" بالايي را بهعنوان قاعده تعريف کند تا دستمزدها با آن سنجيده شوند؛ در حالي که مجموعهي ديگر، که سازمان نيافته و ناتوان است، بايد نه تنها به تهاجمات اجتنابناپذير بلکه به تعديات دلبخواه کارفرماها هم تسليم شود ... پس قانون دستمزدها قانوني نيست که يک خط قاطع و سريع بکشد. اين، يک قانون انعطافناپذير در محدودهيي معين نيست. در هر زمان (به استثناي دوران رکود بزرگ) براي هر حرفهيي پهنهيي معين وجود دارد که در داخل آن نرخ دستمزدها ميتواند در اثر مبارزهي بين دو حزب مخالف تغيير پيدا کند.
در هر دو مورد دستمزدها با يک معامله تثبيت ميشود، و در معامله، کسي که طولانيتر و بهتر مقاومت کند، بيشترين شانس را دارد که اضافه بر سهماش به دست بياورد. اگر کارگر منزوي سعي کند معاملهاش با سرمايهدار را پيش ببرد بهراحتي ضربه ميخورد و بايد خودش تسليم شود, اما اگر کل کارگرانِ يک حرفه يک سازمان قدرتمند تشکيل دهند، از بين خوشان پول جمع کنند تا بتوانند در صورت لزوم در مقابل کارفرماهاي خود مقاومت کنند، و از اينرو قادر شوند تا به مثابهي يک قدرت با اين کارفرماها برخورد کنند، آن وقت، و فقط آن وقت است که آنها امکان مييابند تا آن شندرقازي را که بنابر قانون اقتصادي جامعهي امروز ميتواند دستمزد منصفانه براي کار منصفانه ناميده شود، بهدست بياورند5.»
ادامه در پست بعدی👇👇👇
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
(ادامه از پست قبلی👆👇)
🔴«قانون کاهش گرايشي دستمزدهاي نسبي»
يکي از مواردي که مارکس در رابطه با مقوله دستمزد بيان ميدارد، رابطهي دستمزد با رشد سرمايه است. يعني هرچه سرمايهداري پيشرفتهتر ميشود و انباشت سرمايهي او افزايش مييابد، دستمزد کارگران را عملا" کاهش ميدهد. او با مقايسهي دو خانه (خانه کوچک و يک قصر)، به زيبايي اين رابطهی ديالکتيکي را تشريح ميکند.
رومن روسدولسکي از قول مارکس نقل ميکند:
«خانهيي ممکن است کوچک يا بزرگ باشد؛ مادام که محيط پيرامون آن خانه هم بهطور مساوي کوچک است، همهي نيازهاي اجتماعي براي سکونت در آن را بر طرف ميکند. اما حالا فرض کنيد در کنار آن خانهي کوچک يک قصر بسازند، در اين صورت آن خانهي کوچک به آلونک بدل ميشود. اکنون خانهي کوچک نشان ميدهد که صاحباش هيچ خواستهيي ندارد يا فقط خواستههايي اندک دارد؛ و هر چهقدر هم که اين خانه در جريان تمدن گسترش پيدا کند، اگر قصر همسايه هم به ميزان مساوي يا بيشتر رشد کند، ساکنان خانهي نسبتا" کوچک در چارديواري خودشان بيشتر احساس ناراحتي، نارضايتي، و گرفتهگي خواهند کرد.»
همين امر در مورد موقعيت طبقهي کارگر تحت نظام سرمايهداري صادق است. دستمزد کفاف زندهگي طبقه کارگران را نميدهد چون «تقسيم ثروت اجتماعي ميان سرمايه و کار باز هم نابرابرتر شده است. سرمايهدار با همان مقدار سرمايه بر ميزان بيشتري از کار مسلط است. قدرت طبقهي سرمايهدار بر کارگر افزايش پيدا کرده، مقام اجتماعي کارگر بدتر شده و يک قدم ديگر از مقام سرمايهدار پايينتر رفته است.»(کارمزدبگير و سرمايه، منتخب آثار، صص 85-83)
#رزالوکزامبورگ از اين افتخار برخوردار است که اين وجه نظريهي دستمزدهاي مارکس يعني «قانون کاهش گرايشي دستمزدهاي نسبي»[دستمزد نسبت به رشد سرمايه] را در پرتو حقيقياش قرار داده است: «توليد سرمايهداري بدون تصاحب سهم محصول اجتماعي کارگر نميتواند يک قدم به جلو بر دارد. با هر کشف فني جديد [شبيه ساختن قصر در مقابل خانه کوچک] و بهبود ماشينها و کاربرد جديد بخار و برق در توليد و تجارت، سهم کارگر در محصول کمتر، و سهم سرمايهدار بيشتر ميشود.» همين «قدرت کاملا" نامريي، همين تاثير مکانيکي سادهي توليد کالايي و رقابت است که کارگر را از سهم بيشتري از محصول خود محروم ميکند. ... کاهش دستمزد، که به کاهش سطح واقعي زندهگي کارگران ميانجامد، حملهيي آشکار از سوي سرمايهداري عليه کارگران است، و هرگاه که نفوذ اتحاديهها گسترش پيدا کند با مبارزهي آني پاسخ گفته خواهد شد. ...4»
اما در رابطه با «دستمزد منصفانه براي کار منصفانه»، در سال 1881، وقتي مارکس هنوز زنده بود، انگلس با توافق مارکس و 14 سال پس از انتشار مجلد اول سرمايه، چنين نوشت:
«مزيت بزرگ اتحاديههاي کارگري در مبارزهشان براي حفاظت از نرخ دستمزدها و کاهش ساعات کار اين است که آنها سطح زندهگي را حفظ ميکنند و بالا ميبرند. حرفههاي فراواني در منطقه ايستِاند لندن وجود دارد که مهارت شاغلان در کارشان بيش از بناها و کارگران ساختماني نيست و به همان سختي کار ميکنند، با اين حال آنها به زحمت نصف مزد بناها را ميگيرند. چرا؟ فقط به اين دليل که يک سازمان قدرتمند باعث ميشود تا مجموعهيي بهتواند سطح زندهگي نسبتا" بالايي را بهعنوان قاعده تعريف کند تا دستمزدها با آن سنجيده شوند؛ در حالي که مجموعهي ديگر، که سازمان نيافته و ناتوان است، بايد نه تنها به تهاجمات اجتنابناپذير بلکه به تعديات دلبخواه کارفرماها هم تسليم شود ... پس قانون دستمزدها قانوني نيست که يک خط قاطع و سريع بکشد. اين، يک قانون انعطافناپذير در محدودهيي معين نيست. در هر زمان (به استثناي دوران رکود بزرگ) براي هر حرفهيي پهنهيي معين وجود دارد که در داخل آن نرخ دستمزدها ميتواند در اثر مبارزهي بين دو حزب مخالف تغيير پيدا کند.
در هر دو مورد دستمزدها با يک معامله تثبيت ميشود، و در معامله، کسي که طولانيتر و بهتر مقاومت کند، بيشترين شانس را دارد که اضافه بر سهماش به دست بياورد. اگر کارگر منزوي سعي کند معاملهاش با سرمايهدار را پيش ببرد بهراحتي ضربه ميخورد و بايد خودش تسليم شود, اما اگر کل کارگرانِ يک حرفه يک سازمان قدرتمند تشکيل دهند، از بين خوشان پول جمع کنند تا بتوانند در صورت لزوم در مقابل کارفرماهاي خود مقاومت کنند، و از اينرو قادر شوند تا به مثابهي يک قدرت با اين کارفرماها برخورد کنند، آن وقت، و فقط آن وقت است که آنها امکان مييابند تا آن شندرقازي را که بنابر قانون اقتصادي جامعهي امروز ميتواند دستمزد منصفانه براي کار منصفانه ناميده شود، بهدست بياورند5.»
ادامه در پست بعدی👇👇👇
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي (ادامه از پست قبلی👆👇) 🔴«قانون کاهش گرايشي دستمزدهاي نسبي» يکي از مواردي که مارکس در رابطه با مقوله دستمزد بيان ميدارد، رابطهي دستمزد با رشد سرمايه است. يعني هرچه سرمايهداري پيشرفتهتر ميشود و انباشت سرمايهي او افزايش…
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
(ادامه از پست قبلی👆👇)
🔴اما مدافعان سرمايه چه از نوع آگاه آن، و چه از نوع ناآگاه آن، که در صدد بوده و هستند که آثار مارکس و انگلس را خنثا و باطل اعلام کنند، نه تنها در همان زمان نگارش مقولهي دستمزد مارکس در 168 سال پيش، بلکه هماکنون نيز رجزخواني بيپايه خود را اعلام ميدارند و کاملا" هم ميدانند که اگر نيروي سرکوبگر طبقه کارگران جهاني وجود نداشته باشد، در مدت بسيار کوتاهي توسط نيروي کار کارگران به زبالهدان تاريخ ارسال خواهند شد:
«خصلت سطحي و يکسر تجربهگرايانهي انتقاد جاري از مارکس، کار دشواري نيست. اما اين به گفتهي انگلس «صرفا" کار بچه مدرسهييهاست.» هرکس که فقط به ظواهر اقتصادسياسي توجه داشته باشد، و به دنبال پاسخهاي سريع و کامل باشد، نظريهي دستمزدهاي مارکس را که به شدت علمي و اساسا" ديالکتيکي است، مقبول نخواهد يافت. اما «خوانندهگان متفکر»(مارکس) با مطالعهي آن همچنان رضايت خاطر عظيمي کسب خواهند کرد.» مارکس نوشت: «البته من خوانندهيي را در نظر دارم که ميخواهد چيز جديدي بياموزد و در نتيجه مستقل فکر کند.6»
تهيه شده در: @amookhtan
مه 2025
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
(ادامه از پست قبلی👆👇)
🔴اما مدافعان سرمايه چه از نوع آگاه آن، و چه از نوع ناآگاه آن، که در صدد بوده و هستند که آثار مارکس و انگلس را خنثا و باطل اعلام کنند، نه تنها در همان زمان نگارش مقولهي دستمزد مارکس در 168 سال پيش، بلکه هماکنون نيز رجزخواني بيپايه خود را اعلام ميدارند و کاملا" هم ميدانند که اگر نيروي سرکوبگر طبقه کارگران جهاني وجود نداشته باشد، در مدت بسيار کوتاهي توسط نيروي کار کارگران به زبالهدان تاريخ ارسال خواهند شد:
«خصلت سطحي و يکسر تجربهگرايانهي انتقاد جاري از مارکس، کار دشواري نيست. اما اين به گفتهي انگلس «صرفا" کار بچه مدرسهييهاست.» هرکس که فقط به ظواهر اقتصادسياسي توجه داشته باشد، و به دنبال پاسخهاي سريع و کامل باشد، نظريهي دستمزدهاي مارکس را که به شدت علمي و اساسا" ديالکتيکي است، مقبول نخواهد يافت. اما «خوانندهگان متفکر»(مارکس) با مطالعهي آن همچنان رضايت خاطر عظيمي کسب خواهند کرد.» مارکس نوشت: «البته من خوانندهيي را در نظر دارم که ميخواهد چيز جديدي بياموزد و در نتيجه مستقل فکر کند.6»
تهيه شده در: @amookhtan
مه 2025
@amookhtan
مقوله دستمزد.pdf
81 KB
🔴يکي از کارهاي عظيم کارل مارکس، در مورد مقوله دستمزد يا نظريههاي دستمزد است. از زمان نگارش گروندريسه (1857-1858) تاکنون (2025)، 168 سال ميگذرد، اما هنوز تازهگي و خلاقيت خود را از دست نداده است، و همچنان، در سرتاسر جهان، مورد مطالعه و بررسي قرار ميگيرد.
اين اثر عظيم که با روش ديالکتيکي، در نگارش، خلق شده است، تا زماني که شيوهي توليد سرمايهداري در جهان حاکميت دارد، [نظريههاي دستمزد مارکس، و ...] از بين رفتني نيستند، چون پايه علمي و ديالکتيکي دارند.
مارکس نظريههاي دستمزد را در گروندريسه و کاپيتال جلد يکم، به طرزي زيبا و خلاقانه نگارش کرده است که قلم از ستايش چنين خلاقيتي باز ميماند.
او در دو آثار گفته شده بالا، بين دو مقولهي «قيمت نيروي کار» و «ارزش نيروي کار» کارگران، تفکيک قائل ميشود. از نظر او قيمت نيروي کار همان مزد اسمي يا صوري است و ارزش نيروي کار، هم مزد واقعي است که در آن کارگران چه مقدار مايحتاج زندهگي روزانه، ميتوانند تهيه نمايند، ميباشد.
متن کامل در پی دی اف
@amookhtan
اين اثر عظيم که با روش ديالکتيکي، در نگارش، خلق شده است، تا زماني که شيوهي توليد سرمايهداري در جهان حاکميت دارد، [نظريههاي دستمزد مارکس، و ...] از بين رفتني نيستند، چون پايه علمي و ديالکتيکي دارند.
مارکس نظريههاي دستمزد را در گروندريسه و کاپيتال جلد يکم، به طرزي زيبا و خلاقانه نگارش کرده است که قلم از ستايش چنين خلاقيتي باز ميماند.
او در دو آثار گفته شده بالا، بين دو مقولهي «قيمت نيروي کار» و «ارزش نيروي کار» کارگران، تفکيک قائل ميشود. از نظر او قيمت نيروي کار همان مزد اسمي يا صوري است و ارزش نيروي کار، هم مزد واقعي است که در آن کارگران چه مقدار مايحتاج زندهگي روزانه، ميتوانند تهيه نمايند، ميباشد.
متن کامل در پی دی اف
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
@amookhtan
قابل توجه سلطنتطلبان، مدافع سلسله پهلوی
طبق آمار مستند دولتی، در سال 1355، 52.5 درصد از جمعیت شش ساله و بالاتر، بیسواد مطلق بودند.
با این شیوه میتوانست به «سوی تمدن بزرگ» برود؟
طبق سرشماري سال ۱۳۵۵ خورشيدي، از کل جمعيت ۲۷.۱ ميليون نفري شش سال به بالا ۱۴.۲ ميليون نفر (۵۲.۵ درصد) بيسواد بودهاند.
@amookhtan
@amookhtan
قابل توجه سلطنتطلبان، مدافع سلسله پهلوی
طبق آمار مستند دولتی، در سال 1355، 52.5 درصد از جمعیت شش ساله و بالاتر، بیسواد مطلق بودند.
با این شیوه میتوانست به «سوی تمدن بزرگ» برود؟
طبق سرشماري سال ۱۳۵۵ خورشيدي، از کل جمعيت ۲۷.۱ ميليون نفري شش سال به بالا ۱۴.۲ ميليون نفر (۵۲.۵ درصد) بيسواد بودهاند.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
840. آرسنيک عنصری است که با عدد اتمی 33 و با علامت As نشان داده میشود، و بهطور طبيعي در خاک و آبهاي زيرزميني وجود دارد. از آنجايي که برنج در شاليزارهايي که غرق در آب هستند رشد ميکند، آرسنيک موجود در خاک به راحتي جذب گياه برنج ميشود. ...
841. غالبکردن مواد فاسدشونده به مردم، در شيوهي توليد سرمايهداري امري رايج است. يکي از غذاهاي اصلي مردم ايران تخم مرغ است. چهگونه تخم مرغ فاسد را از سالم تشخيص دهيم؟ شکلک لامپ را باز کنید.
Anonymous Quiz
15%
1. تخم مرغ تازه را اگر در کاسهي آب بگذاريم در ته کاسه قرار ميگيرد.
3%
2. تخم مرغ تازه را اگر در کاسهي آب بگذاريم در سطح آب کاسه قرار ميگيرد.
0%
3. اگر تخم مرغ تازه را در بشقاب بشکنيد زردهي آن کرويتر است و کوچکتر به نظر ميرسد.
5%
4. اگر زردهي تخم مرغ تازه، شلتر و پهنتر و در هنگام شکستن پاره و پخش شود، فساد آن شروع شده است.
78%
5. گزينههاي 1 و 3 و 4 به نظر من درست هستند.
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
841. غالبکردن مواد فاسدشونده به مردم، در شيوهي توليد سرمايهداري امري رايج است. يکي از غذاهاي اصلي مردم ايران تخم مرغ است. چهگونه تخم مرغ فاسد را از سالم تشخيص دهيم؟ شکلک لامپ را باز کنید.
842. در مبادلهي کار (کالا-پول-کالا) با سرمايه (پول-کالا-پول)؛ هدف کارگران از مبادله (کالا-پول)، ارزش مصرفي و هدف سرمايهداران از مبادله (پول-کالا)، ارزش مبادلهيي است. يعني ...
Anonymous Quiz
8%
1. يک طرف مبادله (کارگران)، ارزش مصرفي (دستمزد) لازم دارد تا زندهگي کند.
8%
2. يک طرف دیگر مبادله (سرمايهداران)، ارزش مبادلهيي لازم دارد تا انباشت کند.
76%
3. به نظر ميرسد که گزينهي 1 و 2 درست باشد.
8%
4. به نظر ميرسد که گزينهي 1 و 2 درست نباشد.
🔴کشف غیرمنتظرهٔ کهکشانی شبیه «راه شیری» در فاصلهٔ ۱۱ میلیارد سال نوری
🔴این کهکشان، ساختاری مارپیچی دارد با خطی مستقیم از ستارهها و گاز که از مرکز آن عبور میکند، اما بسیار پرجرمتر بوده و بینش جدیدی از شکلگیری کهکشانها در گذشته ارائه میدهد.
کهکشان مشاهدهشده که «J0107a » نامگذاری شده است، ۱۱.۱ میلیارد سال پیش، یکی از تغییرات دیالکتیکی خود را به این شکل انجام داده است.
بر اساس دادهها، جرم این کهکشان، از جمله ستارگان و گازهای آن، بیش از ۱۰ برابر کهکشان راه شیری است و با سرعتی سالانه ۳۰۰ برابر بیشتر در حال ستارهزایی است. با این حال، کهکشان J0107a فشردهتر از کهکشان راه شیری است.
شوو هوانگ، اخترشناس از رصدخانهٔ ملی نجوم ژاپن، که نتایج این مطالعه را در نشریه «نیچر» منتشر کرده است، میگوید: «این کهکشان یک نمونهٔ غولآسا با سرعت ستارهزایی بالا و گاز فراوان است، بسیار بیشتر از کهکشانهای امروزی.»
@amookhtan
🔴این کهکشان، ساختاری مارپیچی دارد با خطی مستقیم از ستارهها و گاز که از مرکز آن عبور میکند، اما بسیار پرجرمتر بوده و بینش جدیدی از شکلگیری کهکشانها در گذشته ارائه میدهد.
کهکشان مشاهدهشده که «J0107a » نامگذاری شده است، ۱۱.۱ میلیارد سال پیش، یکی از تغییرات دیالکتیکی خود را به این شکل انجام داده است.
بر اساس دادهها، جرم این کهکشان، از جمله ستارگان و گازهای آن، بیش از ۱۰ برابر کهکشان راه شیری است و با سرعتی سالانه ۳۰۰ برابر بیشتر در حال ستارهزایی است. با این حال، کهکشان J0107a فشردهتر از کهکشان راه شیری است.
شوو هوانگ، اخترشناس از رصدخانهٔ ملی نجوم ژاپن، که نتایج این مطالعه را در نشریه «نیچر» منتشر کرده است، میگوید: «این کهکشان یک نمونهٔ غولآسا با سرعت ستارهزایی بالا و گاز فراوان است، بسیار بیشتر از کهکشانهای امروزی.»
@amookhtan
🔴بستر مخزن سد " وودهد" در انگلیس به دلیلی خشکسالی به کمترین سطح تاریخی خود رسیده و خشک شده است./ خبرگزاری فرانسه
@amookhtan
@amookhtan
🔴گروهی از مردم شهر راولپندی پاکستان به دلیل گرمای کم سابقه هوا و نداشتن وسایل سرمایشی کافی برای خواب شبانه به خیابان ها و مکان های خنک رفته اند./ رویترز
@amookhtan
@amookhtan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴عجیب نیست! اما واقعی هم هست، چرا؟
چون تا زمانی که نیازهای واقعی بدن کودک که شامل پروتئینها، چربیها، گلوسیدها، ویتامینها و املاح معدنی به صورت روزانه است، تامین نشود، کودکان رها شده در کوچه، محله، روستا، شهر، نیاز بدن خود را از چیزهایی که به آن دسترسی پیدا میکنند، تامین میکنند. مانند خاک خوردن، آشغال خوردن، بنزین خوردن و غیره.
در این میان چه کسی مسئول از بین رفتن تدریجی و زودهنگام این کودکان هستند؟ پدر؟ مادر؟ برادر؟ خواهر؟ یا جامعهیی که در مقابل سلامتی شهروندان خود احساس مسئولیت میکند؟
@amookhtan
چون تا زمانی که نیازهای واقعی بدن کودک که شامل پروتئینها، چربیها، گلوسیدها، ویتامینها و املاح معدنی به صورت روزانه است، تامین نشود، کودکان رها شده در کوچه، محله، روستا، شهر، نیاز بدن خود را از چیزهایی که به آن دسترسی پیدا میکنند، تامین میکنند. مانند خاک خوردن، آشغال خوردن، بنزین خوردن و غیره.
در این میان چه کسی مسئول از بین رفتن تدریجی و زودهنگام این کودکان هستند؟ پدر؟ مادر؟ برادر؟ خواهر؟ یا جامعهیی که در مقابل سلامتی شهروندان خود احساس مسئولیت میکند؟
@amookhtan