آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
606. کپک که به آن کفک هم ميگويند ... ميکروسکوپي هستند که در جاهاي مرطوب رشد ميکنند. هاگهاي کپک همهجا هستند و هزاران هزار از آنها دراتمسفر زمين پخش است.نشانههاي کپک در خانه لکههاي سياه، سفيد يا سبز کُرکمانند روي ديوارها و بوي رطوبت و کپکزدگي است.
607. اکنون اکثريت ساکنين کره زمين ميدانند عامل تخريب محيطزيست شيوهي توليد سرمايهداري است، به غير از فاشيستهايي مانند ترامپ. هماکنون در برزيل آتشسوزي مهيبي که در حال نابودي جنگلهاست در جريان است. چرا خاموش کردن آتشهاي بزرگ سخت و گاه غيرممکن است؟
Anonymous Quiz
17%
1. چون وسيلهي کافي براي خاموشکردن آتش در دسترس نيست.
48%
2. چون دوست دارند طبيعت تخريب شود، مبارزه جدي براي خاموش کردن آتش صورت نميگيرد.
28%
3. چون آتشسوزيهاي بزرگ، گرماي عظيمي توليد ميکنند، که همين گرما، اجازه خاموش شدن آتش را نميدهد.
7%
4. چون سوخت کافي و اکسيژن کافي موجود است، پس آتش هم خاموش نميشود.
@amookhtan
🔴پروژه نجات زمین با انفجار اتمی؛ دانشمندان: آزمایش انهدام سیارکها امیدوارکننده بود
دانشمندان نظریه انهدام سیارکهای تهدید کننده زمین با استفاده از بمب اتمی را در فضای آزمایشگاهی با موفقیت آزمایش کردند.
بزرگترین آزمایش واقعی دفاع از سیاره زمین در سال ۲۰۲۲ انجام شد، زمانی که فضاپیمای انتحاری دارت (DART) با هدایت ناسا به سیارک دیمورفوس (Dimorphos) برخورد کرد و مسیر حرکت آن را تغییر داد.
البته دیمورفوس با قطر ۱۶۰ متری، یکی از کوچکترین اجرام نجومی به شمار میرود. به همین دلیل، این سوال برای دانشمندان همچنان بیپاسخ مانده بود که آیا امکان دفاع از زمین در برابر سیارکهای غولپیکر نیز وجود دارد یا خیر؟
مساله نخست آنها برای پاسخ به این سوال این بود که منحرف کردن سیارکهای بزرگتر از طریق ایجاد برخورد با فضاپیماها و کاوشگرها کارآمد به نظر نمیرسید. اما در عین حال، تهدید زمین توسط سیارکهای بزرگ، تهدیدی واقعی است. چنان که دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که در پی بروز تبعات برخورد سیارک چیکسولاب (Chicxulub) با قطر ۱۰ کیلومتری با زمین که در ۶۶ میلیون سال پیش رخ داده، سه چهارم حیات در کره زمین از بین رفته و از جمله دایناسورها نابوده شدهاند.
در صورت تهدید دوباره زمین توسط چنین سیارک غولپیکری، یک نظریه پیشرو این است که آن را با بمب هستهای متلاشی کنیم، شبیه آن چیزی که در فیلم اکشن علمی تخیلی «آرماگدون» (Armageddon) در سال ۱۹۹۸ به تصویر کشیده شد.
برای آزمایش این فرضیه تیمی از دانشمندان آمریکایی در محیطی آزمایشگاهی یک سیارک ساختگی به قطر تنها ۱۲ میلی متر را هدف گرفتند. نتیجه این مطالعه در نشریه علمی نیچر فیزیکس (Nature Physics) منتشر شده است.
آنها در این آزمایش از دستگاهی استفاده کردند که به عنوان بزرگترین دستگاه ساطع اشعه ایکس جهان در آزمایشگاه ملی ساندیا در آلبوکرکی، واقع در ایالت نیومکزیکو قرار دارد.
ناتان مور، نویسنده ارشد نتایح این آزمایش، به خبرگزاری فرانسه گفت که این دستگاه قادر است «درخشندهترین پرتو اشعه ایکس را با استفاده از ۸۰ تریلیون وات برق تولید کند.»
بیشتر انرژی ایجاد شده در اثر انفجار اتمی به شکل اشعه ایکس است. از آنجایی که اکسیژنی در فضا وجود ندارد، هیچ گلوله آتشینی در پی ایجاد این انرژی به وجود نمیآید، هر چند که قدرت اشعه ایکس پابرجا میماند.
ناتان مور توضیح داد که برخورد اشعه ایکس سیارک ساخته شده از سنگ مرمر را به آنی پودر کرد. به گفته او، با مدلسازی انجام شده بر پایه نتایج این آزمایش، روشن شد که پرتوهای اشعه ایکسِ ناشی از یک انفجار اتمی میتواند مسیر سیارک بزرگی را تا چهار کیلومتر منحرف کند.
ناتان مور ابراز امیدواری کرد که با استفاده از این روش بتوان تهدید سیارکهایی به بزرگی چیکسولاب را از میان برد.
آژانس فضایی اروپا نیز برای تکمیل یافتههای بشر در این خصوص، به زودی ماموریت هرا (Hera) را برای بررسی تبعات انحراف دیمورفوس توسط دارت آغاز میکند.
@amookhtan
🔴پروژه نجات زمین با انفجار اتمی؛ دانشمندان: آزمایش انهدام سیارکها امیدوارکننده بود
دانشمندان نظریه انهدام سیارکهای تهدید کننده زمین با استفاده از بمب اتمی را در فضای آزمایشگاهی با موفقیت آزمایش کردند.
بزرگترین آزمایش واقعی دفاع از سیاره زمین در سال ۲۰۲۲ انجام شد، زمانی که فضاپیمای انتحاری دارت (DART) با هدایت ناسا به سیارک دیمورفوس (Dimorphos) برخورد کرد و مسیر حرکت آن را تغییر داد.
البته دیمورفوس با قطر ۱۶۰ متری، یکی از کوچکترین اجرام نجومی به شمار میرود. به همین دلیل، این سوال برای دانشمندان همچنان بیپاسخ مانده بود که آیا امکان دفاع از زمین در برابر سیارکهای غولپیکر نیز وجود دارد یا خیر؟
مساله نخست آنها برای پاسخ به این سوال این بود که منحرف کردن سیارکهای بزرگتر از طریق ایجاد برخورد با فضاپیماها و کاوشگرها کارآمد به نظر نمیرسید. اما در عین حال، تهدید زمین توسط سیارکهای بزرگ، تهدیدی واقعی است. چنان که دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که در پی بروز تبعات برخورد سیارک چیکسولاب (Chicxulub) با قطر ۱۰ کیلومتری با زمین که در ۶۶ میلیون سال پیش رخ داده، سه چهارم حیات در کره زمین از بین رفته و از جمله دایناسورها نابوده شدهاند.
در صورت تهدید دوباره زمین توسط چنین سیارک غولپیکری، یک نظریه پیشرو این است که آن را با بمب هستهای متلاشی کنیم، شبیه آن چیزی که در فیلم اکشن علمی تخیلی «آرماگدون» (Armageddon) در سال ۱۹۹۸ به تصویر کشیده شد.
برای آزمایش این فرضیه تیمی از دانشمندان آمریکایی در محیطی آزمایشگاهی یک سیارک ساختگی به قطر تنها ۱۲ میلی متر را هدف گرفتند. نتیجه این مطالعه در نشریه علمی نیچر فیزیکس (Nature Physics) منتشر شده است.
آنها در این آزمایش از دستگاهی استفاده کردند که به عنوان بزرگترین دستگاه ساطع اشعه ایکس جهان در آزمایشگاه ملی ساندیا در آلبوکرکی، واقع در ایالت نیومکزیکو قرار دارد.
ناتان مور، نویسنده ارشد نتایح این آزمایش، به خبرگزاری فرانسه گفت که این دستگاه قادر است «درخشندهترین پرتو اشعه ایکس را با استفاده از ۸۰ تریلیون وات برق تولید کند.»
بیشتر انرژی ایجاد شده در اثر انفجار اتمی به شکل اشعه ایکس است. از آنجایی که اکسیژنی در فضا وجود ندارد، هیچ گلوله آتشینی در پی ایجاد این انرژی به وجود نمیآید، هر چند که قدرت اشعه ایکس پابرجا میماند.
ناتان مور توضیح داد که برخورد اشعه ایکس سیارک ساخته شده از سنگ مرمر را به آنی پودر کرد. به گفته او، با مدلسازی انجام شده بر پایه نتایج این آزمایش، روشن شد که پرتوهای اشعه ایکسِ ناشی از یک انفجار اتمی میتواند مسیر سیارک بزرگی را تا چهار کیلومتر منحرف کند.
ناتان مور ابراز امیدواری کرد که با استفاده از این روش بتوان تهدید سیارکهایی به بزرگی چیکسولاب را از میان برد.
آژانس فضایی اروپا نیز برای تکمیل یافتههای بشر در این خصوص، به زودی ماموریت هرا (Hera) را برای بررسی تبعات انحراف دیمورفوس توسط دارت آغاز میکند.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (207) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_ششم زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357 «يکي از اجزاء متشکلهي اين سيستم شاهنشاهي که معمولا" جزء لاينفک چنين ديکتاتوريهاست، فساد است. فساد يعني: الف. سيستمي که…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
🔴 این ویدئو را مشاهده کنید و در صورت تمایل، به پرسش پست بعدی پاسخ دهید.👇👇 @amookhtan
608.در دنياي امروز همهي رفتارهاي اجتماعي تمام طبقات اجتماعي، تحت تاثير شرايط اقتصادي، اجتماعي و سياسي حاکم بر جامعه قرار ميگيرد. مبادله نابرابر يا برابر کالاها، تعيينکننده و ريشه اصلي رفتار ميشود. کمک به هم نوع چهگونه بايد باشد؟
Anonymous Quiz
4%
1. همهي کمکها به هم نوع، در بين ايرانيان، با انتظار کمک در آينده صورت ميگيرد.
4%
2. همهي کمکها بايد با چشم داشت کمک در آينده صورت گيرد و گرنه یک نوع مفت خوری محسوب می شود.
93%
3.کمک به هم نوع،بایدبدون چشمداشت کمک درآينده، صورت گيرد، در غير اين صورت آن کمک، يک نوع معامله است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آب خوردن عجیب رییس شورای ریاستی انتقالی هائیتی هنگام سخنرانی در سازمان ملل
(چند نفر دیگر مثل او در آن جا هستند؟)
@amookhtan
(چند نفر دیگر مثل او در آن جا هستند؟)
@amookhtan
🔴کوچکترین میمون جهان
🔴کوچکترین میمون در جهان پیجامی نام دارد که فقط ۱۰۰ گرم وزن دارد و میمون انگشتی نامیده می شود.
@amookhtan
🔴کوچکترین میمون در جهان پیجامی نام دارد که فقط ۱۰۰ گرم وزن دارد و میمون انگشتی نامیده می شود.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (209)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_ششم
زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357
از زاویهی دیگری به زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357، بنگریم. علي مرادي مراغهيي مينويسد: «خوب به اين آمار دقت کنيد: از سال 1333تا 1342در عرض 10 سال، تنها 567 عنوان کتاب مذهبي در ايران منتشر شده اما، از سال 1342تا 1346در عرض 5 سال به 765 عنوان مذهبي رسيده. تنها در عرض سه سال يعني از 1348تا1350 به تعداد 755 عنوان کتاب مذهبي افزايش يافته، به ميزاني که به اواخر رژيم ميرسيم باز هم انتشار کتب مذهبي افزايش يافته بهطوري که تنها در عرض سه سال يعني از1351تا 1353 تعداد کتب مذهبي به 1695 عنوان افزايش مييابد...! يعني در ده ساله 1333 تا 1342 تنها 10 درصد کتابهاي منتشره در ايران را کتبِ مذهبي تشکيل ميداده اما به ميزاني که به اواخر حکومت شاه ميرسيم درصد انتشارِ کتب مذهبي چنين افزايش مييابد:
در سال 1351 تعداد کتب مذهبي با 578 عنوان 25 درصد کل کتابها بوده، در سال 1353 تعداد کتب مذهبي، به 33 درصد کل کتابها رسيده، يعني در حاليکه در ده ساله 1333تا 1342، ميزان کتابهاي مذهبي پس از ادبيات، تاريخ و جغرافي، علوم اجتماعي در مقام چهارم قرار داشته در سال 1353ميزان کتب مذهبي، مقام اول را پيدا ميکند.
در 1352 تنها در تهران، کتاب مفاتيحالجنان تيراژش 490 هزار نسخه بوده و در 1354مجله مکتب اسلام ماهانه 60 هزار تيراژ داشته...! ميزان مساجد در1341 در ايران 3653 باب بود اما اين تعداد در 1352به 5389 افزايش مييابد! در سال1340 در قم تنها6000 طلبه وجود داشت اما در سال 1354 به 18000 طلبه ميرسد! در سال1340 در تهران293 باب مسجد بوده اما در سال1351 به 700 مسجد افزايش مييابد! و در 1352 به 909 مسجد ميرسد و در 1354 اين تعداد به 1140 مسجد ميرسد... (صدايي که شنيده نشد، اسدي و ديگران...صص52الي55)
طرفدارانش او را معمار تجدد ايران ميدانند اما، اين چهگونه پروژه مدرنيزاسيون و تجددي است که برعکس غرب و همه جاي دنيا، به ميزاني که ارابه آن به جلو رانده ميشود، بهجاي کاستن از نقش مذهب در عرصه عمومي، برعکس افزايش مييابد...؟!
جالب است که محمدرضاشاه از مسجدسازي در قلب اروپا نيز غافل نبوده! شريف امامي در خاطراتاش مينويسد وقتي شاه خبر يافت که مسجد ساخته شده در هامبورگ آلمان، بهدليل نداشتن بودجه نيمه کاره مانده و «شهردار هامبورگ پيشنهاد کرد که ساختمان مسجد نيمه کاره مانده اگر دولت ايران ميخواهد آنرا تخريب کرده بهجاي مسجد از زمين آن استفاده ديگر بکنند» اما محمدرضاشاه گفت مسجد تکميل گردد و هزينه تکميل آن را نيز خودش پرداخت...! ( شريف امامي، هاروارد...ص285)
محمدرضاشاه چون عاري از شعور اجتماعي به مفهوم تاريخي آن، بود، نميتوانست اوضاع اجتماعي اقتصادي و سياسي مردم ايران را درک کند، او فقط در گذشته زندهگي ميکرد:
«تقريبا" در همين هنگام [مهر1357] بود که من (1) و پسر داييام حسين دولتشاهي نامهيي را که جمعي از اشراف قديمي نوشته و ضمن آن به شاه ابراز وفاداري کرده، آمادهگي خود را براي پشتيباني از او به هر طريق ممکن اعلام کرده بودند، امضاء کرديم. چند روز بعد، کسي از دفتر شاه تلفن زد و ما را به شرفيابي به حضور شاه در کاخ سعدآباد دعوت کرد. اين شرفيابي يک از غمانگيزترين صحنههايي بود که در عمرم شاهد بودم. در خلال چند روز گذشته، شاه مالکان بزرگ قديمي [فئودالها] را که زماني وسعت املاکشان بيشتر ايران را در بر ميگرفت، به حضور پذيرفته بود. واضح بود که خبرها خوب نيست. شاه خسته و درهم شکسته به نظر ميآمد. خيلي آرام حرف ميزد. در آغاز فکر ميکردم پيشنهاد خواهد کرد که کميتهيي براي همکاري با دولت تشکيل دهيم. اما او در عوض گفت:
ادامه دارد
@amookhtan
(1): «خانوادهي خود من منطقهي بسيار بزرگي از حريم دريا [شمال] را در سال 1328، خريده بود که سهم هر يک از ما برادرها [خواهران سهم نداشتند] 4500 متر ميشد. طي سالها، يک اردوي تابستاني به نام فرمانسرا ايجاد کرديم که در تير ماه به مدت دو هفته تمام اعضاي خانواده در آنجا جمع ميشدند. حالا [سال 1356] به زحمت ميتوانستم محل را شناسايي کنم.»( خون و نفت؛ خاطرات منوچهر فرمانفرماييان و رخسان فرمانفرماييان، تهران،1377،ص507)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_ششم
زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357
از زاویهی دیگری به زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357، بنگریم. علي مرادي مراغهيي مينويسد: «خوب به اين آمار دقت کنيد: از سال 1333تا 1342در عرض 10 سال، تنها 567 عنوان کتاب مذهبي در ايران منتشر شده اما، از سال 1342تا 1346در عرض 5 سال به 765 عنوان مذهبي رسيده. تنها در عرض سه سال يعني از 1348تا1350 به تعداد 755 عنوان کتاب مذهبي افزايش يافته، به ميزاني که به اواخر رژيم ميرسيم باز هم انتشار کتب مذهبي افزايش يافته بهطوري که تنها در عرض سه سال يعني از1351تا 1353 تعداد کتب مذهبي به 1695 عنوان افزايش مييابد...! يعني در ده ساله 1333 تا 1342 تنها 10 درصد کتابهاي منتشره در ايران را کتبِ مذهبي تشکيل ميداده اما به ميزاني که به اواخر حکومت شاه ميرسيم درصد انتشارِ کتب مذهبي چنين افزايش مييابد:
در سال 1351 تعداد کتب مذهبي با 578 عنوان 25 درصد کل کتابها بوده، در سال 1353 تعداد کتب مذهبي، به 33 درصد کل کتابها رسيده، يعني در حاليکه در ده ساله 1333تا 1342، ميزان کتابهاي مذهبي پس از ادبيات، تاريخ و جغرافي، علوم اجتماعي در مقام چهارم قرار داشته در سال 1353ميزان کتب مذهبي، مقام اول را پيدا ميکند.
در 1352 تنها در تهران، کتاب مفاتيحالجنان تيراژش 490 هزار نسخه بوده و در 1354مجله مکتب اسلام ماهانه 60 هزار تيراژ داشته...! ميزان مساجد در1341 در ايران 3653 باب بود اما اين تعداد در 1352به 5389 افزايش مييابد! در سال1340 در قم تنها6000 طلبه وجود داشت اما در سال 1354 به 18000 طلبه ميرسد! در سال1340 در تهران293 باب مسجد بوده اما در سال1351 به 700 مسجد افزايش مييابد! و در 1352 به 909 مسجد ميرسد و در 1354 اين تعداد به 1140 مسجد ميرسد... (صدايي که شنيده نشد، اسدي و ديگران...صص52الي55)
طرفدارانش او را معمار تجدد ايران ميدانند اما، اين چهگونه پروژه مدرنيزاسيون و تجددي است که برعکس غرب و همه جاي دنيا، به ميزاني که ارابه آن به جلو رانده ميشود، بهجاي کاستن از نقش مذهب در عرصه عمومي، برعکس افزايش مييابد...؟!
جالب است که محمدرضاشاه از مسجدسازي در قلب اروپا نيز غافل نبوده! شريف امامي در خاطراتاش مينويسد وقتي شاه خبر يافت که مسجد ساخته شده در هامبورگ آلمان، بهدليل نداشتن بودجه نيمه کاره مانده و «شهردار هامبورگ پيشنهاد کرد که ساختمان مسجد نيمه کاره مانده اگر دولت ايران ميخواهد آنرا تخريب کرده بهجاي مسجد از زمين آن استفاده ديگر بکنند» اما محمدرضاشاه گفت مسجد تکميل گردد و هزينه تکميل آن را نيز خودش پرداخت...! ( شريف امامي، هاروارد...ص285)
محمدرضاشاه چون عاري از شعور اجتماعي به مفهوم تاريخي آن، بود، نميتوانست اوضاع اجتماعي اقتصادي و سياسي مردم ايران را درک کند، او فقط در گذشته زندهگي ميکرد:
«تقريبا" در همين هنگام [مهر1357] بود که من (1) و پسر داييام حسين دولتشاهي نامهيي را که جمعي از اشراف قديمي نوشته و ضمن آن به شاه ابراز وفاداري کرده، آمادهگي خود را براي پشتيباني از او به هر طريق ممکن اعلام کرده بودند، امضاء کرديم. چند روز بعد، کسي از دفتر شاه تلفن زد و ما را به شرفيابي به حضور شاه در کاخ سعدآباد دعوت کرد. اين شرفيابي يک از غمانگيزترين صحنههايي بود که در عمرم شاهد بودم. در خلال چند روز گذشته، شاه مالکان بزرگ قديمي [فئودالها] را که زماني وسعت املاکشان بيشتر ايران را در بر ميگرفت، به حضور پذيرفته بود. واضح بود که خبرها خوب نيست. شاه خسته و درهم شکسته به نظر ميآمد. خيلي آرام حرف ميزد. در آغاز فکر ميکردم پيشنهاد خواهد کرد که کميتهيي براي همکاري با دولت تشکيل دهيم. اما او در عوض گفت:
ادامه دارد
@amookhtan
(1): «خانوادهي خود من منطقهي بسيار بزرگي از حريم دريا [شمال] را در سال 1328، خريده بود که سهم هر يک از ما برادرها [خواهران سهم نداشتند] 4500 متر ميشد. طي سالها، يک اردوي تابستاني به نام فرمانسرا ايجاد کرديم که در تير ماه به مدت دو هفته تمام اعضاي خانواده در آنجا جمع ميشدند. حالا [سال 1356] به زحمت ميتوانستم محل را شناسايي کنم.»( خون و نفت؛ خاطرات منوچهر فرمانفرماييان و رخسان فرمانفرماييان، تهران،1377،ص507)
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
608.در دنياي امروز همهي رفتارهاي اجتماعي تمام طبقات اجتماعي، تحت تاثير شرايط اقتصادي، اجتماعي و سياسي حاکم بر جامعه قرار ميگيرد. مبادله نابرابر يا برابر کالاها، تعيينکننده و ريشه اصلي رفتار ميشود. کمک به هم نوع چهگونه بايد باشد؟
609.اگراين روزها(اوايل مهر1403) ساعتي پيش ازطلوع خورشيدبه آسمان شرق نگاه کنيد،دنبالهداري که پس ازسفري ۸۰ هزارساله به ديدارخورشيد ما آمده، ميبينيد.اين هفته به نزديکترين نقطهي ملاقات خود باخورشيدخواهدرسيد.اين دنبالهدار از منظر علمي، ستاره است يا سياره؟
Anonymous Quiz
41%
1. ستاره هستند.
59%
2. سياره هستند.
🔴کاوشگر پرسویرینس (پشتکار) ناسا از سه سال پیش که بر سطح مریخ فرود آمده است اکتشافات فراوانی کرده است اما این یافته آخر باعث شگفتی دانشمندان شده است.
مریخنورد قطعه سنگ راهراه سیاه و سفیدی یافته که هیچ شباهتی با سنگهای دیگر یافته شده در مریخ ندارد و کارشناسان آن را «قلعه فریا» نامیدهاند.
پژوهشگران میگویند این سنگ به نظر میرسد از جای دیگری به این سیاره آمده باشد چون با سنگهای زمینه و اطراف خود متفاوت است.
آنها امیدوارند که کاوشگر بتواند در هفتههای آینده راز این معما را آشکار کند.
@amookhtan
مریخنورد قطعه سنگ راهراه سیاه و سفیدی یافته که هیچ شباهتی با سنگهای دیگر یافته شده در مریخ ندارد و کارشناسان آن را «قلعه فریا» نامیدهاند.
پژوهشگران میگویند این سنگ به نظر میرسد از جای دیگری به این سیاره آمده باشد چون با سنگهای زمینه و اطراف خود متفاوت است.
آنها امیدوارند که کاوشگر بتواند در هفتههای آینده راز این معما را آشکار کند.
@amookhtan
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 «واقعا" هر دل سخت در مقابل آن فجایع و رسواییها که به دست رضاخان صورت گرفت به لرزه در میآید. افراد را بدون هیچگونه تقصیر فقط به جرم آزادیخواهی میگرفت و در محبس قصر جای میداد و اموالشان را تاراج و پس از پنج یا ده، پانزده سال آنها را مسموم میکرد و نعش مرده و جسد بیروحشان را به خانواده بدبخت و بلا دیدهشان تحویل میداد. این است ثمرات آن طرز حکومت و این است آن یادگارها که رضاشاه برای ایران گذاشت و رفت ...»
✍️دکتر حسین فاطمی: سرمقاله روزنامه باختر 24 اسفند 1321.
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 «واقعا" هر دل سخت در مقابل آن فجایع و رسواییها که به دست رضاخان صورت گرفت به لرزه در میآید. افراد را بدون هیچگونه تقصیر فقط به جرم آزادیخواهی میگرفت و در محبس قصر جای میداد و اموالشان را تاراج و پس از پنج یا ده، پانزده سال آنها را مسموم میکرد و نعش مرده و جسد بیروحشان را به خانواده بدبخت و بلا دیدهشان تحویل میداد. این است ثمرات آن طرز حکومت و این است آن یادگارها که رضاشاه برای ایران گذاشت و رفت ...»
✍️دکتر حسین فاطمی: سرمقاله روزنامه باختر 24 اسفند 1321.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (209) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_ششم زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357 از زاویهی دیگری به زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357، بنگریم. علي مرادي مراغهيي مينويسد: «خوب به اين آمار دقت کنيد:…
#تاريخ_معاصر_ايران (210)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_ششم
زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357
«من به کمک شما احتياج دارم. لازم است که شما به روستاهاي قديمي خودتان برگرديد و [فئوداليسم را برقرار کنيد!] مردم را به نفع کشورمان دوباره دور خود جمع کنيد. آنها به شما احترام ميگذارند. آنها به حرف شما گوش خواهند کرد. لازم است که شما به عنوان نمايندهگان من عمل کنيد.»
... ما گفتم: «ما بيش از پانزده سال است که از روستاهايمان دور بودهايم. از زمان انقلاب شاه و مردمِ اعليحضرت، من آنجا را ترک کردم و ديگر هيچ نقشي در آنجا ندارم.»
«حسين، که زمينهايش در شمال بود، گفت: «مردم آن روستاها ديگر ما را نميشناسند. روستاها تغيير کردهاند. بسياري از روستاييان دهکدههايشان را ترک کرده و به شهر آمدهاند. ما ديگر با آنها هيچ ارتباطي نداريم.»
«و من افزودم: «در آنجاها اکنون وعاظ مذهبي هستند که صاحب نفوذاند و ما را تحقير ميکنند.»
«شاه سرانجام با قاطعيت دردآوري متوجه شد که تضعيف ما [يعني زمينداران و فئودالها] به دست خودش[يعني محمدرضاشاه] چه معنايي داشته است.» (خون و نفت؛ خاطرات منوچهر فرمانفرماييان و رخسان فرمانفرماييان، تهران،1377،ص512-513)
«شاه حتا بيشتر از ما از کشورش بيگانه شده بود. به هرجا که ميخواست برود، با هليکوپتر ميرفت، در نتيجه از وضع آشفتهي خيابانها، چالهها و ترافيک گره خوردهي آنها، خبر نداشت. فرزنداناش در عمارتهاي سلطنتي به مدرسه ميرفتند و از دنياي پشت ديوارهايشان تقريبا" هيچ چيز نميدانستند.
حتا به ندرت با فرزندان برگزيدهگان بازي ميکردند، و هميشه در کاخهاي خودشان بودند. ... بقيهي خانوادهي شاه تماس با زندهگي روزمرهي ايران را کسر شأن خود ميدانستند و در عوض تمام توجهشان به منافع وسيعي بود که از تسهيل سرمايهگذاري بينالمللي در کشور عايدشان ميشد.» (پيشين ص514)
«در سفري به کاشان بايد از جنوب تهران ميگذشتيم. باورم نميشد. وضعيت مردم را باور نميکردم. غيرقابل باور بود. بعضي از آنها در اتاقکهايي کوچک زندهگي ميکردند که با نايلون پوشانده شده بود. بوي زباله همهجا را پر کرده بود. آب سياه و بدبو بود. باروتان نميشود. نميتوانيد تصورش را بکنيد.
حبيب لاجوردي: آخرين باري که اين قسمت از شهر را ديديد کي بود؟ فاطمه پاکروان: دهه پنجاه. خوب، من مدت زيادي در تهران نبودم. درست حدس زده بودم. گفتم که اوضاع از بد بدتر خواهد شد. در سال 1355 يا 56 بود که به اين سفر نطنز و کاشان رفتيم. ... در اين ملاقات (آخرين ملاقات سرلشکر پاکروان با شاه) با شاه، همسرم به شاه گفت:
«ببينيد مردم اين طوري زندهگي ميکنند. اگر از نقطه نظر انساني کاري نميکنيد اين کار را براي امنيت خود کنيد چون اين يک بشکه باروت است. دو ميليون نفر اين طور زندهگي ميکنند. پايتخت در حال انفجار است و اين انفجار همه ما را نابود خواهد کرد.»( خاطرات فاطمه پاکروان، همسر حسن پاکروان: افسر ارتش، رئيس ساواک، وزير اطلاعات، ترجمه؛ اسماعيل سلامي، ص93-94)
ادامه دارد
@amookhtan
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_ششم
زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357
«من به کمک شما احتياج دارم. لازم است که شما به روستاهاي قديمي خودتان برگرديد و [فئوداليسم را برقرار کنيد!] مردم را به نفع کشورمان دوباره دور خود جمع کنيد. آنها به شما احترام ميگذارند. آنها به حرف شما گوش خواهند کرد. لازم است که شما به عنوان نمايندهگان من عمل کنيد.»
... ما گفتم: «ما بيش از پانزده سال است که از روستاهايمان دور بودهايم. از زمان انقلاب شاه و مردمِ اعليحضرت، من آنجا را ترک کردم و ديگر هيچ نقشي در آنجا ندارم.»
«حسين، که زمينهايش در شمال بود، گفت: «مردم آن روستاها ديگر ما را نميشناسند. روستاها تغيير کردهاند. بسياري از روستاييان دهکدههايشان را ترک کرده و به شهر آمدهاند. ما ديگر با آنها هيچ ارتباطي نداريم.»
«و من افزودم: «در آنجاها اکنون وعاظ مذهبي هستند که صاحب نفوذاند و ما را تحقير ميکنند.»
«شاه سرانجام با قاطعيت دردآوري متوجه شد که تضعيف ما [يعني زمينداران و فئودالها] به دست خودش[يعني محمدرضاشاه] چه معنايي داشته است.» (خون و نفت؛ خاطرات منوچهر فرمانفرماييان و رخسان فرمانفرماييان، تهران،1377،ص512-513)
«شاه حتا بيشتر از ما از کشورش بيگانه شده بود. به هرجا که ميخواست برود، با هليکوپتر ميرفت، در نتيجه از وضع آشفتهي خيابانها، چالهها و ترافيک گره خوردهي آنها، خبر نداشت. فرزنداناش در عمارتهاي سلطنتي به مدرسه ميرفتند و از دنياي پشت ديوارهايشان تقريبا" هيچ چيز نميدانستند.
حتا به ندرت با فرزندان برگزيدهگان بازي ميکردند، و هميشه در کاخهاي خودشان بودند. ... بقيهي خانوادهي شاه تماس با زندهگي روزمرهي ايران را کسر شأن خود ميدانستند و در عوض تمام توجهشان به منافع وسيعي بود که از تسهيل سرمايهگذاري بينالمللي در کشور عايدشان ميشد.» (پيشين ص514)
«در سفري به کاشان بايد از جنوب تهران ميگذشتيم. باورم نميشد. وضعيت مردم را باور نميکردم. غيرقابل باور بود. بعضي از آنها در اتاقکهايي کوچک زندهگي ميکردند که با نايلون پوشانده شده بود. بوي زباله همهجا را پر کرده بود. آب سياه و بدبو بود. باروتان نميشود. نميتوانيد تصورش را بکنيد.
حبيب لاجوردي: آخرين باري که اين قسمت از شهر را ديديد کي بود؟ فاطمه پاکروان: دهه پنجاه. خوب، من مدت زيادي در تهران نبودم. درست حدس زده بودم. گفتم که اوضاع از بد بدتر خواهد شد. در سال 1355 يا 56 بود که به اين سفر نطنز و کاشان رفتيم. ... در اين ملاقات (آخرين ملاقات سرلشکر پاکروان با شاه) با شاه، همسرم به شاه گفت:
«ببينيد مردم اين طوري زندهگي ميکنند. اگر از نقطه نظر انساني کاري نميکنيد اين کار را براي امنيت خود کنيد چون اين يک بشکه باروت است. دو ميليون نفر اين طور زندهگي ميکنند. پايتخت در حال انفجار است و اين انفجار همه ما را نابود خواهد کرد.»( خاطرات فاطمه پاکروان، همسر حسن پاکروان: افسر ارتش، رئيس ساواک، وزير اطلاعات، ترجمه؛ اسماعيل سلامي، ص93-94)
ادامه دارد
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
609.اگراين روزها(اوايل مهر1403) ساعتي پيش ازطلوع خورشيدبه آسمان شرق نگاه کنيد،دنبالهداري که پس ازسفري ۸۰ هزارساله به ديدارخورشيد ما آمده، ميبينيد.اين هفته به نزديکترين نقطهي ملاقات خود باخورشيدخواهدرسيد.اين دنبالهدار از منظر علمي، ستاره است يا سياره؟
610. ۵۳ درصد از کل توليد برق هلند از طريق منابع تجديدپذير (باد+خورشید) تامين و منجر به کاهش ۴۰ درصدي توليد برق از سوختهاي فسيلي شده است. استفاده از زيستتوده کاهش يافته است. به کدام سوخت، زيستتوده گفته ميشود؟
Anonymous Quiz
4%
1. بنزين
9%
2. نفت
13%
3. زغال سنگ
4%
4. گاز طبيعي
70%
5. مواد آلي از جمله چوب، پسماند کشاورزي، و گاز با منشا زيستي
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴این باور که موجودات فضایی ممکن است به زمین سفر کرده باشند، روز به روز رواج بیشتری پیدا میکند.
حدود یک پنجم مردم بریتانیا باور دارند که موجودات فرازمینی از زمین بازدید کردهاند و برآورد میشود که هفت درصد از مردم بریتانیا معتقدند که یک شیء پرنده ناشناس یا بشقاب پرنده را رویت کردهاند.
این آمار در آمریکا حتی بیشتر است و روز به روز به تعداد افرادی که چنین باورهایی دارند افزوده میشود.
درصد افرادی که معتقدند مشاهده اشیاء پرنده ناشناس میتواند مدرکی برای وجود حیات بیگانگان باشد، از ۲۰ درصد در سال ۱۹۹۶ به ۳۴ درصد در سال ۲۰۲۲ رسیده است. حدود ۲۴ درصد از آمریکاییها ادعا میکنند که خودشان یک شیء پرنده ناشناس دیدهاند.
این باور در حالی که هیچ مدرکی دال بر وجود بیگانگان در دست نیست، کمی متناقض به نظر میرسد. از آن گذشته، با توجه به فاصلههای بسیار زیاد میان منظومههای ستارهای، عجیب به نظر میرسد که برخورد با موجودات فضایی از طریق رویت مستقیم باشد. بیشتر محتمل است که در صورت وجود حیات فرازمینی، شواهد وجود بیگانگان از طریق سیگنالهایی از سیارات دوردست بیاید..
کانال یوتیوب «هیستوری» که بخشی از آن متعلق به شرکت دیزنی است، به صورت مرتب برنامهای درباره «بیگانگان باستانی» پخش میکند. فصل بیستم این برنامه در حال حاضر از این کانال که حدود ۱۴ میلیون مشترک دارد، پخش میشود.
در مقایسه، کانال اخترزیستشناسی ناسا تنها ۲۰ هزار مشترک دارد. علم واقعی به سختی با سرگرمیهایی که بهعنوان حقیقت بازسازی شدهاند، رقابت میکند./بی بی سی فارسی
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴این باور که موجودات فضایی ممکن است به زمین سفر کرده باشند، روز به روز رواج بیشتری پیدا میکند.
حدود یک پنجم مردم بریتانیا باور دارند که موجودات فرازمینی از زمین بازدید کردهاند و برآورد میشود که هفت درصد از مردم بریتانیا معتقدند که یک شیء پرنده ناشناس یا بشقاب پرنده را رویت کردهاند.
این آمار در آمریکا حتی بیشتر است و روز به روز به تعداد افرادی که چنین باورهایی دارند افزوده میشود.
درصد افرادی که معتقدند مشاهده اشیاء پرنده ناشناس میتواند مدرکی برای وجود حیات بیگانگان باشد، از ۲۰ درصد در سال ۱۹۹۶ به ۳۴ درصد در سال ۲۰۲۲ رسیده است. حدود ۲۴ درصد از آمریکاییها ادعا میکنند که خودشان یک شیء پرنده ناشناس دیدهاند.
این باور در حالی که هیچ مدرکی دال بر وجود بیگانگان در دست نیست، کمی متناقض به نظر میرسد. از آن گذشته، با توجه به فاصلههای بسیار زیاد میان منظومههای ستارهای، عجیب به نظر میرسد که برخورد با موجودات فضایی از طریق رویت مستقیم باشد. بیشتر محتمل است که در صورت وجود حیات فرازمینی، شواهد وجود بیگانگان از طریق سیگنالهایی از سیارات دوردست بیاید..
کانال یوتیوب «هیستوری» که بخشی از آن متعلق به شرکت دیزنی است، به صورت مرتب برنامهای درباره «بیگانگان باستانی» پخش میکند. فصل بیستم این برنامه در حال حاضر از این کانال که حدود ۱۴ میلیون مشترک دارد، پخش میشود.
در مقایسه، کانال اخترزیستشناسی ناسا تنها ۲۰ هزار مشترک دارد. علم واقعی به سختی با سرگرمیهایی که بهعنوان حقیقت بازسازی شدهاند، رقابت میکند./بی بی سی فارسی
@amookhtan
@amookhtan
🔴حس تحقیر
محمدباقر تاجالدین، جامعهشناس است و میگوید که مسئله نان به محرومیت و فقر گره میخورد: «ما کموبیش آمارهای رسمی از وضعیت فقر در کشور داریم، حتی خود وزیر رفاه هم اعلام کرده که حداقل ۲۵ میلیون نفر از جمعیت، زیرخط فقر مطلقند. فقر مطلق، یعنی فرد نمیتواند حداقلهای ضروری و پایهای برای گذران این زندگی را تهیه کند مثل نان و آب سالم، بهداشت، پوشاک و مسکن. فقر نسبی اما قصهای متفاوت دارد که آمارش بیشتر از فقر مطلق است. در این گروه، افراد حداقلهای زندگی را دارند اما از برخی شاخصها عقباند؛ مثل اینکه چقدر کالری دریافت میکنند و... .»
به گفته او، اقتصاددانها تاکید میکنند که وقتی تورم و گرانی در کنار هم قرار میگیرند، فلاکت تشدید میشود و حالا با وضعیتی که وجود دارد، گروهی از جمعیت به سمت فلاکت رفتهاند: «ما این مسئله را در جامعه خودمان شاهدیم، البته مسئله دیگر اینکه وضعیت طبقه متوسط هم بهتدریج از نظر اقتصادی و اجتماعی سقوط میکند. کارمند، معلم، نویسنده، پژوهشگر و حتی پزشکانی که حقوق معمولی دارند، در این پروسه، بخش زیادی از آنها به زیرخط فقر میروند یعنی از وضعیت قبلی خود خارج میشوند و به سمت طبقه پایین میروند و دچار این معضل میشوند.»
به اعتقاد او، قصه نان، مهمترین و پایهترین نیاز انسان است. مسئله تنها بر سر تهیه نان نیست، کیفیت نان هم مسئله مهمی است که وجود ندارد: «در برخی مناطق فقیر، نان را بهصورت قسطی میخرند و نانواییها دفتر نسیه دارند، ساکنان آن منطقه ماهانه چندصد هزار تومان به نانوایی بدهکار میشوند. در خیلی از خانوادههای فقیر، جمعیت هم بیشتر است و درنهایت توان خرید نان هم ندارند. آنها نه میتوانند بهاندازه کافی برنج بخورند، نه گوشت و نه مرغ. بنابراین به نان فراوانی برای شام، ناهار و صبحانهشان نیاز دارند. ریشه همه اینها هم فقر و محرومیت است که درنهایت برای آنها پیامدهای بهداشتی، درمانی و روانی دارد. یعنی فرد احساس تحقیر شدن میکند. او با خود میگوید که حتی پول ندارم نان باکیفیت بخرم.»عصرایران
@amookhtan
🔴حس تحقیر
محمدباقر تاجالدین، جامعهشناس است و میگوید که مسئله نان به محرومیت و فقر گره میخورد: «ما کموبیش آمارهای رسمی از وضعیت فقر در کشور داریم، حتی خود وزیر رفاه هم اعلام کرده که حداقل ۲۵ میلیون نفر از جمعیت، زیرخط فقر مطلقند. فقر مطلق، یعنی فرد نمیتواند حداقلهای ضروری و پایهای برای گذران این زندگی را تهیه کند مثل نان و آب سالم، بهداشت، پوشاک و مسکن. فقر نسبی اما قصهای متفاوت دارد که آمارش بیشتر از فقر مطلق است. در این گروه، افراد حداقلهای زندگی را دارند اما از برخی شاخصها عقباند؛ مثل اینکه چقدر کالری دریافت میکنند و... .»
به گفته او، اقتصاددانها تاکید میکنند که وقتی تورم و گرانی در کنار هم قرار میگیرند، فلاکت تشدید میشود و حالا با وضعیتی که وجود دارد، گروهی از جمعیت به سمت فلاکت رفتهاند: «ما این مسئله را در جامعه خودمان شاهدیم، البته مسئله دیگر اینکه وضعیت طبقه متوسط هم بهتدریج از نظر اقتصادی و اجتماعی سقوط میکند. کارمند، معلم، نویسنده، پژوهشگر و حتی پزشکانی که حقوق معمولی دارند، در این پروسه، بخش زیادی از آنها به زیرخط فقر میروند یعنی از وضعیت قبلی خود خارج میشوند و به سمت طبقه پایین میروند و دچار این معضل میشوند.»
به اعتقاد او، قصه نان، مهمترین و پایهترین نیاز انسان است. مسئله تنها بر سر تهیه نان نیست، کیفیت نان هم مسئله مهمی است که وجود ندارد: «در برخی مناطق فقیر، نان را بهصورت قسطی میخرند و نانواییها دفتر نسیه دارند، ساکنان آن منطقه ماهانه چندصد هزار تومان به نانوایی بدهکار میشوند. در خیلی از خانوادههای فقیر، جمعیت هم بیشتر است و درنهایت توان خرید نان هم ندارند. آنها نه میتوانند بهاندازه کافی برنج بخورند، نه گوشت و نه مرغ. بنابراین به نان فراوانی برای شام، ناهار و صبحانهشان نیاز دارند. ریشه همه اینها هم فقر و محرومیت است که درنهایت برای آنها پیامدهای بهداشتی، درمانی و روانی دارد. یعنی فرد احساس تحقیر شدن میکند. او با خود میگوید که حتی پول ندارم نان باکیفیت بخرم.»عصرایران
@amookhtan
🔴 دو نوع شیوه تولید نیازهای مادی (تولید خوراک، پوشاک، مسکن)
🔴در هر دو نوع شیوه تولید، تولیدکنندگان مستقیم و اصلی جامعه، در نتیجه استثمار فئودالی و سرمایه داری، نمی توانند نیازهای واقعی مادی و روانی خود را، به آسانی تهیه کنند!
@amookhtan
🔴در هر دو نوع شیوه تولید، تولیدکنندگان مستقیم و اصلی جامعه، در نتیجه استثمار فئودالی و سرمایه داری، نمی توانند نیازهای واقعی مادی و روانی خود را، به آسانی تهیه کنند!
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
#تاريخ_معاصر_ايران (210) (از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357) @amookhtan #حافظه_تاريخي #فصل_ششم زمينههاي اجتماعي اقتصادي انقلاب 1357 «من به کمک شما احتياج دارم. لازم است که شما به روستاهاي قديمي خودتان برگرديد و [فئوداليسم را برقرار کنيد!] مردم را به نفع…
#تاريخ_معاصر_ايران (211)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_ششم
تاريخ مصرف سلطنت
از منظر ماترياليسم تاريخي، رژيمهاي سلطنتي متعلق به عصر فئوداليسم و قبل از آن بودهاند. چون هرگونه شيوهي توليد، روبناي سياسي متعلق به خود را ميطلبد. جامعهي ايران در اواخر سلسله قاجار و در عصر مشروطيت وارد ابتداي فاز شيوهي توليد سرمايهداري شده بود و به تدريج در کنار عقب راندن شيوهي توليد فئوداليسم در ايران، به رشد خود ادامه داد و در دههي چهل و پنجاه خورشيدي سدهي گذشته شيوهي توليد سرمايهداري، شيوهي توليد برتر در اقتصاد و سياست ايران بود. اما رژيم سلطنتي محمدرضاشاه نميتوانست با اعمال ديکتاتوري و خفقاني که توسط ساواک به راه انداخته بود، مناسب قد و قوارهي شيوهي توليد سرمايهداري در ايران ظاهر شود. در تمام جوامع سرمايهداري رشد بخش خصوصي سرمايهداري با داشتن آزاديهاي مورد نظر خودشان همراه بوده است که رژيم سلطنتي محمدرضاشاه فاقد آن بوده است.
واقعيت اين است از زماني که سلسله قاجار در جنگهاي ايران و روس شکست خوردند و علاوه بر اينکه مناطق وسيعي از خاک ايران، نصيب روسيه شد، از نظر سياسي نيز براي هميشه ارزش و اهميت خود را از منظر استقلال ایران، از دست دادند. از اين تاريخ به بعد است که سلسله قاجاريه دربست در خدمت روسيه تزاري قرار ميگيرد، و شاهان قاجار بدون اجازه دربار تزار اجازه آب خوردن هم ندارند!
انگليسيها چون ایران را زیر نظر داشتند، در پي دو شکست شرمآور سلسله قاجار از روسيه، پي به اوضاع آنها ميبرند و با انگشت بر نقطه ضعف آنها، ادعاي سهم خواهي ميکنند، که در تباني با روسيه تزاري به آرزوي استعماري خود ميرسند.
بنابراين ايران عصر قاجار به طور مستقيم و غیرمستقيم زير نفوذ دو کشور استعماري امپرياليستي روس و انگليس قرار ميگيرند و اين روند با کش و قوسهاي فراوان ادامه پیدا میکند، عملا" با غارت منابع نفتي ايران تا سال 1357 ادامه پيدا ميکند.
رضاشاه و محمدرضاشاه چون خود دستپروده و دستنشانده دول امپرياليستي بودند و هيچ پايگاه اجتماعييي در داخل ايران نداشتند، خود به خوبي ميدانستند، به آن سادهگي که بر قدرت سياسي تکيه زدهاند، به همان سادهگي هم، از قدرت خلع خواهند شد. و ديديم که هر دو به چنين سرنوشتي دچار شدند.
«در 15 آذر 1357، پريزيدنت کارتر براي نخستين بار علنا" اظهار داشت که مطمئن نيست که شاه بتواند تاج و تخت خود را حفظ کند و اين نظر را در روزهاي بعد تکرار کرد. براي شاه اين به منزلهي خيانتي آشکار بود. کابوسي که در سراسر دورهي سلطنتاش با او بود، حالا داشت چهرهي واقعي به خود ميگرفت. آنچه را که ديده بود بر سر پدرش آمد، حالا داشت بر سر خودش ميآمد. غرب به او پشت کرده بود. متحداناش، درست در لحظهيي که او به آنها احتياج داشت، به اين نتيجه رسيده بودند که ميتوانند او را، مثل يک کفش کهنه، دور بياندازند.» خون و نفت؛ خاطرات منوچهر فرمانفرماييان و رخسان فرمانفرماييان، تهران،1377،ص518
آمريکاييها خيلي زودتر از سال 1357، به قدرت روحانيون پي برده بودند و به عنوان ذخيره، آنها را در نمک گذاشته بودند: «ساموئل بنجامين نخستين نمايندهي رسمي امريکا با قدري اغراق مدعي است که مهمترين مجتعهد تهران آنقدر قدرتمند است که هر چند براي رفت و آمد از قاطر استفاده ميکند و يک خدمتکار بيشتر ندارد، «ميتواند با يک کلمه شاه را از سلطنت ساقط کند.»( يرواند آبراهاميان؛تاريخ ايران مدرن؛ ص41-42ترجمه محمدابراهيم فتاحي)
اکبراعتماد اولين رييس سازمان انرژي اتمي زمان محمدرضاشاه در کتاب خاطرات خود مينويسد:
«در اواخر فروردين سال 1357، براي مذاکره راجع به صنايع اتمي ايران به ديدار شاه در جزيره کيش رفتم و به توصيه رضا قطبي موضوع تظاهرات را با شاه در ميان گذاشتم. شاه در جوابم گفت:
«آمريکاييها ميخواهند ما را بردارند و براي جلوگيري از نفوذ کمونيست يک حکومت مذهبي در ايران بر سر کار آورند، ولي نميدانند که حکومت مذهبي در ايران، پيش از آنکه به ضرر کمونيستها باشد، به ضرر خودشان تمام خواهد شد.»
برخلاف نظر سلطنتطلبان کنونی که ادعا دارند، «ديدگاه حقوق بشري ايالات متحده در باره ايران و گسترش بيشتر آزاديهاي سياسي اجتماعي، سبب سرنگوني محمدرضاشاه شد»، در حقيقت اين بيمايهترين ديدگاه از طراف سلطنتطلبان است.
ادامه دارد
@amookhtan
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan
#حافظه_تاريخي
#فصل_ششم
تاريخ مصرف سلطنت
از منظر ماترياليسم تاريخي، رژيمهاي سلطنتي متعلق به عصر فئوداليسم و قبل از آن بودهاند. چون هرگونه شيوهي توليد، روبناي سياسي متعلق به خود را ميطلبد. جامعهي ايران در اواخر سلسله قاجار و در عصر مشروطيت وارد ابتداي فاز شيوهي توليد سرمايهداري شده بود و به تدريج در کنار عقب راندن شيوهي توليد فئوداليسم در ايران، به رشد خود ادامه داد و در دههي چهل و پنجاه خورشيدي سدهي گذشته شيوهي توليد سرمايهداري، شيوهي توليد برتر در اقتصاد و سياست ايران بود. اما رژيم سلطنتي محمدرضاشاه نميتوانست با اعمال ديکتاتوري و خفقاني که توسط ساواک به راه انداخته بود، مناسب قد و قوارهي شيوهي توليد سرمايهداري در ايران ظاهر شود. در تمام جوامع سرمايهداري رشد بخش خصوصي سرمايهداري با داشتن آزاديهاي مورد نظر خودشان همراه بوده است که رژيم سلطنتي محمدرضاشاه فاقد آن بوده است.
واقعيت اين است از زماني که سلسله قاجار در جنگهاي ايران و روس شکست خوردند و علاوه بر اينکه مناطق وسيعي از خاک ايران، نصيب روسيه شد، از نظر سياسي نيز براي هميشه ارزش و اهميت خود را از منظر استقلال ایران، از دست دادند. از اين تاريخ به بعد است که سلسله قاجاريه دربست در خدمت روسيه تزاري قرار ميگيرد، و شاهان قاجار بدون اجازه دربار تزار اجازه آب خوردن هم ندارند!
انگليسيها چون ایران را زیر نظر داشتند، در پي دو شکست شرمآور سلسله قاجار از روسيه، پي به اوضاع آنها ميبرند و با انگشت بر نقطه ضعف آنها، ادعاي سهم خواهي ميکنند، که در تباني با روسيه تزاري به آرزوي استعماري خود ميرسند.
بنابراين ايران عصر قاجار به طور مستقيم و غیرمستقيم زير نفوذ دو کشور استعماري امپرياليستي روس و انگليس قرار ميگيرند و اين روند با کش و قوسهاي فراوان ادامه پیدا میکند، عملا" با غارت منابع نفتي ايران تا سال 1357 ادامه پيدا ميکند.
رضاشاه و محمدرضاشاه چون خود دستپروده و دستنشانده دول امپرياليستي بودند و هيچ پايگاه اجتماعييي در داخل ايران نداشتند، خود به خوبي ميدانستند، به آن سادهگي که بر قدرت سياسي تکيه زدهاند، به همان سادهگي هم، از قدرت خلع خواهند شد. و ديديم که هر دو به چنين سرنوشتي دچار شدند.
«در 15 آذر 1357، پريزيدنت کارتر براي نخستين بار علنا" اظهار داشت که مطمئن نيست که شاه بتواند تاج و تخت خود را حفظ کند و اين نظر را در روزهاي بعد تکرار کرد. براي شاه اين به منزلهي خيانتي آشکار بود. کابوسي که در سراسر دورهي سلطنتاش با او بود، حالا داشت چهرهي واقعي به خود ميگرفت. آنچه را که ديده بود بر سر پدرش آمد، حالا داشت بر سر خودش ميآمد. غرب به او پشت کرده بود. متحداناش، درست در لحظهيي که او به آنها احتياج داشت، به اين نتيجه رسيده بودند که ميتوانند او را، مثل يک کفش کهنه، دور بياندازند.» خون و نفت؛ خاطرات منوچهر فرمانفرماييان و رخسان فرمانفرماييان، تهران،1377،ص518
آمريکاييها خيلي زودتر از سال 1357، به قدرت روحانيون پي برده بودند و به عنوان ذخيره، آنها را در نمک گذاشته بودند: «ساموئل بنجامين نخستين نمايندهي رسمي امريکا با قدري اغراق مدعي است که مهمترين مجتعهد تهران آنقدر قدرتمند است که هر چند براي رفت و آمد از قاطر استفاده ميکند و يک خدمتکار بيشتر ندارد، «ميتواند با يک کلمه شاه را از سلطنت ساقط کند.»( يرواند آبراهاميان؛تاريخ ايران مدرن؛ ص41-42ترجمه محمدابراهيم فتاحي)
اکبراعتماد اولين رييس سازمان انرژي اتمي زمان محمدرضاشاه در کتاب خاطرات خود مينويسد:
«در اواخر فروردين سال 1357، براي مذاکره راجع به صنايع اتمي ايران به ديدار شاه در جزيره کيش رفتم و به توصيه رضا قطبي موضوع تظاهرات را با شاه در ميان گذاشتم. شاه در جوابم گفت:
«آمريکاييها ميخواهند ما را بردارند و براي جلوگيري از نفوذ کمونيست يک حکومت مذهبي در ايران بر سر کار آورند، ولي نميدانند که حکومت مذهبي در ايران، پيش از آنکه به ضرر کمونيستها باشد، به ضرر خودشان تمام خواهد شد.»
برخلاف نظر سلطنتطلبان کنونی که ادعا دارند، «ديدگاه حقوق بشري ايالات متحده در باره ايران و گسترش بيشتر آزاديهاي سياسي اجتماعي، سبب سرنگوني محمدرضاشاه شد»، در حقيقت اين بيمايهترين ديدگاه از طراف سلطنتطلبان است.
ادامه دارد
@amookhtan