🔴تظاهرات روز جهانی کارگر 2025، در میلان ایتالیا با شعار «اول ماه مه انترناسیونالیستی» علیه جنگ، علیه نژادپرستی و برای همبستگی طبقاتی کارگران سراسر جهان.
@amookhtan
@amookhtan
@amookhtan
🔴وزیر آموزش و پرورش دانش آموزان را به گوسفند و معلمان را به چوپان تشبیه کرد و گفت:
🔴معلم شأن "رعایت" دارد! و بعد گفته رعایت هم یعنی چوپانی و خود توضیح میدهد: "رعایت به این معنی که اگر کسی از کلاس رها شد ببیند کجا رفت؟ شأن رعایت به معنی چوپانی. یک گوسفند از گَلّه کم میشود می رود و می دود دنبال او و پیدایش میکند و او را دوباره به جمع می آورد!"
از دید ایشان و البته از سر دلسوزی و توصیه به مهر به جای قهر، معلم، چوپان است و کلاس، گله و دانش آموزان مثل گوسفندان!
منبع:https://asriran.com/004RCj
@amookhtan
🔴وزیر آموزش و پرورش دانش آموزان را به گوسفند و معلمان را به چوپان تشبیه کرد و گفت:
🔴معلم شأن "رعایت" دارد! و بعد گفته رعایت هم یعنی چوپانی و خود توضیح میدهد: "رعایت به این معنی که اگر کسی از کلاس رها شد ببیند کجا رفت؟ شأن رعایت به معنی چوپانی. یک گوسفند از گَلّه کم میشود می رود و می دود دنبال او و پیدایش میکند و او را دوباره به جمع می آورد!"
از دید ایشان و البته از سر دلسوزی و توصیه به مهر به جای قهر، معلم، چوپان است و کلاس، گله و دانش آموزان مثل گوسفندان!
منبع:https://asriran.com/004RCj
@amookhtan
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴توضيح:
اين نامهی زیر، در ۲۱ ژوئيهی ۱۸۹۵، يعني در واپسين هفتههاي زندهگی انگلس، به النور مارکس نوشته شده است. دوستان نزديک انگلس عميقا" نگران سلامت او بودند و خطر را بسيار جدي ميديدند. با اين حال، انگلس همچنان روحيهيي پر از اميد داشت و مصمم بود به لندن بازگردد تا کارهاي نيمه تماماش را به پايان برساند. اين پافشاري بر ادامهی فعاليت، حتا در سختترين شرايط بيماري، يکي از ويژهگيهاي بارز شخصيت انگلس بود: ارادهيي نيرومند که تا واپسين لحظات زندهگياش سست نشد.
🔴نامهی ساموئل مور به النور مارکس
۲۱ ژوئيه ۱۸۹۵
النور عزيزم،
بسيار نگران حال ژنرال* بودم و ميخواستم از وضعيت او باخبر شوم. از اينرو، امروز عصر به ايستگاه ويکتوريا رفتم تا منتظر قطاري بمانم که معمولاً دکتر فريبرگر با آن بازميگردد؛ قطاري که ساعت ۷:۱۵ بعدازظهر از ايستبورن حرکت ميکند.
دکتر را ديدم، اما متأسفانه بايد بهگويم که گزارش او اصلاً اميدوارکننده نبود. او گفت که با توجه به سن ژنرال، بيماري به مرحلهيي رسيده است که وضعيت او را نگرانکننده ميسازد. علاوه بر غدد لنفاوي ملتهب در گردن، اين خطر وجود دارد که يا نارسايي قلبي يا عفونت ريه نيز اضافه شود؛ و در هر دو حالت، پايان کار ممکن است بسيار ناگهاني باشد. اگر عفونت ريه پيش نيايد، او شايد چند هفتهی ديگر زنده بماند، ولي در غير اين صورت، مسئله تنها چند ساعت خواهد بود.
با اين حال، ژنرال همچنان سرشار از اميد است و اطمينان دارد که بهبود خواهد يافت. او با هر دو پزشک صحبت کرده و قصد دارد شب چهارشنبه به لندن بازگردد. بنابراين، اگر ميخواهي او را ببيني، بهتر است پنجشنبه به نشاني ۴۱، خيابان ريجنتز پارک رود، بروي.
اين خبر بسيار غمانگيزي است و اميدوارم پزشکان اشتباه کرده باشند. هنوز کارهاي زيادي هست که فقط ژنرال ميتواند از عهدهی آنها برآيد. مرگ او براي جامعهی بشري فقداني جبرانناپذير و براي دوستانش مصيبتي وحشتناک خواهد بود.
در اين لحظه تنها فرصت داشتم که با شتاب اين چند خط را بنويسم.
با صميمانهترين احترامات،
ساموئل مور
*در ميان خانوادهی مارکس و دوستان نزديک، انگلس را به نام ژنرال خطاب ميکردند.
مترجم:صمد وکيلي
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴توضيح:
اين نامهی زیر، در ۲۱ ژوئيهی ۱۸۹۵، يعني در واپسين هفتههاي زندهگی انگلس، به النور مارکس نوشته شده است. دوستان نزديک انگلس عميقا" نگران سلامت او بودند و خطر را بسيار جدي ميديدند. با اين حال، انگلس همچنان روحيهيي پر از اميد داشت و مصمم بود به لندن بازگردد تا کارهاي نيمه تماماش را به پايان برساند. اين پافشاري بر ادامهی فعاليت، حتا در سختترين شرايط بيماري، يکي از ويژهگيهاي بارز شخصيت انگلس بود: ارادهيي نيرومند که تا واپسين لحظات زندهگياش سست نشد.
🔴نامهی ساموئل مور به النور مارکس
۲۱ ژوئيه ۱۸۹۵
النور عزيزم،
بسيار نگران حال ژنرال* بودم و ميخواستم از وضعيت او باخبر شوم. از اينرو، امروز عصر به ايستگاه ويکتوريا رفتم تا منتظر قطاري بمانم که معمولاً دکتر فريبرگر با آن بازميگردد؛ قطاري که ساعت ۷:۱۵ بعدازظهر از ايستبورن حرکت ميکند.
دکتر را ديدم، اما متأسفانه بايد بهگويم که گزارش او اصلاً اميدوارکننده نبود. او گفت که با توجه به سن ژنرال، بيماري به مرحلهيي رسيده است که وضعيت او را نگرانکننده ميسازد. علاوه بر غدد لنفاوي ملتهب در گردن، اين خطر وجود دارد که يا نارسايي قلبي يا عفونت ريه نيز اضافه شود؛ و در هر دو حالت، پايان کار ممکن است بسيار ناگهاني باشد. اگر عفونت ريه پيش نيايد، او شايد چند هفتهی ديگر زنده بماند، ولي در غير اين صورت، مسئله تنها چند ساعت خواهد بود.
با اين حال، ژنرال همچنان سرشار از اميد است و اطمينان دارد که بهبود خواهد يافت. او با هر دو پزشک صحبت کرده و قصد دارد شب چهارشنبه به لندن بازگردد. بنابراين، اگر ميخواهي او را ببيني، بهتر است پنجشنبه به نشاني ۴۱، خيابان ريجنتز پارک رود، بروي.
اين خبر بسيار غمانگيزي است و اميدوارم پزشکان اشتباه کرده باشند. هنوز کارهاي زيادي هست که فقط ژنرال ميتواند از عهدهی آنها برآيد. مرگ او براي جامعهی بشري فقداني جبرانناپذير و براي دوستانش مصيبتي وحشتناک خواهد بود.
در اين لحظه تنها فرصت داشتم که با شتاب اين چند خط را بنويسم.
با صميمانهترين احترامات،
ساموئل مور
*در ميان خانوادهی مارکس و دوستان نزديک، انگلس را به نام ژنرال خطاب ميکردند.
مترجم:صمد وکيلي
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
625. تنها کالايي که در شيوهي توليد سرمايهداري مصرف آن ميتواند ارزشي بيشتر از ارزش خود، توليد کند، چيست؟
826.ازبين تودهي کالاها يک کالاي مقتدررا،که ارزش همهي کالاهاي ديگر بهتواند يکبار وبراي هميشه درآن متجلي شود،انتخاب ميکند؛کالايي که به مثابهي تجسم مستقيم کاراجتماعي خدمت ميکندوازاينرو بهطورمستقيم وبيقيدوشرط قابل تبديل به همهي کالاهاي ديگرست.یعنی...
Anonymous Quiz
18%
1. طلا
5%
2. دلار
0%
3. یورو
77%
4. پول (طلا، دلار، یورو، نقش پول جهانی ایفا میکنند.)
Forwarded from نقد اقتصاد سیاسی
«نقد برنامهی گوتا» نوشتهی کارل مارکس ۱۵۰ سال پیش، در چنین هفتهای، به نگارش درآمد. این اثر، مفصلترین اظهارات مارکس را در مورد استراتژی انقلابی، معنای اصطلاح «دیکتاتوری پرولتاریا»، ماهیت دورهی گذار از سرمایهداری به کمونیسم و اهمیت انترناسیونالیسم ارائه میدهد.
_____________
👈متن کامل
_____________
👈متن کامل
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
«نقد برنامهی گوتا» نوشتهی کارل مارکس ۱۵۰ سال پیش، در چنین هفتهای، به نگارش درآمد. این اثر، مفصلترین اظهارات مارکس را در مورد استراتژی انقلابی، معنای اصطلاح «دیکتاتوری پرولتاریا»، ماهیت دورهی گذار از سرمایهداری به کمونیسم و اهمیت انترناسیونالیسم ارائه…
🔴 از متن:
🔴اصطلاح دیکتاتوری پرولتاریا از روزنامهنگار کمونیست، ژوزف ویدمایر، گرفته شده است که در سال ۱۸۵۲ مقالهای با عنوان «دیکتاتوری پرولتاریا» در روزنامهی آلمانیزبان «ترن تسایتونگ» Turn-Zeitung منتشر کرد. در آن سال، مارکس به او نوشت: «مدتها پیش از من، مورخان بورژوا، تکامل تاریخی این مبارزه بین طبقات را توصیف کرده بودند، همانطور که اقتصاددانان بورژوا آناتومی اقتصادی آنها را شرح داده بودند. سهم خود من این بود که (۱) نشان دهم که وجود طبقات صرفاً با مراحل تاریخی خاصی در تکامل تولید مرتبط است؛ (۲) مبارزهی طبقاتی لزوماً به دیکتاتوری پرولتاریا منجر میشود؛ [و] (۳) خود این دیکتاتوری چیزی نیست جز گذار به الغای تمامی طبقات و به یک جامعهی بیطبقه.»
سرمایهداری ممکن است با حق رأی عمومی نسبتاً محدود و رهبران انتخابی، ظاهری شبیه به «دموکراسی» داشته باشد. اما در واقع، این دموکراسی دیکتاتوری سرمایه است: حاکمیت سرمایه مالی و انحصارهای بزرگ که نهادهای «دموکراتیک» را کنترل میکنند. دیکتاتوری پرولتاریا به معنای حاکمیت دموکراتیک اکثریت زحمتکشان است که به سرمایه «امر میکنند»، نه برعکس.
وقتی از مارکس و انگلس خواسته شد که نمونهای از دیکتاتوری پرولتاریا ارائه دهند، هم مارکس و هم انگلس پاسخ دادند: کمون پاریس. انگلس در ضمیمهی ۱۸۹۱ بر جزوهی جنگ داخلی در فرانسه (۱۸۷۲) اظهار داشت: «بسیار خب، آقایان، میخواهید بدانید که این دیکتاتوری چگونه است؟ به کمون پاریس نگاه کنید. آن دیکتاتوری پرولتاریا بود.»
انگلس برای جلوگیری از فساد، توصیه کرده بود که کمون از دو تدبیر استفاده کند. اول، تمام مناصب اداری، قضایی و آموزشی را از طریق انتخابات و بر اساس حق رأی عمومی همهی افراد ذینفع پر کند، با این حق که همان انتخابکنندگان بتوانند هر زمان که میخواهند نمایندهی خود را عزل کنند. و دوم، تمام مقامات، اعم از مقامات بالایی و پایینی، فقط دستمزدی معادل دستمزد سایر کارگران دریافت کنند. بدین ترتیب، جدا از احکام الزامآور برای نمایندگان [و] نهادهای نمایندگی که بهوفور اضافه میشدند، سدی مؤثر در برابر مقامطلبی و جاهطلبی ایجاد میشود.
اصل دوم انگلس این بود که انتخابشدگان نباید بیشتر از انتخابکنندگان درآمد داشته باشند. این نه تنها یک عنصر قدرتمند ضد فساد است؛ بلکه به این معنی است که این اصل که کارگران ماهر باید بیشتر از کارگران غیرماهر درآمد داشته باشند، بقایای روابط تولیدی سرمایهداری کهنه است. کارگران یا به دلیل ویژگیهای ذاتی خود ماهر هستند (و هیچ دلیلی برای پاداش دادن به آنها به خاطر این موضوع وجود ندارد) یا به این دلیل که از سیستم آموزشی بهرهمند شدهاند. در هر دو صورت، هیچ دلیلی برای پاداش بیشتر به آنها به خاطر این موضوع وجود ندارد. جمعآوریکنندگان زباله به همان اندازهی اساتید اقتصاد برای جامعه اهمیت دارند، اگر نگوییم بیشتر.
🔴اصطلاح دیکتاتوری پرولتاریا از روزنامهنگار کمونیست، ژوزف ویدمایر، گرفته شده است که در سال ۱۸۵۲ مقالهای با عنوان «دیکتاتوری پرولتاریا» در روزنامهی آلمانیزبان «ترن تسایتونگ» Turn-Zeitung منتشر کرد. در آن سال، مارکس به او نوشت: «مدتها پیش از من، مورخان بورژوا، تکامل تاریخی این مبارزه بین طبقات را توصیف کرده بودند، همانطور که اقتصاددانان بورژوا آناتومی اقتصادی آنها را شرح داده بودند. سهم خود من این بود که (۱) نشان دهم که وجود طبقات صرفاً با مراحل تاریخی خاصی در تکامل تولید مرتبط است؛ (۲) مبارزهی طبقاتی لزوماً به دیکتاتوری پرولتاریا منجر میشود؛ [و] (۳) خود این دیکتاتوری چیزی نیست جز گذار به الغای تمامی طبقات و به یک جامعهی بیطبقه.»
سرمایهداری ممکن است با حق رأی عمومی نسبتاً محدود و رهبران انتخابی، ظاهری شبیه به «دموکراسی» داشته باشد. اما در واقع، این دموکراسی دیکتاتوری سرمایه است: حاکمیت سرمایه مالی و انحصارهای بزرگ که نهادهای «دموکراتیک» را کنترل میکنند. دیکتاتوری پرولتاریا به معنای حاکمیت دموکراتیک اکثریت زحمتکشان است که به سرمایه «امر میکنند»، نه برعکس.
وقتی از مارکس و انگلس خواسته شد که نمونهای از دیکتاتوری پرولتاریا ارائه دهند، هم مارکس و هم انگلس پاسخ دادند: کمون پاریس. انگلس در ضمیمهی ۱۸۹۱ بر جزوهی جنگ داخلی در فرانسه (۱۸۷۲) اظهار داشت: «بسیار خب، آقایان، میخواهید بدانید که این دیکتاتوری چگونه است؟ به کمون پاریس نگاه کنید. آن دیکتاتوری پرولتاریا بود.»
انگلس برای جلوگیری از فساد، توصیه کرده بود که کمون از دو تدبیر استفاده کند. اول، تمام مناصب اداری، قضایی و آموزشی را از طریق انتخابات و بر اساس حق رأی عمومی همهی افراد ذینفع پر کند، با این حق که همان انتخابکنندگان بتوانند هر زمان که میخواهند نمایندهی خود را عزل کنند. و دوم، تمام مقامات، اعم از مقامات بالایی و پایینی، فقط دستمزدی معادل دستمزد سایر کارگران دریافت کنند. بدین ترتیب، جدا از احکام الزامآور برای نمایندگان [و] نهادهای نمایندگی که بهوفور اضافه میشدند، سدی مؤثر در برابر مقامطلبی و جاهطلبی ایجاد میشود.
اصل دوم انگلس این بود که انتخابشدگان نباید بیشتر از انتخابکنندگان درآمد داشته باشند. این نه تنها یک عنصر قدرتمند ضد فساد است؛ بلکه به این معنی است که این اصل که کارگران ماهر باید بیشتر از کارگران غیرماهر درآمد داشته باشند، بقایای روابط تولیدی سرمایهداری کهنه است. کارگران یا به دلیل ویژگیهای ذاتی خود ماهر هستند (و هیچ دلیلی برای پاداش دادن به آنها به خاطر این موضوع وجود ندارد) یا به این دلیل که از سیستم آموزشی بهرهمند شدهاند. در هر دو صورت، هیچ دلیلی برای پاداش بیشتر به آنها به خاطر این موضوع وجود ندارد. جمعآوریکنندگان زباله به همان اندازهی اساتید اقتصاد برای جامعه اهمیت دارند، اگر نگوییم بیشتر.
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴چرا مردمان فلات ایران از دیرباز در پی نجاتدهنده بودهاند و همچنان هستند؟
در رمانی کمیاب و دشوارخوان، با زبانی نزدیک به نثر بیهقی، هوشنگ گلشیری در حدیث مرده بَردار کردن آن سوار که خواهد آمد، مردمانی به ستوهآمده از ستم پادشاهی را تصویر میکند؛ با نثری که بیرجوع به لغتنامه برای بسیاری دشوارفهم است. مردمانی که دل به شمایلی بستهاند حکشده بر دروازهی شرقی، تا آن سوار روزی بیاید و آنان را از بیداد برهاند.
از همان زمانی که اندیشهی ترقی و حکومت قانون در ایرانِ پیشامشروطه تبلیغ میشد، میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم ناصرالدینشاه، سخت در تلاش بود تا حمایت بیسمارک، سیاستمدار "خون و آهن" (لقبی که گویا مارکس به او داده بود) را جلب کند. پاسخ بیسمارک اما، آنگونه که در صفحهی ۱۶۹ کتاب اندیشهی ترقی و حکومت قانون نوشتهی فریدون آدمیت آمده، چنین بود: «به عصای چوبین بیگانگان تکیه کردن خطای محض است.»
متن کامل در اینجا👇👇👇
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴چرا مردمان فلات ایران از دیرباز در پی نجاتدهنده بودهاند و همچنان هستند؟
در رمانی کمیاب و دشوارخوان، با زبانی نزدیک به نثر بیهقی، هوشنگ گلشیری در حدیث مرده بَردار کردن آن سوار که خواهد آمد، مردمانی به ستوهآمده از ستم پادشاهی را تصویر میکند؛ با نثری که بیرجوع به لغتنامه برای بسیاری دشوارفهم است. مردمانی که دل به شمایلی بستهاند حکشده بر دروازهی شرقی، تا آن سوار روزی بیاید و آنان را از بیداد برهاند.
از همان زمانی که اندیشهی ترقی و حکومت قانون در ایرانِ پیشامشروطه تبلیغ میشد، میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم ناصرالدینشاه، سخت در تلاش بود تا حمایت بیسمارک، سیاستمدار "خون و آهن" (لقبی که گویا مارکس به او داده بود) را جلب کند. پاسخ بیسمارک اما، آنگونه که در صفحهی ۱۶۹ کتاب اندیشهی ترقی و حکومت قانون نوشتهی فریدون آدمیت آمده، چنین بود: «به عصای چوبین بیگانگان تکیه کردن خطای محض است.»
متن کامل در اینجا👇👇👇
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴چرا مردمان فلات ایران از دیرباز در پی نجاتدهنده بودهاند و همچنان هستند؟ در رمانی کمیاب و دشوارخوان، با زبانی نزدیک به نثر بیهقی، هوشنگ گلشیری در حدیث مرده بَردار کردن آن سوار که خواهد آمد، مردمانی به ستوهآمده از ستم پادشاهی…
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴چرا مردمان فلات ایران از دیرباز در پی نجاتدهنده بودهاند و همچنان هستند؟
در رمانی کمیاب و دشوارخوان، با زبانی نزدیک به نثر بیهقی، هوشنگ گلشیری در حدیث مرده بَردار کردن آن سوار که خواهد آمد، مردمانی به ستوهآمده از ستم پادشاهی را تصویر میکند؛ با نثری که بیرجوع به لغتنامه برای بسیاری دشوارفهم است. مردمانی که دل به شمایلی بستهاند حکشده بر دروازهی شرقی، تا آن سوار روزی بیاید و آنان را از بیداد برهاند.
از همان زمانی که اندیشهی ترقی و حکومت قانون در ایرانِ پیشامشروطه تبلیغ میشد، میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم ناصرالدینشاه، سخت در تلاش بود تا حمایت بیسمارک، سیاستمدار "خون و آهن" (لقبی که گویا مارکس به او داده بود) را جلب کند. پاسخ بیسمارک اما، آنگونه که در صفحهی ۱۶۹ کتاب اندیشهی ترقی و حکومت قانون نوشتهی فریدون آدمیت آمده، چنین بود: «به عصای چوبین بیگانگان تکیه کردن خطای محض است.»
با اینهمه، در ماههای گذشته نیز ایرانیان به نجاتدهندههای تازهای دل بستهاند.
چرا ما، با آنکه به گفتهی فروغ:
«نجاتدهنده در گور خفتهست»،
به خود نمیپردازیم؟ چرا خویشتن را نقد نمیکنیم، تا کاستیهایمان را – و نه شکوه گذشتهمان را – دریابیم؟
منبع:https://t.me/c/1333583383/162
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴چرا مردمان فلات ایران از دیرباز در پی نجاتدهنده بودهاند و همچنان هستند؟
در رمانی کمیاب و دشوارخوان، با زبانی نزدیک به نثر بیهقی، هوشنگ گلشیری در حدیث مرده بَردار کردن آن سوار که خواهد آمد، مردمانی به ستوهآمده از ستم پادشاهی را تصویر میکند؛ با نثری که بیرجوع به لغتنامه برای بسیاری دشوارفهم است. مردمانی که دل به شمایلی بستهاند حکشده بر دروازهی شرقی، تا آن سوار روزی بیاید و آنان را از بیداد برهاند.
از همان زمانی که اندیشهی ترقی و حکومت قانون در ایرانِ پیشامشروطه تبلیغ میشد، میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم ناصرالدینشاه، سخت در تلاش بود تا حمایت بیسمارک، سیاستمدار "خون و آهن" (لقبی که گویا مارکس به او داده بود) را جلب کند. پاسخ بیسمارک اما، آنگونه که در صفحهی ۱۶۹ کتاب اندیشهی ترقی و حکومت قانون نوشتهی فریدون آدمیت آمده، چنین بود: «به عصای چوبین بیگانگان تکیه کردن خطای محض است.»
با اینهمه، در ماههای گذشته نیز ایرانیان به نجاتدهندههای تازهای دل بستهاند.
چرا ما، با آنکه به گفتهی فروغ:
«نجاتدهنده در گور خفتهست»،
به خود نمیپردازیم؟ چرا خویشتن را نقد نمیکنیم، تا کاستیهایمان را – و نه شکوه گذشتهمان را – دریابیم؟
منبع:https://t.me/c/1333583383/162
@amookhtan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴#ديالکتيک_طبيعت
🔴آتشفشان هاوایی!
🔹آتشفشان «کیلاویا» یکی از فعالترین آتشفشانهای جهان، در یک نمایش خیره کننده آسمان هاوایی را روشن کرد.
@amookhtan
🔴آتشفشان هاوایی!
🔹آتشفشان «کیلاویا» یکی از فعالترین آتشفشانهای جهان، در یک نمایش خیره کننده آسمان هاوایی را روشن کرد.
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
826.ازبين تودهي کالاها يک کالاي مقتدررا،که ارزش همهي کالاهاي ديگر بهتواند يکبار وبراي هميشه درآن متجلي شود،انتخاب ميکند؛کالايي که به مثابهي تجسم مستقيم کاراجتماعي خدمت ميکندوازاينرو بهطورمستقيم وبيقيدوشرط قابل تبديل به همهي کالاهاي ديگرست.یعنی...
827. مارکس:«طبقهيي که فقط ميخرد تا بفروشد و فقط ميفروشد تا دوباره بخرد، و در اين عمل هدفاش تملک کالاها به مثابهي محصولات نيست، بلکه فقط کسب خود ارزش مبادله يعني پول است ...» نام طبقه کدام است؟ (شکلک لامپ را بازکنید.)
Anonymous Quiz
7%
1. سرمايهدار صنعتي ( صنعت بزرگ و کوچک)
93%
2. سرمايهدار تجاري (بانکها،بازار ارز و طلا،مسکن،زمين، واردات کالاي مصرفي،بورس، دلالان، دستفروشان)
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴ما به توطئهها باور نداریم و اقدامهای انقلابی منفرد برای سرنگونی حکومت را مردود میدانیم؛ شعار عملی کار ما از زبان لیبکنشت، کهنهسرباز سوسیالدموکراسی آلمان، چنین است: «مطالعه، تبلیغ، سازماندهی» - و هسته مرکزی این فعالیتها تنها میتواند یک ارگان مطبوعاتی حزبی باشد.
لنین، «وظیفه فوری ما»، ۱۸۹۹✍️
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴ما به توطئهها باور نداریم و اقدامهای انقلابی منفرد برای سرنگونی حکومت را مردود میدانیم؛ شعار عملی کار ما از زبان لیبکنشت، کهنهسرباز سوسیالدموکراسی آلمان، چنین است: «مطالعه، تبلیغ، سازماندهی» - و هسته مرکزی این فعالیتها تنها میتواند یک ارگان مطبوعاتی حزبی باشد.
لنین، «وظیفه فوری ما»، ۱۸۹۹✍️
@amookhtan