آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
737 subscribers
647 photos
986 videos
148 files
420 links
Download Telegram
🔴پیش از آن‌که روز مادر به قطع گل‌ها، کارت‌های تبریک و رستورانهای پر زرق و برق بدل شود، روزی بود زاده‌ی غم یک دختر و رؤیای یک مادر برای صلح، مراقبت، و عدالت اجتماعی.

آنا جارویس، زنی که این روز را رسمی کرد، دختر «آن جارویس»(تصویر) بود—زنی فعال در دوران جنگ داخلی آمریکا، که از سربازان زخمی هر دو طرف جنگ مراقبت می‌کرد و در سال ۱۸۶۸، ابتکاری به نام روز دوستی مادران را برای آشتی میان جوامع جنگ‌زده راه‌اندازی کرد.

آنا پس از مرگ مادرش در سال ۱۹۰۵، با الهام از همین آرمان‌ها، تلاش گسترده‌ای برای به رسمیت شناختن روز مادر آغاز کرد. در نهایت، در سال ۱۹۱۴، رئیس‌جمهور آمریکا ویلسون، دومین یکشنبه ماه مه را به‌عنوان روز ملی مادر اعلام کرد.

اما طولی نکشید که به روزی برای خرید شکلات، گل، و کارت تبریک بدل شد.
آنا جارویس، خود، از این تجاری‌سازی خشمگین بود. او معتقد بود روز مادر باید فرصتی باشد برای ابراز صادقانه‌ی عشق و احترام، نه برای سود شرکت‌ها.

امروز، یادآوری این تاریخچه فراموش‌شده، به ما می گوید که مادری،در ریشه‌های خود، صدایی برای صلح، عدالت، و مراقبت همگانی بوده است—نه ابزاری برای مصرف‌گرایی.

ناهید امیری✍️
@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 چرا طبقه‌ کارگر یک طبقه‌‌ی انقلابی نیست؟

🔴چرا طبقه‌ کارگر نمی‌تواند نظام سرمایه‌داری را براندازد؟

🔴چرا ممکن است «روشنفکران» همان «طبقه‌ی انقلابی» باشند؟

✍️ خالد رسول‌پور

دو طبقه‌ی اصلی نظام «برده‌داری»، «برده‌ها» و «برده‌داران» بودند.
در نظام «فئودالی»، دو طبقه‌ی اصلی عبارت بودند از «رعیت‌ها» و «اشراف».
در نظام «سرمایه‌داری» نیز «کارگران» و «سرمایه‌داران» دو طبقه‌ی اصلی را تشکیل می‌دهند.
اما نه نظام «برده‌داری» به دست «برده‌ها» ساقط شد ونه نظام «فئودالی» به دست رعیت‌ها!

بلکه از دل تضادهای رو به رشد دو طبقه‌ی اصلی، «طبقه‌ی دیگر»ی به وجود آمد و همو بود که نظام قدیم را برانداخت و خود در نظام جدید به «طبقه‌ی برتر» تبدیل شد. یعنی نظام قدیم را «طبقه‌ی جدید»ی برانداخت که در یک روند طولانی تاریخی کم‌کم ساخته شده، توسعه یافته و قدرت پیدا کرده بود: طبقه‌ای که نه این بود و نه آن، اما برجوشیده از مناسبات جدید و در تضاد با هر دو طبقه‌ی اصلی.

به ویژه آن‌که بعد از سقوط هر دو نظام برده‌داری و فئودالی، تنها شکل «استثمار» و طرفین معادله عوض شدند نه نفس استثمار. به جای برده‌ها، رعیت‌ها نشستند و به جای رعیت‌ها، کارگران! همانطور که برده‌داران جای‌شان را به اشراف دادند و اشراف هم به سرمایه‌داران.

بدیهی است که در این عبارت، منظور «افراد» خاص یا دقیقاً «عین» یک طبقه نیست،‌ بلکه دوام و تبدیل شکلیِ روند تاریخی مورد تاکید است. ‌ضمن آنکه، این بیان، به هیچ‌وجه به معنای انکار پیشرفت بشری در این مسیر، و یا به معنای انکار برتری فئوالیسم بر برده‌داری یا برتری سرمایه‌داری بر فئودالیسم نیست.

دوگانه‌های «برده‌/ برده‌دار»، «رعیّت/ فئودال» و «کارگر/ سرمایه‌دار» تنها در «ساختار حاکم» و در زمان و دوران تاریخی خود معنا دارند: یعنی نه بدون این ساختار، آن‌ها وجود خواهند داشت و نه آن‌ها خواهند توانست «فراتر از این ساختار» بیندیشند و عمل بکنند. یعنی برای فرا رفتن از این ساختار، برای ساقط‌کردن آن، برای درانداختن یک نظام دیگر، باید از بطن شرایط تاریخی، «عامل نوین»ی دیگر سر برافرازد که نه آن باشد و نه این:

همان‌طور که نظام «برده/ برده‌دار» را «اشراف نوظهور» برانداختند،
همان‌طور که نظام «رعیت/ فئودال» ‌را «بورژواهای نوظهور» نابود کردند،
پس نظام «کارگر/ سرمایه‌دار»‌ را نیز «عامل نوظهور» دیگری برخواهد انداخت که نه سرمایه‌دار خواهد بود و نه کارگر!

یعنی ما هیچ دلیل تاریخی-قیاسی‌ای در دست نداریم بر این که «کارگران» بتوانند یا بخواهند نظام سرمایه‌داری را ساقط کنند، بلکه اگر به همان قیاس‌های پیشین بخواهیم به نتیجه‌ای برسیم، باید طبقه‌ی جدیدی از دل نظام سرمایه‌داری و از تضاد درونی دوگانه‌ی «کارگر/سرمایه‌دار» زاده و فربه شود و نظام موجود را براندازد و نظام جدیدی بنا کند.

اما گذشته از بحث اینکه کدام طبقه‌ی جدید از دل نظام سرمایه‌داری و دوگانه‌ی «کارگر/ سرمایه‌دار» قرار است بیرون بیاید (یا بیرون آمده)، نکته‌ی بسیار مهم آن است که این طبقه‌ی جدید (که نه از حاکمان پیشین است و نه از محکومان پیشین، نه کارگر است و نه سرمایه‌دار) به اتکا و پشتوانه‌ی کدام طبقات و مردمانِ «موجود» قرار است علیه نظام موجود بشورد؟ نیروهای جنگ و جدالش چه کسانی هستند؟

معلوم است: ستمدیدگان نظام موجود!
پس همانطور که در نظام برده‌داری، «اشراف نوظهور» برده‌ها را علیه برده‌داران به خدمت گرفتند
و همان‌طور که در نظام فئودالی، «سرمایه‌داران نوظهور» رعیت‌ها را علیه اشراف به خدمت گرفتند، امروز و اکنون نیز آن «طبقه‌ی نوظهور» کارگران را علیه سرمایه‌داران به خدمت گرفته یا خواهدگرفت!

یعنی ستمدیدگان نظام امروز، ارتش عظیمی هستند که توسط طبقه‌ی نوین و نوظهور، با وعده و شعار رهایی طبقاتی و بهشت زمینی، علیه طبقه‌ی حاکم شورانده و سازماندهی می‌شوند. این شعارها و وعده‌ها البته دروغین هم نیستند: چرا که هم بردگان از قید برده‌داران آزاد شدند و هم رعیت‌ها از قید اشراف. اما چگونه؟ به این شکل که به عنوان یک «طبقه» «از بین رفتند» و در طبقه‌ی دیگری حلول یافتند: در انقلاب علیه برده‌داری برده‌ها به دهقان، و در انقلاب علیه فئودالیسم دهقان‌ها به کارگر تبدیل شدند!

اکنون نیز «کارگران»، «ارتشِ» رزمنده با نظام سرمایه‌داری را تشکیل خواهند داد اما تحت فرمان و راهبری «عاملِ نوظهور»ی که پس از سرمایه‌‌داری به قدرت خواهد رسید. پس طبیعی است که این عامل و این طبقه‌ی نوظهور نیز، با شعارِ «آزادی طبقه‌‌‌ی کارگر» به میدان بیاید، رسالت جهانی و تاریخی برای او تعریف کند، مسلّح و تجهیزش کند،‌ رهبری‌اش کند و پس از پیروزی؟!!...

ادامه در پست بعدی👇👇👇
ادامه از پست قبلی👆👆👆👇👇👇

برخی معتقد بودند و هنوز هم هستند که «عامل نوظهور»ی که نظام سرمایه‌‌داری را برخواهد انداخت «#روشنفکران» هستند. حتّا برخی، به صراحت، شیوه‌ی تولید پسا-سرمایه‌داری را «شیوه‌ی تولید روشنفکری» نامیده‌اند! و البته که با بررسی مختصری می‌توان قدرت نوظهور روشنفکران و تاثیرگذاری حیرت‌انگیز آنان بر تاریخ یک قرن و نیم اخیر جهان را دریافت.

همه‌ی انقلاب‌هایی که به نام طبقه‌ ‌کارگر تلاش کردند نظام سرمایه‌داری را ساقط کنند، بدست روشنفکران سازماندهی و رهبری شدند: از جمله انقلاب اکتبر روسیه در ۱۹۱۷یا انقلاب چین در ۱۹۴۹. اما آن روشنفکران نتوانستند دوگانه‌ی «کارگر/ سرمایه‌دار» را لغو کنند. چنان‌که حتّا زمانی که عملاً بورژواها را کُشتند، ناگهان دریافتند که «طبقه‌ی کارگر» (یعنی طرف دوم ِ دوگانه‌ی سرمایه‌داری) همچنان پابرجاست! و البته که باقی ماندن «طبقه‌ کارگر» یعنی این‌که نظام سرمایه‌داری همچنان حاکم بود، اما طرف دوم این دوگانه کجا پنهان شده بود؟ دنبالش گشتند، گشتند، گشتند و ناگهان دیدند که خودشان به جایش نشسته‌اند: دولتمردان کمونیست! ای دل غافل!

اما قضیه‌ی حاکمیت روشنفکرانه فقط میان کمونیست‌ها باب نبوده است. تقریباً همه‌ی جنبش‌های توده‌ای (با مشارکت عظیم کارگران) در دو قرن اخیر که به قدرت دست یافته‌اند دستپختِ روشنفکران بوده‌اند و یا روشنفکران را به قدرت رسانده‌اند یا دست کم دشمنانِ تاریخی آن‌ها را ساقط کرده‌اند. اما دست کم از نیمه‌ی دوم قرن بیستم به بعد، دیگر سرمایه‌داری هم خم و چمِ راه را آموخت و ناچار شد برای به فرمان درآوردن توده‌ها، روشنفکران را «جدی بگیرد» و آن‌ها را به قیمتی بینابین «بخرد»! پروژه‌های چرب و چیل دانشگاهی، ده‌ها رشته‌ی من‌-در-آوردی تخصصی در علوم انسانی، بازارگرمی برای نظریاتِ اجق وجق پسامدرن که اغلب بزک‌شده‌های همان نظریات پیشامدرن و ارتجاعی بودند، زنده‌کردن و تبلیغ آموزه‌های سطحیِ شبه‌‌دینی و شبه‌‌روانشناسی، تخصصی‌کردنِ افراطی هر گفتار و هر رشته‌ی جعلی که گاه تفاوتش با رشته‌ی دیگر در حد تفاوت یکی دو پیکسلیِ دوربین این گوشیِ موبایل با گوشیِ موبایل دیگر بود، شرکت‌دادنِ روشنفکران در اتاق‌های فکر سیاست یا حاشیه‌های آن، اشغال و تصرفِ درونیِ جوایزی چون «نوبل»، «پولیتزر»، «اسکار» و اعطای آن‌ها به روشنفکران و هنرمندانِ خودی... و کم‌کم تبدیل کردن روشنفکری از «رسالت» به «شغل»! و البته همانطور که سرمایه‌داری زمانی توده‌ها را به ناچار وارد تاریخ کرد، این بار هم به ناچار روشنفکران را در قدرت خویش سهیم کرده‌است و چنان‌که کم و بیش پیداست، یحتمل در آینده به دست او راهبری خواهد شد.

راستی... طبقه‌‌ای که قرار است در آينده به دست «روشنکفران» استثمار شود کجاست و نامش چه خواهد بود؟ اصلاً نکند (همانطور که سوسیالیسم مارکسی کم و بیش گفته) در نظام آینده‌ی روشنفکری، دیگر دوگانه‌ای وجود نداشته باشد و استثمار انسان از انسان لغو شود؟

#خالد_رسول‌پور✍️



@amookhtan
@amookhtan

🔴۱۵ روز پس از انفجار بندرعباس / آیا واقعی به خانواده کشته ها، پول داده شد؟ / زخمی ها و بی شناسنامه ها / تاثیر انفجار بر بازار ماهی

✍️ نیلوفر حامدی

🔹«داخل اسکله رفتن کاری ندارد. ما هر وقت بخواهیم از دیوار می‌پریم تو و آنجا هم آن‌قدر کار هست و آن‌قدر کارگر نیاز دارند که دیگر کسی چیزی از تو نمی‌پرسد. بخواهی همین امروز از راه همیشگی خودم می‌توانم ببرمت».
👇👇👇
asriran.com/004RUK



@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
830. نوزادي که از مادر متولد مي‌شود، بلافاصله داراي نيازهايي طبيعي و ذاتي است، که باید برآورده شوند، در غیر این صورت بقای انسان متوقف می‌شود. آن نيازها کدام‌اند. شکلک لامپ را بازکنید.
831.شيوه‌ي توليدسرمايه‌داري بدون توجه به معياراخلاقي و انساني،به هر ترفندعلمي وغيرعلمي متوسل مي‌شود تاکالايش را به خريدار غالب کندو به سوداش يعني پول «نازنين‌اش»[به قول مارکس] به‌رسد. تاثير پول‌پرستی بر عموم حتا کارگران، قابل انکار نيست. ترفندها کدام‌اند؟
Anonymous Quiz
3%
1. روي دستگاه گوارش گاوها سوراخ مي‌کنند و ازآن مواد شیمیای می‌ریزن براي افزايش سریع رشدشيردهي وگوشت.
0%
2. به موادغذايي، مواد نگه‌دارنده شيميايي به مقدار زياد مي‌ريزند تا دوام بيش‌تري داشته باشد.
3%
3. به هندوانه کودشيميايي نيتروژن‌دار و کود رنگي افزوده مي‌شود تا رشد سريع و قرمز شود اما بدون مزه.
0%
4. مدفوع الاغ‌ها را به «عنبرنسا» نام‌گذاری مي‌کنند تا پول به دست آورند.
0%
5. مواد رنگي را به غذاي مرغ‌هاي تخم‌گذار مي‌افزايند تا زرده‌ي تخم مرغ را پر رنگ کند.
0%
6. برنج پلاستيکي هم وارد بازار شده است.(سرچ کنید: برنج پلاستيکي هم آمد!)
3%
7. آجیل فاسد (انواع تخمه، فندق، پسته و ...) را مجددا" رنگ‌آمیزی و به خریدار غالب می‌کنند.
0%
8. به گوجه فرنگی ماده شیمیایی زده می‌شود تا به سرعت قرمز شود، اما داخل نارس است.
3%
9. به بادنجان ماده شیمیایی زده می‌شود تا مشکی و خوش‌رنگ شود، غالب کردن آن آسان است.
87%
10. این فهرست (1و2و3و4و5و6و7و8و9)بسیار طویل است و همه‌ی آن‌ها درست است.
@amookhtan

🔴از چت جی.پی.تی پرسیدم:

🔴فرق نیروی کار با کار در چیست؟

پاسخ داد:

فرق بین «نیروی کار» و «کار» در زبان و مفاهیم اقتصادی و روزمره به شرح زیر است:

1. نیروی کار:
- به مجموعه افراد یا انسان‌هایی اشاره دارد که قابلیت و توانایی انجام فعالیت‌های تولیدی، خدماتی یا دیگر وظایف را دارند.
- یعنی همان عامل انسانی که می‌تواند در فرآیند تولید مشارکت کند.
- در اقتصاد، نیروی کار معمولاً به جمعیت فعال اقتصادی گفته می‌شود که شامل افراد شاغل و بیکار است.

2. کار:
- به فعالیت یا عملی که فرد انجام می‌دهد، اشاره دارد.
- یعنی عملی خاص، مانند نوشتن، ساختن، کشیدن، آموزش دادن و غیره.
- کار نتیجه‌ای است که از فعالیت فرد حاصل می‌شود.

در خلاصه:
نیروی کار مجموعه انسان‌هایی است که قابلیت انجام کار را دارند، اما «کار» عملی است که این افراد انجام می‌دهند. مثلا: یک فرد ممکن است نیروی کار باشد چون توانایی انجام یک شغل خاص را دارد، اما وقتی او فعالیت خاصی مانند نوشتن یک گزارش را انجام می‌دهد، آن فعالیت همان «کار» است.

امیدوارم این توضیح کمک‌کننده باشد!


@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴رساندن خواننده به اندیشه‌ای ژرف

جزوه‌ی کوچک سوبودا هیچ ارزشی ندارد. نویسنده‌اش – چرا که از آغاز تا پایان، مجله چنین می‌نماید که تنها به‌دست یک نفر نوشته شده – ادعا دارد که «برای کارگران» به زبانی ساده می‌نویسد. اما آنچه در اینجا می‌بینیم، نه روشنگری، بلکه سطحی‌سازی است، آن هم در بدترین معنای واژه. نه یک واژه‌ی ساده در آن یافت می‌شود، و همه چیز غرق در ناز و اداست [...]. نویسنده حتی یک جمله نمی‌نویسد که تصنعی نباشد؛ پر از تشبیه‌های به‌اصطلاح «عامیانه» و واژه‌های ساختگیِ «عامیانه»، مانند استفاده از «ایشون» به جای «آن‌ها». و با این زبان مشمئزکننده، ایده‌های نخ‌نما و پیش‌پاافتاده‌ی سوسیالیستی – بی‌هیچ داده‌ی تازه، بی‌هیچ مثال تازه، و بی‌هیچ پردازش نو – جویده‌جویده و بی‌رمق تحویل داده می‌شود. باید به نویسنده گفت: روشنگری چیز دیگری است، نه سطحی‌سازی. نویسنده‌ی روشنگر خواننده را گام‌به‌گام به اندیشه‌ای ژرف، به مطالعه‌ای جدی رهنمون می‌شود؛ از داده‌هایی ساده و آشنا آغاز می‌کند، با تأملات ساده یا مثال‌های مناسب، نتایج اساسی‌ای را که از آن داده‌ها می‌توان گرفت، نشان می‌دهد و ذهن خواننده‌ی متفکر را به طرح پرسش‌های نو برمی‌انگیزد.

نویسنده‌ی روشنگر، خواننده‌ای را در نظر دارد که اهل اندیشه است؛ نه کسی که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند فکر کند. او در خواننده‌ی کم‌سواد، عزم جدی برای به‌کار گرفتن عقل را مفروض می‌گیرد و در این کار دشوار و پرزحمت یاری‌اش می‌کند؛ او را راهنمایی می‌کند، در گام‌های نخست پشتیبانش می‌شود و یادش می‌دهد که چگونه خود به‌تنهایی پیش برود. اما نویسنده‌ی سطحی‌نگر، مخاطبی را در نظر دارد که نمی‌اندیشد و قادر به اندیشیدن نیست؛ او خواننده را نه به اصول بنیادی یک دانش جدی، بلکه به نسخه‌ای عجیب و غریب، بیش از حد ساده‌شده، آمیخته به شوخی‌ها و لودگی‌ها سوق می‌دهد؛ او تمام نتایج یک نظریه را «حاضری» به خواننده می‌دهد، به‌طوری که خواننده حتی نیاز به جویدن هم ندارد – فقط باید غذای ازپیش‌جوشیده را ببلعد.

لنین، «مجله‌ی سوبودا»، ۱۹۰۱✍️


@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
@amookhtan

قمرالملوک وزيري در خاطرات‌اش نوشته است که سپهبد اميراحمدي اميرلشگر ارتش رضاشاه در غرب ایران، بعد از فتح لرستان او را به مهماني دعوت کرده بود. پس از آواز خواندن، گوشواره‌يي به رسم یادبود، به او هديه داده است. قمر بعدا" متوجه مي‌شود تکه‌يي نرمه‌ی گوش روي گوشواره بوده است و معلوم مي‌گردد که سرلشکر اميراحمدي آن‌را از گوش يک زن يا دختري لُر درآورده بوده است!
(آواي مهرباني، يادواره قمرالملوک، ص۲۳۸ )
سپهبد اميراحمدي آن‌قدر لرستان را چاپيد و به تهران برد که به او «سپهبد يک‌صد کنتور» مي‌گفتند...!
ويليام داگلاس از ژنرال اميراحمدي به عنوان قصاب لرستان نام برده است که وقتي سرِ جوانانِ دست‌گير شده‌ی لرستان را با شمشير قطع مي‌کرد بر سر مسافتي که قرباني سرِ بريده مي‌توانست به‌دَوَد با اطراف‌يان شرط‌بندي مي‌کرده است!

@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
831.شيوه‌ي توليدسرمايه‌داري بدون توجه به معياراخلاقي و انساني،به هر ترفندعلمي وغيرعلمي متوسل مي‌شود تاکالايش را به خريدار غالب کندو به سوداش يعني پول «نازنين‌اش»[به قول مارکس] به‌رسد. تاثير پول‌پرستی بر عموم حتا کارگران، قابل انکار نيست. ترفندها کدام‌اند؟
832.نهادي که درطول سده‌ها هم‌چنان بي‌تغيير محسوسي سرپامانده وهم‌چون قدرت درسايه، وباقدرت‌مندي تمام، تار و پود مناسبات اجتماعي، سیاسی، فرهنگی، و خانواده‌گي را به‌هم بافته، و‌ به‌شکلي مستمر در حافظه‌ي تاريخي لانه کرده و تولید و بازتوليد مي‌شود، چه نام دارد؟
Anonymous Quiz
100%
1. پدر سالاري + مردسالاري
0%
2. مادرسالاري + زن‌سالاري
🔴سیارک سایکی به دلیل وجود مقادیر زیاد فلزات ارزشمندی مانند آهن، نیکل و طلا در آن، اغلب به عنوان یک گنج طلایی و ثروت بی‌پایان در کیهان شناخته می‌شودعکس: Maxar/ASU/P.Rubin/NASA/JPL-Caltech

🔴فضاپیما که در اکتبر ۲۰۲۳ به فضا پرتاب شد، قرار است در مسیری مشخص به سوی هدف خود یعنی سیارکی غنی از فلز سفر کند که ارزش آن ۱۰ هزار کوادریلیون دلار برآورد شده است.

به گفته دانشمندان، ارزش این سیارک از دیدگاه زمینی به حدی است که اگر ثروت آن بین ساکنان زمین تقسیم می‌شد همه ساکنان زمین را به افراد میلیاردر تبدیل می‌کرد.فضاپیما و توانایی آن برای رسیدن به سایکی در سال ۲۰۲۹ خواهد داشت.

سیارک سایکی در کمربند اصلی سیارکی، میان مریخ و مشتری قرار دارد و فاصله آن از زمین بین ۳۰۰ تا ۶۰۰ میلیون کیلومتر متغیر است. این سیارک یکی از بزرگ‌ترین اجرام شناخته‌شده در کمربند سیارکی محسوب می‌شود و به دلیل وجود مقادیر زیاد فلزات ارزشمندی مانند آهن، نیکل و طلا در آن، اغلب به عنوان یک گنج طلایی و ثروت بی‌پایان در فضا شناخته می‌شود.

@AMOOKHTAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #ديالکتيک_طبيعت

🔴فوران خورشید در ساعت هشت شب ۱۲ و ۱۳ مه 2025 که تقریبا" یک میلیون کیلومتر زبانه کشیده است.

@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
@amookhtan

در نامه‌ي خود مارکس آمده است:
«من دارم پيش‌رفت‌هاي خوبي مي‌کنم، مثلا، کل نظريه‌ي سود را به آن صورت که قبلا تصور مي‌شد دور انداخته‌ام. در زمينه‌ي شيوه‌ي کار، اين‌که از روي تصادف محض دوباره #منطق هگل را ورق زدم، کمک بزرگي برايم بود.»

مجموعه آثار مارکس و انگلس، جلد ۲۹، ص۲۶۰


«اگر تاثير هگل بر سرمايه‌ي مارکس را فقط در چند زيرنويس بتوانيم به وضوح ببينيم، #طرح_اوليه [يعني گروندريسه] بايد به عنوان يک رجوع گسترده به هگل، به خصوص به #منطق او نگريسته شود_ صرف نظر از اين‌که هگل به چه ماترياليستي‌يي وارونه شده بود! انتشار #گروندريسه به اين معناست که منتقدان مکتبي مارکس ديگر قادر نخواهند بود بدون اين‌که اول شيوه‌ي ديالکتيکي او و رابطه‌ي آن با هگل را مطالعه کنند، چيزي بنويسند، در حالي که #طرح_اوليه وظيفه‌ي سنگيني را هم در برابر مخالفان و حاميان مارکسي قرار مي‌دهد.»
@amookhtan
منبع:📚سرمايه‌ مارکس چه‌گونه شکل گرفت؛ ✍️رومن روسدولسکي؛ ص 14ترجمه؛ سيمين موحد؛ تهران، 1389 نشر قطره
@amookhtan

🔴شما خوشبختی را در زندگی با چیزهای خیلی کمی پیدا کردید.

با زندگی هوشمندانه، زیرا هر چه بیشتر داشته باشید، کم‌تر سعادتمند هستید.

اما به نظر می‌رسد جهان در جهت مخالف حرکت می‌کند…

جهان به سمت مصرف‌گرایی افراطی حرکت می‌کند، زیرا توسط یک قانون اداره می‌شود: افزایش مصرف مردم، زیرا این چیزی است که انباشت را تضمین می‌کند. این را بخر، آن را بخر. ما بمباران می‌شویم. بازاریابی یک سم است. بر شما مسلط می‌شود. این را بخر، آن را بخر. این زندگی نیست.

پس زندگی کردن چیست؟

زندگی کردن یعنی عشق ورزیدن. یعنی لذت بردن از وقت گذراندن با کسی دیگر. وقتی پیر هستید، زندگی کردن یعنی ورق بازی کردن با دوستان، تقسیم خاطره‌ها. در هر سنی، احساسات مختلفی وجود دارد. وقتی جوان هستید، عشق آتشفشان است. وقتی پیر هستید، عادتِ شیرینی است. اما همه‌ی این‌ها زمان می‌برد؛ باید آن را پرورش دهید. رابطه با فرزندان‌تان زمان می‌برد. چیزی که یک کودک بیش از همه به آن نیاز دارد محبت است اما برای آن وقت نداریم. من از نظر فلسفی رواقی هستم. تعریف من می‌تواند از سنکا باشد: «کسی که خیلی کم دارد فقیر نیست، بلکه فقیر کسی است که بیشتر می‌خواهد.» یا براساس تعریف مردم آیمارا [بخشی از بومیان امریکای لاتین]. آیا می‌دانید یک فرد فقیر برای آیمارا چه کسی است؟ کسی که هیچ باهمستانی [اجتماعی] ندارد: کسی که تنهاست.
...

در کشور من، ما سه میلیون نفر هستیم و ۲۷ میلیون جفت کفش وارد می‌کنیم. نه این که ما هزارپا هستیم، ما دیوانه‌ایم.

✍️خوزه موهیکا، یا چنان‌که معروف است «په‌په»، رئیس جمهور سابق اروگوئه


منبع:https://pecritique.com/?p=35674

@amookhtan