This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همیشه با مرگ یک داستانپرداز یا هنرشناس ِ در تبعید، به همین که عباس معروفی در این جا میگوید، فکر میکنم: به کارهای نکرده، ایدههای در سر مانده و هنوز اجرا نشده. به آن چه در درون و ذهن آدم حی و حاضر است اما چیزهایی از بیرون، از شرایط، از نامرادیها و نامردمیها، فرصت نهاییشدنش را از او میگیرد.
تصادفی نمیدانم که او اینجا در وصف آنها "نگفتهشده" را به کار میبرد. نمیگوید "گفتهنشده". چون تا وقتی کنش ِ بیان قصه و اجرای ایده، آغاز نشده باشد، آن چه در سر داری، "نگفته" شده؛ نه این که فقط گفته نشده باشد. زنده و موجود است، اما نگفته و ناگفته مانده. وقتی این طور میماند و میماند تا مرگ هنرمند فرا میرسد، آن چه از بیرون بر او تحمیل شده بود، رنجآورتر مینماید.
رنج عباس معروفی از آن تحمیلها، آن همه سال بر دوشش سنگین بود تا به رنج ابتلا به بیماری بدل شد. حالا او دیگر رنج نمیکشد اما نه میشود گفت راحت شد (چون مجموع آن رنجها عصارهی جانش را کشید). نه میشود سر سوزنی امید داشت که از آن رنجها برای این همه که چون او در غربت و عسرتاند، سرسوزنی کم شود.
#عباس_معروفی #ادبیات_داستانی #خانه_هدایت_برلین
@amiropouria
تصادفی نمیدانم که او اینجا در وصف آنها "نگفتهشده" را به کار میبرد. نمیگوید "گفتهنشده". چون تا وقتی کنش ِ بیان قصه و اجرای ایده، آغاز نشده باشد، آن چه در سر داری، "نگفته" شده؛ نه این که فقط گفته نشده باشد. زنده و موجود است، اما نگفته و ناگفته مانده. وقتی این طور میماند و میماند تا مرگ هنرمند فرا میرسد، آن چه از بیرون بر او تحمیل شده بود، رنجآورتر مینماید.
رنج عباس معروفی از آن تحمیلها، آن همه سال بر دوشش سنگین بود تا به رنج ابتلا به بیماری بدل شد. حالا او دیگر رنج نمیکشد اما نه میشود گفت راحت شد (چون مجموع آن رنجها عصارهی جانش را کشید). نه میشود سر سوزنی امید داشت که از آن رنجها برای این همه که چون او در غربت و عسرتاند، سرسوزنی کم شود.
#عباس_معروفی #ادبیات_داستانی #خانه_هدایت_برلین
@amiropouria