به بهانهٔ وضعیت بلاتکلیفی که #سی_و_هفتمین_جشنواره_فیلم_فجر برای #فیلم «آشغال های دوست داشتنی» ساختهٔ #محسن_امیر_یوسفی به وجود آورده، یادداشت امیر پوریا در ویژه نامهٔ جشنواره #ماهنامه_فیلم در سال #نود_و_دو اینجا می آید تا ببینیم دلیل اصلی طرح بهانه های آیین نامه ای دربارهٔ نمایش ندادن فیلم او برای اعضای #هیات_انتخاب امسال، چه بوده. چه نکاتی در فیلم، نگرش رسمی را آزار می دهد که شش سال است به همان رفتار توأم با بلاتکلیفی ادامه می دهند:
در سکانسی از فیلم #رژه_پنگوئن_ها برنده #اسکار بهترین #مستند بلند سال ۲۰۰۶ یک جفت پنگوئن را می بینیم که معاشقه می کنند و رفتارشان به جای تداعی عمل جنسی، شبیه حرمت گذاشتن به همدیگر است. قطعه موسیقی زیبا و گوش نوازی با ترانه ای دربارهٔ یکی شدن و زیبا شدن در دل برف و یخ، سکانس را همراهی می کند. این فیلم آن زمان در ایران هم اکران شد و در #تلویزیون هم به نمایش درآمد. اما این سکانس از آن حذف شد! از آن موقع تا همین اواخر که در برنامهٔ #اتاق_روشن به صحبت از #فیلم آخر آقای #عباس_کیارستمی یعنی #۲۴_فریم نشستیم، همواره به این فکر می کنم که چرا باید در این کشور چنین موقعیت های عاطفی زیبایی از چشم مردم ما دریغ شود؟ در فریم نُهُم فیلم آقای #کیارستمی هم لحظهای کوتاه از همآغوشی یک شیر نر و یک شیر ماده از خیلی دور دیده می شود و اگر بنا بود به #اکران_عمومی درآید، حتماً باید حذف می شد. چه احتمالی از به گناه افتادن و وسوسه و تحریک در چنین تصاویری نهفته است که #سانسور
این سرنوشت را برایشان رقم می زند؟
حتی اگر این حذف، حق مردم نباشد، کاری نمی شود کرد. اما در خانه ها، در #کانون_فیلم ها، #سینماتک ها و کلاس های تخصصی #سینما همه این تصاویر را می بینیم و حق مان است که ببینیم. در تمام مجلات سینمایی دربارهٔ آنها و فیلم های بسیار ممنوع تر با معیارهای امروز و اینجا، #نقد می نویسیم و چاپ هم می شود و مشکلی هم نیست. وقتی منتقدان غیرایرانی از من می پرسند چه طور دربارهٔ فیلمی که نمایش رسمی آن در کشورتان ممکن نیست در مجلات و کتاب های رسمی و دارای مجوز، می نویسید، جواب روشنی برایشان ندارم. می گویم یک توافق نانوشته است. مسئولان هم این را می دانند که تماشای هیچ فیلمی برای یک پیگیر جدی سینما و مطالعات سینمایی، ممنوع نیست. منع هر #سینمادوست از این تماشا مانند آن است که به پزشکان شاخه های مختلف بگوییم هیچ نقطه از بدن بیمار را نباید ببینند و لمس کنند! در نتیجه، تلاش برای از بین بردن همین حق حداقلی، نوع تحمل ناپذیری از تنگ نظری است. امیدوارم اگر در جامعه هم به وفور یافت می شود، من یکی در اطرافم دیگر نشانههای ناخوشایند «سانسورچی تر از سانسورچی ها» را نبینم.
@amiropouria
این سرنوشت را برایشان رقم می زند؟
حتی اگر این حذف، حق مردم نباشد، کاری نمی شود کرد. اما در خانه ها، در #کانون_فیلم ها، #سینماتک ها و کلاس های تخصصی #سینما همه این تصاویر را می بینیم و حق مان است که ببینیم. در تمام مجلات سینمایی دربارهٔ آنها و فیلم های بسیار ممنوع تر با معیارهای امروز و اینجا، #نقد می نویسیم و چاپ هم می شود و مشکلی هم نیست. وقتی منتقدان غیرایرانی از من می پرسند چه طور دربارهٔ فیلمی که نمایش رسمی آن در کشورتان ممکن نیست در مجلات و کتاب های رسمی و دارای مجوز، می نویسید، جواب روشنی برایشان ندارم. می گویم یک توافق نانوشته است. مسئولان هم این را می دانند که تماشای هیچ فیلمی برای یک پیگیر جدی سینما و مطالعات سینمایی، ممنوع نیست. منع هر #سینمادوست از این تماشا مانند آن است که به پزشکان شاخه های مختلف بگوییم هیچ نقطه از بدن بیمار را نباید ببینند و لمس کنند! در نتیجه، تلاش برای از بین بردن همین حق حداقلی، نوع تحمل ناپذیری از تنگ نظری است. امیدوارم اگر در جامعه هم به وفور یافت می شود، من یکی در اطرافم دیگر نشانههای ناخوشایند «سانسورچی تر از سانسورچی ها» را نبینم.
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا دربارهٔ مستند تلویزیون ایران علیه آقای محمدرضا شجریان
چند روز پیش که #مستند مزوّرانهٔ #از_سپیده_تا_فریاد از #شبکه_افق پخش شد، واکنش منفی حرمت گذاران به آقای #محمد_رضا_شجریان به آن فراوان بود، بی آن که انبوهی از آنها #فیلم را دیده باشند. همان گونه که مدعیان دوست داری ِ او به ندرت حتی یک چندم آثارش را شنیده اند.
حالا که تجربهٔ عصبیت زای دو نوبت تماشای فیلم را از سر گذرانده ام، عرض می کنم که ممکن است فرد خوش باور در فرآیند تماشای آن ابتدا فریب بخورد. حدود چهل دقیقه از این مستند یک ساعته، ظاهراً در ستایش کار و کارنامهٔ آقای #شجریان است. اما با آن شیوهٔ ساختاری آشنا که ابتدا از کسی تعریف هایی می کنید تا به یک «اما» برسید و بعد، هر چه رشته اید را پنبه کنید. در واقع #موسیقی او، مهارت #آوازخوانی اش، شاگردانی که پرورش داده و تعداد #آلبوم های موفق و #تصنیف های بس محبوب اش، همه در این فیلم تحسین می شود تا بعد، به بهانه ای برای طرح تمسخرآمیز اعتراض های #سیاسی او به رفتارهای دولت #احمدی_نژاد با معترضان به نتایج #انتخابات۸۸ بدل گردد. در بخش انتهایی فیلم نوع نقل قول از او در گفت و گو با شبکه های تلویزیونی فارسی زبان خارج از ایران به شکلی صورت می گیرد که انگار مرد پا به سن گذاشته ای با مقادیری از دست دادن مشاعرش به این حرف ها افتاده است!! بعدتر، گفت و گوی روزنامه ای #حمیدرضا_نوربخش مدیر کنونی #خانه_موسیقی با او، طوری نقل می شود که انگار آقای #شجریان نسبت به حرف هایش در باب این که «من صدای این #خس_و_خاشاک هستم» ندامت نامه سروده! یا در نیمهٔ اول فیلم، قطعهٔ «سپیده» (که بیشتر با ترجیع بند ترانهٔ #هوشنگ_ابتهاج یعنی «ایران ای سرای امید» می شناسیدش) به شکلی معرفی می شود که انگار به طور مستقیم به مسئولان و مسببان #انقلاب۵۷ تقدیم شده بوده و حالا خواننده اش در کهنسالی، جهت مواضع خود را عوض کرده. در حالی که هم آن زمان در استقبال از شور و وجد جامعه و هم هنگام خواندن #زبان_آتش (که با «تفنگت را زمین بگذار» به جایش می آورید) او داشته احوال مردم را ثبت و مبنای واکنش حسی/موسیقایی خود می کرده است. اما ساختهٔ موذیانهٔ #مهدی_طوسی می خواهد بگوید او همیشه از جانب حکومت بعد از انقلاب، تکریم شده و موارد #توقیف خودش و کارش هم به دولت #میرحسین_موسوی و کسانی چون #سید_محمد_خاتمی برمی گردد. فَکت تاریخی انکارناپذیری که البته نمی تواند اعتراض او به سرکوب سال هشتاد و هشت را بی اعتبار کند. / پی نوشت یک: حتی نبود قوانین درست #حقوق_مولف و حقوق فردی در ایران، نباید موجب می شود که دربارهٔ فردی حی و حاضر و در بستر بیماری، فیلمی بدون اطلاع و اجازهٔ او بسازد. / پی نوشت دو: تمام فیلم برپایهٔ گفتار متن حاوی برداشت های دلبخواهی سازنده اش که طبعاً همسو با #نگرش_رسمی است، شکل گرفته و متاسفانه این متن را بزرگمرد دوبله آقای #ناصر_طهماسب خوانده و بسیار هم با اعتقاد به مواضع سیاسی اش خوانده. منهای این، تنها کسانی که جلوی دوربین فیلم حاضر شده اند، #داریوش_پیرنیاکان از نوازندگان همراه استاد در دهه های متوالی و متاسفانه #حسین_علیزاده بوده اند که با وجود تلاش برای برخی حرف های موافق اظهارنظر سیاسی هنرمند، در نهایت حضورشان آب به آسیاب سیستمی می زند که قصد تخریب آقای شجريان را دارد.
@amiropouria
چند روز پیش که #مستند مزوّرانهٔ #از_سپیده_تا_فریاد از #شبکه_افق پخش شد، واکنش منفی حرمت گذاران به آقای #محمد_رضا_شجریان به آن فراوان بود، بی آن که انبوهی از آنها #فیلم را دیده باشند. همان گونه که مدعیان دوست داری ِ او به ندرت حتی یک چندم آثارش را شنیده اند.
حالا که تجربهٔ عصبیت زای دو نوبت تماشای فیلم را از سر گذرانده ام، عرض می کنم که ممکن است فرد خوش باور در فرآیند تماشای آن ابتدا فریب بخورد. حدود چهل دقیقه از این مستند یک ساعته، ظاهراً در ستایش کار و کارنامهٔ آقای #شجریان است. اما با آن شیوهٔ ساختاری آشنا که ابتدا از کسی تعریف هایی می کنید تا به یک «اما» برسید و بعد، هر چه رشته اید را پنبه کنید. در واقع #موسیقی او، مهارت #آوازخوانی اش، شاگردانی که پرورش داده و تعداد #آلبوم های موفق و #تصنیف های بس محبوب اش، همه در این فیلم تحسین می شود تا بعد، به بهانه ای برای طرح تمسخرآمیز اعتراض های #سیاسی او به رفتارهای دولت #احمدی_نژاد با معترضان به نتایج #انتخابات۸۸ بدل گردد. در بخش انتهایی فیلم نوع نقل قول از او در گفت و گو با شبکه های تلویزیونی فارسی زبان خارج از ایران به شکلی صورت می گیرد که انگار مرد پا به سن گذاشته ای با مقادیری از دست دادن مشاعرش به این حرف ها افتاده است!! بعدتر، گفت و گوی روزنامه ای #حمیدرضا_نوربخش مدیر کنونی #خانه_موسیقی با او، طوری نقل می شود که انگار آقای #شجریان نسبت به حرف هایش در باب این که «من صدای این #خس_و_خاشاک هستم» ندامت نامه سروده! یا در نیمهٔ اول فیلم، قطعهٔ «سپیده» (که بیشتر با ترجیع بند ترانهٔ #هوشنگ_ابتهاج یعنی «ایران ای سرای امید» می شناسیدش) به شکلی معرفی می شود که انگار به طور مستقیم به مسئولان و مسببان #انقلاب۵۷ تقدیم شده بوده و حالا خواننده اش در کهنسالی، جهت مواضع خود را عوض کرده. در حالی که هم آن زمان در استقبال از شور و وجد جامعه و هم هنگام خواندن #زبان_آتش (که با «تفنگت را زمین بگذار» به جایش می آورید) او داشته احوال مردم را ثبت و مبنای واکنش حسی/موسیقایی خود می کرده است. اما ساختهٔ موذیانهٔ #مهدی_طوسی می خواهد بگوید او همیشه از جانب حکومت بعد از انقلاب، تکریم شده و موارد #توقیف خودش و کارش هم به دولت #میرحسین_موسوی و کسانی چون #سید_محمد_خاتمی برمی گردد. فَکت تاریخی انکارناپذیری که البته نمی تواند اعتراض او به سرکوب سال هشتاد و هشت را بی اعتبار کند. / پی نوشت یک: حتی نبود قوانین درست #حقوق_مولف و حقوق فردی در ایران، نباید موجب می شود که دربارهٔ فردی حی و حاضر و در بستر بیماری، فیلمی بدون اطلاع و اجازهٔ او بسازد. / پی نوشت دو: تمام فیلم برپایهٔ گفتار متن حاوی برداشت های دلبخواهی سازنده اش که طبعاً همسو با #نگرش_رسمی است، شکل گرفته و متاسفانه این متن را بزرگمرد دوبله آقای #ناصر_طهماسب خوانده و بسیار هم با اعتقاد به مواضع سیاسی اش خوانده. منهای این، تنها کسانی که جلوی دوربین فیلم حاضر شده اند، #داریوش_پیرنیاکان از نوازندگان همراه استاد در دهه های متوالی و متاسفانه #حسین_علیزاده بوده اند که با وجود تلاش برای برخی حرف های موافق اظهارنظر سیاسی هنرمند، در نهایت حضورشان آب به آسیاب سیستمی می زند که قصد تخریب آقای شجريان را دارد.
@amiropouria
امشب و فرداشب در این مدتی که #تئاتر اجرا نمی شود، دو #نمایش را معرفی می کنم که تازگی دیده و درگیرشان شده ام. نخست #کمیته_نان. اجرایی به قاعده از متنی که #روایت_غیرخطی و #دیالوگ های قابل توجهی دارد و همنشینی #طنز و ثبت شرایط #معاصر به ویژه از جهت مشکلات #اقتصادی و #اجتماعی در آن بیداد می کند. با دیدن اش از کلمهٔ #کولبر و زندگی او تصویر و تصوری به دست می آورید که بسیاری #فیلم ها و #گزارش های تصویری یا مکتوب از خلق آن عاجز بوده اند. این نمایش در کنار تمام این ویژگی ها، یک #توئیست نهایی هم دارد که تا مدتی بعد از اتمام اجرا رهایتان نمی کند. راهنمایی بدون لو دادن چیزی: به تپق های #بازیگران در صدا زدن اسم شخصیت ها توجه کنید.
تلخی عمیق و بامعنایی که #کمیته_نان به جا می گذارد، در حدی است که آرزو کردم کاش می شد در انتهایش دست نزد و با سکوت و اندوه، همدلی با کار و کاراکترها را اعلام کرد. در احوالی که موقع پایان اجرا دارید، یاد عرض بنده بیفتید. از پنج شنبه شب یعنی نهم خرداد #نود_و_هشت باز روی صحنه می رود و تا انتهای خرداد ادامه دارد. تئاتر شهر. تالار قشقایی. ساعت ١٨:٣٠
https://www.tiwall.com/p/komitehnan
تلخی عمیق و بامعنایی که #کمیته_نان به جا می گذارد، در حدی است که آرزو کردم کاش می شد در انتهایش دست نزد و با سکوت و اندوه، همدلی با کار و کاراکترها را اعلام کرد. در احوالی که موقع پایان اجرا دارید، یاد عرض بنده بیفتید. از پنج شنبه شب یعنی نهم خرداد #نود_و_هشت باز روی صحنه می رود و تا انتهای خرداد ادامه دارد. تئاتر شهر. تالار قشقایی. ساعت ١٨:٣٠
https://www.tiwall.com/p/komitehnan
خود-مظلوم-بینی در جایگاه انگیزهٔ انتقام از جامعه!
یادداشت کوتاه امیر پوریا دربارهٔ فیلم «جوکر»
هیاهوی فراوان و توأمان جشنوارهها و منتقدان و مخاطبان در استقبال از #فیلم_جوکر نشانهٔ عجیبی از تفکر مسلط و در حال گسترش جهان رسانهای امروز است. این که برویم و ببینیم «چه بود و چه گذشت که جوکر، جوکر شد»، با ترکیب عقدهمندیهای بسیار دمدستی برگزار میشود. عقدههایی که به نظر میرسد در پی تکرار در دهههای مختلف، همچنان مهمترین زمینهٔ حسرت و عصبیت و خود-مظلوم-بینی و حقبهجانبی در نگاه و تصور آمريکایی، این است که بابای آدم، خود آدم و مامان آدم را قال گذاشته و ول کرده باشد. در کمال معصومیت، هیچ توقع مالی و اعتباری هم از طرف نداشته باشد و فقط بخواهد بهش پاپا بگوید. از طرف دیگر، نمکین است که این کمپانی معظم #دی_سی چه طور و چه قدر به سمت و سوی شخصیتهایش بیاعتناست و فقط اگر مسائل کپیرایتی حل و برقرار شود، با این که #بروس_وین یا همان #بتمن بچهٔ اندکی سادهلوح ِ مردی تا این اندازه ناانسان باشد، مشکلی ندارد. این که جوکر در شوی کمدی موری فرانکلین (با بازی #رابرت_دنیرو) آن همه شعار بدهد، مثلاً بناست دامنهٔ پیوندهای تماتیک فیلم با #راننده_تاکسی اسکورسیزی را تکمیل کند و این که مردم با گریم یا ماسک دلقکی و جوکری بخواهند هر نوع بههمریزی و شلوغکاری را مترادف با اعتراض جلوه دهند، قرار است تا حد اقتدا به جوکر پیش برود! مشکلات اجتماعی هم در حادترین شکلاش، منحصر است به تمسخر و تحقیر آدمهای طفلک؛ از بچههای مردمآزار افتتاحیهٔ فیلم تا خود موری با پخش تکهای از استندآپ ِ #آرتور_فلک (جوکر) تا سه مرد توی مترو. به این میگویند جامعیت در روانشناسی اجتماعی؟!!
.
اما طراحی تمام این بساط به قصد دست انداختن ارکان جامعه و رسانههای دوران توسط جوکر، بهشدت چشمگیر است. لباسها (بهویژه لباس نهایی حضور در شوی تلویزیونی که در عکس هم کنار همان ایستادهام) و زبان اندام #واکین_فینیکس بنیان میزانسن فیلم و در حدی گیراست که میتوان کورئوگرافی فیلم را جذابترین عنصر آن دانست. جوکر با این رقص پا و حرکات دست و طرز راه رفتن، بهعنوان انتقاد و دهنکجی به فلاکت جاری #گاتهام سیتی (=آمریکای معاصر) بهتر از تمام آن ادعاهای توی تلویزیون یا حرفهایش به مشاور عمل میکند. بادی_لنگوئج فینیکس در این نقش را میتوان همچون الگوی آرمانی و دستنیافتنی خلق شخصیت برپایهٔ حرکات و حالات فیزیکیاش، درس داد.
@amiropouria
یادداشت کوتاه امیر پوریا دربارهٔ فیلم «جوکر»
هیاهوی فراوان و توأمان جشنوارهها و منتقدان و مخاطبان در استقبال از #فیلم_جوکر نشانهٔ عجیبی از تفکر مسلط و در حال گسترش جهان رسانهای امروز است. این که برویم و ببینیم «چه بود و چه گذشت که جوکر، جوکر شد»، با ترکیب عقدهمندیهای بسیار دمدستی برگزار میشود. عقدههایی که به نظر میرسد در پی تکرار در دهههای مختلف، همچنان مهمترین زمینهٔ حسرت و عصبیت و خود-مظلوم-بینی و حقبهجانبی در نگاه و تصور آمريکایی، این است که بابای آدم، خود آدم و مامان آدم را قال گذاشته و ول کرده باشد. در کمال معصومیت، هیچ توقع مالی و اعتباری هم از طرف نداشته باشد و فقط بخواهد بهش پاپا بگوید. از طرف دیگر، نمکین است که این کمپانی معظم #دی_سی چه طور و چه قدر به سمت و سوی شخصیتهایش بیاعتناست و فقط اگر مسائل کپیرایتی حل و برقرار شود، با این که #بروس_وین یا همان #بتمن بچهٔ اندکی سادهلوح ِ مردی تا این اندازه ناانسان باشد، مشکلی ندارد. این که جوکر در شوی کمدی موری فرانکلین (با بازی #رابرت_دنیرو) آن همه شعار بدهد، مثلاً بناست دامنهٔ پیوندهای تماتیک فیلم با #راننده_تاکسی اسکورسیزی را تکمیل کند و این که مردم با گریم یا ماسک دلقکی و جوکری بخواهند هر نوع بههمریزی و شلوغکاری را مترادف با اعتراض جلوه دهند، قرار است تا حد اقتدا به جوکر پیش برود! مشکلات اجتماعی هم در حادترین شکلاش، منحصر است به تمسخر و تحقیر آدمهای طفلک؛ از بچههای مردمآزار افتتاحیهٔ فیلم تا خود موری با پخش تکهای از استندآپ ِ #آرتور_فلک (جوکر) تا سه مرد توی مترو. به این میگویند جامعیت در روانشناسی اجتماعی؟!!
.
اما طراحی تمام این بساط به قصد دست انداختن ارکان جامعه و رسانههای دوران توسط جوکر، بهشدت چشمگیر است. لباسها (بهویژه لباس نهایی حضور در شوی تلویزیونی که در عکس هم کنار همان ایستادهام) و زبان اندام #واکین_فینیکس بنیان میزانسن فیلم و در حدی گیراست که میتوان کورئوگرافی فیلم را جذابترین عنصر آن دانست. جوکر با این رقص پا و حرکات دست و طرز راه رفتن، بهعنوان انتقاد و دهنکجی به فلاکت جاری #گاتهام سیتی (=آمریکای معاصر) بهتر از تمام آن ادعاهای توی تلویزیون یا حرفهایش به مشاور عمل میکند. بادی_لنگوئج فینیکس در این نقش را میتوان همچون الگوی آرمانی و دستنیافتنی خلق شخصیت برپایهٔ حرکات و حالات فیزیکیاش، درس داد.
@amiropouria
Forwarded from KiarostamiAbbas
#فیلم «شیرین» - سال ۱۳۸۷/۲۰۰۸
شیرین یک فیلم تجربی درجه یک است، برگرفته از رمانی از فریده گلبو که خود بر اساس منظومهی مشهور «خسرو و شیرین»ِ نظامی گنجوی نوشته شده و محمد رحمانیان، آن را برای فیلمنامه بازنویسی کرده است.
افراد زیادی - حدود صد نفر و همگی زن - در سالن سینما در حال تماشای فیلمی بهنام «شیرین» هستند که بیننده تنها صدایی از آن را میشنود، در حالیکه چنین فیلمی اصلا وجود ندارد.
شیرین یک فیلم تجربی درجه یک است، برگرفته از رمانی از فریده گلبو که خود بر اساس منظومهی مشهور «خسرو و شیرین»ِ نظامی گنجوی نوشته شده و محمد رحمانیان، آن را برای فیلمنامه بازنویسی کرده است.
افراد زیادی - حدود صد نفر و همگی زن - در سالن سینما در حال تماشای فیلمی بهنام «شیرین» هستند که بیننده تنها صدایی از آن را میشنود، در حالیکه چنین فیلمی اصلا وجود ندارد.
Telegram
KiarostamiAbbas
🔹فیلم «شیرین»،
ساختهی عباس کیارستمی، محصول ۱۳۸۶
@KiarostamiAbbas
ساختهی عباس کیارستمی، محصول ۱۳۸۶
@KiarostamiAbbas
Mosaferan
Episode 3, Mosaferan - RadioPayan
/
اپیزود شمارهی ۳ رادیوپایان
پایانِ "مسافران"
Instagram: https://instagram.com/radio.payan
Telegram: t.me/radiopayanpodcast
SoundCloud: soundcloud.app.goo.gl/Mvni
Castbox: https://castbox.fm/channel/id3509559?country=us
Twitter: https://twitter.com/radiopayan?s=11
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #حمید_امجد #فاطمه_معتمدآریا #سیمین_معتمدآریا #محمد_رحمانیان #افشین_هاشمی #امیر_پوریا #سام_گیوراد #مسعود_بربر #حسین_عصاران #هما_روستا #جمیله_شیخی #مژده_شمسایی #بابک_بیات_آهنگساز
@radiopayanpodcast
اپیزود شمارهی ۳ رادیوپایان
پایانِ "مسافران"
Instagram: https://instagram.com/radio.payan
Telegram: t.me/radiopayanpodcast
SoundCloud: soundcloud.app.goo.gl/Mvni
Castbox: https://castbox.fm/channel/id3509559?country=us
Twitter: https://twitter.com/radiopayan?s=11
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #حمید_امجد #فاطمه_معتمدآریا #سیمین_معتمدآریا #محمد_رحمانیان #افشین_هاشمی #امیر_پوریا #سام_گیوراد #مسعود_بربر #حسین_عصاران #هما_روستا #جمیله_شیخی #مژده_شمسایی #بابک_بیات_آهنگساز
@radiopayanpodcast
Forwarded from RadioPayan - رادیوپایان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
/
امیر پوریا و انکار مفهوم اسپویل در "مسافران"
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #بابک_بیات #امیر_پوریا
@radiopayanpodcast
امیر پوریا و انکار مفهوم اسپویل در "مسافران"
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #بابک_بیات #امیر_پوریا
@radiopayanpodcast
Forwarded from Iranwire
🎥 فیلم مستند «نسرین» درباره زندگی و مبارزات #نسرین_ستوده
⭕️ پخش آنلاین فقط در ایرانوایر. از پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ (۴ مارچ ۲۰۲۱) برای ده روز. مخاطبان ایرانوایر این فیلم را در آمریکا، کانادا و مکزیک نمیتوانند ببینند:
https://bit.ly/3q8sZlr
#اطلاع_رسانی #اخبار_ایران #فیلم_نسرین
play.webvideocore.net
@Farsi_Iranwire
⭕️ پخش آنلاین فقط در ایرانوایر. از پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ (۴ مارچ ۲۰۲۱) برای ده روز. مخاطبان ایرانوایر این فیلم را در آمریکا، کانادا و مکزیک نمیتوانند ببینند:
https://bit.ly/3q8sZlr
#اطلاع_رسانی #اخبار_ایران #فیلم_نسرین
play.webvideocore.net
@Farsi_Iranwire
Amir Pouria
در ادامهی پرداختن به بازیگران کمشناختهی سینمای دنیا: روندا فلِمینگ (۲۰۲۰- ۱۹۲۳) @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
شاید هیچ فنپیجی برای او وجود نداشته باشد و شاید حتی دوستداران جدی هیچکاک، فیلم-نوآر یا وسترن هم جز خاطرات بصری محو و گذرا، چیزی از او به ذهن نسپرده باشند. اما امروز ۱۰ آگوست یا اوت، زادروز خانم روندا فلِمینگ بازیگر کمشناختهی دوران طلایی سینمای کلاسیک هالیوود است. در چهارمین تجربهی سینماییاش جلوی دوربین آلفرد هیچکاک رفت و در "طلسمشده" کنار اینگرید برگمن بازی کرد. در یکی از نوآرهای بسیار ستایششدهی تمام دورانها "از دل گذشتهها"ی ژاک تورنور حضور داشت و ورودش به شهر و خروجش از دنیای وسترن خاطرهانگیز "جدال در اوکی کرال"، زندگی وایات ارپ/برت لنکستر را از این رو به آن رو میکرد. موهای قرمزرنگش در اوایل رنگ گرفتن ِ سینما چنان شهرتی داشت که این صفت در نام چند فیلمش آمد (مثل وسترن "موقرمزه و گاوچرونه" یا موزیکال "اون موقرمزهای بچهی سیاتل").
روندا فلِمینگ اسم اصلیاش نبود. اما هنری ویلسون، اِیجِنت معروف کمپانی دیوید سلزنیک در آن سالها که آقایان راک هادسن و جیمز گارنر هم کشف او بودند، وقتی خانوم مریلین لوییس را درست در انتهای تحصیلات دبیرستانیاش کشف و با قراردادی ۷ ساله وارد کار استودیویی کرد، لابد فکر میکرد مریلین اسم مناسبی برای مشهور شدن نیست! در حالی که ۶ سال بعد از شروع کار روندا فلِمینگ، برای دختری که اسم اصلیاش نورما جین بود اسم مریلین را انتخاب کردند و او به شهرتی بس فراگیرتر رسید.
روندا فلِمینگ که ابتدا به "ملکهی تِکنیکالر" معروف بود (بس که تصویرش در این مدیوم رنگی، چشمگیر از کار در میآمد) از دههی ۱۹۶۰ به شدت کمکار شد. از شروع آن دهه تا زمان مرگش در اکتبر ۲۰۲۰ در سن ۹۷ سالگی، طی حدود ۶۰ سال، فقط در ۸ فیلم ظاهر شد. برخلاف بسیاری بازیگران در سنین بعد از جوانی، او فعالیتهای تلویزیونی چندانی هم نداشت و به مجموع این دلایل، با وجود آن سه چهار فیلم بس مهم در چند ژانر پررونق سینمای کلاسیک، همواره مهجور ماند.
همچنان به گذر و پرسه بین بازیگران کمشناخته از دل گوشههای کمپیدای سینمای دنیا ادامه خواهیم داد. این چند فیلم او را ناديده نگذارید:
#طلسم_شده #جدال_در_اوکی_کرال #از_دل_گذشته_ها #آدمکش_این_کاره_نیست #یک_یانکی_اهل_کنتیکت_در_دربار_شاه_آرتور
#spellbound
#gunfightattheokcorral
#outofthepast
#thekillerisloose
#aconneticutyankeeinkingarthurscourt
#روندا_فلمینگ #وسترن #نوآر #فیلم_نوآر #سینمای_کلاسیک #بازیگران_فراموش_شده #گوشه_های_کم_پیدا #بازیگر_نقش_مکمل #مریلین_مونرو
@amiropouria
شاید هیچ فنپیجی برای او وجود نداشته باشد و شاید حتی دوستداران جدی هیچکاک، فیلم-نوآر یا وسترن هم جز خاطرات بصری محو و گذرا، چیزی از او به ذهن نسپرده باشند. اما امروز ۱۰ آگوست یا اوت، زادروز خانم روندا فلِمینگ بازیگر کمشناختهی دوران طلایی سینمای کلاسیک هالیوود است. در چهارمین تجربهی سینماییاش جلوی دوربین آلفرد هیچکاک رفت و در "طلسمشده" کنار اینگرید برگمن بازی کرد. در یکی از نوآرهای بسیار ستایششدهی تمام دورانها "از دل گذشتهها"ی ژاک تورنور حضور داشت و ورودش به شهر و خروجش از دنیای وسترن خاطرهانگیز "جدال در اوکی کرال"، زندگی وایات ارپ/برت لنکستر را از این رو به آن رو میکرد. موهای قرمزرنگش در اوایل رنگ گرفتن ِ سینما چنان شهرتی داشت که این صفت در نام چند فیلمش آمد (مثل وسترن "موقرمزه و گاوچرونه" یا موزیکال "اون موقرمزهای بچهی سیاتل").
روندا فلِمینگ اسم اصلیاش نبود. اما هنری ویلسون، اِیجِنت معروف کمپانی دیوید سلزنیک در آن سالها که آقایان راک هادسن و جیمز گارنر هم کشف او بودند، وقتی خانوم مریلین لوییس را درست در انتهای تحصیلات دبیرستانیاش کشف و با قراردادی ۷ ساله وارد کار استودیویی کرد، لابد فکر میکرد مریلین اسم مناسبی برای مشهور شدن نیست! در حالی که ۶ سال بعد از شروع کار روندا فلِمینگ، برای دختری که اسم اصلیاش نورما جین بود اسم مریلین را انتخاب کردند و او به شهرتی بس فراگیرتر رسید.
روندا فلِمینگ که ابتدا به "ملکهی تِکنیکالر" معروف بود (بس که تصویرش در این مدیوم رنگی، چشمگیر از کار در میآمد) از دههی ۱۹۶۰ به شدت کمکار شد. از شروع آن دهه تا زمان مرگش در اکتبر ۲۰۲۰ در سن ۹۷ سالگی، طی حدود ۶۰ سال، فقط در ۸ فیلم ظاهر شد. برخلاف بسیاری بازیگران در سنین بعد از جوانی، او فعالیتهای تلویزیونی چندانی هم نداشت و به مجموع این دلایل، با وجود آن سه چهار فیلم بس مهم در چند ژانر پررونق سینمای کلاسیک، همواره مهجور ماند.
همچنان به گذر و پرسه بین بازیگران کمشناخته از دل گوشههای کمپیدای سینمای دنیا ادامه خواهیم داد. این چند فیلم او را ناديده نگذارید:
#طلسم_شده #جدال_در_اوکی_کرال #از_دل_گذشته_ها #آدمکش_این_کاره_نیست #یک_یانکی_اهل_کنتیکت_در_دربار_شاه_آرتور
#spellbound
#gunfightattheokcorral
#outofthepast
#thekillerisloose
#aconneticutyankeeinkingarthurscourt
#روندا_فلمینگ #وسترن #نوآر #فیلم_نوآر #سینمای_کلاسیک #بازیگران_فراموش_شده #گوشه_های_کم_پیدا #بازیگر_نقش_مکمل #مریلین_مونرو
@amiropouria
Amir Pouria
باخبرم که اجازه ندادهاند مراسم تدفین زندهیاد امین تارخ از جلوی خانهی سینما یا تالار رودکی/وحدت آغاز شود. یادداشتی از امیر پوریا دربارهی ربط مسائل فرهنگی و هنری و زیستی به آن چه این روزها در اعتراضات مردمی سرتاسر ایران میبینیم و میشنویم @amiropouria…
۱/ باخبرم که در ادامهی حضور دو مأمور اطلاعات در منزل و کارگاه آموزشی زندهیاد امین تارخ (که در یک ساختمان واقع شدهاند) تا ساعاتی بعد از نیمهشب ِ گذشته، سرانجام نگذاشتهاند به خواست خانواده و شاگردانش، مراسم خاکسپاری او از مقابل تالار رودکی/وحدت یا خانهی سینما شروع شود. همان طور که در خبر رسانههای رسمی جمهوری اسلامی دیدهاید، فقط "خاکسپاری در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا" را اعلام کردهاند که فردا دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ برپا میشود.
این است میزان وحشتی که از هر جمع مردم دارند. این وضعیتیست که از این به بعد، تا وقتی بر مسند پوشالی قدرت تکیه زدهاند، برقرار خواهد بود: هر جمعیتی با هر پسزمینهی ورزشی، فرهنگی، سوگواری و غیره، میدانیست برای طرح اعتراض و ابراز انزجار از نظام خودکامه و سرکوبگر.
۲/ برای این که به یاد آوریم چه حقوق انسانی بدیهی و سادهای در این چهار دهه و اندی از ایرانیان دریغ شده، همین ۳۰ ثانیه را دوباره ببینید. این تکه را از دل ویدئویی که به یاد و حرمت امین تارخ در صفحهی عباس یاری آمده، جدا کردم. آقای یاری دبیر اجرایی ماهنامهی فیلم سابق و رئیس شورای سیاستگذاری و تحریریهی ماهنامهی فیلم امروز، در مصاحبه با آقای تارخ ِ حالا فقید، او را با حضور شاگرد قدیمی کارگاه آزاد بازیگری یعنی ترانه علیدوستی، سورپریز میکند.
اما شوخی فیالبداهه و شیطنت طنازانهی تارخ که به بازی ادبی با تاریخ ادیان و اسامی (اسم یوسف دانشصدیق همکار فنی مجله) متکیست، بابت نگرانی از واکنشهای تعصبآمیز ایدئولوژیزده و بعد هم سانسور، واکنشی جز خندهی دو نفر دیگر دریافت نمیکند.
مشخصتر از آن، لحظهی ورود ترانه علیدوستیست که شاگرد و استاد نه میتوانند با هم دست بدهند و نه همدیگر را در آغوش بگيرند. این تحمیلها این همه سال ما را به ریا و تصنع و دروغ، عادت داده. تا حدی که شاید حالا از تعجب من در این مورد، تعجب کنید. اما همچنان تأکيد میکنم که هر موقعیت سادهی روزمره، به همان چیزی که این شب و روزها مردم بابت اعتراض به آن به خیابانهای این همه شهر در ایران و جهان ریختهاند، ربط دارد: مناسبات واپسگرایانهی حاصل از حجاب زورکی.
از این به بعد باید این ربطها را بیشتر به یاد آورد و به رخ کشید.
حالا بار دیگر یاد امین تارخ و طنز انسانیاش به یادها...
@amiropouria
#امین_تارخ #عباس_یاری #فیلم_امروز
#ماهنامه_فیلم سابق #ماهنامه_فیلم_امروز #ترانه_علیدوستی
#خاکسپاری #نه_به_حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_شهریور_۱۴۰۱ #مهسا_امینی
۱/ باخبرم که در ادامهی حضور دو مأمور اطلاعات در منزل و کارگاه آموزشی زندهیاد امین تارخ (که در یک ساختمان واقع شدهاند) تا ساعاتی بعد از نیمهشب ِ گذشته، سرانجام نگذاشتهاند به خواست خانواده و شاگردانش، مراسم خاکسپاری او از مقابل تالار رودکی/وحدت یا خانهی سینما شروع شود. همان طور که در خبر رسانههای رسمی جمهوری اسلامی دیدهاید، فقط "خاکسپاری در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا" را اعلام کردهاند که فردا دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ برپا میشود.
این است میزان وحشتی که از هر جمع مردم دارند. این وضعیتیست که از این به بعد، تا وقتی بر مسند پوشالی قدرت تکیه زدهاند، برقرار خواهد بود: هر جمعیتی با هر پسزمینهی ورزشی، فرهنگی، سوگواری و غیره، میدانیست برای طرح اعتراض و ابراز انزجار از نظام خودکامه و سرکوبگر.
۲/ برای این که به یاد آوریم چه حقوق انسانی بدیهی و سادهای در این چهار دهه و اندی از ایرانیان دریغ شده، همین ۳۰ ثانیه را دوباره ببینید. این تکه را از دل ویدئویی که به یاد و حرمت امین تارخ در صفحهی عباس یاری آمده، جدا کردم. آقای یاری دبیر اجرایی ماهنامهی فیلم سابق و رئیس شورای سیاستگذاری و تحریریهی ماهنامهی فیلم امروز، در مصاحبه با آقای تارخ ِ حالا فقید، او را با حضور شاگرد قدیمی کارگاه آزاد بازیگری یعنی ترانه علیدوستی، سورپریز میکند.
اما شوخی فیالبداهه و شیطنت طنازانهی تارخ که به بازی ادبی با تاریخ ادیان و اسامی (اسم یوسف دانشصدیق همکار فنی مجله) متکیست، بابت نگرانی از واکنشهای تعصبآمیز ایدئولوژیزده و بعد هم سانسور، واکنشی جز خندهی دو نفر دیگر دریافت نمیکند.
مشخصتر از آن، لحظهی ورود ترانه علیدوستیست که شاگرد و استاد نه میتوانند با هم دست بدهند و نه همدیگر را در آغوش بگيرند. این تحمیلها این همه سال ما را به ریا و تصنع و دروغ، عادت داده. تا حدی که شاید حالا از تعجب من در این مورد، تعجب کنید. اما همچنان تأکيد میکنم که هر موقعیت سادهی روزمره، به همان چیزی که این شب و روزها مردم بابت اعتراض به آن به خیابانهای این همه شهر در ایران و جهان ریختهاند، ربط دارد: مناسبات واپسگرایانهی حاصل از حجاب زورکی.
از این به بعد باید این ربطها را بیشتر به یاد آورد و به رخ کشید.
حالا بار دیگر یاد امین تارخ و طنز انسانیاش به یادها...
@amiropouria
#امین_تارخ #عباس_یاری #فیلم_امروز
#ماهنامه_فیلم سابق #ماهنامه_فیلم_امروز #ترانه_علیدوستی
#خاکسپاری #نه_به_حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_شهریور_۱۴۰۱ #مهسا_امینی