Amir Pouria
دیالوگهای ناصر تقوایی و علی حاتمی در وصف ظلم حاکمان و رنج مردم این روزها همزمان با اعتراضات مردمی به تورم وحشتناک، پرکاربرد شده. یادداشت کوتاهی از امیر پوریا در توصیف تنها جلوهی اقتدار حاکمیت ۴۰ و اندی سال اخیر ایران @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
این تصویر "ناخدا خورشید" ناصر تقوایی که این روزها و همزمان با اعتراضات مردمی به افزایش باورنکردنی قیمت کالاهای اساسی و مواد خوراکی بارها در محیط مجازی منتشر شده، یادآور دیالوگ معروف ناخدا در این سکانس است: "هیچ قانونی نیس که آدمیزاد ِ گشنه بخواد".
تصویر حسینقلی خان صدرالسلطنه در حال قربانی کردن از دل فیلم "حاجی واشنگتن" علی حاتمی هم تداعیکنندهی مونولوگ مشهور اوست با این مَطلَع: "باران رحمت از دولتی ِ سر ِ قبلهی عالَم است؛ سیل و زلزله از معصیت مردم". سکانسی که این روزها و شبها بر اثر انفجار مهیب تورم در ایران، بار دیگر در شبکههای اجتماعی پرکاربرد شده.
ظاهرش این است که داستان این فیلمها در سالهایی بسیار بسیار قبلتر از انقلاب ۵۷ و این اوضاع و این سالها میگذرد. اما چه اینها و چه هر فیلم محصول فرانسه، ایتالیا، اروپای شرقی یا آمریکای لاتین که به مشکلات زیستی در حکومتهای توتالیتر اشاره کند، هر جملهای که آدمها را به وجدانشان و زمامداران را به داوری ِ مردم واگذار کند، از سِر توماس مور "مردی برای تمام فصول" تا متون شکسپیر و فیلمهای کوروساوا یا کوستاگاوراس، برای ما و این مردم فقط و فقط رنجهای برخاسته از چهل و اندی سال حاکمیت کنونی ایران را به یاد میآورد.
این بزرگترین نقشیست که جمهوری اسلامی ایفا کرده و در آن با اقتدار میتازد: هر جلوهای از ظلم در هر دورهای از تاریخ را از سکه میاندازد و در گسترش ستم و سلطه، خود را بیجایگزین و بیمشابه، به رخ میکشد.
آن چه این روزها بسیاری شهرهای ایران را از شعارهای دردمندانهی مردم ِ به ستوه آمده، انباشته و دلها و سرها و جانهای بسیارتری را از بیم توقف حیات و معاششان به درد افکنده، دیگر مانند وقایع سال ۸۸ یک تسویهحساب سیاسی نیست. اینجا دیگر یورش به مردمی که بیم گرسنگی، آنها را به خیابان کشانده، شناعتی دون ِ وجود انسانی میطلبد؛ که گویا در وجود مأموران مطیع این مجموعهی جانستان، بهوفور یافت میشود.
این جا و در وصف اینها، کلام دیگری از علی حاتمی به یاد میآید: "به راستی چه نخبگاناند این خبرگان؛ که از هوای مایهی زندگی، مرگ میسازند. اینان از آن دسته کیمیاگراناند که طلا، مس میکنند!" (هزاردستان).
#اعتراضات۱۴۰۱ #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #جمهوری_اسلامی #انقلاب۵۷ #گرانی #تورم #ناخدا_خورشید #حاجی_واشنگتن #هزاردستان #ناصر_تقوایی #علی_حاتمی
این تصویر "ناخدا خورشید" ناصر تقوایی که این روزها و همزمان با اعتراضات مردمی به افزایش باورنکردنی قیمت کالاهای اساسی و مواد خوراکی بارها در محیط مجازی منتشر شده، یادآور دیالوگ معروف ناخدا در این سکانس است: "هیچ قانونی نیس که آدمیزاد ِ گشنه بخواد".
تصویر حسینقلی خان صدرالسلطنه در حال قربانی کردن از دل فیلم "حاجی واشنگتن" علی حاتمی هم تداعیکنندهی مونولوگ مشهور اوست با این مَطلَع: "باران رحمت از دولتی ِ سر ِ قبلهی عالَم است؛ سیل و زلزله از معصیت مردم". سکانسی که این روزها و شبها بر اثر انفجار مهیب تورم در ایران، بار دیگر در شبکههای اجتماعی پرکاربرد شده.
ظاهرش این است که داستان این فیلمها در سالهایی بسیار بسیار قبلتر از انقلاب ۵۷ و این اوضاع و این سالها میگذرد. اما چه اینها و چه هر فیلم محصول فرانسه، ایتالیا، اروپای شرقی یا آمریکای لاتین که به مشکلات زیستی در حکومتهای توتالیتر اشاره کند، هر جملهای که آدمها را به وجدانشان و زمامداران را به داوری ِ مردم واگذار کند، از سِر توماس مور "مردی برای تمام فصول" تا متون شکسپیر و فیلمهای کوروساوا یا کوستاگاوراس، برای ما و این مردم فقط و فقط رنجهای برخاسته از چهل و اندی سال حاکمیت کنونی ایران را به یاد میآورد.
این بزرگترین نقشیست که جمهوری اسلامی ایفا کرده و در آن با اقتدار میتازد: هر جلوهای از ظلم در هر دورهای از تاریخ را از سکه میاندازد و در گسترش ستم و سلطه، خود را بیجایگزین و بیمشابه، به رخ میکشد.
آن چه این روزها بسیاری شهرهای ایران را از شعارهای دردمندانهی مردم ِ به ستوه آمده، انباشته و دلها و سرها و جانهای بسیارتری را از بیم توقف حیات و معاششان به درد افکنده، دیگر مانند وقایع سال ۸۸ یک تسویهحساب سیاسی نیست. اینجا دیگر یورش به مردمی که بیم گرسنگی، آنها را به خیابان کشانده، شناعتی دون ِ وجود انسانی میطلبد؛ که گویا در وجود مأموران مطیع این مجموعهی جانستان، بهوفور یافت میشود.
این جا و در وصف اینها، کلام دیگری از علی حاتمی به یاد میآید: "به راستی چه نخبگاناند این خبرگان؛ که از هوای مایهی زندگی، مرگ میسازند. اینان از آن دسته کیمیاگراناند که طلا، مس میکنند!" (هزاردستان).
#اعتراضات۱۴۰۱ #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #جمهوری_اسلامی #انقلاب۵۷ #گرانی #تورم #ناخدا_خورشید #حاجی_واشنگتن #هزاردستان #ناصر_تقوایی #علی_حاتمی
نام برخی شهرها، با تمام شهرتی که دارند، به شکل عجیبی شبیه طعنه به وضعیتشان میشود. انگار تقدیر خواسته با تمام رنجهای ناروایی که مردمانش کشیدهاند و میکشند، شوخی کند و نامی بر خلاف مسیر آن رنجها بر شهر بگذارد.
نامی چون "آبادان" که بعد از جنگ ایران و عراق، هرگز به آن آبادی که بود، نشد. یا چون خرمشهر که از میانهی جنگ، انگار که بخواهند نمک به زخم مردم بپاشند، خونین شدن سراسرش را همچون افتخار مردم سند زدند و نامش را عوض کردند. اما آن هم بعد از جنگ دیگر هیچ گاه روی آن خرمی و زیبایی که پیشتر داشت را ندید.
از بیاعتنایی و بیدرایتی در باب گرد و غبار مهیب و غیرقابلتنفس تا سرکوب اعتراضات ساده و انسانی مردم به کمبود و نبود آب، از درست بازسازی نکردن آن همه ویرانی ِ به جا مانده از جنگ هشت ساله از جمله در محلهی قبلاً زیبای برِیم تا این نوع ساختمانسازی و نگهداری که به فاجعهی سقوط متروپل انجامید، چه کردهاند و میکنند با آبادان در این چهل و چند سال. این همه درد و بلایت بر سرشان بخورد ای آبادان که نامت برای هر ایرانی با یاد درد و آه مردمانت یکی شده...
#آبادان_تسلیت #متروپل #اعتراضات_مردمی
@amiropouria
نام برخی شهرها، با تمام شهرتی که دارند، به شکل عجیبی شبیه طعنه به وضعیتشان میشود. انگار تقدیر خواسته با تمام رنجهای ناروایی که مردمانش کشیدهاند و میکشند، شوخی کند و نامی بر خلاف مسیر آن رنجها بر شهر بگذارد.
نامی چون "آبادان" که بعد از جنگ ایران و عراق، هرگز به آن آبادی که بود، نشد. یا چون خرمشهر که از میانهی جنگ، انگار که بخواهند نمک به زخم مردم بپاشند، خونین شدن سراسرش را همچون افتخار مردم سند زدند و نامش را عوض کردند. اما آن هم بعد از جنگ دیگر هیچ گاه روی آن خرمی و زیبایی که پیشتر داشت را ندید.
از بیاعتنایی و بیدرایتی در باب گرد و غبار مهیب و غیرقابلتنفس تا سرکوب اعتراضات ساده و انسانی مردم به کمبود و نبود آب، از درست بازسازی نکردن آن همه ویرانی ِ به جا مانده از جنگ هشت ساله از جمله در محلهی قبلاً زیبای برِیم تا این نوع ساختمانسازی و نگهداری که به فاجعهی سقوط متروپل انجامید، چه کردهاند و میکنند با آبادان در این چهل و چند سال. این همه درد و بلایت بر سرشان بخورد ای آبادان که نامت برای هر ایرانی با یاد درد و آه مردمانت یکی شده...
#آبادان_تسلیت #متروپل #اعتراضات_مردمی
@amiropouria
Amir Pouria
دربارهی اتهامات مهیب و غریبی که تفهیمش به سپیده رشنو امروز اعلام شده؛ و عملکرد این روزهای نیروهای انتظامی با زنان و مردم @amiropuria یادداشتی از امیر پوریا 👇
چه خبر است؟ این افسارگسیختگی در رفتار با مردم یا بهتر است بگوییم برخورد وحشیانه به قصد ایجاد وحشت در آنها، از کجا وارد زندگی هر ایرانی شد؟ آن هم در گرمترین ماههای سالی که فشار اقتصادی، جان و رمقی برای شهروندان باقی نگذاشته. از زمان شکلگیری گشتهای موسوم به ارشاد، همیشه همین ماهها اوج برخوردهایشان را به همراه داشت. اما این که فرماندهی انتظامی به صراحت میگوید "آن مادر حق نداشته به خودروی پلیس نزدیک شود" ، یعنی تصور میکند طرح چنین باید و نبایدی میتواند با تهی شدن محض از شفقت انسانی و بیاعتنایی مطلق به احساس چند ده میلیون ایرانی همراه باشد. مادری که آن گونه خود را جلوی وَن ِ گشت ارشاد افکنده بود تا دخترش را نبرند. این که تصویری از بیرون انداخته شدن یک زن از خودروی نیروی انتظامی در رشت منتشر میشود، این که در مشهد چندین مأمور زن و مرد با سرعتی همپای خفتگیری و تهاجم دستهجمعی از ون پیاده میشوند تا دختری را که از دور نشان کردهاند، بگیرند، نشان از وضعیتی وخیمتر از دههی شصتی دارد که گویا احضار ارواح مخوفش به این بند پاره کردنها انجامیده.
تلخ این است که ما همچنان سادهدلتر یا - خودم را میگویم- سادهلوحتر از آنیم که باور کنیم یک سیستم ِ هر چه هم مدعی ایدئولوژی باشد، حاضر میشود شال ِ بر شانه افتاده، روسری ِ کنار رفته، مانتوی کوتاه و دکمههای شاید بازش را به پروندهی امنیتی بدل کند.
وقتی تصویر آن جدل لفظی بر سر تذکر حجاب به سپیده رشنو توسط رایحه ربیعی منتشر شد، خود من حتی تصورش را هم نمیکردم که حرف آن دختر محجبه، چیزی فراتر از ادعاهای رایج هر ایرانی در هر دعوای خیابانی باشد که به عادت میگوید "با بد کسی در افتادی" و "میدهم چنین و چنانت کنند". یا دقیقتر بگویم، هیچ گمان نمیکردم به تماسی مربوط به یک دخالت لجبازانه، از طرف نهادهای سلاح به کمر چنین ترتیب اثری داده شود.
اما وقتی به خبر امروز روابط عمومی قوه قضاییه نگاه میکنیم، با وجود تمام آن مرارتهای منجر به اعترافات اجباری، عبارات مهیبش باورمان نمیشود: "سپیده رشنو در یکی از شعب «دادگاه انقلاب» با سه اتهام، تفهیم اتهام شده:
-اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور ازطریق ارتباط با افراد خارجنشین
-فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی
-تشویق مردم به فساد و فحشاء" !!
اینها به قصد ارعاب است؟ یا به نیت اثبات خروج از دامنهی رعایت انسان و انسانیت؟ راستی چه خبر شده و قرار است چه شود؟
@amiropouria
#سپیده_رشنو #حجاب_اجباری #اعتراضات_مردمی #گشت_ارشاد
چه خبر است؟ این افسارگسیختگی در رفتار با مردم یا بهتر است بگوییم برخورد وحشیانه به قصد ایجاد وحشت در آنها، از کجا وارد زندگی هر ایرانی شد؟ آن هم در گرمترین ماههای سالی که فشار اقتصادی، جان و رمقی برای شهروندان باقی نگذاشته. از زمان شکلگیری گشتهای موسوم به ارشاد، همیشه همین ماهها اوج برخوردهایشان را به همراه داشت. اما این که فرماندهی انتظامی به صراحت میگوید "آن مادر حق نداشته به خودروی پلیس نزدیک شود" ، یعنی تصور میکند طرح چنین باید و نبایدی میتواند با تهی شدن محض از شفقت انسانی و بیاعتنایی مطلق به احساس چند ده میلیون ایرانی همراه باشد. مادری که آن گونه خود را جلوی وَن ِ گشت ارشاد افکنده بود تا دخترش را نبرند. این که تصویری از بیرون انداخته شدن یک زن از خودروی نیروی انتظامی در رشت منتشر میشود، این که در مشهد چندین مأمور زن و مرد با سرعتی همپای خفتگیری و تهاجم دستهجمعی از ون پیاده میشوند تا دختری را که از دور نشان کردهاند، بگیرند، نشان از وضعیتی وخیمتر از دههی شصتی دارد که گویا احضار ارواح مخوفش به این بند پاره کردنها انجامیده.
تلخ این است که ما همچنان سادهدلتر یا - خودم را میگویم- سادهلوحتر از آنیم که باور کنیم یک سیستم ِ هر چه هم مدعی ایدئولوژی باشد، حاضر میشود شال ِ بر شانه افتاده، روسری ِ کنار رفته، مانتوی کوتاه و دکمههای شاید بازش را به پروندهی امنیتی بدل کند.
وقتی تصویر آن جدل لفظی بر سر تذکر حجاب به سپیده رشنو توسط رایحه ربیعی منتشر شد، خود من حتی تصورش را هم نمیکردم که حرف آن دختر محجبه، چیزی فراتر از ادعاهای رایج هر ایرانی در هر دعوای خیابانی باشد که به عادت میگوید "با بد کسی در افتادی" و "میدهم چنین و چنانت کنند". یا دقیقتر بگویم، هیچ گمان نمیکردم به تماسی مربوط به یک دخالت لجبازانه، از طرف نهادهای سلاح به کمر چنین ترتیب اثری داده شود.
اما وقتی به خبر امروز روابط عمومی قوه قضاییه نگاه میکنیم، با وجود تمام آن مرارتهای منجر به اعترافات اجباری، عبارات مهیبش باورمان نمیشود: "سپیده رشنو در یکی از شعب «دادگاه انقلاب» با سه اتهام، تفهیم اتهام شده:
-اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور ازطریق ارتباط با افراد خارجنشین
-فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی
-تشویق مردم به فساد و فحشاء" !!
اینها به قصد ارعاب است؟ یا به نیت اثبات خروج از دامنهی رعایت انسان و انسانیت؟ راستی چه خبر شده و قرار است چه شود؟
@amiropouria
#سپیده_رشنو #حجاب_اجباری #اعتراضات_مردمی #گشت_ارشاد
Amir Pouria
یادداشتی دربارهی وضعیت این روزهای جنبش اعتراضی خودجوش ایرانیان که جرقهاش را مرگ/قتل تکاندهنده و ناگاه مهسا/ژینا امینی زد @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
تصویر سیاه و سفید ِ زمینه، لحظهای از برخورد مردم با یکی از "لباس-شخصی"هاست. خودشان خود را "بسیجی" مینامند. لابد این عنوان بهشان حس نبرد در راه خدا میبخشد.
عکس، متعلق به یکی از تجمعات دیروز رشت ِ خودم است.
اما این موقعیتها به رشت و تهران و سقز -زادگاه مهسا یا ژینا امینی که مرگ/قتل دردآورش آتش زیر خاکستر خشم مردم را باز برافروخت- محدود نیست. از حضار هر صحنهی مواجهه تا صدها واکنش در محیط مجازی، میتوان آشکارا دید که مردم از دیدن ِ این نترسیها چه طور به وجد میآیند. جایی که زنان پُر دِل ایرانی جلوی ماشین آبپاش میایستند، روی ماشینها میروند و روسری و مقنعه از سر میکِشند، موهای نازنينشان را به تیغ قیچی میسپارند یا چشم در چشم اعضای ریز و درشت نیروی انتظامی میایستند و کم نمیآورند.
-----------------
همزمانی حضور ابراهیم رئیسی در نيويورک با این شدیدترین جلوهی اعتراضات مردمی در کشوری که او به عنوان رئیس جمهورش به این سفر رفته، اتفاقی کم و بیش استثنایی در تاریخ سیاسی معاصر است. باید دید سازمان ملل، مجامع بینالمللی و محافل حقوق بشری، در مقابل حضور ناموجه او چه رفتاری بر اساس چه میزان فهم نشان میدهند. خوشبختانه بهانهی "بیخبری" از شرایط، با انتشار بس گستردهی اخبار در ابعاد جهانی و بازنشر آنها توسط مشاهیر ادبی، سینمایی و ورزشی دنیا، این بار معنایی ندارد.
----------------
مسعود کیمیایی در "خط قرمز" ( ۱۳۵۹، فیلم توقیفشدهاش بر اساس فیلمنامهی "شب سمور" بهرام بیضایی) نوشته:《پُر دِلی از ترس میاد. ولی تو هنوز اون قدر نترسیدی که پُر دِل بشی》
شاید این جمله میتوانست دربارهی مردم معترض سالهای پیشین صدق کند. حالا و در این سالها، مردم دیگر به قدر ِ بیش از کافی ترسیدهاند. از حکومت و گارد ویژه و بسیجیها و ابزار توی دستشان؟ نه، بلکه از تداوم بیشتر این حکومت. آن قدر ترسیدهاند که پُر دِل شوند.
----------------
چه چیزی زیباتر از آن که این بار، مردان از پی ِ زنان بروند؟ چه چیزی درستتر و بامعناتر از این که شعار اصلی این حرکت اعتراضی، آن قدر انسانی باشد که حتی شبیه رسم رایج شعارها، خطاب و خشمی در آن معلوم نیست. انگار دارد طبیعیترین توصیف را از زندگی ارائه میدهد:《زن، زندگی، آزادی》که از ایران دریغ شده است.
@amiropouria
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#اعتراضات_مردمی
#اعتراضات_سراسری
#زن_زندگی_آزادی
#شهریور۱۴۰۱
تصویر سیاه و سفید ِ زمینه، لحظهای از برخورد مردم با یکی از "لباس-شخصی"هاست. خودشان خود را "بسیجی" مینامند. لابد این عنوان بهشان حس نبرد در راه خدا میبخشد.
عکس، متعلق به یکی از تجمعات دیروز رشت ِ خودم است.
اما این موقعیتها به رشت و تهران و سقز -زادگاه مهسا یا ژینا امینی که مرگ/قتل دردآورش آتش زیر خاکستر خشم مردم را باز برافروخت- محدود نیست. از حضار هر صحنهی مواجهه تا صدها واکنش در محیط مجازی، میتوان آشکارا دید که مردم از دیدن ِ این نترسیها چه طور به وجد میآیند. جایی که زنان پُر دِل ایرانی جلوی ماشین آبپاش میایستند، روی ماشینها میروند و روسری و مقنعه از سر میکِشند، موهای نازنينشان را به تیغ قیچی میسپارند یا چشم در چشم اعضای ریز و درشت نیروی انتظامی میایستند و کم نمیآورند.
-----------------
همزمانی حضور ابراهیم رئیسی در نيويورک با این شدیدترین جلوهی اعتراضات مردمی در کشوری که او به عنوان رئیس جمهورش به این سفر رفته، اتفاقی کم و بیش استثنایی در تاریخ سیاسی معاصر است. باید دید سازمان ملل، مجامع بینالمللی و محافل حقوق بشری، در مقابل حضور ناموجه او چه رفتاری بر اساس چه میزان فهم نشان میدهند. خوشبختانه بهانهی "بیخبری" از شرایط، با انتشار بس گستردهی اخبار در ابعاد جهانی و بازنشر آنها توسط مشاهیر ادبی، سینمایی و ورزشی دنیا، این بار معنایی ندارد.
----------------
مسعود کیمیایی در "خط قرمز" ( ۱۳۵۹، فیلم توقیفشدهاش بر اساس فیلمنامهی "شب سمور" بهرام بیضایی) نوشته:《پُر دِلی از ترس میاد. ولی تو هنوز اون قدر نترسیدی که پُر دِل بشی》
شاید این جمله میتوانست دربارهی مردم معترض سالهای پیشین صدق کند. حالا و در این سالها، مردم دیگر به قدر ِ بیش از کافی ترسیدهاند. از حکومت و گارد ویژه و بسیجیها و ابزار توی دستشان؟ نه، بلکه از تداوم بیشتر این حکومت. آن قدر ترسیدهاند که پُر دِل شوند.
----------------
چه چیزی زیباتر از آن که این بار، مردان از پی ِ زنان بروند؟ چه چیزی درستتر و بامعناتر از این که شعار اصلی این حرکت اعتراضی، آن قدر انسانی باشد که حتی شبیه رسم رایج شعارها، خطاب و خشمی در آن معلوم نیست. انگار دارد طبیعیترین توصیف را از زندگی ارائه میدهد:《زن، زندگی، آزادی》که از ایران دریغ شده است.
@amiropouria
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#اعتراضات_مردمی
#اعتراضات_سراسری
#زن_زندگی_آزادی
#شهریور۱۴۰۱
Amir Pouria
نوشتهی امیر پوریا به بهانهی فقدان امین تارخ: تنها نمایندهی خوشسیمایی در صدا و سیمای اوایل دههی شصت @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سالها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دههی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهمترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاسهای دیگر، هرگز همکاریام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمیشد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم دربارهاش پیدا میکرد.
نسل او، نسل متولد دههی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردههی اول انقلاب، تمام جلوههای زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترینها و پوششها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود. کمی بعد و در سریال "بوعلی سینا"، خوشسیمایی ِ امین تارخ، سکانسهای عاشقانهای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهرهی بازیگران مرد دیگر نمینشست. تارخ ِ آن سالها تقریباً تنها گوشهی تصاویر تلویزیونی ما را زینت میبخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزباللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشتهها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینماییاش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقهی نمایشهای صحنهای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی میشد.
بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخشهای انتهایی و سر به جنون گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم میکرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامیداشت.
دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانیترین اعتراضهای مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".
یادش اما با ما خواهد بود...
@amiropouria
#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت
میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سالها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دههی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهمترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاسهای دیگر، هرگز همکاریام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمیشد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم دربارهاش پیدا میکرد.
نسل او، نسل متولد دههی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردههی اول انقلاب، تمام جلوههای زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترینها و پوششها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود. کمی بعد و در سریال "بوعلی سینا"، خوشسیمایی ِ امین تارخ، سکانسهای عاشقانهای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهرهی بازیگران مرد دیگر نمینشست. تارخ ِ آن سالها تقریباً تنها گوشهی تصاویر تلویزیونی ما را زینت میبخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزباللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشتهها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینماییاش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقهی نمایشهای صحنهای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی میشد.
بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخشهای انتهایی و سر به جنون گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم میکرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامیداشت.
دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانیترین اعتراضهای مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".
یادش اما با ما خواهد بود...
@amiropouria
#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت
Amir Pouria
باخبرم که اجازه ندادهاند مراسم تدفین زندهیاد امین تارخ از جلوی خانهی سینما یا تالار رودکی/وحدت آغاز شود. یادداشتی از امیر پوریا دربارهی ربط مسائل فرهنگی و هنری و زیستی به آن چه این روزها در اعتراضات مردمی سرتاسر ایران میبینیم و میشنویم @amiropouria…
۱/ باخبرم که در ادامهی حضور دو مأمور اطلاعات در منزل و کارگاه آموزشی زندهیاد امین تارخ (که در یک ساختمان واقع شدهاند) تا ساعاتی بعد از نیمهشب ِ گذشته، سرانجام نگذاشتهاند به خواست خانواده و شاگردانش، مراسم خاکسپاری او از مقابل تالار رودکی/وحدت یا خانهی سینما شروع شود. همان طور که در خبر رسانههای رسمی جمهوری اسلامی دیدهاید، فقط "خاکسپاری در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا" را اعلام کردهاند که فردا دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ برپا میشود.
این است میزان وحشتی که از هر جمع مردم دارند. این وضعیتیست که از این به بعد، تا وقتی بر مسند پوشالی قدرت تکیه زدهاند، برقرار خواهد بود: هر جمعیتی با هر پسزمینهی ورزشی، فرهنگی، سوگواری و غیره، میدانیست برای طرح اعتراض و ابراز انزجار از نظام خودکامه و سرکوبگر.
۲/ برای این که به یاد آوریم چه حقوق انسانی بدیهی و سادهای در این چهار دهه و اندی از ایرانیان دریغ شده، همین ۳۰ ثانیه را دوباره ببینید. این تکه را از دل ویدئویی که به یاد و حرمت امین تارخ در صفحهی عباس یاری آمده، جدا کردم. آقای یاری دبیر اجرایی ماهنامهی فیلم سابق و رئیس شورای سیاستگذاری و تحریریهی ماهنامهی فیلم امروز، در مصاحبه با آقای تارخ ِ حالا فقید، او را با حضور شاگرد قدیمی کارگاه آزاد بازیگری یعنی ترانه علیدوستی، سورپریز میکند.
اما شوخی فیالبداهه و شیطنت طنازانهی تارخ که به بازی ادبی با تاریخ ادیان و اسامی (اسم یوسف دانشصدیق همکار فنی مجله) متکیست، بابت نگرانی از واکنشهای تعصبآمیز ایدئولوژیزده و بعد هم سانسور، واکنشی جز خندهی دو نفر دیگر دریافت نمیکند.
مشخصتر از آن، لحظهی ورود ترانه علیدوستیست که شاگرد و استاد نه میتوانند با هم دست بدهند و نه همدیگر را در آغوش بگيرند. این تحمیلها این همه سال ما را به ریا و تصنع و دروغ، عادت داده. تا حدی که شاید حالا از تعجب من در این مورد، تعجب کنید. اما همچنان تأکيد میکنم که هر موقعیت سادهی روزمره، به همان چیزی که این شب و روزها مردم بابت اعتراض به آن به خیابانهای این همه شهر در ایران و جهان ریختهاند، ربط دارد: مناسبات واپسگرایانهی حاصل از حجاب زورکی.
از این به بعد باید این ربطها را بیشتر به یاد آورد و به رخ کشید.
حالا بار دیگر یاد امین تارخ و طنز انسانیاش به یادها...
@amiropouria
#امین_تارخ #عباس_یاری #فیلم_امروز
#ماهنامه_فیلم سابق #ماهنامه_فیلم_امروز #ترانه_علیدوستی
#خاکسپاری #نه_به_حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_شهریور_۱۴۰۱ #مهسا_امینی
۱/ باخبرم که در ادامهی حضور دو مأمور اطلاعات در منزل و کارگاه آموزشی زندهیاد امین تارخ (که در یک ساختمان واقع شدهاند) تا ساعاتی بعد از نیمهشب ِ گذشته، سرانجام نگذاشتهاند به خواست خانواده و شاگردانش، مراسم خاکسپاری او از مقابل تالار رودکی/وحدت یا خانهی سینما شروع شود. همان طور که در خبر رسانههای رسمی جمهوری اسلامی دیدهاید، فقط "خاکسپاری در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا" را اعلام کردهاند که فردا دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ برپا میشود.
این است میزان وحشتی که از هر جمع مردم دارند. این وضعیتیست که از این به بعد، تا وقتی بر مسند پوشالی قدرت تکیه زدهاند، برقرار خواهد بود: هر جمعیتی با هر پسزمینهی ورزشی، فرهنگی، سوگواری و غیره، میدانیست برای طرح اعتراض و ابراز انزجار از نظام خودکامه و سرکوبگر.
۲/ برای این که به یاد آوریم چه حقوق انسانی بدیهی و سادهای در این چهار دهه و اندی از ایرانیان دریغ شده، همین ۳۰ ثانیه را دوباره ببینید. این تکه را از دل ویدئویی که به یاد و حرمت امین تارخ در صفحهی عباس یاری آمده، جدا کردم. آقای یاری دبیر اجرایی ماهنامهی فیلم سابق و رئیس شورای سیاستگذاری و تحریریهی ماهنامهی فیلم امروز، در مصاحبه با آقای تارخ ِ حالا فقید، او را با حضور شاگرد قدیمی کارگاه آزاد بازیگری یعنی ترانه علیدوستی، سورپریز میکند.
اما شوخی فیالبداهه و شیطنت طنازانهی تارخ که به بازی ادبی با تاریخ ادیان و اسامی (اسم یوسف دانشصدیق همکار فنی مجله) متکیست، بابت نگرانی از واکنشهای تعصبآمیز ایدئولوژیزده و بعد هم سانسور، واکنشی جز خندهی دو نفر دیگر دریافت نمیکند.
مشخصتر از آن، لحظهی ورود ترانه علیدوستیست که شاگرد و استاد نه میتوانند با هم دست بدهند و نه همدیگر را در آغوش بگيرند. این تحمیلها این همه سال ما را به ریا و تصنع و دروغ، عادت داده. تا حدی که شاید حالا از تعجب من در این مورد، تعجب کنید. اما همچنان تأکيد میکنم که هر موقعیت سادهی روزمره، به همان چیزی که این شب و روزها مردم بابت اعتراض به آن به خیابانهای این همه شهر در ایران و جهان ریختهاند، ربط دارد: مناسبات واپسگرایانهی حاصل از حجاب زورکی.
از این به بعد باید این ربطها را بیشتر به یاد آورد و به رخ کشید.
حالا بار دیگر یاد امین تارخ و طنز انسانیاش به یادها...
@amiropouria
#امین_تارخ #عباس_یاری #فیلم_امروز
#ماهنامه_فیلم سابق #ماهنامه_فیلم_امروز #ترانه_علیدوستی
#خاکسپاری #نه_به_حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_شهریور_۱۴۰۱ #مهسا_امینی
Amir Pouria
بازنشر ویدئوی حرفهای اصغر فرهادی که سه روز پیش منتشر شد (به قصد توجه بیشتر به جزییات، برایش زیرنویس فارسی گذاشتهام) فقط بهانهایست که بگوییم هنوز هیچ چیز تغییر نکرده. تمام اعتراضها به همان قوت و شدت پابرجاست و به آن چه پیشتر با کلماتی چون خشونت، سرکوب،…
برای تداوم اعتراضها و امیدها:
خانم اریکا چِنووِت، استاد علوم سیاسی اهل آمریکا در کتابی که همین روزها عرفان ثابتی بخشی از آن را در قالب یک مقاله، ترجمه و نشر آسو منتشر کرده است، میآورد: "هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهمترین رویداد آن - خواه مبارزه، تظاهرات سراسری یا شکل دیگری از عدم همکاری گسترده با حکومت- ترغیب کرده باشد، شکست نخورده است".
او از ۳۲ دگرگونی در کشورهای جهان در فاصلهی ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۴ مثال میآورد که حداقل ۲ درصد جمعیت در آن مشارکت داشتهاند. ۲۷ مورد یعنی ۸۴ درصد به موفقیت کامل دست یافتند یا دولت را به عقبنشینی و واگذاری امتیازات مهم وادار کردند.
(البته خانم چِنووِت مینویسد "انقلاب"؛ ولی من میدانم همهمان بابت میراث انقلاب ۵۷ که لجنزاری بیش نیست، با شنیدن این واژه، عُق یا دستکم کهیر میزنیم!)
او همچنین از کتابی نوشتهی مارک ایروینگ لیچباک نقل قولی میآورد که حالا به شدت برای ما کاربرد دارد:
" الف/ هیچ دولتی نمیتواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت، مقاومت کند.
ب/ در هیچ طغیان و انقلابی نمیتوان به بیرون ریختن ِ بیش از ۵ درصد جمعیت امیدوار بود زیرا بسیاری از مردم میخواهند از مخاطرهجویی دیگران سود ببرند بی آن که خودشان را به خطر بیاندازند".
[لینک متن کامل مقاله:
https://www.aasoo.org/fa/articles/4044?tg_rhash=0abe239c827447
[
با آن که این جملهی اخیر را فقط نقل قول کردم، صادقانه معتقدم هر نوع ترغیب به تشدید اعتراضها از جانب ما که بیرون از سرزمینمانیم، شبیه همین تماشای خطر کردن دیگران و امید بستن به نتایجش خواهد بود. اما هیچ کار دیگری ازمان برنمیآید.
ناخدا خورشید رو به مسافرانش که برای رسیدن به مقصد، بیطاقت شده بودند، میگفت: "پنج سال، شیش سال تبعید بودی، خسته نشدی. پنج ساعته آزادی، خسته شدی؟".
@amiropouria
#اعتراضات_مردمی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#زنان
#نه_به_محدودیت_اینترنت
#نه_به_حجاب_اجباری
#اصغر_فرهادی
#ناخدا_خورشید
#ناصر_تقوایی
خانم اریکا چِنووِت، استاد علوم سیاسی اهل آمریکا در کتابی که همین روزها عرفان ثابتی بخشی از آن را در قالب یک مقاله، ترجمه و نشر آسو منتشر کرده است، میآورد: "هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهمترین رویداد آن - خواه مبارزه، تظاهرات سراسری یا شکل دیگری از عدم همکاری گسترده با حکومت- ترغیب کرده باشد، شکست نخورده است".
او از ۳۲ دگرگونی در کشورهای جهان در فاصلهی ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۴ مثال میآورد که حداقل ۲ درصد جمعیت در آن مشارکت داشتهاند. ۲۷ مورد یعنی ۸۴ درصد به موفقیت کامل دست یافتند یا دولت را به عقبنشینی و واگذاری امتیازات مهم وادار کردند.
(البته خانم چِنووِت مینویسد "انقلاب"؛ ولی من میدانم همهمان بابت میراث انقلاب ۵۷ که لجنزاری بیش نیست، با شنیدن این واژه، عُق یا دستکم کهیر میزنیم!)
او همچنین از کتابی نوشتهی مارک ایروینگ لیچباک نقل قولی میآورد که حالا به شدت برای ما کاربرد دارد:
" الف/ هیچ دولتی نمیتواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت، مقاومت کند.
ب/ در هیچ طغیان و انقلابی نمیتوان به بیرون ریختن ِ بیش از ۵ درصد جمعیت امیدوار بود زیرا بسیاری از مردم میخواهند از مخاطرهجویی دیگران سود ببرند بی آن که خودشان را به خطر بیاندازند".
[لینک متن کامل مقاله:
https://www.aasoo.org/fa/articles/4044?tg_rhash=0abe239c827447
[
با آن که این جملهی اخیر را فقط نقل قول کردم، صادقانه معتقدم هر نوع ترغیب به تشدید اعتراضها از جانب ما که بیرون از سرزمینمانیم، شبیه همین تماشای خطر کردن دیگران و امید بستن به نتایجش خواهد بود. اما هیچ کار دیگری ازمان برنمیآید.
ناخدا خورشید رو به مسافرانش که برای رسیدن به مقصد، بیطاقت شده بودند، میگفت: "پنج سال، شیش سال تبعید بودی، خسته نشدی. پنج ساعته آزادی، خسته شدی؟".
@amiropouria
#اعتراضات_مردمی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#زنان
#نه_به_محدودیت_اینترنت
#نه_به_حجاب_اجباری
#اصغر_فرهادی
#ناخدا_خورشید
#ناصر_تقوایی
آسو
آیا اگر جنبشی ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابانها بکشاند، حتماً پیروز
بر اساس این قاعده، هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهمترین رویداد آن ــ خواه مبارزه، تظاهرات سراسری یا شکل دیگری از عدمهمکاریِ گسترده ــ ترغیب کرده باشد شکست نخورده است.
Amir Pouria
Photo
هدف این متن به هیچ وجه غصه خوردن برای سه دستگیری تازه که فرد بازداشتی را میشناسیم و صدها بازداشت، ضرب و شتم و تهدید دیگر که مردم گرفتار آن را نمیشناسیم، نیست. با قطعیت به شما میگویم فارغ از میزان پر دل و جرأتی ِ فرد فرد ِ این بازداشتیها و زخمیها و تهدیدشدهها، تکتکشان حالا در زندان یا بيمارستان به تداوم اعتراضها فکر میکنند. از کسانی حرف میزنم که به گمانم تا اندازهای میشناسمشان:
واقعاً تصور میکنید الان علی کریمی نگران مصادرههاست؟ جعفر پناهی و محمد رسولاف، حسرتی جز این دارند که کاش بیرون و بین معترضان بودند؟ حامد بهداد که همنسل من است و شجاعانه میگوید ما نسل ترسویی بودیم، خدا خدا میکند که نکند بیایند و بگیرندش؟ یا کتایون ریاحی به نظرتان الان احساس پشیمانی دارد؟ یا سربلندی؟ بیشک در مکان نامعلومی که در بند است، حجاب سرش کردهاند. آیا حتی ۲ درصد احتمال این که این آخرین پوشش زورکی سر و موهایش باشد، او را به پوزخندی از ته دل وانمیدارد؟ یعنی حسین ماهینی اگر توقع حمایت فوتبالیستها را در سر داشته باشد، بابت آزادی سریعتر خودش است؟ یا به هدف همگانیتر شدن اعتراضها؟ دنیا راد پیش خودش میگوید عجب اشتباهی کردم عکس سادهی صبحانه خوردنم در یک قهوهخانه را به چشم همه رساندم؟ یا برعکس؛ میداند که با مطرح شدن کار او و دلیل بازداشتش در جهان، برگ بسیار مهمی از شدت سرکوب و حقارت حاکمیت، ورق خورده است؟
آیا شروین حاجیپور که از تمام نامهای پیشین، کمتر میشناسمش، در هر احوالی که باشد و هر میزان فشار و رنج را تحمل کند، چشم به راه موزیسینهای دیگر نیست که کار انسانیاش را ادامه دهند؟
اینها را فقط به این نیت میگویم که بدانیم حتی با بدترین پیشامدها، حالا "تداوم" چه ارزشی پیدا کرده. خیلی فراتر از "شروع" اعتراضها. همه خستهاید. نگرانید. حتی بیتعارف، ترس در حال تسریست. اگر اینها نباشد، عجیب است.
اما همچنان آمار مشهور جهانی را به یاد بیاوریم: هیچ خیزشی که دستکم ۳/۵ درصد از جمعیت یک کشور در آن مشارکت کرده باشند، از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، شکست نخورده است.
به این فکر کنیم که ۳/۵ درصد جمعیت ۸۰ میلیونی ایران میشود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر. اگر برایتان عجیب است و میپندارید شمار معترضان باید تا الان بیشتر از این شده باشد، بدانید که اضافه شدن حتی یک نفر میتواند به آرمان سقوط ستمپیشهها، نزدیکمان کند. حتی در این روزهای غلبهی خستگی و سردرگمی.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#اعتراضات_مردمی
#سرکوب_اعتراضات
#طاقت_بیار_رفیق
#علی_کریمی
#جعفر_پناهی
#شروین_حاجی_پور
واقعاً تصور میکنید الان علی کریمی نگران مصادرههاست؟ جعفر پناهی و محمد رسولاف، حسرتی جز این دارند که کاش بیرون و بین معترضان بودند؟ حامد بهداد که همنسل من است و شجاعانه میگوید ما نسل ترسویی بودیم، خدا خدا میکند که نکند بیایند و بگیرندش؟ یا کتایون ریاحی به نظرتان الان احساس پشیمانی دارد؟ یا سربلندی؟ بیشک در مکان نامعلومی که در بند است، حجاب سرش کردهاند. آیا حتی ۲ درصد احتمال این که این آخرین پوشش زورکی سر و موهایش باشد، او را به پوزخندی از ته دل وانمیدارد؟ یعنی حسین ماهینی اگر توقع حمایت فوتبالیستها را در سر داشته باشد، بابت آزادی سریعتر خودش است؟ یا به هدف همگانیتر شدن اعتراضها؟ دنیا راد پیش خودش میگوید عجب اشتباهی کردم عکس سادهی صبحانه خوردنم در یک قهوهخانه را به چشم همه رساندم؟ یا برعکس؛ میداند که با مطرح شدن کار او و دلیل بازداشتش در جهان، برگ بسیار مهمی از شدت سرکوب و حقارت حاکمیت، ورق خورده است؟
آیا شروین حاجیپور که از تمام نامهای پیشین، کمتر میشناسمش، در هر احوالی که باشد و هر میزان فشار و رنج را تحمل کند، چشم به راه موزیسینهای دیگر نیست که کار انسانیاش را ادامه دهند؟
اینها را فقط به این نیت میگویم که بدانیم حتی با بدترین پیشامدها، حالا "تداوم" چه ارزشی پیدا کرده. خیلی فراتر از "شروع" اعتراضها. همه خستهاید. نگرانید. حتی بیتعارف، ترس در حال تسریست. اگر اینها نباشد، عجیب است.
اما همچنان آمار مشهور جهانی را به یاد بیاوریم: هیچ خیزشی که دستکم ۳/۵ درصد از جمعیت یک کشور در آن مشارکت کرده باشند، از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، شکست نخورده است.
به این فکر کنیم که ۳/۵ درصد جمعیت ۸۰ میلیونی ایران میشود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر. اگر برایتان عجیب است و میپندارید شمار معترضان باید تا الان بیشتر از این شده باشد، بدانید که اضافه شدن حتی یک نفر میتواند به آرمان سقوط ستمپیشهها، نزدیکمان کند. حتی در این روزهای غلبهی خستگی و سردرگمی.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#اعتراضات_مردمی
#سرکوب_اعتراضات
#طاقت_بیار_رفیق
#علی_کریمی
#جعفر_پناهی
#شروین_حاجی_پور
Amir Pouria
در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمیرسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان میدهد هنوز در بر همان پاشنه میچرخد و حضرات حتی به قاعدهی یک ارزن هم گوشها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومتشان را…
در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمیرسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان میدهد هنوز در بر همان پاشنه میچرخد و حضرات حتی به قاعدهی یک ارزن هم گوشها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومتشان را نشنیدهاند. چیزی که به همهمان یادآوری میکند چرا خشمگینیم و چرا خشممان جز با رسیدن به روز اتمام دوران اینها، فرونمینشیند.
***
میان حرفهای مقامات جمهوری اسلامی، این نوع اقرارهای ناخواسته و از روی حُمق، بیشمار است. در این گفتوگو، این احمد امیرآبادی فراهانی که از سه دوره پیش نمایندهی قم در مجلس بوده، بی آن که درست بفهمد، به این که مهسا امینی با وخامت حال در بیمارستان بستری شده، اقرار میکند.
ندانسته دارد میگوید پیکر او چنان رنجور و آسیبدیده بود که انتشار عکسش میتوانسته به خشم مردم منجر شود که شد.
اشارهاش به انتشار عکس توسط کسانی که او "مأمور آمریکا" مینامدشان، اعترافی ابلهانه به پنهانکاری و سانسور خبریست که در این مورد بخصوص یعنی جان باختن دختری ۲۲ ساله بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد، خود به خود یعنی تأکيد بر این که در مراحل بعدی هم خانوادهی او را تحت فشار میگذاشتند تا خبر به هیچ جا درز نکند.
ادعای دستگیری دو آمریکایی، در عین توهمزدگی، باز ناخواسته تأییدیست بر آن که این سیستم هر صدایی را که بخواهد اصل خبری را به گوش مردم برساند، خفه میکند.
و البته آن جاهایی که میگوید منتظر فرصت و بهانه بودهاند. اطمینان به نارضايتی جمعیت انبوه مردم که در انتظار فرصتی برای انفجار نارضایتیشان بودهاند!
***
یک لحظه صبر کنید. فهرست بلاهتهای قابل تشخیص در همین ویدئوی ۳۰ ثانیهای، ناتمام خواهد ماند اگر به آن "خُب" آخر مجری صدا و سیمایی اشاره نکنم. اولش جوری میپرسد کدام کشور که آدم فکر میکند کمی طعنه در سؤالش نهفته. بعد که اسم آمریکا را میشنود، خیالش راحت میشود که همان دُژمن خودمان است و با یک "خب"، هضمش میکند.
***
دوستان بسیاری در واکنش به این گیر دادن بنده به یک ویدئو یا نقل قول، میگویند کار از این حرفها گذشته و نباید به این لاطائلات حضرات توجه کرد. ولی برای درک میزان شناعت اینان، برای ثبت در تاریخ و برای حفظ و تحکیم خشم ِ بهجای ما و شما، اینها را باید باز شنید و به یاد سپرد.
@amiropouria
#مهسا_امینی #چهلم_مهسا_امینی #چهلم #گشت_ارشاد
#سانسور #سانسور_خبری #توهم #صدا_و_سیما #اعتراضات_مردمی #اعتراف_ناگزیر
در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمیرسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان میدهد هنوز در بر همان پاشنه میچرخد و حضرات حتی به قاعدهی یک ارزن هم گوشها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومتشان را نشنیدهاند. چیزی که به همهمان یادآوری میکند چرا خشمگینیم و چرا خشممان جز با رسیدن به روز اتمام دوران اینها، فرونمینشیند.
***
میان حرفهای مقامات جمهوری اسلامی، این نوع اقرارهای ناخواسته و از روی حُمق، بیشمار است. در این گفتوگو، این احمد امیرآبادی فراهانی که از سه دوره پیش نمایندهی قم در مجلس بوده، بی آن که درست بفهمد، به این که مهسا امینی با وخامت حال در بیمارستان بستری شده، اقرار میکند.
ندانسته دارد میگوید پیکر او چنان رنجور و آسیبدیده بود که انتشار عکسش میتوانسته به خشم مردم منجر شود که شد.
اشارهاش به انتشار عکس توسط کسانی که او "مأمور آمریکا" مینامدشان، اعترافی ابلهانه به پنهانکاری و سانسور خبریست که در این مورد بخصوص یعنی جان باختن دختری ۲۲ ساله بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد، خود به خود یعنی تأکيد بر این که در مراحل بعدی هم خانوادهی او را تحت فشار میگذاشتند تا خبر به هیچ جا درز نکند.
ادعای دستگیری دو آمریکایی، در عین توهمزدگی، باز ناخواسته تأییدیست بر آن که این سیستم هر صدایی را که بخواهد اصل خبری را به گوش مردم برساند، خفه میکند.
و البته آن جاهایی که میگوید منتظر فرصت و بهانه بودهاند. اطمینان به نارضايتی جمعیت انبوه مردم که در انتظار فرصتی برای انفجار نارضایتیشان بودهاند!
***
یک لحظه صبر کنید. فهرست بلاهتهای قابل تشخیص در همین ویدئوی ۳۰ ثانیهای، ناتمام خواهد ماند اگر به آن "خُب" آخر مجری صدا و سیمایی اشاره نکنم. اولش جوری میپرسد کدام کشور که آدم فکر میکند کمی طعنه در سؤالش نهفته. بعد که اسم آمریکا را میشنود، خیالش راحت میشود که همان دُژمن خودمان است و با یک "خب"، هضمش میکند.
***
دوستان بسیاری در واکنش به این گیر دادن بنده به یک ویدئو یا نقل قول، میگویند کار از این حرفها گذشته و نباید به این لاطائلات حضرات توجه کرد. ولی برای درک میزان شناعت اینان، برای ثبت در تاریخ و برای حفظ و تحکیم خشم ِ بهجای ما و شما، اینها را باید باز شنید و به یاد سپرد.
@amiropouria
#مهسا_امینی #چهلم_مهسا_امینی #چهلم #گشت_ارشاد
#سانسور #سانسور_خبری #توهم #صدا_و_سیما #اعتراضات_مردمی #اعتراف_ناگزیر
Amir Pouria
باورنکردنیست که انواع سندهای آشکار و قابل ارائهی جنایاتشان را خودشان منتشر میکنند. یعنی حقیقتاً اتاق فکرشان آن چنان تهیست که میپندارند این ویدئوها ایجاد ترس میکند و مردم را به خانهنشینی برمیگرداند؟ هر کدام از این تصویرها از فرط خشم، صدها آدم ِ…
باورنکردنیست که انواع سندهای آشکار و قابل ارائهی جنایاتشان را خودشان منتشر میکنند. یعنی حقیقتاً اتاق فکرشان آن چنان تهیست که میپندارند این ویدئوها ایجاد ترس میکند و مردم را به خانهنشینی برمیگرداند؟ هر کدام از این تصویرها از فرط خشم، صدها آدم ِ کنارنشسته را به فریاد اعتراض و پیوستن در مبارزه وامیدارد. این تعریف بدیهی ِ انسان است. یعنی جدی جدی این را نمیفهمند؟
***
از بچگی تا الان، از معذرتخواهی الکی و فقط به قصد خفه کردن طرف مقابل، بیزار بودهام. به گمانم هر کسی اگر لحظهای حس کند که فرد عذرخواه فقط برای ختم غائله، معذرت میخواهد و اعتقادی به آن ندارد، به همین بیزاری دچار میشود. اینها از چه دست موجوداتیاند که با ظاهری دوپا، در ظاهر شبیه انسان، این نوع عقبنشینی توماج از مواضع قبلیاش در اوج ضرب و شتم و درد و درماندگی را به معنای موفقیت خودشان میگیرند و پخش هم میکنند؟! نمیفهمند که این تصویر، بزدلی ِ ضارب و فیلمبردار را ترسیم میکند و به بزرگی ِ مضروب، خدشهای وارد نمیآورد؟
***
این روزها را از یاد نبریم. نه فقط بابت اهمیتشان در تاریخ ایران، بلکه برای این که باعث شدند بفهمیم عمق لجنزاری که ممکن است آدمی از روی سرسپردگی در آن فرو برود، چه قدر بیشتر از هر تصوریست که داشتهایم. با رفتار اینان، حد تازهای از دنائت انسان، قابل شناسایی شده است.
***
هر فریاد و هر نوشته و هر قدم ِ شما و من و ما در همسویی با اعتراضها، کمک بزرگیست به این که درستی ِ توصیهی اولیهی توماج با آن لحن و صدای کاردرست، زودتر بر چنین موجوداتی روشن شود: فرار کنید.
@amiropouria
#توماج_صالحی
#فرار_کنید
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_مردمی
#اعتراضات
#اعتصابات_سراسری
باورنکردنیست که انواع سندهای آشکار و قابل ارائهی جنایاتشان را خودشان منتشر میکنند. یعنی حقیقتاً اتاق فکرشان آن چنان تهیست که میپندارند این ویدئوها ایجاد ترس میکند و مردم را به خانهنشینی برمیگرداند؟ هر کدام از این تصویرها از فرط خشم، صدها آدم ِ کنارنشسته را به فریاد اعتراض و پیوستن در مبارزه وامیدارد. این تعریف بدیهی ِ انسان است. یعنی جدی جدی این را نمیفهمند؟
***
از بچگی تا الان، از معذرتخواهی الکی و فقط به قصد خفه کردن طرف مقابل، بیزار بودهام. به گمانم هر کسی اگر لحظهای حس کند که فرد عذرخواه فقط برای ختم غائله، معذرت میخواهد و اعتقادی به آن ندارد، به همین بیزاری دچار میشود. اینها از چه دست موجوداتیاند که با ظاهری دوپا، در ظاهر شبیه انسان، این نوع عقبنشینی توماج از مواضع قبلیاش در اوج ضرب و شتم و درد و درماندگی را به معنای موفقیت خودشان میگیرند و پخش هم میکنند؟! نمیفهمند که این تصویر، بزدلی ِ ضارب و فیلمبردار را ترسیم میکند و به بزرگی ِ مضروب، خدشهای وارد نمیآورد؟
***
این روزها را از یاد نبریم. نه فقط بابت اهمیتشان در تاریخ ایران، بلکه برای این که باعث شدند بفهمیم عمق لجنزاری که ممکن است آدمی از روی سرسپردگی در آن فرو برود، چه قدر بیشتر از هر تصوریست که داشتهایم. با رفتار اینان، حد تازهای از دنائت انسان، قابل شناسایی شده است.
***
هر فریاد و هر نوشته و هر قدم ِ شما و من و ما در همسویی با اعتراضها، کمک بزرگیست به این که درستی ِ توصیهی اولیهی توماج با آن لحن و صدای کاردرست، زودتر بر چنین موجوداتی روشن شود: فرار کنید.
@amiropouria
#توماج_صالحی
#فرار_کنید
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_مردمی
#اعتراضات
#اعتصابات_سراسری