Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
سه کار دربارهٔ آقای کیانوش عیاری که به زودی خبر و متن و فایل اش به دست و رؤیت تان می رسد: یک. سومین یادداشت بنده دربارهٔ فیلم #کاناپه که در آن توضیح خواهم داد چگونه تصویر حقیقی زندگی و رنج های #طبقه_متوسط جامعهٔ امروز ما در آن، عامل #توقیف اش است و #حجاب یا بهتر بگویم، استفاده از #پوستیژ برای خانم های #بازیگر در محیط داخلی خانه (در خانواده ای متشکل از پدر، مادر و سه دختر)، فقط یک بهانه بوده/ دو. گپ و گفت تحلیلی مفصل با دوستم #مهدی_میرمحمدی در برنامهٔ اینترنتی #اتاق_روشن دربارهٔ دنیا و سینمای آقای #عیاری / و سه. قرار دادن فیلم #کاناپه در فهرست ده بهترین فیلم زندگی ام از #سینمای_ایران در نظرخواهی ده سال یک بار #ماهنامه_فیلم که این بار توسط #شهرام_جعفری_نژاد انجام شده است و زیرچاپ است.

پی نوشت دربارهٔ فعالیت های قبلی ام برای این فیلم : گفت و گوی بالای دو ساعت بنده با آقای عیاری و گفت و گوی مفصل با چهار بازیگر زن فیلم که سر تراشیدند و #کلاه_گیس به سر کردند، هر دو در برنامهٔ #آپاراتچی و سایت #آپارات قابل دسترسی و تماشاست. هیچ کدام به هیچ وجه داستان فیلم را لو نمی دهد‌؛ به سبک همیشگی رعایت های من تا زمانی که فیلمی #اکران نشده باشد. جامعهٔ ایرانی بیش از هر فیلم دیگر این سال ها به دیدن و دریافتنِ اصل و تمام خودش در این فیلم نیاز دارد...
@amiropouria
Amir Pouria
درباره‌ی اتهامات مهیب و غریبی که تفهیمش به سپیده رشنو امروز اعلام شده؛ و عملکرد این روزهای نیروهای انتظامی با زنان و مردم @amiropuria یادداشتی از امیر پوریا 👇

چه خبر است؟ این افسارگسیختگی در رفتار با مردم یا بهتر است بگوییم برخورد وحشیانه به قصد ایجاد وحشت در آنها، از کجا وارد زندگی هر ایرانی شد؟ آن هم در گرم‌ترین ماه‌های سالی که فشار اقتصادی، جان و رمقی برای شهروندان باقی نگذاشته. از زمان شکل‌گیری گشت‌های موسوم به ارشاد، همیشه همین ماه‌ها اوج برخوردهایشان را به همراه داشت. اما این که فرمانده‌ی انتظامی به صراحت می‌گوید "آن مادر حق نداشته به خودروی پلیس نزدیک شود" ، یعنی تصور می‌کند طرح چنین باید و نبایدی می‌تواند با تهی شدن محض از شفقت انسانی و بی‌اعتنایی مطلق به احساس چند ده میلیون ایرانی همراه باشد. مادری که آن گونه خود را جلوی وَن ِ گشت ارشاد افکنده بود تا دخترش را نبرند. این که تصویری از بیرون انداخته شدن یک زن از خودروی نیروی انتظامی در رشت منتشر می‌شود، این که در مشهد چندین مأمور زن و مرد با سرعتی همپای خفت‌گیری و تهاجم دسته‌جمعی از ون پیاده می‌شوند تا دختری را که از دور نشان کرده‌اند، بگیرند، نشان از وضعیتی وخیم‌تر از دهه‌ی شصتی دارد که گویا احضار ارواح مخوفش به این بند پاره کردن‌ها انجامیده.
تلخ این است که ما همچنان ساده‌دل‌تر یا - خودم را می‌گویم- ساده‌لوح‌تر از آنیم که باور کنیم یک سیستم ِ هر چه هم مدعی ایدئولوژی باشد، حاضر می‌شود شال ِ بر شانه افتاده، روسری ِ کنار رفته، مانتوی کوتاه و دکمه‌های شاید بازش را به پرونده‌ی امنیتی بدل کند.
وقتی تصویر آن جدل لفظی بر سر تذکر حجاب به سپیده رشنو توسط رایحه ربیعی منتشر شد، خود من حتی تصورش را هم نمی‌کردم که حرف آن دختر محجبه، چیزی فراتر از ادعاهای رایج هر ایرانی در هر دعوای خیابانی باشد که به عادت می‌گوید "با بد کسی در افتادی" و "می‌دهم چنین و چنانت کنند". یا دقیق‌تر بگویم، هیچ گمان نمی‌کردم به تماسی مربوط به یک دخالت لجبازانه، از طرف نهادهای سلاح به کمر چنین ترتیب‌ اثری داده شود.
اما وقتی به خبر امروز روابط عمومی قوه قضاییه نگاه می‌کنیم، با وجود تمام آن مرارت‌های منجر به اعترافات اجباری، عبارات مهیبش باورمان نمی‌شود: "سپیده رشنو در یکی از شعب «دادگاه انقلاب» با سه اتهام، تفهیم اتهام شده:

-اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور ازطریق ارتباط با افراد خارج‌نشین
-فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی
-تشویق مردم به فساد و فحشاء" !!

اینها به قصد ارعاب است؟ یا به نیت اثبات خروج از دامنه‌ی رعایت انسان و انسانیت؟ راستی چه خبر شده و قرار است چه شود؟

@amiropouria

#سپیده_رشنو #حجاب_اجباری #اعتراضات_مردمی #گشت_ارشاد
Amir Pouria
یادداشتی درباره‌ی وضعیت این روزهای جنبش اعتراضی خودجوش ایرانیان که جرقه‌اش را مرگ/قتل تکان‌دهنده و ناگاه مهسا/ژینا امینی زد @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

تصویر سیاه و سفید ِ زمینه، لحظه‌ای از برخورد مردم با یکی از "لباس-شخصی"هاست. خودشان خود را "بسیجی" می‌نامند. لابد این عنوان بهشان حس نبرد در راه خدا می‌بخشد.
عکس، متعلق به یکی از تجمعات دیروز رشت ِ خودم است.
اما این موقعیت‌ها به رشت و تهران و سقز -زادگاه مهسا یا ژینا امینی که مرگ/قتل دردآورش آتش زیر خاکستر خشم مردم را باز برافروخت- محدود نیست‌. از حضار هر صحنه‌ی مواجهه تا صدها واکنش در محیط مجازی، می‌توان آشکارا دید که مردم از دیدن ِ این نترسی‌ها چه طور به وجد می‌آیند. جایی که زنان پُر دِل ایرانی جلوی ماشین آب‌پاش می‌ایستند، روی ماشین‌ها می‌روند و روسری و مقنعه از سر می‌کِشند، موهای نازنين‌شان را به تیغ قیچی می‌سپارند یا چشم در چشم اعضای ریز و درشت نیروی انتظامی می‌ایستند و کم نمی‌آورند.
-----------------
همزمانی حضور ابراهیم رئیسی در نيويورک با این شدیدترین جلوه‌ی اعتراضات مردمی در کشوری که او به عنوان‌ رئیس جمهورش به این سفر رفته، اتفاقی کم و بیش استثنایی در تاریخ سیاسی معاصر است. باید دید سازمان ملل، مجامع بین‌المللی و محافل حقوق بشری، در مقابل حضور ناموجه او چه رفتاری بر اساس‌ چه میزان فهم نشان می‌دهند. خوش‌بختانه بهانه‌ی "بی‌خبری" از شرایط، با انتشار بس گسترده‌ی اخبار در ابعاد جهانی و بازنشر آنها توسط مشاهیر ادبی، سینمایی و ورزشی دنیا، این بار معنایی ندارد.
----------------
مسعود کیمیایی در "خط قرمز" ( ۱۳۵۹، فیلم توقیف‌شده‌اش بر اساس فیلمنامه‌ی "شب سمور" بهرام بیضایی) نوشته:《پُر دِلی از ترس میاد. ولی تو هنوز اون قدر نترسیدی که پُر دِل بشی》
شاید این جمله می‌توانست درباره‌ی مردم معترض سال‌های پیشین صدق کند. حالا و در این سال‌ها، مردم دیگر به قدر ِ بیش از کافی ترسیده‌اند‌. از حکومت و گارد ویژه و بسیجی‌ها و ابزار توی دست‌شان؟ نه، بلکه از تداوم بیشتر این حکومت. آن قدر ترسیده‌اند که پُر دِل شوند.
----------------
چه چیزی زیباتر از آن که این بار، مردان از پی ِ زنان بروند؟ چه چیزی درست‌تر و بامعناتر از این که شعار اصلی این حرکت اعتراضی، آن قدر انسانی باشد که حتی شبیه رسم رایج شعارها، خطاب و خشمی در آن معلوم نیست. انگار دارد طبیعی‌ترین توصیف را از زندگی ارائه می‌دهد:《زن، زندگی، آزادی》که از ایران دریغ شده است.
@amiropouria

#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#اعتراضات_مردمی
#اعتراضات_سراسری
#زن_زندگی_آزادی
#شهریور۱۴۰۱
Amir Pouria
‌ تصویر سیاه و سفید ِ زمینه، لحظه‌ای از برخورد مردم با یکی از "لباس-شخصی"هاست. خودشان خود را "بسیجی" می‌نامند. لابد این عنوان بهشان حس نبرد در راه خدا می‌بخشد. عکس، متعلق به یکی از تجمعات دیروز رشت ِ خودم است. اما این موقعیت‌ها به رشت و تهران و سقز -زادگاه…
‌نوشته‌ای از امیر پوریا درباره‌ی همراهی سینماگران با موج اعتراض‌های مردم در این روزهای شهریور ۱۴۰۱

تشخیص شرایط، فکر به این که هر همراهی با جریان خونخواهی و اعتراض‌های مردم، تا چه اندازه برای نظام و نمایندگان نگرشش گران تمام می‌شود، در احوال کنونی بسیار مهم‌تر از مواقع دیگر است. به خصوص که برای اولین بار به زیباترین شکل، پای چیزی در میان است که با وجود وجوه سیاسی و انسانی‌اش، با وجود ارتباط با حقوق بدیهی هر زن و هر فرد جامعه‌ی انسانی، به یک چالش "ایدئولوژیک" ربط دارد. یعنی چیزی که حکومت اسلامی همواره آن را تقدس‌آمیز دانسته و هیچ نوع بحثی را جایز نشمرده. شکاف برداشتن آن سد بلند در برابر آزادی‌های فردی که اسمش "حجاب اجباری‌"ست، به هر آدمی حق می‌دهد که فارغ از هر گفتار و رفتار قبلی خود، حالا نظرش را با هر بیانی که توان دفاع از آن را دارد، ابراز کند.
اگر تا دیروز و پریروز می‌دیدم دوستانی که همسو با خشم خودجوش مردم‌اند، کنش یا واکنش چند بازیگر و سینماگر را که عکس بدون روسری منتشر کرده‌اند، دست می‌اندازند، سکوت می‌کردم. در دل و ذهنم می‌گفتم نباید کار این سينماگران، از جمله مردانی که صادقانه رنج و زخم حاصل از فاجعه‌ی قتل مهسا/ژینا امینی را بازتاب می‌دهند، بی‌ارزش تلقی شود. نبايد بر آنها تاخت که پس چرا فلان موقع ناپیدا بودید و بهمان موضع را نگرفتید. باید استقبال کرد، وگرنه خیل آن همه که هنوز خاموش‌اند، خواهند گفت هر کاری بکنیم، چوب دوسرطلاییم و در هر حال همه آماده‌ی حمله به ما هستند.
اما حالا که یکی از همان نمایندگان نگرش رسمی و حاکم یعنی روزنامه‌ی "کیهان" به صراحت این همراه‌شدگان با اعتراضات سراسری را "تعدادی بازیگر از رده خارج" توصیف کرده، دیگر می‌توانیم به روشنی ببینیم که زیر سؤال بردن حرکت آنها، به سود کدام طیف است.
به جای تاختن بر آنهایی که تصور می‌کنیم چیزی برای از دست دادن نداشته‌اند، توقع داشته باشیم بقیه هم با مردم معترض همراه شوند.
اما چند جمله‌ی ساده هم رو به خود آنان که باورهای واقعی همدیگر را خوب می‌شناسیم: این که دودستی به قراردادهای بعدی با پروژه‌های طاق و جفت سینمایی یا تلویزیونی یا شبکه‌ی نمایش خانگی بچسبیم و اندوخته‌های کنونی، بس‌مان نباشد و ممنوع‌الکاری خودمان از به خطر افتادن جان و سلامت و حقوق این همه زنان ایرانی، برایمان نگران‌کننده‌تر باشد، از آن بزنگاه‌هاست که شاید یک بار در عمرمان پیش بیاید. انتخاب غلط در این بزنگاه، ایستادن در سمتی به غیر از سمت مردم، بعدها نمی‌گذارد خودمان را ببخشیم. حتی اگر به ظاهر در سمت مقابل نایستیم و فقط سکوت اختیار کنیم.

@amiropouria
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#سلبریتی
Amir Pouria
یکم اکتبر ۲۰۲۲ در سراسر جهان: "روز ایران" @amiropouria یادداشت امیر پوریا درباره‌ی خون زخم‌های پیشین که از دل زخم تازه سر برآورده است: از حامد اسماعیلیون تا بهرام بیضایی متن در ادامه می‌آید 👇
‌‌
تصویرهای خشم مردم را که‌می‌بینم، که با دست خالی، باتون‌به‌دست‌ها را فراری می‌دهند، از خودم می‌پرسم چرا این خشم در دی ۹۸ بعد از به خاک و خون غلتیدن ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی، به چنین نقطه‌ی اوجی نرسید؟
بعد از کشته‌شدن قاسم سلیمانی، حکومت با مانور روی تصویر دختر "سرلُخت" و زن چادری در مراسم او، روی پاک شدن رد سیاه کشتار و سرکوب آبان ۹۸ حساب کرده بود. ادعا می‌کرد اقشار مختلف مردم در حمایت از نظام، "وحدت" دارند.
۵ روز بعد، شلیک‌های سپاه پاسداران به هواپیما، بار دیگر بیزاری از نظام را به یاد مردم آورد (این را همیشه در دل و ذهن‌تان تکرار کنید: شلیک دو موشک؛ که دیگر نمی‌تواند اتفاقی و سهوی باشد و نتیجه‌ی هدف‌گذاری‌ست). جان باختن تمامی ِ سرنشینان هواپیما و ۷۲ ساعت لاپوشانی خبر شلیک، وضع عدم مشروعیت جمهوری اسلامی را وخیم‌تر کرد. آن زخم، باز مانده. مثل آن دیالوگ منوچهر فرید در "چریکه‌ی تارا"ی بهرام بیضایی، "هر روز از آن خون تازه بیرون می‌زند".

از خرده‌مدیرها تا دانه‌درشت‌ها، خیلی از آدم‌های رژیم این روزها گفته‌اند مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه قرار داده‌اند. البته که همین طور است. این قتل تازه، فقط تیر خلاص بود. دلایل قبلی، زخم‌ها و خشم‌های قبلی، همه روی هم تل‌انبار شده بود و حالا از دل زخم نو دارد بیرون می‌جهد. باشید تا صبح دولت‌تان بدمد.

این میان، صفحه‌ی حامد اسماعیلیون که نقش خود در جایگاه نماینده‌ی قربانیان این ۴۳ سال و اندی ستم را خوب دریافته، دارد به تنهایی همپای یک نهاد بین‌المللی، تجمعات اعتراضی بیرون از ایران را اطلاع‌رسانی می‌کند. به قول دوستی، با گستردگی کارش حتی می‌توانیم کلی نمره‌ی جغرافیای خودمان را بالا ببریم: من یکی تا‌ پیش از تجمعی که او خبررسانی کرد، نمی‌دانستم همین ایالت معروف اونتاریو در کانادا که تورنتو مرکزش است، شهری هم‌نام "لندن" دارد. و به گمانم جز دوستداران سریال "فرندز"، کسی در ایران از وجود شهری به نام تولسا در ایالت اوکلاهمای آمریکا (تبعیدگاه موقت چندلر بینگ) باخبر نبود!

این تجمع‌ها در حمایت از معترضان ایران، فردا شنبه یکم اکتبر ۲۰۲۲ در بیش از ۱۰۰ شهر دنیا برپا می‌شود. گردهمایی اينجا در پراگ را آخر همین تصویرها آورده‌ام.

برای درک عظمت جهانی‌اش، سری به صفحه‌ی حامد بزنید. حتی برای لایک کردن‌شان وقت کم می‌آورید.

فردا در اروپا، آمریکای شمالی و اقیانوسیه، عملاً "روز ایران" است.

شما تنها نیستید.

@amiropouria

#مهسا_امینی
#حامد_اسماعیلیون
#پرواز_اوکراین
#حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی
#پراگ
#منوچهر_فرید
#بهرام_بیضایی
#چریکه_تارا
#فرندز
Amir Pouria
عکس‌هایی که قبلاً باید قایم می‌کردیم و حالا نشانه‌ی حمایت از ترانه علیدوستی به حساب می‌آیند: یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی تغییر انتخاب و تصمیم جامعه‌ی ایران، به دنبال تغییر تصمیم زنان این جامعه @amiropouria متن در ادامه می‌آید👇

به عکس‌هایی که افراد و نهادهای مختلف برای اعلام حمایت از ترانه علیدوستی انتخاب کرده‌اند، نگاه کنید. اتفاقی در آنها افتاده که فقط ما می‌فهمیم: ما که در ایرانِ بعد از انقلاب مثلاً اسلامی با ریاکاری و دوگانه‌زیستی‌، روزگار گذرانده‌ایم.
هم‌بازی‌ها و همکاران علیدوستی در سینمای ایران، سعی کرده‌اند عکسی از او منتشر کنند که خود اصلی و واقعی‌اش در آن دیده می‌شود. یعنی زنی طبیعی که در جمع نزدیکانش، فارغ از جنسیت آنها، چیزی سرش نمی‌گذارد.
صدها و هزاران عکس اینچنینی از هر زن ایرانی در گوشی‌ها و آلبوم‌های نزدیکانش هست. اما همان قدر که حالا انتشارشان به معنای حمایت از اعلام بی‌اعتقادی ِ علیدوستی به حجاب اجباری‌ست، سال‌های سال، رفاقت و رازداری این بود که هر کسی آن عکس‌ها را پیش خودش نگه می‌داشت و فقط عکس‌هایی را به چشم دیگران می‌رساند که شالی، روسری‌ای، کلاهی، بالاخره یک کوفتی بر سر او باشد!
اما برای خیلی از حامیان بین‌المللی او این جنبه از "انتخاب عکس"، طبیعتاً آن اهمیت را ندارد. اعلام حمایت، مهم‌تر است؛ حتی با عکسی که حجاب کامل یا نصفه‌نیمه بر سر او باشد.
***
فقط ۵ روز از بازداشت علیدوستی گذشته و انبوه واکنش‌ها و اعتراض‌های بین‌المللی و داخلی به این کنش فراقانونی، همچنان ادامه‌ دارد و بیشتر می‌شود. برای دستگیری او دلایلی مبهم از دل پرونده‌ای "در دست تکمیل" ذکر شد که یکی از آنها، آن که می‌گفت《ترانه علیدوستی در مورد برخی ادعاهای مطرح‌شده‌اش مستندی و سندی ارائه نکرد》بسیار سوررئال بود! از هزاران جلوه‌ی ستم و سرکوب جمهوری اسلامی، یکی هم این است که در انظار عموم و اخبار رسمی، بالای سرت چماق می‌گیرد تا بگوید که بی‌خود گفتی که چماق بر سر مردم کوفتیم! وقتی سازمان‌های بین‌المللی هنوز می‌خواهند برای واقعیت عریانی که در این حجم عظیم تصاویر ویدئویی از کف خیابان‌ها و کوچه‌های شهرها و روستاهای ایران دیده‌اند و می‌بینند، "کمیته‌ی حقیقت‌یاب" اعزام کنند، دیگر از خود سیستم حاکم نباید تعجب کرد که بازداشت می‌کند به جرم این که گفتی قبلاً دیگران را بازداشت کرده!
***
اما چیزی که این نظام نمی‌فهمد و فعلاً اصرار دارد که نفهمد، این است که زنان این جامعه، دیگر در آن تغییر رفتار، همان که با ماجرای انتخاب عکس‌های قبلاً مخفی‌شده توضیح دادم، تردیدی ندارند. به این معنا، هیچ گوشه و تصویر و لحظه‌ی این جامعه دیگر به پیش از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ - روز جان‌سپاری مهسا امینی- برنمی‌گردد. روزی که برای مردم سیاه بود؛ اما برای جمهوری اسلامی، سیاه‌تر خواهد شد.
@amiropouria

#ترانه_علیدوستی
#taranehalidoosti
#حجاب_اجباری
Amir Pouria
این ویدئوی ۵ دقیقه‌ای، بخشی از حرف‌های خانم پانته‌آ بهرام است. ویدئوی کامل و ۸ دقیقه‌ای را در صفحه‌ی خود او ببینید: https://www.instagram.com/reel/CoUsFECqpxg/?igshid=YmMyMTA2M2Y= و شرحی بر نکته‌ی اصلی حرف‌هایش را در ادامه بخوانيد: @amiropouria
‌‌یادداشت امیر پوریا:


ساده‌انگاری‌ست اگر گمان کنیم آن چه پانته‌آ بهرام می‌گوید فقط جوابیه‌ای به تُرَّهات ابوالقاسم طالبی و خنده‌های روی پوز بهروز افخمی‌ست. او دارد به ریشه‌ی اعتراض‌های امسال مردم اشاره می‌کند که قدمتی چنددهه‌ای در ذهن‌ها و حس‌ها داشته و بعد از سال‌ها و بارها ابراز جسته و گریخته، دیگر به طور همگانی آشکار شده‌. با شنيدن خاطره‌ی تلخ او از سال ۱۳۷۲، هر کداممان در هر سن و نسلی که باشیم، می‌توانیم در لحظه خاطرات پرشماری به یاد آوریم از برخوردهای تحمیلی، تحکم‌آمیز، سرکوبگرانه و چندش‌آور رده‌های مختلف افراد و نهادهای وصل به جمهوری اسلامی، از حراست دانشگاه‌ها و سازمان‌های گوناگون و انجمن اسلامی‌ها تا کمیته و ایست-بازرسی و پاسگاه نیروهای ضدامنیتی و ضدانتظامی. از تحقیر و توهین و سیلی و تهدید و بازداشت بابت همراه داشتن مشروب تا همراهی با جنس مقابل تا دورانی که نوار کاست و ویدئو و سی‌دی به‌تنهایی جرم انگاشته می‌شد! و تمام اینها برای زنان، بابت فشار همیشگی حجاب اجباری، چند برابر بود. وضعیتی که هر کس سنش بیشتر است، سال‌های طولانی‌تری در حال تحمل آن بوده و حالا طبعاً حق دارد با خشمی شدیدتر، آن "تکه-پارچه" را کنار بیاندازد.
آن چه در پس حرف‌های خانم بهرام جای توجه دارد، رشد تدریجی درخت تناور خشم مردم است که برای برخی از ما با از دست رفتن تمام سال‌های جوانی و فرصت‌های برنگشتنی آن همراه شده و جسارت یا قطع امید یا به سیم آخر زدن، تازه خودش را نشان داده.
خودفریبی و غفلت بلاهت‌بار حامیان ناچیز حکومت، نتیجه‌ی در نظر نگرفتن همین قدمت نارضایتی و تهوع مردم از صدر تا ذیل این سیستم است. دون‌پایه‌ترین اعضای این اتحادیه‌ی ابلهان در قالب جوجه-سایبری‌ها می‌کوشند در شبکه‌های اجتماعی اینجا و آنجا کامنتی بگذارند تا به نظر نیاید همه‌ی مردم خواهان اتمام این حکومت‌اند. از روش‌های نخ‌نمای آنان، یکی هم این است که بگویند اعتراض‌ها تمام شده و کف خیابان دیگر خبری نیست. این همان خودفریبی‌ست که گفتم. نمی‌خواهند بپذیرند که دیگر پرده برافتاده و اطمینان حاکمیت به نفرت تمام‌عیار مردم، از هر دوره‌ی دیگری بیشتر شده و این، نیازی به تکرار شعارها در خیابان‌ها یا جلوی پنجره‌ی خانه‌ها ندارد. این وضعیت به دلیل همین قدمت و ریشه‌داری ِ نفرت، وضعیتی بی‌بازگشت است. برای هر کسی از خیلی خیلی قبل شروع شده و فقط زمان ابراز آن، زمان جرأت پیدا کردن، زمان قطع امید کردن، زمان زدن به سیم آخر، دیر و زود داشته و دارد.
حالا و با این توضیح، آن بخش از اعضای دانه‌درشت اتحادیه‌ی ابلهان که گهگاه پشت تریبون‌ها می‌گویند "مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه کردند"، خوب است به این جملات خانم بهرام فکر کنند: "این ترومایی‌ست که سال‌هاست داریم تحمل می‌کنیم".
@amiropouria

#پانته_آ_بهرام
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
درباره‌ی سیزده به دری که برخلاف تمام سیزده‌های مبارک قبلی، این بار به نحوست دچار شده!/یادداشت امیر پوریا:

در ایران که ساعت ۲ بعد از نیمه‌شب است. اینجا هم شب از نیمه گذشته. من اما دارم به اتفاقاتی فکر می‌کنم که فردا زندگی معمول مردم را در این همه پارک و فضای سبز و میدان و میدانچه و باغ و باغچه در جای‌جای ایران، ناآرام خواهد کرد. یکی از معدود رسوم همگانی "خارج از خانه" را به کامشان تلخ خواهد کرد. رسم چهارشنبه سوری را که حکومت با تمام بگیر و ببندها و تهدیدها نتوانست از سکه بیاندازد. به وفور فحش خورد و ناسزاهایی که سزایش بود، شنید.
حالا و در آیین زیبای ایرانی ِ زدن به دل طبیعت، در سیزده به در سال ۱۴۰۲، عمال حکومت به بهانه‌ی ایدئولوژیک و تحمیلی و نفرت‌آور "مقابله با روزه‌‌خواری" یا به عبارت مضحک‌تر " برخورد با تظاهر به روزه‌خواری در ملاء عام"، بسیج شده‌اند که همین یک روز پیک‌نیک پر از مهر و رقص و خوراکی و صفای خانوادگی را هم از ایرانیان ِ انسان و انسان‌های ایرانی بگیرند.

چه لبخندها و سرخوشی‌هایی که فردا به خشم و بیزاری بیشتر از حقنه کردن ِ دین بدل خواهد شد. سیزده به در ِ اول ِ بعد از کشته شدن مهسا امینی، سیزده به در ِ سال ِ بعد از انقلاب ۱۴۰۱، انگار طبق تقدیری عجیب با ماه رمضان همزمان شده تا خوب در جان و ذهن همه‌ی ما -حتی آنان که خود به این ماه و آیینش باور دارند- ثبت شود که وقتی از حجاب اجباری، دین اجباری، پوشش اجباری و نوع زیست اجباری حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم.

گرسنگی اجباری که البته حوزه‌ی تخصصی این حکومت بوده و هست!
@amiropouria
#روزه
#رمضان
#ماه_رمضان
#روزه_داری
#روزه_خواری
#زندگی_نرمال
#ایدئولوژی
#دین_اجباری
#حجاب_اجباری
#سیزده_بدر
#سیزده_به_در
#سیزده_فروردین
#۱۳فروردین
#انقلاب۵۷
#انقلاب۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی

در آستانه‌ی سالگرد جان باختن مهسا امینی و سالگرد خونخواهی او، تناقضی در ذهنم رژه می‌رود و بر سرم می‌کوبد:

از طرفی می‌گویم اگر یک سال پیش کسی چون مهدی یراحی ترانه‌ای چون "روسریتو..." می‌خواند، مردم می‌گفتند ببین پشتش به کی و به کجا گرم است؛ و اگر او را می‌گرفتند، مردم می‌گفتند یعنی نمی‌دانست که وقتی چنین چیزی علیه حجاب بخواند، می‌ریزند و می‌برندش؟
اما حالا هر انسان ایرانی و هر ایرانیِ انسان با خبر دستگیری او، با دیدن عکس‌های دستگیری‌اش و نوع حمله‌ی وحوش سلب امنیت به او (که البته تصاویرش را خودشان به قصد ایجاد رعب و وحشت، منتشر کرده‌اند) به جای ترس، دندان بر هم می‌فشارد و خشم بر اندوه می‌افزاید و برای هر مقاومت و مبارزه‌ای که از دستش برآید، انگیزه می‌گیرد و به اجرای این ترانه و شرایط کنونی مهدی یراحی، صفتی جز "شجاعت" و عنوانی جز "کنار مردم ایستادن" نسبت نمی‌دهد.
اینها یعنی که خیلی خیلی پیش افتاده‌ایم. آگاهی، رو به گسترش است و همین‌ها حاکمیت را متزلزل می‌کند. حاکمیتی که
در ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ و قبل از شهریور ۱۴۰۱، به سکوت و پذیرش عمومی، متکی بوده.

اما از طرف دیگر وقتی می‌بینم مهدی یراحی تنهاست و کس دیگری از بین این همه هنرمند، چه همکار او و چه در زمينه‌های هنری دیگر، در مرزهای ایران، اثر اعتراضی آشکار یا حتی پنهان خلق نمی‌کند و کلام اعتراضی به زبان و قلم جاری نمی‌کند، به خودم می‌گویم حالاحالاها مانده تا آگاه شویم. به خودم هشدار می‌دهم که خیلی ی ی ی ی کار داریم.

شاید برآیند این دو نگاه، این باشد که برخلاف اغلب جوامع انسانی، در ایران امروز، هنرمندان از مردم به شدت عقب‌‌اند. چه در درک و آگاهی از لزوم زوال این حکومت؛ و چه در شجاعت و ایستادگی و مبارزه‌ی مدنی.

چه بی‌هنریِ تباه و مضمحلی‌ست این گونه هنرمندی!

زنده باد مهدی یراحی و بیش باد همچون او

@amiropouria

#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #سرکوب_معترضان #زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید #مردم #حجاب_اختیاری #حجاب_اجباری #روسریتو #مهدی_یراحی #هنرمند #هنرمندان_ایرانی #خاک_تو_سر_ما_کنن
Amir Pouria
متن در ادامه می‌آید 👇 @amiropouria
مرسی آقای طاطایی عزیز. اگر همراهی شما نبود تحمل این روزها خیلی سخت بود. و عذر میخوام که موکل سر به راهی نبودم. مطمئنم آدمی به بزرگواری شما درک میکنه. بابت همه چی ازتون ممنونم.

@amiropouria

#ژن_ژیان_ئازادی

#رویا_حشمتی #قهرمان #حجاب_اجباری
Amir Pouria
به همین مناسبت، فردا پنج‌شنبه ۵ سپتامبر همزمان با نمایش فیلم "شاهد" ساخته‌ی نادر ساعی‌ور در فستیوال ونیز، ویدئوی نه چندان مفصل و نه خیلی مختصری در کانال یوتوب بنده منتشر خواهد شد @amiropouria
امروز پنجم سپتامبر فیلم "شاهد" ساخته‌ی نادر ساعی‌ور با فیلمنامه‌ی او و جعفر پناهی و با بازی مریم بوبانی، غزل شجاعی، هانا کامکار، نادر نادرپور و عباس ایمانی در هشتاد و یکمین دوره‌ی بی‌یناله، فستیوال فیلم ونیز ۲۰۲۴ به نمایش درمی‌آید.
این سومین فیلم بلند ساعی‌ور است و دو فیلم قبلی‌اش "نامو یا بیگانه" و "بی‌پایان" به جلوه‌هایی از حضور مأموران امنیتی جمهوری اسلامی در لابه‌لای مردم عادی می‌پرداخت که به باورم در سینمای ایران بی‌سابقه است؛ و حتی در زیست جاری ما هم.
اگر درباره‌ی او که فیلمنامه‌نویس دو فیلم "سه رُخ" و "خرس نیست" چعفر پناهی هم بوده، چندان نمی‌دانید، ویدئوی نه‌چندان طولانی و نه خیلی مختصری در معرفی کار و کارنامه‌اش امروز در کانال یوتوبی بنده تقدیم می‌شود.
ساعی‌ور به تازگی در گفتگوی بابک غفوری‌ آذر با او در "رادیو فردا" درباره‌ی تجربه‌ی فیلمبرداری فیلم "شاهد" در ایران، آن هم بدون درخواست مجوز و بدون گردن گذاشتن به قوانین سانسور و حجاب اجباری، گفته است: «الان در سینمای ایران فضایی است که برای عده‌ای همکاری با فیلم‌هایی که حجاب را رعایت نمی‌کنند، کاملاً پذیرفته شده است. جالب این است که برخی به ما می‌گفتند اگر باحجاب فیلمبرداری می‌کنید، ما نمی‌آییم. الان بازیگران زن در ایران به دو دسته تقسیم شده‌اند؛ بازیگرانی که شرط‌شان بی‌حجاب بودن فیلم است و دیگرانی که باحجاب بودن کار.»
معتقدم برای انسان ایرانی و ایرانی ِ انسان، یعنی هر کس که به دستاوردها، رنج‌ها و زخم‌های معترضان و زنان در خیزش "زن زندگی آزادی" و بعد از آن احترام می‌گذارد، توجه نشان دادن به این سینمای مستقل، بسیار لازم‌تر از دنباله‌روی کورکورانه از تبلیغات رسمی و ستاره‌بازی سینمای دارای مجوز است.‌

@amiropouria

لینک ویدئو:

https://youtu.be/A3RGkhhsfSY

#نادر_ساعی_ور #جعفر_پناهی #مریم_بوبانی #هانا_کامکار #غزل_شجاعی #فستیوال_ونیز #سینمای_مستقل ##سینمای_زیر_زمینی #سانسور #حجاب_اجباری #حجاب_اختیاری #زن_زندگی_آزادی