Amir Pouria
ما در چه دوران و جهانی زندگی میکنیم؟/ برابرگذاری دو فیلم بیربط از سینمای روز و دههی ۱۹۹۰ به لحاظ پرداخت مضمون تنوع نژادی: یادداشتی از امیر پوریا @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
ما در کدام زمان و جهان زندگی میکنیم؟
عصر یک روز هفتهی پیش، "دنیای ژوراسیک: سلطه" (یا قلمرو)، فیلم ششم از این فرنشایز را در سینما دیدیم و شبش فیلم دهه نودی کم و بیش مهجور، ساده و ملودرام "خانهای از آن ِ خودمان" را در خانه. فیلمی که تماشای شیرینی و مادرانگی ِ کتی بیتس در آن، مثل همیشه یادآوری بازی اسکاری او در "میزری" را رعبآورتر جلوه میدهد.
این را بگویم که اصلاً ضدیتی با نوع تعلیق لوناپارکوار ِ ژوراسیکها ندارم و همچنان ساختن "پارک ژوراسیک" اول و "فهرست شیندلر" در یک سال، یکی از دهها دلیل تعظیمم به محضر استیون اسپیلبرگ است. این را هم اضافه کنم که این "ژوراسیک" اخیر از دو قسمت قبلی مجموعهی دوم یعنی "دنیای ژوراسیک"، دستکم به دلیل تلفیق چند نوع هیجان و از جمله بخش دیوانهوار فرار از دیناسورها با موتور(!)، سرپاتر است.
اما برابرگذاری دو فیلم ِ تا این اندازه بیربط، فقط از منظر یکی از مضامین بسیار فرعی هر دوست: تنوع نژادی.
در "خانهای از آن ِ خودمان"، مردی که خانم مامان-مجرد آمریکایی با بچههای قد و نیمقدش میخواهد از او با پول ِ نداشتهاش خانه بخرد، یک مهاجر اهل آسیای جنوبشرقی به نام آقای مونیموراست که در فیلم به ملیت دقیقش اشاره نمیشود. اما درکش از موقعیت در کنار منش و مهربانی، از او شخصیتی ازیادنرفتنی میسازد.
در نماها و نریشن پایانی "ژوراسیک" اخیر اما همدوانی فیل و دایناسور و همپروازی ِ تراسورها (دایناسورهای پرنده)
Pterasaur
و عقاب و کرکس، قرار است مشوق همزیستی صلحآمیز نژادهای گوناگون در کنار هم باشد!
از طرف دیگر، در "خانهای از آن ِ خودمان"، حجم قابل ملاحظهای از آن چه تبعیض در حق زنان و نیز طبقهی کارگر است، در زندگی خانم لِیسی، اخراجش از کارخانه و مسائل بچههایش که آنها را "قبیلهی لِیسی" صدا میزند، جریانی مداوم، تلخ و ملموس دارد.
اما جلوهی ظاهری این حقوق در "ژوراسیک" اخیر این است که وقتی کریس پرَت برای نجات برایس دالاس هاوارد و دخترش خود را به آب و آتش میزند، خانم خلبان ماهری که دیواندا وایز بازیاش میکند، میگوید: "منم عین خودت عاشق موقرمزهام"! تا به این ترتیب، بدون هیچ ربطی به کل داستان و این موقعیت، بدانیم او یک رنگینپوست ِ همجنسگراست و فیلم به این روش دودوتا چهارتایی، دمدستی و بدون عمق و ظرافت، خودش را مدعی حمایت از برابری نژادی و گرایشهای جنسی جا بزند!
سؤال این است که چطور کار ارائهی مضمون در سینمای روز دنیا به همانندی تام با شعارزدگی سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی در دههی ۱۳۶۰ رسید؟!
#تنوع_نژادی #پارک_ژوراسیک #دنیای_ژوراسیک #کتی_بیتس
@amiropouria
ما در کدام زمان و جهان زندگی میکنیم؟
عصر یک روز هفتهی پیش، "دنیای ژوراسیک: سلطه" (یا قلمرو)، فیلم ششم از این فرنشایز را در سینما دیدیم و شبش فیلم دهه نودی کم و بیش مهجور، ساده و ملودرام "خانهای از آن ِ خودمان" را در خانه. فیلمی که تماشای شیرینی و مادرانگی ِ کتی بیتس در آن، مثل همیشه یادآوری بازی اسکاری او در "میزری" را رعبآورتر جلوه میدهد.
این را بگویم که اصلاً ضدیتی با نوع تعلیق لوناپارکوار ِ ژوراسیکها ندارم و همچنان ساختن "پارک ژوراسیک" اول و "فهرست شیندلر" در یک سال، یکی از دهها دلیل تعظیمم به محضر استیون اسپیلبرگ است. این را هم اضافه کنم که این "ژوراسیک" اخیر از دو قسمت قبلی مجموعهی دوم یعنی "دنیای ژوراسیک"، دستکم به دلیل تلفیق چند نوع هیجان و از جمله بخش دیوانهوار فرار از دیناسورها با موتور(!)، سرپاتر است.
اما برابرگذاری دو فیلم ِ تا این اندازه بیربط، فقط از منظر یکی از مضامین بسیار فرعی هر دوست: تنوع نژادی.
در "خانهای از آن ِ خودمان"، مردی که خانم مامان-مجرد آمریکایی با بچههای قد و نیمقدش میخواهد از او با پول ِ نداشتهاش خانه بخرد، یک مهاجر اهل آسیای جنوبشرقی به نام آقای مونیموراست که در فیلم به ملیت دقیقش اشاره نمیشود. اما درکش از موقعیت در کنار منش و مهربانی، از او شخصیتی ازیادنرفتنی میسازد.
در نماها و نریشن پایانی "ژوراسیک" اخیر اما همدوانی فیل و دایناسور و همپروازی ِ تراسورها (دایناسورهای پرنده)
Pterasaur
و عقاب و کرکس، قرار است مشوق همزیستی صلحآمیز نژادهای گوناگون در کنار هم باشد!
از طرف دیگر، در "خانهای از آن ِ خودمان"، حجم قابل ملاحظهای از آن چه تبعیض در حق زنان و نیز طبقهی کارگر است، در زندگی خانم لِیسی، اخراجش از کارخانه و مسائل بچههایش که آنها را "قبیلهی لِیسی" صدا میزند، جریانی مداوم، تلخ و ملموس دارد.
اما جلوهی ظاهری این حقوق در "ژوراسیک" اخیر این است که وقتی کریس پرَت برای نجات برایس دالاس هاوارد و دخترش خود را به آب و آتش میزند، خانم خلبان ماهری که دیواندا وایز بازیاش میکند، میگوید: "منم عین خودت عاشق موقرمزهام"! تا به این ترتیب، بدون هیچ ربطی به کل داستان و این موقعیت، بدانیم او یک رنگینپوست ِ همجنسگراست و فیلم به این روش دودوتا چهارتایی، دمدستی و بدون عمق و ظرافت، خودش را مدعی حمایت از برابری نژادی و گرایشهای جنسی جا بزند!
سؤال این است که چطور کار ارائهی مضمون در سینمای روز دنیا به همانندی تام با شعارزدگی سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی در دههی ۱۳۶۰ رسید؟!
#تنوع_نژادی #پارک_ژوراسیک #دنیای_ژوراسیک #کتی_بیتس
@amiropouria