Amir Pouria
یادداشتی از امیر پوریا دربارهی پیتر بروک و فیلم مهم او در سینمای مدرن اروپای دههی شصت، "مدراتو کانتابیله": حضور عشاق در غیاب شبانه @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
از چند روز پیش که پیتر بروک درگذشت، در بیشتر ارجاعهای فارسیزبان، او را شبیه هنرمندی ترسیم کردند که تمام اهمیتش به گذر از ایران و همکاری با ایرانیها برمیگشت. اگر هم کمی او را وسیعتر دیدند، به نقش مهمش در تئاتر جهان و بدعتهایی که گذاشت، اشاره کردند.
اما کار بروک در سینما و سینمای مدرن هم کمبها نبود. بعد از فیلم اولش (یک موزیکال اپرایی)، فیلم دوم یعنی"مُدِراتو کانتابیله"را در ۱۹۶۰ از روی رمان مارگریت دوراس، از مهمترین نویسندگان جریان رمان نوی فرانسه ساخت که برای من از دو جهت، فراموشنشدنی بود و ماند:
اول این که سال ۱۳۷۱، اولین سالی که برای تماشای فیلمهای جشنواره فجر بدون صف و محدودیت، کارت مطبوعاتی داشتم، نسخهی ۳۵ میلیمتری آن را بر پردهی سینما دیدم ( در بخشی از جشنواره با عنوان عجیب "ریشه در باد" که فیلمهایی از فیلمسازان غیرفرانسوی در دل سینمای فرانسه را جمع کرده بودند و طبعاً تنها معیارش هم لباسهای پوشیده، بوسهها و آغوشهای نهچندان پرشمار و نیاز به سانسور کم بود! از جمله همین فیلم که با وجود زمینهی عاشقانه، حتی یک بوسه ندارد).
و دوم این که در نمایش رابطهای بهشدت عمیق و عاشقانه اما شکلنگرفته، فیلمی منحصربهفرد است. انگار کل رابطه، یک پدیدهی ذهنیست بر مبنای فرض شکلگیری یک رابطهی موازی همزمان با تأهل زن: اگر وارد این رابطه شوم چه میشود؟ کیفیتی ذهنی مانند این سکانس که یک تم پیانوی کاملاً "مدراتو کانتابیله" (ملایم و ملودیک) را از اعماق ذهن ژان مورو (برندهی جایزهی بهترین بازیگر زن فستيوال کن برای همین فیلم) بیرون میکشد و "تنهایی در میان جمع" را با تداعی تصویر مکانهایی که او در طول قدم زدن با مرد/ژان پل بلموندو دیده بود، همراه میکند. چه همان سالها در فیلم "کسوف" آنتونیونی که آخرش دوربین به محلهای احتمالی دیدار مونیکا ویتی و آلن دلون میرفت اما خودشان نمیرفتند، چه بعدها در مثلاً اپیزود وونگ کار-وای در فیلم "استخدام"
Hire
که مرد رانندهی بیامدبلیو (کلایو اوون) وارد رابطه با زن متأهل (آدریانا لیما) نمیشد، بارها یاد فیلم پیتر بروک افتادم.
جایی از اواخر "مدراتو کانتابیله" که در اکران جهانی نامش "هفت روز، هفت شب" شد، بلموندو میگوید که هفت روز از دیدار او و زن میگذرد. ژان مورو اما او را تصحیح میکند: "هفت شب". آنها پیش از آن دیدار شبانه نداشتند. ولی برای زن، رابطهشان بيشتر در شبها که پیش هم نبودهاند، طی شده: همچنان در ذهن، با فرضها و فکرها که تمامی ندارند.
@amiropouria
#پیتر_بروک #میکل_آنجلو_آنتونیونی #مارگریت_دوراس #مدراتو_کانتابیله
از چند روز پیش که پیتر بروک درگذشت، در بیشتر ارجاعهای فارسیزبان، او را شبیه هنرمندی ترسیم کردند که تمام اهمیتش به گذر از ایران و همکاری با ایرانیها برمیگشت. اگر هم کمی او را وسیعتر دیدند، به نقش مهمش در تئاتر جهان و بدعتهایی که گذاشت، اشاره کردند.
اما کار بروک در سینما و سینمای مدرن هم کمبها نبود. بعد از فیلم اولش (یک موزیکال اپرایی)، فیلم دوم یعنی"مُدِراتو کانتابیله"را در ۱۹۶۰ از روی رمان مارگریت دوراس، از مهمترین نویسندگان جریان رمان نوی فرانسه ساخت که برای من از دو جهت، فراموشنشدنی بود و ماند:
اول این که سال ۱۳۷۱، اولین سالی که برای تماشای فیلمهای جشنواره فجر بدون صف و محدودیت، کارت مطبوعاتی داشتم، نسخهی ۳۵ میلیمتری آن را بر پردهی سینما دیدم ( در بخشی از جشنواره با عنوان عجیب "ریشه در باد" که فیلمهایی از فیلمسازان غیرفرانسوی در دل سینمای فرانسه را جمع کرده بودند و طبعاً تنها معیارش هم لباسهای پوشیده، بوسهها و آغوشهای نهچندان پرشمار و نیاز به سانسور کم بود! از جمله همین فیلم که با وجود زمینهی عاشقانه، حتی یک بوسه ندارد).
و دوم این که در نمایش رابطهای بهشدت عمیق و عاشقانه اما شکلنگرفته، فیلمی منحصربهفرد است. انگار کل رابطه، یک پدیدهی ذهنیست بر مبنای فرض شکلگیری یک رابطهی موازی همزمان با تأهل زن: اگر وارد این رابطه شوم چه میشود؟ کیفیتی ذهنی مانند این سکانس که یک تم پیانوی کاملاً "مدراتو کانتابیله" (ملایم و ملودیک) را از اعماق ذهن ژان مورو (برندهی جایزهی بهترین بازیگر زن فستيوال کن برای همین فیلم) بیرون میکشد و "تنهایی در میان جمع" را با تداعی تصویر مکانهایی که او در طول قدم زدن با مرد/ژان پل بلموندو دیده بود، همراه میکند. چه همان سالها در فیلم "کسوف" آنتونیونی که آخرش دوربین به محلهای احتمالی دیدار مونیکا ویتی و آلن دلون میرفت اما خودشان نمیرفتند، چه بعدها در مثلاً اپیزود وونگ کار-وای در فیلم "استخدام"
Hire
که مرد رانندهی بیامدبلیو (کلایو اوون) وارد رابطه با زن متأهل (آدریانا لیما) نمیشد، بارها یاد فیلم پیتر بروک افتادم.
جایی از اواخر "مدراتو کانتابیله" که در اکران جهانی نامش "هفت روز، هفت شب" شد، بلموندو میگوید که هفت روز از دیدار او و زن میگذرد. ژان مورو اما او را تصحیح میکند: "هفت شب". آنها پیش از آن دیدار شبانه نداشتند. ولی برای زن، رابطهشان بيشتر در شبها که پیش هم نبودهاند، طی شده: همچنان در ذهن، با فرضها و فکرها که تمامی ندارند.
@amiropouria
#پیتر_بروک #میکل_آنجلو_آنتونیونی #مارگریت_دوراس #مدراتو_کانتابیله