Forwarded from Iranwire
🔹 محمدعلی کشاورز؛ پیش از مرگش خاطره شده بود
«ونسا ردگریو»، بازیگر انگلیسی مشهور و برنده اسکار نقش مکمل برای فیلم «جولیا» (فرد زینهمان، ۱۹۷۷) سال گذشته در ۸۳ سالگی در دو فیلم مهم روز (به ترتیب، «جورجتاون» و «خانم لوری و پسرش») نقش زنانی را ایفا کرد که سن و سال بالای آنها بخش مهمی از زمینههای مضمونی و داستانی فیلم را شکل میداد. نه با گریم، سن او را پایین آوردند و نه نقشی تزیینی و جانبی به او سپردند که مانند نمونههای اسفباری در سینمای ایران، به نظر بیاید تنها دلیل انتخابش نوعی ترحم بوده است.
به تعبیر دیگر، فیلمنامه برای کهولت سنی او نوشته شده و اینگونه نبوده که نقش را به ضربوزور، به قامت او بدوزند. این تنها یک نمونه است و در جهان، بازیگرانی که در نهمین دهه عمر خود برای نقش اصلی یا نقش مهمی در فیلمی آماده میشوند، فراواناند.
در سینمای ایران، بسیاری بازیگران در همان حال که زندهاند، عملا دیگر به خاطرهها پیوستهاند. نهفقط ازاینجهت که میزان قدمت و ارزش نقشهایشان حتی در زمان حیات، ماندگاری آنها را تضمین میکند. بلکه بیشتر به این دلیل که همه میدانند دیگر نقش شایستهای برای آنها نوشته نمیشود.
گاه حتی تلاش برای بازگرداندن آنها به پرده سینما باآنکه در ظاهر، با ادعای احترام به پیشکسوتان همراه است، در عمل به نقض غرض بدل میشود و شان و جایگاه آنان را بهدرستی در نظر نمیگیرد.
اتفاقی که در تنها نوبت بازگشت زندهیاد «ناصر ملکمطیعی» به سینمای این دههها در ایران روی داد و با بازی در فیلم «نقش نگار»، در نقشی خنثی حاضر شد که هر بازیگر پابهسنگذاشته دیگری میتوانست جایگزین او باشد و ویژگی بهیادماندنی خاصی نداشت؛ بهجای آنکه بعد از آن همه سال ممنوعیت و گوشهنشینی با منزلتی در خور نام خود روبهرو شود. درنتیجه، نقش و فیلم هیچ شوقی در خود بازیگر و حتی در مخاطب پدید نیاورد.
ادامه گزارش امیر پوریا را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #خبرنگاری_جرم_نیست #محمدعلی_کشاورز
@Farsi_Iranwire
«ونسا ردگریو»، بازیگر انگلیسی مشهور و برنده اسکار نقش مکمل برای فیلم «جولیا» (فرد زینهمان، ۱۹۷۷) سال گذشته در ۸۳ سالگی در دو فیلم مهم روز (به ترتیب، «جورجتاون» و «خانم لوری و پسرش») نقش زنانی را ایفا کرد که سن و سال بالای آنها بخش مهمی از زمینههای مضمونی و داستانی فیلم را شکل میداد. نه با گریم، سن او را پایین آوردند و نه نقشی تزیینی و جانبی به او سپردند که مانند نمونههای اسفباری در سینمای ایران، به نظر بیاید تنها دلیل انتخابش نوعی ترحم بوده است.
به تعبیر دیگر، فیلمنامه برای کهولت سنی او نوشته شده و اینگونه نبوده که نقش را به ضربوزور، به قامت او بدوزند. این تنها یک نمونه است و در جهان، بازیگرانی که در نهمین دهه عمر خود برای نقش اصلی یا نقش مهمی در فیلمی آماده میشوند، فراواناند.
در سینمای ایران، بسیاری بازیگران در همان حال که زندهاند، عملا دیگر به خاطرهها پیوستهاند. نهفقط ازاینجهت که میزان قدمت و ارزش نقشهایشان حتی در زمان حیات، ماندگاری آنها را تضمین میکند. بلکه بیشتر به این دلیل که همه میدانند دیگر نقش شایستهای برای آنها نوشته نمیشود.
گاه حتی تلاش برای بازگرداندن آنها به پرده سینما باآنکه در ظاهر، با ادعای احترام به پیشکسوتان همراه است، در عمل به نقض غرض بدل میشود و شان و جایگاه آنان را بهدرستی در نظر نمیگیرد.
اتفاقی که در تنها نوبت بازگشت زندهیاد «ناصر ملکمطیعی» به سینمای این دههها در ایران روی داد و با بازی در فیلم «نقش نگار»، در نقشی خنثی حاضر شد که هر بازیگر پابهسنگذاشته دیگری میتوانست جایگزین او باشد و ویژگی بهیادماندنی خاصی نداشت؛ بهجای آنکه بعد از آن همه سال ممنوعیت و گوشهنشینی با منزلتی در خور نام خود روبهرو شود. درنتیجه، نقش و فیلم هیچ شوقی در خود بازیگر و حتی در مخاطب پدید نیاورد.
ادامه گزارش امیر پوریا را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #خبرنگاری_جرم_نیست #محمدعلی_کشاورز
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
محمدعلی کشاورز؛ پیش از مرگش خاطره شده بود
«ونسا ردگریو»، بازیگر انگلیسی مشهور و برنده اسکار نقش مکمل برای فیلم «جولیا» (فرد زینهمان، ۱۹۷۷) سال گذشته در ۸۳ سالگی در دو فیلم مهم روز (به ترتیب، «جورجتاون» و «خانم لوری و پسرش») نقش زنانی را ایفا کرد که سن و سال بالای آنها بخش مهمی از زمینههای مضمونی…
Amir Pouria
یادداشت امیر پوریا در حمایت از الهه محمدی و نیلوفر حامدی، روزنامهنگاران ِ دربند و نوع اتهامزنی به آنها در متن مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران که عنوان عجیبش "بیانیهی تبیینی"ست @amiropouria یادداشت در ادامه میآید 👇
اشارههایی که دربارهی کار صادقانه، وظیفهشناسانه، میهندوستانه و انساندوستانهی نیلوفر حامدی و الهه محمدی در متن موسوم به "بیانیهی تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران" آمده، چنان خصمانه و مغرضانه است و نه تنها اصول روزنامهنگاری به عنوان حرفهی آنها، بلکه بدیهیترین اصول و حقوق انسان را نادیده میگیرد که حتی نمیشود باور کرد یک مثلاً پایگاه بسیج در مسجد یک محلهی کوچک آن را صادر کرده باشد؛ چه رسد به دو نهاد اطلاعاتی بزرگ و اصلی کشوری با ادعای حاکم کردن دین و کتاب آسمانی.
اما وقتی به میزان لجاجت و فقدان استناد در این متن نگاه میکنیم، میبینیم در کلیت خود چنان بیاعتبار است که بین صدها خبر از خیزش این روزها و این هفتههای مردممان، بیاهمیت و گم میشود. کافیست به همین مدخل کل متن نگاه کنیم که "زمینهچینی و مقدمهسازی" اعتراضهای مردم را کار "سرویسهای جاسوسی بیگانه" میداند و معتقد است "رژیم سفاک آمریکا" از جان باختن مهسا امینی (که در این به اصطلاح بیانیه از او با عبارت خشکهمقدسمآب "مرحومه امینی" یاد شده!) "نوعی شعف و خرسندی پنهانناشدنی" داشته!
مشکلم این نیست که نهادهای اطلاعاتی اصلی کشور، ارادهی مردم و واقعیت اعتراض آنها را مثل هر رجزخوان دیگر پشت تریبون و میکروفون رسمی حکومت، نادیده میگیرند. اما از این به واقع متحیرم که تمام صغری و کبری چیدنهای متن دربارهی فعالیتهای جاسوسی آمریکا میرسد به این که الهه محمدی و نیلوفر حامدی را عوامل اعزامی "در پوشش خبرنگار" توصیف کند، بر همین اساس به جای دادگاه برایشان حکم صادر کند و حتی به این نکتهی بدیهی کاری نداشته باشد که آنها مدتهاست به فعالیت روزنامهنگاری با تمام مشکلات اقتصادی و امنیت شغلی ِ نداشتهاش مشغولاند و وقتی چنین اتهامی به آنها زده میشود، باید حداقل مدارکی از این "دوره دیدن" آنها در مراکز جاسوسی مورد اشارهی متن، وجود داشته باشد!
چه طور دستگاه اطلاعاتی هرگز به این سوابق پی نبرد و حالا بعد از اطلاعرسانی آنها دربارهی مرگ غمبار دخترکی در زمان بازداشت توسط گشت ارشاد (مرگی که جهان به درستی آن را قتل میداند)، اینچنین متهمشان میکند؟ این، جز اقرار نظام به این که میخواسته بر قتل مهسا امینی هم سرپوش بگذارد، چه معنایی دارد؟
همچنان باید بهت و اندوهمان از این بگیر و ببندها را به چاشنی خشممان بدل کنیم و در هر جلوه از ابراز این خشم، پایدارتر شویم.
@amiropouria
#الهه_محمدی
#نیلوفر_حامدی
#خبرنگاری_جرم_نیست
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#خبرنگاران_را_آزاد_کنید
اما وقتی به میزان لجاجت و فقدان استناد در این متن نگاه میکنیم، میبینیم در کلیت خود چنان بیاعتبار است که بین صدها خبر از خیزش این روزها و این هفتههای مردممان، بیاهمیت و گم میشود. کافیست به همین مدخل کل متن نگاه کنیم که "زمینهچینی و مقدمهسازی" اعتراضهای مردم را کار "سرویسهای جاسوسی بیگانه" میداند و معتقد است "رژیم سفاک آمریکا" از جان باختن مهسا امینی (که در این به اصطلاح بیانیه از او با عبارت خشکهمقدسمآب "مرحومه امینی" یاد شده!) "نوعی شعف و خرسندی پنهانناشدنی" داشته!
مشکلم این نیست که نهادهای اطلاعاتی اصلی کشور، ارادهی مردم و واقعیت اعتراض آنها را مثل هر رجزخوان دیگر پشت تریبون و میکروفون رسمی حکومت، نادیده میگیرند. اما از این به واقع متحیرم که تمام صغری و کبری چیدنهای متن دربارهی فعالیتهای جاسوسی آمریکا میرسد به این که الهه محمدی و نیلوفر حامدی را عوامل اعزامی "در پوشش خبرنگار" توصیف کند، بر همین اساس به جای دادگاه برایشان حکم صادر کند و حتی به این نکتهی بدیهی کاری نداشته باشد که آنها مدتهاست به فعالیت روزنامهنگاری با تمام مشکلات اقتصادی و امنیت شغلی ِ نداشتهاش مشغولاند و وقتی چنین اتهامی به آنها زده میشود، باید حداقل مدارکی از این "دوره دیدن" آنها در مراکز جاسوسی مورد اشارهی متن، وجود داشته باشد!
چه طور دستگاه اطلاعاتی هرگز به این سوابق پی نبرد و حالا بعد از اطلاعرسانی آنها دربارهی مرگ غمبار دخترکی در زمان بازداشت توسط گشت ارشاد (مرگی که جهان به درستی آن را قتل میداند)، اینچنین متهمشان میکند؟ این، جز اقرار نظام به این که میخواسته بر قتل مهسا امینی هم سرپوش بگذارد، چه معنایی دارد؟
همچنان باید بهت و اندوهمان از این بگیر و ببندها را به چاشنی خشممان بدل کنیم و در هر جلوه از ابراز این خشم، پایدارتر شویم.
@amiropouria
#الهه_محمدی
#نیلوفر_حامدی
#خبرنگاری_جرم_نیست
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#خبرنگاران_را_آزاد_کنید