Amir Pouria
یادداشت توئیتری امیر پوریا دربارهٔ اشارهٔ مهناز افشار به عنوان زرشک زرین در گفتوگوی سینا ولیالله با او: @amiropouria
یادداشت توئیتری امیر پوریا دربارهٔ اشارهٔ مهناز افشار به عنوان زرشک زرین در گفتوگوی سینا ولیالله با او
یک) برای خانم #مهناز_افشار بابت روراستیاش حرمت قائلم. در همین گفتوگوی اخیر آقای #سینا_ولی_الله ببینید چه راحت از این میگوید که صورتش زیاد جوش میزند، در موسیقی ادعای کارشناسی ندارد و زمانی فیلمی بازی کرده که #زرشک_زرین گرفته
دو) معتقدم یکی از بهترین گفتوگوهای او کار بنده و مربوط به همین عکسیست که میبینید. در برنامهٔ اینترنتی #آپاراتچی در اسفند ۹۵ تنها چند روز پیش از فقدان آقای #علی_معلم ما که مهناز در همین گفتوگوی اخیر هم از او با احترام یاد کرد
سه) گفتوگویی که با اشاره به فيلمهای نهچندان قابل دفاع دورهٔ اول کارنامهاش و همچنین مشکلات ازدواج با #یاسین_رامین و پای آن ایستادن در آن دوره، نشانی از همین روراستی مثالزدنی او داشت
چهار) اما در گفتوگوی اخیر اشارهای میکند که باید تصحیح کنم: فیلم #شور_عشق ساختهٔ آقای #نادر_مقدس که خودش مرد بسیار محترم و مهربانیست، از طرف ما در #انجمن_منتقدان عنوان بدترین فیلم اکران سال ۸۰ را دریافت کرد؛ نه جشن #دنیای_تصویر
پنج) آن زمان رئیس انجمن منتقدان علی معلم بود و بنده هم از اعضای هیأت رئیسه. در کنار انتخاب بهترینهای سال که از سوی همهٔ اعضا هنوز هم انجام میشود، بنا شد آن سال بدترین فیلم را هم با رأی اعضای انجمن انتخاب کنیم
شش) فیلم #شور_عشق با فاصله زیاد بدترین فیلم سال شد و عنوان افتخاری #زرشک_زرین را که به قرینهٔ #تمشک_طلایی سینمای آمریکا و با نظر به کاربرد «زرشک» در محاورهٔ فارسی نامگذاری کرده بودیم، دریافت کرد
هفت) همان سال و در اعلام برگزیدگان، اجرای مراسم را به عهده داشتم و در بخش اصلی یعنی بهترینها، فیلم #سگ_کشی آقای #بهرام_بیضایی برگزیده اصلی شد و #زیر_نور_ماه و #باران نیز آرای بالایی داشتند
هشت) سال بعد در ادامهٔ دورانی که از آن با عنوان «دورهٔ فاعلیت انجمن منتقدان» یاد میکنم، بار دیگر نظرخواهی بدترین فیلم هم انجام شد. شمارش آرا مسئولیت بنده بود و فیلم #شب_های_تهران ساختهٔ آقای #داریوش_فرهنگ بیشترین رأی را آورد
نُه) فیلم دوم که آرای آن فاصلهٔ ده، بیست تایی با بدترین فیلم داشت، #تخته_سیاه ساختهٔ خانم #سمیرا_مخملباف بود. هم #خانه_سینما و هم #اتحادیه_تهیه_کنندگان از ما خواهش کردند در سینمایی که از هر طرف ضربه میخورد، اعلام زرشک را ادامه ندهیم
ده) با اطمینان از این که ظرفیت این انتقاد شدید و طعنهآمیز در سینما و جامعهٔ ایران وجود ندارد، از اعلام و ادامهٔ بازی جذاب زرشک زرین چشمپوشی کردیم. اما به شکل عجیبی، شایع شد که دلیل آن پرهیز از اعلام نام مخملبافها به عنوان بدترین بوده!
یازده) در حالی که بهواقع فیلم خانم مخملباف، دومین فیلم فهرست بدترینها شده بود. اما دروازهٔ شایعه در فرهنگ و زیست ما همیشه باز است. از زرشک زرین آن سالها تا مهناز افشار امسال که همچنان دربارهاش بیربط، زیاد گفته میشود. چارهای جز سختجانی نیست
@amiropouria
یک) برای خانم #مهناز_افشار بابت روراستیاش حرمت قائلم. در همین گفتوگوی اخیر آقای #سینا_ولی_الله ببینید چه راحت از این میگوید که صورتش زیاد جوش میزند، در موسیقی ادعای کارشناسی ندارد و زمانی فیلمی بازی کرده که #زرشک_زرین گرفته
دو) معتقدم یکی از بهترین گفتوگوهای او کار بنده و مربوط به همین عکسیست که میبینید. در برنامهٔ اینترنتی #آپاراتچی در اسفند ۹۵ تنها چند روز پیش از فقدان آقای #علی_معلم ما که مهناز در همین گفتوگوی اخیر هم از او با احترام یاد کرد
سه) گفتوگویی که با اشاره به فيلمهای نهچندان قابل دفاع دورهٔ اول کارنامهاش و همچنین مشکلات ازدواج با #یاسین_رامین و پای آن ایستادن در آن دوره، نشانی از همین روراستی مثالزدنی او داشت
چهار) اما در گفتوگوی اخیر اشارهای میکند که باید تصحیح کنم: فیلم #شور_عشق ساختهٔ آقای #نادر_مقدس که خودش مرد بسیار محترم و مهربانیست، از طرف ما در #انجمن_منتقدان عنوان بدترین فیلم اکران سال ۸۰ را دریافت کرد؛ نه جشن #دنیای_تصویر
پنج) آن زمان رئیس انجمن منتقدان علی معلم بود و بنده هم از اعضای هیأت رئیسه. در کنار انتخاب بهترینهای سال که از سوی همهٔ اعضا هنوز هم انجام میشود، بنا شد آن سال بدترین فیلم را هم با رأی اعضای انجمن انتخاب کنیم
شش) فیلم #شور_عشق با فاصله زیاد بدترین فیلم سال شد و عنوان افتخاری #زرشک_زرین را که به قرینهٔ #تمشک_طلایی سینمای آمریکا و با نظر به کاربرد «زرشک» در محاورهٔ فارسی نامگذاری کرده بودیم، دریافت کرد
هفت) همان سال و در اعلام برگزیدگان، اجرای مراسم را به عهده داشتم و در بخش اصلی یعنی بهترینها، فیلم #سگ_کشی آقای #بهرام_بیضایی برگزیده اصلی شد و #زیر_نور_ماه و #باران نیز آرای بالایی داشتند
هشت) سال بعد در ادامهٔ دورانی که از آن با عنوان «دورهٔ فاعلیت انجمن منتقدان» یاد میکنم، بار دیگر نظرخواهی بدترین فیلم هم انجام شد. شمارش آرا مسئولیت بنده بود و فیلم #شب_های_تهران ساختهٔ آقای #داریوش_فرهنگ بیشترین رأی را آورد
نُه) فیلم دوم که آرای آن فاصلهٔ ده، بیست تایی با بدترین فیلم داشت، #تخته_سیاه ساختهٔ خانم #سمیرا_مخملباف بود. هم #خانه_سینما و هم #اتحادیه_تهیه_کنندگان از ما خواهش کردند در سینمایی که از هر طرف ضربه میخورد، اعلام زرشک را ادامه ندهیم
ده) با اطمینان از این که ظرفیت این انتقاد شدید و طعنهآمیز در سینما و جامعهٔ ایران وجود ندارد، از اعلام و ادامهٔ بازی جذاب زرشک زرین چشمپوشی کردیم. اما به شکل عجیبی، شایع شد که دلیل آن پرهیز از اعلام نام مخملبافها به عنوان بدترین بوده!
یازده) در حالی که بهواقع فیلم خانم مخملباف، دومین فیلم فهرست بدترینها شده بود. اما دروازهٔ شایعه در فرهنگ و زیست ما همیشه باز است. از زرشک زرین آن سالها تا مهناز افشار امسال که همچنان دربارهاش بیربط، زیاد گفته میشود. چارهای جز سختجانی نیست
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این تیزر، صدای من و دوستان دیگری که نامشان در ادامه میآید را بر خود دارد. یک پادکست دور از اهداف اقتصادی و بدون تبلیغ است که موضوعش پایانبندی فیلمهای سینمایی (بیشتر ایرانی) است و این بار به پایان همچنان عجیب فیلم #مسافران ساختهٔ آقای #بهرام_بیضایی میپردازد. اگر بشنوید و دربارهٔ نظرهایی که دادهایم، نظر بدهید، لطف فرهنگی کردهاید؛ هم به خودتان و هم به ما:
با حضور
حمید امجد، فاطمه معتمدآریا، محمد رحمانیان، افشین هاشمی، امیر پوریا، سام گیوراد و حسین عصاران
این اپیزود رادیوپایان با افتخار تقدیم میشود به جناب بهرام بیضایی
نویسندگان: سپیده دیبا و محمدرضا روحی - گویندگان: طناز اصغری و امید خاکپورنیا - گرافیست، طراح و سازندهی هویت بصری: عطا سرمست - کارگردانی و تدوین: امید خاکپورنیا - تهیهکننده و مدیر هنری: سپیده دیبا
رادیوپایان را در آدرسهای زیر دنبال کنید و بشنوید:
Instagram: https://instagram.com/radio.payan
Telegram: t.me/radiopayanpodcast
SoundCloud: soundcloud.app.goo.gl/Mvni
Castbox: https://castbox.fm/channel/id3509559?country=us
Twitter: https://twitter.com/tk66dezmn8iglzk?s=11
@amiropouria
با حضور
حمید امجد، فاطمه معتمدآریا، محمد رحمانیان، افشین هاشمی، امیر پوریا، سام گیوراد و حسین عصاران
این اپیزود رادیوپایان با افتخار تقدیم میشود به جناب بهرام بیضایی
نویسندگان: سپیده دیبا و محمدرضا روحی - گویندگان: طناز اصغری و امید خاکپورنیا - گرافیست، طراح و سازندهی هویت بصری: عطا سرمست - کارگردانی و تدوین: امید خاکپورنیا - تهیهکننده و مدیر هنری: سپیده دیبا
رادیوپایان را در آدرسهای زیر دنبال کنید و بشنوید:
Instagram: https://instagram.com/radio.payan
Telegram: t.me/radiopayanpodcast
SoundCloud: soundcloud.app.goo.gl/Mvni
Castbox: https://castbox.fm/channel/id3509559?country=us
Twitter: https://twitter.com/tk66dezmn8iglzk?s=11
@amiropouria
Mosaferan
Episode 3, Mosaferan - RadioPayan
/
اپیزود شمارهی ۳ رادیوپایان
پایانِ "مسافران"
Instagram: https://instagram.com/radio.payan
Telegram: t.me/radiopayanpodcast
SoundCloud: soundcloud.app.goo.gl/Mvni
Castbox: https://castbox.fm/channel/id3509559?country=us
Twitter: https://twitter.com/radiopayan?s=11
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #حمید_امجد #فاطمه_معتمدآریا #سیمین_معتمدآریا #محمد_رحمانیان #افشین_هاشمی #امیر_پوریا #سام_گیوراد #مسعود_بربر #حسین_عصاران #هما_روستا #جمیله_شیخی #مژده_شمسایی #بابک_بیات_آهنگساز
@radiopayanpodcast
اپیزود شمارهی ۳ رادیوپایان
پایانِ "مسافران"
Instagram: https://instagram.com/radio.payan
Telegram: t.me/radiopayanpodcast
SoundCloud: soundcloud.app.goo.gl/Mvni
Castbox: https://castbox.fm/channel/id3509559?country=us
Twitter: https://twitter.com/radiopayan?s=11
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #حمید_امجد #فاطمه_معتمدآریا #سیمین_معتمدآریا #محمد_رحمانیان #افشین_هاشمی #امیر_پوریا #سام_گیوراد #مسعود_بربر #حسین_عصاران #هما_روستا #جمیله_شیخی #مژده_شمسایی #بابک_بیات_آهنگساز
@radiopayanpodcast
Forwarded from RadioPayan - رادیوپایان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
/
امیر پوریا و انکار مفهوم اسپویل در "مسافران"
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #بابک_بیات #امیر_پوریا
@radiopayanpodcast
امیر پوریا و انکار مفهوم اسپویل در "مسافران"
#رادیوپایان #پادکست #پادکست_فارسی
#سینما #سینمای_ایران #پایان_فیلم #مسافران #فیلم_مسافران #بهرام_بیضایی #بابک_بیات #امیر_پوریا
@radiopayanpodcast
Amir Pouria
نوشتهی امیر پوریا به بهانهی فقدان امین تارخ: تنها نمایندهی خوشسیمایی در صدا و سیمای اوایل دههی شصت @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سالها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دههی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهمترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاسهای دیگر، هرگز همکاریام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمیشد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم دربارهاش پیدا میکرد.
نسل او، نسل متولد دههی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردههی اول انقلاب، تمام جلوههای زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترینها و پوششها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود. کمی بعد و در سریال "بوعلی سینا"، خوشسیمایی ِ امین تارخ، سکانسهای عاشقانهای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهرهی بازیگران مرد دیگر نمینشست. تارخ ِ آن سالها تقریباً تنها گوشهی تصاویر تلویزیونی ما را زینت میبخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزباللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشتهها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینماییاش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقهی نمایشهای صحنهای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی میشد.
بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخشهای انتهایی و سر به جنون گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم میکرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامیداشت.
دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانیترین اعتراضهای مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".
یادش اما با ما خواهد بود...
@amiropouria
#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت
میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سالها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دههی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهمترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاسهای دیگر، هرگز همکاریام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمیشد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم دربارهاش پیدا میکرد.
نسل او، نسل متولد دههی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردههی اول انقلاب، تمام جلوههای زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترینها و پوششها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود. کمی بعد و در سریال "بوعلی سینا"، خوشسیمایی ِ امین تارخ، سکانسهای عاشقانهای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهرهی بازیگران مرد دیگر نمینشست. تارخ ِ آن سالها تقریباً تنها گوشهی تصاویر تلویزیونی ما را زینت میبخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزباللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشتهها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینماییاش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقهی نمایشهای صحنهای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی میشد.
بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخشهای انتهایی و سر به جنون گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم میکرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامیداشت.
دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانیترین اعتراضهای مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".
یادش اما با ما خواهد بود...
@amiropouria
#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت
Amir Pouria
یکم اکتبر ۲۰۲۲ در سراسر جهان: "روز ایران" @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی خون زخمهای پیشین که از دل زخم تازه سر برآورده است: از حامد اسماعیلیون تا بهرام بیضایی متن در ادامه میآید 👇
تصویرهای خشم مردم را کهمیبینم، که با دست خالی، باتونبهدستها را فراری میدهند، از خودم میپرسم چرا این خشم در دی ۹۸ بعد از به خاک و خون غلتیدن ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی، به چنین نقطهی اوجی نرسید؟
بعد از کشتهشدن قاسم سلیمانی، حکومت با مانور روی تصویر دختر "سرلُخت" و زن چادری در مراسم او، روی پاک شدن رد سیاه کشتار و سرکوب آبان ۹۸ حساب کرده بود. ادعا میکرد اقشار مختلف مردم در حمایت از نظام، "وحدت" دارند.
۵ روز بعد، شلیکهای سپاه پاسداران به هواپیما، بار دیگر بیزاری از نظام را به یاد مردم آورد (این را همیشه در دل و ذهنتان تکرار کنید: شلیک دو موشک؛ که دیگر نمیتواند اتفاقی و سهوی باشد و نتیجهی هدفگذاریست). جان باختن تمامی ِ سرنشینان هواپیما و ۷۲ ساعت لاپوشانی خبر شلیک، وضع عدم مشروعیت جمهوری اسلامی را وخیمتر کرد. آن زخم، باز مانده. مثل آن دیالوگ منوچهر فرید در "چریکهی تارا"ی بهرام بیضایی، "هر روز از آن خون تازه بیرون میزند".
از خردهمدیرها تا دانهدرشتها، خیلی از آدمهای رژیم این روزها گفتهاند مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه قرار دادهاند. البته که همین طور است. این قتل تازه، فقط تیر خلاص بود. دلایل قبلی، زخمها و خشمهای قبلی، همه روی هم تلانبار شده بود و حالا از دل زخم نو دارد بیرون میجهد. باشید تا صبح دولتتان بدمد.
این میان، صفحهی حامد اسماعیلیون که نقش خود در جایگاه نمایندهی قربانیان این ۴۳ سال و اندی ستم را خوب دریافته، دارد به تنهایی همپای یک نهاد بینالمللی، تجمعات اعتراضی بیرون از ایران را اطلاعرسانی میکند. به قول دوستی، با گستردگی کارش حتی میتوانیم کلی نمرهی جغرافیای خودمان را بالا ببریم: من یکی تا پیش از تجمعی که او خبررسانی کرد، نمیدانستم همین ایالت معروف اونتاریو در کانادا که تورنتو مرکزش است، شهری همنام "لندن" دارد. و به گمانم جز دوستداران سریال "فرندز"، کسی در ایران از وجود شهری به نام تولسا در ایالت اوکلاهمای آمریکا (تبعیدگاه موقت چندلر بینگ) باخبر نبود!
این تجمعها در حمایت از معترضان ایران، فردا شنبه یکم اکتبر ۲۰۲۲ در بیش از ۱۰۰ شهر دنیا برپا میشود. گردهمایی اينجا در پراگ را آخر همین تصویرها آوردهام.
برای درک عظمت جهانیاش، سری به صفحهی حامد بزنید. حتی برای لایک کردنشان وقت کم میآورید.
فردا در اروپا، آمریکای شمالی و اقیانوسیه، عملاً "روز ایران" است.
شما تنها نیستید.
@amiropouria
#مهسا_امینی
#حامد_اسماعیلیون
#پرواز_اوکراین
#حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی
#پراگ
#منوچهر_فرید
#بهرام_بیضایی
#چریکه_تارا
#فرندز
تصویرهای خشم مردم را کهمیبینم، که با دست خالی، باتونبهدستها را فراری میدهند، از خودم میپرسم چرا این خشم در دی ۹۸ بعد از به خاک و خون غلتیدن ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی، به چنین نقطهی اوجی نرسید؟
بعد از کشتهشدن قاسم سلیمانی، حکومت با مانور روی تصویر دختر "سرلُخت" و زن چادری در مراسم او، روی پاک شدن رد سیاه کشتار و سرکوب آبان ۹۸ حساب کرده بود. ادعا میکرد اقشار مختلف مردم در حمایت از نظام، "وحدت" دارند.
۵ روز بعد، شلیکهای سپاه پاسداران به هواپیما، بار دیگر بیزاری از نظام را به یاد مردم آورد (این را همیشه در دل و ذهنتان تکرار کنید: شلیک دو موشک؛ که دیگر نمیتواند اتفاقی و سهوی باشد و نتیجهی هدفگذاریست). جان باختن تمامی ِ سرنشینان هواپیما و ۷۲ ساعت لاپوشانی خبر شلیک، وضع عدم مشروعیت جمهوری اسلامی را وخیمتر کرد. آن زخم، باز مانده. مثل آن دیالوگ منوچهر فرید در "چریکهی تارا"ی بهرام بیضایی، "هر روز از آن خون تازه بیرون میزند".
از خردهمدیرها تا دانهدرشتها، خیلی از آدمهای رژیم این روزها گفتهاند مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه قرار دادهاند. البته که همین طور است. این قتل تازه، فقط تیر خلاص بود. دلایل قبلی، زخمها و خشمهای قبلی، همه روی هم تلانبار شده بود و حالا از دل زخم نو دارد بیرون میجهد. باشید تا صبح دولتتان بدمد.
این میان، صفحهی حامد اسماعیلیون که نقش خود در جایگاه نمایندهی قربانیان این ۴۳ سال و اندی ستم را خوب دریافته، دارد به تنهایی همپای یک نهاد بینالمللی، تجمعات اعتراضی بیرون از ایران را اطلاعرسانی میکند. به قول دوستی، با گستردگی کارش حتی میتوانیم کلی نمرهی جغرافیای خودمان را بالا ببریم: من یکی تا پیش از تجمعی که او خبررسانی کرد، نمیدانستم همین ایالت معروف اونتاریو در کانادا که تورنتو مرکزش است، شهری همنام "لندن" دارد. و به گمانم جز دوستداران سریال "فرندز"، کسی در ایران از وجود شهری به نام تولسا در ایالت اوکلاهمای آمریکا (تبعیدگاه موقت چندلر بینگ) باخبر نبود!
این تجمعها در حمایت از معترضان ایران، فردا شنبه یکم اکتبر ۲۰۲۲ در بیش از ۱۰۰ شهر دنیا برپا میشود. گردهمایی اينجا در پراگ را آخر همین تصویرها آوردهام.
برای درک عظمت جهانیاش، سری به صفحهی حامد بزنید. حتی برای لایک کردنشان وقت کم میآورید.
فردا در اروپا، آمریکای شمالی و اقیانوسیه، عملاً "روز ایران" است.
شما تنها نیستید.
@amiropouria
#مهسا_امینی
#حامد_اسماعیلیون
#پرواز_اوکراین
#حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی
#پراگ
#منوچهر_فرید
#بهرام_بیضایی
#چریکه_تارا
#فرندز
Amir Pouria
دربارهی این متن کوتاه و مؤثر حمید امجد، اشارهای دارم که در ادامه میآید @amiropouria
پیش از آن که همین طوری با دیدن تصویری از آقای بهرام بیضایی بزرگ، لایک کنید، مراقب باشید. متن بالای تصویر به قلم حمید امجد عزیز و متن بنده در توضیح تصویر را بخوانید، شاید درست مغایر با کاری باشد که در این چند روز با بازنشر عکس و خبر ابتلای آقای بیضایی به بیماری، یا دستکم با لایک و استوری کردن خبری که دیگران منتشر کردند، از شما هم سر زد.
مسئله این است که ما فهم کنیم تقلیل آدمها، حتی افراد معمول به یک "خبر" که قرار است یکی دو "ای وای" و "آخِی" در هر مخاطب خبر برانگیزد، زیر پا گذاشتن آن کرامت انسانیست که خود فرد و خانواده و دوستانش برایش قائلاند. گفتم که این حتی در مورد هر فرد معمول هم صدق میکند؛ که ما نباید از دیدن یک عکسش دربارهی "چی شده" و "چرا و چطور"ش کنجکاوی یا - بیتعارف- فضولی کنیم و اگر خودش و نزدیکانش نخواستند، سماجتآمیز دنبال کسب و نشر خبر باشیم. چه رسد به کسی چون بهرام بیضایی که حفظ حریم و حرمتش، نگه داشتن قامت هنر و اندیشه در ایران هفت دههی اخیر است.
در طول تمام این دوران درمان، خانم مژده شمسایی و دوستان و نزدیکان ایشان کوشیدند از تبدیل ِ زندگی فردی و فرهنگی او به یک خبر نُچنُچبرانگیز، جلوگیری کنند. باز تأکيد میکنم که این حق را باید برای هر کسی قائل باشیم؛ اما در مورد مشخص بهرام بیضایی که همواره در کنار دستگاه فکری و دانش درام و مهارت تکنیکی سینما، بابت "مقاومت و مداومت"ش به شایستگی ستایش شده، روا نبود و نیست که او را در پرتو ترحم انبوه کاربران محیط مجازی قرار دادید. کسی که در بین همنسلان بزرگش به صریحترین شکل در مقابل حکومت ضدفرهنگ جمهوری اسلامی ایستاده، لایق بزرگ داشته شدن است؛ نه دلسوزی و آه و واویلای کسانی که ممکن است جز نامش، از رد او بر هنر ایران هیچ ندیده و نخوانده باشند.
به حمید امجد و همچنین عباس میلانی که در گفتگو با پارس تیوی از مراحل تمرين نمایش تازهی بیضایی یعنی "داش آکل به روایت مرجان" گفت و بابک غفوریآذر که روشنگری کرد و میکند، سلام میگویم و خودم و شما را به مکث بر این جملهی دکتر میلانی در همین گفتگو دعوت میکنم: "شهرت به این معنا نیست که هیچ چیزِ زندگی آدمها خصوصی نیست"
@amiropouria
#بهرام_بیضایی #بهرام_بیضائی #مژده_شمسایی #حمید_امجد #عباس_میلانی #بابک_غفوری_آذر #حریم_خصوصی #حرمت_هنرمند
#داش_آکل_به_روایت_مرجان
پیش از آن که همین طوری با دیدن تصویری از آقای بهرام بیضایی بزرگ، لایک کنید، مراقب باشید. متن بالای تصویر به قلم حمید امجد عزیز و متن بنده در توضیح تصویر را بخوانید، شاید درست مغایر با کاری باشد که در این چند روز با بازنشر عکس و خبر ابتلای آقای بیضایی به بیماری، یا دستکم با لایک و استوری کردن خبری که دیگران منتشر کردند، از شما هم سر زد.
مسئله این است که ما فهم کنیم تقلیل آدمها، حتی افراد معمول به یک "خبر" که قرار است یکی دو "ای وای" و "آخِی" در هر مخاطب خبر برانگیزد، زیر پا گذاشتن آن کرامت انسانیست که خود فرد و خانواده و دوستانش برایش قائلاند. گفتم که این حتی در مورد هر فرد معمول هم صدق میکند؛ که ما نباید از دیدن یک عکسش دربارهی "چی شده" و "چرا و چطور"ش کنجکاوی یا - بیتعارف- فضولی کنیم و اگر خودش و نزدیکانش نخواستند، سماجتآمیز دنبال کسب و نشر خبر باشیم. چه رسد به کسی چون بهرام بیضایی که حفظ حریم و حرمتش، نگه داشتن قامت هنر و اندیشه در ایران هفت دههی اخیر است.
در طول تمام این دوران درمان، خانم مژده شمسایی و دوستان و نزدیکان ایشان کوشیدند از تبدیل ِ زندگی فردی و فرهنگی او به یک خبر نُچنُچبرانگیز، جلوگیری کنند. باز تأکيد میکنم که این حق را باید برای هر کسی قائل باشیم؛ اما در مورد مشخص بهرام بیضایی که همواره در کنار دستگاه فکری و دانش درام و مهارت تکنیکی سینما، بابت "مقاومت و مداومت"ش به شایستگی ستایش شده، روا نبود و نیست که او را در پرتو ترحم انبوه کاربران محیط مجازی قرار دادید. کسی که در بین همنسلان بزرگش به صریحترین شکل در مقابل حکومت ضدفرهنگ جمهوری اسلامی ایستاده، لایق بزرگ داشته شدن است؛ نه دلسوزی و آه و واویلای کسانی که ممکن است جز نامش، از رد او بر هنر ایران هیچ ندیده و نخوانده باشند.
به حمید امجد و همچنین عباس میلانی که در گفتگو با پارس تیوی از مراحل تمرين نمایش تازهی بیضایی یعنی "داش آکل به روایت مرجان" گفت و بابک غفوریآذر که روشنگری کرد و میکند، سلام میگویم و خودم و شما را به مکث بر این جملهی دکتر میلانی در همین گفتگو دعوت میکنم: "شهرت به این معنا نیست که هیچ چیزِ زندگی آدمها خصوصی نیست"
@amiropouria
#بهرام_بیضایی #بهرام_بیضائی #مژده_شمسایی #حمید_امجد #عباس_میلانی #بابک_غفوری_آذر #حریم_خصوصی #حرمت_هنرمند
#داش_آکل_به_روایت_مرجان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ادامهی برنامهی قدیمیام برای قدردانی از آنها که "هستند": گوشههای کمپیدای سینمای ایران
گفتگو با سیروس نصیری بازیگر نقش وجدانی، همکار مدبر (داریوش فرهنگ) در فیلم "شاید وقتی دیگر" بهرام بیضایی
در کانال یوتوب امیر پوریا
https://youtu.be/Ai6oQ4xLIEQ
@amiropouria
#سیروس_نصیری #بهرام_بیضایی #بهرام_بیضائی #نیلوفر_بیضایی #شاید_وقتی_دیگر #محمد_علی_کشاورز #خامنه_ای #کانال_یوتوب_امیر_پوریا
گفتگو با سیروس نصیری بازیگر نقش وجدانی، همکار مدبر (داریوش فرهنگ) در فیلم "شاید وقتی دیگر" بهرام بیضایی
در کانال یوتوب امیر پوریا
https://youtu.be/Ai6oQ4xLIEQ
@amiropouria
#سیروس_نصیری #بهرام_بیضایی #بهرام_بیضائی #نیلوفر_بیضایی #شاید_وقتی_دیگر #محمد_علی_کشاورز #خامنه_ای #کانال_یوتوب_امیر_پوریا