Amir Pouria
یادداشت کوتاه امیر پوریا دربارهی فیلم "الویس" (باز لورمان، ۲۰۲۲): ضیافتی برقآسا برای گوش، چشم و حس @amiropouria متن در ادامه میآید👇
روراست بگویم، با آن چه در توصیف فیلم "الویس" باز لورمان خوانده و شنیده بودم، آمادگیاش را داشتم که با بدجنسی تمام، آن بخش از فیلم "فارست گامپ" را اینجا بیاورم که الویس پرِسلی ِ جوان با دیدن پاهای فارست و طرز رقصيدن او، به فکر ابداع رقص مشهور خود با نزدیک کردن زانوها به هم و دور کردن کف پاها از هم میافتد. و بعد هم بنویسم این فرضیهی طنازانهی رابرت زمهکیس را به آن چه فیلم به عنوان پسزمینهی شکلگیری موزیک الویس نشان میدهد، ترجیح میدهم! ولی فیلم، به خصوص در عظمت و شکوه نمایش آیمکس، برنده شد و من، تسلیم شدم.
اما حتی زمینهی کم و بیش شعاری فیلم در مورد پیروی مطلق الویس از موسیقی آفرو-آمریکن و همچنین تقدیس او تا سرحد یک آگاه سیاسی با تجلیل از رابرت کندی و مارتین لوترکینگ، در ساختار برقآسا و بیمکث و پر از درخشش نئونها و جواهرات و نورهای رنگی فیلم و روایت توفندهی موسیقایی آن، در لفافی چنان زیبا ارائه میشود و برای چشم و گوش و حس مخاطب، چنان ضیافتی میآفریند که میتوان آن شعارها را هم پذیرفت.
تشخیص درست لورمان که تام هنکس حتی با بازآفرینی بیان بد مدیر برنامهی الویس، میتواند آن قدر راوی شیرینی باشد که تلخیهای زندگی خود و او را هم دلانگیز تعریف کند، به اندازهی روایت بصری و تدوینی پرشور فیلم، در پیگیری مشتاقانهی روایت مؤثر است. حتی فیزیک کاملاً مناسب الویس فیلم در آخرین سالها که با واقعیت نمیخواند، در چارچوب الویسی که فیلم با آن انرژی و ارتعاشات سرسامآور خلق کرده، به نمونهی ویژهای از آن ادعای قدیمی خیلی از فیلمسازان سینمای تاریخی ما بدل میشود که لورمان به جایشان میتواند بگوید: "الویس خودم را خلق کردم".
تام هنکس در یک فیلم دیگر رابرت زمهکیس، Cast Away خوب میگفت که پنجاه میلیون فن/هوادار الویس در سراسر دنيا، هیچ وقت اشتباه نکردند. شاید حتی او بود که با آماری خیلی پایینتر از شیفتگان واقعی الویس، اشتباه میکرد.
#الویس #الویس_پرسلی و نه #الویس_پریسلی #باز_لورمان #تام_هنکس #آستین_باتلر #فارست_گامپ
#elvis #elvismovie #elvispresley #buzluhrmann #tomhanks #austinbutler #forrestgump #castaway
@amiropouria
روراست بگویم، با آن چه در توصیف فیلم "الویس" باز لورمان خوانده و شنیده بودم، آمادگیاش را داشتم که با بدجنسی تمام، آن بخش از فیلم "فارست گامپ" را اینجا بیاورم که الویس پرِسلی ِ جوان با دیدن پاهای فارست و طرز رقصيدن او، به فکر ابداع رقص مشهور خود با نزدیک کردن زانوها به هم و دور کردن کف پاها از هم میافتد. و بعد هم بنویسم این فرضیهی طنازانهی رابرت زمهکیس را به آن چه فیلم به عنوان پسزمینهی شکلگیری موزیک الویس نشان میدهد، ترجیح میدهم! ولی فیلم، به خصوص در عظمت و شکوه نمایش آیمکس، برنده شد و من، تسلیم شدم.
اما حتی زمینهی کم و بیش شعاری فیلم در مورد پیروی مطلق الویس از موسیقی آفرو-آمریکن و همچنین تقدیس او تا سرحد یک آگاه سیاسی با تجلیل از رابرت کندی و مارتین لوترکینگ، در ساختار برقآسا و بیمکث و پر از درخشش نئونها و جواهرات و نورهای رنگی فیلم و روایت توفندهی موسیقایی آن، در لفافی چنان زیبا ارائه میشود و برای چشم و گوش و حس مخاطب، چنان ضیافتی میآفریند که میتوان آن شعارها را هم پذیرفت.
تشخیص درست لورمان که تام هنکس حتی با بازآفرینی بیان بد مدیر برنامهی الویس، میتواند آن قدر راوی شیرینی باشد که تلخیهای زندگی خود و او را هم دلانگیز تعریف کند، به اندازهی روایت بصری و تدوینی پرشور فیلم، در پیگیری مشتاقانهی روایت مؤثر است. حتی فیزیک کاملاً مناسب الویس فیلم در آخرین سالها که با واقعیت نمیخواند، در چارچوب الویسی که فیلم با آن انرژی و ارتعاشات سرسامآور خلق کرده، به نمونهی ویژهای از آن ادعای قدیمی خیلی از فیلمسازان سینمای تاریخی ما بدل میشود که لورمان به جایشان میتواند بگوید: "الویس خودم را خلق کردم".
تام هنکس در یک فیلم دیگر رابرت زمهکیس، Cast Away خوب میگفت که پنجاه میلیون فن/هوادار الویس در سراسر دنيا، هیچ وقت اشتباه نکردند. شاید حتی او بود که با آماری خیلی پایینتر از شیفتگان واقعی الویس، اشتباه میکرد.
#الویس #الویس_پرسلی و نه #الویس_پریسلی #باز_لورمان #تام_هنکس #آستین_باتلر #فارست_گامپ
#elvis #elvismovie #elvispresley #buzluhrmann #tomhanks #austinbutler #forrestgump #castaway
@amiropouria