اشارهای از امیر پوریا به فیلم «۱۹۱۷» ساختهٔ #سام_مندس و شگفتی اصلی امسال یعنی نبردن اسکار فیلم و کارگردانی
.
با حس و حال شخصی شروع کنم: مثل پنج سال پیش شد که از تصور همه دربارهٔ برد «پسرانگی» ریچارد لینکلیتر دل خوشی نداشتم و از غافلگیری اسکار در اعطای جایزههای فیلم و کارگردانی به «بردمن» الهخاندرو گونزالس ایناریتو به وجد آمدم. با عرض معذرت، بین فیلم سام مندس و فیلم #انگل ساختهٔ #بونگ_جون_هو با دومی همراهتر بودم. دلایل اعتباری که برای ساختار و تلفیق لحنها و ژانرها در «انگل» قائلم در اشارهٔ دیگری میآید. اما چرا بهاندازهٔ خیلی از دوستان دیگرم با فیلم مندس همراه نیستم؟
.
بعد از ساخته شدن «نجات سرباز رایان»، سینمای جنگ همچنان در بهترین جلوههای اجرایی مانند همین فیلم مندس، در ادامهٔ شیوهٔ فیلمبرداری و صحنهپردازی و طراحی تولید همان فیلم کلیدی آقای #استیون_اسپیلبرگ حرکت میکند. وقتی آنجا به قول کامبیز کاهه، هر لحظهای هر چه تصادفیتر به نظر میرسید، باید حسابشدهتر اجرا میشد، مسلم است که با امکانات این سالها جزئیات باید دقیقتر شود. با این اوصاف، جایی که ویل اسکافیلد از پلهها میافتد و تصویر به زمینهٔ سیاه کات میشود و تداومش را از دست میدهد، یک شکاف اساسی است. جایی که حرکتش را بعد از مرگ بلِیک شروع میکند و یکهو پشت دیوارها آن همه نیروی خودی میبینیم، گرفت و گیر عجیب فضاسازی دارد. دو سه نوبت در رفتنش از گلولهٔ آلمانیها در نیمهشب، روراست که باشیم، متقاعدکننده نیست. کش آمدن بخش آخر تا رسیدن او به مکنزی (با حضور کاریزماتیک #بندیکت_کامبربچ) دیگر شباهت آگاهانهٔ فیلم به ساختار بازی کامپیوتری را به افراط رسانده و خیلی جاها جلو افتادن دوربین از کاراکترها بهشدت قراردادی است و در یک نمونهٔ خارقالعادهٔ سینمای خودمان - فیلم «هجوم» ساختهٔ #شهرام_مکری با فیلمبرداری #علیرضا_برازنده - جابهجایی دوربین با طبیعت ِ میزانسنها همخوانتر است
.
میماند حرف و تاثیر انسانی و عاطفی فیلم. حتماً هر آدم سالمی را به همدلی وامیدارد و سکوت و ستایش او را در برابر مسئولیتپذیری و ازجانگذشتگی شخصیت اصلی، برمیانگیزد. اما در برابر دستاورد هر یک از پنج فیلم جنگی محبوبام در سینمای جنگ بعد از «رایان»، حس تازه و بزنگاه منحصر به فردی از موقعیتهای جنگی را ترسیم نمیکند. آن پنج فیلم به ترتیب زمان ساخت عبارت بودند از: #سقوط_بلک_هاوک (ریدلی اسکات) #نامه_هایی_از_ایووجیما (کلینت ایستوود) #اسب_جنگی (خود اسپیلبرگ) #ستیغ_هکسا (مل گیبسون) و #دانکرک (کریستوفر نولان)
.
عکسها و فیلمهای پشت صحنهٔ شگفتانگیز «۱۹۱۷» را ببینید. از آن فیلمهاییست که بیشک ساختنش از دیدنش بسیار درخشانتر و شوقانگیزتر است
@amiropouria
.
با حس و حال شخصی شروع کنم: مثل پنج سال پیش شد که از تصور همه دربارهٔ برد «پسرانگی» ریچارد لینکلیتر دل خوشی نداشتم و از غافلگیری اسکار در اعطای جایزههای فیلم و کارگردانی به «بردمن» الهخاندرو گونزالس ایناریتو به وجد آمدم. با عرض معذرت، بین فیلم سام مندس و فیلم #انگل ساختهٔ #بونگ_جون_هو با دومی همراهتر بودم. دلایل اعتباری که برای ساختار و تلفیق لحنها و ژانرها در «انگل» قائلم در اشارهٔ دیگری میآید. اما چرا بهاندازهٔ خیلی از دوستان دیگرم با فیلم مندس همراه نیستم؟
.
بعد از ساخته شدن «نجات سرباز رایان»، سینمای جنگ همچنان در بهترین جلوههای اجرایی مانند همین فیلم مندس، در ادامهٔ شیوهٔ فیلمبرداری و صحنهپردازی و طراحی تولید همان فیلم کلیدی آقای #استیون_اسپیلبرگ حرکت میکند. وقتی آنجا به قول کامبیز کاهه، هر لحظهای هر چه تصادفیتر به نظر میرسید، باید حسابشدهتر اجرا میشد، مسلم است که با امکانات این سالها جزئیات باید دقیقتر شود. با این اوصاف، جایی که ویل اسکافیلد از پلهها میافتد و تصویر به زمینهٔ سیاه کات میشود و تداومش را از دست میدهد، یک شکاف اساسی است. جایی که حرکتش را بعد از مرگ بلِیک شروع میکند و یکهو پشت دیوارها آن همه نیروی خودی میبینیم، گرفت و گیر عجیب فضاسازی دارد. دو سه نوبت در رفتنش از گلولهٔ آلمانیها در نیمهشب، روراست که باشیم، متقاعدکننده نیست. کش آمدن بخش آخر تا رسیدن او به مکنزی (با حضور کاریزماتیک #بندیکت_کامبربچ) دیگر شباهت آگاهانهٔ فیلم به ساختار بازی کامپیوتری را به افراط رسانده و خیلی جاها جلو افتادن دوربین از کاراکترها بهشدت قراردادی است و در یک نمونهٔ خارقالعادهٔ سینمای خودمان - فیلم «هجوم» ساختهٔ #شهرام_مکری با فیلمبرداری #علیرضا_برازنده - جابهجایی دوربین با طبیعت ِ میزانسنها همخوانتر است
.
میماند حرف و تاثیر انسانی و عاطفی فیلم. حتماً هر آدم سالمی را به همدلی وامیدارد و سکوت و ستایش او را در برابر مسئولیتپذیری و ازجانگذشتگی شخصیت اصلی، برمیانگیزد. اما در برابر دستاورد هر یک از پنج فیلم جنگی محبوبام در سینمای جنگ بعد از «رایان»، حس تازه و بزنگاه منحصر به فردی از موقعیتهای جنگی را ترسیم نمیکند. آن پنج فیلم به ترتیب زمان ساخت عبارت بودند از: #سقوط_بلک_هاوک (ریدلی اسکات) #نامه_هایی_از_ایووجیما (کلینت ایستوود) #اسب_جنگی (خود اسپیلبرگ) #ستیغ_هکسا (مل گیبسون) و #دانکرک (کریستوفر نولان)
.
عکسها و فیلمهای پشت صحنهٔ شگفتانگیز «۱۹۱۷» را ببینید. از آن فیلمهاییست که بیشک ساختنش از دیدنش بسیار درخشانتر و شوقانگیزتر است
@amiropouria