Amir Pouria
در این سن و سال، آزادی برای آدمی چگونه معنا میشود؟ @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی ایندو ویدئوی اعتراضی که تصویری از آنها را اینجا میبینید، در ادامه میآید 👇
هم آقای محمد عمرانی و هم این بانو در ویدئوهای اعلام اعتراضشان، به سن و سال خود اشاره کردهاند. هر دو به این مضمون که شاید برای آنها در این سن و سال، تغییرات اساسی در ایران چندان کاربردی نداشته باشد یا دستکم دیگران به آنها این طور گفتهاند. چیزی شبیه به سؤال قدیمی "سر ِ پیری و معرکهگیری؟"؛ که هر کس آن را به زبان میآورد، میخواهد فرد پابهسنگذاشته را در کار و تصمیمش بیانگیزه کند.
زوجی را میشناختم که در ۷۰ سالگی ِ خانم و ۸۲ سالگی ِ آقا تصمیم به طلاق گرفته بودند. به شکلی عجیب، فرزندان و همسران فرزندان و همنسلهای فرزندانشان بدون استثنا با تصمیم خانم و آقا مخالف بودند. از آن طرف، نوهها و دو نتیجهی آنها نهتنها از دَم موافق طلاق آن دو بودند، بلکه کلی هم برای موافقتشان دلیل و مثال شیرین میآوردند. از بین میانسالها فقط من یکی با این بچهها همرأی بودم.
باور داشتم که وقتی این دو به تشخیص قطعی رسیدهاند که جز رنج و عصبیت برای هم چیزی ندارند، اتفاقاً سن و سالشان دلیلی برای ادامهی تحمل نیست؛ بلکه درست برعكس، بهترین دلیل است برای این که دیگر نخواهند به تحمل ادامه بدهند. خیلی ساده میشود فهمید که آدمی در آن سن و سال، دیگر بخواهد چند صباح یا تو بگو اصلاً دو سه دههی باقیماندهی عمر را آن طوری که خودش خوش دارد، سر کند.
در مورد حقانیت این دو عزیز رکگو و راستگو و شجاع و شکوهمند نیز چنین باوری دارم. در سن و سال آنها، ایستادن پای خون بچههایی که برای نپذیرفتن ظلم جان باختهاند، بس زیباست.
این که اینان به نیت جوانان سرزمینشان، آزادی را صدا میزنند، با آن که میدانند خودشان جوان نیستند، برایم به شدت یادآور آن بیت حافظ است که میگوید:
بازآی که بازآید عمر ِ شُدهی حافظ
هر چند که ناید باز، تیری که بِشُد از شَست
کاش در سنین پایینتر هم این آزادگی و رهایی، تکثیر شود. کاش همهی ما جایگاه خون همچون گرمترین سلاح جهان را، آن طور که در کلام محمد عمرانی وصف میشود، درک کنیم. خوب میدانیم که در این صورت، آن آرمان رؤیاگون، رهایی سرزمينمان، بس دستیافتنیتر از عمر ِ از دست شدهی یکایک ماست که دیگر حتی یک روزش هم برنمیگردد.
@amiropouria
#اعتراضات_سراسری
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#نیکا_شاکرمی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#نه_به_حجاب_اجباری
#محمد_عمرانی
#شکوه_سالخوردگی
#حافظ
#گذر_عمر
#انقلاب۵۷
زوجی را میشناختم که در ۷۰ سالگی ِ خانم و ۸۲ سالگی ِ آقا تصمیم به طلاق گرفته بودند. به شکلی عجیب، فرزندان و همسران فرزندان و همنسلهای فرزندانشان بدون استثنا با تصمیم خانم و آقا مخالف بودند. از آن طرف، نوهها و دو نتیجهی آنها نهتنها از دَم موافق طلاق آن دو بودند، بلکه کلی هم برای موافقتشان دلیل و مثال شیرین میآوردند. از بین میانسالها فقط من یکی با این بچهها همرأی بودم.
باور داشتم که وقتی این دو به تشخیص قطعی رسیدهاند که جز رنج و عصبیت برای هم چیزی ندارند، اتفاقاً سن و سالشان دلیلی برای ادامهی تحمل نیست؛ بلکه درست برعكس، بهترین دلیل است برای این که دیگر نخواهند به تحمل ادامه بدهند. خیلی ساده میشود فهمید که آدمی در آن سن و سال، دیگر بخواهد چند صباح یا تو بگو اصلاً دو سه دههی باقیماندهی عمر را آن طوری که خودش خوش دارد، سر کند.
در مورد حقانیت این دو عزیز رکگو و راستگو و شجاع و شکوهمند نیز چنین باوری دارم. در سن و سال آنها، ایستادن پای خون بچههایی که برای نپذیرفتن ظلم جان باختهاند، بس زیباست.
این که اینان به نیت جوانان سرزمینشان، آزادی را صدا میزنند، با آن که میدانند خودشان جوان نیستند، برایم به شدت یادآور آن بیت حافظ است که میگوید:
بازآی که بازآید عمر ِ شُدهی حافظ
هر چند که ناید باز، تیری که بِشُد از شَست
کاش در سنین پایینتر هم این آزادگی و رهایی، تکثیر شود. کاش همهی ما جایگاه خون همچون گرمترین سلاح جهان را، آن طور که در کلام محمد عمرانی وصف میشود، درک کنیم. خوب میدانیم که در این صورت، آن آرمان رؤیاگون، رهایی سرزمينمان، بس دستیافتنیتر از عمر ِ از دست شدهی یکایک ماست که دیگر حتی یک روزش هم برنمیگردد.
@amiropouria
#اعتراضات_سراسری
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#نیکا_شاکرمی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#نه_به_حجاب_اجباری
#محمد_عمرانی
#شکوه_سالخوردگی
#حافظ
#گذر_عمر
#انقلاب۵۷
Amir Pouria
دربارهی وضعیت الناز رکابی و این همه ابهام در "آن چه گذشت"/ یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید @amiropouria
شماها را نمیدانم؛ ولی من در کنار انبوه شقاوتها و قساوتهای سیستم دیکتاتوری، از "ابهام" بیزارم. ابهامی که نتیجهی پنهانکاری، جعل، تحریف یا مثل وضعیت الناز رکابی، چیزی دلخراشتر از "اعتراف اجباری" است.
یک واقعیت تلخ را در نظر بگیرید که راستش اگر در آن متوقف شویم، دیگر خواب به چشممان نمیآید: در تمام جنایات فاجعهباری که این سالها به دست جمهوری اسلامی رخ داد، اصل واقعه با استناد و توصیف و روایت دقیق، هرگز روشن نشد. نه نوع مرگ مهسا امینی و نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیلزاده و دهها دخترک و زن و مرد دیگر هیچ وقت با قطعیت و جزییات، مشخص شد. نه در وضعیت انبوهی از آنهایی که گفتند و نوشتند و مثل شروین حاجیپور، سرودند و خواندند و بعد به شکلهای مختلف، پس گرفتند و کنار نشستند، دانستیم دقیقاً با آنها چه کردهاند. نه در مورد کسانی که بدون پس گرفتن حرف و اعتراضشان، شروع کردند به تعریف چیز دیگری که در نهایت تعجب و بیربطی، بگویند دلیل حرف یا عملشان اعتراض نبوده (مثل الناز رکابی). و نه حتی دربارهی جنایت جنگی عظیمی چون شلیک به هواپیمای اوکراینی، دقیق و لحظه به لحظه فهمیدیم چه بلایی بر سر ۱۷۶ انسان آمد.
فقط حرفها و تهدیدها و فشارهای حاکمیت و نمایندگانش را که بیشک دونپایه و دون شأن انسان بوده و هستند، حدس زدیم و هراسها و نگرانیهای خود و خانوادهی هر یک از اینها که لحن حرفشان عوض شد را در ذهنمان ساختیم.
این ابهام، این که اصل ماجرا در مورد زندهها تا زمان رهایی همهی مردم، روشن نخواهد شد، و این که برای جانباختهها هیچ کس هیچ وقت نخواهد توانست جزء به جزء و لحظه به لحظهی رنجشان را بازگوید، کُشنده است.
ننگ بر مجموعهای که فلاکتهای برآمده از آن به قدریست که شاید این ابهام در مقابل خیلی از آنها، ناچیز به نظر برسد.
با خودتان فکر کنید این شبها الناز رکابی چه احوالی دارد. چه جمع محدودی از نزدیکترینهایش از حال او باخبرند. چه جمع معدودتری از او شنیدهاند که بر او چه گذشت. چه میزان فاصله بین حسی که بعد از صخرهنوردی آزادانه و انسانیاش داشت با حس بعد از بازگشت به ایران به شیوهی "تحتالحفظ" وجود دارد...
@amiropouria
#الناز_رکابی
#زن_زندگی_آزادی
#ابهام
#مهسا_امینی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#نیکا_شاکرمی
#شروین_حاجی_پور
یک واقعیت تلخ را در نظر بگیرید که راستش اگر در آن متوقف شویم، دیگر خواب به چشممان نمیآید: در تمام جنایات فاجعهباری که این سالها به دست جمهوری اسلامی رخ داد، اصل واقعه با استناد و توصیف و روایت دقیق، هرگز روشن نشد. نه نوع مرگ مهسا امینی و نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیلزاده و دهها دخترک و زن و مرد دیگر هیچ وقت با قطعیت و جزییات، مشخص شد. نه در وضعیت انبوهی از آنهایی که گفتند و نوشتند و مثل شروین حاجیپور، سرودند و خواندند و بعد به شکلهای مختلف، پس گرفتند و کنار نشستند، دانستیم دقیقاً با آنها چه کردهاند. نه در مورد کسانی که بدون پس گرفتن حرف و اعتراضشان، شروع کردند به تعریف چیز دیگری که در نهایت تعجب و بیربطی، بگویند دلیل حرف یا عملشان اعتراض نبوده (مثل الناز رکابی). و نه حتی دربارهی جنایت جنگی عظیمی چون شلیک به هواپیمای اوکراینی، دقیق و لحظه به لحظه فهمیدیم چه بلایی بر سر ۱۷۶ انسان آمد.
فقط حرفها و تهدیدها و فشارهای حاکمیت و نمایندگانش را که بیشک دونپایه و دون شأن انسان بوده و هستند، حدس زدیم و هراسها و نگرانیهای خود و خانوادهی هر یک از اینها که لحن حرفشان عوض شد را در ذهنمان ساختیم.
این ابهام، این که اصل ماجرا در مورد زندهها تا زمان رهایی همهی مردم، روشن نخواهد شد، و این که برای جانباختهها هیچ کس هیچ وقت نخواهد توانست جزء به جزء و لحظه به لحظهی رنجشان را بازگوید، کُشنده است.
ننگ بر مجموعهای که فلاکتهای برآمده از آن به قدریست که شاید این ابهام در مقابل خیلی از آنها، ناچیز به نظر برسد.
با خودتان فکر کنید این شبها الناز رکابی چه احوالی دارد. چه جمع محدودی از نزدیکترینهایش از حال او باخبرند. چه جمع معدودتری از او شنیدهاند که بر او چه گذشت. چه میزان فاصله بین حسی که بعد از صخرهنوردی آزادانه و انسانیاش داشت با حس بعد از بازگشت به ایران به شیوهی "تحتالحفظ" وجود دارد...
@amiropouria
#الناز_رکابی
#زن_زندگی_آزادی
#ابهام
#مهسا_امینی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#نیکا_شاکرمی
#شروین_حاجی_پور
Amir Pouria
دربارهی برخاستنِ زیبایی علیه مجموعهی زشتیها: به بهانهی جان باختن مهرشاد شهیدی(۱۴۰۱- ۱۳۸۲) @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
نوشتهای از امیر پوریا:
خیلی اوقات، غُر زدهایم یا غر شنیدهایم که چرا وقتی فرد ستمدیده، زن یا مرد، خوشظاهرتر است، انگار مردم برای ظلمی که بر او رفته، بیشتر دل میسوزانند.
اما در این خیزش، هر چه و هر که را میبینیم، مثال ِ آراستگی و زیبندگی و برازندگیست. این، تصادفی نیست. این اعتراض از پایه و اساس، شکل گرفته تا یادآوری کند که اجبار در از بین بردن زیباییها، عین ترویج زشتیست.
***
به مهرشاد شهیدی، به مهسا امینی، به سارینا اسماعیلزاده، به حدیث نجفی، به نیکا شاکرمی و به هر جانباختهی دیگر این خیزش نگاه کنید، به آنهایی که در بند حکومتاند، نگاه کنید.
این یادآوری زیباییست به مجموعهای که نهتنها همواره مظهر بدقوارگی، بدریختی، بینظمی، نامرتبی، بدرنگی، بدبویی (اماکنی که مهد این یکیست، حتماً خوب یادتان میآید) و پلشتی بوده، بلکه اینها را به عنوان جلوههای جعلی شعار "سادهزیستی" یا ادعای "دوری از امور دنیوی"، هم ترویج و هم تحمیل کرده است.
و بعد، برای یادآوری این که زشتی در اصل از کردار و عملکرد مجموعهی این نظام ِ فاقد نظم برمیآید، ببينيد بعد از جان باختن مهرشاد زیر ضربههای باتونشان، حتی با رستوران محل کار او در اراک، چه کردهاند! زشتی، تعریف ِ این رفتارهای عقدهگشایانه، غیرانسانی، بیدلیل و باورنکردنیست.
***
عکس اول، مربوط به حضور در یکی از تجمعات همین جا برای حمایت از مردم معترض در ایران است. دستبندهایی که رنگهای پرچم یا نام ایران بر آنها باشد، بسیارند؛ اما این یکی که از ایران رسید، زیباترین ایرانیست که تا به حال به همراه داشتهام. تصویر برازندهی مهرشاد شهیدی را که دیدم، گفتم زمینهای شایستهتر از این برای ایران ِ همراهم پیدا نمیشود: مثل ایران، زیباییاش و شور زیستن و آفریدن در وجودش در اوج بود؛ اما متوقفش کردند و از شکوفایی و بالندگی، جا ماند. آن هم چند روز پیش از تولد ۲۰ سالگیاش!
همین یک درد برای انباشت خشم همهی این دهها میلیون انسان ایرانی ِ بیزار از این حکومت زشتیها، کافیست.
@amiropouria
#مهرشاد_شهیدی
#مهسا_امینی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#حدیث_نجفی
#مهسا_موگویی
#نیکا_شاکرمی
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حسین_رونقی
#زن_زندگی_آزادی
#زندگی_نرمال
#آبان۱۴۰۱
#زشتی و #زیبایی
خیلی اوقات، غُر زدهایم یا غر شنیدهایم که چرا وقتی فرد ستمدیده، زن یا مرد، خوشظاهرتر است، انگار مردم برای ظلمی که بر او رفته، بیشتر دل میسوزانند.
اما در این خیزش، هر چه و هر که را میبینیم، مثال ِ آراستگی و زیبندگی و برازندگیست. این، تصادفی نیست. این اعتراض از پایه و اساس، شکل گرفته تا یادآوری کند که اجبار در از بین بردن زیباییها، عین ترویج زشتیست.
***
به مهرشاد شهیدی، به مهسا امینی، به سارینا اسماعیلزاده، به حدیث نجفی، به نیکا شاکرمی و به هر جانباختهی دیگر این خیزش نگاه کنید، به آنهایی که در بند حکومتاند، نگاه کنید.
این یادآوری زیباییست به مجموعهای که نهتنها همواره مظهر بدقوارگی، بدریختی، بینظمی، نامرتبی، بدرنگی، بدبویی (اماکنی که مهد این یکیست، حتماً خوب یادتان میآید) و پلشتی بوده، بلکه اینها را به عنوان جلوههای جعلی شعار "سادهزیستی" یا ادعای "دوری از امور دنیوی"، هم ترویج و هم تحمیل کرده است.
و بعد، برای یادآوری این که زشتی در اصل از کردار و عملکرد مجموعهی این نظام ِ فاقد نظم برمیآید، ببينيد بعد از جان باختن مهرشاد زیر ضربههای باتونشان، حتی با رستوران محل کار او در اراک، چه کردهاند! زشتی، تعریف ِ این رفتارهای عقدهگشایانه، غیرانسانی، بیدلیل و باورنکردنیست.
***
عکس اول، مربوط به حضور در یکی از تجمعات همین جا برای حمایت از مردم معترض در ایران است. دستبندهایی که رنگهای پرچم یا نام ایران بر آنها باشد، بسیارند؛ اما این یکی که از ایران رسید، زیباترین ایرانیست که تا به حال به همراه داشتهام. تصویر برازندهی مهرشاد شهیدی را که دیدم، گفتم زمینهای شایستهتر از این برای ایران ِ همراهم پیدا نمیشود: مثل ایران، زیباییاش و شور زیستن و آفریدن در وجودش در اوج بود؛ اما متوقفش کردند و از شکوفایی و بالندگی، جا ماند. آن هم چند روز پیش از تولد ۲۰ سالگیاش!
همین یک درد برای انباشت خشم همهی این دهها میلیون انسان ایرانی ِ بیزار از این حکومت زشتیها، کافیست.
@amiropouria
#مهرشاد_شهیدی
#مهسا_امینی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#حدیث_نجفی
#مهسا_موگویی
#نیکا_شاکرمی
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حسین_رونقی
#زن_زندگی_آزادی
#زندگی_نرمال
#آبان۱۴۰۱
#زشتی و #زیبایی
Amir Pouria
حسین رونقی، صلابت صورتش و احوال کنونیاش @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی این که چرا پیروزی، برازندهی حسین رونقیست، در ادامه میآید 👇
در توصیف حسین رونقی و وضعیت کنونی او در بیمارستان و زندان و اعتصاب، بسیار نوشتهاند. در ستایش شجاعتش، ایراندوستیاش، ایران ماندنش و ایستادگی تمامقدش نیز. در تعظیم به خواهر و پدر و برادر و خانوادهی فهیم و همقدمش نیز. اما این نوشتهی کوتاه، در وصف جنبهی شمایلوار او و چهرهاش است که به محکمترین شکل، خیزش اعتراضی مردم ایران تا فروپاشی حکومت اسلامی را نمایندگی میکند.
از مهسا تا نیکا، از مهرشاد تا حدیث، از آرنیکا تا سارینا تا همین یلدا که غم ضرب و جرح او و نوع جان باختن دردبارش بعد از آن آسیبها این دو روز رهامان نمیکند، بارها از "زیبایی" این معترضان گفتهایم. اصلاً میشود گفت این جنبش، نبرد زیبایی ِ درون و بیرون با پلشتی و زشتی ِ جماعت حاکمان است.
میخواهم حسین رونقی را در هر تصویرش به این فهرست زیباییها اضافه کنم. صلابت و عزم، آگاهی و اراده، آزاداندیشی و آزادیطلبی، صورت او را به میراثی از این خیزش زیباییها در برابر زشترویی بدل میکند.
لحظات دستگیری او را همه دیدهایم. فریادش و نگاهش و لحنش همان حس مستحکمی را در رخسارش جاری میکند که ازش حرف میزنم.
وخامت احوال او در این روزها ذرهای از صلابت تصویر این فرد آگاه به حقوق خود، نمیکاهد. نامش را باز میگوییم و پایمردیاش را میستاییم اما او را در ضعف نمیبینیم. حقارت، بهتمامی از آن ِ صاحبان ِ دستهاییست که موقع دستگیری و قبل و بعد از آن، بر گردنش چنبره زدند.
ما منتظریم حسین رونقی. فردای آزادی، تو را با همان صورت حسین رونقیوار خواهیم دید و خواهیم ستود. پیروزی، بیش از همهی ما، حق تو و برازندهی توست.
@amiropouria
#حسین_رونقی
#حسین_رونقی_را_آزاد_کنید
#حسن_رونقی
#سکینه_رونقی
#احمد_رونقی
#فردای_آزادی
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#یلدا_آقافضلی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حدیث_نجفی
#مهرشاد_شهیدی
#نیکا_شاکرمی
#مهسا_موگویی
#غزاله_چلابی
#غزاله_چلاوی
#مهساامینی
#مهسا_امینی
در توصیف حسین رونقی و وضعیت کنونی او در بیمارستان و زندان و اعتصاب، بسیار نوشتهاند. در ستایش شجاعتش، ایراندوستیاش، ایران ماندنش و ایستادگی تمامقدش نیز. در تعظیم به خواهر و پدر و برادر و خانوادهی فهیم و همقدمش نیز. اما این نوشتهی کوتاه، در وصف جنبهی شمایلوار او و چهرهاش است که به محکمترین شکل، خیزش اعتراضی مردم ایران تا فروپاشی حکومت اسلامی را نمایندگی میکند.
از مهسا تا نیکا، از مهرشاد تا حدیث، از آرنیکا تا سارینا تا همین یلدا که غم ضرب و جرح او و نوع جان باختن دردبارش بعد از آن آسیبها این دو روز رهامان نمیکند، بارها از "زیبایی" این معترضان گفتهایم. اصلاً میشود گفت این جنبش، نبرد زیبایی ِ درون و بیرون با پلشتی و زشتی ِ جماعت حاکمان است.
میخواهم حسین رونقی را در هر تصویرش به این فهرست زیباییها اضافه کنم. صلابت و عزم، آگاهی و اراده، آزاداندیشی و آزادیطلبی، صورت او را به میراثی از این خیزش زیباییها در برابر زشترویی بدل میکند.
لحظات دستگیری او را همه دیدهایم. فریادش و نگاهش و لحنش همان حس مستحکمی را در رخسارش جاری میکند که ازش حرف میزنم.
وخامت احوال او در این روزها ذرهای از صلابت تصویر این فرد آگاه به حقوق خود، نمیکاهد. نامش را باز میگوییم و پایمردیاش را میستاییم اما او را در ضعف نمیبینیم. حقارت، بهتمامی از آن ِ صاحبان ِ دستهاییست که موقع دستگیری و قبل و بعد از آن، بر گردنش چنبره زدند.
ما منتظریم حسین رونقی. فردای آزادی، تو را با همان صورت حسین رونقیوار خواهیم دید و خواهیم ستود. پیروزی، بیش از همهی ما، حق تو و برازندهی توست.
@amiropouria
#حسین_رونقی
#حسین_رونقی_را_آزاد_کنید
#حسن_رونقی
#سکینه_رونقی
#احمد_رونقی
#فردای_آزادی
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#یلدا_آقافضلی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حدیث_نجفی
#مهرشاد_شهیدی
#نیکا_شاکرمی
#مهسا_موگویی
#غزاله_چلابی
#غزاله_چلاوی
#مهساامینی
#مهسا_امینی