This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احوالی که این روزها و شبها داریم، امیدهایمان به آزادی و انزجار روزافزونمان از ستمکاران و ستمپیشگی، به بسیاری از فیلمها، رمانها، نمایشنامهها و البته شعرها همانند است. از جمله این شعر شاملو که هر بار میشنوی یا میخوانی، غافلگیرکنندگی و تأثیرش به بار اول میماند:
"آخرِ بازی" / احمد شاملو
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانههای بیهنگام خويش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشريح،
و لَتّههای بیرنگ ِ غروری
نگونسار
بر نيزههایشان.
تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن
هنگامی که
هر غبار راه ِ لعنتشده نفرينت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با ياسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم برنهاده باشی
گياه از رُستن تن میزند
چرا که تو
تقواي خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی
فغان! که سرگذشت ما
سرود بیاعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعهی روسبيان
بازمیآمدند.
باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سياهپوش
ــ داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند!
@amiropouria
#احمد_شاملو
#انقلاب۱۴۰۱
موسیقی: ماکان نیکبخش
"آخرِ بازی" / احمد شاملو
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانههای بیهنگام خويش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشريح،
و لَتّههای بیرنگ ِ غروری
نگونسار
بر نيزههایشان.
تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن
هنگامی که
هر غبار راه ِ لعنتشده نفرينت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با ياسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم برنهاده باشی
گياه از رُستن تن میزند
چرا که تو
تقواي خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی
فغان! که سرگذشت ما
سرود بیاعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعهی روسبيان
بازمیآمدند.
باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سياهپوش
ــ داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند!
@amiropouria
#احمد_شاملو
#انقلاب۱۴۰۱
موسیقی: ماکان نیکبخش