سینمایی که سالی دو سه بچه می کُشد
بخشی از نوشتهٔ دو سال پیش #امیر_پوریا بعد از #سی_و_پنجمین_جشنواره_فیلم_فجر
با مکث بر یکی از بدفهمی های مقلدان آثار #فرهادی که کمتر به آن توجه شده است/ #ماهنامه_فیلم / اسفند ماه #نود_و_پنج
بچه کُشی چه طور در این سینما رایج شده؟ در #درباره_الی زنی به دریا می زد تا پسربچه ای را نجات دهد؛ و خود غرق و قربانی می شد. در #جدایی_نادر_از_سیمین بچه ای که در رحم مادرش بود، سقط می شد. نه مادر و پدرش و- به خصوص- نه بینندۀ فیلم، او را ندیده بودند. مرگ اش تصویر کریه و انزجاربرانگیزی نداشت. اصلاً تصویری نداشت. اما در موج برداشت های بی درایت از دنیای فیلم های #اصغر_فرهادی ، در #ملبورن و #شکاف (از سال های گذشته) و #بدون_تاریخ_بدون_امضا و #تابستان داغ (از امسال)، نه تنها بچه های خردسال بر اثر حوادثی کشته می شوند، بلکه فیلم ها در رویکردی مطلقاً غیراخلاقی و غیرانسانی به قصد تحریک احساسات و عصبیت مخاطب، بدن بی جان این بچه ها را نشان می دهند! هیچ کس سالی از سینمای آمریکا که این همه به خشونت بدنام است را به یاد دارد که این همه بچه در مقابل دیدگان تماشاگر جان بدهند و پرت شوند و خفه شوند؟! در تابستان داغ کار به جایی رسیده که برداشتن و بردن جسد را هم نشان می دهند و ابتدا برای ما احتمال سر به نیست کردن جسد را ایجاد می کنند و می خواهند با چند ثانیه گریۀ شخصیت مرد ( #صابر_ابر ) و به آغوش فشردن بچه و بعد با وانمود به مرگ او در پارک بازی، ما هم درگیر این شویم که «بعله؛ چه قدر این جهان و مسائل آدم ها نسبی است و چه قدر آدم ها می توانند کاری بکنند که نمی شود قضاوت شان کرد»! در کج فهمی نسبت به آن چه ساحت اخلاقی و سامان فکری دنیای فرهادی را شکل می بخشید، وضعیت غریبی در سینمای ما رقم خورده. این توهم باطل که گرفتن یقۀ تماشاگر با هر بازی تعلیق زایی مجاز است، این که عین بازسازی حادثه در جدایی... را از سکانس داخلی به خارجی ببریم و تعداد آدم ها را بیشتر کنیم یک ناظر با وجدان بیدار ( #امیر_آقایی ) هم بگذاریم آن گوشه و جملۀ گل درشت «برای چی سر زن من داد زدی» را در دهان جوانی محرومیت کشیده ( #نوید_محمدزاده ) بگذاریم، نمی تواند به بدون تاریخ، بدون امضا اصالت انسانی ببخشد. عدالت جویی در سینما با شعار حاصل نخواهد شد؛ و این شعارها که دم از اخلاق می زنند با غیراخلاقی ترین نوع آدم کُشی در شخصیت های داستانی که همانا کشتن کودک است، تضاد هراسناکی دارند. داستان کوتاه «این جا همۀ آدم ها این جوری اند» نوشتۀ #لوری_مور با توصیف تجربۀ خود نویسنده از ابتلای فرزند خردسالش به سرطان، استخوان خرد کن ترین اثری است که در ترسیم رنج کودک می شناسم. بعید است آن را از سر تا ته بخوانید و دچار دندان درد حاصل از به هم فشردن فک یا معده درد یا اسهال یا تکرر ادرار نشوید. با تمام این تأثیر مهیب، هیچ تصویر و وصفی از مرگ کودکی از بیمارستان کودکان سرطانی در آن وجود ندارد. یادمان باشد: شکستن هر تابویی فضیلت نیست.
@amiropouria
بخشی از نوشتهٔ دو سال پیش #امیر_پوریا بعد از #سی_و_پنجمین_جشنواره_فیلم_فجر
با مکث بر یکی از بدفهمی های مقلدان آثار #فرهادی که کمتر به آن توجه شده است/ #ماهنامه_فیلم / اسفند ماه #نود_و_پنج
بچه کُشی چه طور در این سینما رایج شده؟ در #درباره_الی زنی به دریا می زد تا پسربچه ای را نجات دهد؛ و خود غرق و قربانی می شد. در #جدایی_نادر_از_سیمین بچه ای که در رحم مادرش بود، سقط می شد. نه مادر و پدرش و- به خصوص- نه بینندۀ فیلم، او را ندیده بودند. مرگ اش تصویر کریه و انزجاربرانگیزی نداشت. اصلاً تصویری نداشت. اما در موج برداشت های بی درایت از دنیای فیلم های #اصغر_فرهادی ، در #ملبورن و #شکاف (از سال های گذشته) و #بدون_تاریخ_بدون_امضا و #تابستان داغ (از امسال)، نه تنها بچه های خردسال بر اثر حوادثی کشته می شوند، بلکه فیلم ها در رویکردی مطلقاً غیراخلاقی و غیرانسانی به قصد تحریک احساسات و عصبیت مخاطب، بدن بی جان این بچه ها را نشان می دهند! هیچ کس سالی از سینمای آمریکا که این همه به خشونت بدنام است را به یاد دارد که این همه بچه در مقابل دیدگان تماشاگر جان بدهند و پرت شوند و خفه شوند؟! در تابستان داغ کار به جایی رسیده که برداشتن و بردن جسد را هم نشان می دهند و ابتدا برای ما احتمال سر به نیست کردن جسد را ایجاد می کنند و می خواهند با چند ثانیه گریۀ شخصیت مرد ( #صابر_ابر ) و به آغوش فشردن بچه و بعد با وانمود به مرگ او در پارک بازی، ما هم درگیر این شویم که «بعله؛ چه قدر این جهان و مسائل آدم ها نسبی است و چه قدر آدم ها می توانند کاری بکنند که نمی شود قضاوت شان کرد»! در کج فهمی نسبت به آن چه ساحت اخلاقی و سامان فکری دنیای فرهادی را شکل می بخشید، وضعیت غریبی در سینمای ما رقم خورده. این توهم باطل که گرفتن یقۀ تماشاگر با هر بازی تعلیق زایی مجاز است، این که عین بازسازی حادثه در جدایی... را از سکانس داخلی به خارجی ببریم و تعداد آدم ها را بیشتر کنیم یک ناظر با وجدان بیدار ( #امیر_آقایی ) هم بگذاریم آن گوشه و جملۀ گل درشت «برای چی سر زن من داد زدی» را در دهان جوانی محرومیت کشیده ( #نوید_محمدزاده ) بگذاریم، نمی تواند به بدون تاریخ، بدون امضا اصالت انسانی ببخشد. عدالت جویی در سینما با شعار حاصل نخواهد شد؛ و این شعارها که دم از اخلاق می زنند با غیراخلاقی ترین نوع آدم کُشی در شخصیت های داستانی که همانا کشتن کودک است، تضاد هراسناکی دارند. داستان کوتاه «این جا همۀ آدم ها این جوری اند» نوشتۀ #لوری_مور با توصیف تجربۀ خود نویسنده از ابتلای فرزند خردسالش به سرطان، استخوان خرد کن ترین اثری است که در ترسیم رنج کودک می شناسم. بعید است آن را از سر تا ته بخوانید و دچار دندان درد حاصل از به هم فشردن فک یا معده درد یا اسهال یا تکرر ادرار نشوید. با تمام این تأثیر مهیب، هیچ تصویر و وصفی از مرگ کودکی از بیمارستان کودکان سرطانی در آن وجود ندارد. یادمان باشد: شکستن هر تابویی فضیلت نیست.
@amiropouria
درسی از «خانهٔ پدری» به عنوان دستاورد جانبی: فیلمی که نگران اسپویل نیست
یادداشتی از امیر پوریا
فیلم #خانه_پدری بالاخره بعد از نُه سال، اکران شده. بار قبلی در دی ماه نود و سه فقط چند سئانس اکران داشت و یک روزه از پردهٔ سینماها به زیرش کشیدند. سینماگران و فیلمسازان و منتقدان، هر یک واکنشی به جا توأم با استقبال از اکران فیلم داشته اند و عرایض و یادداشت بنده هم در زمینهٔ اهمیت مجوز اکران آن، شنبه (۴ آبان ۹۸) در #روزنامه_اعتماد خواهد آمد
.
اما فیلمها و هنرمندان اثرگذار، حتی در آن چه «دستاورد جانبی» کارشان به حساب می آید هم درس های به دردبخوری دارند. مانند «کاناپه»، فیلم توقیفی دیگری از #کیانوش_عیاری که تنها فیلم دههٔ نودی حاضر در ده فیلم محبوب ام از تاریخ سینمای ایران است و حادثهٔ بزرگ سینمای ایران در ثبت زندگی طبقهٔ متوسط شهری (در کنار فیلم های #اصغر_فرهادی و در مسیری جدا از آنها). فیلمی که حتی اگر هرگز اکران نشود باز دستاوردی مهم در تصویر زن ایرانی بعد از انقلاب در محیط خانه اش به جا گذاشته است
.
یکی از دستاوردهای جانبی شگفتانگیز «خانهٔ پدری» هم چالشی اساسی با این لوس-بازی رایج این سال ها در حساسیت نشان دادن نسبت به پدیدهٔ #اسپویل است. شاید تصور کنید مسئلهٔ توقیف بود که باعث شد همه بدانند در پارهٔ اول از پنج برش فیلم در پنج دوران مختلف چه اتفاق هولناکی می افتد. اما حتی پیش از باخبر شدن مردم از دلیل توقیف که این اتفاق را به تعبیر ضداسپویل ها «لو داد»، فیلمی که چنین پوستری دارد (عکس سمت چپ) ، از آشکار شدن این اتفاق به عنوان آغازگر تمام مسیر روایت، پرهیز نمی کند. در جلسهٔ گپ و نقدی، آقای عیاری خود می گفت که می داند فیلم بعد از این حادثهٔ اول، عناصر چندانی برای جذب و حفظ تماشاگر ندارد. اما مهم همین است که ما فقط به تماشای تاثیر یک اتفاق در چند نسل از یک خانواده می نشینیم؛ به نشانهٔ بلایی که تعصب و سنت با ادعای «غیرت»، بر سر صاحبان این ادعا، بر سر زن، مفهوم زنانگی و تاریخ زندگی خانوادگی در ایران و هر جای دیگر مدعی غیرت و تعصب آورده است. مهم، از پیش دانستن ِ آن حادثه که در همین پوستر هم فاش شده، نیست. مهم دیدن ِ ذره ذرهٔ اضمحلال چندین نسل یک خانه بر اثر پی بردن به آن است.
به این اعتبار، حتی نوع اعلام و معرفی و تبلیغ این فیلم و نترسیدن از - به قول دوستان نُنُر، #خطر_اسپویل، درسی برای شیوهٔ روایت در سینماست. درسی که استاد اولیه اش، #آلفرد_هیچکاک بود که اغلب با «دست ِ باز» با تماشاگرش بازی می کرد. بیراه نیست که عکس بزرگی از او بر دیوار خانهٔ محمود (جهانگیر الماسی) شخصیت اصلی فیلم مسحورکنندهٔ #شبح_کژدم عیاری نشسته بود (عکس سمت راست)
@amiropouria
یادداشتی از امیر پوریا
فیلم #خانه_پدری بالاخره بعد از نُه سال، اکران شده. بار قبلی در دی ماه نود و سه فقط چند سئانس اکران داشت و یک روزه از پردهٔ سینماها به زیرش کشیدند. سینماگران و فیلمسازان و منتقدان، هر یک واکنشی به جا توأم با استقبال از اکران فیلم داشته اند و عرایض و یادداشت بنده هم در زمینهٔ اهمیت مجوز اکران آن، شنبه (۴ آبان ۹۸) در #روزنامه_اعتماد خواهد آمد
.
اما فیلمها و هنرمندان اثرگذار، حتی در آن چه «دستاورد جانبی» کارشان به حساب می آید هم درس های به دردبخوری دارند. مانند «کاناپه»، فیلم توقیفی دیگری از #کیانوش_عیاری که تنها فیلم دههٔ نودی حاضر در ده فیلم محبوب ام از تاریخ سینمای ایران است و حادثهٔ بزرگ سینمای ایران در ثبت زندگی طبقهٔ متوسط شهری (در کنار فیلم های #اصغر_فرهادی و در مسیری جدا از آنها). فیلمی که حتی اگر هرگز اکران نشود باز دستاوردی مهم در تصویر زن ایرانی بعد از انقلاب در محیط خانه اش به جا گذاشته است
.
یکی از دستاوردهای جانبی شگفتانگیز «خانهٔ پدری» هم چالشی اساسی با این لوس-بازی رایج این سال ها در حساسیت نشان دادن نسبت به پدیدهٔ #اسپویل است. شاید تصور کنید مسئلهٔ توقیف بود که باعث شد همه بدانند در پارهٔ اول از پنج برش فیلم در پنج دوران مختلف چه اتفاق هولناکی می افتد. اما حتی پیش از باخبر شدن مردم از دلیل توقیف که این اتفاق را به تعبیر ضداسپویل ها «لو داد»، فیلمی که چنین پوستری دارد (عکس سمت چپ) ، از آشکار شدن این اتفاق به عنوان آغازگر تمام مسیر روایت، پرهیز نمی کند. در جلسهٔ گپ و نقدی، آقای عیاری خود می گفت که می داند فیلم بعد از این حادثهٔ اول، عناصر چندانی برای جذب و حفظ تماشاگر ندارد. اما مهم همین است که ما فقط به تماشای تاثیر یک اتفاق در چند نسل از یک خانواده می نشینیم؛ به نشانهٔ بلایی که تعصب و سنت با ادعای «غیرت»، بر سر صاحبان این ادعا، بر سر زن، مفهوم زنانگی و تاریخ زندگی خانوادگی در ایران و هر جای دیگر مدعی غیرت و تعصب آورده است. مهم، از پیش دانستن ِ آن حادثه که در همین پوستر هم فاش شده، نیست. مهم دیدن ِ ذره ذرهٔ اضمحلال چندین نسل یک خانه بر اثر پی بردن به آن است.
به این اعتبار، حتی نوع اعلام و معرفی و تبلیغ این فیلم و نترسیدن از - به قول دوستان نُنُر، #خطر_اسپویل، درسی برای شیوهٔ روایت در سینماست. درسی که استاد اولیه اش، #آلفرد_هیچکاک بود که اغلب با «دست ِ باز» با تماشاگرش بازی می کرد. بیراه نیست که عکس بزرگی از او بر دیوار خانهٔ محمود (جهانگیر الماسی) شخصیت اصلی فیلم مسحورکنندهٔ #شبح_کژدم عیاری نشسته بود (عکس سمت راست)
@amiropouria
ادای دین سینمای جریان اصلی به سینمای متمایز ایران که موفقیتهای بینالمللی را در پی آورد
اشارهای از امیر پوریا دربارهٔ حرفهای سعید روستایی و نوید محمدزاده در اختتامیهٔ جشنوارهٔ توکیو
خیلی طبیعی بود که بازتاب جوایز جشنواره توکیو به #سعید_روستایی و #نوید_محمدزاده در محیط مَجازی، از بسیاری جوایز فیلمهای نامتعارف، بیشتر باشد. خب، این فیلمی متعلق به جریان اصلیست و آن فیلمها، فوقاش در گروه #هنر_و_تجربه اکران محدودی داشته باشند. پس جز پیگیران اتفاقات تازهٔ ساختاری در سینمای ایران، کسی مثلاً #باز_هم_سیب_داری ساختهٔ #بایرام_فضلی یا #ممیرو ساختهٔ #هادی_محقق یا #حمال_طلا ساختهٔ #تورج_اصلانی را نمیشناسد (این سومی هنوز اکران نشده و بهقول #پوریا_ذوالفقاری یک دهنکجی همهجانبه به مناسبات سینمای ایران و چرخهٔ تجاری آن به شمار میرود)
.
با این اوصاف، در حالی که مسیر اعتبار بینالمللی این سینما و موفقیت در مجامع فرهنگی را فیلمسازان بزرگ و تجربهگرای خارج از جریان اصلی هموار کردند، نام بردن از آقایان #عباس_کیارستمی و #امیر_نادری بسیار ارزشمند بود. برای من به منزلهٔ یادآوری این نکته بود که تا پیش از جوایز #اصغر_فرهادی، بهندرت و فقط در موارد انگشتشمار، فیلمهای جریان اصلی ما به موفقیتهایی از این دست، میرسیدند
.
با وجود حرمت گذاریِ بهجای این نسل نسبت به اهل تجربه در نسلهای قبلی، همچنان میزان هشتگ خوردن نام آقایان کیارستمی و نادری در همین اینستاگرام، چندین برابر میزان ِ دیده شدن ِ فیلمهایشان است. ارزش کار روستایی و محمدزاده در این است که همین مهجور ماندن سینمای متمایز و دِین محصولات تأملبرانگیز جریان اصلی به سینمای دیگرگونه را یادآوری میکند
اشارهای از امیر پوریا دربارهٔ حرفهای سعید روستایی و نوید محمدزاده در اختتامیهٔ جشنوارهٔ توکیو
خیلی طبیعی بود که بازتاب جوایز جشنواره توکیو به #سعید_روستایی و #نوید_محمدزاده در محیط مَجازی، از بسیاری جوایز فیلمهای نامتعارف، بیشتر باشد. خب، این فیلمی متعلق به جریان اصلیست و آن فیلمها، فوقاش در گروه #هنر_و_تجربه اکران محدودی داشته باشند. پس جز پیگیران اتفاقات تازهٔ ساختاری در سینمای ایران، کسی مثلاً #باز_هم_سیب_داری ساختهٔ #بایرام_فضلی یا #ممیرو ساختهٔ #هادی_محقق یا #حمال_طلا ساختهٔ #تورج_اصلانی را نمیشناسد (این سومی هنوز اکران نشده و بهقول #پوریا_ذوالفقاری یک دهنکجی همهجانبه به مناسبات سینمای ایران و چرخهٔ تجاری آن به شمار میرود)
.
با این اوصاف، در حالی که مسیر اعتبار بینالمللی این سینما و موفقیت در مجامع فرهنگی را فیلمسازان بزرگ و تجربهگرای خارج از جریان اصلی هموار کردند، نام بردن از آقایان #عباس_کیارستمی و #امیر_نادری بسیار ارزشمند بود. برای من به منزلهٔ یادآوری این نکته بود که تا پیش از جوایز #اصغر_فرهادی، بهندرت و فقط در موارد انگشتشمار، فیلمهای جریان اصلی ما به موفقیتهایی از این دست، میرسیدند
.
با وجود حرمت گذاریِ بهجای این نسل نسبت به اهل تجربه در نسلهای قبلی، همچنان میزان هشتگ خوردن نام آقایان کیارستمی و نادری در همین اینستاگرام، چندین برابر میزان ِ دیده شدن ِ فیلمهایشان است. ارزش کار روستایی و محمدزاده در این است که همین مهجور ماندن سینمای متمایز و دِین محصولات تأملبرانگیز جریان اصلی به سینمای دیگرگونه را یادآوری میکند
میان این همه نگرانی، یک خبر خوب و بسیار بزرگ: جایزهٔ خرس طلایی #جشنواره_برلین برای فیلم #شیطان_وجود_ندارد به #محمد_رسول_اف تعلق گرفت. در عکس، به جای او که اجازهٔ خروج از کشور را ندارد، دخترش باران که یکی از بازیگران فیلم نیز بوده، جایزه را از رئیس متشخص هیأت داوران این دوره، #جرمی_آیرونز گرفته است. درست همزمان با این خبر درخشان، در حال تماشای فیلم و محو روایت و فضاسازیاش بودم و به زودی بحث مفصلتر دربارهٔ آن را بهطور رسمی عرض خواهم کرد
.
.
پینوشت مهمتر از متن: بدیهیست نگرش رسمی ترجیح میدهد این جایزه را «سیاسی» تلقی کند. ساده نباشید و تصور نکنید این نگاه، از همین جا شروع شده یا مثلاً نهایت سابقهٔ این نوع بدبینی و بیاعتبار کردن ِ ارزشهای آثار سینمایی درست و طبعاً انتقادی، به حرفهای دلواپسان و مدیران دولتی دربارهٔ سیاسی بودن جوایز #جعفر_پناهی و #اصغر_فرهادی برمیگردد. خیر، این نوع نگاه از زمان نخل طلای فیلم «راه/یول» که یلماز گونی از توی زندان کارگردانی کرد، وجود داشته است. عرض کردم که؛ بحث مفصلی است و به زودی در نوشتهای منتشر میکنم
عکس از دنیای تصویر
@amiropouria
.
.
پینوشت مهمتر از متن: بدیهیست نگرش رسمی ترجیح میدهد این جایزه را «سیاسی» تلقی کند. ساده نباشید و تصور نکنید این نگاه، از همین جا شروع شده یا مثلاً نهایت سابقهٔ این نوع بدبینی و بیاعتبار کردن ِ ارزشهای آثار سینمایی درست و طبعاً انتقادی، به حرفهای دلواپسان و مدیران دولتی دربارهٔ سیاسی بودن جوایز #جعفر_پناهی و #اصغر_فرهادی برمیگردد. خیر، این نوع نگاه از زمان نخل طلای فیلم «راه/یول» که یلماز گونی از توی زندان کارگردانی کرد، وجود داشته است. عرض کردم که؛ بحث مفصلی است و به زودی در نوشتهای منتشر میکنم
عکس از دنیای تصویر
@amiropouria
اسکرینشاتهایی از قسمت بعدی برنامههای «سینما و زندگی با امیر پوریا» که همچنان موضوعش «مسئولیتپذیری در فیلمها»ست و فردا جمعه ٢۶ ژوئن ٢٠٢٠ معادل ۶ تیر ٩٩ از صفحه و سایت رسانهٔ پارسی منتشر میشود. به گمانم تصویرها و اسمها و ربطشان به موضوع، مقادیری کنجکاویبرانگیز باشد
.
از صبح جمعه قابل تماشا در کانال :
@PersianMediaProduction
.
#امیر_پوریا #اصغر_فرهادی #روبن_استلاند #روبن_اوستلوند #روبن_اوستلاند #پنهان #میشائیل_هانکه #فورس_ماژور #بازی #مربع #تحلیل_فیلم #نقد_فیلم #مسئولیت_اجتماعی #مسئولیت_پذیری #نوعدوستی #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
@amiropouria
.
از صبح جمعه قابل تماشا در کانال :
@PersianMediaProduction
.
#امیر_پوریا #اصغر_فرهادی #روبن_استلاند #روبن_اوستلوند #روبن_اوستلاند #پنهان #میشائیل_هانکه #فورس_ماژور #بازی #مربع #تحلیل_فیلم #نقد_فیلم #مسئولیت_اجتماعی #مسئولیت_پذیری #نوعدوستی #سینما_و_زندگی_با_امیر_پوریا
@amiropouria
Amir Pouria
یادداشتی از امیر پوریا دربارهی ویژگیها و تأثیرات مهم جایزهی زر امیرابراهیمی در کن هفتاد و پنجم: از "خودمون کنسلکالچر داشتیم" تا ایدهی "پرهیز از قضاوت" اصغر فرهادی @amiropouria متن در ادامه میمیآید👇
جایزهی زر امیرابراهیمی: وقتی کنسلکالچر مُد نبود!/ یادداشت امیر پوریا
یک: متن ورودی ِ خبر فرانس۲۴ در بازتاب خبر اهدای جایزهی دورهی هفتاد و پنجم جشنواره فیلم کن به زر امیرابراهیمی: "زر امیرابراهیمی بازیگر ایرانی که در پی یک کمپین/حرکت جمعی ِ مداخلهگرانه در روابط عاطفیاش، در تبعید به سر میبرد، با دریافت جایزهی بهترین بازیگر زن فستیوال کن در روز شنبه، شادمانه اشک ریخت".
از این جهت نقل میکنم که بگویم تا وقتی کلیگویی میکنیم و از محدودیتهای منجر به کوچ اجباری امیرابراهیمی حرف میزنیم، میتواند شامل حال هر همکار او شود. اما وقتی به مورد خاص او و آن چه برایش رخ داد، اشاره کنیم، ماجرای "قضاوت اخلاقی" و "برچسب زدن" به آدمها توسط جامعه به میان میآید که بر اثر عادت قضاوت و طرد آدمها در جامعهی قضاوتگر فارسیزبان، احتمال و خطرش بس گسترده است و پیش و بیش از همه، امیرابراهیمی را هدف حملهی خود قرار داد. ابتدا او را به آن همه رنج و احتمال خودکشی و بعد خوشبختانه مهاجرت و این روند منجر به بالندگی رساند.
دو. عبارت طنزآمیزی در شوخیهای نوشتاری محیط مجازی رایج است که میگوید خودمان چیزی را پیش از رواج جهانیاش داشتهایم. مُهر فساد اخلاقی زدن بر یک انسان، یک زن، آن هم بر اساس انتشار فیلمی خصوصی از رابطهی طبیعی و انسانی او با دوستپسرش، در جامعهی ایرانی سرعتی ورای سرعت نور داشت. با توجه به زمان وقوع آن که بیش از ۱۵ سال پیش است، با قطعیت میتوان گفت: "ما خودمون کنسلکالچر داشتیم، وقتی هنوز حتی کلمهش هیچ جای دنیا مُد نبود"!
سه. این قدمت در فرهنگ کنسل که طبعاً برخلاف بسیاری از انواع قدمت، هیچ افتخاری ندارد، در خیلی زمینههای قضاوت اخلاقی در جامعهی ما وجود داشته و دارد. نگرش گشت ارشاد از دهههای دور، در کلام انبوه مادران و مادربزرگهای ایرانی که معتقد بودند دختر تا پیش از "خونهی شووَر" نباید دست به ابرویش بزند، جاری بوده. آن چه جمهوری اسلامی از ابتدا با سؤال معروف کمیتهی دههی ۱۳۶۰ از جوانان یعنی "چه نسبتی با هم دارید؟" پایهگذاری کرد، عملاً در نگاه عموم که رابطهی دختر و پسر تا پیش از ازدواج را ناروا میدانستند، وجود داشت.
همسویی ِ شرمآور ِ قضاوت مردم و ممنوعیت توسط حکومت، مهمترین چیزیست که با استقبال از جایزهی امیرابراهیمی زیر سؤال میرود. چیزی که درک آن در هر لبخند و جملهی او حین دریافت جایزه، به خوبی آشکار است.
چهار. اصغر فرهادی، تنها فرد ایرانی ِ حاضر در هیأت داوران، نمیتوانسته در تبیین این شرایط و این قضاوت و طرد برای باقی اعضای ژوری، بیتأثیر باشد. به ویژه از این حیث که تعبیر "همدیگر را قضاوت نکنیم" در واکنش به فیلم "دربارهی الی" ساختهی او، به بخشی از تعابير متداول ادبیات عمومی طبقهی متوسط ایرانی بدل شد و ویژگی مشهور "پایان باز" که در محیط مجازی ما همواره به شوخی با فیلمهای فرهادی منجر میشود، اساساً از همین تلاش برای "پرهیز از قضاوت" و حق ندادن به یکی از طرفهای ماجرا سرچشمه گرفته است. در ردیابی مسیر منتهی به جایزهی امیرابراهیمی، آن چه گلشیفته فراهانی در توئیتهای پیش از مراسم اختتامیهی کن نوشت، نباید ناديده بماند. او به تبعات احتمالی هر جایزهای به فیلم "عنکبوت مقدس" برای عضو ایرانی ِ ژوری، اشاره کرد و اگر این ابراز نگرانی به نظرتان اغراقآمیز میآید، باز باید یادآوری کنم مدیریت دولتی سینما در ایران که خود را مصدر "ارشاد" مردم و سینماگران میداند، بعد از حضور فیلمسازی چون عباس کیارستمی در همین فستیوال، به دست دادن او با یک خانم (کاترین دونوو) روی سِن مراسم هم کار داشت؛ چه رسد به اعطای جایزه به بازیگری که همین سیستم، زمانی او را مفسد و مطرود دانسته بود.
بنابراین، همچنان باید تأکید و درک کنیم که جایزهی زر امیر ابراهیمی و استقبال از آن، فراتر از یک جایزهی بازیگری صرف است و برای ما قضاوتگران بیرحم و مطلقگرا میتواند به معنای پیشنهاد شعورمندی ِ اجتماعی در تَرک ِ فرهنگ کنسل باشد.
#زر_امیرابراهیمی #زر_امیر_ابراهیمی #زهرا_امیرابراهیمی #زهرا_امیر_ابراهیمی #جشنواره_فیلم_کن #جشنواره_کن #فستیوال_کن #فستیوال_فیلم_کن #جایزه_بازیگری #فرهنگ_کنسل #کنسل_کالچر #قضاوت #قضاوت_اخلاقی #گشت_ارشاد #کمیته #عنکبوت_مقدس #علی_عباسی #اصغر_فرهادی #گلشیفته_فراهانی #عباس_کیارستمی #وزارت_ارشاد #امیر_پوریا
@amiropouria
یک: متن ورودی ِ خبر فرانس۲۴ در بازتاب خبر اهدای جایزهی دورهی هفتاد و پنجم جشنواره فیلم کن به زر امیرابراهیمی: "زر امیرابراهیمی بازیگر ایرانی که در پی یک کمپین/حرکت جمعی ِ مداخلهگرانه در روابط عاطفیاش، در تبعید به سر میبرد، با دریافت جایزهی بهترین بازیگر زن فستیوال کن در روز شنبه، شادمانه اشک ریخت".
از این جهت نقل میکنم که بگویم تا وقتی کلیگویی میکنیم و از محدودیتهای منجر به کوچ اجباری امیرابراهیمی حرف میزنیم، میتواند شامل حال هر همکار او شود. اما وقتی به مورد خاص او و آن چه برایش رخ داد، اشاره کنیم، ماجرای "قضاوت اخلاقی" و "برچسب زدن" به آدمها توسط جامعه به میان میآید که بر اثر عادت قضاوت و طرد آدمها در جامعهی قضاوتگر فارسیزبان، احتمال و خطرش بس گسترده است و پیش و بیش از همه، امیرابراهیمی را هدف حملهی خود قرار داد. ابتدا او را به آن همه رنج و احتمال خودکشی و بعد خوشبختانه مهاجرت و این روند منجر به بالندگی رساند.
دو. عبارت طنزآمیزی در شوخیهای نوشتاری محیط مجازی رایج است که میگوید خودمان چیزی را پیش از رواج جهانیاش داشتهایم. مُهر فساد اخلاقی زدن بر یک انسان، یک زن، آن هم بر اساس انتشار فیلمی خصوصی از رابطهی طبیعی و انسانی او با دوستپسرش، در جامعهی ایرانی سرعتی ورای سرعت نور داشت. با توجه به زمان وقوع آن که بیش از ۱۵ سال پیش است، با قطعیت میتوان گفت: "ما خودمون کنسلکالچر داشتیم، وقتی هنوز حتی کلمهش هیچ جای دنیا مُد نبود"!
سه. این قدمت در فرهنگ کنسل که طبعاً برخلاف بسیاری از انواع قدمت، هیچ افتخاری ندارد، در خیلی زمینههای قضاوت اخلاقی در جامعهی ما وجود داشته و دارد. نگرش گشت ارشاد از دهههای دور، در کلام انبوه مادران و مادربزرگهای ایرانی که معتقد بودند دختر تا پیش از "خونهی شووَر" نباید دست به ابرویش بزند، جاری بوده. آن چه جمهوری اسلامی از ابتدا با سؤال معروف کمیتهی دههی ۱۳۶۰ از جوانان یعنی "چه نسبتی با هم دارید؟" پایهگذاری کرد، عملاً در نگاه عموم که رابطهی دختر و پسر تا پیش از ازدواج را ناروا میدانستند، وجود داشت.
همسویی ِ شرمآور ِ قضاوت مردم و ممنوعیت توسط حکومت، مهمترین چیزیست که با استقبال از جایزهی امیرابراهیمی زیر سؤال میرود. چیزی که درک آن در هر لبخند و جملهی او حین دریافت جایزه، به خوبی آشکار است.
چهار. اصغر فرهادی، تنها فرد ایرانی ِ حاضر در هیأت داوران، نمیتوانسته در تبیین این شرایط و این قضاوت و طرد برای باقی اعضای ژوری، بیتأثیر باشد. به ویژه از این حیث که تعبیر "همدیگر را قضاوت نکنیم" در واکنش به فیلم "دربارهی الی" ساختهی او، به بخشی از تعابير متداول ادبیات عمومی طبقهی متوسط ایرانی بدل شد و ویژگی مشهور "پایان باز" که در محیط مجازی ما همواره به شوخی با فیلمهای فرهادی منجر میشود، اساساً از همین تلاش برای "پرهیز از قضاوت" و حق ندادن به یکی از طرفهای ماجرا سرچشمه گرفته است. در ردیابی مسیر منتهی به جایزهی امیرابراهیمی، آن چه گلشیفته فراهانی در توئیتهای پیش از مراسم اختتامیهی کن نوشت، نباید ناديده بماند. او به تبعات احتمالی هر جایزهای به فیلم "عنکبوت مقدس" برای عضو ایرانی ِ ژوری، اشاره کرد و اگر این ابراز نگرانی به نظرتان اغراقآمیز میآید، باز باید یادآوری کنم مدیریت دولتی سینما در ایران که خود را مصدر "ارشاد" مردم و سینماگران میداند، بعد از حضور فیلمسازی چون عباس کیارستمی در همین فستیوال، به دست دادن او با یک خانم (کاترین دونوو) روی سِن مراسم هم کار داشت؛ چه رسد به اعطای جایزه به بازیگری که همین سیستم، زمانی او را مفسد و مطرود دانسته بود.
بنابراین، همچنان باید تأکید و درک کنیم که جایزهی زر امیر ابراهیمی و استقبال از آن، فراتر از یک جایزهی بازیگری صرف است و برای ما قضاوتگران بیرحم و مطلقگرا میتواند به معنای پیشنهاد شعورمندی ِ اجتماعی در تَرک ِ فرهنگ کنسل باشد.
#زر_امیرابراهیمی #زر_امیر_ابراهیمی #زهرا_امیرابراهیمی #زهرا_امیر_ابراهیمی #جشنواره_فیلم_کن #جشنواره_کن #فستیوال_کن #فستیوال_فیلم_کن #جایزه_بازیگری #فرهنگ_کنسل #کنسل_کالچر #قضاوت #قضاوت_اخلاقی #گشت_ارشاد #کمیته #عنکبوت_مقدس #علی_عباسی #اصغر_فرهادی #گلشیفته_فراهانی #عباس_کیارستمی #وزارت_ارشاد #امیر_پوریا
@amiropouria
Amir Pouria
این فقط یک یادبود تزئینی نیست. برشهای کوتاهیست از گفتوگویم با اصغر یوسفینژاد در سال ۹۶ که حالا باید با بهت و رنج، کنار اسمش بنویسم "زندهیاد". با این سه تکه، میشود کمی بهتر او را شناخت تا بدانید امثال ما نویسندههای سینمایی این روزها برای فقدان چه کسی…
این فقط یک یادبود تزئینی نیست. برشهای کوتاهیست از گفتوگویم با اصغر یوسفینژاد در سال ۹۶ که حالا باید با بهت و رنج، کنار اسمش بنویسم "زندهیاد". با این سه تکه، میشود کمی بهتر او را شناخت تا بدانید امثال ما نویسندههای سینمایی این روزها برای فقدان چه کسی میسوزند.
------------
بعد از شگفتی ِ فیلم اول، انتظارها برای تماشای فیلم دوم یوسفینژاد بسیار بود. اما سازمان سینمایی و وزارت ارشاد به این فیلم که "عروسک" نام داشت، پروانهی نمایش نداد.
آخرین گپ من و ایشان در هفتههای اخیر، درست به همین موضوع مربوط و ختم میشد: بار دیگر به اين که فیلم دومش "همچنان مورد غضب" آقایان واقع شده، اشاره کرد و وضعیت آن را "عملاً در محاق توقیف" دانست.
نتیجهی تلخ: مرگ در ۵۳ سالگی بر اثر خونریزی مغزی بدون رخ دادن هیچ تصادفی.
نتیجهی مضحک و البته تلختر: تسلیت رئیس سازمان سینمایی بابت درگذشت او!
-----------
جریان اخیر فیلمهایی که به زبان ترکی ساخته شده و میشوند و از "زغال" ساختهی اسماعیل منصف تا "آتابای" نیکی کریمی و "پوست" برادران اَرک، تمامش جدیگرفتنیست، این سالها با فیلم "اِو" (که به ترکی یعنی "خانه") ساختهی اصغر یوسفینژاد شروع شد. از طرف دیگر، بین دهها فیلم که در امتداد موفقیت آثار اصغر فرهادی در سینمای ایران شکل گرفت، همواره همین فیلم "اِو/خانه" را بهترین نمونه دانستهام که البته ربطش به کار فرهادی فقط از جهت آن چه "تعلیق اخلاقی" مینامم، قابل بررسیست. وگرنه، جهان کاملاً متمایز خودش را خلق و در تماشای نخست، میخکوبتان میکند.
-----------
به سینمای جاری ایران، امید چندانی نیست که فیلمساز جدید دارای اصالت و قابل اعتنا معرفی کند. چیزی در این جامعهی مچالهشده در دستان بیکفایتی که دهههاست مردم و اقتصاد و هنر و فرهنگ را میفشرند و میچلانند، خبر از معجزهی تازه نمیدهد. از همین باب بود که در روز ملی سینما (۲۱ شهریور) نوشتم روزی برای سینمایی که یادش به خیر! فردایش اصغر یوسفینژاد یعنی یکی از چند فیلمساز انگشتشمار این سالها که شروع امیدبخشی داشت، درگذشت و آن ناامیدی، قطعیتر شد!
----------
فیلم "اِو" را پیدا و تماشا کنید. یاد یوسفینژاد با آن، زنده میماند.
#اصغر_یوسفی_نژاد
#سانسور
#وزارت_ارشاد
#سازمان_سینمایی
#سینمای_ایران
#معرفی_فیلم
#معرفی_کتاب
#نقد_فیلم
#بازیگری
#کارگردانی
#اصغر_فرهادی
#نیکی_کریمی
@amiropouria
------------
بعد از شگفتی ِ فیلم اول، انتظارها برای تماشای فیلم دوم یوسفینژاد بسیار بود. اما سازمان سینمایی و وزارت ارشاد به این فیلم که "عروسک" نام داشت، پروانهی نمایش نداد.
آخرین گپ من و ایشان در هفتههای اخیر، درست به همین موضوع مربوط و ختم میشد: بار دیگر به اين که فیلم دومش "همچنان مورد غضب" آقایان واقع شده، اشاره کرد و وضعیت آن را "عملاً در محاق توقیف" دانست.
نتیجهی تلخ: مرگ در ۵۳ سالگی بر اثر خونریزی مغزی بدون رخ دادن هیچ تصادفی.
نتیجهی مضحک و البته تلختر: تسلیت رئیس سازمان سینمایی بابت درگذشت او!
-----------
جریان اخیر فیلمهایی که به زبان ترکی ساخته شده و میشوند و از "زغال" ساختهی اسماعیل منصف تا "آتابای" نیکی کریمی و "پوست" برادران اَرک، تمامش جدیگرفتنیست، این سالها با فیلم "اِو" (که به ترکی یعنی "خانه") ساختهی اصغر یوسفینژاد شروع شد. از طرف دیگر، بین دهها فیلم که در امتداد موفقیت آثار اصغر فرهادی در سینمای ایران شکل گرفت، همواره همین فیلم "اِو/خانه" را بهترین نمونه دانستهام که البته ربطش به کار فرهادی فقط از جهت آن چه "تعلیق اخلاقی" مینامم، قابل بررسیست. وگرنه، جهان کاملاً متمایز خودش را خلق و در تماشای نخست، میخکوبتان میکند.
-----------
به سینمای جاری ایران، امید چندانی نیست که فیلمساز جدید دارای اصالت و قابل اعتنا معرفی کند. چیزی در این جامعهی مچالهشده در دستان بیکفایتی که دهههاست مردم و اقتصاد و هنر و فرهنگ را میفشرند و میچلانند، خبر از معجزهی تازه نمیدهد. از همین باب بود که در روز ملی سینما (۲۱ شهریور) نوشتم روزی برای سینمایی که یادش به خیر! فردایش اصغر یوسفینژاد یعنی یکی از چند فیلمساز انگشتشمار این سالها که شروع امیدبخشی داشت، درگذشت و آن ناامیدی، قطعیتر شد!
----------
فیلم "اِو" را پیدا و تماشا کنید. یاد یوسفینژاد با آن، زنده میماند.
#اصغر_یوسفی_نژاد
#سانسور
#وزارت_ارشاد
#سازمان_سینمایی
#سینمای_ایران
#معرفی_فیلم
#معرفی_کتاب
#نقد_فیلم
#بازیگری
#کارگردانی
#اصغر_فرهادی
#نیکی_کریمی
@amiropouria
Amir Pouria
بازنشر ویدئوی حرفهای اصغر فرهادی که سه روز پیش منتشر شد (به قصد توجه بیشتر به جزییات، برایش زیرنویس فارسی گذاشتهام) فقط بهانهایست که بگوییم هنوز هیچ چیز تغییر نکرده. تمام اعتراضها به همان قوت و شدت پابرجاست و به آن چه پیشتر با کلماتی چون خشونت، سرکوب،…
برای تداوم اعتراضها و امیدها:
خانم اریکا چِنووِت، استاد علوم سیاسی اهل آمریکا در کتابی که همین روزها عرفان ثابتی بخشی از آن را در قالب یک مقاله، ترجمه و نشر آسو منتشر کرده است، میآورد: "هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهمترین رویداد آن - خواه مبارزه، تظاهرات سراسری یا شکل دیگری از عدم همکاری گسترده با حکومت- ترغیب کرده باشد، شکست نخورده است".
او از ۳۲ دگرگونی در کشورهای جهان در فاصلهی ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۴ مثال میآورد که حداقل ۲ درصد جمعیت در آن مشارکت داشتهاند. ۲۷ مورد یعنی ۸۴ درصد به موفقیت کامل دست یافتند یا دولت را به عقبنشینی و واگذاری امتیازات مهم وادار کردند.
(البته خانم چِنووِت مینویسد "انقلاب"؛ ولی من میدانم همهمان بابت میراث انقلاب ۵۷ که لجنزاری بیش نیست، با شنیدن این واژه، عُق یا دستکم کهیر میزنیم!)
او همچنین از کتابی نوشتهی مارک ایروینگ لیچباک نقل قولی میآورد که حالا به شدت برای ما کاربرد دارد:
" الف/ هیچ دولتی نمیتواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت، مقاومت کند.
ب/ در هیچ طغیان و انقلابی نمیتوان به بیرون ریختن ِ بیش از ۵ درصد جمعیت امیدوار بود زیرا بسیاری از مردم میخواهند از مخاطرهجویی دیگران سود ببرند بی آن که خودشان را به خطر بیاندازند".
[لینک متن کامل مقاله:
https://www.aasoo.org/fa/articles/4044?tg_rhash=0abe239c827447
[
با آن که این جملهی اخیر را فقط نقل قول کردم، صادقانه معتقدم هر نوع ترغیب به تشدید اعتراضها از جانب ما که بیرون از سرزمینمانیم، شبیه همین تماشای خطر کردن دیگران و امید بستن به نتایجش خواهد بود. اما هیچ کار دیگری ازمان برنمیآید.
ناخدا خورشید رو به مسافرانش که برای رسیدن به مقصد، بیطاقت شده بودند، میگفت: "پنج سال، شیش سال تبعید بودی، خسته نشدی. پنج ساعته آزادی، خسته شدی؟".
@amiropouria
#اعتراضات_مردمی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#زنان
#نه_به_محدودیت_اینترنت
#نه_به_حجاب_اجباری
#اصغر_فرهادی
#ناخدا_خورشید
#ناصر_تقوایی
خانم اریکا چِنووِت، استاد علوم سیاسی اهل آمریکا در کتابی که همین روزها عرفان ثابتی بخشی از آن را در قالب یک مقاله، ترجمه و نشر آسو منتشر کرده است، میآورد: "هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهمترین رویداد آن - خواه مبارزه، تظاهرات سراسری یا شکل دیگری از عدم همکاری گسترده با حکومت- ترغیب کرده باشد، شکست نخورده است".
او از ۳۲ دگرگونی در کشورهای جهان در فاصلهی ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۴ مثال میآورد که حداقل ۲ درصد جمعیت در آن مشارکت داشتهاند. ۲۷ مورد یعنی ۸۴ درصد به موفقیت کامل دست یافتند یا دولت را به عقبنشینی و واگذاری امتیازات مهم وادار کردند.
(البته خانم چِنووِت مینویسد "انقلاب"؛ ولی من میدانم همهمان بابت میراث انقلاب ۵۷ که لجنزاری بیش نیست، با شنیدن این واژه، عُق یا دستکم کهیر میزنیم!)
او همچنین از کتابی نوشتهی مارک ایروینگ لیچباک نقل قولی میآورد که حالا به شدت برای ما کاربرد دارد:
" الف/ هیچ دولتی نمیتواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت، مقاومت کند.
ب/ در هیچ طغیان و انقلابی نمیتوان به بیرون ریختن ِ بیش از ۵ درصد جمعیت امیدوار بود زیرا بسیاری از مردم میخواهند از مخاطرهجویی دیگران سود ببرند بی آن که خودشان را به خطر بیاندازند".
[لینک متن کامل مقاله:
https://www.aasoo.org/fa/articles/4044?tg_rhash=0abe239c827447
[
با آن که این جملهی اخیر را فقط نقل قول کردم، صادقانه معتقدم هر نوع ترغیب به تشدید اعتراضها از جانب ما که بیرون از سرزمینمانیم، شبیه همین تماشای خطر کردن دیگران و امید بستن به نتایجش خواهد بود. اما هیچ کار دیگری ازمان برنمیآید.
ناخدا خورشید رو به مسافرانش که برای رسیدن به مقصد، بیطاقت شده بودند، میگفت: "پنج سال، شیش سال تبعید بودی، خسته نشدی. پنج ساعته آزادی، خسته شدی؟".
@amiropouria
#اعتراضات_مردمی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#زنان
#نه_به_محدودیت_اینترنت
#نه_به_حجاب_اجباری
#اصغر_فرهادی
#ناخدا_خورشید
#ناصر_تقوایی
آسو
آیا اگر جنبشی ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابانها بکشاند، حتماً پیروز
بر اساس این قاعده، هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهمترین رویداد آن ــ خواه مبارزه، تظاهرات سراسری یا شکل دیگری از عدمهمکاریِ گسترده ــ ترغیب کرده باشد شکست نخورده است.