Amir Pouria
مگر میشود وقایع هفتههای منتهی به خودکشی موفق کسی را از دلایل احتمالی اقدام او کنار گذاشت؟/ یادداشت امیر پوریا دربارهی خودکشی محسن جعفریراد در حدود ۴۰ روز بعد از خلاصی از بازداشت @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
از آن لحظهای که با خواندن خبر درگذشت محسن جعفریراد در استوری یکی از همکاران، دچار بهت و لالمونی شدم، یک شبانهروز میگذرد. تقریباً هر نوشتهی هر منتقد و همکار و روزنامهنگار سینمایی و غیرسینمایی و مستندساز و دوستان دیگر دربارهی او را خواندهام. از این که آدمی مثل او، آن قدر جوشی و پرواکنش و دور از هر نوع بیتفاوتی، در ۳۶ سالگی به زندگی خودش پایان داد، همچنان مبهوت و حیرانم. اما بر لالمونی غلبه میکنم؛ چون میبینم که دوستان حاضر در ایران بر پایهی همان ملاحظات لعنتی که همه میدانیم، نمیتوانند بر روی دستگیری او، آزادیاش و بعد خودکشیاش، درست تأکید کنند.
***
محسن از نویسندههای نسل بعد از ما بود. دقیقتر بگویم، نیمنسل بعد از ما. معتقدم نسل آنها احترام به قدیمیترها را بهتر از نسل سردرگم ما بلد بود. بابت فاصلهی حاصل از این احترام، هیچ وقت آن قدر نزدیک نشدیم که بگویم درست او را میشناختم. اما در مقابل کسانی که میگویند خودکشی او به حال و احوال خودش برمیگردد و دخلی به بازداشت و زندان ندارد، باید چند نکتهی کلی عرض کنم:
حتی چیزی تحت عنوان سابقهی ارتکاب خودکشی هم نمیتواند خودکشی آخر و موفقيتآمیز کسی را از آن چه در هفتههای آخر بر او گذشته، منها کند. اگر تجربه یا مطالعهی مستقیم نداشتهاید، لااقل به فیلمهایی که دیدهاید، رجوع کنید: بعد از خودکشی فرد، با رسیدن به این که سابقهی افسردگی یا درمان داشته، پرونده را نمیبندند. بلکه میپرسند شب قبل از ارتکاب نهایی، روز قبل، روزها و هفتهی قبل، بر او چه گذشته.
نمیشود جوانی در کرج در میانهی تجمعات اعتراضی مردم دستگیر شود، دو هفته در بازداشت بماند، حدود ۴۰ روز بعد از بیرون آمدنش خودکشی کند، بعد با قطعیت بگوییم احوالش از این نظر و آن جهت، پیش از آن هم ناخوب بوده و از همین بابت، خودکشیاش به دستگیری و شرایط این دوران، ربطی ندارد! این نوع توجیه و حذف دلایل روانی و عصبی و حسی و عاطفی و انسانی و عینی مربوط به زمان بازداشت، نمیتواند ترتیب تقویمی وقایع زندگی محسن جعفریراد تا لحظهی خودکشی او را عوض کند.
***
و اساساً مگر میشود همین وضع و حال محسن و هر جوان مشابه دیگر را از بازداشتگاه بزرگی به اسم جامعهی کنونی ایران، جدا کرد که حالا بتوانیم بازداشت مستقیم او را از دایرهی دلایل مؤثر بر برداشتن و بلعیدن قرص(های) برنج، بیرون بگذاریم؟
در کنار آن همه کشتار مستقیم و اعدام، این فروپاشی عصبی/روانی منجر به مرگ خودخواستهی محسن، برایم دریغ، تلخی و خشم صدچندانی دارد...
#زن_زندگی_آزادی
#خودکشی
#محسن_جعفری_راد
از آن لحظهای که با خواندن خبر درگذشت محسن جعفریراد در استوری یکی از همکاران، دچار بهت و لالمونی شدم، یک شبانهروز میگذرد. تقریباً هر نوشتهی هر منتقد و همکار و روزنامهنگار سینمایی و غیرسینمایی و مستندساز و دوستان دیگر دربارهی او را خواندهام. از این که آدمی مثل او، آن قدر جوشی و پرواکنش و دور از هر نوع بیتفاوتی، در ۳۶ سالگی به زندگی خودش پایان داد، همچنان مبهوت و حیرانم. اما بر لالمونی غلبه میکنم؛ چون میبینم که دوستان حاضر در ایران بر پایهی همان ملاحظات لعنتی که همه میدانیم، نمیتوانند بر روی دستگیری او، آزادیاش و بعد خودکشیاش، درست تأکید کنند.
***
محسن از نویسندههای نسل بعد از ما بود. دقیقتر بگویم، نیمنسل بعد از ما. معتقدم نسل آنها احترام به قدیمیترها را بهتر از نسل سردرگم ما بلد بود. بابت فاصلهی حاصل از این احترام، هیچ وقت آن قدر نزدیک نشدیم که بگویم درست او را میشناختم. اما در مقابل کسانی که میگویند خودکشی او به حال و احوال خودش برمیگردد و دخلی به بازداشت و زندان ندارد، باید چند نکتهی کلی عرض کنم:
حتی چیزی تحت عنوان سابقهی ارتکاب خودکشی هم نمیتواند خودکشی آخر و موفقيتآمیز کسی را از آن چه در هفتههای آخر بر او گذشته، منها کند. اگر تجربه یا مطالعهی مستقیم نداشتهاید، لااقل به فیلمهایی که دیدهاید، رجوع کنید: بعد از خودکشی فرد، با رسیدن به این که سابقهی افسردگی یا درمان داشته، پرونده را نمیبندند. بلکه میپرسند شب قبل از ارتکاب نهایی، روز قبل، روزها و هفتهی قبل، بر او چه گذشته.
نمیشود جوانی در کرج در میانهی تجمعات اعتراضی مردم دستگیر شود، دو هفته در بازداشت بماند، حدود ۴۰ روز بعد از بیرون آمدنش خودکشی کند، بعد با قطعیت بگوییم احوالش از این نظر و آن جهت، پیش از آن هم ناخوب بوده و از همین بابت، خودکشیاش به دستگیری و شرایط این دوران، ربطی ندارد! این نوع توجیه و حذف دلایل روانی و عصبی و حسی و عاطفی و انسانی و عینی مربوط به زمان بازداشت، نمیتواند ترتیب تقویمی وقایع زندگی محسن جعفریراد تا لحظهی خودکشی او را عوض کند.
***
و اساساً مگر میشود همین وضع و حال محسن و هر جوان مشابه دیگر را از بازداشتگاه بزرگی به اسم جامعهی کنونی ایران، جدا کرد که حالا بتوانیم بازداشت مستقیم او را از دایرهی دلایل مؤثر بر برداشتن و بلعیدن قرص(های) برنج، بیرون بگذاریم؟
در کنار آن همه کشتار مستقیم و اعدام، این فروپاشی عصبی/روانی منجر به مرگ خودخواستهی محسن، برایم دریغ، تلخی و خشم صدچندانی دارد...
#زن_زندگی_آزادی
#خودکشی
#محسن_جعفری_راد