Amir Pouria
نوشتهی امیر پوریا به بهانهی فقدان امین تارخ: تنها نمایندهی خوشسیمایی در صدا و سیمای اوایل دههی شصت @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سالها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دههی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهمترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاسهای دیگر، هرگز همکاریام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمیشد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم دربارهاش پیدا میکرد.
نسل او، نسل متولد دههی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردههی اول انقلاب، تمام جلوههای زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترینها و پوششها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود. کمی بعد و در سریال "بوعلی سینا"، خوشسیمایی ِ امین تارخ، سکانسهای عاشقانهای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهرهی بازیگران مرد دیگر نمینشست. تارخ ِ آن سالها تقریباً تنها گوشهی تصاویر تلویزیونی ما را زینت میبخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزباللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشتهها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینماییاش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقهی نمایشهای صحنهای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی میشد.
بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخشهای انتهایی و سر به جنون گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم میکرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامیداشت.
دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانیترین اعتراضهای مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".
یادش اما با ما خواهد بود...
@amiropouria
#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت
میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سالها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دههی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهمترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاسهای دیگر، هرگز همکاریام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمیشد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم دربارهاش پیدا میکرد.
نسل او، نسل متولد دههی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردههی اول انقلاب، تمام جلوههای زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترینها و پوششها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود. کمی بعد و در سریال "بوعلی سینا"، خوشسیمایی ِ امین تارخ، سکانسهای عاشقانهای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهرهی بازیگران مرد دیگر نمینشست. تارخ ِ آن سالها تقریباً تنها گوشهی تصاویر تلویزیونی ما را زینت میبخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزباللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشتهها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینماییاش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقهی نمایشهای صحنهای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی میشد.
بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخشهای انتهایی و سر به جنون گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم میکرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامیداشت.
دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانیترین اعتراضهای مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".
یادش اما با ما خواهد بود...
@amiropouria
#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت