اشارهای از امیر پوریا در روز اعلام بیماری تام هنکس و در آستانهٔ سومین سالگرد فقدان علی معلم:
تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزنبهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقالهای درباب همین موضوع، بهعنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدمهای سینما «قهرمان» محسوب میشوند بیآن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهههای اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش قهرمانها بوده. با آن که در عکس میبینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او بهمنزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه میکند، همیشه به این که او انتخاب درستی میکند، تصمیم انسانی میگیرد و طرف حق یا حقیقت میایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقشهای مفرح او میگوید آدم وقتی میبیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش میکند. آدم با خودش میگوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، میتوان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تکتک نقشها و توضیح این که در بدترین و خنگترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصیاش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازهای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیتبخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق میبود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور میکنند و میمانند و سلامتشان را بازمییابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کمرنگ نمیکند. دورانی که عینیترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگیهای تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردونگردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخابها و جهتگیریهای غلط، پرت و بیموقعی دارد. کجروی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزنبهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقالهای درباب همین موضوع، بهعنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدمهای سینما «قهرمان» محسوب میشوند بیآن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهههای اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش قهرمانها بوده. با آن که در عکس میبینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او بهمنزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه میکند، همیشه به این که او انتخاب درستی میکند، تصمیم انسانی میگیرد و طرف حق یا حقیقت میایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقشهای مفرح او میگوید آدم وقتی میبیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش میکند. آدم با خودش میگوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، میتوان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تکتک نقشها و توضیح این که در بدترین و خنگترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصیاش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازهای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیتبخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق میبود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور میکنند و میمانند و سلامتشان را بازمییابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کمرنگ نمیکند. دورانی که عینیترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگیهای تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردونگردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخابها و جهتگیریهای غلط، پرت و بیموقعی دارد. کجروی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
Amir Pouria
فایل صدای لایو اینستاگرامی ماکان نیکبخش و امیر پوریا دربارهٔ تئاتر «فرانکنستاین» دنی بویل، زمینههای مضمونی رمان مری شلی، خطاهای رایج دربارهٔ این رمان در ایران، فیلم کنت برانا بر اساس آن و بازی بد رابرت دنیرو، بازی دو بازیگر همین تئاتر (جانی لی میلر و بندیکت…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در ادامهٔ فایل صوتی ِ منشنشده، فایل تصویری حرفهای پوریا — چهار محور بحث دربارهٔ نمایش «فرانکنستاین»، جامانده از لایو اینستاگرامی هجده روز پیش:
.
یک) بوسهٔ زن و مرد را از دور دیدن، کارکرد فلسفی آن و محرومیت فلاکتبار و اسفبار درام در ایران
.
دو) خودویرانگری فیزیکی بیحاصل جوانان مدعی علاقه به بازیگری در ایران
.
سه) ایدهٔ بدیع پدر سیاهپوست و پسر سفیدپوست و کارکرد تماتیک انتخاب بازیگر/
Casting
.
چهار) شناخت و مطالعهٔ گستردهتر در حدود صد سال پیش و پیشنهاد فیلم درخشان «عروس فرانکنستاین» ساختهٔ جیمز وِیل
.
#امیر_پوریا #فرانکنستاین #دنی_بویل #بندیکت_کامبربچ #جانی_لی_میلر #سیاهپوست #ضدنژادپرستی #سانسور #بازیگری #تحلیل_بازیگری #نقد_تئاتر
.
@amiropouria
.
یک) بوسهٔ زن و مرد را از دور دیدن، کارکرد فلسفی آن و محرومیت فلاکتبار و اسفبار درام در ایران
.
دو) خودویرانگری فیزیکی بیحاصل جوانان مدعی علاقه به بازیگری در ایران
.
سه) ایدهٔ بدیع پدر سیاهپوست و پسر سفیدپوست و کارکرد تماتیک انتخاب بازیگر/
Casting
.
چهار) شناخت و مطالعهٔ گستردهتر در حدود صد سال پیش و پیشنهاد فیلم درخشان «عروس فرانکنستاین» ساختهٔ جیمز وِیل
.
#امیر_پوریا #فرانکنستاین #دنی_بویل #بندیکت_کامبربچ #جانی_لی_میلر #سیاهپوست #ضدنژادپرستی #سانسور #بازیگری #تحلیل_بازیگری #نقد_تئاتر
.
@amiropouria
Amir Pouria
به یاد جیمز مایکل تایلر: یک مکمل تمام و کمال @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
اشارهای از امیر پوریا دربارهی جیمز مایکل تایلر (۲۰۲۱-۱۹۶۲):
در اهمیت دادن به بازیگران نقشهای مکمل از آن جملهی آشنای "نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد" هم فراتر میروم. آنها را رقمزنندهی تقدیر آدمهای اصلی فیلم میدانم؛ چون در زنجیرهی وقایع، نقشی به عهده دارند که زمینهی شکلگیری هر موقعیت داستان را برای آدم اصلی فراهم میکند. ضمن این که خیلی اوقات، این که ممکن بود چه رفتاری از شخصیت اصلی سر بزند، با رفتار مکملها معنا مییابد و ما تمایز قهرمان فیلم را درست با دیدن همین رفتارهای دیگران تشخیص میدهیم
.
گانتر (با بازی جیمز مایکل تایلر) در سریال "فرندز/دوستان" (۲۰۰۴-۱۹۹۴) نمونهی تمامعیار همین نوع نقش مکمل بود. کامل و رقمزنندهی تقدير اصلیها. یادتان نرفته که لو رفتن رابطهی یکشبهی راس (دیوید شوییمر) و دختر مغازهی زیراکس، در اصل زیر سر حضرت گانتر بود. رفتار عجیب او در واکنش به روابط رِیچِل (جنیفر آنیستون) مثل شکستن ظروف سنترال پِرک با فهمیدن قرار ریچل و مارک (همکار ریچل در لویی ویتون) یا کارهایی که برای اثبات علاقهاش حاضر میشود انجام دهد مثل نگهداری از گربهی نژاد اسفینکس که ریچل یکهو و بدون شناخت از گربهداری میآورد، همه باعث میشوند با وجود تمام عجایب رفتار اصلیها، آنان را به عنوان افرادی عادی، ستایش کنیم!
.
در "فرندز: تجدید دیدار" (۲۰۲۱) دیدن تصویر آقای تایلر که آشکارا با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد، آه از نهاد فرندزدوستان جهان برآورد. ساعاتی پیش در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۱ او در مرحلهی چهارم سرطان پیشرفتهی پروستات، در حالی که هنوز به مرز ۶۰ سالگی نرسیده بود، از دنیا رفت
.
آقای گانتر ابدی، ما همیشه تو را به عنوان کسی که جیغترین و تندترین رنگها را به تن میکند و عجیبترین رنگ پیراهن و کراوات را بر روی هم مینشاند ولی نتیجهاش بد نمیشود، کسی که موهایش را به شکل و رنگ نامتعارفی درآورده اما نتیجهاش هیچ کس را پس نمیزند، کسی که با صدا و صورت کاریزماتیکش برای جوانهای خوشقیافه هم قیافه میگیرد، به یاد میآوریم
.
و در ذهن من، او با ویژگی عجیب دیگری هم ثبت شده: شباهت انکارناپذیر به چهرهی سیروس ابراهیمزاده بازیگر باسابقهی تئاتر و سینما و تلویزیون ایران و مدرس قدیمی فن بیان که سلامت و مستدام باشد
.
#فرندز #بازیگری #جیمز_مایکل_تایلر #تحلیل_بازیگری #امیر_پوریا
@amiropouria
در اهمیت دادن به بازیگران نقشهای مکمل از آن جملهی آشنای "نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد" هم فراتر میروم. آنها را رقمزنندهی تقدیر آدمهای اصلی فیلم میدانم؛ چون در زنجیرهی وقایع، نقشی به عهده دارند که زمینهی شکلگیری هر موقعیت داستان را برای آدم اصلی فراهم میکند. ضمن این که خیلی اوقات، این که ممکن بود چه رفتاری از شخصیت اصلی سر بزند، با رفتار مکملها معنا مییابد و ما تمایز قهرمان فیلم را درست با دیدن همین رفتارهای دیگران تشخیص میدهیم
.
گانتر (با بازی جیمز مایکل تایلر) در سریال "فرندز/دوستان" (۲۰۰۴-۱۹۹۴) نمونهی تمامعیار همین نوع نقش مکمل بود. کامل و رقمزنندهی تقدير اصلیها. یادتان نرفته که لو رفتن رابطهی یکشبهی راس (دیوید شوییمر) و دختر مغازهی زیراکس، در اصل زیر سر حضرت گانتر بود. رفتار عجیب او در واکنش به روابط رِیچِل (جنیفر آنیستون) مثل شکستن ظروف سنترال پِرک با فهمیدن قرار ریچل و مارک (همکار ریچل در لویی ویتون) یا کارهایی که برای اثبات علاقهاش حاضر میشود انجام دهد مثل نگهداری از گربهی نژاد اسفینکس که ریچل یکهو و بدون شناخت از گربهداری میآورد، همه باعث میشوند با وجود تمام عجایب رفتار اصلیها، آنان را به عنوان افرادی عادی، ستایش کنیم!
.
در "فرندز: تجدید دیدار" (۲۰۲۱) دیدن تصویر آقای تایلر که آشکارا با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد، آه از نهاد فرندزدوستان جهان برآورد. ساعاتی پیش در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۱ او در مرحلهی چهارم سرطان پیشرفتهی پروستات، در حالی که هنوز به مرز ۶۰ سالگی نرسیده بود، از دنیا رفت
.
آقای گانتر ابدی، ما همیشه تو را به عنوان کسی که جیغترین و تندترین رنگها را به تن میکند و عجیبترین رنگ پیراهن و کراوات را بر روی هم مینشاند ولی نتیجهاش بد نمیشود، کسی که موهایش را به شکل و رنگ نامتعارفی درآورده اما نتیجهاش هیچ کس را پس نمیزند، کسی که با صدا و صورت کاریزماتیکش برای جوانهای خوشقیافه هم قیافه میگیرد، به یاد میآوریم
.
و در ذهن من، او با ویژگی عجیب دیگری هم ثبت شده: شباهت انکارناپذیر به چهرهی سیروس ابراهیمزاده بازیگر باسابقهی تئاتر و سینما و تلویزیون ایران و مدرس قدیمی فن بیان که سلامت و مستدام باشد
.
#فرندز #بازیگری #جیمز_مایکل_تایلر #تحلیل_بازیگری #امیر_پوریا
@amiropouria
Amir Pouria
دربارهی چند عکس هلن کلر و بازیگر نقش کودکی او، پَتی دوک: چگونه میشود با لمس صورت، زیبایی یا همانندی را تشخیص داد؟/ یادداشتی از امیر پوریا با اشارههایی به فیلم "معجزهگر" (آرتور پِن، ۱۹۶۲) @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
۱. این خانم موسپید، هلن کلر واقعیست در دیدار با پَتی دوک، بازیگر نقش کودکی ِ او در نمایش و فیلم "معجزهگر". عکسها را نینا لین برداشته و محل دیدار، سرصحنهی فیلم "معجزهگر" (آرتور پِن، ۱۹۶۲) بوده. دوک از ۱۹۵۹ در اجرای صحنهای ِ همین نمایشنامه بر صحنهی تئاتر برادوِی، نقش هلن کلر را در بچگی ایفا میکرد. نمایشنامه را ویلیام گیبسون نوشته بود و منبعش کتاب اتوبیوگرافی هلن کلر بود. موقع ساختن فیلم، کارگردان همان اجرای برادوِی را صدا زدند، فیلمنامه را خود نمایشنامهنویس نوشت و همان بازیگران صحنه جلوی دوربین رفتند و هر دو اسکار نقش اصلی و مکمل زن را از آن ِ خود کردند: بانو آن بَنکرافت و خانم پَتی دوک.
در این دیدار، هلن کلر ۸۱ ساله است و پتی دوک، ۱۵ ساله. بله، بهش میخورد کوچکتر باشد.
۲. به آدمها و اتفاقات واقعی و فیلمهای مربوط به آنها همیشه علاقه و توجه داشتهام. با مکث بر آن، چندین دوره کلاس برگزار کردهام. در جلسات سخنرانی، گاه فیلم سینمایی مربوط به این افراد و وقایع را در کنار برشهایی از مستندی که به همان زمینه میپرداخته، پخش و بررسی کردهام. هیجانم از حضور هلن کلر در کنار پتی دوک، از این منظر هم هست: کسی دارد فرد ثبتکنندهی تصویرش در چشم جهانیان را بغل، لمس، نوازش و تأیید میکند.
۳. نگاه پتی دوک به هلن کلر نشان میدهد که دارد همچنان برای بازیاش در چهرهی او دقیق میشود. دارد از هر آن و نشان او برای بازیگریاش میدزدد. در نگاه دوک، نبوغی جاریست که از هوش فراتر میرود. قبول ندارید؟
۴. آرامش سگ در آغوش هلن کلر و احساس امنیتی که باعث میشود برود دورتر برای خودش لم بدهد، دلم را میبَرَد.
۵. عکس شمارهی ۵ را ببینید. این جور وقتها به فرد نابینا میگویند "اینجا رو نگاه کنین لطفاً". او هم چشمهایش را به سمت منبع صدا میگرداند. جملهی تناقضآمیز عجیبیست. به کسی میگویند نگاه کن که آرزو داشت بتواند چنین کند!
۶. کاری که هلن کلر در عکس ۶ میکند، همان کاریست که بچگیاش در فیلم با صورت خانم آنی سالیوان میکرد: تشخیص چهره با لمس انگشتان. چگونه میشود زیبایی یا شباهت را با لمس، تشخیص داد؟ راز غریبیست.
۷. یک بار در مقالهای در تعظیم به بازی بنکرافت، آنی سالیوان ِ او را شمایل یک آموزگار ِ مشتاق ِ یاد دادن وصف کردم.
۸. دستاوردهای هلن کلر را دستکم نگیرید. در ۱۱ سالگی اولین داستان کوتاهش را نوشت. چهار سال پیش از انقلاب اکتبر، مجموعه مقالاتش دربارهی سوسیالیسم کتاب شد. فعال جدی و اثرگذار حقوق کارگران، زنان، کمتوانان و صلح جهانی بود. اولین ناشنوای نابینای تاریخ بود که موفق به تحصیلات دانشگاهی شد؛ آن هم در دانشگاه هاروارد. ۱۴ کتاب، دهها مقاله و صدها سخنرانی او دامنهی موضوعی بسیار وسیعی را در برمیگرفت: از مهاتما گاندی تا شناخت حیوانات مختلف.
۹. مارک تواین نویسندهی بزرگ آمریکایی گفته است: "هلن کلر معجزه بود و آنی سالیوان، معجزهگر". نام نمایشنامه و فیلم، از همین جمله آمده است.
۱۰. حدود بیست سال پیش در مبحثی از یک کلاس شناخت سینما دربارهی جلوههای مختلف مهارت کارگردانی، سکانس نُه دقیقهای دونفرهی تلاش خانم سالیوان برای واداشتن هلن کلر به این که با قاشق غذا بخورد را با سکانسهای توفانی ِ جنگی ِ سواحل نورماندی در افتتاحیهی "نجات سرباز رایان" استیون اسپیلبرگ، هماورد دانستم؛ و هنوز فکر میکنم هماورد قَدَریست. "معجزهگر" هم یکی از آن فیلمهای به ظاهر سادهایست که اگر کسی بگوید بهترین فیلم عمرش است، به او حق میدهم.
@amiropouria
#هلن_کلر #پتی_دوک #آن_بنکرافت #آنی_سالیوان #معجزه_گر #آرتور_پن #نابینا #ناشنوا #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم #تحلیل_بازیگری #امیر_پوریا
در این دیدار، هلن کلر ۸۱ ساله است و پتی دوک، ۱۵ ساله. بله، بهش میخورد کوچکتر باشد.
۲. به آدمها و اتفاقات واقعی و فیلمهای مربوط به آنها همیشه علاقه و توجه داشتهام. با مکث بر آن، چندین دوره کلاس برگزار کردهام. در جلسات سخنرانی، گاه فیلم سینمایی مربوط به این افراد و وقایع را در کنار برشهایی از مستندی که به همان زمینه میپرداخته، پخش و بررسی کردهام. هیجانم از حضور هلن کلر در کنار پتی دوک، از این منظر هم هست: کسی دارد فرد ثبتکنندهی تصویرش در چشم جهانیان را بغل، لمس، نوازش و تأیید میکند.
۳. نگاه پتی دوک به هلن کلر نشان میدهد که دارد همچنان برای بازیاش در چهرهی او دقیق میشود. دارد از هر آن و نشان او برای بازیگریاش میدزدد. در نگاه دوک، نبوغی جاریست که از هوش فراتر میرود. قبول ندارید؟
۴. آرامش سگ در آغوش هلن کلر و احساس امنیتی که باعث میشود برود دورتر برای خودش لم بدهد، دلم را میبَرَد.
۵. عکس شمارهی ۵ را ببینید. این جور وقتها به فرد نابینا میگویند "اینجا رو نگاه کنین لطفاً". او هم چشمهایش را به سمت منبع صدا میگرداند. جملهی تناقضآمیز عجیبیست. به کسی میگویند نگاه کن که آرزو داشت بتواند چنین کند!
۶. کاری که هلن کلر در عکس ۶ میکند، همان کاریست که بچگیاش در فیلم با صورت خانم آنی سالیوان میکرد: تشخیص چهره با لمس انگشتان. چگونه میشود زیبایی یا شباهت را با لمس، تشخیص داد؟ راز غریبیست.
۷. یک بار در مقالهای در تعظیم به بازی بنکرافت، آنی سالیوان ِ او را شمایل یک آموزگار ِ مشتاق ِ یاد دادن وصف کردم.
۸. دستاوردهای هلن کلر را دستکم نگیرید. در ۱۱ سالگی اولین داستان کوتاهش را نوشت. چهار سال پیش از انقلاب اکتبر، مجموعه مقالاتش دربارهی سوسیالیسم کتاب شد. فعال جدی و اثرگذار حقوق کارگران، زنان، کمتوانان و صلح جهانی بود. اولین ناشنوای نابینای تاریخ بود که موفق به تحصیلات دانشگاهی شد؛ آن هم در دانشگاه هاروارد. ۱۴ کتاب، دهها مقاله و صدها سخنرانی او دامنهی موضوعی بسیار وسیعی را در برمیگرفت: از مهاتما گاندی تا شناخت حیوانات مختلف.
۹. مارک تواین نویسندهی بزرگ آمریکایی گفته است: "هلن کلر معجزه بود و آنی سالیوان، معجزهگر". نام نمایشنامه و فیلم، از همین جمله آمده است.
۱۰. حدود بیست سال پیش در مبحثی از یک کلاس شناخت سینما دربارهی جلوههای مختلف مهارت کارگردانی، سکانس نُه دقیقهای دونفرهی تلاش خانم سالیوان برای واداشتن هلن کلر به این که با قاشق غذا بخورد را با سکانسهای توفانی ِ جنگی ِ سواحل نورماندی در افتتاحیهی "نجات سرباز رایان" استیون اسپیلبرگ، هماورد دانستم؛ و هنوز فکر میکنم هماورد قَدَریست. "معجزهگر" هم یکی از آن فیلمهای به ظاهر سادهایست که اگر کسی بگوید بهترین فیلم عمرش است، به او حق میدهم.
@amiropouria
#هلن_کلر #پتی_دوک #آن_بنکرافت #آنی_سالیوان #معجزه_گر #آرتور_پن #نابینا #ناشنوا #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم #تحلیل_بازیگری #امیر_پوریا