Amir Pouria
1.95K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram

نوع رفتار دانشجویان در طول حضور این دو نفر در دانشگاه‌ها در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر را دیده‌ و حرف‌هایشان را شنیده‌اید؟
@amiropouria
#ابراهیم_رئیسی
#علیرضا_زاکانی
#زن_زندگی_آزادی
#جنبش_دانشجویی
#دانشگاه_تهران
#دانشگاه_شریف
#دانشگاه_بهشتی
#انقلاب۱۴۰۱

اشاره‌ی کوتاه امیر پوریا در این زمینه، در ادامه می‌آید:
متولد ۱۳۷۸ بود.
این جمله را چند بار بخوانید. اما نه با اندوه، فقط با خشم.
به شجاعتش در زمان بستن خیابان فکر کنید و به انگیزه‌اش که با مطالبه‌ی نهایی همه‌ی ما یکی بود: آن عمامه‌پرانی بزرگ؛ آن برانداختن ِ سایه و سلطه‌ی دست و عمامه‌ی عمامه‌به‌سرها از این سرزمین.

او را با این عکس و این شمایل و کاریزما به خاطر بسپارید، نه با تصاویر رنجوری که خبرگزاری‌های داخلی در یکی از سیاه‌ترین و تباه‌ترین نوع عملکرد رسانه در تاریخ بشر، امروز صبح از اعترافات اجباری او منتشر کردند و کنارش خبر اعدام او را با تیتر متعفن خود در آمیختند که "محسن شکاری که بود و در خیابان چه کرد".

یعنی هنوز از توقف تنفس قلب بزرگ و جوان او ساعتی نگذشته بود که با فعل گذشته‌، برای عبرت دیگران، خواستند چنین تصویر معترف و نادمی از او بسازند. ویدئوها را حتی در حد یک فریم، ندیده‌ام و نخواهم دید. محسن شکاری با همین تصویر در ذهن ماست و در عبرتی که برای قاتلانش می‌سازیم، زنده و سرفراز، همقدم‌مان خواهد بود.

@amiropouria

#محسن_شکاری
#حکومت_اعدام
#جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
#ستارخان
Amir Pouria
این دقایق پایانی مستند "خُدعه" است. محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه…

به تمام افراد دور یا نزدیکی که هر وقت اعتراض‌ها در اوج تعدد و شدت نیست، احساس یأس می‌کنند یا یک جورهایی می‌گویند "پس نتیجه‌ش چی شد؟"، همیشه می‌گویم هیچ اتفاقی در تمام این ۴۰ و چند سال نکبت و کراهت بعد از انقلاب ۵۷، به عظمت دستاوردهای همین خیزش انقلابی بعد از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ نبود.
پرده‌ای که در این مدت برافتاد، ادعاهای پرت و پلای حکومت اسلامی که به تمامی بر باد رفت، میزان آگاهی همگانی نسبت به ماهیت خودکامه‌ی این نظام که در این مدت به دست آمد، مشروعیت و مقبولیت ِ نداشته‌ی جمهوری اسلامی که حتی برای کوچک‌ترین واحدهایش هم دیگر باقی نماند، هیچ کدام دستاورد کوچکی نیست. حالا دیگر هیچ ایرانیِ زنده‌ی دارای عقل سالم در هیچ جای جهان نمی‌تواند مثل روشنفکرانِ طرف مصاحبه‌های مستند "خدعه"، بگوید "من به اصل و اساس اینها پی نبرده بودم".
این مستند محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه آن قدر غافل بودند که ماهیت اصلی حاکمیت اسلامی را برای مردم روشن نکردند؟
مستند "خُدعه" با نام کامل‌تر "خدعه‌ی خمینی" تا اندازه‌ای به این پرسش‌های همیشگی، پاسخ می‌دهد. اما مهم این است که حالا دیگر هیچ کس نمی‌تواند همراه نشدن با جنبش "زن زندگی آزادی" و پرهیز از مقابله‌ی همه‌جانبه با تداوم این حکومت را به بهانه‌ی "نمی‌دونستم" و "نمیشناختم"، توجیه کند.

بله. روی صحبتم با جماعت خاموش است که نشسته‌اند تا ببینند چه می‌شود و پرده از کدام ور می‌افتد تا بعد تازه به سمت برنده، غش کنند. حضرات! یعنی تصور می‌کنید کسی از شما خواهد پذیرفت که مثل دوستان طرف مصاحبه‌ی این مستند، با ادعای "بی‌خبری" و "عدم شناخت" در سال‌های ۵۷ و ۵۸، تعلل‌تان در اعلام همسویی با خیزش انقلابی مردم علیه این حکومت را توجیه کنید؟ در سال ۱۴۰۱، به ویژه بعد از قتل مهسا امینی و صدها کشتار و توحش بعد از آن، آیا جایی برای این ادعا باقی می‌ماند که بعدها بگویید آنها خدعه کردند و من گول خوردم؟! به مردم خرده نگیرید اگر دیر از آنها حمایت کردید و دیگر از شما نپذیرفتند.

@amiropouria

#انقلاب۵۷
#جمهوری_اسلامی
#مستند
#خمینی
#خدعه
#خدعه_کردم
#خدعه_خمینی
#زن_زندگی_آزادی
#تا_دیر_نشده
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
Amir Pouria
برای مهدی سوفالی که همچنان منتظر آزادی او با سپردن وثیقه‌ایم @amiropouria یادداشت در ادامه می‌آید 👇
‌‌
به روزگاری رسیده‌ایم که برگزاری آزمون طاقت توسط رژیم دیکتاتوری، برایمان به چالش بدل شده.
در این احوال، شادی‌ها و امیدهای عجیبی داریم که همزمان با تحقق‌شان، به خود می‌گوییم چه مسخره!

یکی از مهم‌ترین‌ شادی‌ها این است که از آزادی موقت معترضان زندانی، خوشحالی می‌کنیم. حق داریم و حتی این آزادی را ماکت کوچکی از آزادی نهایی که در پیش است، می‌گیریم. اما درجا یادمان می‌آید که محاکمه‌‌ در بیدادگاه تمامیت‌خواهان در‌ پیش است.

یکی از مهم‌ترین امیدها هم این است که هنوز منتظریم برای انبوهی از معترضان زندانی، وثیقه اعلام شود. در حالی که می‌دانیم جز حضور در اعتراض‌های خیابانی یا محیط مجازی، جز ابراز نارضایتی و خشمی که همسو با ۸۰ و چند میلیون انسان ایرانی و ایرانی ِ "انسان" است، هیچ کاری از آنها سر نزده.

برای من، نزدیک‌ترین دوستی که در تمام این سال‌های ستم در بند شده، مهدی سوفالی‌ست. باهوش، بامعرفت، طناز، رک و راست، فرهنگ‌شناس، هنردوست و هميشه پیگیر این که چه چیزی درست است و چه چیز، حقانیت دارد. سال‌ها پیش، شاید جوان‌ترین سردبیر نشریات ورزشی در تاریخ مطبوعات ما بود و نشریه‌ی "نگاه ورزشی" را در پرمحتواترین دوره‌اش کار کرد. گروه موسیقی "چارتار" را او از دل یکی دو کارشان کشف و از دل موسیقی زیرزمینی ایران، استخراج کرد.

حالا هفته‌هاست حکم ناعادلانه و غیرانسانی ۵ سال زندان و ۲ سال ممنوع‌الخروجی برایش صادر شده اما با درخواست تجدیدنظر، خانواده‌‌ی بس نگرانش را از سپردن وثیقه به قصد آزادی‌ او باز داشته‌اند.

هر چه فضاحت و فاجعه بر سرمان نازل می‌شود، مستحکم‌تر و پردل‌تر می‌شویم. می‌دانیم که هر چه قدر این دیکتاتوری، هشت‌پا باشد، پُرش رفته و کمش مانده.
@amiropouria

#مهدی_سوفالی
#بازداشت_شدگان
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#زن_زندگی_آزادی
Amir Pouria
مگر می‌شود وقایع هفته‌های منتهی به خودکشی موفق کسی را از دلایل احتمالی اقدام او کنار گذاشت؟/ یادداشت امیر پوریا درباره‌ی خودکشی محسن جعفری‌راد در حدود ۴۰ روز بعد از خلاصی از بازداشت @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇


از آن لحظه‌ای که با خواندن خبر درگذشت محسن جعفری‌راد در استوری یکی از همکاران، دچار بهت و لالمونی شدم، یک شبانه‌روز می‌گذرد. تقریباً هر نوشته‌ی هر منتقد و همکار و روزنامه‌نگار سینمایی و غیرسینمایی و مستندساز و دوستان دیگر درباره‌ی او را خوانده‌ام. از این که آدمی مثل او، آن قدر جوشی و پرواکنش و دور از هر نوع بی‌تفاوتی، در ۳۶ سالگی به زندگی خودش پایان داد، همچنان مبهوت و حیرانم. اما بر لالمونی غلبه می‌کنم؛ چون می‌بینم که دوستان حاضر در ایران بر پایه‌ی همان ملاحظات لعنتی که همه می‌دانیم، نمی‌توانند بر روی دستگیری او، آزادی‌اش و بعد خودکشی‌اش، درست تأکید کنند.
***
محسن از نویسنده‌های نسل بعد از ما بود. دقیق‌تر بگویم، نیم‌نسل بعد از ما. معتقدم نسل آنها احترام به قدیمی‌ترها را بهتر از نسل سردرگم ما بلد بود. بابت فاصله‌ی حاصل از این احترام، هیچ وقت آن قدر نزدیک نشدیم که بگویم درست او را می‌شناختم. اما در مقابل کسانی که می‌گویند خودکشی او به حال و احوال خودش برمی‌گردد و دخلی به بازداشت و زندان ندارد، باید چند نکته‌ی کلی عرض کنم:

حتی چیزی تحت عنوان‌ سابقه‌ی ارتکاب خودکشی هم نمی‌تواند خودکشی آخر و موفقيت‌آمیز کسی را از آن چه در هفته‌های آخر بر او گذشته، منها کند. اگر تجربه یا مطالعه‌ی مستقیم نداشته‌اید، لااقل به فیلم‌هایی که دیده‌اید، رجوع کنید: بعد از خودکشی فرد، با رسیدن به این که سابقه‌ی افسردگی یا درمان داشته، پرونده را نمی‌بندند. بلکه می‌پرسند شب قبل از ارتکاب نهایی، روز قبل، روزها و هفته‌ی قبل، بر او چه گذشته.

نمی‌شود جوانی در کرج در میانه‌ی تجمعات اعتراضی مردم دستگیر شود، دو هفته در بازداشت بماند، حدود ۴۰ روز بعد از بیرون آمدنش خودکشی کند، بعد با قطعیت بگوییم احوالش از این نظر و آن جهت، پیش از آن هم ناخوب بوده و از همین بابت، خودکشی‌اش به دستگیری و شرایط این دوران، ربطی ندارد! این نوع توجیه و حذف دلایل روانی و عصبی و حسی و عاطفی و انسانی و عینی مربوط به زمان بازداشت، نمی‌تواند ترتیب تقویمی وقایع زندگی محسن جعفری‌راد تا لحظه‌ی خودکشی او را عوض کند.
***

و اساساً مگر می‌شود همین وضع و حال محسن و هر جوان مشابه دیگر را از بازداشتگاه بزرگی به اسم جامعه‌ی کنونی ایران، جدا کرد که حالا بتوانیم بازداشت مستقیم او را از دایره‌ی دلایل مؤثر بر برداشتن و بلعیدن قرص(های) برنج، بیرون بگذاریم؟

در کنار آن همه کشتار مستقیم و اعدام، این فروپاشی عصبی/روانی منجر به مرگ خودخواسته‌ی محسن، برایم دریغ، تلخی و خشم صدچندانی دارد...

#زن_زندگی_آزادی
#خودکشی
#محسن_جعفری_راد
Amir Pouria
اشاره‌ای به پوستر فستیوال فیلم‌های ایرانی در پراگ با نام "زن، زندگی، آزادی" و پوستر زیبایی که بابت جانماز‌آب‌کشی رایج، در رسانه‌های مختلف داخلی و خارج از ایران قابل پخش نیست! @amiropouria متن امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

یکی از انواع دستاوردهای جانبی خیزش انقلابی مردم ما و به خصوص نسل‌های جوان‌تر که باید گفت صاحبان اصلی هویت این اعتراض‌ها به حساب می‌آیند، این است که "زبان" پر از ادا و تصنع رایج را زیر سؤال ببرند.
اولش به نظر می‌آید که باید بگوییم آنها می‌خواهند با شعارهای شوخ و بد و بیراه‌های به‌جایی که نثار لایقانش می‌کنند، زبان رایج رسانه‌های جمهوری اسلامی را به چالش بکشند و با آن منزه‌نمایی همیشگی دو نهادی دربیفتند که مهم‌ترین ابزار شستشوی مغزی این نظام بوده و هستند: سازمان صدا و سیما و تمام محیط‌های آموزشی از مدرسه گرفته تا دانشگاه و غیره.
ولی بعد، کمی که مکث کنیم، می‌بینیم حجم عظیمی از این شعارها و واکنش این جوانان به حکومت و مثلاً آدم‌های حکومت، حتی در رسانه‌هایی که خود حکومت به آنها صفت "معاند" می‌چسباند هم غیر قابل پخش تشخیص داده می‌شود!
به پوستر دهمین فستیوال فیلم‌های ایرانی در جمهوری چک که ۱۰ روز پیش در پراگ شروع شد و دیروز در شهر برنو به پایان رسید، نگاه کنید. بالایش نوشته "زن، زندگی، آزادی". پوستر درخشانی‌ست (کار خانم غزاله آورزمانی) اما به دلیل انگشت فاک آن هم از جانب دست یک زن از ورای شیشه‌‌ای شکسته، که به زیبایی علیه نظام سانسور و سرکوب و تهدید و تحدید برآمده، نمایش دادنش در بیشتر رسانه‌ها ناممکن یا به‌سختی ممکن است!
همین نمونه نشان می‌دهد که اولاً خواسته‌های این جوانان، تا چه اندازه مدرن‌تر از بقیه‌ی سطوح و سنین ایرانی‌ست که هر چه باشد، محتاط و جانماز آب‌کش و محافظه‌کار و اهل لب‌گزیدن است و "ادبیات به‌جا" را با ادب و تربیت تصنع‌زده‌ - در ادبیات بنده موسوم به شیوه‌ی "بر ما مگوزید" - اشتباه می‌گیرد.
و ثانیاً تا تحقق فرهنگ رها و دور این کلیشه‌ها و اداها‌، فرهنگی که این خواسته‌ها طلب می‌کنند، چه راه پر از سنگلاخی در پیش است. همین‌هاست که نشان می‌دهد حالا حالاها ظرفیت "زندگی با آزادی" و در آزادی، در بسیاری از هم‌زبانان ما نیست.
@amiropouria


#پراگ
#فستیوال_فیلم_های_ایرانی
#زن_زندگی_آزادی
Amir Pouria
در توضیح بخش کوتاهی از مقاله‌ی مفصلم در شماره‌ی سوم نشریه‌ی "دفترهای پیشاسقوط" @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
دو عکس بالا، من هستم! در سال‌های نوجوانی. یادم است که یکی از بچه‌های فامیل چندین سال پیش به محض دیدن یکی از این دو عکس گفت: "شهید امیر پوریا"!

اگر تعارف را کنار بگذاریم، بیشترمان شوخی او را قبول داریم. اما چرا؟

دو عکس پایین، روی جلد و پشت جلد شماره‌ی سوم نشریه‌ی "دفترهای پیشاسقوط" را نشان می‌دهد‌. از روز اول شکل‌گیری آن به کوشش تینوش نظم‌جو و نشر ناکجا در پاریس، عنوان این نشریه را می‌ستودم. طنین امیدبخش و وجدآوری دارد که بدانی این نشریه از حالا و پیشاپیش، سقوط نظام تمامیت‌طلب، غیرانسانی و ضدمردمی جمهوری اسلامی را در دفترهایش مشق می‌کند.

اما ربط این عکس‌ها به هم: در مقاله‌ی مفصلی که در همین شماره‌ی سوم "دفترهای پیشاسقوط" منتشر شده، در کنار خیلی موضوع‌های دیگر، از جمله به این هم پرداخته‌ام؛ که چرا ما تصویر و تصور مشخصی از شهید داریم؟ چرا و چگونه جمهوری اسلامی موفق شد از این کلمه، مفهومی یکسر ایدئولوژیک، سیاسی و در جهت شعارهای خودش جا بیاندازد؟ چطور این مفهوم را هم مصادره و مال خود کرد؟

چرا وقتی کلمه‌ی شهید به زبان می‌آید، ایرانیان ِ سراسر دنیا اولش یاد چهره‌ها و نمونه‌هایی می‌افتند که هیچ شبیه مهسا و نیکا و حدیث و مهرشاد و آرنیکا و سارینا و حنانه و ابوالفضل (آدینه زاده) و نیما (شفیق‌دوست) نیست؟ و وقتی ما و خانواده‌های داغدار به این جوان‌ها و نوجوان‌های معترض جان‌باخته می‌گوییم شهید، چه مفهومی در ذهن داریم؟
هدفم از این که این عکس‌های عهد بوقم را رونمایی کردم، تبلیغ این نشریه‌ی ارزشمند است. هر یک نفرتان که با معرفی من به سراغش برود، حس می‌کنم چراغی برافروخته‌ام. روش دریافتش در ایران و در بیرون از ایران، طبعاً با هم فرق می‌کند و همه را در سایت نشر ناکجا می‌توانید خیلی راحت پیدا کنید. کافی‌ست با تمام مشکلات وحشتناک اینترنت در ایران، سایت نشرناکجا را در گوگل یا هر موتور سرچ دیگر، جستجو و پیدا کنید.
https://www.naakojaaketab.com/

هر کس مقاله‌ام را خواند، خبری بدهد‌. برای واکنش‌های هر کس که آن را به طور کامل می‌خواند، اشتیاق زیادی دارم. اصلاً نمی‌توانید شدت این شوق را تصور کنيد. چون دیگر هیچ نقاب و خودسانسوری و تعارفی در کار نبوده و اینجا نظر واقعی خود خود خودم را نوشته‌ام.

@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی
#دفترهای_پیشاسقوط
#نشر_ناکجا
#شهید
#عمامه_پرانی
#مهسا_امینی
Amir Pouria
برای شروین و حال این روزها و شب‌هایش @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
زیباست. وجدآور است. ملی‌ست. مردم فقط بابت یک موفقيت بین‌المللی هنری خوشحال نشدند، بلکه به رسیدن صدای اعتراضشان به تمام جهان فکر کردند.

اما خودمانیم، چطور می‌شود باور کرد در جهانی با این ادعای آزادی و برابری آدم‌ها و نژادها، جوانی را که جایزه‌ای در این سطح جهانی گرفته، در شهر و کشورش نه‌تنها محبوس بلکه حتی ناچار به نگفتن و ننوشتن و نساختن و نخواندن کنند؟ او خلاق و بامزه و کم‌گو و به‌جاگوست که نوشته "ما بردیم". ولی واقعاً اگر من و شما مثلاً به برادرمان در حد یک بحث خانگی درهر موردی بتوپیم و او جایزه‌ی گرَمی گرفته باشد، حق ندارد با مشت یا دست‌کم با خنده توی پوزمان بزند و بگوید آخه بزمجه، بوزینه، می‌دونی من در چه سطح و ابعادی مطرح شدم؟ به من تشر می‌زنی؟!

چطور می‌شود در جهانی با این ادعاها، یک نفر را به شرط سکوت، از زندان بیرون بیاورند و همسر رئیس‌جمهور آمریکا اختصاص بزرگترین جایزه‌ی موسیقی دنیا به او را به دلیل تأثیرش بر تحولات اجتماعی، اعلام کند ولی خودش همچنان نتواند در این زمینه یک مصاحبه، یک اظهارنظر، یک جشن کوچک محلی داشته باشد؟ در حالی که یک ملت حاضر بود بابت کار پیشرو، هم غم‌انگیز و هم انگیزه‌بخش او در فهرست کردن مهم‌ترین "برای"های دور اول اعتراض‌های مردم، برای شروین حاجی‌پور پایکوبی ملی به راه بیاندازد.
به فهرست بی‌پایان آن چیزهایی که برایش سقوط جمهوری اسلامی را می‌خواهیم، احساس عجیب این شب و روزهای شروین را هم اضافه می‌کنیم؛ که میلیون‌ها نفر به او افتخار می‌کنند اما خودش نمی‌تواند حتی به یک نفر از این همه، بگوید ممنونم یا "کنارتون هستم". ولی همه می‌دانیم که هست.
@amiropouria

#شروین_حاجی_پور
#شروین
#شروین_حاجی_آقاپور
#شروین_حاجی_آقا_پور
#جایزه_گرمی
#برای_آزادی
#زن_زندگی_آزادی
#برای
Amir Pouria
این ویدئوی ۵ دقیقه‌ای، بخشی از حرف‌های خانم پانته‌آ بهرام است. ویدئوی کامل و ۸ دقیقه‌ای را در صفحه‌ی خود او ببینید: https://www.instagram.com/reel/CoUsFECqpxg/?igshid=YmMyMTA2M2Y= و شرحی بر نکته‌ی اصلی حرف‌هایش را در ادامه بخوانيد: @amiropouria
‌‌یادداشت امیر پوریا:


ساده‌انگاری‌ست اگر گمان کنیم آن چه پانته‌آ بهرام می‌گوید فقط جوابیه‌ای به تُرَّهات ابوالقاسم طالبی و خنده‌های روی پوز بهروز افخمی‌ست. او دارد به ریشه‌ی اعتراض‌های امسال مردم اشاره می‌کند که قدمتی چنددهه‌ای در ذهن‌ها و حس‌ها داشته و بعد از سال‌ها و بارها ابراز جسته و گریخته، دیگر به طور همگانی آشکار شده‌. با شنيدن خاطره‌ی تلخ او از سال ۱۳۷۲، هر کداممان در هر سن و نسلی که باشیم، می‌توانیم در لحظه خاطرات پرشماری به یاد آوریم از برخوردهای تحمیلی، تحکم‌آمیز، سرکوبگرانه و چندش‌آور رده‌های مختلف افراد و نهادهای وصل به جمهوری اسلامی، از حراست دانشگاه‌ها و سازمان‌های گوناگون و انجمن اسلامی‌ها تا کمیته و ایست-بازرسی و پاسگاه نیروهای ضدامنیتی و ضدانتظامی. از تحقیر و توهین و سیلی و تهدید و بازداشت بابت همراه داشتن مشروب تا همراهی با جنس مقابل تا دورانی که نوار کاست و ویدئو و سی‌دی به‌تنهایی جرم انگاشته می‌شد! و تمام اینها برای زنان، بابت فشار همیشگی حجاب اجباری، چند برابر بود. وضعیتی که هر کس سنش بیشتر است، سال‌های طولانی‌تری در حال تحمل آن بوده و حالا طبعاً حق دارد با خشمی شدیدتر، آن "تکه-پارچه" را کنار بیاندازد.
آن چه در پس حرف‌های خانم بهرام جای توجه دارد، رشد تدریجی درخت تناور خشم مردم است که برای برخی از ما با از دست رفتن تمام سال‌های جوانی و فرصت‌های برنگشتنی آن همراه شده و جسارت یا قطع امید یا به سیم آخر زدن، تازه خودش را نشان داده.
خودفریبی و غفلت بلاهت‌بار حامیان ناچیز حکومت، نتیجه‌ی در نظر نگرفتن همین قدمت نارضایتی و تهوع مردم از صدر تا ذیل این سیستم است. دون‌پایه‌ترین اعضای این اتحادیه‌ی ابلهان در قالب جوجه-سایبری‌ها می‌کوشند در شبکه‌های اجتماعی اینجا و آنجا کامنتی بگذارند تا به نظر نیاید همه‌ی مردم خواهان اتمام این حکومت‌اند. از روش‌های نخ‌نمای آنان، یکی هم این است که بگویند اعتراض‌ها تمام شده و کف خیابان دیگر خبری نیست. این همان خودفریبی‌ست که گفتم. نمی‌خواهند بپذیرند که دیگر پرده برافتاده و اطمینان حاکمیت به نفرت تمام‌عیار مردم، از هر دوره‌ی دیگری بیشتر شده و این، نیازی به تکرار شعارها در خیابان‌ها یا جلوی پنجره‌ی خانه‌ها ندارد. این وضعیت به دلیل همین قدمت و ریشه‌داری ِ نفرت، وضعیتی بی‌بازگشت است. برای هر کسی از خیلی خیلی قبل شروع شده و فقط زمان ابراز آن، زمان جرأت پیدا کردن، زمان قطع امید کردن، زمان زدن به سیم آخر، دیر و زود داشته و دارد.
حالا و با این توضیح، آن بخش از اعضای دانه‌درشت اتحادیه‌ی ابلهان که گهگاه پشت تریبون‌ها می‌گویند "مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه کردند"، خوب است به این جملات خانم بهرام فکر کنند: "این ترومایی‌ست که سال‌هاست داریم تحمل می‌کنیم".
@amiropouria

#پانته_آ_بهرام
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
Amir Pouria
خودش خبر داده که باید به زندان برود. دادستانی قم وعده داده که در زندان نمی‌ماند. اگر این اتفاق بیفتد و آزاد باشد هم برای او این آزادی نیست. آن آزادی واقعی و اساسی نیست. برای ما هم نیست. @amiropouria یادداشت امیر پوریا درباره‌ی زندانی شدن زینب موسوی خالق…
خودش خبر داده که باید به زندان برود. دادستانی قم وعده داده که در زندان نمی‌ماند. اگر این اتفاق بیفتد و آزاد باشد هم برای او این آزادی نیست. آن آزادی واقعی و اساسی نیست. برای ما هم نیست.
زینب موسوی خالق کاراکتر "امپراطور کوزکو" به باور من سرآمد ِ استنداپ‌ کمدی در ایران است. طبق برداشت قدیمی و شخصی‌ام از این شاخه‌ی شوبیزنس، انبوه لحظه‌هایی که کمدین در آن تلاش می‌کند به هر ضرب و زوری از مخاطب خنده بگیرد و تلاشش به دست و پا زدن شباهت می‌یابد، یا بی‌شمار قصه‌ها و قصارگویی‌ها و شوخی‌هایی که برایش متن هرچند حرفه‌ای نوشته شده اما کمدین نتوانسته آنها را از دل برآرد، کمدین را برایم به ناکمدین بدل می‌کند.
زینب موسوی در نقش امپراطور کوزکو حتی یک لحظه از این دست نداشت و همواره بدون مکث و از ته دل می‌گفت، از ته دل حرص می‌خورد و از ته دل دست می‌انداخت. خوب هم دست می‌انداخت.
طنز سیاسی در سال‌های بعد از انقلاب ۵۷ برایم با او به سرفصل تازه‌ای رسید و هنوز ده‌ها جمله و شوخی او که ابراهیم رئیسی، آذری جهرمی، حسن روحانی، جواد ظریف و بالاتر و پایین‌تر از آنها را پایین و بالا می‌کرد و بالا و پایینشان را یکی می‌کرد، در ذهن و بر زبانم مدام جاری می‌شود و خیلی اوقات در گپ‌های شخصی، ادایش را درمی‌آورم و از او یاد می‌کنم.
کاری که در مدت بعد از خروج از بازداشت کرد و بابت ممنوعیت کوزکو، خودش شد، باز طعنه‌ای شدیدتر از این که همچنان کوزکو می‌ماند، در خود داشت.
حکایت فلاکت و حقارت یک رژیم، از این مضحک‌تر نمی‌شود که کاراکتری چون کوزکو را ممنوع و کمدینی چون زینب موسوی را بازداشت کند.
همین خودش به تنهایی نشان می‌دهد که واقعیات امنیتی، قضایی و حکومتی ما کمیک‌تر از هر کمدی ِ نمایشی‌ست.

با آرزوی سلامتی و آزادی زینب موسوی. نه فقط آزادی از زندان؛ بلکه آزادی در آفریدن، اجرا کردن، طنازی و البته زندگی هنری و فردی و اجتماعی. به این معنا، آزادی او آزادی همه‌ی ما و شما خواهد بود.
@amiropouria
#زینب_موسوی
#امپراطور_کوزکو
#استندآپ
#استنداپ_کمدی
#زن_زندگی_آزادی
#طنز
#طنز_سیاسی
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#زندان_جمهوري_اسلامي