Amir Pouria
... خامیها و خطاهای گذشتهی ما: اشارهای از امیر پوریا دربارهی تکبرنامهی "فرندز: تجدید دیدار/ Friends: The Reunion " و رد زمان بر چهرهها با نقلی از داستان بلند "من و اینگرید برگمن " از مجموعهی "هیچکاک و آغاباجی " نوشتهی بهنام دَیّانی در وصف و دریغ ِ…
اشارهای از امیر پوریا دربارهی تکبرنامهی "فرندز: تجدید دیدار/ Friends: The Reunion " و رد زمان بر چهرهها
.
در تمام سالهای رواج محیط مجازی و در دسترس قرار گرفتن افراد مشهور، وقتی واکنشهای کاربران -بهویژه کاربران فارسیزبان- به تصاویر بازیگران، ورزشکاران، خوانندهها و مجریان قدیمی را دیدهام که میگویند "وای چه پیر شده"، حرص خوردهام یا عصبانی شدهام. بهخصوص اگر داشتند این را جایی مینوشتند که امکان دیدن خود آن فرد، بالا بود.به نظرم یادآوری نکتهای بدیهی بود و ضمناً تأثیر گذر زمان را به شکل ناخوشایندی بر سر طرف میکوبید
.
اما حالا و در واکنش به تکبرنامهی "فرندز: تجدید دیدار"
Friends: The Reunion
در عین درگیر شدن در پشتصحنههای تازه و پیشتر منتشر نشده، خاطرات دست اول و برخی غافلگیریها دربارهی شکل محبوبیت بازیگران و سریال در زمان خودش (بهخصوص آن چیزی که شوییمر و بعد بقیه دربارهی این که فقط پنج نفر دیگر میفهمند آن سیر تدریجی حسهای هر فرد در طول آن ده سال چه بوده)، تقریباً در تمام طول تماشا حس دریغ از جوانی ِ رخت بربستهی تکتک این ۶ نفر، بیش از خنده و واکنش دیگر، ذهن و وجودم را در سلطه گرفت و رها نکرد
.
چرا؟ آیا پیشتر آنها را در این سن و دوران ندیده بودم؟ بگو ۱۰۰۰ بار. آیا اهل محاسبهی عدد سالها و سنجش رد زمان بر صورتها و صداها نیستم؟ بگو ۷ روز هفته. کار همیشگیام است. پس چرا جا خوردم و مدام به جملهی جادویی داستان "من و اینگرید برگمن" بهنام دَیّانی (در مجموعه داستان "هیچکاک و آغاباجی") فکر میکنم که از زبان مادربزرگ ِ مادر ِ راوی میگفت "بزرگترین ِ جادوگرها، عمر ماست که میگذره"؟ به قول دوست عزیزی، میتواند به شدت مصرف بوتاکس توسط جمع برگردد (منهای لیزا کودرو که رد سن بر چهرهاش را فیبیوار و راحت پذیرفته و شاید متیو پری که برای تخریب خودش روشهای پیچیدهتری را طی نوبتهای متعدد ابتلا و تَرک و دوباره ابتلا، اختیار کرده). اما هر چه هست، خود سریال و تجربههای اولیهی جوانانی که با تمام ادعایشان، در هر بخش از روابط انسانی و آشنا شدنها و عاشق یا فارغ شدنها، خامدستیهای طبیعی و دوستداشتنی داشتند، در لمس و درک آن جوانی و حسرت کنونی، اثر فراوان دارد. ادعاها و خامیها و خطاهایی مثل یکایک ما
.
به جملهای از داستان آقای دیّانی برمیگردم و خطاب به رد گذر عمر بر تکتکمان تکرارش میکنم: "کجاست آن صورتی که روزی شکوفهی گیلاس را از رونق میانداخت؟"
.
#فرندز
#friendsreunion
.
در تمام سالهای رواج محیط مجازی و در دسترس قرار گرفتن افراد مشهور، وقتی واکنشهای کاربران -بهویژه کاربران فارسیزبان- به تصاویر بازیگران، ورزشکاران، خوانندهها و مجریان قدیمی را دیدهام که میگویند "وای چه پیر شده"، حرص خوردهام یا عصبانی شدهام. بهخصوص اگر داشتند این را جایی مینوشتند که امکان دیدن خود آن فرد، بالا بود.به نظرم یادآوری نکتهای بدیهی بود و ضمناً تأثیر گذر زمان را به شکل ناخوشایندی بر سر طرف میکوبید
.
اما حالا و در واکنش به تکبرنامهی "فرندز: تجدید دیدار"
Friends: The Reunion
در عین درگیر شدن در پشتصحنههای تازه و پیشتر منتشر نشده، خاطرات دست اول و برخی غافلگیریها دربارهی شکل محبوبیت بازیگران و سریال در زمان خودش (بهخصوص آن چیزی که شوییمر و بعد بقیه دربارهی این که فقط پنج نفر دیگر میفهمند آن سیر تدریجی حسهای هر فرد در طول آن ده سال چه بوده)، تقریباً در تمام طول تماشا حس دریغ از جوانی ِ رخت بربستهی تکتک این ۶ نفر، بیش از خنده و واکنش دیگر، ذهن و وجودم را در سلطه گرفت و رها نکرد
.
چرا؟ آیا پیشتر آنها را در این سن و دوران ندیده بودم؟ بگو ۱۰۰۰ بار. آیا اهل محاسبهی عدد سالها و سنجش رد زمان بر صورتها و صداها نیستم؟ بگو ۷ روز هفته. کار همیشگیام است. پس چرا جا خوردم و مدام به جملهی جادویی داستان "من و اینگرید برگمن" بهنام دَیّانی (در مجموعه داستان "هیچکاک و آغاباجی") فکر میکنم که از زبان مادربزرگ ِ مادر ِ راوی میگفت "بزرگترین ِ جادوگرها، عمر ماست که میگذره"؟ به قول دوست عزیزی، میتواند به شدت مصرف بوتاکس توسط جمع برگردد (منهای لیزا کودرو که رد سن بر چهرهاش را فیبیوار و راحت پذیرفته و شاید متیو پری که برای تخریب خودش روشهای پیچیدهتری را طی نوبتهای متعدد ابتلا و تَرک و دوباره ابتلا، اختیار کرده). اما هر چه هست، خود سریال و تجربههای اولیهی جوانانی که با تمام ادعایشان، در هر بخش از روابط انسانی و آشنا شدنها و عاشق یا فارغ شدنها، خامدستیهای طبیعی و دوستداشتنی داشتند، در لمس و درک آن جوانی و حسرت کنونی، اثر فراوان دارد. ادعاها و خامیها و خطاهایی مثل یکایک ما
.
به جملهای از داستان آقای دیّانی برمیگردم و خطاب به رد گذر عمر بر تکتکمان تکرارش میکنم: "کجاست آن صورتی که روزی شکوفهی گیلاس را از رونق میانداخت؟"
.
#فرندز
#friendsreunion
Amir Pouria
به یاد جیمز مایکل تایلر: یک مکمل تمام و کمال @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
اشارهای از امیر پوریا دربارهی جیمز مایکل تایلر (۲۰۲۱-۱۹۶۲):
در اهمیت دادن به بازیگران نقشهای مکمل از آن جملهی آشنای "نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد" هم فراتر میروم. آنها را رقمزنندهی تقدیر آدمهای اصلی فیلم میدانم؛ چون در زنجیرهی وقایع، نقشی به عهده دارند که زمینهی شکلگیری هر موقعیت داستان را برای آدم اصلی فراهم میکند. ضمن این که خیلی اوقات، این که ممکن بود چه رفتاری از شخصیت اصلی سر بزند، با رفتار مکملها معنا مییابد و ما تمایز قهرمان فیلم را درست با دیدن همین رفتارهای دیگران تشخیص میدهیم
.
گانتر (با بازی جیمز مایکل تایلر) در سریال "فرندز/دوستان" (۲۰۰۴-۱۹۹۴) نمونهی تمامعیار همین نوع نقش مکمل بود. کامل و رقمزنندهی تقدير اصلیها. یادتان نرفته که لو رفتن رابطهی یکشبهی راس (دیوید شوییمر) و دختر مغازهی زیراکس، در اصل زیر سر حضرت گانتر بود. رفتار عجیب او در واکنش به روابط رِیچِل (جنیفر آنیستون) مثل شکستن ظروف سنترال پِرک با فهمیدن قرار ریچل و مارک (همکار ریچل در لویی ویتون) یا کارهایی که برای اثبات علاقهاش حاضر میشود انجام دهد مثل نگهداری از گربهی نژاد اسفینکس که ریچل یکهو و بدون شناخت از گربهداری میآورد، همه باعث میشوند با وجود تمام عجایب رفتار اصلیها، آنان را به عنوان افرادی عادی، ستایش کنیم!
.
در "فرندز: تجدید دیدار" (۲۰۲۱) دیدن تصویر آقای تایلر که آشکارا با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد، آه از نهاد فرندزدوستان جهان برآورد. ساعاتی پیش در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۱ او در مرحلهی چهارم سرطان پیشرفتهی پروستات، در حالی که هنوز به مرز ۶۰ سالگی نرسیده بود، از دنیا رفت
.
آقای گانتر ابدی، ما همیشه تو را به عنوان کسی که جیغترین و تندترین رنگها را به تن میکند و عجیبترین رنگ پیراهن و کراوات را بر روی هم مینشاند ولی نتیجهاش بد نمیشود، کسی که موهایش را به شکل و رنگ نامتعارفی درآورده اما نتیجهاش هیچ کس را پس نمیزند، کسی که با صدا و صورت کاریزماتیکش برای جوانهای خوشقیافه هم قیافه میگیرد، به یاد میآوریم
.
و در ذهن من، او با ویژگی عجیب دیگری هم ثبت شده: شباهت انکارناپذیر به چهرهی سیروس ابراهیمزاده بازیگر باسابقهی تئاتر و سینما و تلویزیون ایران و مدرس قدیمی فن بیان که سلامت و مستدام باشد
.
#فرندز #بازیگری #جیمز_مایکل_تایلر #تحلیل_بازیگری #امیر_پوریا
@amiropouria
در اهمیت دادن به بازیگران نقشهای مکمل از آن جملهی آشنای "نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد" هم فراتر میروم. آنها را رقمزنندهی تقدیر آدمهای اصلی فیلم میدانم؛ چون در زنجیرهی وقایع، نقشی به عهده دارند که زمینهی شکلگیری هر موقعیت داستان را برای آدم اصلی فراهم میکند. ضمن این که خیلی اوقات، این که ممکن بود چه رفتاری از شخصیت اصلی سر بزند، با رفتار مکملها معنا مییابد و ما تمایز قهرمان فیلم را درست با دیدن همین رفتارهای دیگران تشخیص میدهیم
.
گانتر (با بازی جیمز مایکل تایلر) در سریال "فرندز/دوستان" (۲۰۰۴-۱۹۹۴) نمونهی تمامعیار همین نوع نقش مکمل بود. کامل و رقمزنندهی تقدير اصلیها. یادتان نرفته که لو رفتن رابطهی یکشبهی راس (دیوید شوییمر) و دختر مغازهی زیراکس، در اصل زیر سر حضرت گانتر بود. رفتار عجیب او در واکنش به روابط رِیچِل (جنیفر آنیستون) مثل شکستن ظروف سنترال پِرک با فهمیدن قرار ریچل و مارک (همکار ریچل در لویی ویتون) یا کارهایی که برای اثبات علاقهاش حاضر میشود انجام دهد مثل نگهداری از گربهی نژاد اسفینکس که ریچل یکهو و بدون شناخت از گربهداری میآورد، همه باعث میشوند با وجود تمام عجایب رفتار اصلیها، آنان را به عنوان افرادی عادی، ستایش کنیم!
.
در "فرندز: تجدید دیدار" (۲۰۲۱) دیدن تصویر آقای تایلر که آشکارا با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد، آه از نهاد فرندزدوستان جهان برآورد. ساعاتی پیش در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۱ او در مرحلهی چهارم سرطان پیشرفتهی پروستات، در حالی که هنوز به مرز ۶۰ سالگی نرسیده بود، از دنیا رفت
.
آقای گانتر ابدی، ما همیشه تو را به عنوان کسی که جیغترین و تندترین رنگها را به تن میکند و عجیبترین رنگ پیراهن و کراوات را بر روی هم مینشاند ولی نتیجهاش بد نمیشود، کسی که موهایش را به شکل و رنگ نامتعارفی درآورده اما نتیجهاش هیچ کس را پس نمیزند، کسی که با صدا و صورت کاریزماتیکش برای جوانهای خوشقیافه هم قیافه میگیرد، به یاد میآوریم
.
و در ذهن من، او با ویژگی عجیب دیگری هم ثبت شده: شباهت انکارناپذیر به چهرهی سیروس ابراهیمزاده بازیگر باسابقهی تئاتر و سینما و تلویزیون ایران و مدرس قدیمی فن بیان که سلامت و مستدام باشد
.
#فرندز #بازیگری #جیمز_مایکل_تایلر #تحلیل_بازیگری #امیر_پوریا
@amiropouria
Amir Pouria
یکم اکتبر ۲۰۲۲ در سراسر جهان: "روز ایران" @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی خون زخمهای پیشین که از دل زخم تازه سر برآورده است: از حامد اسماعیلیون تا بهرام بیضایی متن در ادامه میآید 👇
تصویرهای خشم مردم را کهمیبینم، که با دست خالی، باتونبهدستها را فراری میدهند، از خودم میپرسم چرا این خشم در دی ۹۸ بعد از به خاک و خون غلتیدن ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی، به چنین نقطهی اوجی نرسید؟
بعد از کشتهشدن قاسم سلیمانی، حکومت با مانور روی تصویر دختر "سرلُخت" و زن چادری در مراسم او، روی پاک شدن رد سیاه کشتار و سرکوب آبان ۹۸ حساب کرده بود. ادعا میکرد اقشار مختلف مردم در حمایت از نظام، "وحدت" دارند.
۵ روز بعد، شلیکهای سپاه پاسداران به هواپیما، بار دیگر بیزاری از نظام را به یاد مردم آورد (این را همیشه در دل و ذهنتان تکرار کنید: شلیک دو موشک؛ که دیگر نمیتواند اتفاقی و سهوی باشد و نتیجهی هدفگذاریست). جان باختن تمامی ِ سرنشینان هواپیما و ۷۲ ساعت لاپوشانی خبر شلیک، وضع عدم مشروعیت جمهوری اسلامی را وخیمتر کرد. آن زخم، باز مانده. مثل آن دیالوگ منوچهر فرید در "چریکهی تارا"ی بهرام بیضایی، "هر روز از آن خون تازه بیرون میزند".
از خردهمدیرها تا دانهدرشتها، خیلی از آدمهای رژیم این روزها گفتهاند مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه قرار دادهاند. البته که همین طور است. این قتل تازه، فقط تیر خلاص بود. دلایل قبلی، زخمها و خشمهای قبلی، همه روی هم تلانبار شده بود و حالا از دل زخم نو دارد بیرون میجهد. باشید تا صبح دولتتان بدمد.
این میان، صفحهی حامد اسماعیلیون که نقش خود در جایگاه نمایندهی قربانیان این ۴۳ سال و اندی ستم را خوب دریافته، دارد به تنهایی همپای یک نهاد بینالمللی، تجمعات اعتراضی بیرون از ایران را اطلاعرسانی میکند. به قول دوستی، با گستردگی کارش حتی میتوانیم کلی نمرهی جغرافیای خودمان را بالا ببریم: من یکی تا پیش از تجمعی که او خبررسانی کرد، نمیدانستم همین ایالت معروف اونتاریو در کانادا که تورنتو مرکزش است، شهری همنام "لندن" دارد. و به گمانم جز دوستداران سریال "فرندز"، کسی در ایران از وجود شهری به نام تولسا در ایالت اوکلاهمای آمریکا (تبعیدگاه موقت چندلر بینگ) باخبر نبود!
این تجمعها در حمایت از معترضان ایران، فردا شنبه یکم اکتبر ۲۰۲۲ در بیش از ۱۰۰ شهر دنیا برپا میشود. گردهمایی اينجا در پراگ را آخر همین تصویرها آوردهام.
برای درک عظمت جهانیاش، سری به صفحهی حامد بزنید. حتی برای لایک کردنشان وقت کم میآورید.
فردا در اروپا، آمریکای شمالی و اقیانوسیه، عملاً "روز ایران" است.
شما تنها نیستید.
@amiropouria
#مهسا_امینی
#حامد_اسماعیلیون
#پرواز_اوکراین
#حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی
#پراگ
#منوچهر_فرید
#بهرام_بیضایی
#چریکه_تارا
#فرندز
تصویرهای خشم مردم را کهمیبینم، که با دست خالی، باتونبهدستها را فراری میدهند، از خودم میپرسم چرا این خشم در دی ۹۸ بعد از به خاک و خون غلتیدن ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی، به چنین نقطهی اوجی نرسید؟
بعد از کشتهشدن قاسم سلیمانی، حکومت با مانور روی تصویر دختر "سرلُخت" و زن چادری در مراسم او، روی پاک شدن رد سیاه کشتار و سرکوب آبان ۹۸ حساب کرده بود. ادعا میکرد اقشار مختلف مردم در حمایت از نظام، "وحدت" دارند.
۵ روز بعد، شلیکهای سپاه پاسداران به هواپیما، بار دیگر بیزاری از نظام را به یاد مردم آورد (این را همیشه در دل و ذهنتان تکرار کنید: شلیک دو موشک؛ که دیگر نمیتواند اتفاقی و سهوی باشد و نتیجهی هدفگذاریست). جان باختن تمامی ِ سرنشینان هواپیما و ۷۲ ساعت لاپوشانی خبر شلیک، وضع عدم مشروعیت جمهوری اسلامی را وخیمتر کرد. آن زخم، باز مانده. مثل آن دیالوگ منوچهر فرید در "چریکهی تارا"ی بهرام بیضایی، "هر روز از آن خون تازه بیرون میزند".
از خردهمدیرها تا دانهدرشتها، خیلی از آدمهای رژیم این روزها گفتهاند مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه قرار دادهاند. البته که همین طور است. این قتل تازه، فقط تیر خلاص بود. دلایل قبلی، زخمها و خشمهای قبلی، همه روی هم تلانبار شده بود و حالا از دل زخم نو دارد بیرون میجهد. باشید تا صبح دولتتان بدمد.
این میان، صفحهی حامد اسماعیلیون که نقش خود در جایگاه نمایندهی قربانیان این ۴۳ سال و اندی ستم را خوب دریافته، دارد به تنهایی همپای یک نهاد بینالمللی، تجمعات اعتراضی بیرون از ایران را اطلاعرسانی میکند. به قول دوستی، با گستردگی کارش حتی میتوانیم کلی نمرهی جغرافیای خودمان را بالا ببریم: من یکی تا پیش از تجمعی که او خبررسانی کرد، نمیدانستم همین ایالت معروف اونتاریو در کانادا که تورنتو مرکزش است، شهری همنام "لندن" دارد. و به گمانم جز دوستداران سریال "فرندز"، کسی در ایران از وجود شهری به نام تولسا در ایالت اوکلاهمای آمریکا (تبعیدگاه موقت چندلر بینگ) باخبر نبود!
این تجمعها در حمایت از معترضان ایران، فردا شنبه یکم اکتبر ۲۰۲۲ در بیش از ۱۰۰ شهر دنیا برپا میشود. گردهمایی اينجا در پراگ را آخر همین تصویرها آوردهام.
برای درک عظمت جهانیاش، سری به صفحهی حامد بزنید. حتی برای لایک کردنشان وقت کم میآورید.
فردا در اروپا، آمریکای شمالی و اقیانوسیه، عملاً "روز ایران" است.
شما تنها نیستید.
@amiropouria
#مهسا_امینی
#حامد_اسماعیلیون
#پرواز_اوکراین
#حجاب_اجباری
#زن_زندگی_آزادی
#پراگ
#منوچهر_فرید
#بهرام_بیضایی
#چریکه_تارا
#فرندز