اشارهای از امیر پوریا دربارۀ فیلم Knives Out:
ظاهرش این است که «چاقوکِشی» یا
#knivesout
یک فیلم جذاب معمایی-پلیسی با بازیگران شناختهشده و ساخت و تولید حرفهای است. از آن فیلمهایی که نقد در ایران عموماً یک صفت «خوشساخت» به آنها نسبت میدهد و از کنارشان رد میشود. یا بههمان تعبیری که دیوید بوردوِل و کریستین تامسون در فصل «ژانر» کتاب «هنر فیلم» خود طرح میکنند، آن را به ژانری که منبعش بوده، ربط میدهد و با نوعی دستکم گرفتن بابت عامهپسندی ِ آن ژانر، میگوید «به عنوان یه فیلم پلیسی، بد نبود».
.
اما کاری که این رایان جانسون از نظر ساختاری در فیلمنامهاش میکند، اگر نگویم ابداع، لااقل تجربۀ مهمی است: او بدون استفاده از روش لوس بسیاری خالقان آثار معمایی در ادبیات و سینما یعنی شیوهای که بهطور شخصی به آن میگویم ساختار "اینو میبینی؟ دیگه نمیبینی!"، موفق میشود بخشهایی از وقایع را بر ما روشن کند و بخشهایی را پنهان نگه دارد. شیوۀ روایی هیچکاکی «بازی با دست ِ باز» را در فلاشبک شب قتل و قرار بین مقتول (کریستوفر پلامر) و پرستار جوانش (آنا دیآرماس)، به کار میگیرد و به ما این حس را میدهد که از بقیۀ شخصیتها به ویژه کارآگاه خصوصی (دَنیل کرِیگ) جلوتریم. اما بعد همین را با الگوی معمایی تلفیق میکند و میبینیم خیلی جاها دانستههای قبلیمان ناکافی بوده. این در مقایسه با آن روش آگاتا کریستیوار که دانستههای قبلی مخاطب «غلط» از آب در میآمد، بدیع و سرشار از هیجان کشف است. اینجا ما «درست» فکر میکردیم، اما آن چه دیده بودیم، کافی نبود و به ویژه با نقشی که شخصیت نوۀ سودجو و کاهل مقتول (کریس ایوَنس) پیدا میکند، این تکمیل غافلگیرکنندهتر میشود.
.
از فیلمهای قبلی رایان جانسون، «برادران بلوم» را با تعظیم، برای خود برداشته بودم اما حالا و با هوشی که در نوع روایت این فیلم بهکار برده، باید به باقی کارهایش هم سرک بکشم. قبلاً هم همین جا عرض کرده بودم که هر فیلم و اتفاق مهم روز، وقتی درست ثبت میشود که به قبل و قبلترش سر بزنیم و زمینهها و گذشتهاش را پی بگیریم. اینها اسامی فیلمهای دیگر جانسون در جایگاه نویسنده و کارگردان است:
آجر، برادران بلوم، لوپر و البته جنگ ستارگان قبلی (آخرین جِدای) که نیاز به معرفی و دوباره دیدن ندارد
#brickmovie #brothersbloom #loopermovie #starwarsthelastjedi
@amiropouria
ظاهرش این است که «چاقوکِشی» یا
#knivesout
یک فیلم جذاب معمایی-پلیسی با بازیگران شناختهشده و ساخت و تولید حرفهای است. از آن فیلمهایی که نقد در ایران عموماً یک صفت «خوشساخت» به آنها نسبت میدهد و از کنارشان رد میشود. یا بههمان تعبیری که دیوید بوردوِل و کریستین تامسون در فصل «ژانر» کتاب «هنر فیلم» خود طرح میکنند، آن را به ژانری که منبعش بوده، ربط میدهد و با نوعی دستکم گرفتن بابت عامهپسندی ِ آن ژانر، میگوید «به عنوان یه فیلم پلیسی، بد نبود».
.
اما کاری که این رایان جانسون از نظر ساختاری در فیلمنامهاش میکند، اگر نگویم ابداع، لااقل تجربۀ مهمی است: او بدون استفاده از روش لوس بسیاری خالقان آثار معمایی در ادبیات و سینما یعنی شیوهای که بهطور شخصی به آن میگویم ساختار "اینو میبینی؟ دیگه نمیبینی!"، موفق میشود بخشهایی از وقایع را بر ما روشن کند و بخشهایی را پنهان نگه دارد. شیوۀ روایی هیچکاکی «بازی با دست ِ باز» را در فلاشبک شب قتل و قرار بین مقتول (کریستوفر پلامر) و پرستار جوانش (آنا دیآرماس)، به کار میگیرد و به ما این حس را میدهد که از بقیۀ شخصیتها به ویژه کارآگاه خصوصی (دَنیل کرِیگ) جلوتریم. اما بعد همین را با الگوی معمایی تلفیق میکند و میبینیم خیلی جاها دانستههای قبلیمان ناکافی بوده. این در مقایسه با آن روش آگاتا کریستیوار که دانستههای قبلی مخاطب «غلط» از آب در میآمد، بدیع و سرشار از هیجان کشف است. اینجا ما «درست» فکر میکردیم، اما آن چه دیده بودیم، کافی نبود و به ویژه با نقشی که شخصیت نوۀ سودجو و کاهل مقتول (کریس ایوَنس) پیدا میکند، این تکمیل غافلگیرکنندهتر میشود.
.
از فیلمهای قبلی رایان جانسون، «برادران بلوم» را با تعظیم، برای خود برداشته بودم اما حالا و با هوشی که در نوع روایت این فیلم بهکار برده، باید به باقی کارهایش هم سرک بکشم. قبلاً هم همین جا عرض کرده بودم که هر فیلم و اتفاق مهم روز، وقتی درست ثبت میشود که به قبل و قبلترش سر بزنیم و زمینهها و گذشتهاش را پی بگیریم. اینها اسامی فیلمهای دیگر جانسون در جایگاه نویسنده و کارگردان است:
آجر، برادران بلوم، لوپر و البته جنگ ستارگان قبلی (آخرین جِدای) که نیاز به معرفی و دوباره دیدن ندارد
#brickmovie #brothersbloom #loopermovie #starwarsthelastjedi
@amiropouria