یادداشتی دربارهٔ آنها که نمی توانند شادمانی هرچند گذرای مردم را تاب بیاورند
امیر پوریا/ فردای پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر مراکش
اندازهٔ حیرت و نفرت ام از اطواری های افراطی و ضدمردم و ناخوش و ناراحتی که نمی خواهند و نمی توانند چند ساعت رها شدن #مردم را میان این همه تنگنا و بن بست ببینند، قابل سنجش نیست. نمی توانم این حجم از اسنوبیسم را تصور کنم که کسی #ایرانی باشد و ساز نِق و زِر کوک کند که «مراکش تیم برتر میدان بود ... این پیروزی، حق ما نبود ... این نوع بازی، مروج خشونت است ... شماها و مردم ساده اید ... نمی دانید این تیم نباید ببرد تا سیستم نتواند بهره برداری کند» و ترهاتی از این دست.
در دو عکس از دو بیست و پنجم خرداد به فاصلهٔ نُه سال، به یادتان می آورم که عکاس عکس میدان آزادی #حامد_صابر مدت چهارده ماه بابت ثبت تصویرهای اعتراض مردمی زندانی بود و عکاس عکس شادی مردم در خیابان های تهران ، دوست شخصی بنده علی شخصیان یحتمل هنگام ثبت هر عکس، پشت دوربین لبخندی به عرض صورت بر لب داشته و آوای هیجان و شوق، از فضای اطراف به لنز دوربین اش می نشسته است. آن مردم حق این شادمانی ها را بیشتر دارند؛ بهانه اش هر چه می خواهد، باشد؛ باخود یا بی خود. این پایکوبی ها و فاصلهٔ چندین فرسخی بین پوشش و موسیقی و رهایی مردم -خانم ها و آقایان؛ نه فقط جمع نازیبا و نچسب مردانه - با تصویر دروغین نگرش رسمی از مردم، نمی گذارد هیچ مدیریت و نهادی بتواند برد #تیم_ملی_ایران را مال خود و مصادره به مطلوب کند.
حضرات ناسرحال و عبوس اینچنینی را #علی_معلم عزیزمان خوب توصیف می کرد که می گفت مدام ژست ِ «بر ما مَگوزید» می گیرند. سِنده بر سراپایتان که شادی هرچند زودگذر مردم هم آزارتان می دهد.
@amiropouria
امیر پوریا/ فردای پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر مراکش
اندازهٔ حیرت و نفرت ام از اطواری های افراطی و ضدمردم و ناخوش و ناراحتی که نمی خواهند و نمی توانند چند ساعت رها شدن #مردم را میان این همه تنگنا و بن بست ببینند، قابل سنجش نیست. نمی توانم این حجم از اسنوبیسم را تصور کنم که کسی #ایرانی باشد و ساز نِق و زِر کوک کند که «مراکش تیم برتر میدان بود ... این پیروزی، حق ما نبود ... این نوع بازی، مروج خشونت است ... شماها و مردم ساده اید ... نمی دانید این تیم نباید ببرد تا سیستم نتواند بهره برداری کند» و ترهاتی از این دست.
در دو عکس از دو بیست و پنجم خرداد به فاصلهٔ نُه سال، به یادتان می آورم که عکاس عکس میدان آزادی #حامد_صابر مدت چهارده ماه بابت ثبت تصویرهای اعتراض مردمی زندانی بود و عکاس عکس شادی مردم در خیابان های تهران ، دوست شخصی بنده علی شخصیان یحتمل هنگام ثبت هر عکس، پشت دوربین لبخندی به عرض صورت بر لب داشته و آوای هیجان و شوق، از فضای اطراف به لنز دوربین اش می نشسته است. آن مردم حق این شادمانی ها را بیشتر دارند؛ بهانه اش هر چه می خواهد، باشد؛ باخود یا بی خود. این پایکوبی ها و فاصلهٔ چندین فرسخی بین پوشش و موسیقی و رهایی مردم -خانم ها و آقایان؛ نه فقط جمع نازیبا و نچسب مردانه - با تصویر دروغین نگرش رسمی از مردم، نمی گذارد هیچ مدیریت و نهادی بتواند برد #تیم_ملی_ایران را مال خود و مصادره به مطلوب کند.
حضرات ناسرحال و عبوس اینچنینی را #علی_معلم عزیزمان خوب توصیف می کرد که می گفت مدام ژست ِ «بر ما مَگوزید» می گیرند. سِنده بر سراپایتان که شادی هرچند زودگذر مردم هم آزارتان می دهد.
@amiropouria
Amir Pouria
یادداشت توئیتری امیر پوریا دربارهٔ اشارهٔ مهناز افشار به عنوان زرشک زرین در گفتوگوی سینا ولیالله با او: @amiropouria
یادداشت توئیتری امیر پوریا دربارهٔ اشارهٔ مهناز افشار به عنوان زرشک زرین در گفتوگوی سینا ولیالله با او
یک) برای خانم #مهناز_افشار بابت روراستیاش حرمت قائلم. در همین گفتوگوی اخیر آقای #سینا_ولی_الله ببینید چه راحت از این میگوید که صورتش زیاد جوش میزند، در موسیقی ادعای کارشناسی ندارد و زمانی فیلمی بازی کرده که #زرشک_زرین گرفته
دو) معتقدم یکی از بهترین گفتوگوهای او کار بنده و مربوط به همین عکسیست که میبینید. در برنامهٔ اینترنتی #آپاراتچی در اسفند ۹۵ تنها چند روز پیش از فقدان آقای #علی_معلم ما که مهناز در همین گفتوگوی اخیر هم از او با احترام یاد کرد
سه) گفتوگویی که با اشاره به فيلمهای نهچندان قابل دفاع دورهٔ اول کارنامهاش و همچنین مشکلات ازدواج با #یاسین_رامین و پای آن ایستادن در آن دوره، نشانی از همین روراستی مثالزدنی او داشت
چهار) اما در گفتوگوی اخیر اشارهای میکند که باید تصحیح کنم: فیلم #شور_عشق ساختهٔ آقای #نادر_مقدس که خودش مرد بسیار محترم و مهربانیست، از طرف ما در #انجمن_منتقدان عنوان بدترین فیلم اکران سال ۸۰ را دریافت کرد؛ نه جشن #دنیای_تصویر
پنج) آن زمان رئیس انجمن منتقدان علی معلم بود و بنده هم از اعضای هیأت رئیسه. در کنار انتخاب بهترینهای سال که از سوی همهٔ اعضا هنوز هم انجام میشود، بنا شد آن سال بدترین فیلم را هم با رأی اعضای انجمن انتخاب کنیم
شش) فیلم #شور_عشق با فاصله زیاد بدترین فیلم سال شد و عنوان افتخاری #زرشک_زرین را که به قرینهٔ #تمشک_طلایی سینمای آمریکا و با نظر به کاربرد «زرشک» در محاورهٔ فارسی نامگذاری کرده بودیم، دریافت کرد
هفت) همان سال و در اعلام برگزیدگان، اجرای مراسم را به عهده داشتم و در بخش اصلی یعنی بهترینها، فیلم #سگ_کشی آقای #بهرام_بیضایی برگزیده اصلی شد و #زیر_نور_ماه و #باران نیز آرای بالایی داشتند
هشت) سال بعد در ادامهٔ دورانی که از آن با عنوان «دورهٔ فاعلیت انجمن منتقدان» یاد میکنم، بار دیگر نظرخواهی بدترین فیلم هم انجام شد. شمارش آرا مسئولیت بنده بود و فیلم #شب_های_تهران ساختهٔ آقای #داریوش_فرهنگ بیشترین رأی را آورد
نُه) فیلم دوم که آرای آن فاصلهٔ ده، بیست تایی با بدترین فیلم داشت، #تخته_سیاه ساختهٔ خانم #سمیرا_مخملباف بود. هم #خانه_سینما و هم #اتحادیه_تهیه_کنندگان از ما خواهش کردند در سینمایی که از هر طرف ضربه میخورد، اعلام زرشک را ادامه ندهیم
ده) با اطمینان از این که ظرفیت این انتقاد شدید و طعنهآمیز در سینما و جامعهٔ ایران وجود ندارد، از اعلام و ادامهٔ بازی جذاب زرشک زرین چشمپوشی کردیم. اما به شکل عجیبی، شایع شد که دلیل آن پرهیز از اعلام نام مخملبافها به عنوان بدترین بوده!
یازده) در حالی که بهواقع فیلم خانم مخملباف، دومین فیلم فهرست بدترینها شده بود. اما دروازهٔ شایعه در فرهنگ و زیست ما همیشه باز است. از زرشک زرین آن سالها تا مهناز افشار امسال که همچنان دربارهاش بیربط، زیاد گفته میشود. چارهای جز سختجانی نیست
@amiropouria
یک) برای خانم #مهناز_افشار بابت روراستیاش حرمت قائلم. در همین گفتوگوی اخیر آقای #سینا_ولی_الله ببینید چه راحت از این میگوید که صورتش زیاد جوش میزند، در موسیقی ادعای کارشناسی ندارد و زمانی فیلمی بازی کرده که #زرشک_زرین گرفته
دو) معتقدم یکی از بهترین گفتوگوهای او کار بنده و مربوط به همین عکسیست که میبینید. در برنامهٔ اینترنتی #آپاراتچی در اسفند ۹۵ تنها چند روز پیش از فقدان آقای #علی_معلم ما که مهناز در همین گفتوگوی اخیر هم از او با احترام یاد کرد
سه) گفتوگویی که با اشاره به فيلمهای نهچندان قابل دفاع دورهٔ اول کارنامهاش و همچنین مشکلات ازدواج با #یاسین_رامین و پای آن ایستادن در آن دوره، نشانی از همین روراستی مثالزدنی او داشت
چهار) اما در گفتوگوی اخیر اشارهای میکند که باید تصحیح کنم: فیلم #شور_عشق ساختهٔ آقای #نادر_مقدس که خودش مرد بسیار محترم و مهربانیست، از طرف ما در #انجمن_منتقدان عنوان بدترین فیلم اکران سال ۸۰ را دریافت کرد؛ نه جشن #دنیای_تصویر
پنج) آن زمان رئیس انجمن منتقدان علی معلم بود و بنده هم از اعضای هیأت رئیسه. در کنار انتخاب بهترینهای سال که از سوی همهٔ اعضا هنوز هم انجام میشود، بنا شد آن سال بدترین فیلم را هم با رأی اعضای انجمن انتخاب کنیم
شش) فیلم #شور_عشق با فاصله زیاد بدترین فیلم سال شد و عنوان افتخاری #زرشک_زرین را که به قرینهٔ #تمشک_طلایی سینمای آمریکا و با نظر به کاربرد «زرشک» در محاورهٔ فارسی نامگذاری کرده بودیم، دریافت کرد
هفت) همان سال و در اعلام برگزیدگان، اجرای مراسم را به عهده داشتم و در بخش اصلی یعنی بهترینها، فیلم #سگ_کشی آقای #بهرام_بیضایی برگزیده اصلی شد و #زیر_نور_ماه و #باران نیز آرای بالایی داشتند
هشت) سال بعد در ادامهٔ دورانی که از آن با عنوان «دورهٔ فاعلیت انجمن منتقدان» یاد میکنم، بار دیگر نظرخواهی بدترین فیلم هم انجام شد. شمارش آرا مسئولیت بنده بود و فیلم #شب_های_تهران ساختهٔ آقای #داریوش_فرهنگ بیشترین رأی را آورد
نُه) فیلم دوم که آرای آن فاصلهٔ ده، بیست تایی با بدترین فیلم داشت، #تخته_سیاه ساختهٔ خانم #سمیرا_مخملباف بود. هم #خانه_سینما و هم #اتحادیه_تهیه_کنندگان از ما خواهش کردند در سینمایی که از هر طرف ضربه میخورد، اعلام زرشک را ادامه ندهیم
ده) با اطمینان از این که ظرفیت این انتقاد شدید و طعنهآمیز در سینما و جامعهٔ ایران وجود ندارد، از اعلام و ادامهٔ بازی جذاب زرشک زرین چشمپوشی کردیم. اما به شکل عجیبی، شایع شد که دلیل آن پرهیز از اعلام نام مخملبافها به عنوان بدترین بوده!
یازده) در حالی که بهواقع فیلم خانم مخملباف، دومین فیلم فهرست بدترینها شده بود. اما دروازهٔ شایعه در فرهنگ و زیست ما همیشه باز است. از زرشک زرین آن سالها تا مهناز افشار امسال که همچنان دربارهاش بیربط، زیاد گفته میشود. چارهای جز سختجانی نیست
@amiropouria
اشارهای از امیر پوریا در روز اعلام بیماری تام هنکس و در آستانهٔ سومین سالگرد فقدان علی معلم:
تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزنبهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقالهای درباب همین موضوع، بهعنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدمهای سینما «قهرمان» محسوب میشوند بیآن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهههای اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش قهرمانها بوده. با آن که در عکس میبینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او بهمنزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه میکند، همیشه به این که او انتخاب درستی میکند، تصمیم انسانی میگیرد و طرف حق یا حقیقت میایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقشهای مفرح او میگوید آدم وقتی میبیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش میکند. آدم با خودش میگوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، میتوان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تکتک نقشها و توضیح این که در بدترین و خنگترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصیاش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازهای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیتبخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق میبود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور میکنند و میمانند و سلامتشان را بازمییابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کمرنگ نمیکند. دورانی که عینیترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگیهای تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردونگردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخابها و جهتگیریهای غلط، پرت و بیموقعی دارد. کجروی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزنبهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقالهای درباب همین موضوع، بهعنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدمهای سینما «قهرمان» محسوب میشوند بیآن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهههای اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش قهرمانها بوده. با آن که در عکس میبینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او بهمنزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه میکند، همیشه به این که او انتخاب درستی میکند، تصمیم انسانی میگیرد و طرف حق یا حقیقت میایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقشهای مفرح او میگوید آدم وقتی میبیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش میکند. آدم با خودش میگوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، میتوان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تکتک نقشها و توضیح این که در بدترین و خنگترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصیاش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازهای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیتبخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق میبود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور میکنند و میمانند و سلامتشان را بازمییابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کمرنگ نمیکند. دورانی که عینیترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگیهای تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردونگردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخابها و جهتگیریهای غلط، پرت و بیموقعی دارد. کجروی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
دو عکس از ۲۱ سال پیش، زمانی که درست یک دهه از نقدنویسی و فعالیتم در مطبوعات و ادبیات سینمایی میگذشت.
بالا، پاییز ۱۳۸۰، جلسهی نقد و گپ دربارهی فیلم "سفر قندهار" محسن مخملباف در اصفهان. فیلمی که هنوز در کنار "سکوت" آن را آخرین فیلمهای تأملبرانگیز مخملباف میدانم.
پایین، تابستان ۱۳۸۰ در کنار محمدرسول صادقی، فرزاد هومن، علیاکبر عبدالعلیزاده و علی معلم در یک جشنوارهی سراسری در یزد. این جشنوارهای بود که یکی از دوستان نمایندهی ارشاد استان وقتی هول و ولای بنده را دید، نوش ِ گمگشتهام را بهم آدرس داد! البته که سرش خوش باد، ولی شما حد ِ بیحد ِ ریا را داشته باشید!
پینوشت: کج و کولهگی ِ لب و لوچهام در عکس پایین، دخلی به مصرف نوش ِ فوقالذکر ندارد. آن موقع هنوز آن متاع گرانبها بهم نرسیده بود.
@amiropouria
#علی_معلم #محسن_مخملباف #اصفهان #یزد #نقد_فیلم #سینمای_ایران
بالا، پاییز ۱۳۸۰، جلسهی نقد و گپ دربارهی فیلم "سفر قندهار" محسن مخملباف در اصفهان. فیلمی که هنوز در کنار "سکوت" آن را آخرین فیلمهای تأملبرانگیز مخملباف میدانم.
پایین، تابستان ۱۳۸۰ در کنار محمدرسول صادقی، فرزاد هومن، علیاکبر عبدالعلیزاده و علی معلم در یک جشنوارهی سراسری در یزد. این جشنوارهای بود که یکی از دوستان نمایندهی ارشاد استان وقتی هول و ولای بنده را دید، نوش ِ گمگشتهام را بهم آدرس داد! البته که سرش خوش باد، ولی شما حد ِ بیحد ِ ریا را داشته باشید!
پینوشت: کج و کولهگی ِ لب و لوچهام در عکس پایین، دخلی به مصرف نوش ِ فوقالذکر ندارد. آن موقع هنوز آن متاع گرانبها بهم نرسیده بود.
@amiropouria
#علی_معلم #محسن_مخملباف #اصفهان #یزد #نقد_فیلم #سینمای_ایران