علوم وفنون ادبی
2.04K subscribers
6.36K photos
2.83K videos
2.84K files
25.5K links
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی

معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Download Telegram
‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۲۲ اردیبهشت زادروز مریم میرزاخانی

(زاده ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ تهران -- درگذشته ۲۳ تیر ۱۳۹۶ امریکا) ریاضیدان و استاد دانشگاه

او در دوران تحصیل در دبیرستان فرزانگان تهران، برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی در سال‌های ۱۹۹۴ "هنگ‌کنگ" و ۱۹۹۵ "کانادا" شد و در آن سال به‌ عنوان نخستین دانش‌آموز ایرانی، نمره کامل را به‌دست آورد. وی نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت و به‌ تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت و نخستین دانش‌آموز ایرانی بود که دو سال مدال طلا گرفت.
در سال ۱۹۹۹ مدرک کارشناسی در رشته ریاضی از دانشگاه شریف و دکتری در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک‌مولن، از برندگان مدال فیلدز، گرفت. از مریم میرزاخانی به‌ عنوان یکی از ده ذهن جوان برگزیده سال ۲۰۰۵ از سوی نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا و ذهن برتر در رشته ریاضیات تجلیل شد.
او برنده جایزه ستر از انجمن ریاضی آمریکا در سال ۲۰۱۳ و جایزه کلی شد و از ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۷ "اول سپتامبر ۲۰۰۸" در دانشگاه استنفورد استاد دانشگاه و پژوهشگر رشته ریاضیات شد. پیش از این، او استاد دانشگاه پرینستون بود.
در سال ۱۹۹۹ موفق شد راه‌حلی برای یک مشکل ریاضی پیدا کند. ریاضیدانان مدت‌های طولانی است که به‌ دنبال یافتن راه عملی برای محاسبه حجم رمز‌های جایگزین فرم‌های هندسی هذلولوی بوده‌اند و در این میان وی در دانشگاه پرینستون نشان داد که با استفاده از ریاضیات شاید بتوان بهترین راه را به‌سوی دست یافتن به راه‌حلی روشن در اختیار داشت.
او در سال ۲۰۰۹ به‌خاطر دستاوردهایش در ریاضیات برنده جایزه بلومنتال شد.

نامگذاری‌های افتخاری:
* به افتخار پروفسور میرزاخانی دانشمند ایرانی کتابخانه اصلی دانشکده ریاضیات شریف به‌نام ایشان نامگذاری شده‌است.
* ساختمان آمفی‌تئاتر و کتابخانه دبیرستان فرزانگان ۱ تهران به افتخار وی، دانش‌آموخته این مرکز، به‌ساختمان پروفسور مریم میرزاخانی تغییر یافت.
* خانه ریاضیات اصفهان، به افتخار این دانشمند بلندپایه ایرانی، نامگذاری شد.

خارج از ایران :
* در ۲ فوریه ۲۰۱۸ استلاجیک، شرکتی فعال در زمینه تصویربرداری و تحلیل دیدبانی زمین، میکروماهواره‌ای از سری گنوست را به‌فضا پرتاب کرد که به افتخار مریم میرزاخانی نام‌گذاری شده بود.
* سیارک ۳۲۱۳۵۷ میرزاخانی به‌یاد او نامگذاری شد. نامگذاری افتخاری رسمی توسط مرکز بررسی ریزسیاره‌ها منتشر شد.
* زادروز مریم میرزاخانی ۲۲ اردیبهشت "۱۲ مه" از سوی اتحادیه بین‌المللی انجمن‌های ریاضی جهان با پیشنهاد کمیته بانوان انجمن ریاضی ایران به‌عنوان روز جهانی زن در ریاضیات نامگذاری شد.
* در چهارم نوامبر ۲۰۱۹ بنیاد جایزه بریکترو اعلام کرد که جایزه جدیدی به‌نام  مریم میرزاخانی مرزهای‌نو را ایجاد کردند که به‌زنان پیشتاز در علم ریاضی تقدیم خواهد شد. این جایزه به‌مبلغ ۵۰٬۰۰۰ دلار هرساله به‌زنان ریاضیدان تازه‌کار که دکترای خود را در دوسال قبل از تقدیم جایزه گرفته‌اند پرداخت می‌شود.
* در ۸ مارس و به‌مناسبت روز زن، نام «مریم میرزاخانی» دانشمند ایرانی به پیشنهاد دانشجویان «دانشگاه فنی برلین» بر یکی از خیابان‌های این شهر گذاشته شد.

https://t.me/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#مریم_میرزاخانی
✳️ آشنایی با چند قالب شعری با شکل گرافیکی، مشخصات، شاعران نامدار این قالب‌ها و...


1⃣قصیدە:
㉧--------- ㉧---------
㉧--------- ---------
㉧--------- ---------
معمولا ۱۵ تا ٦۰ بیت است و در موضوعات حماسی، اخلاقی، دینی، وصف طبیعت و... می‌باشد.
شاعران معروف قصیدە‌سرا: ناصرخسرو، منوچهری، خاقانی و سعدی
-------------------------

2⃣غزل:
㉣--------- ㉣---------
㉣--------- ---------
㉣--------- ---------
معمولا ۵ تا ۱۰ بیت است و در موضوعات عاشقانە و عارفانە است.
شاعران نامدار غزل‌سرا: حافظ، سعدی و عراقی
-------------------------


3⃣قطعە:
₪--------- ---------
₪--------- ---------
₪--------- ---------
موضوعات آن بیشتراخلاقی، تعلیمی و مناظرە می‌باشد.
شاعران معروف قطعەسرا: پروین اعتصامی و ابن‌یمین
-------------------------

4⃣مثنوی:
&---------- &----------
©--------- ©---------
@--------- @---------
بیشتر در موضوعات طولانی می‌باشد.
شاعران معروف مثنوی‌سرا: فردوسی، سنایی، نظامی، مولوی
-------------------------


5⃣ترجیع‌بند:
©--------- ©---------
©--------- ©---------
©--------- ©---------
©--------- ©---------
---------
این بیت تکرار می شود ---------
®--------- ®--------
®--------- ®--------
®--------- ®--------
®--------- ®--------
---------
---------
شاعران معروف ترجیع‌بند سرا: سعدی، هاتف، فرخی سیستانی
-------------------------


6⃣ترکیب‌بند:
©--------- ©---------
©--------- ©--------
این بیت‌ تکرار نمی‌شود ---------&
&---------
@--------- @---------
@--------- @---------
®----------
®----------

شاعر معروف ترکیب‌بند سرا: محتشم کاشانی
-------------------------


7⃣رباعی: بر وزن (لا حول و لا قوە الا باللە)

©--------- ©---------
©--------- ----------
رباعی‌سرایان معروف: خیام، رودکی، عطار
-------------------------

8⃣دوبیتی:

©--------- ©---------
©--------- ----------

دوبیتی سرای معروف: باباطاهر همدانی


https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ انواع " را " 

1⃣ نشانه مفعولی :

   _امیر را بگرفتند و بربودند .
  _ چون پادشاه را سلامت یافتند .
_ امیر را هیچ ندیدمی .
_ تو را امیر می بخواند .
_ این حال را با بونصر بگفتم .
_ دیگرباره یافتم و آن نامه را بخواند .
_ و سوار را گسیل کرده .
_ امیر را یافتم آن جا بر زبر تخت نشسته .
_ قاضی بوالحسن و پسرش را بخواند و بیامدند.
_ اگر وی را یک روز دیده بودمی .
_ ایشان را باز گردانید .

2⃣ در معنی حرف اضافه :

◀️ در معنی حرف اضافه ی " به " و نقش نمای متمم  :
_ رقعتی نبشت به امیر ... و مرا (=به من) داد.
_ گفت : بونصر را(=به بونصر) بگوی که امروز درستم.
_ آغاجی خادم را(=به آغاجی خادم) گفت .
_ و مرا (= به من ) گفت : بستان ؛
_ بونصر را (=به بونصر) بگوی که زرهاست...
_ بونصر پسرش را (=به پسرش) گفت .

◀️ در معنی حرف اضافه ی " برای " و نقش نمای متمم :
_ و در هر سفری ما را (=برای ما) از این بیارند تا  صدقه ای که خواهیم کرد.
_ تا خویشتن را(= برای خویشتن) ضیعتکی حلال خرند .
_ مرا چه افتاده است . ( برای من چه پیش آمده است/ چه روی داده است .)

◀️ در معنی حرف اضافه ی " برای / به سبب / به واسطه ی" و نقش نمای متمم :
_ و مثال داد تا هزارهزار درم ...به مستحقان و درویشان دهند ، شکر این را .( = برای شکر این نعمت تندرستی / به واسطه ی شکر این نعمت تندرستی...)

◀️ در معنی حرف اضافه " در برابر / در مقابل " و نقش نمای متمم :
سجده ی شکر کرد خدای را بر سلامت امیر ، و نامه نبشته آمد..

3⃣ " را "ی فک اضافه یا بدل از کسره یا اضافه ی گسسته :

_ بونصر نامه های رسیده را به خط خویش ، نکت بیرون می آورد . ( نامه های رسیده را ...نکت = نکت نامه های رسیده )

یادآوری :

در چنین مواردی معمولا " را " ی مفعول محذوف است که هنگام برگشت از روساخت به ژرف ساخت یا تاویل ، دوباره ظاهر می شود .
_ آن را امیرالمومنین می روا دارد ستدن ...؟ (=ستدن آن را روا می دارد.)


https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ انواع وابسته وابسته

❇️ بحث وابسته ی وابسته ازجمله مباحثی است که دانش آموزان عزیز در مواجهه با آن دچار مشکل می شوند و از این که در کنکور سوال شود، می ترسند.درصورتی که بحث وابسته ی وابسته با کمی دقت و اعتمادبه نفس، تبدیل به آسان ترین و دوست داشتنی ترین بحث ها می شود.توجه دوستان دانش آموز را به مطالب زیرجلب می کنم:

❇️ انواع وابسته ی وابسته:

1- مضاف الیه مضاف الیه =

کیف پسر همسایه : همسایه : مضاف الیه مضاف الیه

2- صفت مضاف الیه که خود دو نوع است:

الف: هسته + -ِ +یکی ازصفت های اشاره،مبهم،شماره و... + مضاف الیه

مثال:
کیف آن مرد : آن : صفت مضاف الیه
پیراهن فلان کس : فلان : صفت مضاف الیه
آموزش سه زبان. : سه : صفت مضاف الیه

ب:هسته + -ِ + مضاف الیه + صفت بیانی =

دیوار باغ سبز : سبز : صفت مضاف الیه
کتاب خواهر کوچک تر : کوچک تر : صفت مضاف الیه

3- قیدصفت =

دانش آموز بسیار مؤدب : بسیار : قید صفت
کتاب کاملاًمفید : کاملا : قید صفت

4- ممیّز=

دو کیلو شکر : کیلو ممیز
چهار فروند هواپیما : فروند: ممیز
ده فرسخ راه : فرسخ : ممیز

5- صفت صفت =

ماشین سبز یشمی : سبز : صفت صفت
مداد قهوه ای روشن : قهوه ای : صفت صفت

https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ انواع " را " 

1⃣ نشانه مفعولی :

   _امیر را بگرفتند و بربودند .
  _ چون پادشاه را سلامت یافتند .
_ امیر را هیچ ندیدمی .
_ تو را امیر می بخواند .
_ این حال را با بونصر بگفتم .
_ دیگرباره یافتم و آن نامه را بخواند .
_ و سوار را گسیل کرده .
_ امیر را یافتم آن جا بر زبر تخت نشسته .
_ قاضی بوالحسن و پسرش را بخواند و بیامدند.
_ اگر وی را یک روز دیده بودمی .
_ ایشان را باز گردانید .

2⃣ در معنی حرف اضافه :

◀️ در معنی حرف اضافه ی " به " و نقش نمای متمم  :
_ رقعتی نبشت به امیر ... و مرا (=به من) داد.
_ گفت : بونصر را(=به بونصر) بگوی که امروز درستم.
_ آغاجی خادم را(=به آغاجی خادم) گفت .
_ و مرا (= به من ) گفت : بستان ؛
_ بونصر را (=به بونصر) بگوی که زرهاست...
_ بونصر پسرش را (=به پسرش) گفت .

◀️ در معنی حرف اضافه ی " برای " و نقش نمای متمم :
_ و در هر سفری ما را (=برای ما) از این بیارند تا  صدقه ای که خواهیم کرد.
_ تا خویشتن را(= برای خویشتن) ضیعتکی حلال خرند .
_ مرا چه افتاده است . ( برای من چه پیش آمده است/ چه روی داده است .)

◀️ در معنی حرف اضافه ی " برای / به سبب / به واسطه ی" و نقش نمای متمم :
_ و مثال داد تا هزارهزار درم ...به مستحقان و درویشان دهند ، شکر این را .( = برای شکر این نعمت تندرستی / به واسطه ی شکر این نعمت تندرستی...)

◀️ در معنی حرف اضافه " در برابر / در مقابل " و نقش نمای متمم :
سجده ی شکر کرد خدای را بر سلامت امیر ، و نامه نبشته آمد..

3⃣ " را "ی فک اضافه یا بدل از کسره یا اضافه ی گسسته :

_ بونصر نامه های رسیده را به خط خویش ، نکت بیرون می آورد . ( نامه های رسیده را ...نکت = نکت نامه های رسیده )

یادآوری :

در چنین مواردی معمولا " را " ی مفعول محذوف است که هنگام برگشت از روساخت به ژرف ساخت یا تاویل ، دوباره ظاهر می شود .
_ آن را امیرالمومنین می روا دارد ستدن ...؟ (=ستدن آن را روا می دارد.)


https://t.me/amirnormohamadi1976
#دانش_افزایی

#انواع_تضاد

❇️ تضاد دو جور داريم

◀️ ١- تضاد ظاهرى:
با شنيدن اين واژه ها برعكسشان قابل حدس است و هميشه و همه جا متضادند.
مانند:
آب و آتش
زشت و زيبا
كوتاه و بلند

و نيز دوست و دشمن در اين شعر
هزار دشمنم ار مى كنند قصد هلاك
گرَم تو دوستى از دشمنان ندارم باك

◀️ ٢- تضاد باطنى: دو واژه كه خارج از شعر تضادى ندارند اما در شعر جورى به كار رفته اند كه انگار دارند با چيزى مقايسه مى شوند و با آن مخالفت دارند.
مانند مگس و سيمرغ در اين شعر:
مگسا عرصه سيمرغ نه جولانگه توست...

يا جادو و هنر در اين شعر:
هنر خوار شد جادويى ارجمند...

https://t.me/amirnormohamadi1976
#دانش_افزایی

✳️ لغات اضداد

❇️ اضداد به کلماتی گفته می‌شود که دارای دو معنی متضاد هستند. در فارسی «فراز» مثالی از اضداد است که هم‌معنی باز می‌دهد و هم بسته.

◀️ لغات اضداد ؛ کلمه هایی هستند که بر دو معنی متضاد دلالت دارند، چون : ضد بمعنی همتا و ناهمتا. (از اقرب الموارد). فلان لغت ازاضداد است ، یعنی دارای دو معنی است که هر یک ضد دیگری است ، مانند: فراز کردن که بمعنی بستن و گشودن است و بیع که بمعنی خرید و فروش است ، و قرء که هم بر پاکی (طهر) و هم بر ناپاکی (بی نمازی ، حیض ) دلالت دارد، و ظن که به دو معنی گمان و یقین است ، و خفیه که بر نهان و آشکار هر دو دلالت دارد و جز اینها. (یادداشت مؤلف ). و صاحب نشوءاللغه گوید: در اضداد مشابهت و مجانست میان دو لفظ هست ولی معنی آنها مخالف یکدیگر است. (از نشوءاللغة ص 138).

کتاب اضداد در لغت ، تألیف ابوحاتم سجستانی درباره ٔ لغات اضداد است.

https://t.me/amirnormohamadi1976
#دانش_افزایی

✳️ وند‌هايي كه صفت نسبي مي‌سازند:

1) ي: ايراني، دمدمي، دمپايي، خودي، استانداري، دوراهي، صدتايي، شيري، خانگي.

2) ين: نمكين، زريّن، نوين، پشمين، آهنين، راستين، چركين.

3) ينه: پشمينه، دوشينه، ديرينه، كمينه، سيمينه، پسينه، زرينه.

4) ه: هرروزه، دوباره، يك‌شبه، ريزه، نصفه، زيره، نبرده.

5) گان: گروگان، بازرگان (بازارگان)، رايگان(راهگان)، هزارگان، مهرگان.

6) كي: آبكي، شُل‌شُلكي، دروغكي، دزدكي، پولكي، طفلكي.

7) انه: دخترانه، پدرانه، دليرانه، زيركانه، رندانه، خيرخواهانه، موذيانه.

8) اني: خسرواني، روحاني، كياني، جسماني، عصباني، نوراني، طولاني.

9) گانه: دوگانه، جداگانه، چندگانه، دهگانه.

10) و یا (او): ترسو، اخمو، شكمو، غرغرو، نق‌نقو، هندو.

https://t.me/amirnormohamadi1976
#دانش_افزایی

✳️ مطابقت پیدا کردن نغمه واژه ها با مفهوم شان

❇️ بعضی از واژه‌هایی که نغمۀ آن‌ها با مفهومشان مطابقت نداشته، در طی زمان تغییراتی یافته‌ و مطابقتی میان لفظ و مفهوم به‌وجود آمده‌است. این تغییرات [یا] در معنی است یا در لفظ.

◀️ ۱. تغییر در معنی: واژۀ «قالتاق» تلفظی ناخوش دارد. معنی آن در اصل «زین اسب» بوده و با تلفظ آن ناسازگار و، به همین دلیل، این واژه تغییر معنی داده‌است (به‌معنی زرنگ، ناباب، ... و فریبکار). «قاراشمیش» به‌معنی مخلوط است و آمیخته، اما برای مطابقت یافتن با تلفظ ناخوشِ آن بار عاطفی منفی گرفته و به‌معنی شلوغ و بی‌نظم به‌کار می‌رود.

◀️ ۲.تغییر در لفظ: مفهوم واژهٔ مخمل زیباست، اما تلفظ اصلی آن «مُخمَل» است که ناخوش است؛ لذا، فارسی‌زبانان ضمه را تبدیل به فتحه (مَخمَل) کرده‌اند و موسیقی واژه خوش شده‌است. برعکس، «هِزَبْر»، به‌معنی شیر، برای این‌که قدرت و صلابتِ شیر را بهتر برساند، به «هُزَبر» تبدیل شده‌است.

❇️ برگرفته از: تقی وحیدیان کامیار، مقالۀ «موسیقی حروف و واژه‌ها»، در: مجلۀ آینده، سال شانزدهم، فروردین تا تیر ۱۳۶۹، شمارۀ ۱ تا ۴، ص ۵۵ و ۵۶

https://t.me/amirnormohamadi1976
#دانش_افزایی

✳️ کسره‌آرایی

❇️ کسره‌آرایی یعنی پشت‌ِسرِهم آوردنِ چند کسرۀ اضافه. معمولاً آن را تتابعِ اضافات می‌نامند و ناپسند می‌شمارندش. من آن را کسره‌آرایی می‌نامم و ناپسند هم نمی‌شمارمش.

مثال از حافظ:

دودِ آهِ سینۀ نالانِ من
سوخت این افسردگانِ خام را
مَحرمِ رازِ دلِ شیدایِ خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

از ره‌گذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود
هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد

ظِلِ ممدودِ خمِ زلفِ توام بر سر باد
کاندر این سایه قرارِ دلِ شیدا باشد

چیست این سقفِ بلندِ سادۀ بسیارنقش؟
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

مثال از مولوی:

رو سر بنِهْ به بالین، تنها مرا رها کن
ترکِ منِ خرابِ شب‌گردِ مبتلا کن

از همه اوهام و تصویراتْ دور
نورِ نورِ نورِ نورِ نورِ نور

https://t.me/amirnormohamadi1976
برخی واژه‌های هندی در فارسیِ کهن و معاصر یا ضبط‌شده در فرهنگ‌های فارسی

اَنبَله: تمرهندی.
ـ ریشه: هندی: amblī و imblī.
انبه
ـ ریشه: فارسی میانه: ambag، از هندی: ambā.
بادِله: نوعی پارچۀ زربفت.
ـ ریشه: هندی: bādlā.
بارسات bârsât فصل بارندگی.
ـ ریشه: هندی: barsāt.
برشکال barškâl فصل بارندگی.
ـ ریشه: هندی: barsh-kāl.
بلادُر: گیاهی درختی، کوتاه، و بومی هند با میوه‌ای سیاه‌رنگ.
ـ ریشه: هندی: balādur.
بیجَک: برگه‌ای که روی آن اطلاعاتی مانند محتویات و تعداد بسته‌های بار یا کالا نوشته شده‌است و فرستنده آن را به باربری می‌دهد.
ـ ریشه: هندی: bījak.
بیمه
ـ ریشه: هندی: bīmā و bīma.
پاتیل: دیگ مسی بزرگ با دهانۀ گشاد.
ـ ریشه: هندی: pātilī «ظرف سفالی کوچک؛ دیگچه».
پانی: آب.
ـ ریشه: هندی: pānī.
پَتَر: تکۀ فلز و مانند آن که روی آن طلسم یا تعویذ می‌نوشتند: ● چشم بد کز پتر آهن و تعویذ نگشت / بند تعویذ ببرّید و پتر باز دهید (خاقانی).
ـ ریشه: از هندی: pattra «ورقۀ فلزی».
پرمیو parmiyo بیماری سوزاک.
ـ ریشه: هندی: parme’o.
پَنکه: بادبزن برقی.
ـ ریشه: هندی: paṅkhā «بادبزن».
تال: آلیاژ سرب و مس: ● اگر سفیدروی و تال و مس و برنج نامعلوم برهم گدازند آن را «دراروی» خوانند و آن اخس و ارذل جملۀ مرکبات فلزات است (ابوالقاسم کاشانی، عرائس الجواهر: ٢۴۵).
ـ ریشه: هندی: thāl.
تالاب
ـ ریشه: هندی: tāl «برکه» + فارسی: آب.
تَنبول tambul برگ فوفِل.
ـ ریشه: هندی: tambol.
تُنُک: کم‌حجم.
ـ ریشه: هندی: tunak، سنسکریت: tanuka.
توله tule در هندوستان، واحد اندازه‌گیری وزن، به‌ویژه وزن طلا و نقره، برابر با دو و نیم مثقال: ● چون گریبان به‌ناز بگشاده‌ست / عامل او را سه توله زر داده‌ست (مسعود سعد).
ـ ریشه: هندی: tolā و tola.
جار: لوستر.
ـ ریشه: هندی: jhāṛ.
جال: دام؛ تله: ● ای ز انعامت گرفته صاحب آمال مال / بر ره خصمت نهاده صاحب آجال جال (قطران).
ـ ریشه: هندی: jāl.
جُنگ: دفتر یا کتابی که در آن سروده‌ها و مطالب گوناگون نوشته شده‌است.
ـ ریشه: هندی: jung.
جوگی jugi کسی که پیرو مذهب هندو است و برخی می‌پندارند می‌تواند کارهای فراطبیعی انجام دهد؛ یوگی.
ـ ریشه: هندی: jogī.
چادُر، قدیمی: چادَر
ـ ریشه: هندی: ćādar.
چاکسو čâksu دارویی که از دانه‌های سیاه و کوچک تهیه می‌شد و در چشم‌پزشکی کاربرد داشت.
ـ ریشه: هندی: ćāksū.
چپاتی: نوعی شیرینی نازک از خمیر فطیر.
ـ ریشه: هندی: ćapātī.
چتر
ـ ریشه: هندی: ćatr.
چلم čalam, čelam سرِ قلیان که تنباکو و زغال را در آن قرار می‌دهند.
ـ ریشه: هندی: ćilam
چیتا: یوزپلنگ.
ـ ریشه، انگلیسی: cheetah: از هندی: ćītā.
چیره čire دستار.
ـ ریشه: هندی: ćīrā.
راگ: موسیقی آوازی، آهنگ، لحن؛ شادی.
ـ ریشه: هندی: rāg، از سنسکریت: rāg.
روپیه
ـ ریشه: هندی: rūpya.
ریو riv نیرنگ: ● گر نشیند فرشته‌ای با دیو / وحشت آموزد و خیانت و ریو (سعدی).
ـ ریشه: هندی: rev.
ساج: درختی شبیه درخت چنار.
ـ ریشه: عربی، از هندی: sāgaun.
ساری: نوعی لباس زنانه در هند و پاکستان.
ـ ریشه: هندی: sāṛī.
سوس sus [بسنجید با سوسمار] خوک آبی.
ـ ریشه: هندی: sūs.
سیک: هریک از پیروان دین توحیدی رایج در هندوستان.
ـ ریشه: انگلیسی: Sikh، از هندی: sikh «شاگرد؛ پژوهشگر».
شامپو
ـ ریشه: انگلیسی: shampoo، از هندی: cāṁpō.
قداره: نوعی خنجر
ـ ریشه: هندی: kaṭār.
کُرور: واحد شمارش، برابر با پانصد‌هزار.
ـ ریشه: هندی: karoṛ (گویشی: kroṛ).
کروه koruh, -oh واحد اندازه‌گیری مسافت، کمابیش برابر با دو مایل؛ آشیانه و آرامگاه.
ـ ریشه: هندی: karoh، از سنسکریت: krośa.
کریلا karilâ گیاهی خزنده
ـ ریشه: از هندی: karīlā.
کژور kažur ریشۀ تلخ گیاه زرنباد: ● عسلش را به حنظل است نسب / شکرش را برادر است کژور (ناصرخسرو).
ـ ریشه: هندی: khajūr.
کوتوال kutvâl نگهبان قلعه.
ـ ریشه: هندی: kotwāl.
گاری
ـ ریشه: هندی: gāṛī.
گریال garyâl لوحی فلزی و گِرد که هنگامی که پیمانه یا پنگان در آب فرومی‌رفت برای اعلام ساعت با میله‌ای به آن می‌نواختند.
ـ ریشه: هندی: ghaṛiyāl.
گسیلا gasilâ نوعی خزندﮤ وحشی.
ـ ریشه: از هندی: ghīlā.
گَندَک: گوگرد؛ باروت.
ـ ریشه: هندی: gandak.
گونی: پارچۀ زبر.
ـ ریشه: هندی: goṇī.
لجالو laj(j)âlu گیاهی با شاخه‌های باریک و برگ‌های ریز که هرگاه آن را لمس کنند برگ‌هایش بسته می‌شود.
ـ ریشه: هندی: lajjālu.
لنگوته longute لنگ کوچک.
ـ ریشه: هندی: laṅgoṭ.
ماهوت: نوعی پارچۀ پشمی ضخیم و پرزدار.
ـ ریشه: هندی: mahāwat «فیلبان»؟.
مَگَرمَچ: تمساح.
ـ ریشه: هندی: magar-maććh.
نیم nim درختی بزرگ و بومی هندوستان.
ـ ریشه: هندی.

منبع:
Platts, John T. (John Thompson), A dictionary of Urdu, classical Hindi, and English, London, W. H. Allen & Co., 1884.

فرهاد قربان‌زاده
https://t.me/amirnormohamadi1976
دربارۀ نام نیکا
‏در فارسی پسوند ـا (از فارسی میانه: āy-) سازندۀ نام دختران هم هست، مانند سهیلا و کیانا و نیکا.
نیکا یعنی «دختری که نیک است، نهاد پاکی دارد، از خوبی‌ها سرشته شده، و نمی‌توان او را ناپاک جلوه داد».

▫️فرهاد قربان‌زاده


https://t.me/amirnormohamadi1976
📚 پیشنهادهایی برای خرید از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

رضا بابایی، بهتر بنویسیم: درس‌نامهٔ درست‌نویسی، ساده‌نویسی و زیبانویسی، قم: ادیان.

امید طبیب‌زاده، غلط ننویسیم (از چاپ اول تا ویراست دوم): بررسی نقدهای نگاشته‌شده بر چاپ اول غلط ننویسیم و تأثیر آن‌ها بر ویراست دوم کتاب، تهران: کتاب بهار.

علی صلح‌جو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفت‌وگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۱، تهران: کتاب بهار.

علی صلح‌جو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفت‌وگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۲، تهران: کتاب بهار.

ابوالحسن نجفی، مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران: نیلوفر.

سعید نفیسی، مقالات سعید نفیسی در زمینهٔ زبان و ادب فارسی، به‌اهتمام محمدرسول دریاگشت، تهران: دکتر محمود افشار.

لاریسا مک فارکر، هنر ویرایش: گفت‌وگو با رابرت گاتلیب، ترجمهٔ مژده دقیقی و احمد کسایی‌پور، تهران: کارنامه.


#نمایشگاه_کتاب
#نگارش
#ویرایش
#درست‌نویسی
#زبان_فارسی
#زبان‌شناسی

https://t.me/amirnormohamadi1976
https://t.me/amirnormohamadi1976
به‌مناسبت روز جهانی زن در ریاضیات، با چند واژۀ مصوّب فرهنگستان در زمینهٔ ریاضی آشنا شویم:

نگاش
ت (mapping, map):
رابطه‌ای که هر نقطه از یک مجموعه را به نقطه‌ای از مجموعهٔ دیگر می‌نگارد.

هم‌ریخت
ی (homomorphism):
تابعی از یک دستگاه جبری به دستگاهی جبری از همان نوع که عمل‌های جبری را حفظ می‌کند.

برآم
د (argument, amplitude):
زاویۀ بین نمایش برداری یک عدد مختلط و جهت مثبت محور اعداد حقیقی.

بَستا
ر (closure):
در مورد مجموعه‌ای از نقاط، اجتماع آن مجموعه و همۀ نقاط انباشتگی آن.

کمین
ه (minimum):
کوچک‌ترین مقدار در مجموعه‌ای از مقادیر، درصورت وجود.

بیشین
ه (maximum):
بزرگ‌ترین مقدار در مجموعه‌ای از مقادیر، درصورت وجود.

ساد
ک (simplex):
ساده‌ترین شکل هندسی با بعد مفروض.

تانژان
ت (tangent):
برای یک زاویۀ تند در یک مثلث قائم‌الزاویه، نسبت ضلع مقابل به ضلع مجاور آن زاویه.

اعضای کارگروه تخصصی ریاضی واژه‌گزینی
:
دکتر علی آبکار، دکتر مهدی بهزاد، دکتر علیرضا جمالی، دکتر مهدی رجبعلی‌پور، دکتر غلامرضا رکنی لموکی، دکتر علی عمیدی، دکتر طاهر قاسمی هنری، دکتر محمدباقر کاشانی، سیامک کاظمی، مهدی مدغم، دکتر محمدرضا مشکانی.

برگرفته از کانال فرهنگستان
🦋🦋
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
https://t.me/amirnormohamadi1976
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷 زبان چگونه شیوۀ تفکر ما را شکل می‌دهد؟

#زبان‌شناسی_ #فلسفۀ_زبان

🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
بامداد یک شنبه (مهرشید آریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان

دیوان حافظ غزل شماره ۴۲۶

    🍃🌼🌺🌼💐🎼🌷🎼💐🌼🌺🌼🍃

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه

دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه

پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه

گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه

حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه

معنی لغات غزل:

اني: همانا كه من، به درستي كه من.
رايت: ديدم.
دهراً: دنيا را، روزگار را.
مِنْ: از.
هجركَ: دوري تو، فراق تو.
القيامه: قيامت، روز دور و دراز رستاخيز.
علامت: نشانه.
ليست: نيست (فعل ماضي مفرد غايبه) و در اينجا با حذف حمزه استفهام در اول كلمه (اليست) به معناي آيا نيست؟
دموع: (جمع دمع) اشكها.
عيني: چشم من.
هذا: اين.
لنا: براي ما.
العلامه: علامت، نشان.
من: كسي كه.
جرَّبَ: تجربه كرد، آزمود.
المجربْ: (اسم مفعول) آزموده.
حلت: (فعل ماضي) حلول كرد، نزول كرد، نازل شد.
به: به او.
الندامه: پشيماني، ندامت.
في: در.
بعدها: دوري آن.
عذاب: درد و رنج.
قربها: نزديكي آن، جوار آن.
السلامه: سلامت.
ملامت: سرزنش، نكوهش.
والله: به خدا، به خدا سوگند.
ما: (نفي) نه.
راينا: ديديم.
ما راينا: نديديم.
حبا: دوستي را.
بلا ملامه: بدون سرزنش و شماتت.
طالب: خواستار.
به جان شيرين: در برابر جان شيرين، در ازاي جان شيرين.
حتي: تا، تااينكه.
يذوق: بچشد.
منه: از آن.
كاسا: كاسه، جام.
من: از.
الكرامه: كرامت، بخشش، بزرگواري.


https://t.me/amirnormohamadi1976
معنی غزل شماره ۴۲۶


(۱) نامه يي با خون دلم براي دوست نوشتم (و نوشتم): من دنيا و روزگار را در دوري تو (از دوري و درازي) به مانند قيامت ديدم.

(۲) (الف) تنها اين اشكهاي چشمم براي ما علامت نيستند. از دوري او نشانه هاي زيادي در چشم دارم.
(ب) از دوري او نشانه هاي زيادي در چشم دارم. آيا اين اشك هاي چشمم براي ما علامت نيستند؟

(۳) هر چه تجربه كردم از جانب او فايده يي به من نرسيد. كسي كه آزموده را بيازمايد پشيماني عايدش مي شود.

(۴) از طبيبي احوال دوست را پرسيدم گفت در دوري او رنج و عذاب و در نزديكي اش سلامت است.

(۵) گفتم اگر (زياد) به دوست مشغول شوم مورد سرزنش واقع مي شوم. (گفت) به خدا سوگند كه ما عاشقي را بدون سرزنش نديديم.

(۶) حافظ در ازاء دادن جان شيرين خواستار جامي شده است تا از آن جام، شرابي از كرامت عشق بچشد.

https://t.me/amirnormohamadi1976
شرح غزل شماره ۴۲۶


وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب
٭
سنايي:
دي ناگه از نگارم اندر رسيد نامه
قالَتْ رَأي فؤادي مِنْ هِجْرِكَ القيامه

گفتم وفا نداري گفتا كه آزمودي؟
من جَرَبَّ المُجَرَّبْ حَلَّتْ بِهِ النِدامَهَ

گفتم كه عشق و دل را باشد علامتي هم؟
قالت دُموعُ عَيني لَمْ يَكْفَ بِالْعلامه؟
٭
بدون شك حافظ اين غزل خود را تحت تاثير مطالعه غزل سنايي سروده و انگيزه سرودن او هم مفاد بيت مطلع غزل سنايي است كه به مذاق حافظ چندان خوش نيامده و بدين سبب در غزل خود، شخصاً براي دوست نامه مي نويسد تا سوز و گداز عاشقانه از زبان عاشق بازگو شده باشد نه از زبان معشوق.

مفاد و ساختمان بيت دوم غزل حافظ و سنايي بازگو كننده يك مضمون اند و بيان سنايي فصيح تر است و اين بدان سبب است كه نخست اين مضمون را بكار گرفته و براي حافظ راه ديگري باقي نمي مانده جز اينكه برخلاف سنايي به صد علامت اشاره كند كه در او مشهود است و اين در واقع پاسخي به سنايي است منتها مصراع دوم ملمع حافظ را بايستي با همزه استفهام خواند (اليست).

مصراع دوم بيت سوم حافظ همان است كه سنايي در بيت دوم خود آورده و اين يك ضرب المثل عرب است كه هر دو به آن استناد جسته اند.

عبارت عربي مصراع دوم بيت چهارم حافظ را سودي و قريب، به اين صورت آورده اند:

في قربها عذابٌ في بُعدها السلامه

ليكن از آنجا كه حافظ بلافاصله در بيت پنجم چنين اظهار مي كند:
گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم.
و اين بدان معنا ست كه حافظ در پاسخ طبيب مي گويد اگر زياد با دوست معاشرت كنم مورد ملامت مردم واقع مي شوم و مصراع دوم بيت پنجم از قول طبيب است كه در پاسخ حافظ مي فرمايد به خدا سوگند هيچ عشقي را بدون ملامت نديدم.

به همين سبب في بعدها عذابٌ صحيح است و اين ناتوان در معناي بيت پنجم كلمه (گفت) را در پرانتز به منظور افاده معني اضافه نموده است.

بيت مقطع اين غزل نيز مورد اختلاف حافظ شناسان است زيرا براي بعضي بدين گونه بليغ نيست و به همين سبب مرحوم رشيد ياسمي چنين اصلاح كرده اند:

حافظ چو طالب آمد ساقي بيار جامي

و به نظر اين ناتوان اگر قرار باشد چنين اصلاحي صورت گيرد بايستي آن را بدينگونه بخوانيم:

حافظ چو طالب آمد جامي، بيار ساقي

و عقيده ام بر اين است كه حافظ جامي به جان شيرين طالب آمده يعني در ازاء دادن جان شيرين، طالب جامي از باده عشق است و اين صورت كلام اصلي رسا و بليغ است.

https://t.me/amirnormohamadi1976
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۴۲۶
با صدای استاد موسوی گرما رودی

https://t.me/amirnormohamadi1976
روح غزل و رهنمود فال

🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976