امامناالشافعی
557 subscribers
797 photos
1.12K videos
128 files
668 links
اللهم غزة و اهلها

https://t.me/HarfinoBot?start=0a10f52070b8dcb
Download Telegram
Forwarded from مرتقى صاعد (محمد قادری ( صلاح ))
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از زیباترین شعرها این قصیده از جمیل بن معمر در وصف معشوقه‌اش بثینة است که اسامه واعظ با صدای بی‌نظیر و تصویرگر خود آن را خوانده است .
ترجمه مختصر این شعر :
بثینة آن گاه که انواع مختلفی از موهای قرمز را دید
گفت ای جمیل تو پیر شدی و جوانی به سر رسید (چون جمیل موهای سرش را در پیری ، حنا گرفته بود)
گفتم بثنیة کوتاه بیا
آیا روزهایمان را در منطقه لوی و ذوی الأجفر فراموش کرده‌ای؟
مگر بارها شب‌هنگام من را در دشت ذی جهور ندیده‌ بودی ؟ (منظور از مرة بیان کثرت است نه دفعه)
آن شبها که شما با ما همسایه بودید
مگر یادت نمی‌آید؟ چرا که نه پس به خاطر بیار
آن زمان که من جوانی خوش قیافه بودم و رداء از روی شانه‌هایم آویزان بود و دستار به سر داشتم
و موهای بلند و لخت سرم که پر کلاغی بودند
با مسک و عنبر شانه شده بودند (لِمّة موی سر است که از نرمه گوش تجاوز کند)
این همه زیبایی را گذر آن روزهایی تغییر داد که از یاد برده‌ای
تو هم آن روزها مثل مروارید مرزبان می‌درخشیدی(مروارید تابناک کلاه مرزبانها) و در عنفوان جوانی بودی
هر دو زاده یک روزگار هستیم
پس چگونه می‌گویی من پیر شده‌ام حال آنکه پیر شدن خودت را نمی‌بینی ؟
#ذكريات