از الف تا یای ویراستاری |کارآموزی‌هایی در ویرایش
745 subscribers
591 photos
32 videos
47 files
257 links



روزنگارهایی در ویراستاری و درست‌نویسی|پیام شمس‌الدینی

گشایش: آذر ۱۳۹۷
Download Telegram
📕ترجمه بخش دوم جلد دوم دمکراسی در آمریکا ی الکسی دو تکویل/نشر نگاه معاصر

📕تکویل در این بخش جذاب خلقیات آمریکایی‌ها را به گونه شگفت انگیزی واکاوی می‌کند. او می‌گوید آمریکایی‌ها به‌جای آنکه فقط تا نوک بینی خود را ببینند و کورکورانه دنبال منفعت شخصی خود باشند، درک درستی از منفعت شخصی به دست آوردند و منفعت شخصی را در راستای منفعت جمعی می‌بینند.

📕تکویل همچنین از نقش روح دیانت و مذهب پروتستان در آمریکا و رابطه آن با دمکراسی، آزادی و منفعت شخصی سخن می‌گوید.

📕او علل اضطراب و ناآرامی در آمریکا را نیز واکاوی می‌کند و به علاقه وافر آمریکایی‌ها به صنعت و تجارت (به جای کشاورزی) می‌پردازد.
Forwarded from از ویرایش (فرهاد قربان‌زاده)
برخی واژه‌های هندی در فارسیِ کهن و معاصر یا ضبط‌شده در فرهنگ‌های فارسی

اَنبَله: تمرهندی.
ـ ریشه: هندی: amblī و imblī.
انبه
ـ ریشه: فارسی میانه: ambag، از هندی: ambā.
بادِله: نوعی پارچۀ زربفت.
ـ ریشه: هندی: bādlā.
بارسات bârsât فصل بارندگی.
ـ ریشه: هندی: barsāt.
برشکال barškâl فصل بارندگی.
ـ ریشه: هندی: barsh-kāl.
بلادُر: گیاهی درختی، کوتاه، و بومی هند با میوه‌ای سیاه‌رنگ.
ـ ریشه: هندی: balādur.
بیجَک: برگه‌ای که روی آن اطلاعاتی مانند محتویات و تعداد بسته‌های بار یا کالا نوشته شده‌است و فرستنده آن را به باربری می‌دهد.
ـ ریشه: هندی: bījak.
بیمه
ـ ریشه: هندی: bīmā و bīma.
پاتیل: دیگ مسی بزرگ با دهانۀ گشاد.
ـ ریشه: هندی: pātilī «ظرف سفالی کوچک؛ دیگچه».
پانی: آب.
ـ ریشه: هندی: pānī.
پَتَر: تکۀ فلز و مانند آن که روی آن طلسم یا تعویذ می‌نوشتند: ● چشم بد کز پتر آهن و تعویذ نگشت / بند تعویذ ببرّید و پتر باز دهید (خاقانی).
ـ ریشه: از هندی: pattra «ورقۀ فلزی».
پرمیو parmiyo بیماری سوزاک.
ـ ریشه: هندی: parme’o.
پَنکه: بادبزن برقی.
ـ ریشه: هندی: paṅkhā «بادبزن».
تال: آلیاژ سرب و مس: ● اگر سفیدروی و تال و مس و برنج نامعلوم برهم گدازند آن را «دراروی» خوانند و آن اخس و ارذل جملۀ مرکبات فلزات است (ابوالقاسم کاشانی، عرائس الجواهر: 245).
ـ ریشه: هندی: thāl.
تالاب
ـ ریشه: هندی: tāl «برکه» + فارسی: آب.
تَنبول tambul برگ فوفِل.
ـ ریشه: هندی: tambol.
تُنُک: کم‌حجم.
ـ ریشه: هندی: tunak، سنسکریت: tanuka.
توله tule در هندوستان، واحد اندازه‌گیری وزن، به‌ویژه وزن طلا و نقره، برابر با دو و نیم مثقال: ● چون گریبان به‌ناز بگشاده‌ست / عامل او را سه توله زر داده‌ست (مسعود سعد).
ـ ریشه: هندی: tolā و tola.
جار: لوستر.
ـ ریشه: هندی: jhāṛ.
جال: دام؛ تله: ● ای ز انعامت گرفته صاحب آمال مال / بر ره خصمت نهاده صاحب آجال جال (قطران).
ـ ریشه: هندی: jāl.
جُنگ: دفتر یا کتابی که در آن سروده‌ها و مطالب گوناگون نوشته شده‌است.
ـ ریشه: هندی: jung.
جوگی jugi کسی که پیرو مذهب هندو است و برخی می‌پندارند می‌تواند کارهای فراطبیعی انجام دهد؛ یوگی.
ـ ریشه: هندی: jogī.
چادُر، قدیمی: چادَر
ـ ریشه: هندی: ćādar.
چاکسو čâksu دارویی که از دانه‌های سیاه و کوچک تهیه می‌شد و در چشم‌پزشکی کاربرد داشت.
ـ ریشه: هندی: ćāksū.
چلم čalam, čelam سرِ قلیان که تنباکو و زغال را در آن قرار می‌دهند.
ـ ریشه: هندی: ćilam
چیتا: یوزپلنگ.
ـ ریشه، انگلیسی: cheetah: از هندی: ćītā.
چیره čire دستار.
ـ ریشه: هندی: ćīrā.
راگ: موسیقی آوازی، آهنگ، لحن؛ شادی.
ـ ریشه: هندی: rāg، از سنسکریت: rāg.
روپیه
ـ ریشه: هندی: rūpya.
ریو riv نیرنگ: ● گر نشیند فرشته‌ای با دیو / وحشت آموزد و خیانت و ریو (سعدی).
ـ ریشه: هندی: rev.
ساج: درختی شبیه درخت چنار.
ـ ریشه: عربی، از هندی: sāgaun.
ساری: نوعی لباس زنانه در هند و پاکستان.
ـ ریشه: هندی: sāṛī.
سوس sus [بسنجید با سوسمار] خوک آبی.
ـ ریشه: هندی: sūs.
سیک: هریک از پیروان دین توحیدی رایج در هندوستان.
ـ ریشه: انگلیسی: Sikh، از هندی: sikh «شاگرد؛ پژوهشگر».
شامپو
ـ ریشه: انگلیسی: champoo، از هندی: cāṁpō.
کُرور: واحد شمارش، برابر با پانصد‌هزار.
ـ ریشه: هندی: karoṛ (گویشی: kroṛ).
کروه koruh, -oh واحد اندازه‌گیری مسافت، کمابیش برابر با دو مایل؛ آشیانه و آرامگاه.
ـ ریشه: هندی: karoh، از سنسکریت: krośa.
کریلا karilâ گیاهی خزنده
ـ ریشه: از هندی: karīlā.
کژور kažur ریشۀ تلخ گیاه زرنباد: ● عسلش را به حنظل است نسب / شکرش را برادر است کژور (ناصرخسرو).
ـ ریشه: هندی: khajūr.
گسیلا gasilâ نوعی خزندﮤ وحشی.
ـ ریشه: از هندی: ghīlā.
کوتوال kutvâl نگهبان قلعه.
ـ ریشه: هندی: kotwāl.
گاری
ـ ریشه: هندی: gāṛī.
گریال garyâl لوحی فلزی و گِرد که هنگامی که پیمانه یا پنگان در آب فرومی‌رفت برای اعلام ساعت با میله‌ای به آن می‌نواختند.
ـ ریشه: هندی: ghaṛiyāl.
گَندَک: گوگرد؛ باروت.
ـ ریشه: هندی: gandak.
گونی: پارچۀ زبر.
ـ ریشه: هندی: goṇī.
لجالو laj(j)âlu گیاهی با شاخه‌های باریک و برگ‌های ریز که هرگاه آن را لمس کنند برگ‌هایش بسته می‌شود.
ـ ریشه: هندی: lajjālu.
لنگوته longute لنگ کوچک.
ـ ریشه: هندی: laṅgoṭ.
ماهوت: نوعی پارچۀ پشمی ضخیم و پرزدار.
ـ ریشه: هندی: mahāwat «فیلبان»؟.
مَگَرمَچ: تمساح.
ـ ریشه: هندی: magar-maććh.
نیم nim درختی بزرگ و بومی هندوستان.
ـ ریشه: هندی.

منبع:
Platts, John T. (John Thompson), A dictionary of Urdu, classical Hindi, and English, London, W. H. Allen & Co., 1884.

فرهاد قربان‌زاده
@azvirayesh
Forwarded from BBCPersian
🔻محمد حیدرزاده، از مدیران ویکی‌پدیای فارسی - گفت و گوی ویژه

ویکی‌پدیای فارسی، از نظر کاربرد، هفتمین زبان ویکی پدیاست. بتازگی توانسته بیش از یک میلیون مقاله فارسی را در دسترس علاقه‌مندان قرار دهد. مقالات و زندگی‌نامه‌هایی که هزاران کاربر داوطلب فارسی‌زبان نوشته‌ و ویرایش کرده‌اند تا برای برای همه به رایگان در دسترس باشد. محمد حیدرزاده، از مدیران این دانشنامه در گفت و گو با هادی نیلی می‌گوید: «زد و خوردی که بین کاربران برای ویرایش ویکی‌پدیا وجود دارد باعث می شود نسخه بهتری به دست بیاید». این مدیر ویکی‌پدیا می گوید، علیرغم اینکه ویکی پدیا در ایران فیلتر نیست، اما حکومت می‌کوشد توسط حامیان خود بر آن تاثیر بگذارد: « حکومت عده ای را اجیر کرده که مقالات را ویرایش کنند تا نظرات حکومت منعکس شود، ما با کاربران حامی حکومت مسئله نداریم اگر آنها استانداردهای ما را رعایت کنند». شیوه کار ویکی‌پدیای فارسی و حد و مرز اعتماد به آن، موضوع گفت و گوی ویژه این هفته است با محمد حیدرزاده، از مدیران این دانشنامه.

@BBCPersian
صنعت نشر و #نمایشگاه_کتاب امسال

امروز با مدیر یکی از انتشارات صحبت می‌کردم. طبق فرموده ایشان، هزینه چاپ هر صفحه کتاب به بیش از هزارودویست تومان رسیده است. در نتیجه، قیمت کتاب‌هایی که پارسال منتشر شده‌اند، در صورت چاپ در امسال، دست‌کم دو برابر خواهد شد.

مثلا، سال گذشته قیمت یک کتاب چهارصدوچهل صفحه‌ای حدود دویست و هفتاد هزار تومان بود، اما اگر کتابی با این تعداد صفحات امسال منتشر شود، قیمت آن دست کم نیم میلیون تومان خواهد شد. با این حساب، تورم نقطه به نقطه در صنعت نشر در پایان امسال به بیش از صد در درصد می‌رسد.

به گفته ایشان، تا پایان امسال بسیاری از انتشارات ورشکسته خواهند شد و آن تعداد کم‌شمار باقی‌مانده هم دیگر نمی‌توانند مثل گذشته کتاب چاپ کنند و ناچارند سراغ کتاب‌هایی بروند که مطمئن اند کاملا فروخته می‌شوند. ضمنا، باقیمانده کتاب‌هایی که پارسال منتشر شده‌اند، به‌زودی با برچسب قیمتی جدید فروخته می‌شوند.


همچنین، دیگر از کاغذ یارانه‌ای خبری نیست و انتشارات هیچ کمکی از سوی دولت دریافت نمی‌کنند و در نتیجه کاملا خصوصی شده‌اند. از سوی دیگر، وزارت ارشاد همان چند نسخه‌ای را که برای حمایت از ناشران و سر پا ماندنشان از آنها می‌خرید دیگر نمی‌خرد.

امسال نیز این انتشارات مانند بسیاری از انتشارات در نمایشگاه کتاب شرکت نکرد تا نمایشگاه امسال بیش از پیش جولانگاه غرفه‌هایی باشد که مستقیم یا غیرمستقیم به پول نفت، بودجه دولتی، بنگاه‌های خصولتی و غیره وابسته‌اند. در نمایشگاه مجازی نیز اولا بسیاری از کتاب‌ها  بارگذاری نشده‌اند و ثانیا با وجود تارنماهایی که کتاب را در همه روزهای سال با بیست و پنج درصد تخفیف می‌فروشند، نمایشگاه مجازی دیگر جذابیتی ندارد.

#کتاب #نمایشگاه_کتاب #نمایشگاه_مجازی_کتاب
#قیمت_کتاب
#گرانی_کتاب
#تخفیف_کتاب
نرخ‌نامۀ ویرایش انجمن صنفی ویراستاران به‌روز شد.
برای مراجعه به نرخ‌نامه از پیوند زیر استفاده کنید.

https://anjomanvirastar.ir/nerkhname/
تارنا برگزار می‌کند:

واکاوی ایران‌شناسی و هویت ملی ایرانی
در شعر زنده‌یاد استاد علیرضا شجاع‌پور


سخنران:
محمدعلی عزت‌زاده

🗓 شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
🕰 ساعت ۱۸

🏢 نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران
تالار ناشران دیجیتال، غرفهٔ ۸
خبرگزاری شعر ایران



ایران؛ گهوارۀ تمدن 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
📌 امروز در تقویم:

▪️مصادف است با اعلام تاسیس کشور #اسراییل، درست هشت‌ساعت پس‌از پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین.

منبع: روزآروز

قیومیت
قیمومت


قیمومت [تلفظ: قَیْمومَت - اسم مصدر، در عربی: قیمومة] به معنی سرپرستی، قیّم بودن است. قـَیـِّم یعنی سرپرست و تکیه‌گاه. در حقوق بین‌الملل در دوران پس از جنگ جهانی اول این عبارت برای سرپرستی یک کشور توسط کشور دیگر به حکم جامعه ملل گفته می‌شد.


قیمومیت (قیوم+ یت)؛ قیوم از صفات خداوند است.


قس. شیخوخت (شیخ بودن و ریش‌سفیدگری)

#عربی در #فارسی #شیخ #قیم #قیمومت


@alphaze
Forwarded from نشر قطره
📌چاپ دوم منتشر شد.

@ghatrehpub

وقتی از شرلوک هولمز سخن به میان می‌آید، نمی‌توان به وقایع‌نگار وفادار او یعنی دکتر واتسن بی‌توجه بود، کسی که ابتدا به‌طور تصادفی با کارآگاه بزرگ آشنا شد و سپس به بهترین یار و یاور او تبدیل شد. اما تا چه اندازه دکتر واتسن را می‌شناسیم؟...

#ادبیات_پلیسی_امروز_جهان
بود یا نبود ویراستار
مسئله این است
ویژه‌نامهٔ روز ویراستار و روز زبان فارسی منتشر شد. 
برای دسترسی به این ویژه‌نامه به وبگاه انجمن صنفی ویراستاران مراجعه فرمایید. 

https://anjomanvirastar.ir/vizhename1403/
🔹 پژوهشگاه، فرهنگ هنر و ارتباطات 🔹

فراخوان مقاله

فراخوان پذیرش مقاله برای انتشار در فصلنامه «فرهنگ یزد»

📌محورهای پذیرش مقالات:

جامعه‌شناسی یزد
انسان‌شناسی یزد
مسائل فرهنگی و اجتماعی یزد
تاریخ فرهنگی و اجتماعی یزد
تاریخ محلی یزد
فرهنگ عمومی یزد
میراث فرهنگی یزد
مناسک و آیین‌های دینی یزد
اقلیت‌های مذهبی یزد
گویش یزدی و لهجه‌های استان یزد
آواها و فولکلور یزد
دانش‌ها و آیین‌های بومی یزد
هنر و صنایع‌دستی یزد
ادبیات و شعر یزد
جمعیت و مهاجرت در یزد

📌ارسال مقالات:
http://fyazd.ricac.ac.ir
۰۳۵۳۶۲۸۲۷۸۴
👈 همایش گرامیداشت پانصد و پنجاهمین سالگرد روابط دیپلماتیک ایران و لهستان

زمان برگزاری: یکشنبه ۲۰ خرداد ماه ۱۴۰۳
📍تهران: دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
🏷محورهای همایش:
▫️پیشینه و تاریخچه روابط دیپلماتیک ایران و لهستان
▫️ایران‌شناسی و چشم‌انداز آن در مراکز علمی لهستان و بالعکس
▫️مطالعه کتابشناسی و زندگینامه ایران‌شناسان لهستانی
▫️بررسی ترجمه ادبی از فارسی به لهستانی و ترجمه‌های لهستانی در ایران
▫️مطالعه نسخه‌های خطی و اسناد تاریخی فارسی در مراکز آرشیوی لهستان و ایران.
▫️روابط تاریخی و فرهنگی لهستان و ایران: برخوردهای سیاسی، فکری، هنری، بصری و ادبی.

دریافت چکیده مقالات: حداکثر تا دهم خرداد ماه ۱۴۰۳
برنامه‌های جنبی:
برپایی نمایشگاه اسناد تاریخی
برپایی نمایشگاه کتاب و نشریات
تماس با دبیرخانه همایش و ارسال مقالات:
ensani.pub@gmail.com
۰۲۱۶۶۴۳۵۴۱۶
نمابر:
۰۲۱۶۶۹۴۲۵۴۲
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
نامِ دخترانۀ رَستا
چند سالی است که نامِ دخترانۀ رَستا در کشورمان رواج و محبوبیت یافته‌است.
گفته‌اند که رَستا به معنیِ نجات‌یافته و رست‌گار است.
اکنون من در مقامِ واژه‌شناس باید بگویم که رستا نمی‌تواند به معنیِ نجات‌یافته و رست‌گار باشد، چون رَست بنِ ماضیِ رَستن است، نه بنِ مضارعِ آن.
قاعدۀ دستوری این است که بنِ مضارع + -ا (پس‌وند) صفت می‌سازد، مانندِ بینا، توانا، جویا، دانا، شنوا، گویا.
بنِ مضارعِ رَستن می‌شود ره، که وقتی پس‌وندِ به آن می‌چسبد، رها می‌شود.
بنا بر این رستا را به معنیِ رها و رست‌گار دانستن اشتباه است و خلافِ قاعدۀ دستوریِ فارسی است.
شخصاً نامِ رستا را نمی‌پسندم و آن را از لحاظِ آوایی هم ناخوش‌آیند می‌دانم.
رستا مرا به یادِ واژۀ کهنِ رستاخیز (رستا + خیز) می‌اندازد که در آن رِستا به معنیِ مُرده است!
ای کسانی که نامِ دخترِ دل‌بندتان را رستا می‌گذارید، با این کار او را نه تنها رست‌گار نمی‌کنید، بل‌که از همان بدوِ زندگی روانۀ دیارِ عدم می‌سازیدش!

#نام‌شناسی