Forwarded from دلنواخته ضیایی ها (Narges bano)
اگر آنسوی پنجره نشستهای
و صدای باران قرارِ دلت را ربوده
رخت پاییزیات را به تن کن
و ذوق دلت را قدم بزن
هیچ معلوم نیست
دوباره پاییز باشد
دوباره تو باشی
دوباره قرار دلت به بارانی بیقرار شود...!
#علی_سلطانی
و صدای باران قرارِ دلت را ربوده
رخت پاییزیات را به تن کن
و ذوق دلت را قدم بزن
هیچ معلوم نیست
دوباره پاییز باشد
دوباره تو باشی
دوباره قرار دلت به بارانی بیقرار شود...!
#علی_سلطانی
جانا
هنگام ژست گرفتن
در عکس هایت
به حال دل ما هم فکر کن!
گناه نکردیم
که بی خوابی بکشیم
#علی_سلطانی
#ادیت #عکس
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
هنگام ژست گرفتن
در عکس هایت
به حال دل ما هم فکر کن!
گناه نکردیم
که بی خوابی بکشیم
#علی_سلطانی
#ادیت #عکس
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
Forwarded from حرفتو ناشناس بهم بزن | Talk to Me Anonymously
#پیام_ناشناس
آدمهای کوچک به آدمهای بزرگ فکر می کنند و آدمهای بزرگ به رویاها
من فقط به تو فکر می کنم، کوچک قشنگم!
اصلاً اگر فکر تو بگذارد،
ایدههای زیادی در سر دارم.
اولیش اینکه، دوباره عاشقت شوم
پنجشنبه را باید چای دم کرد
تلفن را کشید
پرده را بست
خاموش و کم نور و مست
پنج شنبه را باید کنار هم نشست
باید از تــــو نوشت
باید آرام گونه ات را بوسید.
#علی_سلطانی
@HarfBeManBot
آدمهای کوچک به آدمهای بزرگ فکر می کنند و آدمهای بزرگ به رویاها
من فقط به تو فکر می کنم، کوچک قشنگم!
اصلاً اگر فکر تو بگذارد،
ایدههای زیادی در سر دارم.
اولیش اینکه، دوباره عاشقت شوم
پنجشنبه را باید چای دم کرد
تلفن را کشید
پرده را بست
خاموش و کم نور و مست
پنج شنبه را باید کنار هم نشست
باید از تــــو نوشت
باید آرام گونه ات را بوسید.
#علی_سلطانی
@HarfBeManBot
دلم میخواهد؛
بنشینی رو به رویم.
درست رو به رویم...
به فاصلهی کمتر از نیم متر!
جوری که نفس هایت به صورتم اصابت کند،
هی تند تند با عصبانیت حرف بزنی،
هی با اخم غر بزنی،
من هم با یک لبخند ابلهانه
پلک بزنم و سرم را تکان بدهم...
موهایت را پشت گوشت بریزم،
روی ابروهای درهمت دست بکشم،
آرام که شدی بگویم:
ادامه بده،
اخم که میکنی
قلبم برایت تندتر میزند...
راستش این دیوانه،
دعوای تو را
به آشتی با بقیه ترجیح میدهد...
#علی_سلطانی
#متن_گرافی
بنشینی رو به رویم.
درست رو به رویم...
به فاصلهی کمتر از نیم متر!
جوری که نفس هایت به صورتم اصابت کند،
هی تند تند با عصبانیت حرف بزنی،
هی با اخم غر بزنی،
من هم با یک لبخند ابلهانه
پلک بزنم و سرم را تکان بدهم...
موهایت را پشت گوشت بریزم،
روی ابروهای درهمت دست بکشم،
آرام که شدی بگویم:
ادامه بده،
اخم که میکنی
قلبم برایت تندتر میزند...
راستش این دیوانه،
دعوای تو را
به آشتی با بقیه ترجیح میدهد...
#علی_سلطانی
#متن_گرافی