امروز نشد
ولی
روزی تو را با تمام بغضهایت
در آغوش خواهم کشید.
روزی تو را خواهم یافت؛
با همان گلبرگهای طلاییات،
با همان لبخند زیبایت،
با همان گامهای جسورت،
روزی تو را خواهم بوسید،
در صبحی که جدایی به ریشمان نمیخندد
و جفای روزگار، به خواب رفته...
روزی تو را با خودم خواهم برد؛
به جهانی دیگر.
و در آن جهان،
به هیچ دانهبرفی پس نمیدهمت...
روزی برای من خواهی شد؛
روزی که هر دو از این دیار رفتهایم
و تو
خانهات را زیر دریاها ساختهای...
#زینب_رستمی
#متن_گرافی
ولی
روزی تو را با تمام بغضهایت
در آغوش خواهم کشید.
روزی تو را خواهم یافت؛
با همان گلبرگهای طلاییات،
با همان لبخند زیبایت،
با همان گامهای جسورت،
روزی تو را خواهم بوسید،
در صبحی که جدایی به ریشمان نمیخندد
و جفای روزگار، به خواب رفته...
روزی تو را با خودم خواهم برد؛
به جهانی دیگر.
و در آن جهان،
به هیچ دانهبرفی پس نمیدهمت...
روزی برای من خواهی شد؛
روزی که هر دو از این دیار رفتهایم
و تو
خانهات را زیر دریاها ساختهای...
#زینب_رستمی
#متن_گرافی