طرفداران علی ضیا
00:00
📝
چشمان تو،
معنایِ
تمام جمله های ناتمامی ست،
که عاشقان جهان
دستپاچه
در لحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند ...
👤 عباس معروفی
چشمان تو،
معنایِ
تمام جمله های ناتمامی ست،
که عاشقان جهان
دستپاچه
در لحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند ...
👤 عباس معروفی
نه کسی
منتظر است،
نه کسی چشم به راه…
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه!
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...!
#فریدون_مشیری
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
منتظر است،
نه کسی چشم به راه…
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه!
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...!
#فریدون_مشیری
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
❤
کرونا که تمام شد، تا چند هفته و چند ماه، بیشتر از همیشه قدر زندگی را خواهیمدانست، کمتر بهانه خواهیمآورد و بیشتر لبخندخواهیمزد.
کرونا که تمام شد، کافهها و پیادهروها مملو از آدمهای شادی خواهد شد که بهجای ماسک، لبخند به لب دارند و بهجای فاصله، از یکدیگر آرامش میگیرند.
کرونا که تمام شد، کنار هم خواهیمنشست و باورمان نخواهدشد که چند ماه قبل چه روزگار غریبانهای داشتیم، عکسهای دوران قرنطینه و سختی را نگاه خواهیمکرد و به چهرههای ماسک زدهمان خواهیمخندید.
کرونا که تمام شد، چقدر《یادت هستِ》مشترک داریم برای گفتن و چقدر افسوس ناگزیر داریم برای خوردن، افسوسِ درد تحمیلی و مبهمی که ریشهی دقیقی نداشت، افسوسِ پاره عمری که در اضطراب و انزوا تباه شد، افسوسِ آنانی که رفتهاند و بازگشتی ندارند، افسوسِ روحی که زخمهای عمیقی برداشته...
کرونا که تمام شد، ما آدمهای قویتری شدهایم، آدمهایی که انتهای اندوه را به چشم دیدهاند و به استخوان، لمس کردهاند، آدمهایی که پوستِ صبر و طاقتشان کلفتتر شده، آدمهایی که آنقدر سیاهی دیدهاند که به اندک نوری، دلخوش میشوند، آدمهایی که دیگر بهتر از هرکسی میدانند لذت چیست، خوشبختی چیست، آرامش چیست،
آدمهایی که از سطح توقعاتشان کاستهاند و به دلخوشیهای کوچکشان افزودهاند، که راحت شدهاند و سخت نمیگیرند، که راضی و آرام و دلخوشند به سلامت و لبخند عزیزانشان...
آدمهایی که فقط میخواهند حالشان خوب باشد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
کرونا که تمام شد، تا چند هفته و چند ماه، بیشتر از همیشه قدر زندگی را خواهیمدانست، کمتر بهانه خواهیمآورد و بیشتر لبخندخواهیمزد.
کرونا که تمام شد، کافهها و پیادهروها مملو از آدمهای شادی خواهد شد که بهجای ماسک، لبخند به لب دارند و بهجای فاصله، از یکدیگر آرامش میگیرند.
کرونا که تمام شد، کنار هم خواهیمنشست و باورمان نخواهدشد که چند ماه قبل چه روزگار غریبانهای داشتیم، عکسهای دوران قرنطینه و سختی را نگاه خواهیمکرد و به چهرههای ماسک زدهمان خواهیمخندید.
کرونا که تمام شد، چقدر《یادت هستِ》مشترک داریم برای گفتن و چقدر افسوس ناگزیر داریم برای خوردن، افسوسِ درد تحمیلی و مبهمی که ریشهی دقیقی نداشت، افسوسِ پاره عمری که در اضطراب و انزوا تباه شد، افسوسِ آنانی که رفتهاند و بازگشتی ندارند، افسوسِ روحی که زخمهای عمیقی برداشته...
کرونا که تمام شد، ما آدمهای قویتری شدهایم، آدمهایی که انتهای اندوه را به چشم دیدهاند و به استخوان، لمس کردهاند، آدمهایی که پوستِ صبر و طاقتشان کلفتتر شده، آدمهایی که آنقدر سیاهی دیدهاند که به اندک نوری، دلخوش میشوند، آدمهایی که دیگر بهتر از هرکسی میدانند لذت چیست، خوشبختی چیست، آرامش چیست،
آدمهایی که از سطح توقعاتشان کاستهاند و به دلخوشیهای کوچکشان افزودهاند، که راحت شدهاند و سخت نمیگیرند، که راضی و آرام و دلخوشند به سلامت و لبخند عزیزانشان...
آدمهایی که فقط میخواهند حالشان خوب باشد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
طرفداران علی ضیا
#استوری_جدید #آقای_ضیا @aliziyaoriginallll
ترجیحآ خودت ولاغیر 😐🙈😂
طرفداران علی ضیا
#استوری_جدید #آقای_ضیا @aliziyaoriginallll
حاجی ادرس بدم بیای رد بشی😃
طرفداران علی ضیا
Video
قطعا تو رد بشی از کوچمون و یه نگاهی بندازی ابرو کمون چشم عسلی سوسن خانوم چیز ببخشید علی ضیا😂
طرفداران علی ضیا
#استوری_جدید #آقای_ضیا @aliziyaoriginallll
عاره واقن چشم مشکی کارایی زیادی داره 😑
واقعآ حاجی جون فکرت کجاها که کار نمیکنه باو پاشو بیا کوچه ی ما رد شو دیه ول کن این حرفارو😂😑
واقعآ حاجی جون فکرت کجاها که کار نمیکنه باو پاشو بیا کوچه ی ما رد شو دیه ول کن این حرفارو😂😑
🌿
تو برای من...
مانند "شنبه" ای هستی
برای پیرمرد سیگار به دستی که سالهاست میخواهد
از شنبه سیگار نکشد...
👤 محمد نوری آزاد
@aliziyaoriginallll
تو برای من...
مانند "شنبه" ای هستی
برای پیرمرد سیگار به دستی که سالهاست میخواهد
از شنبه سیگار نکشد...
👤 محمد نوری آزاد
@aliziyaoriginallll
سلااااام
ادمین جدیدتون هستم مهدیه 😌
ورودمو خوشامد میگم ب خودم😌🤭🤦♀
امیدوارم از پستایی ک میزارم خوشتون بیاد و قشنگ باشه و البته باب میلتون🥺♥️
ادمین جدیدتون هستم مهدیه 😌
ورودمو خوشامد میگم ب خودم😌🤭🤦♀
امیدوارم از پستایی ک میزارم خوشتون بیاد و قشنگ باشه و البته باب میلتون🥺♥️
😍👇
دلم یک فقره دیوانه میخواهد،که بیاید و باهم برویم سراغ تمام دیوانگی هایِ دنیا!
سوار ماشین ساده اش بشوم و تمام دوربین های کنترل سرعت شهر مارا ثبت کنند..
که آدرنالین از گونه هایم بیرون بپاشد..
ک بوسه اش بر روی گونه هایم دیوانه ترم کند..
برویم تا بلندترین نقطه ی شهر و دستهای همدیگر را فشار دهیم و بلند جیغ بکشیم که تمام عالم ببینندمان!..
چشم هایمان را بر روی یکدیگر بازکنیم و باهم با عمق عمیقِ چشم هایمان حرف بزنیم...
که بنشینیم و تمام شعرهای جهان را معنا کنیم و تمام آهنگ های مشترکمان را داد بکشیم..
که صبح که میشود ابتدای هم باشیم،
که شب ها آخرین اسمی که یادمان می آید هم..
که وقتی از دور می آید دلم ناگهان بریزد و دستهایم مور مور شود و قلبم همان ریتم نامرتب را یادآوری کند...
اصلا اورا که میبینم چندثانیه نزند تا نگرانم شود و من قربان چشم هایش بروم با آن نگرانی درونش...
که وقتی میخواهد بیاید تهران را مرتب کنم،
ولیعصر را گل کاری کنم و ابرها را آماده!..
من بمیرم برای چشم هایش که منتظر من باشد..
برای دست هایش با آن دسته گل نرگس که سردی زمستان را برایم به جان میخرد..
من بمیرم برای دیوانگی هایمان!
من بمیرم برای تویه دیوانه ام!!
باید بیایی تا تمام دیوانگی هایم را بریزم در دستانت،
تکیه کنم به آغوشت و چشم هایم را ببندم،
بیا...
#زهرا_م
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
دلم یک فقره دیوانه میخواهد،که بیاید و باهم برویم سراغ تمام دیوانگی هایِ دنیا!
سوار ماشین ساده اش بشوم و تمام دوربین های کنترل سرعت شهر مارا ثبت کنند..
که آدرنالین از گونه هایم بیرون بپاشد..
ک بوسه اش بر روی گونه هایم دیوانه ترم کند..
برویم تا بلندترین نقطه ی شهر و دستهای همدیگر را فشار دهیم و بلند جیغ بکشیم که تمام عالم ببینندمان!..
چشم هایمان را بر روی یکدیگر بازکنیم و باهم با عمق عمیقِ چشم هایمان حرف بزنیم...
که بنشینیم و تمام شعرهای جهان را معنا کنیم و تمام آهنگ های مشترکمان را داد بکشیم..
که صبح که میشود ابتدای هم باشیم،
که شب ها آخرین اسمی که یادمان می آید هم..
که وقتی از دور می آید دلم ناگهان بریزد و دستهایم مور مور شود و قلبم همان ریتم نامرتب را یادآوری کند...
اصلا اورا که میبینم چندثانیه نزند تا نگرانم شود و من قربان چشم هایش بروم با آن نگرانی درونش...
که وقتی میخواهد بیاید تهران را مرتب کنم،
ولیعصر را گل کاری کنم و ابرها را آماده!..
من بمیرم برای چشم هایش که منتظر من باشد..
برای دست هایش با آن دسته گل نرگس که سردی زمستان را برایم به جان میخرد..
من بمیرم برای دیوانگی هایمان!
من بمیرم برای تویه دیوانه ام!!
باید بیایی تا تمام دیوانگی هایم را بریزم در دستانت،
تکیه کنم به آغوشت و چشم هایم را ببندم،
بیا...
#زهرا_م
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll