امروز نشد
ولی
روزی تو را با تمام بغضهایت
در آغوش خواهم کشید.
روزی تو را خواهم یافت؛
با همان گلبرگهای طلاییات،
با همان لبخند زیبایت،
با همان گامهای جسورت،
روزی تو را خواهم بوسید،
در صبحی که جدایی به ریشمان نمیخندد
و جفای روزگار، به خواب رفته...
روزی تو را با خودم خواهم برد؛
به جهانی دیگر.
و در آن جهان،
به هیچ دانهبرفی پس نمیدهمت...
روزی برای من خواهی شد؛
روزی که هر دو از این دیار رفتهایم
و تو
خانهات را زیر دریاها ساختهای...
#زینب_رستمی
#متن_گرافی
ولی
روزی تو را با تمام بغضهایت
در آغوش خواهم کشید.
روزی تو را خواهم یافت؛
با همان گلبرگهای طلاییات،
با همان لبخند زیبایت،
با همان گامهای جسورت،
روزی تو را خواهم بوسید،
در صبحی که جدایی به ریشمان نمیخندد
و جفای روزگار، به خواب رفته...
روزی تو را با خودم خواهم برد؛
به جهانی دیگر.
و در آن جهان،
به هیچ دانهبرفی پس نمیدهمت...
روزی برای من خواهی شد؛
روزی که هر دو از این دیار رفتهایم
و تو
خانهات را زیر دریاها ساختهای...
#زینب_رستمی
#متن_گرافی
ای محالترین آروزی من؛
فرض کن همهجای زمینِ خدا را برایت دویدم؛
فرض کن همهی آسمانها را
با همین بالهای زخمیام پر زدم...
و دریاها را،
از نزدیکترین تا دورترینشان طی کردم....
قِسمَت، محبوب من...
قِسمتم که نباشی،
تیشهی فرهاد را هم دست گیرم،
کوهها را هم بِکنم،
باز بهاری سر میرسد و
زمستانمان را،
برفهایمان را،
وصالمان را میقاپَد...
#زینب_رستمی
#ارس_پریزاد
#برایتو
فرض کن همهجای زمینِ خدا را برایت دویدم؛
فرض کن همهی آسمانها را
با همین بالهای زخمیام پر زدم...
و دریاها را،
از نزدیکترین تا دورترینشان طی کردم....
قِسمَت، محبوب من...
قِسمتم که نباشی،
تیشهی فرهاد را هم دست گیرم،
کوهها را هم بِکنم،
باز بهاری سر میرسد و
زمستانمان را،
برفهایمان را،
وصالمان را میقاپَد...
#زینب_رستمی
#ارس_پریزاد
#برایتو
یه سفرایی هست که مسافرش هرگز نمیدونه به کدوم ناکجاآبادها قراره ختم بشه... و راهی میشه.
زورِ هیچکس به کوتاه کردن این سفرها نمیرسه!
یه مسیرایی هست که خدا بههم گِره زدتشون؛ خیلی محکم... و هیچ بندهای از پسِ باز کردن اون گِره برنمیآد.
گاهی ما یه آدمایی رو ملاقات میکنیم که انگار مدتهاست میشناسیمشون. مهم نیست دیدارمون کوتاه باشه یا بلند؛ اون آدمها یه تیکه از پازلِ تقدیرمون میشن!
«سرنوشت» چیز عجیبیه...
خیلی عجیب!
#زینب_رستمی
#ارس_پریزاد
زورِ هیچکس به کوتاه کردن این سفرها نمیرسه!
یه مسیرایی هست که خدا بههم گِره زدتشون؛ خیلی محکم... و هیچ بندهای از پسِ باز کردن اون گِره برنمیآد.
گاهی ما یه آدمایی رو ملاقات میکنیم که انگار مدتهاست میشناسیمشون. مهم نیست دیدارمون کوتاه باشه یا بلند؛ اون آدمها یه تیکه از پازلِ تقدیرمون میشن!
«سرنوشت» چیز عجیبیه...
خیلی عجیب!
#زینب_رستمی
#ارس_پریزاد