طرفداران علی ضیا
143 subscribers
11.7K photos
6.65K videos
146 files
2.39K links
به توکل نام اعظمت

📅تاریخ تاسیس کانال : ۹۸/۳/۱۷

کد پیج و چنل: #ضیاران_3022

https://instagram.com/aliziyaoriginallll_ 👈🏻اینستاگرام

https://telegram.me/HarfBeManBot?start=MTM0NTY2MzA0 👈🏻 لینک ناشناس
http://t.me/HidenChat_Bot?start=134566304
Download Telegram
طرفداران علی ضیا
🤖 دریافت شده توسط @instasave_bot
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست...
من در ساعت سه و دوازده دقیقه بعد از ظهر امروز با تو به دنیا آمدم.با تو اولین قدم‌هایم را برداشتم و اولین کلمه‌هایم را گفتم.با تو ...با تو بزرگ شدم اما عاقل ..نه
برای من عشق پدیده عجیبی است.در لحظه ویرانت می‌کند و در دم می‌سازدت.اما عشق در مادر خود جنون است
من با تو عشق را تجربه کردم و آموختم. خودم خوب می‌دانم که هرگز تو را ان‌طور که آرتا را در آغوش می‌کشم،بغل نکردم. می‌دانی چرا؟انگار بلد نبودم چطور عشقم را نشان دهم.انگار فقط باید مادر مقتدری می‌بودم که هرگز نبودم
من با تو مادرانگی را بارها و بارها آموخته‌ام.
من مادری بیست ساله بودم که در یازده فروردین همراه فرزندش بار دیگر متولد شد تا جادوی عشق مادرانه را بچشد.
این مادر خیلی چیزها را مدیون توست.مدیون دست‌های کوچک دخترکی که همیشه راه‌حلی با خود داشت.
تو هدیه خدا بودی تا من طعم زندگی را بچشم و وقتی دردها پنجه بر جانم می‌کشند کوهی کنار خود داشته باشم که در سایه قدرت و مهرش همه چیز را فراموش کنم.
دختری با دست‌های کوچک که گره‌ها را می‌گشاید و می‌گوید
نگران هیچ چیز نباش مامان
من فقط نگران توام که اینقدر مهربانی مادر.می‌دانی آدم‌های مهربان همیشه بیش از دیگران زخم می‌خورند‌
تنت سلامت
تولدت مبارکم
تولدت مبارکمون
#مادرانگی

#شهره‌احدیت
@shimartaa
.
#پست_جدید
#بانو_احدیت
طرفداران علی ضیا
🤖 دریافت شده توسط @instasave_bot
کپشن:

من عشق در یک نگاه را باور ندارم.عشق ذره ذره بر جان می‌نشیند تا جایی که دیگر دلت  یک لحظه دوری را تاب نمی ‌اورد.(البته که هر کس ایده خود را دارد.)
برای من عشق آرتا همینطور شروع شد از همان روزی که فهمیدم کسی خواهد آمد عاشق شدم.عاشق نخودچی کوچکی که در خیالم غرق نمک بود و من مدام مزه‌اش می‌کردم؛عاشق فندقی که ذره ذره می‌چشیدمش تا جانم را لبریز مهر کند و سرانجام عاشق دخترکی که آمده بود تا شکل دیگری از عشق را به من بچشاند.
آرتا برایم تجربه یک زندگی تازه است.آنقدر نو و آنقدر متفاوت که ندانی با آن چه خواهی کرد.اما من می‌دانم.
من می‌خواهم با او دوباره نفس بکشم،شعر بخوانم، داستان بنویسم، بازی کنم،بلند بخندم،فریاد بزنم و برقصم.
می‌خواهم همه کارهایی را که نباید می‌کردم با آرتا تجربه کنم.
آرتا برای من فرصت یک بار دیگر زندگی کردن است .می‌خواهم به او شادمانه زیستن را بیاموزم و از او بلند خندیدن و شادابی را یاد بگیرم.
آرتا برای من همه چیز است.تجربه عجیب و هولناکی است این عشق.طرفه آنکه آرتا خوب این دلدادگی را می‌شناسد.
من ده خرداد ۱۳۹۵ دوباره به دنیا آمدم و رگ‌هایم  را از سُکر  شراب چشم‌های او آکندم.
من با او زنده‌ام.

تولدت مبارک دختر سیاه‌چشم  من.
#مادرانگی
#تولد_بازی
#آرتا
@shimartaa
@alirezaassark
@aliziyaoriginal

#پست_جدید
#بانو_احدیت
طرفداران علی ضیا
🤖 دریافت شده توسط @instasave_bot
کپشن:
من چاقم. همه‌ی عمرم چاق بوده‌ام البته روایت است که موقع به دنیا آمدن نوزادی نحفیف بوده‌ام که کسی امیدی به پروار شدنم نداشته است.من با عصا راه می‌روم.قبل از این می لنگیدم .(امروز قرار نیست در این مورد توضیح بدهم.شاید روزی دیگر) امروز می ‌خواهم بگویم همه عمر برای این دو مورد،گرفتار پند و نصیحت دیگران بوده‌ام.باورش سخت است اما راننده تاکسی نصیحتم کرده که اگر وزنم را کم کنم پایم خوب می‌شود.یا راننده آژانسی که اصرار داشت با زنبور درمانی می تواند لاغرم کند.از این قصه‌ها زیاد دارم برای گفتن.چرا همه مر آنقدر احمق فرض می‌کردند که برایم نسخه بپیچند؟
راستش من همه رژیم‌ها را امتحان کرده‌ام،روزگاری والیبالیست بوده‌ام و بعدها شنا و این روزها پیاده‌روی.روزگاری درد مدام مفصل دررفته لگن را به جان می‌خریدم تا ورزش ایروبیک قطع نشود و لاغر شوم.نشدم. همه رژیم‌هایی که می‌شناختم گرفتم و خبری نشد.به جز یک دوره در جوانی که بعد از مدتی دوباره چاق شدم.(مبادا فکر کنید رژیم و ورزش موثر نیست .در من موثر نبود.)
همه عمر سالم زندگی کردم.پرخوری نکردم،حواسم به قند و چربی‌ام بود و فعالیت داشتم اما مگر کسی به این‌ها رضایت داد؟همه وظیفه داشتند به من یاد بدهند چاقی بد است و من نمی فهمم.همه وظیفه داشتند انواع درمان‌ها را به من پیشنهاد بدهند.
البته که من هم دوست دارم هیکلم روی فرم باشد تا مسیول رادیولوژی نگوید:همین شما چاق‌ها باعث می‌شوید دستگاه خراب شود. من هم دوست دارم عصا نداشته باشم و همراه نوه‌ام بدوم.اما نشده.نمی‌شود.لطفا آدم‌ها راآن‌جور که هستند بپذیرید.
من خودم را بهانه‌ای کردم تااز دید جامعه و دولت نسبت به کسانی که تفاوت‌هایی دارند گله کنم.
آقای دولت، در هیچ پیاده‌روی در تهران یک معلول نمی‌تواند قدم بزند و اصولا زندگی برایش خیلی سخت است سختی مضاعف.
رفقا، قرار نیست آدم‌ها همه یک شکل و یک هیکل داشته باشند که اگر چنین بود لابد خدا خط تولیدی مشابه تهیه می‌کرد.دنیا با تفاوت‌هایش قشنگ است.با چاقی من،لاغری تو،پای لنگ من، پای راهوار تو ،چشم قهوه‌ای من،چشم روشن تو و....
تفاوت‌های دیگران و خودمان را بپذیریم.
من چاقی را ترویج نمی‌کنم.سالم زندگی کردن را مقدم بر همه چیز می‌دانم .سالم غذا بخورید.ورزش کنید.و اگر دولت بزرگوار مدد فرمود کمتر حرص بخورید.
پ.ن.اگر دوست دارید و خاطره‌ای از این جور مشکلات دارید بنویسید.
پ.ن. کسی نمی‌خواهد بگوید کتاب و فیلم معرفی کن.چرا اینقدر تنبل شدی؟
پ.ن. قرار بود این صفحه تلاش کند به بیشتر خواندن.چی شد آرمان‌های ما؟
#روزمرگی
#چاقی_هراسی
#تفاوت_ها_را_بپذیریم
#من_چاقم
@_kimiyummy

-
#پست_جدید
#بانو_احدیت
@aliziyaoriginallll