یک روز جمعه وقتی داخل مغازه مشغول مرتب کردن بودم
نامه ای را دیدم که بعد از مدت ها صندوقچه نارنجی رنگ را پر کرده بود..؛
یکی از مشتری هابرایم نوشته بود ! :
"چایی رو اگر داغ بخوری ، دهنتو میسوزونه ، و اگه سرد بخوری دلتو میزنه ...
عشق دقیقا مثل چایی میمونه ،
ماها بلد نیستیم کی بنوشیمش ...
یا اونقدر داغ عاشق میشیم که تب می کنیم و میمیریم ، یا اونقدر سرد دیوونه میشیم که یخ میزنیم و میفتیم ...
اما با تمام این حالت چایی برای آدم از آب هم واجب تره ،
و من حالا در آرزوی دوباره نوشیدن اون چایی هستم که نه گرم بود ، نه سرد ...
خودم سردش کردم ....
#سید_طه_صداقت
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll
نامه ای را دیدم که بعد از مدت ها صندوقچه نارنجی رنگ را پر کرده بود..؛
یکی از مشتری هابرایم نوشته بود ! :
"چایی رو اگر داغ بخوری ، دهنتو میسوزونه ، و اگه سرد بخوری دلتو میزنه ...
عشق دقیقا مثل چایی میمونه ،
ماها بلد نیستیم کی بنوشیمش ...
یا اونقدر داغ عاشق میشیم که تب می کنیم و میمیریم ، یا اونقدر سرد دیوونه میشیم که یخ میزنیم و میفتیم ...
اما با تمام این حالت چایی برای آدم از آب هم واجب تره ،
و من حالا در آرزوی دوباره نوشیدن اون چایی هستم که نه گرم بود ، نه سرد ...
خودم سردش کردم ....
#سید_طه_صداقت
#متن_گرافی
@aliziyaoriginallll